eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
920 دنبال‌کننده
38 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
کوه اعتلا ز رفعت ام البنین گرفت دریا سخا ز رحمت ام البنین گرفت خورشید اگر که واسطه ی نور عالم است نور از جمال و طلعت ام البنین گرفت روح الامین برای تقرب، به طور عرش چله برای خدمت ام البنین گرفت افتادم از نفس سرِ نفسم ولی خدا دست مرا به حرمت ام البنین گرفت دست نیاز ما به خدا از همان ازل پیوند با کرامت ام البنین گرفت معصومه است بی شک و مانند فاطمه عصمت بها ز عصمت ام البنین گرفت عباس را به قله ی طاعت رسانده است درسی که از بصیرت ام البنین گرفت دستش شفیع خلق شود چون که بوسه از دستان با سخاوت ام البنین گرفت فردا علم به دوش حسین است یاورش هر کس به دوش، رایت ام البنین گرفت باید برات صحن ابالفضل را فقط از دست های حضرت ام البنین گرفت از بس بقیع رفت و ز عباس روضه خواند یثرب هوای غربت ام البنین گرفت داغش به جای خود، سپر خونی اش چنان صبر و قرار و طاقت ام البنین گرفت... مقتل نوشته است که از هوش رفته است جان مرا مصیبت ام البنین گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
ای عصای پیری اُم البنین پای حرف و صحبتم قدری نشین تا بگویم از جوانی های خود خاطرات پهلوانی های خود ای عصا این قامت خم را نبین حالِ امروز مرا تنها نبین روزگاری من پسرها داشتم دورتادورم قمرها داشتم دلخوشی ام بود یک عمری همین شهر یثرب بود و یک اُم البنین نذر کردم بچه هایم را همه نذرِ راه بچه های فاطمه فخر دارم از ملک برتر شدم چون کنیز خانه ی حیدر شدم بچه هایم غرق نور رب شدند پاسبان محمل زینب شدند عزتم دادند بین عالمین خون آن ها ریخت در راه حسین حال تا که می نشینم در بقیع اشک چشمم می شود جاری سریع با نوک انگشت خود بر روی خاک می کشم تصویرِ داغی دردناک می کشم قبر چهار الماس را می زنم از دل صدا عباس را بر دلم رنگ غم و ماتم زدند لشگری عباس را باهم زدند دست هایش شد جدا از پیکرش با عمودی شد دوتا فرق سرش سال ها بر غربتش باریده ام خونِ بر روی سپر را دیده ام شد دلم همچون خرابه سال ها شرم کردم از ربابه سال ها خوانده ام اشعار شرم یاس را با سکینه روضه ی عباس را چشم بر دنیای بی او بسته ام ای عصا دیگر بریدم، خسته ام خیره ام بر مشک، می گویم حسین زیر لب با اشک می گویم حسین اشک می ریزم به یاد حنجرش می دهم جان یاد جسم بی سرش https://eitaa.com/abdorroghaye
مرده ام... از نفست شور و توان می گیرم سرِ صبحی به دعاهای تو جان می گیرم   گفته ام مرثیه خوان نام تو را سر بدهد از مسیحاییِ نامت هیجان می گیرم   هرچه دارم همه را می دهم و در عوضش یک دل سوخته و اشک روان می گیرم   مستحقِ غضب و آتش قهرم اما باز از مرحمتت برگ امان می گیرم   برنگشتی و گذر کرد بهارِ عمرم ذره ذره پس از این رنگ خزان می گیرم   حال که آب گذشت از سر من، با حاجت... روضه ی امّ بنین و پسران می گیرم   با دل سوخته می گفت: عصا نیست مرا دست را بر کمرم گریه کنان می گیرم   ای بَشیر، از پسر حضرت زهرا چه خبر؟ خبر از او به دو چشمِ نگران می گیرم   آن قدر روضه بخوانم که بگریند همه روضه را در وسط شهر، عیان می گیرم   از سرِ شرم دم مرثیه خوانیِ رباب روی خود را ز نگاه دگران می گیرم   ختمِ کارم شده مسموم شدن، عیبی نیست از غریبیِ نبی رد و نشان می گیرم https://eitaa.com/abdorroghaye
