eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
در ساده گویی‌ام که معما نمی‌شوم یک لحظه بی‌خیال تو حتی نمی‌شوم هوش و حواس و هرچه که دارم به پیش توست من از گناه عشق ، مبرّا نمی‌شوم هرگز قسم به جان شما را نمی‌خورم من در یقینِ عشقِ تو امّا نمی‌شوم در زیر قاب پنجره ات ایستاده ام من رهسپار کوچه ی شب‌ها نمی‌شوم پس داده‌ام به پیش شما امتحان خویش آن کودک کلاسِ الفبا نمی‌شوم آنگونه از خیال تو دورم که سال‌ها حتی به خوابِ چشمِ تو پیدا نمی‌شوم خاتون شعر ، مطلعِ کتمان من تویی دیگر ردیف آیه ی حاشا نمی‌شوم بر ارتفاع سایه‌ی ایهام ، گم شدم در واژه‌های شعر تو معنا نمی‌شوم لیلاج من تویی و حریفِ قمارِ عشق در گیر و دارِ بازیِ فردا نمی‌شوم فنجان حال چشم تو را سرکشیده‌‌ام چشم انتظار فرصت دنیا نمی‌شوم 🆔@abadiyesher
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام 🆔@abadiyesher
دنیا در برابر زیبایی تو مات می‌‌شود و ترس بَرَم می‌‌دارد که نکند غرورم تاب نیاورد و درون ویرانم برایت پدیدار شود، شکنجه‌گر! برای غرورم هم که شده فاصله ات را با من رعایت کن! 🆔@abadiyesher
گر به دولت برسی مست نگردی، مردی  گر به ذلت برسی  پست نگردی، مردی  اهل عالم همه بازیچه‌ی دست هوس‌اند  گر تو بازیچه‌ی این دست نگردی ، مردی  🆔@abadiyesher
دلم شکستی و رفتی خلاف شرط مودت به احتیاط رو اکنون، که آبگینه شکستی! ‌🆔@abadiyesher
صد آینه در چشم ترش می‌شکند انگار که بغض آخرش می‌شکند وقتی که قناری از غمم، می‌شنود آواز، درون حنجرش می‌شکند 🆔@abadiyesher
دلا چه دیده فروبسته‌ای؟ سپیده دمید سری برآر،که خوش عالمی‌ست عالم صبح 🆔@abadiyesher
یک بار دیگر... برای همیشه نامت را به ما بگو بگو هنوز باران می بارد و تو هنوز راه رفتن در باران را دوست داری.. 🆔@abadiyesher
کمر بیرون نیامد تیشه‌ی فرهاد ما کوه را برداشت از جا ناله و فریاد ما ما چو مجنون چشم آهو را سخنگو کرده‌ایم گنگ ماند هر که گردن پیچد از ارشاد ما گرچه گوش باغبان را پرده‌ی انصاف نیست داغ ها دارد چو برگ لاله از فریاد ما لوح امکان تنگ میدان است، ورنه می‌نمود جوهر خود را زبان خامه‌ی فولاد ما گرچه ویرانیم، اما دلنشین افتاده‌ایم سیل نتواند گذشتن از خراب آباد ما پشت ما باشد ز سنگ کودکان بر کوه قاف نیست صحرایی چو مجنون عشق خوش بنیاد ما از دل ما برنمی آید نفس بی یاد تو گر تو را هرگز به گرد دل نگردد یاد ما دست و پای صید می‌پیچد به هم از دیدنش از کمند و دام مستغنی بوَد صیّاد ما یوسفستانی است از زنجیریان هر حلقه‌اش زلف او را کی بوَد پروای شب خوش باد ما؟ هر رگ سنگی شود انگشت زنهار دگر سنگ را (صائب) فشارد دل اگر فریاد ما 🆔@abadiyesher
تو را به گریه سرودم، وداع تا شب پایان‏ به یاد آر پس از این، سرود واژه‌ی گریان‏ تو اى عزیزترینم! خزان رسیده به شهرت‏ و ناگزیر سفر کن، ز سایه‏هاى گریزان‏ نه با شکوفه و خنده، نه چون رهاى پرنده‏ که در شبى شکننده، که بى‏ستاره و پنهان‏ نمانده است شهابى، نه آتشى و نه آبى‏ که داغ‏هاى سرابى، که خارهاى مغیلان‏ بگو به ماه نتابد، به کوچه راه نیابد ز خانه تا بگریزى، چو بادهاى پریشان‏ شبت مخاطره دارد، غروب خاطره دارد نظر به پنجره دارد، نگاهِ خسته‌ی ایوان‏ تو چشم بر همه بسته، من از وداعِ تو خسته‏ دلِ ستاره شکسته، (سپیده) سر به گریبان‏ 🆔@abadiyesher
سرشار ز درد و داد و بیدادم من تا پیش خدا رسیده فریادم من روزی ده هزار مرتبه می گویم ای کاش که دل به او نمی دادم من 🆔@abadiyesher
هدایت شده از اتاق رباعی
رباعی صبح است و هوای زندگی مطبوع است در ذهن و دلم همیشه یک موضوع است: با سورهٔ عاشقی به من فهماندند غیر از «تو» و خنده‌های تو ممنوع است. ☑️کانال اتاق در ایتا؛ @Otagerobae
