eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
1.2هزار دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبود این همه سال نشستن به دعا خوب نبود نه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیری جز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبود هرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنم بین بار عملم، توشه ی مرغوب نبود حاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمود گرچه حاجت به دلم مانده‌ و مکتوب نبود از ازل سینه ی زهرایی ما سینه زنان جز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبود نکند قسمت من نیست برات عتبات سال ها بود دلم این همه آشوب نبود چشم خشکیده ی از معصیتم، جز به غم و... روضه های پسر فاطمه مغلوب نبود نیزه ها در بدنش بود ولی حداقل کاش جسمش ته گودال لگدکوب نبود چقدر بوسه زدش پیش همه ختم رسل حق آن صورت و دندان به خدا چوب نبود https://eitaa.com/abdorroghaye
چون قلب مرده ام، ضربانم دهد حسین در وقت پیری ام هیجانم دهد حسین من بی خیال هر دو جهان، عاشقش شدم دیدم ولی که هر دو جهانم دهد حسین گرچه نشسته روی دلم گرد معصیت در روضه اش دوباره تکانم دهد حسین در فتنه های بی عددِ آخر الزمان عزت، کنار سینه زنانم دهد حسین در زیر قبه اش به حسن دادمش قسم تا هر چه خیر هست، همانم دهد حسین با صد امید آمده ام تا که لحظه ای شاید که روی خویش نشانم دهد حسین ای کاش بین کرب و بلا جان به لب شوم ای کاش کنج صحن، مکانم دهد حسین احساس می کنم که حرم می شود دلم وقتی به روضه، اشک روانم دهد حسین زینب رسید کرب و بلا و به گریه گفت: باید به شرح روضه توانم دهد حسین افتاده ام به خاک که با خاک تربتش تسکین به داغ های گرانم دهد حسین پرسش ز هر چه خواست کند از رقیه نه باید ازین سؤال امانم دهد حسین https://eitaa.com/abdorroghaye
گریه ی بی صدا قبول نشد هرچه کردم دعا قبول نشد عده ای در مسیر دلدارند نوکری های ما قبول نشد شد پذیرفته کار بی منت کار با ادعا قبول نشد بهر وصلش چه نذرها کردم نذری ام منتها قبول نشد بنویسید باز هم امسال عبد سر به هوا قبول نشد منم آن روسیاه و بی کس که نزد مولا رضا قبول نشد صحن حیدر چقدر زیبا بود حیف! دیگر گدا قبول نشد هرچه گفتم وَ لا تؤدّبنی... حاجتم از قضا قبول نشد تا سحر ناله کردم از جگرم کربلا... کربلا... قبول نشد شعرها یک به یک خریده شدند شعر این بی بها قبول نشد حرف زینب که گفت با قاتل بس کن ای بی حیا... قبول نشد زیورم را بگیر و سر نبرش... لااقل از قفا، قبول نشد با عصا پیری آمد و می زد گفت ضربات پا قبول نشد https://eitaa.com/abdorroghaye
بیمار می شویم، دوا لطف می کنند دلمرده می شویم، دعا لطف می کنند هر قدر هم که پشت، بر این خاندان کنیم بر ما همیشه آل عبا لطف می کنند ما غافلیم و زود فراموش می کنیم این قوم، بی صدا به گدا لطف می کنند آن قدر با وقار و بزرگند، وقت جود... از پشت درب و زیر عبا لطف می کنند هرجا حسین گفته شود صحن کربلاست هرجا که هست کرب و بلا لطف می کنند با این همه گناه شدم زائر حسین خیلی به من امام رضا لطف می کنند برگ برات خویش گرفتم به روی دست امضای شاه طوس روی برگه ی من است با کسب اذن از سوی آب آور حسین رفتیم زیر قبه و بالاسر حسین این حب باطنی است، همان گرمی دل است با گریه می رسیم همه محضر حسین خیلی برای این که حسینی شویم ما زحمت کشیده اند پدر مادر حسین بالانشین شدن اثر یک توسل است پایینِ پا، کنار علی اکبر حسین این بوی سیب چیست که پیچیده در حرم؟ گویا هنوز مانده زمین، پیکر حسین  آتش گرفته ایم ازین خشکی و تَری خشکی کام و غربتِ چشم تر حسین  گر که حسین طرفه نگاهی عطا کند از این خراب، حُر حسینی بنا کند  جسمم به کوی یار وطن داشت، کاش داشت لفظم توانِ عرض سخن داشت، کاش داشت در پیشگاه حضرت ارباب ذوالکرم جانم بهای هدیه شدن داشت، کاش داشت اشکم، به زیر قبه ی کرب و بلا سرود: یک بارگاه، صحنِ حسن داشت، کاش داشت شمر لعین اگر طمع ملک ری نداشت شرم از حسین مطمئنا داشت، کاش داشت ای کاش کربلا عوض تکه ای حصیر بر این غریبِ تشنه، کفن داشت، کاش داشت زهرا رسید‌ه است، حسینِ شهید کاش حداقل سری به بدن داشت، کاش داشت جسمش سه روز روی زمین ماند تا شود سهمش حصیر و دفن به دست بنی اسد https://eitaa.com/abdorroghaye
ایوان نجف! باز دلم کرده هوایت رحمت به خلیلی که چنین کرده بنایت ای کاش کنم روبروی صحن تو سر خم مستانه به دور سر آقام بچرخم ای کعبه ی من، روی حیدر بهتر از وطن، کوی حیدر با بوی گنه آب و گلم ریخته برهم آقا نظری کن که دلم ریخته برهم دور از نجفت غرق بلا شد، شب و روزم تا کی من از این داغ نفسگیر بسوزم بر من خراب کن نگاهی یا ابوتراب کن نگاهی گیرم که دلم عصمت دیدار ندارد اصلا تو بگو باغ مگر خار ندارد؟! باشد دل من لایق بر طور نجف نیست گر قسمت من باده ی انگور نجف نیست جان من بگیر، من تمامم ساقی غدیر، تشنه کامم من تشنه لب چشمه ی جوشان غدیرم جز باده کوثر ز کسی باده نگیرم هم جان منی، هم نفس و معنی دینم با هرکه تو را دوست ندارد ننشینم ای قبله و میزان، لک لبیک ای باطن قرآن، لک لبیک دلگرم توام گرچه شدم از همه دلسرد عمری است که بابای منی، بی برو برگرد با لطف خودت نوکر این درگهم آقا بر چادر زهرا قسمت می دهم آقا ای حی و مجیر یاعلی جان دست من بگیر یاعلی جان ای چشمه ی جوشان نوه ات تشنه فدا شد رأس علی آن کودک بی شیر جدا شد از خون علی صورت ارباب خضاب است بعد ازین فقط حسرت و غم کار رباب است دلبرم بخواب، لایی لایی اصغرم بخواب، لایی لایی https://eitaa.com/abdorroghaye
وقت دیدار با پدر، گریه کار ما هست بیشتر، گریه گریه گریه به پشتِ در، گریه سرِ شب تا خودِ سحر، گریه اشک، راه وصول عاشق هاست اشک، اذن دخول عاشق هاست عاصی ام، تازیانه می خواهم عفو کردی؟! نشانه می خواهم بغضِ محضم که شانه می خواهم بغلی حیدرانه می خواهم ای نبی سیرت و خدا صورت بچشان باده ای ز انگورت خاک بودم، ابوتراب شدی بر منِ ذره، آفتاب شدی من گنه کردم و تو آب شدی فقط از دست من عذاب شدی با وجودی که عبدِ رسوایم پدری کرده ای و اینجایم فکرِ سیر تعالی ام، حیدر سائل این حوالی ام، حیدر خسته و دستِ خالی ام، حیدر آه... مُولی الموالی ام حیدر... مات و مبهوت مانده ام در راه مستجیرٌ بکم ولی الله چه خوش است این دل و گرفتاری در نجف با امید بسیاری جامعه خواندن و سبک باری خوش بر اقبالِ شیخ انصاری سالیانی است غرقِ در کرم است پاسبان ورودی حرم است مشهدت هست مشهد زهرا مرقدت عینِ مرقد زهرا ریزه خوارم به مسند زهرا پرچمم را گره زده زهرا حَرمت بوی فاطمه دارد جلوه از کوی فاطمه دارد  دلم از غصه هست مالامال روضه ی فاطمه، زبانم لال چادری روی خاک، شد پامال مانده رد غلاف، با این حال... دست از دامن ولا نکشید ناله ای غیر مرتضی نکشید https://eitaa.com/abdorroghaye
یک سال می شود که به فکر زیارتیم ما را به کربلا برسان اربعین حسین 🏴 حسرت زیارت در قیامت امام صادق(علیه السلام): احدى نيست در روز قيامت مگر اینکه آرزو میكند از زوّار امام حسين(علیه السلام) بوده باشد، زيرا می‌بیند که خدا با زائران امام حسین(علیه السلام) چه برخورد کریمانه‌ای می‌کند. 📚 کامل الزیارات، ص۱۳۵ https://eitaa.com/abdorroghaye
