eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
709 دنبال‌کننده
868 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. «أَخٌ فِي اللَّهِ» ✍والعصر پیش از ظهر امروز رهبر معظم انقلاب در دیدار نخست وزیر عراق فرمودند: «ما شخصیت برجسته‌ای را از دست دادیم. آقای رئیس‌جمهور برادر بسیار خوب و مسئولی کارآمد و با کفایت و صمیمی و جدی بود». و من بی درنگ به یاد این حکمت از نهج‌البلاغه افتادم که امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَى أَخٌ فِي اللَّهِ، وَ كَانَ [يُعَظِّمُهُ] يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ...» و فرمود (ع): پيش از اين مرا برادرى بود، در راه خدا كه خرد بودن دنيا در نظرش او را در چشم من بزرگ داشته بود. برای من نهج البلاغه از یک بعد کتاب روضه است و بارها و بارها پای روضه‌هایی که علی سلام الله علیه خطیب و واعظ و منبرای‌اش است گریسته‌ام. و اما امروز پای منبر یک سید علی دیگر از سلاله‌ی پاک آن حضرت با این کلمات به ظاهر معمولی و به باطن عمیق آتش گرفتم و سوختم... «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» @AFKAREHOWZAVI
. حفظ وحدت ✍ زهرا ابراهیمی رازِ نجاتِ هر ملتی، در حفظ ِوحدت است و شهادت از جمله مولفه‌هایی است که تشتُت و پراکندگی یک ملت را، تجمیع می‌کند! گو اینکه هر بار وحدت خدشه‌دار شود باید شهادتی رقم بخورد تا دوباره ملت گِرد هم جمع شوند. خدا، حواسش به جمعِ ما است! او به زیبایی هرچه تمام، تقدیر را بر تجمیعِ آدم‌ها رقم می‌زند. او خودش می‌داند که دل‌های زیادی برای سرپا نگه‌داشتن این جمع خون شده است! تصورم این است که باید دستِ تقدیرِ الهی در این حادثه را بیش از هر دستِ دیگری دید! روحِ ملتِ ما به تلنگر نیاز دارد و این شهادت‌ها همان تلنگرهای الهی‌ست که اجتماع را به‌خود می‌آورد. «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» @AFKAREHOWZAVI
. انتشار یادداشت سرکار خانم مرضیه عاصی، نویسنده و پژوهشگر حوزوی با عنوان "اینک تکلیف ما..." در خبرگزاری حوزه لینک خبر https://hawzahnews.com/xcRQf @AFKAREHOWZAVI
. پیش به سوی دولت‌اسلامی ✍محدثه زندی از یکشنبه که خبر آمد و دوشنبه که شهادتش قطعی شد گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها آغاز شد و برخی چنان حادثه را می‌کاوند و به این و آن نسبتش می‌دهند انگار فراموش کرده‌اند جهان ربی دارد که اکبر است و تنها اوست که جهان را اداره و تدبیر می‌کند او بهتر از همه بلد است چگونه همه چیز را جفت‌وجور کند و همه را با هم ببرد. او مربی است گاهی لازم می‌داند آزمونی سخت از ملتی بگیرد چون بنا دارد اجری گرانبها به او بدهد. چون بنا دارد به آنها بفهماندکه آیا درسشان را خوب یاد گرفته‌اند یا نه . یاد گرفته‌اند پی شایعات نروند، حرف دشمن‌پسند را از حرف دوست‌پسند تشخیص بدهند، یادگرفته‌اند حلم داشته باشند و مثل مولایشان علی برای وحدت دندان روی جگر بگذارند و تصفیه حساب جناحی و حزبی و سیاسی نکنند. آری! ما خدا داریم، رب داریم ما مثل یهود نیستیم که باورشان یدالله مغلوله است. اینکه این حادثه به اجر بیانجامد یا به شر و عذاب انتخاب ما و وابسته به واکنش ما است، و این معنای سوره فلق است. قل اعوذ برب الفلق. وظیفه‌ی ما از حکمت خدا که خبر نداریم اما وظیفه‌مان در این حادثه ناگوار چیست؟ پاسخ آن در شناخت راه و روش و منش و آرمان شهدای این حادثه و ادامه‌دادن آن راه است. راه آنها همان بود که کمتر از نیم قرن پیش خمینی کبیر برای آن قیام کرد، ساخت جامعه‌اسلامی و بعد تمدن‌اسلامی. تمدن‌سازی گام‌هایی دارد که از پنج گام آن گام، انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه‌سازی و تمدن‌سازی، دو گام اول برداشته شده است، ولی نزدیک چهل سال است در کار ساخت دولت‌اسلامی ( تمام کارگزاران نظام و تمام سه قوه) مانده‌ایم. آیت‌الله رئیسی مرد این میدان بود. او با بینش صحیح و تمدنی از انقلاب و با پیروی از منویات و اولویت‌های رهبری، خوب می‌دانست در چه جایگاهی است و به کجا باید برود برای همین حاشیه‌ها، تهمت‌ها و طعنه‌ها او را از مسیر منحرف نکرد، گرچه بی‌عیب نبوده، چون می‌دانست هدف چیست. شهید رئیسی، رئیس جمهوری در قد‌و‌قواره تمدن سازی و ساخت دولت اسلامی بود. بنابراین جای او را نمی‌توان صرفا با یک رئیس‌جمهور دیگر پرکرد اگر بخواهیم راهش ادامه یابد باید مردی در حد و قواره او و دنباله‌رو او بر جای او بنشیند وگرنه مسیر این شهید عزیز و تلاش‌های خستگی ناپذیرش ابتر خواهد ماند. در ادامه به برخی از خصوصیات ایشان پرداخته می‌شود. عدالت محوری رئیسی انقلاب و آرمان‌هایش را فهمیده بود. او برای ایجاد عدالت و برخوردی همگان از امکانات تلاش می‌کرد،کثرت سفرهای استانی آن هم به استان‌های محروم و مرزی و رسیدگی‌اش به محرومان که الحق او را سید محرومان لقب داده بود، نه صرفا کاری اخلاقی که در راستای رسیدن به این آرمان انقلاب بود . تلاش خستگی ناپذیر او در حمایت از تولید و احیای کارخانه‌های تعطیل شده و اصلاح ساختار مالیاتی که صدای برخی ثروت‌اندوزان را درآورد، همه و همه را باید در همین راستا تحلیل کرد. رئیس جمهور مردمی رئیسی مثل رهبرش تکیه‌اش بر مردم بود، مردم را می‌فهمید و به آنها اعتماد داشت. مردم برای او صرفا یک شعار انتخاباتی نبود. او اطمینان داشت آنها در بزنگاه‌ها خود را نشان می‌دهند. رئیسی اگر مردمی و همیشه در میان مردم بود، چون فهمیده بود که یکی از سه مولفه‌ی اصلی قدرت جمهوری اسلامی مردم‌اند، تلاش بی‌وقفه او در خدمت به مردم علاوه بر عشق او به مردم از این نگاه ناشی می‌شود. او از متن مردم و به اصطلاح خاکی بود زیرا در دید توحیدی‌اش، خود را با مردم برابر و یکسان می‌دید، گرچه بر دومین صندلی قدرت درکشور تکیه زده بود. 🍃ادامه دارد @AFKAREHOWZAVI