به نبی و خدیجه‌ی اطهر به " فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ" از نماز شب است بالاتر نیت دست‌بوسی مادر   طب و مرهم نبود و هرگز نیست برکتی هم نبود و هرگز نیست در دو عالم نبود و هرگز نیست از دعاهای خیر او بهتر   چهره اش نور کهکشان دارد در دلش مهر بی کران دارد با همین قامت کمان دارد زیر پایش بهشت سرتاسر   دشمنان رسول می لرزند داده حق بر رسول خود فرزند صد هزاران پسر نمی ارزند بر رسول خدا به این دختر   هست زهرا سراسر قرآن بین احزاب و فاطر و لقمان آل عمران و مریم و فرقان قدر، انسان، تبارک و کوثر   فاطمه خود تعالی خود شد عزت لایزالی خود شد در همان خردسالی خود شد مادر مهربان پیغمبر   مادر کربلا و عاشورا حجت الله بر حجج، زهرا در میان تمام اهل کسا فاطمه می شود فقط محور   فاطمه کیست؟ صاحب افلاک جلوه ی رب العالمین در خاک طبق نص روایت لولاک نیست از فاطمه کسی برتر   روز مادر دعا دو چندان کن یاد، از رفتگان فراوان کن یاد، از مادر شهیدان کن یادی از مادر علی اصغر https://eitaa.com/abdorroghaye
منم همان که به عصیان، شکست پیمانش همان که جهل، کشیده به سمت کفرانش امام عصر، منم بنده ای که یک عمر است فریب خورد و به پایان رسیده دورانش از آسمان نگاهت، مرا گناه انداخت کشید و برد در اعماق چاه خسرانش مرا نخواست کسی و نبود خواهانم خوشا کسی که تویی خواستار و خواهانش بیا و حال خوشی را که رفته از دستم به یک دعای سحرگاه، بازگردانش رسید بعد فراقت، به وصل آغوشت هر آن که پای ولایت، گذشت از جانش طواف آخر نوکر، به دور شش گوشه است خوشا به روزیِ سیدرضی و رضوانش به دل ولای علی هست و از ازل شده ام به اذن فاطمه از طیف ریزه خوارانش خدا کند که به یک گوشه چشمِ خود مادر به نوکران برساند نَمی از احسانش اگر شروع شود کارها به نام علی به لطف حضرت زهرا خوش است پایانش چه منتی است به هر کس شده است فرزندش چه مادری است، همه مادران به قربانش روا نبود چنین، مادری حسینش را... به روی نیزه ببیند، شود پریشانش روا نبود که در ازدحام مجلس شام میان طشت ببیند شکسته دندانش https://eitaa.com/abdorroghaye
روح من سخت زمینگیر شده، کاری کن از هوس بسته به زنجیر شده، کاری کن   پای طولِ اَملم توبه نکردم عمری دل من از گنهم پیر شده، کاری کن   بس که دستم جلوی غیر دراز است، دلم غافل از منشأ تأثیر شده، کاری کن   فکر تنهایی قبرم به سرم افتاده مهربانا چه کنم؟! دیر شده، کاری کن   سال ها دوری از یوسف زهرا سخت است دوری اش بغض گلوگیر شده، کاری کن   دل، گرفتار علی هست و خمار نجفش زود با این دلِ تسخیر شده کاری کن   شب جمعه است، اجازه بده با گریه دلم بشود طیب و تطهیر شده، کاری کن   ناله زد زینب کبری چه کنم یا جداه؟! روضه هایت همه تفسیر شده، کاری کن   یاعلی... رفته ام از حال، ببین که پسرت دفن در نیزه و شمشیر شده، کاری کن   آه، یا فاطمه... با خنجر کُندش قاتل سوی گودال سرازیر شده، کاری کن https://eitaa.com/abdorroghaye
منی که غرق گناهم، شکسته بال و پرم چگونه نام بلند تو را به لب ببرم؟!   اگر که دوست نداری "خدا خدای" مرا اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!   خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم   بیا مرا جلوی دیگران خراب مکن بگیر دست مرا که به سنگ خورده سرم   مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش قسم به حرمت خون مدافعان حرم   بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم   تمام هستی من هست مادر و پدرم فدای حضرت ارباب مادر و پدرم   اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!   هنوز نیمه ی شب های جمعه می آید نوای مادر او: تشنه ذبح شد پسرم https://eitaa.com/abdorroghaye
