eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
729 دنبال‌کننده
997 عکس
174 ویدیو
14 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌های حقیقی و مجازی ✍️مخدره چمن خواه، عضو تحریریه مجتهده امین دیدار پدربزرگ و مادربزرگ همیشه به انسان حس آرامش می‌دهد. در وقت دلتنگی‌ها؛ دلسوزی‌ها و راهنمایی‌های آنها چه حس خوبی به انسان القا می‌کند. در فرهنگ اسلامی_ ایرانی، احترام به بزرگترها، از وظایف کوچکترهاست. به خصوص که این بزرگترها، پدربزرگ و مادربزرگ باشند. هر زمان کوچکترها به مشکلی برخورد می‌کردند، به آن‌ها مراجعه و از راهنمایی‌ها و تجربه‌های آن‌ها استفاده می‌کردند و آنان چه صبورانه پاسخ می‌دادند؛ چه این مشکل در مسائل اقتصادی یا سیاسی بود، و چه در سبک زندگی و راهنمایی‌های مادرانه؛ که همیشه راه حلی برای این مشکلات بود. حالا با گذشت زمان و ورود به دنیای مجازی، دیگر آن ارتباط بین کوچکترها و بزرگترها دیده نمی‌شود. دیگر از آن دورهمی‌های خانوادگی خبری نیست. ارتباط کلامی خیلی کم‌رنگ شده و عدم احساس مسئولیت و رسیدگی به این عزیزان جای خود را به فضای مجازی داده است. هر سوالی که پیش می‌آید به گوشی پناه می‌برند و حل مشکل را در اینترنت جستجو می‌کنند. به‌طور مثال: قدیم‌ترها پخت شیرینی خانگی را از مادربزرگ می‌پرسیدند و او از تجربیات و فوت و فن کار، با مهربانی برای نوه‌اش توضیح می‌داد. ولی حالا با جستجوی یک کلمه در اینترنت، دیگر نیازی در خود حس نمی‌کند تا پیش مادربزرگ برود. و این از لحاظ عاطفی ضربه بزرگی به این عزیزان است و ممکن است آن‌ها در خود احساس پوچی کنند؛ در صورتی که دنیای مجازی، دنیایی سرد و خشک و بی روح است و نمی‌تواند ارتباط عاطفی با کاربر خود داشته باشد. حتی ممکن است همین ارتباط خشک با قطعی برق، از بین برود و در جریان کار، خللی بوجود آورد. با این روند دیگر آن محبت و رابطه عاطفی و اعتماد، بین خانواده‌ها کمرنگ و بی‌رنگ می‌شود. بنابراین بزرگترها، تجربیات‌شان را یا در سینه نگه می‌دارند یا با خود به گور می‌برند. مواظب رفتارهای‌مان با این عزیزان باشیم! @AFKAREHOWZAVI
🔍| ✅ ترویج «تفکر فمینیستی» جهان وحشت‌آوری را رقم می‌زند ▪️کاری که جریان فمینیستی با خاستگاه غربی انجام داده این است که تمام لغات و واژه‌های حقوقی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی در حوزه زنان و خانواده را به سود اندیشه فمینیستی مصادره کرده و بر این منوال، پرچم دفاع از حقوق زنان را به دست گرفته است. ▪️در این بین، وضعیت به گونه‌ای شده که چنانچه کسی بخواهد از الگوی دیگری به جز الگوی فمینیستی برای نجات زنان استفاده کند، به او تهمت و انگ تبعیض و ظلم به زن زده می‌شود. ▪️امروز از سوی رسانه‌های غربی گزاره‌ای مطرح می شود مبنی بر این که فقه اسلامی در چارچوب اندیشه شیعی، مانع پیشرفت زنان است و حال آن که این سخن توهمی بیش نیست و منشأ اختلاف به یک بحث بزرگتر برمی‌گردد که منظور در اینجا اختلافات معناشناختی است. 🔗 مطالعه گزارش در سایت فکرت @AFKAREHOWZAVI
🍀🌹❤️ انوار عشق در دل من جا گرفته است شعر از شکوه نام تو معنا گرفته است ای از تبار جان رسول ای خود رسول هر واژه با تو سیرت زیبا گرفته است آری شباهت تو چنان است که خدا آئینه ای مقابل دریا گرفته است دانش به گرد پای تو هرگز نمی رسد علم زمانه از تو چنین پا گرفته است هادی، امین و شاکر و باقر تویی که عشق در قلب بیکران تو ماوا گرفته است چشم تو شاهد است که در روز واقعه نوری تمام کرببلا را گرفته است نوری که عرش روشن از او بوده از ازل از او بهشت شوق تماشا گرفته است از او که جد پاک تو بوده ست کربلا در بطن خویش نام معلی گرفته است بر تو عزیز فاطمه بنت الحسن سلام عاشق شده ست قلب من اما گرفته است https://eitaa.com/shaeranehowzavi/506