. پیش به سوی دولت‌اسلامی ✍محدثه زندی روابط خارجی رئیسی جهان را با دید اسلامی می‌نگریست. برای او جهان، دهکده جهانی به رهبری کدخدا نبود. جهان برای او صف‌بندی حق و باطل، مستضعف و مظلوم در مقابل طاغوت بود. او روابط ایران با جهان را بر اساس نفی طاغوت پیش برد. او با کشورهای اسلامی دوست و رفیق بود و با کشورهای دیگر اگر خوی استکباری و استعماری نداشتند همکاری خوبی بر پایه برابری و منافع کشور و ملت داشت. اما هرگز به کشورهای مستکبر باج نداد و با آنها مقتدرانه برخورد می‌کرد، وزیرخارجه شهید او نیز چه همراه خوبی در این مسیر بود. عملکرد او در سطح جهان، ارزش‌های ایران اسلامی را با افتخار در تریبون‌های جهانی فریاد زدن، دفاع او از قرآن در سازمان بین‌الملل، اقتدارش در مقابل خودکدخداپنداران جهان، حمایتش از جبهه مقاومت و کلا مشی بین المللی او، موج استکبارستیزی که در انقلاب آغاز شده بود و بعد شهادت حاج قاسم جلوه تازه گرفته بود را سرعت بخشید و از منطقه به جهان سرایت داد. امیدآفرینی رئیسی یک الگو برای مسئولان بود. در روزگاری که دیگر مردم امید نداشتند که مسئولانی شبیه مسئولان خالص اول انقلاب را درک کنند، رئیسی شهید نشان داد که هنوز هم هستند مردان انقلابی، هنوز هم هستند کسانی که می‌توانند مسئول باشند اما حیات شهدایی داشته باشند و همین باعث امید در مردم ایران بود. ایجاد امید در دل مومنان و ایرانیان و ایران‌دوستان از مهم‌ترین خصوصیات این شهید بود؛ و این غیر از تمام دستاورهای این دولت در حوزه‌های مختلف اقتصادی و علمی و سیاست خارجه و... است،که هر کدام وزنه سنگینی در ایجاد امید است. این فقط برخی از خصوصیات ایشان است که او را فردی تمدن‌ساز می‌سازد. گرچه او به تنهایی نمی‌توانست دولت اسلامی بسازد اما حضور او و مشی تحول‌خواهانه‌اش به اطرافیان سرایت‌کرده و آنها را برای رسیدن به دولت‌اسلامی رشد می‌داد و تربیت می‌کرد. او در مدت کوتاه سه ساله خدمتش، الگویی از مسئول طراز انقلاب‌اسلامی را پیش‌روی مردم و مسئولین گذاشت که فراموش‌شدنی نیست. همانطورکه مردم شهید بهشتی و رجایی را معیار سنجش مسئولین می‌دانستند، ایشان را هم معیار قرار خواهندداد و رئیسی چون هم مسئول و هم شهید متعلق به امروز است نه متعلق به اوایل انقلاب، شاخص بروزی برای مردم در انتخاب مسئولان است. خوب است مدعیان مسئولیت‌پذیری در ایران بدانند که از این به بعد مردم با عینک شهید رئیسی آنها را رصد‌می‌کنند. شهید را با عینک تمدن‌سازی و دولت‌اسلامی‌سازی باید شناخت و راهش را با استقامت ادامه داد تا خداوند در این مصیبت اجری شایسته به ما عطا کند. ان‌شاء‌الله در سایه هوشیاری مردم و الگوگیری مسئولین از ایشان این حادثه به ایجاد دولت‌اسلامی منجر شده و قدم دیگری تا ایجاد جامعه اسلامی و سپس تمدن اسلامی برداشته شود. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. «کلمات خیس» ✍راوی م. ن به قلم طیبه فرید می روم توی آشپزخانه یک دور می زنم و سعی می کنم سر خودم را با کاری گرم کنم.اما فایده‌ندارد!یک دل سیر گریه می کنم .انگار گریه دانی ام قصد پر شدن ندارد.اصلا انگار وصل شده به یک منبع بی نهایتی که پر از اشک داغ تازه است.از داغش یک‌جوری سوختیم که دلمان شده شبیه انگشترش!عقیق دلمان کباب شده!تلفنم را بر می دارم و خبرهای آخرین سفر استانی خادم جمهور را بالا و پایین می کنم.یک حس مشترک سوختن توی دل غریب و آشنا شعله ور شده. توی شلوغیِ خبرها یکی برایم پیام گذاشته.صفحه اش را باز می کنم و شروع می کنم به خواندن.کلماتش را انگار با گریه نوشته ،انگار پرده اشک‌جلوی چشم‌هایش را گرفته بوده.این را نه از اشتباهات تایپی که از لحن کلامش می فهمم.کلماتی که آدم با گریه می نویسد با کلماتی که در حالت عادی تایپ می کند روحشان فرق دارد.کلمه های غمزده گرمند،رد اشک روی حروفشان‌شوره بسته.وقتی می خوانیشان دلت می لرزد،بناگوشت داغ می شود و چشم‌هایت می جوشد. «اربعین هزار و چارصد و یک همه خانواده ام رفتن کربلا.منِ بیچاره پاسپورت نداشتم و جاموندم.دلم گرفته بود.شبش آقای رئیسی داشت توی تلویزیون درباره صدور پاسپورت موقت صحبت می کرد.فرداش سر از پا نشناخته پا شدم رفتم‌ و باهزار امید ثبت نام کردم.چند روز گذشت و دیدم خبری نشد.خیلی به امام حسین التماس کردم کار منو ردیف کنه....بازم خبری نشد .منم که دلم پر بود و از وضع موجود شاکی بودم هی می رفتم اینستاگرام و برای صفحه آقای رئیسی پیامای گلایه آمیز میزاشتم و شکایت می کردم.می گفتم گناه چشم انتظاری منِ کربلا ندیده گردن شما،اصلا میرم ازتون به امام‌حسین شکایت می کنم ....حسابی بهش غر زدم و به ادمین گفتم‌مدیونی گلایه منو به رئیس جمهور نرسونی.چند روز بعد پاسپورت موقتم‌اومد و راهی شدم....کم کم یادم رفت. امروز داشتم پیامای اینستامو زیر و رو می کردم که چشمم افتاد به نوشته هایی که برای صفحه آقای رئیسی ارسال کرده بودم.دلم شکست!پشیمون بودم.از ته دل احساس می کردم دلم براش تنگ شده و زیر بار غمش خُرد شدم.چقدر غرزده بودم.توی دلم بهش گفتم انگار تو زودتر رسیدی پیش امام حسین!سلام منو بهش برسون و بگو منِ ابراهیم رئیسی هر کی آرزوی زیارت رفتن داشت رو با یه تیکه کاغذ راهی کربلا کردم» به اینجای متنش که رسیدم حس کردم دارد های های گریه می کند.کلمه های آخر متنش قشنگ خیس اشک بود.... و دلش داشت می ترکید! @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ویدئوی سرکار خانم پرستو علی عسگرنجاد، پژوهشگر و کارشناس رسانه، به زبان انگلیسی در تشییع پیکر 🥀عجب گلی روزگار ز دست ایران گرفت🥀 @AFKAREHOWZAVI