ذره ذره معصیت کل وجودم را گرفت بنده ی دنیا شدن، بال صعودم را گرفت خواستم وارد شوم بر اهل توبه ناگهان مشکلی عارض شد و راه ورودم را گرفت من ضرر از آرزوهای بلندم دیده ام غافل از محشر شدن یک عمر، سودم را گرفت وای از بی خیریِ این چشم بی تقوا شده اشک های روضه ام، بود و نبودم را گرفت عهد بستم با امام عصر خود آدم شوم غفلتم، قولی که بر او داده بودم را گرفت غافل از صاحب زمان سرگرم کار خود شدم کم کم این غافل شدن حال سجودم را گرفت من زمین افتاده ام اما به دادم می رسد آن که مهرش روز اول تار و پودم را گرفت روزگاری می شود نام حسین بن علی با دعای فاطمه گفت و شنودم را گرفت جان فدای خواهری که ناله زد در قتلگاه خون پاک حنجرت کل وجودم را گرفت خوب شد زهرا ندید و خوب شد حیدر ندید سایه ی دست کسی روی کبودم را گرفت https://eitaa.com/abdorroghaye
عبدی که بود پست و هوسران تر از همه برگشته سر به زیر، پشیمان تر از همه از خود فرار کرده غلام فراری ات سوی تو بازگشته گریزان تر از همه یا که مرا مقابل این خوب ها بزن یا که مرا ببخش نمایان تر از همه از روی جهل، حال خوشی را که داشتم بر معصیت فروختم ارزان تر از همه وقتی سلاح اشکِ مرا غفلتم گرفت ماندم میان معرکه حیران تر از همه غیر از تو ای کریم کسی می خرد مگر؟! آن را که بی بها شد و ویران تر از همه من ناامید نیستم از لطف و رحمتت هستم اگر چه بی سر و سامان تر از همه خواهی گرفت روز حساب و کتاب خلق بر نوکران فاطمه آسان تر از همه دلبسته ام به لطف کریمان، در این میان بر رحمت حسین فراوان تر از همه بالای تل زینبیه آه می کشید اُخت الحسین پاره گریبان تر از همه بر نیزه تکیه داد ولی باز نیزه خورد شاهی که بود زخمی و عطشان تر از همه https://eitaa.com/abdorroghaye
در سینه مانده آهم، خیلی دلم گرفته خسته از اشتباهم، خیلی دلم گرفته   بر نفس خود اسیرم، از شرم سر به زیرم از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته   خیلی مرا صدا کرد، آخر خودش حیا کرد شرمنده از الٰهم، خیلی دلم گرفته   در بندگی ضعیفم، شیطان شده حریفم  گمراه بین راهم، خیلی دلم گرفته   نامحرمان به لبخند، اشک مرا گرفتند خشکیده شد نگاهم، خیلی دلم گرفته   وقتی اطاعتم رفت، دوران عزتم رفت درمانده قعر چاهم، خیلی دلم گرفته   شاه نجف امیدم، دیشب به خواب دیدم ایوان طلای شاهم، خیلی دلم گرفته   تشنه شدم دوباره، دلتنگ و بی قرارِ ارباب و قتلگاهم، خیلی دلم گرفته   یک سو سه ساله افتاد، خواهر به ناله افتاد: برخیز ای پناهم خیلی دلم گرفته   بعد از علیِ اکبر، بعد از تو ای برادر در بند یک سپاهم، خیلی دلم گرفته   من می روم اسیری، جای کفن حصیری شاید شود فراهم، خیلی دلم گرفته   https://eitaa.com/abdorroghaye
نور دل زهرای اطهر، ام کلثوم سبط پیمبر، بنت حیدر، ام کلثوم ای میوه ی بر شاخه ی طوبی، دخیلك ای هم رکاب زینب کبری، دخیلك هر چند کمتر در غمت هیئت گرفتیم اما ز لطفت بارها حاجت گرفتیم بر خشکسال جان ما باران رساندی فرش غبارآلود دل ها را تکاندی مظلومیت یعنی قلم هم شرم دارد از صحبتِ در باب این غم، شرم دارد ازچه نفهمیدند برخی ها مقامت؟! در باب تزویجت، شکستند احترامت بر لب نخواهم برد اصلا حرف بد را بانو ببخش آن حرف های بی سند را تو دختر تطهیر و نور و هل أتایی نوری نهان، تابیده از عرش خدایی ای جلوه ی پنهان حق، ای قدر مکتوم ای دختر خیرالنساء، یا ام کلثوم مانند زینب باده ی غم را چشیدی چه روضه هایی را به چشم خویش دیدی دیدی چگونه بلبل از گلشن جدا شد دیدی علی اصغر سرش از تن جدا شد دیدی که تشنه، آب را دلبر صدا زد دیدی که در خون، بین مقتل دست و پا زد بودی کنار زینب و نزد ربابه در شهر کوفه چون پدر کردی خطابه نیش کلام پست ها را صبر کردی داد و هوار مست ها را صبر کردی بر دور ناقه، مردمی بدنام دیدی خیلی جسارت بین شهر شام دیدی دروازه ی ساعات آتش زد به جانت هر لقمه ی خیرات آتش زد به جانت نام حسینت را به هر جایی که بردی... افتادی از پا بس که کعب نیزه خوردی یاد جراحات زیادش گریه کردی تا آخر عمرت به یادش گریه کردی https://eitaa.com/abdorroghaye