انتشار یادداشت خانم زهرا نجاتی، عضو تحریریه مجتهده امین در روزنامه سراسری سراج 🌐سراج روزنامه سراسری صبح ایران https://serajonline.com/newspaper/item/11369 @AFKAREHOWZAVI
امتناع ابژه‌سازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت ✍️دکتر مریم منصوری، عضو تحریریه مجتهده امین مقوله‌ی "ابژه‌سازی زنان" و مسائل ایشان، یکی از مسائلی‌ست که اندیشه درباره‌ی آن، ما را به این تفطن می‌رساند که بسیاری از مسائل زنان، یا بیش از آن‌که واقعی باشند برساخته‌ی اذهان متفکران این حوزه هستند یا بیش از موجودیت‌شان، پرابلماتیک و مساله‌مند شده‌اند. نمونه‌ی آن را چندسال پیش بر زبان یکی از سردمداران مذکر حوزه‌ی زنان شنیدم که با مشاهده‌ی یک گعده‌ی پارک لاله‌ی تهران، کل جامعه‌ی زنان ایرانی را دارای مساله‌ی نگران‌کننده‌ای می‌دانست! به رغم اینکه به نظر می‌رسد ما نیازمند نگرش درست درباب زنان و مسائل ایشان از جوانب مختلف هستیم، اما این حجم ابژه‌سازی مسائل زنان و تمرکز بر این مسائل، ممکن است چند محصول داشته باشد که در نتیجه، نگران‌کننده‌ خواهد بود. یکی از این مشکلات، همان‌گونه که بیان شد، تبدیل کردن آسیب‌ها و مشکلات به "معضله" در این حوزه است که چه بسا طبیعی هم بوده و بخشی از ناهنجاری‌های طبیعی هر جامعه شناخته می‌شود، اما با ذهن سوبژکتیو و خودبنیاد، این امر به حدی پرابلماتیک می‌گردد که تبدیل به یک بحران در اذهان می‌شود. به خصوص با مسیر پیش رو که بسیاری از این مسائل همگانی و خارج از جامعه‌علمی کشور است، مصداق اشاعه‌ی فحشا است که درباره‌ی هر آسیب و امرمذمومی نهی شده است و خود، معضله را دوچندان می‌سازد. دیگر آن که اساسا ابژه‌سازی مسائل زنان، بخش عمده‌ای از مساله را که ممکن‌است مردانه و چه بسا حاکمیتی باشند را تعلیق می‌کند. نمونه‌ی این امر را در گفتمان افزایش جمعیت شاهدیم. این تعلیق، موجب می‌شود تا تنها زنان، جامعه‌ی هدف اندیشه و یا سیاستگذاری قرار گیرند و از دیگر عوامل که بخش تعیین‌کننده‌ای از مساله هستند، چشم‌پوشی شود. این موضوع در خوشبینانه‌ترین حالت، در دراز مدت ممکن است به پیشرفت‌هایی در حوزه‌ی زنان منجر شود، اما نادیده‌انگاری دیگر امور، نهایتا جامعه را دچار صورتی کاریکاتوری خواهد کرد که تنها زنان رشدیافته‌ای در آن وجود دارند که به تبع رشدناهمگون، آنان را از شرایط اطرافشان ناراضی میگرداند. بدین ترتیب، به نظر می‌رسد به خصوص درباره‌ی سیاست‌های خانواده، تمرکز جدی تنها بر زنان مشکل‌ساز خواهد شد و نیازمند دیدن سویه‌های مختلف یک موضوع، به خصوص مردان و مسائل مرتبط با آنان نیز هستیم. اگر چه می‌توان به نکات دیگری نیز اشاره کرد، اما بحث مذکور را با این تفطن که رهبر انقلاب، به جای تمرکز ویژه بر بحث زنان، به زوجیت و مبانی مشترک انسانی ارجاع دادند را در این چارچوب می‌توان فهم کرد. رهیافتی که موجب خروج از ابژه‌سازی زنان می‌شود و زنان را همچنان، عدالت‌محور، در کنار مردان، به عنوان عناصر جدی هویتی هر جامعه لحاظ می‌کند و از هرگونه رویکرد یکجانبه یا تقابلی، پرهیز می‌دهد. @AFKAREHOWZAVI
مصونیت‌زایی و مقاوم‌سازی فرهنگ حجاب ✍️زینب نجیب مسئله حجاب یک مسئله‌ی فرهنگی است. در ساده‌ترین تعاریف تا پیچیده‌ترین و دقیق‌ترین تعاریف آمده است که فرهنگ، «عقاید» یا «باورها»، مجموعه «نظرها» و «افکار» و «اندیشه» هایی هست که انسان آن را پذیرفته و در ذهن او رسوب و رسوخ کرده است. پس فرهنگ ریشه در هویت یک جامعه دارد و فرهنگ ایرانی به‌ویژه، نشات گرفته از دینی است که در طول قرن‌ها در هویت تک‌تک آحاد جامعه ریشه دوانده است. شاید گاهی فرهنگ، استحاله شود اما قطعاً اگر در مسیر خود حرکت کند خود را بازخواهد یافت. این سنت درباره‌ی حجاب به عنوان یک مقوله‌ی فرهنگی نیز صدق می‌کند. «حجاب از بین نمی‌رود. البته اگر قدرتی مثل «قدرت رضاخانی» تحکم کند. درنهایت همان کشف حجاب دوران رضاخانی پیش می‌آید؛ اما به مجرّد آن‌که این زور برداشته شود، مردم به سمت حجاب برمی‌گردند.( بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند و سخنان بانوان در این دیدار 18/07/1377) از طرف دیگر، حد زدن به حجاب با الفاظی همچون «قانون، الزام یا اجبار» نیز تنها می‌تواند بستر مناسبی باشد برای دشمنان و فریب‌خوردگانی که نه عرصه حجاب، بلکه حقیقت والای زن را نشانه گرفته‌اند. به‌طور مسلم در مواجهه با این مسئله از زوایای مختلفی بحث می‌شود اما نگارنده در این فرصت قصد تحلیلی فرهنگی از این مسئله داشته و به دنبال راهکارهایی برای مبارزه با استحاله‌ی فرهنگ حجاب با توجه به اندیشه‌های مقام معظم رهبری است. 🔗متن کامل در صفحه نویسنده @AFKAREHOWZAVI
بهشت کوچکی که "طبیبانه" به بالین آید ✍️زهرا سعادت تا حالا شده هوای دلت طوفانی و چشمه دیدگانت جوشان باشد و موج غمی هرچند قدیمی قلبت را درنوردیده و ذهنت را به آشوب کشیده باشد؟! تنها مرهمی که زخم کهنه درونت را التیام بخشیده و توان تاب آوری‌ را مضاعف نموده و اجازه شکستن زیر بار حجم دردهایت را نمی‌دهد، سخنی است همدلانه در حد "درکت می‌کنم"! آن وقت است که دنیایت رنگ و بوی بهشت گرفته و تنهایی‌ات رنگ رفاقت می‌گیرد و گوش دل می‌سپاری به آهنگ کلام همدلانه‌تری که راه و رسم چگونه دوام آوردن را به تو می‌آموزد تا طناب باریک طاقتت را محکمتر بچسبی و آرزوهای دیرینه‌ات زیر دست و پای روزمرگی‌ها گم نشوند! اکنون به میمنت تطهیر در نهر جاری رجب، تاریکی‌های وجودت را با آفتاب مهربان تابیده بر"بهشت کوچک"نورانی و مصفا کن! ندایی عرشی همچون طبیبی حاذق، آلام دل و جانت را می‌زداید.. "أدخُلوها بِسَلا‌‌‌م آمنین" رجب @AFKAREHOWZAVI
طرح همدلی شهرداری مشهد  ✍️سمانه صفری صبح خیلی زود بود. از همان روزهایی که تا چادرت را درنیاورده‌ای تلفن اتاق زنگ می‌خورد و تو را مجبور می‌کند که از راه نرسیده به بخش بروی و پای درد و دل و حل مشکلات بیمارانت بنشینی. اکنون نیز مقصد مشخص است. اورژانس بیمارستان و پیگیری ترخیص بیماری که از دیشب در اورژانس مانده است. همیشه اوایل زمستان که می‌شود، به دلیل سرما و برودت هوا اورژانس بیمارستان پر می‌شود از بیماران کارتن خواب و بی سرپناهی که به دلیل یخ‌زدگی، توسط اورژانس ۱۱۵ به این مکان منتقل می‌شوند. مرد و زنش تفاوتی ندارد. در این شهر وسیع و درن دشت که مردمان زیادی به دلیل نام حضرتش به این شهر پناه می‌آورند، کم نیستند. آن‌هایی که به دلیل خم شدن کمرشان زیر فشار زندگی دل به دریا می‌زنند و پناه می‌آورند به حرم امام مهربانی‌ها. تابستان وضعیتش مشخص است. گرمای هوا و خنکای لطیف شب‌های آن، جان می‌دهد برای دراز کشیدن زیر نور ماه و لذت بردن از زندگی؛ اما زمستان! آه از زمستان و گرگ و میش شب‌هایش. حتی زندگی در چهاردیواری منزل هم برای انسان‌های عادی سخت است چه برسد سوزناکی هوا برای معتادین و بی‌خانمان‌هایی که حتی لباس گرمی برای پوشیدن ندارند. کسانی که در طول روز به دنبال خوراکی هرچند اندک هستند تا شکمشان را سیر نمایند و در شب به دنبال سرپناهی هرچند کوچک برای خوابیدن و فراموش کردن تمام کابوس های زندگی شان. سرپناهی که گاهی کارتنی می شود و گاهی مچاله شدن در گوشه زیرگذری. آن هنگام که سوز سرما تا مغز استخوان‌شان نفوذ می‌کند و خون هایشان قندیل می‌بندد در باریکه رگ‌هایشان. سال‌های قبل آمار پذیرش بیماران سرمازده و معتاد در بیمارستان بیشتر بود ولی امسال با تبلیغات و نصب بیلبوردهای زیادی که در سطح شهر به چشم می‌خورد، کمتر کسی است که نداند ۱۳۷ شماره کجاست و برای چه منظور است. نامش سرای سبز زندگی