. «سخنی با صدا و سیمای ملی!» ✍🏻 فاطمه شکیب رخ چندی است که پیام های کاربران فضای مجازی با صدا و سیما، رویکردی انتقادی پیدا کرده که البته جای تأمل دارد! جناب صدا و سیمای ملی، شما به فکر جذب مخاطبت هستی، قبول! به دنبال رشد میزان مقبولیت در بین تمام اقشار هستی، باش! می‌خواهی کارنامه‌ات را درخشان کنی! بسم الله! اما چرا مسیر را اشتباه می روی؟! مگر در این‌همه سال ندیده‌ای که درخشانی آدم‌ها، تنها با اخلاص در اعمال به دست می‌آید؟! به بهانه‌ی انسجام ملی، حضور زنان بی‌حجاب را در مجامع، موجه می‌کنی؟! در ایامی که دل‌ها داغدار از دست دادن شخصیتی وارسته است، مسببان گرفتاری‌هایمان را در برابر چشمان‌مان حاضر می‌کنی؟! که انسجام صورت بگیرید!؟ هنوز نمی‌دانی که تفکر لیبرالیسم این آقایان است که در این سال ها، ملت ما را به تفرقه کشانده است؟! کمی بیشتر بیاندیش، آیا مصائبی که از ابتدای انقلاب تا کنون در کشور ما رخ داده، حاصل رفتارها و تفکرات این قشر نامحترم نبوده است؟ کوی دانشگاه، یا فتنه سال ۸۸ و مانند آن، که خسارت‌های عظیم بر کشور متحمل کرد، آیا محصول کردار این آقایان نبود؟ راستی چه زمانی در این سال‌ها بیاد داری که این تفکر، برای اعتلای وطن شهیدی تقدیم کرده باشد! که به هنگام شهادت بزرگ‌مردان مقاومتی این وطن، از وجود منتقدان این مسیر بهره می بری؟ اصلا راه دور نرویم، کدام یک از شهدای انقلاب‌مان، موافق نظرات این جنابان بودند که شما به هر حادثه‌ای در صدد مطرح کردن قشری مصبیت آفرین هستید؟! راستی شاید یادت رفته که طرفداران اصلاحات، اصلا صداوسیمای ملی را میلی می‌نامند، و تو هر چقدر تلاش برای جذب مخاطبان این طیف کنی، بازهم به صداقت رسانه‌های معاند ایران، اعتماد بیشتری دارند! در آخر آن‌که، بیا و مخاطبت را بشناس! آنان که عمری با تمسخر برنامه‌ها و اهداف تو، روزگار را گذرانده‌اند، هرگز مخاطب پر و پاقرص تو نخواهند شد! پس با دل مخاطبان همیشگی‌ات، بازی نکن و به علائق آنان بیشتر توجه کن! @AFKAREHOWZAVI
. لحظات خدمت ✍فهیمه فرشتیان دل چیزی می‌خواهد و دنیا چیز دیگری. دوست دارم بنشینم پای تلویزیون، یا توی کانال ها و گروه ها بچرخم و مدام برای خودم روضه پیدا کنم، پشت هم فیلمها و عکس‌هایش را ببینم که چقدر مهربان، مُخلِص و مردم دار بود. دلم می‌خواهد هیچ‌کس دوروبرم نباشد تا نخواهم هق هق گریه ام را قورت بدهم، اما از این خبرها نیست. پسرم از خواب بیدار شده و اگر گریه ام را ببیند باید به سوالهای تو‌در‌تویش جواب بدهم. فوری خودم را جمع و جور می کنم. می‌فرستمش تا آبی به دست و صورت بزند‌. دو قطره اشک‌ می‌ریزم. می‌آید و با همان صدای رسای همیشگی اش درخواست دمنوش اول صبح می‌کند. صبحانه اش را آماده می‌کنم و خوشحالم که خواهر بزرگترش حالا خانه است و باهم صبحانه می‌خورند. هر چند دخترم هم چندان حال خوبی ندارد، اما بالاخره می‌خواهد چند لقمه ای بخورد. می‌روم سراغ گوشی‌ام. باید چند خطی بنویسم و در کانال تشکیلات بانوان نویسندگی که با دوستان داریم بگذارم. اشک می‌ریزم و می‌نویسم. پسرک در قابِ در ظاهر می‌شود. صبحانه را خورده نخورده در فکر نهار است‌:«مامان، مگه امروز روز امام رضا نیست؟ پس چرا هنوز ماکارونی رو درست نکردین؟» از چند روز قبل درخواست داده بود و من که می دانستم بچه ها این غذا را خیلی دوست دارند، گذاشته بودم در منوی روز عید. دلم می‌خواست فقط چند تا تخم مرغ بیندازیم توی تابه و بخوریم برود‌. اصلا دلم می‌خواست می شد هیچ چیز نخوریم.‌ اشکی که هنوز خودش را گوشه ای از چشمم نگه داشته با انگشت می‌گیرم. باشه ای تحویل پسرم می‌دهم. و دوباره سر برمی‌گردانم روی گوشی‌ام. توی گروه دوستی یک تصویر گذاشته. بازش می‌کنم . عکس شهید سیّد ابراهیم رئیسی است با نوشته ای که مرا از جا می کَند:«همه خادم الرّضاییم‌» بلند می شوم و دست روی سر پسرم می کشم:«آره‌. امروز روز امام رضاست.درست می‌کنم مامان. می‌خوای تو‌ هم کمکم کنی؟» تمام صبح را توی آشپزخانه دوروبرم می‌چرخد، حرف می‌زند،سوال می‌پرسد، مواد غذا را به دست و صورتش می‌مالد و چند بار با فاصله این سوال تکراری را می پرسد:«امام رضا همونیه که می‌ریم حرمش؟» من یک نیم روز مدام بغضم را قورت می‌دهم به این امید که مزه شیرین عشق به امام رضا بیشتر در جان پسرم بنشیند. به این امید که در میان تَف دادن پیازها و آبکش کردن رشته های باریک ماکارونی، لابلای خنده ها و سوالهای فرزندم لحظاتی پیدا شود که من هم خادم امام رضا به حساب بیایم. @AFKAREHOWZAVI