دلبرا آیه بخوان، راه به ما یاد بده راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده   بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو   رحمتت کاش به قلبم برسد، محتاجم گره کور دلم باز شود... محتاجم نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم من به لطف و کرمت تا به ابد محتاجم   گوهر اشک به بازار غمت روزی کن سحری، روضه میان حرمت روزی کن   راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است دور از خانه غریبانه اسیری سخت است این همه جام بلا را بپذیری سخت است یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است   آب بستند به صحن و حرم جدت آه سال ها سوختی از داغ اباعبدالله   رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود   کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی مطمئنم که به یاد دل زینب بودی   حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت   بهر آزار، تو را بین طناب آوردند با چه رویی به سویت ظرف شراب آوردند؟!   خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست   تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست خیزران زود به دندان ثنایاش نشست https://eitaa.com/abdorroghaye
علت روی زمین ریختنم معلوم است اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است   جگرم سوخته از زهر... تنم می سوزد لخته های جگرم در دهنم معلوم است   چقدر درد از این شهر به خاطر دارم از دل سوخته درد و محنم معلوم است   حق من رفتن در خان صعالیک نبود¹ در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است   وسط سجده به کاشانه ی من ریخته اند رد پا روی عبا و بدنم معلوم است   از همین کوچه و توهین و دو دسته بسته روضه ی ارثیه از پنج تنم معلوم است   هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده ام شرم در چهره ی هر یاسمنم معلوم است   مردک پست به من باده تعارف کرده خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است   یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است   حسنم روضه بخوان، روضه ی جسمی عریان من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است   در میان کفنم تربت یک بی کفن است غربت جد من از این کفنم معلوم است   یاد تشنه شدن و پا زدنش افتادم تشنه ام علت پر پر زدنم معلوم است   https://eitaa.com/abdorroghaye
بی هوا درب خانه ات وا شد عده ای نانجیب آمده اند بین سجده، بدون عمامه پیِ تو ای غریب آمده اند    می کشیدند دست بسته تو را دل به تقدیر داده بودی تو دشمنانت سوار بر مرکب پشت مرکب پیاده بودی تو   جان فدایت که روضه خوان بودی یادِ نور دو عین افتادی عقب قافله زمین خوردی یادِ بنتُ الحسین افتادی   تا رسیدی به کاخ آن ملعون پر و بالت تمام خاکی شد ذره ای از بها نمی افتد گیرم اصلا امام خاکی شد   متوکل شراب آورد و...‌ بعد از آن بی حیا به تو خندید طعنه زد لااقل بخوان شعری شعر خواندی... وجودِ او لرزید   دل زهرایی ات شکست آن جا یادت افتاده بود بزم شراب یاد دندان و خیزران بودی یادت افتاده بود اشک رباب   یادت آمد که چوب دستی خورد به سر و روی و دیده ی جدت چشم عباس خیره شد ناگاه سوی رأس بریده ی جدت   می چکید اشکش از نوک نیزه سوز بغض گلویم این جا بود دختری زیر لب فقط می گفت: کاش الآن عمویم این جا بود https://eitaa.com/abdorroghaye