به خاک تربتت هر بار بگذارم جبینم را درونم حس کنم انوار رب العالمینم را   معاد و عدل و توحید و نبوت را تو معیاری نخواهم داد بر شک بقیه این یقینم را   منِ گمراه و حیران را به راه راست آوردی ز گیسویت گرفتم رشته ی حبل المتینم را   همیشه روح من حس امانت کرد با مهرت نگیر از من به جان مادرت روح الامینم را   شکسته دل شدن را از سخای مادرت دارم گدایی کرده ام از فاطمه قلب حزینم را   اگرچه دست خالی آمدم، چشم پُری دارم بخر چشم ترم را، این متاع کمترینم را   گره افتاده در کارم، گرفتارِ گرفتارم پذیرا باش نذرِ سفره ی اُم البنینم را   همه آماده ی رفتن شدند و باز جا ماندم بیا امضا کن از لطفت برات اربعینم را   نگیر از عمر من اوقات خیر و برکتم، یعنی همین که در میان روضه هایت می نشینم را   سرش را دید و با گریه سکینه گفت با بابا تماشا کن میان شام حال شرمگینم را   همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله به روی سر گرفتم تکه های آستینم را https://eitaa.com/abdorroghaye
شب جمعه است... هوایت نکنم می میرم یادی از صحن و سرایت نکنم می میرم   ناله و شکوه حرام است بر عشاق ولی از فراق تو شکایت نکنم می میرم   سجده بر خاک درت سیره ی هر معصومی است سجده بر تربت پایت نکنم می میرم   دوری ات درد من و نام تو درمان من است تا خود صبح صدایت نکنم می میرم   به دعا کردن تو نوکر این خانه شدم هر سحر، شکرِ دعایت نکنم می میرم   "وضع من را به خــــدا روضـه ی تــــو سامان داد من اگــــر گـــــریه برایـــت نکنــــم می میرم"   جان ناقابل من کاش فدای تو شود اگر این جان به فدایت نکنم... می میرم!   شعرهایم همگی درد فراق است... ببخش صحبت از کرب و بلایت نکنم می میرم https://eitaa.com/abdorroghaye
ای کربلایی دلبرم، جا ماندم آقا یابن الحسن تنها و رسوا ماندم آقا دیدی چه شد؟! آخر گناهانم سبب شد... محروم از الطاف زهرا ماندم آقا خوبان درگاهت سر و سامان گرفتند دور از حرم... من، بی سر و پا ماندم آقا سستی ایمانم مرا از چشمت انداخت بس که اسیر اهل دنیا ماندم آقا چله گرفتم، چله ام کامل نشد، حیف بی کربلا، بی طور سینا ماندم آقا یاد من جامانده هم در کربلا باش دلتنگ یک لحظه تماشا ماندم آقا گفتم چه سازم تا که تحویلم بگیری گریان برای مشک سقا ماندم آقا بیچاره ی سقای عطشانی که آخر حتی نخورد آب گوارا، ماندم آقا می گفت با گریه حلالم کن برادر شرمنده ی اطفال و زن ها ماندم آقا https://eitaa.com/abdorroghaye
ویرانه خانه، چیدمان لازم ندارد آتش گرفته، سایه بان لازم ندارد تسلیم تقدیرم هرآنچه یار خواهد گردن شکسته، ریسمان لازم ندارد هر چه کشیدم از غم دوری کشیدم سختی این هجران، بیان لازم ندارد خوبان درگاهش به دیدارش رسیدند حتما مرا صاحب زمان لازم ندارد عمری گذشت و یک نفس با او نبودم عاشق به دور از عشق، جان لازم ندارد از ما گرفت آغوش گرمش را فراقش نوکر مگر کهف امان لازم ندارد؟! او خواست از گریه کنان باشم و گرنه اشک مرا این آستان لازم ندارد باید که جان داد از غم جانسوز جدش داغ عظیمش، روضه خوان لازم ندارد دیر آمدی خیلی هلال از شَط به مقتل دیگر حسین آب روان لازم ندارد از سنگ ها گیرم به هر صورت گذشتیم قاری قرآن، خیزران لازم ندارد  https://eitaa.com/abdorroghaye