است. پناهگاهی است برای تمام افراد بی‌سرپناه و معتادی که علاوه بر پذیرایی مختصر و ارائه غذایی گرم، می‌توانند شب را با خیالی آسوده به صبح برسانند. پناهگاهی که قرار است مأمنی شود جهت توانبخشی و بهبود وضعیت آسیب دیدگان اجتماعی و برگشت آن‌ها به آغوش خانواده. باید باور داشت که تمام معضلات و مشکلات اجتماعی دست‌های توانگری را می‌طلبد تا با اجرای طرح‌های هرچند کوچک، سوسوی امید مردمانی شود که بازیچه دست روزگار قرار گرفته‌اند و وخیم شدن اوضاع اقتصادی کشور، آن‌ها را تا قعر دریای نیستی به پیش برده است. @AFKAREHOWZAVI
نشست با موضوع: فرهنگ و تجربیات زنانه در قرآن و بایبل ☪-استاد فریبا علاسوند (استاد یار پژوهشگاه زن و خانواده- قم) ✝-خواهر پروفسور جاسینتا وایگاس (استاد دانشگاه پاپی سنت توماس آکویناس رم _ ایتالیا) ⏰ شنبه ۸ بهمن ساعت ۱۲.۳۰ آدرس حضوری؛ قم.  پردیسان. بلوار دانشگاه، دانشگاه باقر العلوم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ آدرس مجازی؛ https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73 http://dte.bz/philconf با ترجمه همزمان @AFKAREHOWZAVI
سعادت‌مندم چون... ✍️فاطمه میری در کجا شما را بیابم؟ کتاب‌ها را ورق می‌زنم، وصف اسطوره‌ها را می‌خوانم، اما اسطوره‌من رنگ و بوی دیگری دارد، کجا پیدا کنم شما را که زندگی‌ام با خیالتان زیبا شده. در تورات می‌‌گردم، انجیل را باز می‌کنم، قرآن را می‌خوانم، همه شمایید، گاهی با یوسف به چاه می‌روم، نام‌تان که می‌آید، عزیز مصر می‌شوم. گاهی با ابراهیم به آتش می‌افتم، یادتان، آتش را بر من سرد می‌کند. گاه به طوفان قوم نوح مبتلا می‌شوم، یادتان کشتی نجات ‌می‌شود. در دل سیاه ماهی با یونس می‌نشینم، دعای‌تان مرا به ساحل نجات می‌برد، گاهی چون مریم روزه سکوت می‌گیرم، خودتان می‌آیید و از من دفاع می‌کنید. گاهی مانند مسیح در کلبه‌ای پناه می‌برم، نام‌تان را می‌خوانم و عروج می‌کنم. گاهی دنبال نور می‌گردم و گرما، مثل موسی در طور سینا، دلم به یادتان آرام ‌می‌شود، آن‌گاه پشت درختان طور مرا صدا می‌کنید. گاهی دلم همراه محمد رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله)می‌رود تا کنار دیوار براق، تا آسمان‌ها، آن‌وقت شما را نزد خدا می‌بینم چون قاب قوسین، شاید نزدیک‌تر می‌شوید. همه را جستجو می‌کنم، همه‌جا هستید اما در دلم بیشتر، دلم را خانه‌کردم برای محبت‌تان، برای دوست داشتن‌تان، خانه‌ام را گلستان کردید، محبت‌تان اعجاز می‌کند، خدا می‌داند ولایت‌تان چه می‌کند؟! مومنم به خدایی که خلق کرد عزیز‌ترین بنده‌اش خاتم‌الرسل را، مومنم به خدایی که دست مادرتان را گرفت و تا قلب خانه ‌خودش برد. آن‌گاه در را بست که اغیار را راهی به سوی خانه خدا نیست و شما بیرون آمدی از خانه‌ خدا جایی که من پنج نوبت به زمان طلوع و غروب خورشید به سویش نماز ‌ می‌خوانم. حالا هر جای دل می‌توانم دنبال شما بگردم. کرم نما و فرود آی که قلبم جز به تسخیر مرامتان در نیامده. چه خوشبختم من که در فرصت یک‌باره زندگی نام شما را شنیدم، چه سعادت‌مندم که در طول عمرم، به قاعده‌ی نمی از یمی مرام‌تان را چشیدم، چه‌عاقبت بخیرم من که در رنگارنگی دین‌های نوظهور شما در دلم نظر کردید و نظر کرده شدم. خدایا شکرت که من و ما را دوست داشتی و محبت امیر عالم امکان را در دلمان کاشتی. آنگاه با فرزندانش درخت ایمان‌ را بارور کردی. خدایا ممنونم که از تمام دلایل دنیا، دلیل زندگی‌ام را مولود کعبه اميرالمومنین (علیه‌السلام) قرار داری. خدایا با محبت علی(علیه‌السلام) ما را زنده بدار و با دین علی(علیه‌السلام) ما را بمیران. و اسئل الله من کل خیر @AFKAREHOWZAVI
