eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
42 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بگو با هرکه در تاریکی دنیا شده محصور "وَ مَن لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ نورًا، فَما مِن نور" جهان مانند بازار است و سودش را کسی برده که - با هرقیمت - از یاد خدا یک‌دم نباشد دور همیشه خوب سهم خوب و بد هم سهم بد باشد جهان شد برقرار از روز اول با همین منشور یقین در آسمان‌ها شهره خواهد شد هر آن‌کس که بماند در زمین از دیده‌ی نامحرمان مستور کلام عبد چیزی جز "سَمِعنا و اَطَعنا" نیست زمانی که به او از جانب رب می‌رسد دستور من از "والله یَهدی مَن یَشا" این‌گونه فهمیدم که بی‌اذن خدا حتی هدایت هم نشد منظور اگر در خانه‌ی دل شد چراغ یاد او روشن نه تنها در زمین، در آسمان هم می‌شوی مشهور «وَ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ بَطْنِهِ وَ مَنْ يَمْشِي عَلَىٰ رِجْلَيْنِ» کدامین نعمت او کرده ای‌انسان تو را مغرور؟ یقیناً چیزی از چشم خدا پنهان نخواهد ماند سر سنگ سیاهی در دل شب، رفتن یک مور جهان مثل کویری پر سراب است و بشر تشنه کجا از دیدن باده شود سرمست یک‌مخمور؟ اگر نوح است در کشتی، اگر یونس به بطن حوت اگر عیسی‌ست در معراج، اگر موسی به کوه طور "وَ لِله یُسَبِّح فی‌السماواتِ و فی‌الارضِ" اگر بر دار شیپور اناالحق می‌زند منصور خداوندا نصیب ما مکن جز رستگاری را در آن ساعت که اسرافیل دارد می‌دمد در صور خدایا بی‌نهایت دوستت دارم که می‌دانم که با محبوب خود روز قیامت می‌شوم محشور
🌷🌷🌷🌷🌷 هم‌سرایی اعضای گروه چکاوک 🌸🌸🌸 چشم‌هایت معنی لبخند روح‌انگیز را بهتر از هر خنده‌ای تفسیر و اجرا می‌کند ☘☘☘ کمال هم‌نشینی با دو لب‌های شکر‌ریزت برآیندش شده چشمانی از پژواک لبخندت 🌸🌸🌸 شیرین‌عسل، مشکین‌بصر، زیبایی‌ات مثل قمر صد شیطنت می‌ریزی از چشمان پر شور و شرر ابرو کمان، با من بمان، کمتر ز رفتن دم بزن برق نگاه نافذت کرده مرا خونین جگر ☘☘☘ هر بار که زلف را بر افراخته‌ای بی‌پرده به قلب نازکم تاخته‌ای ای دلبر گل‌به‌گونهٔ سنگین‌دل! با خندهٔ خود کار مرا ساخته‌ای! 🌺🌺🌺 گوشه‌ی لبخند او با انحنای خنده‌اش برده از من دین و ایمان را خدایا رحم کن ☘☘☘ خنده‌هایت نازنینم هوش از سر می‌برد چشم مستت با نگاهش هم نفس را می‌کشد 🌸🌸🌸 تو می‌خندی و می‌تابد به روی زندگی امّید که از چشمان زیبایت دوباره می‌شود فهمید تویی معنای آن عشق و غزل‌هایی که حافظ گفت میان گریه هم با تو دوباره می‌شود خندید 🍀🍀🍀 این دو تا دندان پایینت مرا از هوش برد آن هویج دست خرگوش مرا این موش خورد جرم دزدی از حساب پادشاه مصر چیست؟ من نمی‌دانم ولی این بچه را باید فِشرد 🌸🌸🌸 لبخند زدی و گل شکوفا شده است صد لالهٔ قرمز به جهان وا شده است شیرینی لبخند تو بهتر ز عسل صبحانهٔ ما ببین مهیا شده است! 🍀🍀🍀 صبح من با خندهٔ مستانه‌ات زیبا شود دلبرم، لبخند تو صبحانهٔ من می‌شود 🌹🌹🌹🌹🌹 گروه شعر چکاوک 👇 https://eitaa.com/joinchat/3853058472C57aec6ea75
در اوج شکوه و اقتداری بانو براسب غرور خود سواری بانو یک عیب بزرگ دارد این خوبیهات من را که کنار خود نداری بانو
بـه ذکـر نـام شریفت گـذشـت عمرم و مـن خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
• حلّال جمیع مشکلات است حسین شوینده‌ی لوح سیئات است حسین ای شیعه! تو را چه غم ز طوفان بلا؟ جایی که سفینة النّجاة است حسین
💚🍃 روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه! نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه! این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار، پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه! باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا، به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه! شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار، دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه! جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات، تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین، ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اخْتِمْ لِي بِخَيْرٍ با آل علی رها ز غیرم کردی در کوچه‌ی کربلا زُهیرم کردی من را به حسین وصل کردی یارب صد شکر که عاقبت بخیرم کردی
از جمله‌ی عاشقان بی‌پروازم با رایحـه‌ی زیارتش، دمسازم هرکس به کسی نازد و من هم عمری بر عـشـق حـسـیـن ابن عـلی می‌نازم
💚🍃 عشق تو را به من ؛ پدرم ارث داده است ای اشک روضه‌ات همه، سرمایه‌ام حسین
طوفان زده‌ام یکسره ابریست هوایم آشوبم و بد میگذرد ثانیه هایم افسرده‌ترینم؛ به خدا دست خودم نیست آقا بطلب! دیر شده کرب و بلایم!😭😭
💚🍃 ای برکتِ بی انتها؛ ممنونم از تو اربابِ من! بعد از خدا؛ ممنونم از تو نانِ مرا دادی و هستی سرپرستم عمری محل دادی مرا؛ ممنونم از تو گفتم حسین(ع) و در پناهِ نامت آقا شد دورِ دور از من بلا؛ ممنونم از تو مِهر مرا انداختی در قلبِ زهرا(س) کرده ست در حقم دعا؛ ممنونم از تو این نوکرِ شرمنده را در اربعینت بردی نجف تا کربلا؛ ممنونم از تو با تربت و با چند جرعه چایِ روضه درد مرا دادی شفا؛ ممنونم از تو امروز اگر که رزقِ اشکم روبراه است دارم اگر حالِ بکا؛ ممنونم از تو من دوست دارم کشتهٔ عشق تو باشم این حاجتم را کن روا؛ ممنونم از تو مثل شهیدان عاقبت این تن اگر که در خاک و خون باشد رها...ممنونم از تو یا که اگر یکروز جانم را بگیری در روضه هایِ بوریا؛ ممنونم از تو!
• اي آنكه نظر به نيمه ي پُر داري يك سنگ، ميانِ اينهمه دُر داري، ناخالصي ام را به عنايت بردار! آنگونه عنايتي كه با حُر داري
منظورِ آفـرینش و مـقـصودِ خـلقتی غیر از تو -هر چه هست- وجودِ مکرّر است • [حسین منزوی]
نشود فاش کسی آن‌چه میان من و توست تا اشارات نظر نامه‌رسان من توست گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
♡ ما تشنۀ خورشید نگاهت هستیم در آرزوی طلوع ماهت هستیم هر روز که گریه می‌کنی بر جدت آشفتۀ سیل اشک و آهت هستیم اللهم عجّل لولیک الفرج
ما منتظرِ گاهِ نگاهت هستیم در حسرت آن صورت ماهت هستیم ای حجت حق اگر بدانی قابل آماده‌ی تکمیل سپاهت هستیم 🌱اللهم عجل لولیک الفرج
🌱 توبه کردم که قلم دست نگیرم اما هاتفی گفت که این بیت شنیدن دارد وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد 🍃اللّٰهُـــمَّ ؏ـــجِّلْ لِوَلـیِّڪَ الْـفَـرَج🍃
افسوس نداریم دمی از تو نشان ای وای از این هجر تو با صبر زمان دلخسته شدیم نا نداریم دگر آقا تو خودت به جای ما ندبه بخوان
از توبه شکسته زمین گیر خجلتم این شیشه شکسته به راه کسی مباد
در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم بیش از شمار جرم وگناه کسی مباد
صائب سیاه شد دلم از کثرت گناه این ابر تیره پرده ماه کسی مباد
هر تار مویت یک غزل یا یک ترانه یک جاده صعب العبور بی کرانه وقتی نگاهت میکنم هر بار، در من شعری قیام می کند با این بهانه خورشید را دیدم پریشان در خیابان دنبال تو می گشت هر خانه به خانه دیشب غزل خواندی، رباعی گفت؛ ای کاش من هم غزل بودم، از اول، عاشقانه شب،کوچه باغ خلوت و باران،دوتایی دنبالْ بازی، خاطرات کودکانه جِر میزنی و بیشتر دل میبری با انجام این رفتار های بچه گانه آیا اجازه میدهی مانند کوهی باشم برایت تا ابد یک پشتوانه آیا اجازه میدهی در قلب پاکت مانند گنجشگی بسازم آشیانه یک لحظه بنشین تا که این شاعر بگیرد الهامی از این چشم های شاعرانه ساده بگویم دوستت دارم عزیزم بی شیله پیله،از ته دل،صادقانه
تمام حجم قفس را گریستم بی تو اگر پرنده منم زنده نیستم بی تو زمین اگر تو نباشی مرا نمی‌خواهد که هیچ نیست همه هست و نیستم بی تو به حکم اینکه یتیمم تو سرپرست منی چگونه روی دو پایم بایستم بی تو؟! دلم به عشق شما زنده می‌شود تنها که من ز هر نظری مُردنی‌ستم بی تو ببخش نام خودم را گذاشتم عاشق تمام مدت عمری که زیستم بی تو ببخش دم به دقیقه منم که پشت درم که جز مزاحم این خانه کیستم بی تو مریم بسحاق
. گاهی نظر به این دل بی اعتبار کن نوری حوالهٔ شب دنباله‌دار کن حال دل تمام زمین بی تو ابری است باز آ و بی قراری ما را قرار کن باران شو و ببار به دل‌های سوخته یادی از این مقصرِ چشم‌انتظار کن ما غرق در سیاهی و تلخی و ماتمیم ما را به روشنای حقیقی دچار کن از روزگار بی تو که خیری ندیده‌ایم برگرد و این جهان خزان را بهار کن...
چه رفته است که امشب سحر نمی‌آید؟ شب فراق به پایان مگر نمی‌آید؟ شدم به یادِ تو خاموش، آنچنان که دگر فغان هم از دلِ سنگم به در نمی‌آید تو را به‌جز به تو نسبت نمی‌توانم کرد که در تصور از این خوبتر نمی‌آید طریق عقل بود ترک عاشقی دانم ولی ز دست من این کار برنمی‌آید به‌ سر رسید مرا دور زندگانی و باز بلای محنت هجران به سر نمی آید