eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.1هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
29.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 امروز زینب آخرین نگاه هایش را مهمان روی حسین میکند، و تا ظهر عاشورا تمام هستی اش را فدا.... ◾️ آجرک الله یا صاحب الزمان ◾️ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
باسلام و احترام به روز عاشورا رسیدیم ؛ ولی آیا به امام حسین علیه السلام نیز نزدیک شده و میشویم تا زندگی ما در معیت آن امام مهربان تعریف و تحلیل شود ؟ لحظه به لحظه به حماسه پرشکوه شهدای کربلا در این روز بزرگ رسیدیم ولی آیا به شخصیت متعالی آنها نیز نزدیک شده و میشویم تا هدف و راه آنها، هدف و راه ما در زندگی شود ؟ شهادت جانگداز آقا امام حسین علیه السلام و تمامی یاران باوفایش ، بویژه علمدار کربلا ، بر فرزند رشید و غائب از نظرش ، آقا امام زمان علیه السلام و همه دلباختگان تسلیت باد. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖: ڪاش‌ امشب یه‌جورۍ‌تغییــر‌ڪنیم... ڪه‌بعدها‌بگیم، همه‌چیز‌از اونســـال‌شروع‌شد... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت دوم. موقع خروج از منزل کوله را برداشتم و یه نگاهی به پشت سرم کردم، خانه خالی بود. یه نگاهی به کوله و یه یا . از زیر قرآن رد شدم و سوار آسانسور. همینطور که می‌آمدم پایین به این فکر میکردم که چقدر راحت باید بزاری و بری! دیگه نمی‌خواستم پشت سرم را کنم. قلبم بی تاب بود. از خانه که بیرون آمدم همه را کردم. به نیابت همه اساتیدم، اموات، ذوی الحقوق، فامیل، دوستان و همسایه ها، اهالی زینبیه اعم از خادمین و شاگردها و مخاطبین و کانال زینبیه و پیج و .... موقع اذان مغرب زینبیه بودم. السلام علیک یا کبری. چه خلوت زیبایی.... آخرین وداع رو با خانم خود میکند. راستی مرگ هم به همین راحتیه؟! بعضی ها برای بدرقه آمده بودند. میان اشک و گریه و التماس دعا ... از زیر رد میشیم و سوار اتوبوس. با چند صلوات که یکی از همسفران گرفت راه افتادیم... حس شب را دارم. یعنی می‌پذیرد؟ خبر های که میرسه خوب نیست! و ما که اول راهیم. حسین میکشی مرا .... پرچم که به من افتاده شهید رزاقی هست. به پارکینگ ایران خودرو رسیدیم. اتوبوسهای ردیف ایستاده بودند و زائرهایی که دور آنها بودند یه حس خوب و شیرین داشت... انگار یه مرحله نزدیکتر شدیم!! حضور غیاب زائرها و برای رسیدن بقیه ...‌ تو این فاصله شام خوردن زائرها و تجدید وضو. شب و هوای خنک تقریبا و بدون ازدحام .‌‌ انتظار سخته... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت پنجم. چشمهایم را بستم کلی حرف های درگوشی با داشتم. پدری که همه چیزمان رامدیون او هستیم. یه گریه مفصل تو بغل ... مثل دخترهایی که احساس نا امنی دارند و تو بغل پدر آروم میشن. شب ساعت ۱۲ بود که راه افتادیم. حس اینکه پدر بدرقه ات میکند و دعا گو. حال خوبی بود... شاید هم حضرت سلام الله علیه آب میپاشد پشت زائرین. بسم الله گفتیم و شروع کردیم.... تا ۱ طریق الحسین حدود ۳۰۰ عمود را فقط در باید طی کنی تا برسی به طریق الحسین.... وای که در این مسیر چه صحنه های دیدنی پیدا میشه. این التماس کردن برای طعام دادن. اشک ها را جاری میکند! چند تا پسر بچه را گرفته بودند و التماس میکردند که مبیت موجود!! هر چه تشکر میکردم آنها آپشن های بیشتری میگفتند. طعام، نوم، وای فای، اینترنت... هر چه میگفتم می‌خوام برم . چادرم را رها نمی‌کردند! می‌گفتن مبیت ، مشایه بعید چشمهایم پر شد... کجا بودید به اهل بیت جا بدید وقتی آمدند از این شهر عبور کنند؟! گذشتیم از این مرحله.... کاش میشد همه آنچه میبینی رو در ذخیره کنی و به دیگران نشان دهی! ولی متاسفانه بعضی از تصاویر رو حتی نمی‌تونی توصیف کنی! جوان‌هایی که با تعدادی زیاد تسبیح عرض جاده رو بسته بودند و به هدیه میکردند. خلاصه که باید دید... ما چون شام خورده بودیم لذا از هفت خوان نعمت به حسرت گذشتیم. زیارت عاشورا را شروع کردم و .... در ضمن زیارت داشتم به لعن و سلامها فکر میکردم. چقدر مرام نامه تشکیلاتی شیعه را اینجا بیشتر حس میکردم. بعد زیارت عاشورا با صد لعن و سلام جاتون خالی یه کباب ترکی بر بدن زدیم! دیگه گشنمون شده بود. نزدیک اذان صبح بود که تو جاده طریق الحسین به عمود ۹۲ رسیده بودیم. بچه ها بریده بودند. گفتم بعد نماز استراحت کنید. خوشحال شدند. گفتم تاااااا ساعت ۷... البته بعد نماز ساعت ۵ شده بود! این تا ساعت ۷ را فقط آنها که با من همسفر بودند میدونند که چطور باید