بهمن ۱۳۵۰ یادآور سرمایی خانمان‌سوز ✍زینب نجیب در بهمن ماه ۱۳۵۰، کولاک و بوران، بخش وسیعی از ایران را به گونه‌ای در برف و یخبندان فروبرد که سرانجام منجر به مرگ بیش از ۴۰۰۰ نفر شد و به خشکسالی سیزده ساله کشور پایان داد. برخی معتقدند، این رویداد به عنوان سخت‌ترین و مصیبت‌بارترین بوران در تاریخ نوشته‌شدهٔ بشر بوده‌است. همچنین در این مدت برخی از شهرهای کشور به دمای منفی ۳۷ درجه رسید(سرد تر از کمترین دمای قطب شمال) که این حادثه در کتاب گینس نیز ثبت شده است. اما مصیبت‌بارتر از این واقعه در سال ۱۳۵۰، دستور محمدرضا پهلوی برای تشکیل كمیته‌ی مشترك ضد خرابكاری با هدف هماهنگ‌سازی عملیات سركوب مخالفان بود که نتیجه‌ی آن، ۷ سال شکنجه‌ی ملت ایران به بهانه‌ی حمایت از آرمان‌های امام به وحشیانه‌ترین و شنیع‌ترین رفتارها بود. آری، حکومت طاغوتی پهلوی، روزهایی بسیار سردتر و رنج‌آورتر از آنچه زمستان با طبیعت خود به همراه دارد خلق کرده بود. از جمله: ۱- بستن دستها و پاها به تخت و شلاق‌زدن با کابل‌های نازک و کلفت به کف و روی پاها که منجر به ریختن ناخن‌ها می‌گردید. ۲- بستن دستها و پاها توسط آپولو و گذاشتن کلاه مخصوص همراه با سر و صدا و زدن کابل و شوک الکتریکی به جاهای حساس بدن. ۳- زدن دستبند قپانی و آویزان کردن با همین حالت و زدن کابل از نوک پا تا فرق سر. ۴- بستن به آسیبان، همراه زدن با کابل و شوک الکتریکی. ۵- صلیبی آویزان کردن از نرده‌های اطراف فلکه (طبقات) همراه با شوک، زدن با کابل و انواع آزار و اذیت‌ها مانند سوزاندن و لگد کردن. ۶- آویزان کردن به وسیله دو دست یا یک دست از قلاب‌های اتاق بازجویان پس از تحمل شکنجه‌های اتاق شکنجه. ۷- سوزاندن جاهای حساس به وسیله سیگار، فندک، شمع، بخاری برقی، قفس آهنی، ماند روی دستها، پشت کمر، باسن، سینه‌ها، روی پاها، روی کتفها. ۸- تهدید و استعمال بطری به زندانی. ۹- ایستادن تک پا و دواندن زندانی و رفتن بازجو با کفش روی پاهای مضروب و مجروم و به شدت ورم کرده و سیاه شده. ۱۰- بی‌خوابی‌های ممتد و ایستاده همراه با گرسنگی و تشنگی. ۱۱- بستن دستها و پاها به تخت و بستن چشم‌ها و قرار دادن زندانی در کنار هشتی بند برای مدت بسیار طولانی در شبانه روز (یک روز تا ۵ روز مشاهده شده). ۱۲- نگه داشتن در سلول انفرادی برای مدت طولانی همراه با بازجویی‌های مستمر وقت و بی‌وقت (چندین ماه). ۱۳-تحقیر و توهین و دادن فحش‌های رکیک و مستهجن به همه بستگان زندانی به ویژه مقدسات و‌ اندیشه‌ها و امام و روحانیان و مبارزین خاص. ۱۴-دادن شوک به وسیله باطوم الکتریکی و استفاده از آن به عنوان دروغ سنج. ۱۵-کشیدن ناخن‌ها و زدن روی دست‌ها و پاهای متورم و مجروح و چرک کرده و متعفن شده. ۱۶-فرو کردن سوزن یا سنجاق زیر ناخن‌ها و داغ کردن آنها به وسیله فندک و کبریت و عفونی شدن ناخنها و افتادن آنها (معمولاً دست چپ). ۱۷-زدن سیلی‌های ممتد توی صورت و گوش افراد که منجر به پاره شدن پرده گوش می‌شد. ۱۸-فرو کردن چوب و میله آهنی به مقعد زندانی و گذاشتن چوب به و میله آلوده در دهان فرد. ۱۹-ادرار کردن در دهان زندانی به شدت تشنه و دارای دهان و گلوی خشک شده. ۲۰- لگد زدن فرد در حالات مختلف (زیر شکنجه- آویزان- داخل سلول- بستن به تخت و...) حال می‌پرسم آنان‌که کمی کمتر از نیم‌قرن از پیروزی انقلاب اسلامی، با این حجم از اقتدار، زبان به مدح پهلوی باز کرده‌اند و با تطهیر دولتی این چنین فاسد و وحشی قصد مقایسه‌‌ای ناجوانمردانه با جمهوری اسلامی را دارند و توهم بازگشت آن دوران را با ربع پهلوی در سر می‌پرورانند، به‌راستی سر در کدام آخور دارند و به چه حقی ملت ایران را همچون خود... فرض می‌کنند؟ @AFKAREHOWZAVI
انتشار یادداشت‌ خانم الهه دهقانی عضو تحریریه مجتهده امین در خبرگزاری رسمی حوزه لینک یادداشت https://hawzahnews.com/xc57z @AFKAREHOWZAVI
سپاه معراج مجاهدین .docx
14.7K