. مثل حاج قاسم... ✍زينب نجیب امروز در میان جمعیت فشرده و مواج عزاداران، به ناگاه یاد خاطره‌ای افتادم. همان زمان که برای شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری، به صورت خودجوش و بنا بر وظیفه‌‌، با مردم گفتگو می‌کردم؛ بعد از بیان ضرورت شرکت در انتخابات و آفات عدم شرکت در آن، استدلال‌های خود را به صحبت‌های حاج قاسم مزین می‌کردم و آن‌ها را به خون شهدا قسم می‌دادم که اثر انگشت امروز ما همان سلاح شهداست. اکثر افراد یک جمله‌ی تکراری داشتند "حاج قاسم یدونه بود. دیگه مثل اون نداریم." اما پاسخ می‌دادم:خداوند سرزمین شیعه را خالی از ذخایر الهی نمی‌کند. آنها هستند، اما گمنام. در حال خدمتند اما نمی‌شناسیم. گاهی حتی می‌شناسیم اما خدمات آنها را نمی‌بینیم. گاهی می‌بینیم اما رسانه‌ی دشمن القای ندیدن می‌کند.پس در بین ما هستند، آنها را می‌بینیم، اما نمی‌شناسیم. مگر با بصیرت! مگر با تطبیق معیارها. آه که چقدر آن‌ روزها فهمیدم در تبیین مبانی فکری انقلاب کم گذاشتیم. مگر می‌شود در چند دقیقه، از افق‌های تمدن‌ساز گفت. و امروز در میان جمعیت آه می‌کشیدم. اشک می‌ریختم و با خود می‌گفتم؛ باید خون پاکی ریخته شود تا بفهمیم؛ حاج قاسم یک نفر نیست. حاج قاسم یک مکتب است. در هر نقطه از این مکتب، می‌توان درخشید و سید و آقای آن شد. گاهی در جبهه‌ی مقاومت، گاهی در جبهه‌ی خدمت، دیروز سیدالشهدای مقاومت را تقدیم کردیم و امروز سیدالشهدای خدمت. قبل از آنکه دیر شود، بشناسیم. @AFKAREHOWZAVI
. پیوند زیبایی و اقتدار! ✍فاطمه مهدوی امروز، دوم خردادماه سال ۱۴۰۳ و در تشییع پیکر شهدای خدمت در تهران،برگی بی‌نظیر در تاریخ نگاشته شد، گویی در باغ سرسبز و باشکوه انقلاب، زیبایی و اقتدار با هم پیوند خورد و چه زیبا نهالی پا گرفت. نهالی که ریشه در خاکی مرغوب دارد و بهترین باغبان، هوادار اوست و بذرهای پایه‌اش یعنی درختان زیبایی و اقتدار بهترینِ نوع خود هستند. زیبایی‌ای که از آغازین پرتوهای نورانی انقلاب، با همدلی و همراهی مردم، جوانه‌ زد و اقتداری که از همان ابتدا، از نگاه نافذ خمینی کبیر (رحمت الله علیه) در باغ انقلاب سر برافراشت. آری این دو نعمت ریشه‌دار، امروز در وجود تک تک مرد و زن و فرزند انقلابی ایران، یکجا جمع شد و کمال یافت. چه زیبا صحنه‌ای بود این دورهمی خانوادگیِ به ظاهر تلخ،اما زیبا و مفتخرانه، هرچند که داغ رفتن عزیزان، دل‌ها را پرشراره کرده بود اما صلابت و اقتدار در نگاه‌ها موج می‌زد و همه‌ی خانواده مثل همیشه، دلسوزانه و مهربانانه، زیر سایه‌ی پدر پیر فرزانه، فرزندان غیور نور دیده‌شان را تا عرش بدرقه کردند. ولیکن همین دل‌های پرسوز و داغ، خوش بود و آرام، به داشتن خیلی عظیم از این دست فرزندان برومند، متعهد، باوجدان و مخلص. تهران، امروز به خود بالید، به داشتن این گنج پر بها، به حضور این خانواده گرم و صمیمی، به گام‌های استواری که امروز بر جبینش ضرب‌آهنگ عشق و معرفت نواخت. امروز، کار خصم دون‌مرتبه را در قلب پایتخت، پشت سر ولی جامعه و زیر تابوت ابدان سوخته در آتش عشق به میهن، یکسره ساختیم. باشد که حق پذیرای خدمت ناچیز ما نیز باشد. @AFKAREHOWZAVI
. با سلام و تحیت و عرض تسلیت مجدد از هنگامی که خبر ناگوار سانحه هلی‌کوپتر را شنیدیم تا لحظه خبر شهادت و اخبار تشییع در مراکز مختلف، گروه بانوان تحریریه مجتهده‌امین تلاش کرد تا افزون بر حضور اجتماعی و فعالیت‌های دیگر با سلاح قلم نیز در عرصه جهاد تبیین گام بردارد و بحمدلله تاکنون نیز فعال است. برخی از مخاطبین محترم در خصوصی ضمن تشکر از یادداشت‌ها، پیام داده‌اند که آیا انتشار مطالب با ذکر نام نویسندگان در سایر کانال‌ها و پلتفرم‌های مجازی مُجاز است یا خیر؟ در پاسخ عرض می‌کنم تیم خرسند است که شما بزرگواران مطالب را پسندیده‌اید و سکوی انتشار مطالب ما هستید. ان شاءالله که این امواج و رودهای کوچک به دریای وسیع معرفت و بصیرت بپیوندد و جهاد تبیین محقق شود. در پناه الطاف الهی، سالم و سعادتمند و خوش عاقبت @AFKAREHOWZAVI
‌. کار خودمان بود! ✍س.م.ب علی مگر نماز هم می خواند.این جمله ای بود که مردم شام ، بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی علیه السلام به زبان آوردند.علی در محراب مسجد کشته شده؟! علی ومسجد! مگر علی نماز هم می خواند؟! آن زمان،این عین غفلت بود. عین جهالت. شاید بسی بالاتر از آن. آنها که علی را نشناخته بودند و سلاطین زمان اذهان مردم را در مرداب غفلت فرو برده بودند که حتی در تصورشان هم نمی‌گنجید که علیِ کافر، اهل نماز و عبادت باشد؛ چه برسد که امیرمومنان باشند. آنان که آن‌قدر با زخم زبان ها یشان ، با کردارشان، دل امیرالمومنین را به درد آورده بودند، تا آنجا که آن حضرت نفرين‌شان کرد و مرگ خود را از خداوند خواست وفرمود: خدایا! اينان از من خسته‌اند و من از آنان خسته؛ آنان از من به ستوده اند و من از آنان دل شکسته؛ پس بهتر از آنان را مونس من دار و بدتر از مرا بر آنان بگمار.* همچنان لحظه به لحظه تاریخ تکرار می‌شود! این حکایت،حکایت این روزهای ما شده است که دائم در بوق وکرنا کرده‌ایم ؛ ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند. آن‌قدر گفتیم و گفتیم که تنها این لق لقه‌ی زبان‌مان شد اما در عمل هیچ چیزی در چنته نداشتیم. بدون هیچ شناخت و آگاهی در اوج غفلت با چشمانی بسته، تنها با شنیدن چند اَراجیف در گوشه کنار، از حلقوم وسواس خناس، مردد شدیم و مرض شک و دودلی بر قلب‌هایمان رخنه کرد . حق و باطل از یکدیگر را تمیز ندادیم.در باتلاق تهمت و افتراء غرق شدیم. کوچک‌ترین غفلتی کافی بود که به اسفل‌السافلین کشانده شویم. دقیقا آن لحظه که زمان امتحان بود. زمان سنجش ایمان بود.آن زمان که باید با قلب‌مان حق را از باطل تشخیص دهیم .راست را از دروغ. نور را از تاریکی و ظلمت. در حقیقت که این کار بسیار ساده‌ای است. البته برای اهل ایمان ،نه آنان که بر دل‌ها و گوش و چشمشان مهر زده شده است* .حقیقت را، نه ،می بینند و نه،می شنوند و نه، می فهمند. فقط از هر آب گل آلودی، ماهی لجن خوار خودشان را می گیرند. @AFKAREHOWZAVI