هدایت شده از اتاق رباعی
دوستان عزیز لطفا کانال رباعی رو به دوستانتون معرفی کنید 🙏🌹
"این رضا کیست که عالم همه خشنود از اوست این رضا کیست که بر درد دل خلق دواست ای ضعیفی که تو را پشت و پناهی نبوَد شو پناهنده به شاهی که معین الضعفاست ساکن کوی رضا باش که این ابر کرم سایه‌ی رحمت او بر سر سلطان و گداست دامن ضامن آهو مده از دست که او دوست را ضامن و فریادرس روز جزاست در دبستان رضا درس فضیلت آموز که دبستان رضا مکتب تسلیم و رضاست سخن سوختگان، سوزی و حالی دارد لیک سوزنده‌تر از هر سخنی شعر (رسا)ست 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح است و کمی هنروری می‌چسبد در محضرِ یار، نوکری می‌چسبد حالا که غذای عاشقی جور شده لبخندِ تو مثلِ بربری می‌چسبد. 🆔@abadiyesher
حال من با هیچ آهنگ زمانه ساز نیست مانده‌ام در یک قفس راهی برایم باز نیست امتداد اشک‌هایم تا کجا خواهد رسید؟! چشمه می‌جوشد به اشک از دیده‌ام اعجاز نیست در میان خلوت چشمان تو جا مانده‌ام! بی‌تو دیگر در درونم قدرت پرواز نیست... آمدی گفتی مرا با خود به رؤیا می‌بری دور از این دنیای فانی بهترین جا می‌بری رفتی و از من گذر کردی زمانه این نخواست نیستی احساس من را تا کجاها می‌بری من هنوزم دلخوشِ رؤیای زیبای توام! در میان حسرتی دل را تماشا می‌بری... تا به کی من با خیالت زندگی را سر کنم همچو مرغی در قفس پرواز را باور کنم تا به کی با این دل پر خون به دستان قلم واژه‌های بی‌تو را چون شعر در دفتر کنم... باز دلتنگی قیامت می‌کند با هر نفس! تا به کی با خاطراتت دیدِگان را تر کنم... 🆔@abadiyesher
"امام کار ندارد به نام ، می‌بخشد " به نام حضرت مادر ، امام می‌بخشد سری شکسته،دلی تنگ،ناله‌ای جانسوز... به زخمهای قدیم التیام می‌بخشد امام عشق کریمانه سفره‌دار دل است اگر شکست، دوباره قوام می‌بخشد چه محترم به گدایی که می‌رسد از راه درون صحن عتیق احترام می بخشد غریبه نیست خجالت نکش بگو... اصلا فقیر کاسه نیاورده تام می‌بخشد برای کفتر جلدش بجای دانه و آب بگو به اهل فضیلت که دام می‌بخشد رسید قطره آبی به گونه‌هام ، ببین چه عاشقانه به اشکم مقام می‌بخشد 🆔@abadiyesher
📣 فراخوان بیست و ششمین کنگره سراسری “شعر دفاع مقدس و مقاومت” 📌 مرحله استانی، ویژه 🗓️ مهلت ارسال: ۳۰ مهرماه ۱۴۰۳ 📱 ارسال آثار (به صورت فایل word) از طریق پیام‌رسان ایتا به شماره: ۰۹۳۸۸۲۳۷۵۷۷ 🎁 آثار برگزیده مرحله استانی ضمن تقدیر به دبیرخانه سراسری ارسال خواهند شد. 🔗 جهت کسب اطلاعات بیشتر به پوستر مراجعه نمایید. @alisalimian_poem
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تواَم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است 🆔@abadiyesher
من نمی‌دانم که دل می‌سوزد از غم یا جگر آتش افتاده است در جایی و دودی می‌کند 🆔@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
"امام کار ندارد به نام ، می‌بخشد " به نام حضرت مادر ، امام می‌بخشد سری شکسته،دلی تنگ،ناله‌ای جان
وا کــرده‌ای بـه سـمت خـراسان در از بهشت ســوی تــــو می‌زنـنـد مــلائـک پــر از بهشت لـطـف خــداست ران‍ــده شـدیـم از بهشت تـا ایـنـجـا نـصـیـب مــا بـشـود بـهـتـر از بهشت این خـاک پای توست که فیروزه خوانده اند ســوغـات مـی‌بـرند بــــه انـگـشـتـر از بهشت آری ،  بـــــرای زیـــنـــت آن گـــنـــبـــد طـــلا بــــایــــد بــیــاورنــد زر و زیـــــور از بهشت بــــایــــد جـلا دهند به صـحـن و سـرای تــو بـــا سـنـگ‌های صـیـقـلـی و مـرمـر از بهشت از کـودکـی دلــم بــه حــرم خو گرفته است ایـنـجـا ه‍ـمـیـشـه بـوده نمایان گر از بهشت واعــظ مــرا بـــه وعــده جـنّـت نیاز نیست مـشـه‍ـد بـــرای مــن نـبـوَد کـمـتـر از بهشت 🆔@abadiyesher