سپاه معراج مجاهدین ✍️خالقی شکست و ناکامی دشمنان، در جنگ رسانه‌ای، روانی و اقتصادی مانند همیشه با هوشیاری و حضور آگاهانه مردم در صحنه حمایت از انقلاب و دستاوردهای  نظام اسلامی به وقوع پیوسته است. بنابراین، از نظر دور نَمانَد که تمام دستاوردهای سپاه و بسیج و ارتش ما فقط و فقط به‌ دلیل اعتقاد محکم به اسلام راستین آنان همراه با معنویت وشجاعت و به خاطر اطاعت از ولی امر جامعه و پشتیبانی ملت ایران بوده است و تا جایی که این اطاعت و آن حمایت ادامه دارد، هم‌چنان این موفقیت و محبوبیت ادامه خواهد داشت، ان‌شاءالله. این علودرجه و پیشرفت جمهوری اسلامی به دلیل نگاه الهی و انسانی است که در پیکره نظام و مسئولان جاریست؛ که در دنیا بی‌نظیر و یا کم نظیر است، چه خوش گفت: «آنها نمی‌دانند که پاسدار یک اداره نیست که تحریم شود و مارک تروریست بخورد. پاسداری یک فرهنگ است، یک بینش و یک مبارزه‌گری است. تا ظلم، سلطه گری، تجاوز و انحراف است پاسدار هم هست، که مبارزه کند.» 🔗متن کامل در فایل @AFKAREHOWZAVI
از باد و طوفان ها نمی ترسد عبایت آسوده تکیه می زند بر شانه هایت از کفتر جَلد تو گنبد را گرفتند در آسمان پیدا شد اما ردپایت در لا به لای "جامعه"باریده هر روز ابر زیارت نامه خوان سامرایت ذکر لبان حضرت عبدالعظیمی نام تو کرده مردم ری را هدایت هر بار در سجاده ات جریان گرفتی سیراب شد حور و ملک با ربّنایت تو جد قائم هستی و در اوج غم ها ذکر فرج بوده همیشه در دعایت 💠 💠 @shaeranehowzavi
. چند سطر درباره‌ی یادداشت «امتناع ابژه‌سازی زنان در رهیافت مبتنی بر زوجیت» ✍️ دکتر مهدی تکلو خانم دکتر منصوری در متن بالا ابژگی زن و مسائل زنان را مورد انتقاد قرار داده‌اند و یا دست کم تورم ابژگی زن و مسائل زن را نشانه‌ای از وضعیت همراه با کج‌کارکرد جریان علمی و شبه‌علمی دانسته‌اند. تذکر ایشان این نگرانی را مجدداً به ما یادآوری می‌کند که نکند با پرداختن به زنان و با مسئله کردن «زن» در حال بازتولید معضلات آنان هستیم! نکند با تکرار هم‌نشینی زن و معضل، موجب تثبیت چنین ملازمه‌ای باشیم و به آن دامن بزنیم! از سوی دیگر روشن است که پیگیری بسیاری راه‌حل‌ها در مسائل زنان احتمالاً نه از رهگذر خود ایشان بلکه از مسیر مخاطبه با مردان محقق و موفق می‌شود! من این خطرات را محتمل و نگران‌کننده می‌دانم و حتی می‌توانم به سهم خودم این خطرات را از زوایایی دیگر گوشزد کنم. پیش از این هم من همواره با «اقلیت» و «مرئی» شدن زنان در شرایط نامرئی‌بودگی مردان به مثابه‌ی یک کلان‌معضل مواجه بودم و هستم. تردیدی نیست که ما در لبه‌ی از مو نازک‌تر پرتگاهی حرکت می‌کنیم که اگر به این سو غش کنیم مسائل زنان را فراموش کرده‌ایم و متهم به ندیدن هستیم و اگر به آن سو بلغزیم برای اصلاح ابرو به چشم آسیب زده‌ایم؛ پس من در نقطه‌ای که بر روی آن دست گذاشته شده همراهم اما مسئله در دو ناحیه باید تدقیق شود: نخست این که چرا و تحت چه شرایطی زن بیش از حد ابژه می‌شود و دوم این که راه حل چیست؟ آیا نباید از مسائل زنان بحث کرد؟ بنا به برداشت من تمام مسائل زنان از نابرابری در قدرت اجتماعی ناشی می‌شود. تسلط تاریخی مردان بر ساخت جهان اجتماعی این زمینه را پدید آورده که آنان بتوانند به دیگر موجودهای پیرامون خود شیئیت بدهند. آن‌ها را «چیزهایی» بپندارند که می‌توانند در مورد آن تصمیم بگیرند، آن‌ها را نام‌گذاری کنند، به خدمت بگیرند و یا هر عمل دیگری که می‌توان نامش را «تعیین هویت» دانست. اینجا دقیقاً نقطه‌ای است که از زنان به عنوان نیمی از انسان‌ها سلب استقلال شده و امکان معناپردازی و تعیین هویت از آنها گرفته می‌شود و جان‌مایه‌ی اصلی این چیرگی جنسیتی، این است که مردان در یک سابقه‌ی موسع تاریخی، فرصت کرده‌اند تا در غیاب زنان رهیافت‌های