عمرم سرآمد، خونجگر ماندم، ضرر کردم محروم از روی قمر ماندم، ضرر کردم   باد صبا از او خبر آورد اما حیف در شام جهلم کور و کر ماندم، ضرر کردم   رزق سحرگاهی به دست شخص معصوم است هربار بی فیض سحر ماندم ضرر کردم   یک بار شد من هم دعاگویش شوم؟! نه مشغولِ حاجات دگر ماندم، ضرر کردم   دلبستگی باعث شد از کوچ شهیدانش جا ماندم و بی بال و پر ماندم، ضرر کردم   وقتی ملاک کارهایم حرف مردم شد در چشم مردم معتبر ماندم، ضرر کردم   دنیا مقر ابتلای اهل ایمان است گر بین دنیا بی ضرر ماندم، ضرر کردم   جز آل عصمت رو به سوی هر کسی کردم درمانده ماندم، پشتِ در ماندم، ضرر کردم   پای بساط روضه های حضرت ارباب هر دفعه که بی چشم تر ماندم، ضرر کردم   جای کفن بر بوریا چیدند جسمش را زنده از این ماتم اگر ماندم ضرر کردم https://eitaa.com/abdorroghaye
پای جانان، نثارِ جان عشق است طعنه خوردن از این و آن عشق است   نیمه شب فرصت تقرّب ماست یادِ معشوق، در نهان عشق است   هر که ظرفش شکست بالا رفت چون که همراهِ امتحان عشق است   همه دنبال سود و منفعتند ضرر و نفعِ عاشقان عشق است   هرچه جز عشق بی گمان فانی است آنچه باقی است بی گمان عشق است   اول صبح با تمام وجود ذکر یا صاحب الزمان عشق است   خیر من وصل یا که هجران است؟ هرچه او خواسته همان عشق است   بگذارید در به در بشوم... وسط صحن جمکران، عشق است   اربعین، رفتنِ به سوی حسین بی قرار و جَزع کنان عشق است   پابرهنه به شارع العباس برسم لحظه ی اذان عشق است https://eitaa.com/abdorroghaye
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر   سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر   مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر   خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر   فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر   هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر   هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر   هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر https://eitaa.com/abdorroghaye
چه رأس ها که نرفته به دار هجرانش ولی به وصل نشد ختم، کار هجرانش   پر از غم است دلم با وجود این اصلا غمی نمانده برایم کنار هجرانش   به جز بهشتِ وصالش مرا مداوا نیست چنان زده است به جانم شراره هجرانش   در این زمان که همه بی خیال آقایند خوشا کسی که بماند دچار هجرانش   رسید صبحِ وصالش به شیخ انصاری به ما رسید فقط شام تار هجرانش   کجاست سید بحر العلوم تا باشد در این زمانه ی دشوار یار هجرانش   "کجاست هم نفسی تا به شرح، عَرضه‌ دهم که دل چه می ‌کشد از روزگار هجـرانش"*   کجاست چشم پر آبی که یار من باشد به اشکِ دیده شود داغدار هجرانش   ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش   حسین رفت و عقیله به دردسر افتاد شکست خواهر او در فشار هجرانش *بیت ستاره دار از جناب حافظ https://eitaa.com/abdorroghaye
چون منِ بی سرو پا که نشدم دعوت، کیست؟ هرچه کردم نشد آخر، چه کنم؟ قسمت نیست از گدایی که‌ خودش سوخته و جا مانده هی نپرسید چرا و چه شده؟ علت چیست؟ http://eitaa.com/abdorroghaye
یک اربعین آتش گرفتم از فراقت آتش گرفتم از غم و رنج و مصیبت   تا که دوباره زائرت باشم برادر چله گرفتم، چله در رخت اسارت   یادم نرفته تشنه بودی بین گودال هَل مِن مُعینت ماند آخر بی اجابت   یک لقمه نان هم بعد تو راحت نخوردم حتی ننوشیدم پس از تو آب، راحت   یادم نرفته لحظه ای که نیزه خوردی تکیه زدی بر نیزه ای غرق جراحت   در خاطرم مانده سرت را می بریدند در خاطرم مانده زمان سخت غارت   با گریه افتادم به روی پیکر تو با کعبِ نی بُردند من را از کنارت   دور از نگاه ساقی لشکر ابالفضل خیلی به ما شد شام عاشورا جسارت   دیدی مرا بر ناقه ی عریان نشاندند؟! دیدی چگونه شد ادا اجر رسالت؟!   