eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
849 دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرچه از خانه ی ما چوبه ی در سوزاندند جگر خون مرا هم به شرر سوزاندند ما ازین سوختن در چه مصائب دیدیم چه بگویم که چه از مردم یثرب دیدیم بر لبم ذکر خدا بود که فریاد زدند سر سجاده رسیدند و سرم داد زدند روضه ی غربت و مظلومیتم را خوانده جای این چکمه که بر روی عبایم مانده مست ها نیمه ی شب بین حرم ریخته اند خانه ام را سر پیری چه بهم ریخته اند فرصتی را به من آن دشمن خودکامه نداد فرصتی قدر به سر کردن عمامه نداد نه فقط بر روی مرکب ننشاندند مرا پابرهنه به سوی کوچه کشاندند مرا با تمسخر قد چون دال مرا می دیدند پشت مرکب به زمین خوردم و می خندیدند اهل این شهر اگرچه همه شاگرد منند جای یاری به تماشا همه بر گرد منند گرچه خوردم به زمین، هیچ کسی سنگ نزد به لباسی که تنم بود کسی چنگ نزد هیچ کس با نوک نیزه به سویم حمله نکرد خنجری کُند به قصد گلویم حمله نکرد پابرهنه شدم اما بدنم عریان نیست در دل سوخته ام دلهره ی طفلان نیست در سرم شور حسین و حرمش افتاده جان فدایش که به مقتل، نگران جان داده eitaa.com/abdorroghaye
نه تمنای خود، بیان داریم نه دگر فکر آب و نان داریم شکر خالق، همینکه عرضِ سلام محضرِ صاحب الزمان داریم لحظه ای بین غم رها نشدیم بس که مولای مهربان داریم مرگ نزدیک و غافلیم از آن چقدر ما مگر زمان داریم؟! سر به زیر از خجالتیم اما چشم بر لطف آسمان داریم داغ دیدند همسران شهید تا که امنیت و امان داریم شد پریشان وجود و خاطرشان اگر آرامشِ روان داریم روضه‌خانه، بهشت نوکرهاست جا در این بیت و آستان داریم روز و شب از فراق کرب و بلا ذکر مولا حسین جان داریم گرمی داغ اوست در دل ما از غمش بین دل، نشان داریم یاد دست گره گشای حسین گله از دست ساربان داریم eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رحمت بی وقفه ای ایجاد شد آمد و عرش خدا آباد شد خانه ی موسی بن جعفر شاد شد غصه و غم از دلم آزاد شد اشکِ شادی روی مژگان آمده خواهر شاه خراسان آمده می چکید آیات توحید از رخش بوی ناب یاس پیچید از رخش شاه هشتم بوسه می چید از رخش می دمید انوار خورشید از رخش بس که در عصمت مقامش داده حق حضرت معصومه نامش داده حق ذکرِ بر روی لبانش یا رب است بانوی معصومه ی این مکتب است وصف او مانند وصف زینب است نزد حق از بس که والا مرتبه است حجت حق، جان فدایش می شود عرش حق مست دعایش می شود در حریم او دعا می آورند عقده بر عقده گشا می آورند حاجت کرب و بلا می آورند ناتوان، بهر شفا می آورند معجزاتش سهل و رایج هست او دختر باب الحوائج هست او از گناه و معصیت طاهر شدم تا میان صحن او حاضر شدم روی خاک افتادم و شاکر شدم چهارده معصوم را زائر شدم چون مرادم بانوی قم می شود قبر زهرا هم تجسم می شود بی نوا آمد مقام از او گرفت پادشاهی را غلام از او گرفت اعتبار و احترام از او گرفت آبرویی مستدام از او گرفت زائرانش را بهشتی می کند عاری از هر نوع، زشتی می کند ما فقیر رحمت معصومه ایم ریزه خوار و رعیت معصومه ایم زیر بار