خود را به ساخت‌های عینی جامعه امتداد و توسعه دهند. به همین ترتیب آنان صاحب قدرت خلق معنا هستند و می‌توانند معنابخشی کنند و زنان هم به همین دلیل طبیعی است که غالباً می‌توانند معنا بشوند. این خود یک وضعیت ابژه‌ساز مستمر است که می‌تواند هر صدایی را به نفع خود مصادره کند حتی اگر ظاهراً علیه آن باشد. در این شرایط پرابلماتیک کردن زن، از آنجا که در بطن خود امکان غفلت از مردان را همراه دارد، در معرض این «احتمال» است که مردان باز بیشتر به پشت صحنه رفته و زنان بیش از پیش در معرض «قضاوت» و «معنا شدن» قرار بگیرند. من این احتمال را تأیید می‌کنم اما عرضم این است که این تنها یک احتمال و نه تمام احتمالات است؛ یعنی بستگی به این دارد که ما چگونه زن را مسئله می‌کنیم. ما باید در مورد چگونگی‌ها صحبت کنیم. چه باید کرد؟ آیا باید نقطه‌ی تاکید خود را از زنان برداریم و نگران نظام زوجیت و نظم جنسیتی جامعه باشیم؟ تردیدی که نیست ما با وضعیت آشفته‌ای از هندسه‌ی رابطه‌ی زنان و مردان مواجه هستیم و به همین نسبت عقل حکم می‌کند که جز با پرابلماتیک کردن «زوجیت» امکان اصلاح وضعیت را نداریم. اما آنچه که محل توجه است این است که هم از حیث تاریخی-اجتماعی نقطه‌ی کانونی برهم‌خوردگی نظم جنسیتی جامعه، سلب استقلال از زنان است و هم از منظر فلسفی-کلامی اصلاح این نظم جنسیت باز از رهگذر زنان و احیای زنانگی عبور خواهد کرد. درست است که در این نظم آشفته وضعیت مردان هم با کج‌کارکردهای مختلفی روبرو هستند اما باید توجه کرد که اعوجاج در وضعیت مردان، خود ناشی از جابجایی زنان از جایگاهی که باید می‌بودند است. به عبارتی بازگردانی نظام زوجیت به وضعیت متعادل الزاماً از طریق احیای هویت زن و بازگشت زن به موقعیت حقیقی خود اتفاق می‌افتد. چنانچه نظام زوجیت هم بر اثر همین دستکاری هویت زن دچار خلل و آشفتگی شده است. به‌عبارتی می‌توان گفت مسئله‌کردن زن با ملاحظاتی دقیقاً همان مسئله‌کردن نظام زوجیت است. بنابراین من گمان می‌کنم که مسئله‌کردن وضعیت زنان نه‌تنها خطا نیست بلکه ضرورت هم دارد اما می‌پذیرم این مسیر بی‌خطا و بی‌انحراف نیست و باید از کج‌روی‌ها و افراط و تفریط‌ها مراقبت کرد. @AFKAREHOWZAVI
با خون‌دل نوشتم ✍️طیبه فرید متلاطم بود، نان شبش را به‌خاطر ارادتش بریده بودند! از وقتی معلوم شده بود کدام طرفی است. آمده بود پیش امام و سر گلایه را باز کرده بود. گفتم امام! چه عبارت پر حسرتی! آدمی یاد نداشته‌هایش می‌افتد! نداشته‌ای که اگر می‌داشت زندگی‌اش زیر و رو می شد! به خدا وقتی این‌ها را می‌شنوی در دلت می‌گویی چرا حالا به‌دنیا آمده‌ام؟! چرا اینجا؟! چرا هر چه می‌خواهم همه چیزم را فدای او کنم آب از آب تکان نمی‌خورد! چرا برایشان نمی میرم و تمام نمی شوم؟! عجب زیست بی خاصیتی وقتی هیچ چیزت برای او نیست! گفتم امام! آمد جلوی او که جانم فدای تک تک نفس هایش باد ایستاد و با دلخوری گفت: «آقاجان! من را به جرم محبت شما از کار بی کار کرده اند، الان مدتی است حقوق ندارم! تقاضا می کنم وساطت کنید، با خلیفه حرف بزنید و قانعش کنید به من ظلم نکند!من را از نان خوردن نیندازد!» پیش خودتان نگویید عجب آدم بی معرفتی بود! مگر برق چشم های امام هادی را ندیده بود! بینی کشیده و مهتاب صورت گندمی اش را وقتی می خندید!؟ همه‌ی سرمایه ی عالم در مقابلش نشسته بود، با این همه نگران چه بود؟ مگر نمی‌دانست آسمان به احترام قد و بالای متعادل او روی سر زمین سنگینی نمی کند؟ مگر نمی دانست ابرها با اجازه ی او می بارند و شب و روز به اشاره ی چشم هایش سپری می شوند!