eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تو که وعده کرده بودی که بسر بری وفا را چه شد آن وفا و عهدت که بسر کنی نکردی
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد زندگی درد قشنگیست که جریان دارد زندگی درد قشنگیست ، بجز شب هایش! که بدون تو فقط خواب پریشان دارد یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند?! کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد ! خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند خواب دیدم که تو رفتی، بدنم جان دارد! شیخ و من هر دو طلبکار بهشتیم ولی من به تو ، او به نماز خودش ایمان دارد اینکه یک روز مهندس برود در پی شعر سر و سریست که با موی پریشان دارد "من از آن روز که در بند توأم" فهمیدم زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
خواب بد دیده‌ام ای کاش خدا خیر کنر خواب دیدم که تو رفتی بدنم جان دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی به زیر آوار حتی میان آتش فکر حجاب زن هاست آن مومن دلاور آن را که غیرتش در رگ همچو خون دمیده ناموس هر مسلمان باشد بر او چو خواهر اینجا ولی میان هر کوچه و خیابان... بی غیرتی ببینی مانند گاو و عنتر آن شِبه مرد پیش بانوی خود چه خندان زن هست نیمه عریان کشف حجاب هم سر آری از این جماعت بالاتر است حیوان بالاتر است یک خوک بالاتر است یک خر غیرت ندارد هر کس بر دختران و همسر دیوث گشته این را فرمود چون پیمبر(ص) عاصی" 🍃🇵🇸🍃❤️ توضیح کلیپ؛ رساندن حجاب به بانوی زیر آوار مانده فلسطینی توسط مردان غیرتمند ❤️👌
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت خانه ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت از پریشان گویی ام دیدی پریشان خاطرم زلف خود را شانه کردی شانه بوی گل گرفت پرتو رنگ رخت با آن گل افشانی که داشت در زیارتگاه دل پروانه بوی گل گرفت لعل گلرنگ تو را تا ساغر و مِی بوسه زد ساقی اندیشه ام , پیمانه بوی گل گرفت عشق بارید و جنون گل کرد و افسون خیمه زد تا به صحرای جنون افسانه بوی گل گرفت از شمیم شعر شورانگیز آتش، عاشقان ساقی و ساغر، مِی و میخانه بوی گل گرفت (آتش)
بهتر که خوشدل باشد وخوشگل نباشد، بهتر که باب میل این محفل نباشد، یا آب باشد ساده وشفاف یا خاک! بهترکه ناخالص نباشد، گِل نباشد ای کاش دیگربعدازاین درشهرهرکس، میگوید از حق عاطل وباطل نباشد تا لذت پروانگی یک کرم باید، ارزش برای طعنه ها قائل نباشد دل تُنگ آب و طعنه سنگ و بین مردم، عادت شده ماهی کشی مشکل نباشد دل را به دریا میزند دریا دلانه، کشتی اگر وابسته ی ساحل نباشد من طعنه ها را خوب میفهمم غمی نیست، بهلول میداند چرا عاقل نباشد پروردگارا یاریم کن تادم مرگ، روزی اگرچیزی شکستم دل نباشد…!
کمالِ زور ما در گریه زاری می شود پیدا که سرسبزی پس از ابر بهاری می شود پیدا چنان طفلی که بعد از جنبش گهواره می خوابد قرار ای دوست بعد از بی قراری می شود پیدا دو روزی صبر کن چون غوره تا گردی شراب ناب که بُرد آخر به شرط بُردباری می شود پیدا اگر‌ که جام خالی داشتی پُر می‌کند ساقی ببین دارایی اینجا در نداری می شود پیدا حجابی نیست سالک را در اینجا بدتر از "هستی" اگر رستی ز هستی، رستگاری می شود پیدا جهان کوچک تر است از آن‌ که عصیان را بپوشانی همان جا که گمانش را نداری می شود پیدا ۷ ربیع الثانی ۱۴۴۵ ۱ آبان ۱۴۰۲
مرا یاد تو می‌انداخت باران تو را باران به باران گریه کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت با سعادت ابا المهدی (عج)، حضرت امام حسن عسکری علیه السلام مبارک 🌸🌸🎊🌸🌺🌸🎊🌸🌸
1_7348466985.mp3
11.55M
🌺 (ع) 💐پر شکسته به بالا نمی رسد هرگز 💐تلاش میکند اما نمیرسد هرگز 🎙 👏 👌بسیار دلنشین
بسم الله الرحمن الرحیم زینت لوح با هر حساب عاقبتش سروری نشد هرکس که نوکر حسن عسکری نشد هر دل پرنده‌وار به‌این‌خانه خو گرفت دیگر هوایی وطن مادری نشد این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند نام خوش تو زینت هر دفتری نشد ای جلوه‌ی تمامی حُسن خدا، حسن بازار عاشقان تو بی‌مشتری نشد تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست پس روی به سوی در دیگری نشد کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود چون‌آن صدف که سهم دلش گوهری نشد هرکس که دل به منبر پرفیض تو نبست در آسمان علم و ادب اختری نشد تو از تبار حضرت مولا و کار ما در آستان لطف تو جز قنبری نشد حتی برای شیعه غریبی، ببخش‌مان ازبس که از مقام تو یادآوری نشد تا روز حشر سرور و آقا نمی‌شود هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
در شهر طبیبی است که داند همه رنجی، او نیز ندانست که مجروح چه تیریم...