منت معصومه ایم خاک پای حضرت معصومه ایم روز و شب بر او توسل می کنیم بر خدای او توکل می کنیم آمد و قم میزبان عشق شد بر سرش گل ها نشان عشق شد آمد و مرثیه خوان عشق شد روضه خوان قدکمان عشق شد آسمانش خالی از کوکب نبود غافل از مرثیه ی زینب نبود سنگ نه... روی سرش گل ریختند شعله نه... بر معجرش گل ریختند ضربه نه... روی پرش گل ریختند هر کجا دور و برش گل ریختند خوب شد در قم دلش غمگین نشد خوب شد بر ساحتش توهین نشد http://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدی چقدر در به درم، ایها الرئوف دیدی که سوخته جگرم، ایها الرئوف خواندی مرا به سوی حرم، ایها الرئوف منت گذاشتی به سرم ایها الرئوف آلوده را روانه ی دربار کرده ای بر خود، مرا دوباره بدهکار کرده ای ای نور لم یَزالِ دلم، شمع انجمن ای نظم در صدای تپش های قلب من جمع وجود آل عبا، جمع پنج تن هستی همیشه صاحب من، یا ابالحسن عشقت نجات داده مرا از مسیر کج مهمان خانه ات شده ام ثامن الحجج هستند انبیا همه در طوف مرقدت کل ملک، فقیر عنایات بی حدت جنت کجاست؟! گوشه ای از شهر مشهدت با چشم خیس خیره شدم سوی گنبدت تا که دل سیاه مرا شست و شو کنی با یک نگاه قلب مرا زیر و رو کنی من عاجزم به گفتن و وصف صفات تو محتاجم ای کریم به حبل نجات تو زر می کند وجود مرا التفات تو عمرم تمام، پرشده از معجزات تو یادم نمی رود جلوات خدایی ات الطاف بی نهایت موسی الرضایی ات ذکری نداشتیم به جز یا رضا و بس افتاده ایم در طلبت بر نفس نفس چشم امید ماست فقط بر شما و پس... "لطفی کن ای کریم به فریاد ما برس" حالم بد است، حال مرا روبراه کن وجه خدا، به بی سروپا یک نگاه کن دلگرمی ام به مرحمتِ بی بهانه ات احساس کردنِ نظر عاشقانه ات بوسه زدن به تربت بر آستانه ات مجنون شدن به نغمه ی نقاره خانه ات دل را خراب لطف رئوفانه می کند بیتاب یک نگاه عطوفانه می کند بیمارم از گناه، شفای مرا بده لطفی نما، جواب صدای مرا بده پاسخ به التماس دعای مرا بده برگ برات کرب و بلای مرا بده چندی است دورم از حرم و درد می کشم از سینه، آه غمزده و سرد می کشم فهمیدم از سفارشِ "إن کُنتُ باکیاً..." باید فقط گریست بر آن شاه بی کفن بر آن غریب تشنه لبِ دور از وطن یک کوه تیر و نیزه و شمشیر و یک بدن؟! گفتی حسین با لب تشنه شهید شد با ضربه ی مکرر دشنه شهید شد کار غریب فاطمه بالا گرفته بود نیزه میان پهلوی او جا گرفته بود قاتل به پنجه، گیسوی او را گرفته بود خیلی صدای زینب کبری گرفته بود تنها نه اینکه بر روی جسمش قدم زدند با نعل تازه، نظم تنش را بهم زدند eitaa.com/abdorroghaye
روزی فراوان گدایان قدیمت یک عمر رسید از کرم دست کریمت داده است بها نوکری ات شیخ بها را داده عظمت بر علما شأن عظیمت هم اهل تضرع شد و هم اهل سحر شد هر کس که نفس زد سحری بین حریمت تنها نه که بی تاب نموده دل ما را هستند ملائک همگی مست شمیمت حیف است نگاهت که شود خرج شفایم وقتی که شفا داده مرا خاک گلیمت دلمرده ام آقای خراسان مددی کن جانم به فدای تو و آن قلب سلیمت شاد است دل مادر تو حضرت نجمه این فرصت خوبی است، شماریم غنیمت لبخند، به