اگر بناست ببخشد مرا خدای علی سزاست آن که ببخشد فقط برای علی کمیت توبه ی من بی کمیل می لنگد نجات داده مرا بارها دعای علی هر آن که خواند علی را، خدا نگاهش کرد رضای حضرت حق است در رضای علی هوای طفل زمین خورده را پدر دارد فدای این پدر مهربان، فدای علی برای روز پدر، کاش در نجف بودم که باز سر بگذارم به زیر پای علی پیام حق به همه، روز سَدُّ الابواب است که نیست هیچ کسی محرمم سوای علی خوشا به حال نبی، وقت خلوتش با رب شنید در شب معراج خود، صدای علی علی نخوانده خودش را خدا قبول ولی چه شد که خواند خودش را "علی"، خدای علی کنون که سفره ی احسان مرتضی پهن است بگیر کرب و بلا، از کرم سرای علی علی حواله دهد تا بخوانم از نوه اش همان که شد بدنش جمع در عبای علی همان که پیکر رعنایش ارباً اربا شد فدای آن تن صد چاک و ناله های علی حسین پیش علی اکبرش زمین افتاد شکست قامت ارباب در عزای علی https://eitaa.com/abdorroghaye
مثل آفت که بگرداند گلستان را خراب معصیت هم می کند آرام ایمان را خراب مرد می خواهد که یاد حق کند وقت گناه با خداترسی بسازد مکر شیطان را خراب پای عهدِ با خدا هستند در هر مشکلی اهل دل، هرگز نمی سازند پیمان را خراب دور از انصاف باشد اینکه پیش چشم خلق با غضب مولا کُند، عبد پشیمان را خراب من خراب از غفلتم هستم، ملائک شاهدند بیشتر از این مکن آلوده دامان را خراب روی خوش قدری نشانم ده که اخم میزبان وقت مهمانی کند احوال مهمان را خراب رکن اصلی تمام طاعتم، حب علی است دوری از آقا نماید کل ارکان را خراب مستی ام از طعم انگور نجف مانده به جا جام حیدر کرده حالِ می پرستان را خراب سخت محبوسم میان بند نفس و آمدم... تا کنم با یا حسین این بند و زندان را خراب آرزوی ماست تنها دیدن کرب و بلا کرده هجران، روزگار اهل ایران را خراب داغ غم های حسین و غربت او کرده است تا قیامت خانه ی شادی انسان را خراب پیرمردی با عصا زد بر لب خشک حسین با شماتت کرد حال شاه عطشان را خراب ننگ بر آنان که کردند از سر بغض و ستم زیر مرکب، چینش آیات قرآن را خراب https://eitaa.com/abdorroghaye
در بند مرتضاییم، بی جیره و مواجب ما ریزه خوار شاهیم، او صاحب مواهب از باده اش خرابیم، مست ابوترابیم ما جای خود که یک عمر، حق بر علی است راغب تکیه زده به کرسی، نزد خدای اعلی بالاتر از رسولان، در سلسله مراتب معراج تازه رو شد، اصوات وحی از او بود دست خدایی اش شد، وقت نزول، کاتب از برکت وجودش دنیا به گردش آمد خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب در روز سخت خیبر، در جنگ هر دلاور تنها علی است غالب، مافوق کل غالب تا ذکر لب علی شد، یا والی الولی شد شد ذکر عرش رحمن، یا مظهر العجائب من آمدم بگیرم، کرب و بلای خود را از خوان لطف حیدر، در لیلةالرغائب یک عمر زیر دِینم، گریه کن حسینم در راه سِیر عشاق، گریه بر اوست واجب حتی سرش به نیزه، دلسوزِ خلق می شد یک جلوه از نگاهش، شد راهِ خیر راهب شاه از بلندی افتاد، خنجر به کُندی افتاد سر از قفا جدا شد، با تیغ نامناسب مهجور از وطن ماند، بر خاک پاره تن ماند ارباب بی کفن ماند، ای وای از این مصائب بی تاب روز وصلیم، آن منتقم می آید می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب https://eitaa.com/abdorroghaye
