eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تواَم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است 🆔@abadiyesher
من نمی‌دانم که دل می‌سوزد از غم یا جگر آتش افتاده است در جایی و دودی می‌کند 🆔@abadiyesher
وا کــرده‌ای بـه سـمت خـراسان در از بهشت ســوی تــــو می‌زنـنـد مــلائـک پــر از بهشت لـطـف خــداست ران‍ــده شـدیـم از بهشت تـا ایـنـجـا نـصـیـب مــا بـشـود بـهـتـر از بهشت این خـاک پای توست که فیروزه خوانده اند ســوغـات مـی‌بـرند بــــه انـگـشـتـر از بهشت آری ،  بـــــرای زیـــنـــت آن گـــنـــبـــد طـــلا بــــایــــد بــیــاورنــد زر و زیـــــور از بهشت بــــایــــد جـلا دهند به صـحـن و سـرای تــو بـــا سـنـگ‌های صـیـقـلـی و مـرمـر از بهشت از کـودکـی دلــم بــه حــرم خو گرفته است ایـنـجـا ه‍ـمـیـشـه بـوده نمایان گر از بهشت واعــظ مــرا بـــه وعــده جـنّـت نیاز نیست مـشـه‍ـد بـــرای مــن نـبـوَد کـمـتـر از بهشت 🆔@abadiyesher
بايد تو را هميشه به دقت نگاه كرد يعني نه سَرسری، سر فرصت نگاه كرد خاتون! بگو كه حضرت خالق خودش تو را وقتی كه آفريد چه مدت نگاه كرد هر دو مخدرند كه بيچاره می كنند بايد به چشم هات به ندرت نگاه كرد هر كس نظاره كرد تو را دلسپرده شد فرقی نمی كند به چه نيت نگاه كرد عارف اگر برای تقرب به ذات حق زاهد اگر برای ملامت نگاه كرد تو بی گمان مقدسی و كور می شود هر كس تو را به قصد خيانت نگاه كرد 🆔@abadiyesher
من آن روحم که دورافتاده از دنیای خود بودم هزاران کهکشان آن سوتر از رؤیای خود بودم و مثل سطر جاافتاده از شعری که غمگین بود درون ذهن خود در جستجوی جای خود بودم ورق می خوردم از تقویم برمی گشتم اما باز خودم دیروز خود بودم خودم فردای خود بودم به دنبال تو بودم خواب می دیدم جوان هستم ولی ده سال در آیینه ناپیدای خود بودم خودم را کشته بودم روی سطر آخر شعرم ولی برگشته بودم فکر ردّ پای خود بودم و یک شب خواب دیدم: رو به روی جوخه ی اعدام به جرم قتل دسته جمعی گل های خود بودم تو مسئول گل خود هستی، این را یک مسافر گفت و من دلواپس سیاره ی تنهای خود بودم و من سلطان یک سیاره ی تبعیدی ام آری خودم مسئول رؤیای گل زیبای خود بودم 🆔@abadiyesher
جان فدا در رهِ جانانہ‌ی عــــــــشقیم هنوز... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🆔@abadiyesher
کاسه‌ی آب پر از حرف نرو بود ‌ولی گوش تو حوصله‌ی خواهش اینگونه نداشت 🆔@abadiyesher
بگذار که سر بر سر دوش تو گذارم تا چشم کُند کار، برای تو ببارم چون ابر ِسفرکرده به دریا و در و دشت می آیم و جز اشک، رهاورد ندارم خون می خورم ازدرد ونپرسی به چه حالم جان می کنم از هجر و نگویی به چه کارم بــا نامه و پیغام که بی سود و ثمر بود گفتم که تو را برسر ِانصاف بیارم امّید وصالم نشود کاسته از هجر من نخل ِخزان دیده مشتاق ِبهارم خورشید و مه از دور تو را سجده کُنانند من سوخته بی سروپا در چه شمارم؟ غم نیست که غارت کُندَم مور، ولیکن فرصت ندهد برق که من دانه بکارم گفتم که به پابوس تو جان را برسانم ترسم نرسی از ره و من جان بسپارم 🆔@abadiyesher
وسعت روح هنرمند به از توسعه است آنچه در روح بشر نیست کمی حوصله است 🆔@abadiyesher
چندین صدا شنیده‌ام اما دهان یکی‌ است گویا صدای نعره و بانگ اذان یکی‌ است یک‌سوی بر یزید و دگرسوی بر حسین خلقی گریستند ولی روضه‌خوان یکی‌ است افسرده از مطالعه‌ی زهر و پادزهر دیدم دو شیشه‌اند ولیکن دکان یکی‌ است در عصر ظلم، ظلم و به دوران عدل، ظلم در کفر و دین مسافرم و ارمغان یکی‌ است در گوش من مقایسه‌ی خیر و شر مخوان چندین مجلّد است ولی داستان یکی‌ است دزد طلا گریخت ولی دزد گیوه نه... دردا که در گلوی گذر پاسبان یکی‌ است در جنگ شیخ و شاه، فقط زخم سهم ماست تیر از دو سوی می‌رود اما نشان یکی‌ است اینک نگاه کن که نگویی: ندیده‌ام در کار ظلم، بستن چشم و زبان یکی‌ است آنجا که پشت گردن مظلوم می‌خورد حدّ گناه تیغ و تماشاگران یکی‌ است. 🆔@abadiyesher