در آسمان کردی طلوع و سر شکستم وقتِ غروبت جان سپردم در حقیقت   هر جا که رفتم مثل حیدر خطبه خواندم نام تو را بردم برادر با جسارت   من دشمنت را بر سر جایش نشاندم با ذوالفقار صبر و تیغ استقامت   اما دلم خیلی پر است از دشمنانت بر حرمله، بر ابن سعد و شمر لعنت   هر کس که می افتاد ما را می کشیدند حتی به ما یک دم نمی دادند مهلت   قبل از ورود شام با صوت حزینم گفتم به نیزه دار از یک راه خلوت...   ... این دختران را وارد این کوچه ها کن لج کرد با ما آن خبیث بی مروت   دروازه ی ساعات ما را دوره کردند خیلی در آن ساعات افتادم به زحمت   از صبح دَم تا عصر در بین اراذل... باشد نمی گویم بماند تا قیامت   تا سنگ خوردی سنگ خوردم، بین عشاق گونه به گونه می رود صورت به صورت یک خواهشی دارم بیا و جان زینب چیزی نپرس از دخترت از آن امانت   داغ رقیه مثل داغ مادرم بود نگذار تا این که بمیرم از خجالت   خیلی برایت درد و دل کردم ببخشید آخر رسیده بر دلم غم بی نهایت   غم گر غم یار است شیرین است این غم باشد برادر جان دگر خوردم شکایت   من می روم باور مکن زنده بمانم من می روم دیگر از این وادی غربت https://eitaa.com/abdorroghaye
عزیزم کجایی که خواهر رسید فراق من و تو به آخر رسید مرا مثل سابق صدا کن حسین بیا حاجتم را روا کن حسین پس از تو ندارم دگر سایه بان پس از رفتنت، قامتم شد کمان شده خواب راحت برایم حرام امان از شلوغی و از ازدحام همان کس که سیلی به سجاد زد قدم به قدم بر سرم داد زد بیا اشک چشم مرا پاک کن مرا در کنار خودت خاک کن دعا بود کارم ولیکن حسین مرا خارجی خواند دشمن حسین امان از غم و غصه ی بی حساب امان از رسیدن به بزم شراب اگرچه به سختی تکان می خورم نیفتاده از روی سر چادرم تمام تنم از کبودی پر است دلم از نگاه یهودی پر است بیا خاطرات مرا زنده کن کمی مثل سابق فقط خنده کن پس از تو دگر گریه شد کار من گواهش همین دیده ی تار من چهل شب شنیدم فقط از رباب علی لایی لایی، علی جان بخواب چه ها دیده ام من درین اربعین شنیدی شدم من خرابه نشین بپرس از هر آن روضه در این مسیر ولی از رقیه سراغی نگیر https://eitaa.com/abdorroghaye
ببار ابر دو دیده که ماتم عظماست میان عرش برین، بین اولیاء غوغاست ببار، ختم رسالت شهید شد با زهر عزا، عزای غریبانه ی ابالزهراست * همان رسول که دلسوز اهل عالم بود همان که رحمت ربانیِ مجسم بود همان که با همه ی مشکلات و سختی ها برای عزت دین، مثل کوه، محکم بود * همیشه گفت علی بعد من امیر شماست چراغ راه به تاریکی مسیر شماست اگر که حرمت بیت علی شود محفوظ خدایِ عزّ و جلّ یار و دستگیر شماست * سبب شدند دو ملعونه، سوز آهش را گرفته اند به سم، رحمت نگاهش را خدا کند که فقط لحظه ای نگاه کند دوباره دختر مظلوم و پا به ماهش را * رها شود به زمین، پیکرِ نبی فردا فقط علی است دگر محضرِ نبی فردا همان که گفت لَیَهجُر به مصطفی امروز به تازیانه زند دختر نبی فردا * بریزد از ستم این آبرو، زبانم لال علی و خانه نشینی؟! بگو زبانم لال دو دست شیر خدا بسته می شود با صبر زنند فاطمه را پیش او؟! زبانم لال * نداشت تاب شنیدن، نداشت تاب سخن نگاه کرد پیمبر به چشم تر به کفن به ظرف آب نظر کرد و سوخت تا جگرش چه بود در نظرش؟ روضه ی حسین و حسن * نگاه کرد حسن را و چشم تر را دید میان طشت، نبی پاره ی جگر را دید به قتلگاه نظر کرد و دید جسم حسین به روی نیزه ی دشمن، بریده سر را دید * به قلب سوخته تسکین به چشم گریان داد سپس به گریه ی خود بر حسین، پایان داد میان گریه ی زهرا کنار جسم پدر خبر رسید به عرش خدا، نبی جان داد https://eitaa.com/abdorroghaye