. کار خودمان بود! ✍س.م.ب از همان لحظه که، خبر شهادت رئیس جمهور کشورمان، آقای دکتر رئیسی و هیئت همراهشان را شنیدند از ترس این که نکند بیش از پیش محبوبیت‌شان در قلب‌ها شعله‌ور شود، باز شروع کردند به اراجیف بافی؛ راست و دروغ را در هم آمیختند و به خورد اذهان مردم دادند. در نتیجه باز رسیدند به آن جمله ی تکراری ... که "کار، کارخودشان است." دقیقا هر وقت کم می‌آورند،از این جمله استفاده می‌کنند. برای خودشان وجمعی از خدا بی‌خبر دیگر تحلیل می‌کنند. اما،این بار به گمانم راست می‌گویند . شاید کار خودمان است. شاید این بار دروغ‌هایشان راست درآمده! شاید این خودمان بودیم که این گونه با کفران نعمت سرنوشت خود را رقم زدیم. هر چه خوبی دیدیم اما، با بدی پاسخ دادیم.با طعنه ونیش وکنایه، دائم بهانه‌جویی کردیم. دلمان نخواست که خوبی هایشان را،صداقتشان ،اخلاصشان، کارآمدی شان وآن همه پیشرفت وترقی در مسائل مختلف را ،ببینیم. فقط نیمه خالی لیوان را می‌دیدیم. شاید توقع معجزات نبوی از او داشتیم. تابا عصای موسی به دل دریایی از مشکلات ما بزند وگره از کارمان بشکافد. نمی دانم اما شاید تقدیر یا مصلحت یا هر چه که بود، خودمان با دست خودمان سرنوشت خود را این‌گونه تغییر دادیم. همان‌طور که خداوند در قرآن حجت را بر ما تمام کرد .إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملتي) را تغيير نمي‏دهد مگر آنكه آنها خود را تغيير دهند.* این است عاقبت کفران نعمت. در حقیقت شهید جمهور؛نعمتی بود از جانب خداوند برای ملت‌ما، که او را آن‌طور که باید نشناختیم و قدرش را ندانستیم، با بهانه‌جویی به‌جای دادن راهکار، با غر زدن و...از کف‌مان بیرون رفت. او را که روزی خودمان با دستان خود انتخاب کرده بودیم تا شاید گره گشای مشکلات‌مان باشد.صد حیف قدردان نبودیم. باز همان معدود آدم نماهای جاهل، دست از زبان بازی و باطل‌بافی دست بر نداشته وبیش از بیش درگل ولای شک وشبهه دست وپا می زنند اما مانند روز روشن است که اینان در خیال باطل خود جان خواهند داد. هر چند درحقیقت از دست دادن افراد بزرگ و والا مقامی چون این شهیدان خدمت،که نه تنها خود را خادم مردم می‌دانستند، بلکه خادم اسلام و مسلمین می‌دانستند. مصیبتی عظیم وجبران‌ناپذیر برای ملت مسلمان ایران است اما گاهی این اتفاقات تلخ و ناگوار تلنگری بر پیکر جامعه است تا از خواب غفلت بیدار شویم و بیش از پیش هوشیارانه و با اقتدار با تکیه بر تکیه گاه محکمی چون ولی نعمت‌مان، رهبر عزیز وفرزانه، با دلی قرص و امیدوار به سوی اهداف والای اسلام قدم برداریم.ایشان نه تنها دلگرمی ملت ایران هستند،بلکه تکیه گاه محکمی برای تمامی ملل اسلامی و نور امیدی هستند تا ظهور منجی عالم بشریت، ان شاءالله ... ---------------------------------------------------- *خطبه ۲۵ نهج البلاغه. *آیه ۷ سوره ی بقره. *آیه ۱۱ سوره ی رعد. 🍃پایان @AFKAREHOWZAVI
. ✅مردان‌بزرگ‌‌خالقان‌تاریخند ... ✍️مریم رمضان قاسم راستش داشت در بتکده‌ی مدرن، بتهای بی‌عدالتی، تبعیض، تجمل‌گرایی، کم خدمتی‌ و هزاران بت رنگارنگ دیگر می‌شکست اما این بار آتش برای ابراهیم قصه ما عوض گلستان، گلابِستان شد و عطر و بوی شهادتش عالم را فراگرفت. آری ابراهیم‌های بت‌شکن هنوز تبر به دست‌ ایستاده‌اند تا تک تک بت‌ها را قلع و قمع کنند بنابراین این داستان شهادت همچنان تا انتهای تاریخ ادامه دارد. آنان مردانی هستند که میز خدمت‌شان نه تنها به وسعت ایران بلکه به وسعت قلب و دل عظیم‌شان است. @AFKAREHOWZA
. ✍آمنه عسکری منفرد ای محبوبِ قلوبِ جمهور ! شرحِ روایتِ قدر و قیمتِ خلوص، شجاعت، غیرت و همتت، یک راوی به اندازه و قامتِ شهید آوینی می‌طلبد که بنویسد و بگوید: «در عالم رازی‌ست که جز به بهای خون فاش نمی‌شود. الرحیل! الرحیل! اکنون بنگر حیرت میان عقل و عشق را! اکنون بنگر حیرت عقل و جرأت عشق را! بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند... راحلان طریق عشق می‌دانند که ماندن نیز در رفتن است. جاودانه ماندن در جوار رفیق اعلی و این اوست که ما را کشکشانه به خویش می‌خواند... عقل می‌گوید بمان و عشق می‌گوید برو و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود، اگرچه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نَبُرد، عشق را در راهی که می‌رود، تصدیق خواهد کرد؛ آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله‌ای نیست.» @AFKAREHOWZA
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️رئیس جمهور شهید در مدت ریاست جمهوری‌اش چه اقداماتی برای ارتقاء حوزه زنان و خانواده کرد؟! ▪️گزیده‌ای از خدمات دو سال و نه ماهه شهید جمهور، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی به حوزه‌ی زنان و خانواده ▪️باتوجه به انتخابات ریاست جمهوری آتی، قصد داریم به بررسی و مقایسه عملکرد دولت‌های گذشته در حوزه‌ی زن و خانواده بپردازیم، تا انتخاب آگاهانه‌‌ای رقم بزنیم. 🔻پایگاه تحلیلی تخصصی عصر زنان 🌐|@asrezanan_ir|