بخوانند 😁 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هشتم: بعد نماز و مناجات و زیارت که تو راه خواندیم ... نوبت های هر روز رسید. نمیدونم بقیه تو این راه به چی فکر میکنند... ولی من خیلی اراده و برام پر رنگه حس میکنم دقیقا همین ها برای لازمه... البته ایثار و ... هم هست. ولی این دو تا پر رنگتر هست. با صدای کربلا ما داریم می‌آییم ... به خودم آمدم . صدای میثم مطیعی بود که از یک باند بزرگ روی چرخ دستی پخش میشد . خدا رحمت کنه خواننده اولیه این نوحه را اکبر شریعت که در زمان جنگ وقتی این نوحه رو میخوند هیچ وقت فکر نمی‌کرد که یک روزی در جاده الحسین خونده بشه ... یاد آن که به این نیت حرکت کردند و شهید شدند بخیر... به عمود ۱۰۰۰ که رسیدیم احساس کردم ترکیده ... با اینکه دیروز پانسمان کرده بودم ولی بیشتر می‌سوخت. درد پاها و ... هم اضافه شد. باز هم یاد اهل بیت و مصور اصلا انگار خدا این دردها را میده تا موقع روضه بیشتر بفهمیم. وقتی بچه ها تقاضای استراحت میکردند ... تو دلم میگفتم راستی وقتی اهل بیت امام حسین علیه السلام میشدند آیا تقاضای استراحت میکردند یا اینکه کسی اصلا به تقاضاشون توجه میکرد؟!!!!! خلاصه به سختی خودمان را رساندیم به عمود ۱۰۶۶ ... مدینه الحسن ... انگار این را گذاشتند تا مهمان های امام حسین علیه السلام قبل ورود به کربلا توسط پذیرایی بشن وارد موکب شدیم . البته به یک شهرک بیشتر شبیه بود. هیچی مثل آغوش کرامت امام حسن ع آرامبخش نبود... دیگه به سختی می‌تونستم راه برم با آخرین قوا خودم را کشیدم بالا و تو سالن محمد بن ابی بکر افتادم و خوابیدم. بعد یک ساعت خواب با صدای زنگ تلفن بیدار شدم . یادم رفته بود خاموش کنم دیگه هم خوابم نرفت... تا ماندیم همان جا ... خنک بود و فضایی کاملا متفاوت با تمام موکب هایی که تجربه کرده بودیم. تو این فاصله با یکی از بچه ها گفتگویی داشتم. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 : 🔰 : 💠 جمعه ۵ فروردین ۱۴۰۱: صبح قبل از هشدار ساعت، مامان بیدارم کرد بعد از خوندن و آماده شدن از زیر رد شدم و راه افتادم... قرارمون جلوی خونه زهرا بود، اول من رسیدم چند دقیقه بعد سحر و فاطمه هم اومدن، ۴تایی سوار شدیم و به مقصد کمالشهر حرکت کردیم... به جامع که رسیدیم هوا کمی سرد بود وارد مسجد شدیم، همه داشتن زیارت می خوندن😍 بعد از شنیدن صحبت های مسئولین درباره برنامه ریزی های سفر و گرفتن بلیط، از زیر قرآن رد شدیم، به خیابون رفتیم و اتوبوس شماره ۳ شهدای رو سوار شدیم. ساعت از ۹ گذشته بود که شروع شد، برای نماز و نهار توی جهاد کشاورزی اراک توقف و بعدازظهر به سمت بروجرد حرکت کردیم و از خرم آباد هم گذشتیم و .... اذان مغرب شده بود که به اندیمشک رسیدیم... ☺️ بنا بود اولین شب رو تو شهید کلهر ِ دو کوهه بمونیم، از داخل اتوبوس به سردر اردوگاه نگاه کردم.. 💢 نوشته شده بود: (تنها راهکار رسیدن به شهادت است. اشک ....) ذهنم رو درگیر کرد، خیلی وقته که به راز جاری شده در اشک فکر میکنم اشکی که با اون همه عمل مخلصانه، اونو تنها سرمایه خودش میدونه! اشک از نشأت می گیره و قلب همه هستِ آدمه... چرا که از دل راهی به گشوده اند.... و «تنها بنایی که اگر بلرزه محکم تر می شه دِله، دل آدمی زاد » (من ِاو، امیرخانی،رضا) ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
شب عاشورا.mp3
زمان: حجم: 1.9M
🔖 |امشب‌را دریاب| 💠شب عاشورا و شب جمعه... و ندای "هل من ناصر" امام علیه‌السلام.. 🔺امام‌حسین علیه‌السلام همیشه منتظر است و در شب عاشورا از همیشه منتظر تر! ▪️ گزیده سخنرانی، مخصوص شب عاشورا ۱۴۰۲ 🎙سخنران سرکار‌خانم نظری ♨️ جهت دریافت فایل صوتی سخنرانی به کانال صوتی ما در پیام رسان بله بپیوندید: https://ble.ir/zeynabiyehgolshahrkaraj 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
1_1666273343.pdf
حجم: 547.1K
🔖 : 📌 توصیه به وصیت نامه نویسی شب عاشورا. گزیده ای از سخنان سرکار خانم نظری در مورد نحوه وصیت نامه نویسی به پیوست تقدیم شده است.👆👆 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
13.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌ 🔖|یا ابا عبدالله| بارون نبارید آسمون بادی بهت نزد خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقدر ....‌🖤🍃 🆔https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌‌🔖|عاشورا| آخ حسین جان این غم تو تمومی نداره... ‌ 🖤السلام‌ علیک یا قتیل العبرات🖤 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f