رسید موعد داغی که سخت، سوزان بود غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود   رسید لحظه و ساعات آخر مردی که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود   رسید روز وداع رسول خوبی ها همان که بر همگان رحمتی فراوان بود   به یاد یا ابتا گفتنش به پیغمبر دو چشم ام ابیها عجیب گریان بود   دوباره یاد اُحد بود و یاد دندانش دوباره خسته ازین لشگر دو رویان بود   همان زمان که بنای سقیفه برپا شد دمِ شهادت خاتم، زمانِ هجران بود   اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود   چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر همان نبی که دلیل نزول باران بود   هنوز جای همان سنگ های اهل جفا به روی بال و پر خسته اش نمایان بود   هنوز اهل کسا مست عطر او بودند هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود   چقدر حیف نگاهش اگرکه بسته شود همان نگاه که اوج یقین سلمان بود   چقدر حیف نفس های آخرش باشد همان نفس که معطر به عطر قرآن بود   کلامِ راه گشا را نبی به لب آورد رسید نطفه حرامی و گفت هذیان بود   چقدر خون به دل پاک و خسته اش کردند چقدر خسته ز شر فلان و بهمان بود   رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع امان ز حال علی... سخت نابه سامان بود   رسول رفت و در این خانه چادر زهرا میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود   رسول رفت و علی را کشان کشان بردند بتول در عقبش بین راه بی جان بود   رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند همان دمی که در آن کوچه راه بندان بود   رسول رفت و به اشک بتول خندیدند سه ماه فاطمه از خلق، روی گردان بود   پس از رسول فقط بود جنگ حیدر صبر جهاد فاطمه رفتن به بیت الاحزان بود https://eitaa.com/abdorroghaye
قد رعنای رسول الله آخر سر شکست پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست   رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست   جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست   فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و... ... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست   گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست   خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست   بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست   بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند در میان غربت این شهر نیلوفر شکست   در میان دود و آتش با لگد بر در زدند در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست   بار شیشه داشت در آغوش خود خیرالنساء پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست   پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست https://eitaa.com/abdorroghaye
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد   چشم زهرا و علی در محنت دریا شد   رفتی و خنده به کاشانه ی تو گشت حرام رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد   عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حُکم، بر خانه نشینیِ علی امضا شد   بعدِ تو حرمت کاشانه ی حق حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد   دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار... خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد   خبر پر زدن فاطمه حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد   روضه ها هست، بمانند... ولی عاشورا تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد...   