هرچند جانِ غیر شده‌ای، من هنوز هم... جانم‌ نگفته‌ام‌ به کسی‌ جز تو سالهاست! 🆔@abadiyesher
دل را چنان تکاند که هر کس که دید گفت دیدی چه خوب خانه تکانی نموده است ؟ 🆔@abadiyesher
هیچ چیزی جز غمت موهای من را کم نکرد قامتم را جز "خداحافظ عزیزم" خم نکرد رفتن تو بی وفا کاری که با من کرد را زلزله با آن همه بی رحمی‌اش با بم نکرد در دل تاریخ خواهد ماند چون کار تو را قوم چنگیز مغول با خاک ایران هم نکرد آنچه کرده اشک‌هایم با نماز مادرم مرگ سهراب جوان با قامت رستم نکرد آمدم شاعر شدم کم‌کم فراموشت کنم شعر هم از روی دوشم هیچ باری کم نکرد... ‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌🆔@abadiyesher
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم پرم از حس دلگیری که نامش را نمی‌دانم تو اقیانوس سرشار از تلاطم‌های آرامی و من دریاچه‌ی اشکی که دایم رو به طغیانم بزن نی باز غوغا کن،بزن دف شور برپا کن به هر سوزی بگریانم،به هرسازی برقصانم ببین آیینه‌وار از حس تصویر تو لبریزم تو آرامی من آرامم،پریشانی پریشانم اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود که این دیوانگی ها را من از چشم تو می‌خوانم 🆔@abadiyesher
خسته از خویشتنم، تاب ندارم دیگر... کاش می‌شد که خودم را بگذارم بروم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔@abadiyesher
اگر جویای احوال منی، من سخت غمگینم اگر هم از سر تکلیف می‌پرسی ، خدا را شکر 🆔@abadiyesher
🚩 یادم نمی‌رود (نامه‌ای به آقای پزشکیان) زنهار! وعده‌ی سرِ خرمن با مردم صبور و فروتن زنهار! چشم‌های شهیدان بیننده‌اند از پسِ روزن یادم نمی‌رود که چه گفتی درباره‌ی دروغ نگفتن! یادم نمی‌رود که چه گفتی از جایگاه و منزلت زن گفتی کسی گرسنه نخوابد دیگر کنار کوچه و برزن گفتی رفاهِ حدّ اقلّی: ماشین و کار و همسر و مسکن گفتند طرح و نقشه چه داری؟ گفتی که واضح است و مبرهن: احقاق حق به طور مساوی ظلم و ستم نه یک سرِ سوزن، اجرای بی‌تعارف قانون اهل جناح و دسته نبودن، توزیع عادلانه‌ی ثروت از نفت و گاز و صنعت و معدن، یکرنگی و وفاق و تفاهم بی ناکسانِ تفرقه‌افکن، شایستگان و کارشناسان در صدرِ صنعت و هنر و فن، آرامش و رضایت مردم رسوایی و شکستن دشمن. گفتند راه کشته‌ی جمهور؟ گفتی ادامه دادنش از من -آن مردِ بی‌توقعِ خاموش آن راهِ نیمه‌کاره‌ی روشن- سوگند خورده‌ای که بمانی تا پای جان مدافع میهن با صاحبان ثروت و قدرت برخیز و دست و پنجه بیفکن نهج‌البلاغه‌ی علی است این زنهار از آن عزیزِ مُهَیمن زنهار! آن خدای عدالت نزدیک توست از رگ گردن... من یادم است هرچه که گفتی یادت بماند اینهمه شیون 🆔@abadiyesher
🌹🌹هشتم شهریور سالروز شهادت دو یار صدیق حضرت امام(ره) خدمتگزاران واقعی به مردم، دشمنان سرسخت استکبار شهیدان رجایی وباهنر، وروز مبارزه با تروریسم گرامیباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به آب خورده گره، زندگی ماهی‌ها من از خیال فراق تو نیز میمیرم... 🆔@abadiyesher
فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است چه عاشقانه نفس می کشم! هوا گرم است دوباره "دید‌ امت"، زُل بزن به چشمانی که از حرارت "من دیده‌ام تو را" گرم است بگو دو مرتبه این را که: "دوستت دارم" دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است بیا گناه کنیم عشق را ... نترس خدا هزار مشغله دارد، سر خدا گرم است من و تو اهل بهشتیم اگرچه می گویند جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است به من نگاه کنی، شعر تازه می گویم که در نگاه تو بازار شعرها گرم است 🆔@abadiyesher