رحمت بر انوارت که نورانی ترینی مولود پر خیر امام هشتمینی بالاتری از فهم و ادراک زمینی نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی دریای احسان، نور ایمان، یا محمد ای کوثر شاه خراسان یا محمد برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه داده وجودت بر دل بابا، سکینه بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه مانند اجدادم همیشه زیر دِینم تا که نفس دارم گدای کاظمینم زیباترین تصویر، از ذات خدایی تلخیص جود اهل بیت مصطفایی از جنس أعطینایی و ابن الرضایی بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت از ما پذیرا باش این عرض ارادت ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است تا حشر، درب خانه ات باب المراد است سائل منم آقا اگر نامت جواد است یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است بر خاندان اطهرت دل باختم من بر گردنم حرز تو را انداختم من شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود باران به اذن حضرتت باریدنی بود در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود روح الامین بر درگهت مشغول بوده قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر از قاتلین مادرت دارم تنفر یک عمر دستانم شده از برکتت پُر یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت با مشت کوبیدی زمین مابین آهت گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟! این غم فقط یک جور پایان می پذیرد مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد eitaa.com/abdorroghaye
ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است تا حشر، درب خانه ات باب المراد است سائل منم آقا اگر نامت جواد است یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است بر خاندان اطهرت دل باختم من بر گردنم حرز تو را انداختم من http://eitaa.com/abdorroghaye
عرش را داده بها، سیزدهِ ماه رجب وعده ی اهل ولا، سیزده ماه رجب از دل کعبه نمایان شده بر اهل زمین وجه باقی خدا، سیزده ماه رجب ما به شکرانه ی ناز قدمش معتکفیم عشق شد قسمت ما، سیزده ماه رجب بهترین بنده رسیده است اگر که شده است بهترین وقت دعا، سیزده ماه رجب چه بسا از برکاتش، برسد دست گدا... روزی کرب و بلا، سیزده ماه رجب صدفِ قلب کسی که شده دُرّش حیدر فاطمه کرده سوا، سیزده ماه رجب سیزده، آیت نور است برای عشاق بهره مند است ازین نور تمام آفاق کعبه بر غیر علی سینه دریده؟ هرگز دلم از بندگی اش، دست کشیده؟ هرگز باب هر علم، علی باشد و لقمان حتی به الفبای علومش نرسیده هرگز هر که از جام علی مست شد و عاشق شد باده ای خوش تر از آن را نچشیده هرگز جز به شوق نجف و دیدن انگور ضریح بین سینه دل تنگم نتپیده هرگز علی آن است که بهتر ز غلامان خودش جامه ای بهر خودش هم نخریده هرگز یک نفر بود و گل سر سبد خلقت بود مثل او را به خودش خاک ندیده هرگز علی آن جلوه ی نورانی ذات صمد است "قل هو الله احد" را سندی مستند است ذکر مدحش به لب جن و ملک گل کرده به علی ختم رسل نیز توسل کرده نه فقط تکیه ی عرش است به دستان علی آسمان با نظرش، حفظ تعادل کرده بارها گشت نبی بی کس و با یک لشگر... یک تنه حیدر کرار، تقابل کرده به همه خیر رساند و به همه روزی داد از همه طعنه شنیده است و تحمل کرده سفره دار کرمش بود حسن، با این حال خودش از نان جوی خشک، تناول کرده پدری کردنِ بر اهل ولا را ز ازل حضرت حیدر کرار تقبل کرده آن که زهرا به وجودش شده خرسند، علیست برترین اصل، در آیین خداوند علیست شد علی، معجزه و آیت عظمای نبی شد صدایش شب معراج تسلای نبی دیگران راه دگر رفته ولی شیر خدا قدمش بود فقط جای قدم های نبی بود احمد همه جا مست تماشای علی بود حیدر همه جا مست تماشای نبی در