روی پدر خود زدی آقا ای نور دل فاطمه، خوش آمدی آقا آرامش هر روز و شب حضرت کاظم دور از تو جهان است سراسر متلاطم ای عالِم با منزلت آل محمد اسرار خدا در دل و جانت متراکم شد شرط پذیرفتن توحید، ولایت تصریح مقامت به خلائق شده لازم جبریلِ امین که شرف کل ملک شد در صحن و سرایت به تفاخر شده خادم ای رحمت سرشار، کریمان دو عالم هستند از انعامِ نعیمت، متنعم خورشید، خودش سائل نورانیت توست بخشیده ای از نور، بر او نور مداوم حج فقرایی و مقرب شود آخر در طوس هر آن کس که شود زائر و مُحرم پاییز مرا عاقبت کار، بهار است هر بارِ مرا پاسخ دیدار، سه بار است کوری به تماشا شده، بینا شدنش را نقاره گواه است مداوا شدنش را با چرخ، علیلی به حرم آمد و دیدم در گوشه ی ایوان طلا، پا شدنش را عیسی به ازل با دل بیتاب، گرفته از پنجره فولاد مسیحا شدنش را یک ذره ای از خاک و گلت در گهرش ریخت یوسف شده مدیون تو، زیبا شدنش را بستم به ضریحت دل آواره ی خود را ای کاش نبینم نفسی وا شدنش را سلمانی ات از تیغ مطلا شده بگذشت تا چاره کند لحظه ی تنها شدنش را آورده جواز سفر کرب و بلایش عاشق که تمنا کند امضا شدنش را گریانم و دلواپس بین الحرمینم چندی است که جا ماندم و دلتنگ حسینم ‌‌ آهو شده ام تا که شوی کهف امانم از دام بلایای گناهم، برهانم آشوب جهان می شوم از دوری دلبر آرام شود با تو دلم، راحت جانم دلبسته ی دربار خراسانی ام آقا دل کندن و رفتن؟! نتوانم نتوانم من را بخر و فرش ورودی حرم کن با جاروی خدام حریمت بتکانم طردم نکن از خانه ات ای شاه به پیری بگذار نمک گیر همین خانه بمانم دلتنگ وصایای تو بر ابن شبیبم دلتنگ حسینم، به محرم برسانم داغ حرمش بر دلم ای کاش نماند بدجور بهم ریخته و دل نگرانم یا معتمدی بر دل سائل نظری کن تا حل شود این عقده و مشکل نظری کن eitaa.com/abdorroghaye
بده بر محبان کاظم بشارت که خیر تمام است در این ولادت سلام خداوند بر نجمه خاتون بر آن بانوی طاهر و با فضیلت رسیده امامی که با نوکری اش شدم صاحب عزت و با اصالت علی بن موسی الرضا المرتضی را چنان دوست دارم، ندارد نهایت کم از بچه آهوی وحشی صحراست کسی که نفهمیده اوصاف حضرت عذاب است پایان هر روسیاهی که بر ساحتش کرده باشد اهانت اهانت کننده بر او در سقوط است کم از عنکبوت است و از قوم لوط است گدایم گدای علی بن موسی وجودم فدای علی بن موسی نگین چیست در این جهان و قیامت؟ به سینه ولای علی بن موسی هوای مرا از همان کودکی داشت فدای وفای علی بن موسی شده سالیانی است چون والدینم دلم مبتلای علی بن موسی در ایران به لطف خدا سربلندیم به زیر لوای علی بن موسی فقط از عنایات معصومه بوده شدم خاک پای علی بن موسی هر آنچه که شأن و مدارج گرفتیم از اولاد باب الحوائج گرفتیم صلاة دل بنده، پابوس باشد به صحن امامی که در طوس باشد همان کس که گرمای عشقش به سینه همیشه عیان است و محسوس باشد جهان از قدومش پر از نور گشته جهان بی وجودش چو کابوس باشد در این روزگاری که تاریک و سرد است حریمش چنان نور فانوس باشد هر آنجا که باشد به یاد امام است دلی که به میخانه مأنوس باشد به بالین سلمانی اش، لحظه ی مرگ خودش رفت و نگذاشت مأیوس باشد به قول و قرارش عمل می کند او مرا وقت مرگم بغل می کند او الهی که حبش به قلبم بماند به من طعم دیدار خود را چشاند دلم چون کبوتر به صحنش نشسته الهی دلم را ز صحنش نراند نشد قسمتم کربلا چند سال است ولی او بخواهد اگر، می تواند نمی دانم اصلا که امسال آقا به ماه محرم مرا می رساند؟ الهی بخواند خودش روضه ها را مرا مثل ابن شبیبش بداند الهی به آهی به غم های شاهی دلم را دوباره به مقتل کشاند بخواند از ارباب و آتش بگیرم برای لب خشک جدش بمیرم eitaa.com/abdorroghaye
درد ما عشق است و عشق یار تاوانش خوش است دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است eitaa.com/abdorroghaye
گرچه توحیدم اساسش از غدیر و از خم است رزق حب اهل بیتم با امام هشتم است اتفاقی نیست این عاشق شدن، نوکر شدن علتش از رحمت معصومه، بانوی قم است آن قدر آقاست این آقا که شد کهف الوری خواهرش هم مُستجار ماست از بس خانم است اهل بیت حضرت موسی بن جعفر از ازل لطفشان آماده و در اختیار مردم است بس که از من دستگیری کرده مولایم رضا برده ام از خاطرم این بار، بار چندم است آن قدر اوصاف او را اهل معنا گفته اند لابه لای مدح هایش، شعرهای ما گم است هر کسی شد زائر صحن و سرای مشهدش با ولایش در امان از آتش و از هیزم است هشتمین نور است در ظاهر ولیکن باطنا علت پیدایش شش روزه ی هفت انجم است نور او تابید و بر ظلمت سراسر هجمه شد آن زمانی که رسید و نور قلب نجمه شد یا غیاث المستغیثینِ دل زارم رضاست یا امان الخائفینِ جانِ تبدارم رضاست یا امین الله فی أرضه کمی از شأن اوست منشأ آرامش و امید بسیارم رضاست گرچه در بازار این عالم ندارم مشتری غم ندارم، می روم مشهد، خریدارم رضاست آن امام مهربانی که به حکم عاشقی بیشتر از هر چه گویی دوستش دارم رضاست نور راهم در دل دنیای تیره نور اوست روی مهتاب نمایان، در شب تارم رضاست در گرفتاری به این آقا توسل می کنم تکیه گاهِ لحظه هایی که گرفتارم رضاست دلخوشم بر وعده ی صدقش، چرا که طبق آن در سه جای سخت بعد از مردنم، یارم رضاست در تمام سال، آن شب که بر آن دل بسته ام آن شب میلاد آقاجان و دلدارم رضاست می شود دنیا گلستان مثل صحنش بین طوس گر که لبخندی زند بر خاکیان شمس الشموس درد ما عشق است و عشق یار، تاوانش خوش است دل سپردن نزد جانان، جان به قربانش خوش است از سوی باب الجوادش که رسیدی خیره شو دیدن آن گنبد زیبا و تابانش خوش است با تأمل رفت و آمد کن در آن صحن و سرا عاشقانه راه رفتن، زیر ایوانش خوش است با تمام خستگی ها، آن زمان که یک نفس... از ته دل می کشی کنج شبستانش خوش است گریه ی طفلی بلند و صوت نقاره بلند کورِ بینا گشته با چشمان گریانش خوش است تشنه ی کرب و بلایی، منت از سلطان بکش کربلا رفتن هم از سمت خراسانش خوش است روزی اشک محرم را بگیر از دست او گریه با اذنش برای جد عطشانش خوش است یاد غم های حسین و ظهر عاشورای او از دو ماه قبل اگر باشی پریشانش خوش است گریه کن بر آن غریبی که کفن حتی نداشت بر زمین ماند و به تن یک پیرهن حتی نداشت eitaa.com/abdorroghaye