حسابم را جدا کن از حساب دیگران ساقی! دو جام از آنچه خود گهگاه مینوشی محبت کن 🍃
دیدمت قافیه و شعر و غزل ریخت به هم باز رفتی و دل از ترس اجل ریخت به هم خنده کردی و شکر ریخت ز لبهایت باز مزه و طعم به کندوی عسل ریخت به هم روسری از سرت افتاد و زمین لرزیدو بعد از آن معنی و مفهوم گسل ریخت به هم حلقه ی چشم تو شد علت ماهیّت شعر لحظه ای پلک زدی کلّ علل ریخت به هم مَثَلی خواستم از طاق دو ابروت زَنم اَخم کردی و همه ضرب و مثل ریخت به هم یک شبی رَد شدی از کوچه ی متروکه ی ما کوچه نه، بعد تو حالات محل ریخت به هم وزن اشعار من از هُرم نفسهای تو بود سر عقب بردی و مفعول و فَعَل ریخت به هم
ای حُسن سراپا و سراپا همگی حُسن ای چون پدرانت شده یکجا همگی حُسن چون مادر خود حضرت زهرا همگی حُسن لبریز شود با تو به هر جا همگی حُسن ای حُسن حَسن در حَسن، ای جلوه‌ی سرمد ای حضرت دوم حَسن آلِ محمد ای حُسن خداوند ز روی تو مجسم ای روح کرم، نور کریمان مکرم سرمست سبوی تو لبِ کوثر و زمزم تو کعبه نرفته، شده‌ای کعبه‌ی عالم جبریل گذارد به قدوم تو جبین را تشریف تو داده‌ست شرف خاک زمین را ای سجده پر از شوقِ سلام و صلواتت لبریز شده عالم ما از برکاتت هوش از سر فردوس ربوده نفحاتت حیدر متجلی شده باز از جلواتت ای جان نبی، نور علی، زاده‌ی زهرا جبریل تبرک ببرد خاک رهت را ای نبض دو دنیا به نگاه تو هماهنگ تو آینه در آینه، ماییم چنان سنگ روی لب ما نغمه‌ی نامت شده آهنگ دور از رخ زیبای تو چشمان نظر تنگ ای مِهر تو مُهرِ سند بندگی ما باید که شبیه تو شود زندگی ما تا خاک قدوم تو بُوَد، زر به چه معناست؟ پیش رخ تو، ماه منور به چه معناست؟ باید که دل آورد تو را، سر به چه معناست؟ عالم شده در بند تو، عسکر به چه معناست؟ کوی تو، ملک را همه‌ی عمر مطاف است تو کعبه‌ای و کعبه تو را گرم طواف است تو یازدهم قبله‌ای و سیزدهم ماه باشد متجلی ز رخت جلوه‌ی الله گردیده تو را خیل ملک بنده‌ی درگاه والله تویی در همه عالم بلدِ راه ای کاش که ما علت لبخند تو باشیم در هر دو جهان یاور فرزند تو باشیم
سلام صبحتون به نور و بهشت 🌸🌼🌼🌼🌼
هم شعله ی آفتاب را کم کرده هم تابش ِعشق را فراهم کرده خورشید،کناردست ِپاییزِ قشنگ برخاسته چای آتشی دم کرده
شاید اگه یه فصل دیگه ای بود شاید اگه برگا صدا نمیداد صدای قلبمو نمیشنیدی عشق به ما اینجوری پا نمیداد  من که میگم درختا عاشق شدن گردش فصلا وخزون بهانه است فرقی نداره تو بهار یا پاییز   چتر یه اختراع احمقانه است        پاییز امسالو قدم میزنم تموم شهر وکوچه هاشو با تو خیابونا بلنده خسته میشی از کمدت درآر کتونیاتو قراره باز بخندی کورم کنه برق سفید خنده مرمریت قراره باز دوباره بعد بارون عینکمو پاک کنی با روسریت یکی باید باشه شبا نذاره غصه وتنهایی مزاحمت شه یکی باید باشه برات بیاره مسکناتو اگه لازمت شه یکی باید باشه که وقت خوابت موهای نسکافه ایتو بو کنه بلد باشه دست بکشه رو پلکات بلد باشه چشماتو جادو کنه گفتنیا رو گفتم و شنیدی حالا خودت بشین حساب کتاب کن اگه یه روزی غم اومد سراغت رو قلب ساده منم حساب کن این اولین پاییزه که دارمت خیابونا قراره زیبا بشه باید یه پالتو بخرم تو جیباش دستای کوچک تو هم جا بشه
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی به که گویم که دل از آتش هجر تو بسوخت؟ شده‌ای قاتل دل حیف ندانی که ندانی همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش‌ام بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی من و تو اسوه عالم شده از باب تفاهم که من‌ام غرق تو و تو به تمنای کسانی به گمانم شده‌ای کافر و ترسا شده‌ای کآیتی از دل شیدای مسلمان تو نخوانی بشنو «صبح بخیر» از من درویش و برو که اگر هم تو بمانی غم ما را نتوانی
پسر حضرت هادی! به فدایت پدرم پدر حضرت مهدی! به فدایت پسرم میلاد با سعادت امام حسن عسکری(ع) مبارک .
تو بی اندازه‌ای، محدوده‌ی لطفت مشخص نیست و اسلام بدون تو برای ما مقدس نیست حسن را در جهان تکرار کردن کار هر کس نیست پدر هادی، پسر مهدی، دوعالم را همین بس نیست؟ تو آن دریای زیبایی که ابعاد تو ناپیداست اگر کم گفته‌ایم از تو، یقیناً کاستی از ماست