شب فتنه که بودند پی قتل رسول همه دیدند که خوابیده علی جای نبی شد ابالفضل اگر یک تنه سقای حسین پدرش بود فقط یک تنه سقای نبی بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلیٍ... بِعَلی... بود ذکر بِعَلی، ذکر گوارای نبی علی از هر جهتی بی مثل و تک بوده نام او نام خداوند تبارک بوده لشگر از جنگ هراسان شده، می پرهیزد او سه دفعه ولی از جای خودش برخیزد شاهکاری که علی کرد به جنگ احزاب شعف و شور مرا یکسره برانگیزد کار دشوار که می گشت، نبی بی وقفه با توکل به خدا روی به حیدر می زد عجبی نیست اگر پشت ندارد زرهش هیچ کس نقل نکرده است علی بگریزد تا علی نعره زند رو به صفوف دشمن سپر و تیغ و زره روی زمین می ریزد به چنین جلوه ی طوفانی و غرنده ی خود بر همه، فخر و مباهات نماید ایزد حق به دستان علی قدرت خود را رو کرد پسر عبدود افتاد و ملک هو هو کرد علی آن است که طبق سند روز غدیر نزد هر مؤمن و هر مؤمنه ای هست امیر علی آن بنده نوازی است که هنگام جلوس بنشیند عوض مرد غنی، نزد فقیر علی آن است که تا طفل یتیمی در شهر نشود سیر، به والله نمی خوابد سیر علی آن است که بر پیرهنش وصله پُر است گرچه دارد ز عوالم همه را در تسخیر علی آن است که با نور ولایش یک عمر کرده دل های محبان خودش را تطهیر علی آن است که گرچه حرمش در دل ماست دل ما را به فراق نجفش کرده اسیر "ها علیٌ بشرٌ کیفَ بشر؟!" حیدر کیست؟! درک او کار به جز فاطمه ی اطهر نیست https://eitaa.com/abdorroghaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صوت شعر " اگر بناست ببخشد مرا خدای علی" با نوای https://eitaa.com/abdorroghaye
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب آن بانویی که بود نامش زینتِ أب آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب در بستری بی سایه بان می سوخت در تب ای روزگار پست، بد کردی به زینب با صبرِ زهرایی حماسه آفریده یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟! بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده در ازدحام دشمنانش شد معذب ای روزگار پست، بد کردی به زینب آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید آن قدر داغ و روضه های بی کران دید آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب ای روزگار پست، بد کردی به زینب ای وای از داغِ چهل منزل اسیری در شام، شرمنده شدن با سر به زیری آیا شده با آستینت رو بگیری؟! در شام و کوفه قامت او شد مورّب ای روزگار پست، بد کردی به زینب بزم شراب و زینب و چشمان پرخون بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون یا زینبیون یا سپاه فاطمیون بودند آن جا کاش یارانی مقرب ای روزگار پست، بد کردی به زینب دارد بساط گریه بر ارباب هر روز یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز هم ناله می شد با رباب و آب هر روز یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب ای روزگار پست، بد کردی به زینب می دید در گودال غرق خون، تنش را می دید با چشمان تر، جان کندنش را می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را می دید جسمش می رود در زیر مرکب ای روزگار پست، بد کردی به زینب یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد یاد نظاره کردنش از روی تل کرد پیراهن خونی دلبر را بغل کرد جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب ای روزگار پست، بد کردی به زینب https://eitaa.com/abdorroghaye
باید فراق را به وصالش بدل کنم در زیر آفتاب، به قولم عمل کنم پیراهن عزیز دلم را بغل کنم یاد هر آنچه دیده ام از روی تل کنم وقتی حسین در ته گودال اسیر بود آن قدر تشنه بود، لبش چون کویر بود یادم نرفته خنجرِ کُند و گلوی یار یادم نرفته پشت و رویش کرد نیزه دار یادم نرفته پیکر او ماند و ده سوار یادم نرفته حکم "عَلیکُنَّ بِالفرار" آهِ غریبی ام ز گلویم بلند شد تا دست نیزه دار به رویم بلند شد بی کس شدیم، ناله زدم از جگر حسین دور از حریم، ناله زدم از جگر حسین با هر یتیم، ناله زدم از جگر حسین یک سال و نیم، ناله زدم از جگر حسین ارکان قامت من ازین غم شکسته شد بعد از حسین نافله هایم نشسته شد وای از اسیرِ خولی و شمر لعین شدن با دست بسته راهی هر سرزمین شدن از کعب نیزه، خسته و زخمی ترین شدن در بین شهر شام، خرابه نشین شدن دیدم هر آنچه را که خیالش عذاب بود کِی باورم به دیدنِ بزم شراب بود؟! آزرده از مصیبت دارالخلافه ام درمانده از بیان غمی در لفافه ام ناراحتِ سکینه و حرفی گزافه ام از یاد چوب دستِ حرامی کلافه ام خیلی غرور ما سرِ آن طعنه ها شکست آن قدر زد یزید که چوب از سه جا شکست با زخم های مانده به هر جای پیکرم در زیر آفتابم و در بین بسترم ساعات آخر است که دلتنگ دلبرم خیره شدم به کهنه لباس برادرم از بوی خون پیرهنش جان به لب شدم با یاد دست و پا زدنش جان به لب شدم https://eitaa.com/abdorroghaye
موسای آل احمدم و برگزیده ام جای وصال، غربت و دوری خریده ام با اشتیاق جام بلا سر کشیده ام چون زینبم، حماسه ی صبر آفریده ام در قعر چاه، سِیر صعودی به من رسید رخسار زرد و چشم کبودی به من رسید از آن زمان که مرد یهودی به من رسید قدر تمام عمر، مصیبت چشیده ام امشب دوباره قلب مرا گردِ غم گرفت از درد هجر فاطمه ام گریه ام گرفت اصلا نباید آه مرا دستِ کم گرفت... ...چندی گذشته و پسرم را ندیده ام زنجیرها از این همه آزار خسته اند دیگر، تمام نافله هایم نشسته اند هر صبح و شام حرمت من را شکسته اند آن قدر، ناسزا من از این ها شنیده ام خورشیدِ خاک خورده ی هفتم شدم اگر این روزها به گریه تجسم شدم اگر در لابه لای جامه ی خود گم شدم اگر مانند شمع، در کف زندان چکیده ام من را به زورِ سلسله بسیار می کشند تا آن سیاهچالِ دل آزار می کشند از ساق پای درهم من کار می کشند گودال تنگ و پیکر قامت خمیده ام؟! شِکوه ز داغ مستمر خود نمی کنم اصلا نظر به دردسر خود نمی کنم گریه بر آتش جگر خود نمی کنم گریان داغِ تشنه لبِ سر بریده ام با جسم چاک چاک، سری در بدن نداشت در زیر آفتاب، به تن یک کفن نداشت یک عمر، یادِ این که لباسی به تن نداشت با اشک و آه، جامه ی خود را دریده ام https://eitaa.com/abdorroghaye
شبیه پیر کنعان نه که من یوسف دو تا دارم غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم   از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم   امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم   به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم   برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم   زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم   هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم   کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است شده رنگین کمان رویم، خزانِ رنگ ها دارم   شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم   میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم   لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم   به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم   تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟! https://eitaa.com/abdorroghaye