. «انتخابی ابدی» ✍️آمنه امان زاده بچه که بودیم بدلیل نزدیکی محل زندگیمان به پایگاه شکاری تبریز،اغلب روزی چند مرتبه صدای عبور هواپیماهای جنگی و بالگردها از روی خانمان را می شنیدیم .معمولا هلی کوپتر ها اول با ارتفاع خیلی کم عبور میکردند و بعد ارتفاع می‌گرفتند ،من و برادرانم با شوق و ذوق خیلی زیاد تا صداشون نزدیک میشد بطرف پشت بام می‌دویدیم و هنگام عبور از بالای سرمان با هیجان خاصی براشون دست تکان می‌دادیم .هنوز هم با گذشت سالها که الان مثلا بزرگ شدیم و خودمون تشکیل خانواده دادیم نسبت به هلی کوپتر با توجه به خاطرات خوش کودکی ام علاقه ای خاص داشتم طوری که تو راهپیمایی 22 بهمن که با بالگرد گل میریختن روی مردم خوشحالی خاصی بهم دست میداد...اما چند روزیست که از کلمه بالگرد و هلی کوپتر خسته ام حتی بیزارم و نمیخواهم اسمش را بشنوم چه برسد به صدایش .دوست داشتم وقتی خانه ی مادرم می‌رفتیم و باز هلی کوپتری از روی خانه مان رد میشد دست پسرم را بگیرم بدو بدو ببرمش روی پشت بام تا او هم از دیدن این پرنده ی بزرگ ذوق زده شود اما دیگر نه... دلشکسته ام از چند سال پیش برای آمدن سید ابراهیم تلاش کردیم روزهایی را که ستاد می‌رفتیم و شب می آمدیم را بیاد می‌آورم مردم که می آمدن و ما از آقا سید برایشان می‌گفتیم و جز آب ساده چیزی برای پذیرایی نداشتیم از همان اول حساب کار دستمان آمده بود حتی از زمانیکه هنوز نیامده بودند سر کار فهمیده بودیم که چه خبر است ،ستادی که شیرینی و آب میوه نمی‌داد ستادی که کباب پخش نمی‌کرد و پولهای آنچنانی خرج نمی‌کرد می‌توانست بکند،اما نکرد ... آقا سید غمگینم ،انگاری چیزی در دلم گم شده است فکر میکردیم حالا حالا هستی خوشحالم که برایت تبلیغ کردم و خوشحالم که رای دادم و تورا انتخاب کردم... چرا که تو بیشتر از آنچه وعده دادی بودی خرج ملت کردی تو جان شیرین خود را فدای این خاک کردی خدا ازت راضی باشه مرد... https://eitaa.com/afkarehowzavi
. تافته‌ی جدا بافته ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد خبر سنگین بود و ناباور، انگار خدا هم می‌دانست دل ما کوچک است و ما را داشت کم‌کم آماده می‌کرد. هلی‌کوپتر دومین شخص کشور در جنگل‌های شمال غربی بعد از انجام خدمت، دچار سانحه می‌شود... ◽◽◽◽◽ ما با همه مردم دنیا فرق داریم، یک مدل تافته‌ی جدا بافته، از آن بافته‌های خیره‌کننده مثل قالی کرمان، مثل دارایی‌بافی یزد، مثل ترمه‌ی اصفهان، مثل پارچه بافی‌های دستی بیرجند. این در واقعه شهادت رئيس جمهور بیشتر جلوه می‌کند، از دستانی که به دعا بلند می‌شود، از اشک‌هایی که فرو می‌ریزد، از نجوای خالصانه مردم در دل شب، از نذرهای مردم کم‌توان، از میلیون‌ها سلام و صلوات که بر آل‌الله فرستاده می‌شود. از نورانیتی که متصاعد می‌شود از این سرزمین کهن به کل کهکشان. شهادت رخ می‌دهد و رئيس جمهور، شهید جمهور می‌شود؛ دقیقا در اوج منفی‌بافی رسانه‌های معاند، در گیر‌ودار تورم و گرانی، دقیقا موقع گرفتن ماهی از آب گل‌آلود اقتصادی. ◽◽◽◽◽ دنیا اما نظاره‌گر اشک‌ها و امیدهاست، نظارگر یک رنگی و هم‌دلی مردم ایران است. مثل رنگی سفید و پاک، همان‌که در پرچم ایران می‌درخشد. مردم ایران مشکی پوش می‌شوند و رهبرشان عزادار، عزادار مقتدر، عزادار بزرگ‌منش. ◽◽◽◽◽ شهرهای ایران به پا می‌خیزند و خیابان‌ها دوباره شاهد حماسه‌اند، حماسه‌ای که فقط از مردم ایران برمی‌آید، فقط کار خودشان است. تبریز به قیام برمی‌خیزد برای امام جمعه‌ای که رفیق بود و پای‌کار. مگر نه‌ این‌که آرزوی همه مردم ایران شهادت است؟! پس اگر این ذائقه باید مرگ را بچشد، چرا گلوی‌مان به شیرینی شهادت تر نشود؟ امام جمعه هم به آرزویش می‌رسد. تبریز اهل قیام است و اهل وفاست. او وفادارانه به میدان می‌آید. ◽◽◽◽◽ قم هم، قم هم برگ‌های زرینی دارد از روزگار دور تا همین اکنون در تشیع بدن‌های پاک. سیل اشک‌ها و ناله‌ها بلند می‌شود، جمعیت قابل شمارش نیست. چشم‌ها در بلوار پيامبر اعظم صلی الله‌علیه‌وآله به گنبد طلایی بانو می‌خورد و اشکی می‌شود، اشک‌های شیرین، اشک‌های وفاداری مردمان قم. اشک‌ها اما به گنبد فیروزه جمکران که می‌افتد آرام می‌شود و پر امید، از آمدن آن آمدنی. پیکرهای مطهر رفته‌اند ولی این خیل جمعیت تمام‌شدنی نیست. ◽◽◽◽◽ تهران این ام‌القرای جهان اسلام و این خانه‌ی امید جبهه‌ مقاومت، کولاک می‌کند. ما بی‌شماریم، خدا حفظ کند این مردمی که محاسبات‌شان درست است و محاسبات همه عالم را بر‌هم می‌زند. آن‌ها سر سفره پدر و مادر قد کشیدند. دنیا را بگردی مثل‌شان را نمی‌یابی. رسانه‌های معاند هم بیکار نیستند، اما بی‌روغن سرخ می‌کنند. اگر بنا باشد مردم تا دم هتل تعقیب‌شان کنند، می‌کنند که خبر دروغ به دنیا مخابره نشود. مردم حواس‌شان جمع است، توریست خارجی را با ادبیات خود آشنا می‌کنند و مرگ بر اسرائیل فارسی یادش می‌دهند. گذشت زمانی که باید با زبان آن‌ها حرف می‌زدیم، الان مردم به این خودباوری رسیده‌اند و عقاید خود را با فارسی به دنیا مخابره می‌کنند. مردم اهل دلی داریم، دلی بزرگ و عقلی فهیم و ادراکی درست. ◽◽◽◽◽ مشهد میزبان فرزند خود است. امام‌ رضاعلیه‌السلام هوای خادمش را دارد، جوری عزیزش می‌کند که هیچ‌کس جرأت نکند خلافش را بگوید.