از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارت معجر ز سر زن ها شد   زینتت بود سر دوش ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد   داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو... گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد   سر او تا که جدا شد زره اش را بردند زره اش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد   هرچه زینب پی انگشتر او گشت، نبود عاقبت دست کسی خاتم او پیدا شد   اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد   https://eitaa.com/abdorroghaye
السلام ای امین وحی خدا السلام ای وصیتت تقوا معدن خیر، رحمت سرشار ای پسر عمّ حیدر کرار آبروی همه بنی هاشم روح اسلام، یا ابالقاسم باطنِ آیه های قرآنی هرچه گویم فراتر از آنی ای مقرّب به صاحبِ معراج أنتَ بابُ الکَرَم، أنَا المُحتاج گر نباشی شهید، یا احمد پس شهادت چه ارزشی دارد؟! چقدر حرص دین ما خوردی سنگ از روی بام ها خوردی تیره شد دیده ی محبانت در اُحد تا شکست دندانت کور دل ها به داغت افزودند سال ها فکر کشتنت بودند کرد نورت به تیرگی غلبه شام تاریکِ تنگه ی عَقبه حال از فتنه ی فلان و فلان جگرت آمده میان دهان همسرانت بلا به تو دادند زهر، جای دوا به تو دادند ننگ بر دختران لات و هبل پا مکش روی خاک، وقت اجل شعله بر سینه ات زده، ای ماه جمله ی "حَسبُنا کتابَ الله" به که گویم غمِ " لَیَهجُر" را بستنِ معدنِ پُر از دُر را باز هم دم بزن علی حق است بی علی هر مسیر مُنشَق است حسنِین اند مست آغوشت بنشان هر دو را سر دوشت دم آخر به گریه افتادی به علی حکم صبر را دادی حرف رفتن نزن رسول خدا باردار است دخترت زهرا می روی گریه اش عجیب شود بین شهر پدر، غریب شود شاید اصلا به او جسارت شد دخترت پشت در اذیت شد یک زمان در شرر بماند چه؟! دخترت زیر در بماند چه؟! وقت غسلت سقیفه بر پا شد مرتضی یکه ماند و تنها شد در کنارت، چهار تن داری خوب شد لااقل کفن داری لب گشودی به حمد و ذکر و دعا نیزه داری نبود شکر خدا تا به لب نامِ آب را بُردی آب از دست مرتضی خوردی نور خورشید بر تنت نرسید اسب بر پشت و سینه ات ندوید https://eitaa.com/abdorroghaye
هر که ز عشقت شده دلسوخته بر دو جهان مِهر تو نفروخته جز نظر مرحمتت یا رضا نیست مرا توشه و اندوخته سرد نشد آتش عشقی که رب روز ازل در دلم افروخته آهوی آواره ی صحن دلم چشم به لطف نظرت دوخته رحمت حق بر نفس مادرم نوکری ات را به من آموخته عشق، کشانده است مرا سوی طوس عبد توام حضرت شمس الشموس * حل بشود یا نشود مشکلم فرق ندارد، به درت سائلم دار و ندارم فقط این گریه است رد نکن این هدیه ی ناقابلم نقص مرا حال که پوشانده ای با نظر خویش نما کاملم دُر گران است بهای صدف معرفتت هست عیار دلم خواست حق بوده که عبدت شوم ریخته از خاک درت در گلم کاش بماند به سرم سایه ات کاش شوم خادم و همسایه ات * ای که پناه دل هر مضطری هر دو جهان دین مرا محوری کس نخریده است متاع مرا بار یخ عمر مرا می خری؟ حالِ مرا با نفسی چاره کن زیر و رویم کن به دمی حیدری جان جوادت که مراد من است باز مرا کرب و بلا می بری؟ بر رد زخم روی پلکت قسم از همه ی خلق حسینی تری روضه بخوان ابن شبیبت شوم گریه کن جد غریبت شوم *** شرح بده علت جنجال را داغ حسین و غم گودال را چکمه نفهمید مقامات او ریخت بهم آن همه اجلال را خنجر اگر کُند شود، بی حساب زجر دهد تشنه ی بدحال را با که بگویم غم آن سینه ی... زیر سم اسب لگدمال را غارت پیراهن او بس نبود؟! برد کسی از کمرش شال را هلهله در معرکه تا پا گرفت خولی ملعون سر او را گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye