eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. قربان آن غارتگرم ڪان دل نه تنها می‌برد .. تاراج جان هم می‌ڪند دین هم به یغما می‌برد...
فقط با شوق می‌خوانی و از دردم چه می‌دانی تو جان می‌گیری از شعری که من را بارها کشته
شاهد از خارج نمی باید خیانت پیشه را دزد از تغییر رنگ خویش رسوا می شود
عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود . شرط اول قدم آن است که مجنون باشیم شهر کسی در به در خانه ی لیلا نشود . دیر اگر راه بیفتیم ، به یوسف نرسیم سر ِ بازار که او منتظر ما نشود . لذت عشق به این حسِّ بلاتکلیفی ست لطف تو شاملم آیا بشود ؟ یا نشود ؟ . من فقط رو به روی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود . هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود . بین زوّار که باشم کرمت بیشتر است قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود . مُرده را زنده کند خواب نسیم حرمت کار اعجاز شما با دم عیسی نشود . امن تر از حرمت نیست ، همان بهتر که کودک گمشده در صحن تو پیدا نشود . بهتر از این ؟! که کسی لحظه ی پابوسی تو نفس آخر خود را بکشد پا نشود . دردهایم به تو نزدیک ترم کرده طبیب حرفم این است که یک وقت مداوا نشود ! . من دخیل دل خود را به تو طوری بستم که به این راحتی آقا گره اش وا نشود . بارها حاجتی آورده ام و هر بارش پاسخی آمده از سمت تو ، الّا نشود . امتحان کرده ام این را حرمت ، دیدم که هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود . آخرش بی برو برگرد مرا خواهی کشت عاشقی با اگر و شاید و اما نشود . . . محمد رسولی
حال مرا دید و کمی آهسته‌تر رفت با من مدارا کردنش را دوست دارم
وجودم رفت و مهرت همچنان هست...
خنده را روی لبم غم را میان سینه ام میپسندم همچنان این چیدمان را بیشتر!🙂 🌿
دلم به کار تو باشد سرم به کار خودم... ...💐🍃
گیرم به هوای دل خود شعر بگویم حاشاڪه هوایی به دلم نیست بجزتو😍🌻
در ره عشقت ای صنم ، شيفته ی بلا منم چند مغايرت کنی ؟ با غمت آشنا منم
‏بی‌واسطه روزی هوسِ دیدنِ ما كن...
وَارْحَمْنِى صَرِيعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلِّبُنِى أَيْدِى أَحِبَّتِى، وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ يُقَلِّبُنِى صالِحُ جِيرَتِی افتاده به یک کنار می‌شویندم با گریه و زار‌زار می‌شویندم از بس که سیاه کرده‌ام اعضا را قبل از کفنم سه بار می‌شویندم
﴿تو ماه بودی و بوسیدنت ، نمیدانی چه ساده داشت مرا هم بلند قد میکرد﴾
رویی که نخواستم که بیند همه کس الا شب و روز پیش من باشد و بس پیوست به دیگران و از من ببرید یارب تو به فریاد من مسکین رس 🔹
در دو چشم من نشین ای آنکه از من،من تری تا قمر را وا نمایم کز قمر روشن تری ... 🥀💞
نقّاره می‌زنند... چه شوری به‌پا شده‌ است؟ نقّاره می‌زنند... که حاجت‌روا شده‌ است؟ نقاره می‌زنند... نوای جنون کیست؟ بر سنگ‌فرش صحن حرم خطّ خون کیست؟ آهنگ دیگری ا‌ست که نقّاره می‌زند خون کبوتری ا‌ست که فوّاره می‌زند هنگامۀ تقرب حبل‌الورید شد آن‌کس که داشت نذر شهادت شهید شد آمد حرم، رضای رضا را گرفت و رفت در دم برات کرب‌وبلا را گرفت و رفت ای تشنه‌لب شهید! زیارت قبول، مرد! دیدی تو را چگونه شهادت قبول کرد؟ عشاق دوست، غسل زیارت به خون کنند سرمست عطر یار، هوای جنون کنند چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟ حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند از گرد آفتاب حرم دورمان کند هم‌سنگریم و همدم و همراه و هم‌قسم آری به خون فاطمیون حرم قسم 📝
هرچند ولادت است ناز قدمش دل رفته بقیع و مرقد محترمش ای کاش چراغان بشود یک روزی در روز ولادتش فضای حرمش
ماه است که در ماه خدا آمده است دریای کرامت و سخا آمده است ازخانه ی زهرا و علی ،قرص قمر آقام امام مجتبی آمده است
دل من عاشق بین الحرمین گه گرفتار حسن، گاه حسین می شود نیمه ی ماه رمضان دل گرفتار به بین الحسنین
با نگهش درد دو عالم دواست ذکر شفا یا حسن مجتباست🤲
. 🍃 دومین در محفل شعر و ادب و هنر 💠 قصیده‌ای در ولادت سلام‌الله‌علیه در نیمۀ ماه خدا، ماه خدا آمد ما را امام و رهبر و شمس هدی آمد از جلوۀ رویش مدینه نورباران شد نور خدا، نور خدا، نور خدا آمد در نیمۀ ماه مبارک مژده آوردند تفسیر ناب سورۀ شمس و ضحی آمد عرش خدا آیینه‌بندان شد زمین روشن سبط نبی، نور دل بدرالدّجی آمد بر روی لب‌های ملائک غنچۀ لبخند بشکفت تا فرزند خیرالانبیا آمد او آمد و آیینۀ حُسن پیمبر شد انگار پیغمبر دوباره از حرا آمد الله‌اکبر احمدی دیگر تجلی کرد یاللعجب آیینۀ حیدرنُما آمد تابید از نور علی و فاطمه نوری روشنگر دنیا، امام ماسوا آمد در عرش برپا شد صدای شور و سرمستی هاتف خبر آورده پور مصطفی آمد از پای تا سر مصطفایی دیگر است این نور آیینۀ حُسن خدا سر تا به پا آمد از عرش تا فرش اختران گرم گل‌افشانی از حُسن او گردون به آهنگ و نوا آمد وقتی کتاب حُسن را تحریر می‌کردند نام حَسن از ابتدا تا انتها آمد نامش حسن، رویش حسن، سر تا به پایش حُسن بویش حسن، خویش حسن، حُسن رسا آمد در پیش حُسنش ماه نو بر خاک می‌افتد فرزند ماه مکه، فرزند منا آمد گیتی غزل خواند و زمین آغوش خود وا کرد شبه نبی از دامن خیرالنسا آمد مادر شده زهرا و شوری در جهان برپاست حیدر شده خندان که سردار وفا آمد خوش گفت پیغمبر برای وصف فرزندش: شد عقلْ انسان و به شکل مجتبی آمد عقل است و گشته در لباس آدمی ظاهر روح بقا از عرش تا دار فنا آمد نور سیادت می‌درخشد از جبین او میراث‌دار هیبت خیرالوری آمد آورده زهرا دلبری با هیبت احمد وصف تَبارَک بر لب اهل سما آمد شد جلوه‌گر در جود و بخشش حیدری دیگر ابن‌الکرم، ابن‌السخا، ابن‌العطا آمد او جلوۀ اسم "کریم" حضرت حق است سلطان جود و الگوی اهل سخا آمد شاه کریمی که گدایان دو عالم را یک گوشه‌چشمش می‌کند حاجت‌روا آمد نور دل زهرای اطهر شافع محشر سبط نبی و جانشین مرتضی آمد اشک شعف جاری شد از چشمان پیغمبر آن دم که عطر مجتبایش درفضا آمد دادش به دست مهربان مصطفی حیدر نام حسن گل کرد و ازسوی خدا آمد ظلمت‌سرای مستمندان را فروغ عشق دلدادگان معرفت را دلربا آمد از یمن فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب ازسوی رحمان رحمت بی‌منتها آمد ماه خدا را تیغ ابرویش دو قسمت کرد ماهی که چشمش برده دل از اصفیا آمد در نیمۀ ماه آمده، ماه تمام است او زیباگلی از بوستان "هَل اَتیٰ" آمد بنمود رخ زیباترین تفسیر انسانی از مشرق لطف خدا شمس‌الضحی آمد از ابر رحمت می‌چکد باران زیبایی امواجی از بحر گهرخیز ولا آمد او بر جوانان بهشتی سید و آقاست مولا و آقای کریمان، مرحبا آمد تصویری از باغ بهشت افتاد بر عالم زیباگلی از گلشن آل عبا آمد او روح قرآن است، جان ما به قربانش بر سینه‌های مؤمنان رحم و شفا آمد بگذار واضح‌تر بگویم بانگ زد قرآن منظور از جَنّاتُ تَجری تَحتَها... آمد ای دل، مقامش را ببین در آیۀ تطهیر ازجانب باری‌تعالی "انّما" آمد پرتو فکنده آفتاب روی پیغمبر یک لَمعه از "إنَّ عَلینا لَلهُدیٰ" آمد در بین طوفان حوادث نیست ما را غم بر کشتی دین بعد حیدر ناخدا آمد معنای خوش‌خلقی و تصویر شکیبایی سرمشق تسلیم و رضا، روح دعا آمد ای اهل عالم سجدۀ شکری به‌جا آرید تندیس لطف و بخشش بی‌انتها آمد آیینۀ ایثار و تمثال خداترسی آن مهربانِ با غریبان آشنا آمد آمد امام مهربان در ماه مهمانی در سفره‌های بی‌کسی آب و غذا آمد هم‌پایه و هم‌صحبت خون خدا در رزم بنیان‌گذار نهضت کرب‌وبلا آمد دور حسن گشتیم و دیگر برنمی‌گردیم اصلاً برای بردن دل‌های ما آمد برچیده شد از خاطر عالم پریشانی از تاب مویش تا نسیمی جان‌فزا آمد غرق کراماتش شدیم اما نمی‌دانیم! ماهی چه می‌داند که دریا از کجا آمد با ذکر نامش غصه‌ها از سینه بیرون شد با یاد رویش بوی "اَعطیٰ و التّقیٰ" آمد دیگر چه غم داریم وقتی مجتبی داریم آن‌که کند ما را سوا روز جزا آمد این طبع حیران تشنۀ مدح و ثنایش بود یک جرعه گفتم حال دل بسیار جا آمد ✍️ بداهه‌سرایان: ناهید خلفیان (اندیشۀ سبز) ــ مهدی شریفی ــ یاصاحب‌صبر ــ مستان ــ ا.گودرزی ــ محمدصادق ناطقی ــ راجی (زینب نجفی) ــ یاسبحان ــ ایراندخت ــ مهمان خدا ــ محیا (یاعلی) ــ سلام حضرت باران (۷۸۶) ــ یاغریب‌الغربا (لیان) ــ رز ــ هانیل ــ محمدتقی عارفیان 🗓 تاریخ بداهه‌سرایی: ۱۴۰۱/۰۱/۲۸، برابر با پانزدهم ماه رمضان ۱۴۴۳ 🍃
تولد امام حسن ع وقتیکه دنیا حیطه ظلم و محن شد وقتی زمان کوچ عشق از شهر تن شد وقتی خزان.باغ صفا را خشک گرداند وقتیکه گل پاسوز خاشاک چمن شد یک لحظه خورشید از ورای عشق تابید اینگونه بود از دل سیاهی ریشه کن شد آنروز نبض آسمان یکریز میزد ناگاه زلف دلفریبی پرشکن شد چون دید یوسف بر زمین افتاده ماهش مبهوت در سیمای او رعشه به تن شد در مجلس شب بو که گلشن بانی اش بود آلاله خوشحال از حضور یاسمن شد صدها فرشته با هزاران قلب عاشق آنروزها قربانی چشم"حسن" شد میلاد او یک اتفاق فوق العاده است او رازدار مادری اشراف زاده است  حسین جعفری
السلام علیک يَا أَبا مُحَمَّدٍ، يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْمُجْتَبىٰ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ "حَسن" بگو و ببین اسم محترم این است هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است بگو همیشه که یا محسن بحقّ حسن که پیش حضرت حق بهترین قسم این است سه بار زندگی اش را تمام بخشید او به هر چه هست کشیدن خط عدم این است گرفته لقمه برای جذامیان حتی بگو به مدعیان ، معنی کَرَم این است به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر سخاوت است و شجاعت ، هم آن و هم این است جمل که رفت به میدان ، علی چنین می گفت : محمد حنفیّه ببین جَنَم این است که گفته است حسن بی حرم بُوَد اصلا؟! میان دل حرمش باشد و حرم این است ۱۴ رمضان ۱۴۴۳
نقطه ی پرگار زیبایی حسن لحظه ی آغاز شیدایی حسن جلوه ای از آفرینش ، از وجود بارش شوقِ تماشایی حسن حُسن ِ هستی ،ساقه ی سبز نیاز زینتِ گلزار زیبایی حسن دل که لیلای بیابان گرد اوست هست سرگردان صحرایی حسن ای شب شعر غریبِ روزگار عطر شب بوهای تنهایی حسن نام تو گل را شکوفا می کند ای سرا پایت شکو فایی حسن یا حَسَن ای حُسنِ بی پایان یار ای تمامِ حُسن و زیبایی حسن