امام رضاعلیه‌السلام هوای همه ما را دارد، هوای ایران را و هوای همه اشک‌های مقدس را، همه اشک‌های شیرین را. ◽◽◽◽◽ کجای دنیا مردمی این چنین دارد؟ کجای دنیا رهبری این چنین دارد؟ کجای دنیا برای رئیس جمهورشان این چنین بی‌تابی می‌کنند؟ بی‌انصافی‌ست بگویم همین‌هاییم، ما خیلی بیشتر از این جمعیت بی‌شماریم، مادرهای بچه‌دار که دل‌شان در وسط جمعيت بود و خودشان در حال مادری. مردان خسته و پابسته، زنان رنجور مریض و پدری که سرکار رفته و دلش با مردم است. ما خیلی بیشتریم، بیشتر از قاب دوربین‌ها، بیشتر از تصور دوست و دشمن، بیشتر از نگاه مادی دنیاخواهان. ما زیادیم، زیادتر هم می‌شویم، جوان‌تر هم می‌شویم ان‌شاءالله. ◽◽◽◽◽ ایران ادبیات جدیدی به دنیا مخابره می‌کند. ادبیات جبهه واقعی سربازان گمنام امام زمان. سران دنیا به صف می‌شود برای عرض تسلیت، برای سر سلامتی دادن به رهبر، به ملت. دنیا به احترام ما می‌ایستد و ادای احترام می‌کند به مردم، به دولت، به این تندیس تمدن اسلامی، به ایران مقتدر که باتجربه‌تر و مقتدرتر از همیشه ايستاده‌است. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. «یاسینی برای آرامش» ✍سیده ناهید موسوی بسم الله الرحمن الرحیم یٓس. والقرآن الحکیم. إنك لمن المرسلین. علی صرٰطٍ مستقیم... باید کاری می‌کردم، باید با حقیقت مواجه شد. برای داغ هر عزیزی تنها پناه قرآن خواندن بود آن‌هم سوره مبارکه یٓس. شب از نیمه گذشته است اما بعداز یاسین خواندن به فکر فردا هستم که چقدر تلخ می‌گذرد. آری! فردا عزیز خستگی ناپذیرمان در خانه ابدی خویش آرام می‌گیرد،زیرا وقت استراحت رسیده است. سفر از آسمان به مقصد آسمانی شدن زیباست، زمانیکه شرط شهید شدن شهید بودن است را داشته باشید. و بی سبب نیست که محبوبِ قلوب میلیون‌ها نفر انسان می‌شوید. اشک‌ها امان نمی‌دهد، چشمی از آه و سوز می‌چکد و چشم دیگر از افتخار برای رئیس جمهوری که نامش تنها یک «شهید» لازم داشت تا مقامش در دنیا و آخرت شامخ و بلند آوازه بماند. حال دیگر شما باید حلال کنید برای تمام گله‌ها، نارضایتی و قضاوت‌های بی‌جا برای تمام نامهربانی‌ها و... برای روح مطهرتان یاسین می‌خوانیم و یاسینی برای آرامش دلِ رئوف مادرتان و دعایی درحق مادران این سرزمین که در روزگاری همچون سید ابراهیم رئیسی به دنیا هدیه کنند. بدرود شهید جمهور نصرٌ من الله و فتح قریب https://eitaa.com/afkarehowzavi
. کفران نعمت نکردیم؟ ✍مریم قربانزاده چطور حواس مان گرم بکش بکش های خودمان شد و از کارهای دولت غافل شدیم؟! این ذره بین چرک و لک شده را چطور روی هر نشست و برخاست شان گرفتیم و از موضع فهمیدگی! هی کوبیدیم و به نام دلسوزی و عدالت خواهی بر گرده دولت زدیم؟ چرا حواس مان نبود این دولت رسانه ندارد! چرا یک بار مطالبه نکردیم تلویزیون او را روایت کند. ما فقط اخبار شنیدیم از افتتاحیه ها و راه اندازی های مجدد و قرار دادهای بین المللی و سفرهای پرمنفعت. فقط اخبار!؟ یک نفر نباید فکرش برسد که تیم هنرمندان را همراه دولت کند و موج روایت مکتوب ومستند در بیایدکه: مردم! این مرد دارد کار می کند...کار. چرا الان تلویزیون خانه کوچک مادرش را نشان داد ؟ حتی یک خط یک قاب از این خانه و مادر نداشتیم؟! بپذیریم که کفران نعمت کردیم. رئیس جمهور را رسانه نداشت. ۹ هزار کارخانه را احیاء کرد یعنی چراغ ۹۰ هزار زندگی روشن شد و ما حتی یک کارگر را نیاوردیم پای دوربین تلویزیون که از این خدمت دولت حرف بزند! بارها از خیلی ها خواستم تریبون بدهند تا بنویسم، اما همه شان فکر خودشان بودند. می خواهند کار سیاسی نکنند! ای خاک بر سر ما اگر دفاع از جمهوری اسلامی،سیاسی کاری باشد! حالا این سرنوشت ماست که برای مرد بی‌رسانه جمهوری اسلامی دلنوشته بنویسیم و توبه نامه بخوانیم و اظهار شرم و پشیمانی کنیم!میفهمیم؟ تاوان بزرگی برای سکوت و خاموشی مان دادیم؟ خدا هدایت کند همه آنها که دست شان می رسید و کاری نکردند از جماعت فلان جبهه و بهمان مجمع.این مردبا شهادتش برای خودش رسانه ساخت. برای خودش کار رسانهای کرد. https://eitaa.com/afkarehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔖رازِ این همه ارادتِ جمهور به «شهیدِ جمهور» ✍آمنه عسکری منفرد بعد از حضور در جمع میلیونی اقشار مختلف مردم، آن هم با وجود شرایط سخت اقتصادی و معیشتی و انتقاد بعضی به وضع موجود، این دو جمله من را به نتیجه رساند که رمز این همه ارادت قلبی و اشک و التجا از پس انتقادها، تنها دوچیز است: اول، ارادت قلبی و دلی شخص شهید رییسی با حکیم انقلاب، رهبر فرزانه انقلاب که در سلوک ایشان از همان ابتدای خدمتش مشهود‌ بود، همان رابطه‌ای که شهید سلیمانی آن را شرط عاقبت‌به‌خیری می‌دانستند. دوم ) عمل به کلام مولا علی (علیه‌السلام) در خطبه ۸۹ نهج‌البلاغه که می‌فرماید: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ». (هر کس [رابطه] میان خود را با خدا اصلاح کند، خدا [رابطه] میان او و مردم را اصلاح فرماید و هرکس کار آن جهان خود را به صلاح آورد، خدا کار این جهان او را اصلاح کند و هر (كه واعظى درونى داشته باشد، او را از جانب خداوند نگهبانى است). «شهید آیة‌الله سید ابراهیم رییسی» در جهت اطاعت از امر مولا، در برابر تمام طعن‌ها و تهمت‌ها سکوت کرد و برای خدمت به عیال‌الله از جان مایه گذاشت. او با خدا معامله کرد، خالصانه و صادقانه به جمهور خدمت کرد و در تمام مراحل تحت امر ولی‌فقیه عمل کرد، پس عزیزِ خدا و نور چشمِ ملت شد. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. مرد با اخلاص ✍فاطمه تاری نمی‌دانستم نام داستان را چه باید گذاشت؛ آقا سید ابراهیم، پایان شیرین، مرد با اخلاص، خادم الرضا، ولی مرد با اخلاص گذاشتم، زیرا با اخلاص بود؛ نمی‌دانستم چه باید کنم؛ آن وقتی که خاله زنگ زد و گفت: «بالگرد آقای رئیسی گمشده.» حول شدم! اولش باورم نمی‌شد، وقتی که دست و پایم را پیدا کردم فوری زدم شبکه خبر، مادر را بیدار کردم صحبتی که خاله به من گفت را به مادرم گفتم. مادرم به پدرم گفت: «شما می‌دانستی و به ما نگفتید.» پدرم گفت: «بله نمی‌خواستم بیدارت کنم.» نمی‌دانستم چه کار باید کرد؛ هنگامی که شنیدم که در جنگل بالگرد رییس جمهور و همراهانش گمشده و فقط صلوات می‌فرستادم و به خدا و امام رضا پناه بردم و به امام رضا گفتم:یا امام رئوف چهار مرد با اخلاص گمشده‌اند که دو نفرشان خادم شما هستند. نمی‌دانستم حرف چه کسی را باور کنم؛ حرف یکی از کانال‌ها که گفته بود اتفاق بدی نیوفتاده و فقط بالگرد آسیب دیده، یا حرف خبرگزاری که گفته بود با آنها ارتباط برقرار کردیم، یا حرف کسی که می‌گفت ترورشان کردند و... نمی‌توانستم حرف بزنم؛ آن وقتی که از خواب بیدار شدم و دیدم مادرم دارد گریه می‌کند و هنگام گریه گفت: «شهید شدند!» منظورش را فهمیدم داخل اتاق رفتم و زدم زیر گریه، آخرین روز مدرسه بود و همین‌طور که گریه می‌کردم آماده شدم. وارد مدرسه شدم و به کلاس رفتم، سر کلاس حالم بد بود. بعد از آزمون با دوستانم به زنگ تفریح رفتیم. پایین پارچه‌ی مشکی که روی میز بود و با دیدن عکس حاج قاسم که روی میز بود حالمان بدتر شد و با دیدن عکس حاج قاسم قلبم آتش گرفت. زنگ خورد و رفتیم سر کلاس. ساعتی بعد با مداحی که در سالن ها پخش شد حالمان بدتر شد و فهمیدیم زنگ تفریح هست و دوباره با همان دوستانم به حیاط رفتیم. کاش در آن لحظه نبودم. رفتیم پایین کاش در آن لحظه نبودم، کاش آن لحظه را نمی‌دیدم. روی پارچه ی مشکی عکس مرد با اخلاص «شهید رئیسی» و با اسپیکر سوره‌ی تکویر پخش می‌شد. فقط روی پله‌ها نشستیم و زار زار گریه کردیم‌. با دوستانم رفتیم سمت میز که دانش آموزان دیگر هم دور آن نشسته‌بودند و گریه می‌کردند،سرگیجه داشتم. حالا ما مانده بودیم با عکس مرد با اخلاص آقا سید ابراهیم. غبطه می.خورم آقا سید... خوشا به حالت... هم شما به امام رضا(علیه‌السلام) ارادت داشتید هم امام رضا(علیه‌السلام) هواتون رو داشت؛ چرا؟ در حرم رضوی اعلام کردند شب شهادت موقع کشیک دادن‌تون در حرم بوده، اما... نه در حرم کشیک دادی نه در مشهد؛ بلکه در بالاترین طبقه های بهشت در خانه‌ی اربابت کشیک دادی. ای مرد با اخلاص، آقا سید، هشتمین رئیس جمهور ایران، زاده ی مشهد، ای کسی که در شب تولد امام رضا پشت میز ریاست نشستی و سه سال بعد در شب تولدش در راه خدمت به مردم امام رضا شیرینی تولدش را به تو و همراهانت داد بهترین هدیه را داد. ای مرد با اخلاص، مهربان، خوش‌رو، شهادتت مبارک. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. چشم‌ها بهتر از کلمه‌ها ✍مائده سعیدی با صدای گریه‌ی بلندی از خواب بیدار می‌شوم، گوش تیز می‌کنم صدای گریه‌ی مامان است با شتاب از تخت پایین می‌پرم، نکند،نکــ..ند هلی‌کوپتر حامل رئیس جمهور و همراهانش که سقوط کرده بود، منجر به مرگ آنها شده است با ترس به قلبم چنگ می‌زنم و دستگیره در را پایین می‌کشم با دیدن مامان که گوشی به دست اشک می‌ریزد، می‌فهمم که حدسم درست بوده و تمام دلشوره‌های دیشب به واقعیت تبدیل شده‌اند نیازی به حرف نیست. در عمق چشمان اشک بار مامان همه چیز را می‌خوانم. گاهی چشم‌ها بهتر از کلمه‌ها حرف می‌زنند. بدون این‌که بفهمم آسمان چشمانم بارانی می‌شود و گونه‌هایم خیس از اشک. گویی کسی قلبم را در دست گرفته و فشار می‌دهد. زانوهایم شل می‌شود و به رسم همیشه بابا بعد از این‌که می‌فهمد عزیزی آسمانی شده زیر لب زمزمه می‌کنم: اِنالِلّه‌وّاِنااِلیه‌راجعون "ما از خداییم و به خدا برمی‌گردیم" قرآن صورتی رنگم را از وسط باز ‌می‌کنم و با دیدن آیه‌ای که آمده قلبم آرامش می‌یابد دوباره آیه را‌ می‌خوانم و آیه بعدش را: سّلامٌ‌علیٰ‌اِبراهیم "سلام براهیم" وَکَذٰلِک‌ّنّجزِی‌المُحسِنین "و این چنین پاداش می‌دهیم نیکوکاران را" در دل می‌گویم آیه‌ها نشانه‌ها! و انگار که خدا این نشانه‌ها را فرستاده بود تا تسلی باشد بر قلب غم‌دیده‌ام‌. الان این‌جا زیر آسمانی که او هم به خاطرتان گریان شده‌است چشم انتظار پیکر پاک تو و همراهانت نشسته‌ام و سوره یاسینی را که برای سلامتی‌تان نذر کرده بودم به نیت آرامش قلب داغ‌دیده خانواده‌تان می‌خوانم. به یاد لحظه‌ی سال تحویل می‌افتم که خواب مانده بودم و وقتی چشم باز کردم از قاب شبکه یک چشمان پر صداقت‌تان را دیدم و حسی عجیب به من دست داد؛ حسی از جنس پاکی و مظلومیت. شاید در نظر قانون هنوز عقل و سنم به رای دادن نرسد ولی مطمئنم اگر می‌توانستم انتخابم شما بودید کاش شما هم مرا انتخاب کنید و شفیعم در آخرت باشید... خدا به همراهتان شهید جمهور🖤 https://eitaa.com/afkarehowzavi