انگار نمی دانست! انگار یک‌بار هم به گوشش نخورده بود: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند که بعد با یقین نتیجه بگیرد که: دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد که از خزانه ی غیبش دوا کنند حافظ کجا بود! امام لبخندی زد و گفت: نگران نباش حق تو را می دهد و خدا می داند آن لحظه پشت حروف و کلمات، زیر بار آهنگ غریبانه ی کلامش داشت می شکست! به شب نرسیده فرستادگان متوکل پاشنه ی در خانه اش را از جا در آورده بودند، که بیا خلیفه سراغت را می گیرد! با عجله خودش را رساند به بارگاه خلیفه! متوکل با خنده آمد به استقبالش و گفت: من بیاد تو نبودم، تو چرا یادی از من نکردی؟! شاید در این دستگاه حساب و کتابی نداری که یادی از من نمی کنی! ومرد بلافاصله گفته بود نانش را بریده اند!متوکل هم دستور داد دوبرابر مقرری ماهیانه اش، حقوق دریافت کند و تمام! تصور کرده بود امام وساطت کرده و متوکل را قانع کرده! او مصداق واقعی آرزوهای من و شما رادیده بود و نشناخته بود! او نمی دانست دل حتی اگر دل متوکل باشد متعلق به خداست، ملک خداست و خدا قدرت تصرف در دل های سیاه و سفید را در اراده ی امام جاری کرده! او حتی نمی دانست خلیفه و تمام خدم و حشمش ریزه خور خوان امامند. فاصله ها آدم را بیچاره می کند!آه از این بحران عمیق! آن‌قدر فاصله‌ها زیاد بود، آن‌قدر جماعت «ولی‌نشناس» شده بودند، در حالی که بین مردم نفس می کشید زیارت جامعه را نوشت! انگار نگران ما بود، داشت می دید که فاصله ها آدم را بیچاره می کند! @AFKAREHOWZAVI
هادی اگر تویی.. ✍زهرا سعادت گاهی بین همه شلوغی‌های دنیا، نوری در وجود انسان تابیده می‌شود که با همه آدم‌های اطرافت تفاوت داشته باشی. نور هدایتی که "مخاطب خاصّ" زندگی‌ات در مسیر می‌تاباند تا راه را گم نکرده و اسیر بیراهه نشوی! "علمدار کمیل" همان جوان ورزشکاری که معادلات زندگی خیلی‌ها را تغییر داد تا در بازار مکاره دنیا، سود آخرت بهشتی نصیب‌شان شود! "هادی" پسرک فلافل فروشی که با تبر "ابراهیم"بت‌های درونش را شکست و با سودای طلبگی در نجف،" مرد میدان "دفاع از حریم آل الله و "شهید سامرا" شد و مهمان جاودانه "وادی السلام"! "طوبی لکم". "هادی شهر نجیب‌ها"! چراغ هدایتت را در این مسیر سنگلاخی عصر ظهور، بالاتر نگهدار که از تاریکی جهان فرو رفته در "فتنه آخرالزمان" نهراسیده و منحرف نشویم! دلمان رفاقتی شهدایی می‌خواهد، رفاقتی از جنس معراج! "هادی شدی که کبوتر شویم ما..." @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غفلت در روز‌های تکراری ✍ سیده الهام موسوی صبح است، چند صباحی‌ می‌شود که آفتاب ندیده‌ایم. هوا روز به روز مه‌آلودتر می‌شود و ما غرق این هوای ناپاک وناسالم هستیم. گاهی راهی بیمارستان می‌شویم با کپسول اکسیژن نفسی تازه می کنیم و دوباره غرق این ناپاکی هوا می‌شویم، انگار نه انگار هوایی داریم برای نفسی تازه کردن. به هوای پاک محتاجیم! این حکایت چقدر آشناست‌.چند نسل بدون حضرت معشوق دارد می‌گذرد انگار نه انگار میان ما حاضر نیست.هروقت دلتنگ شدیم گوشه‌ای خلوت کردیم تا حالمان خوب شد، دوباره فراموشی ما از سر گرفت.چرا بر این مصیبت سکوت کردیم؟ زندگی کردن را به ما اشتباه آموختند. ما فقط داریم ادای زندگی کردن را در می‌آوریم و هر روز دل حضرت معشوق را می رنجانیم، بی‌آنکه حواسمان باشد. آری به دل‌شکستن، بی انصافی، بی وفایی و... عادت کردیم. مردم کوفه را دیگر ملامت نکنیم، که ما از خود مردم کوفه بدتر هستیم. «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَاوَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا» @AFKAREHOWZAVI
مِصباح الدُّجی ✍چمن خواه ائمه طاهرین(علیهم السلام) هر یک جلوه‌ای از نور واحد محمدی هستند که در شرایط گوناگون در بسیط زمان ظهور کرده و از ملکوت آسمان‌ها، برای هدایت ناسوتیان، نزول فرموده‌اند تا سرمشقی ایده‌آل برای تمامی نسل‌ها و دوران‌ها باشند. جایگاه امام معصوم(علیه‌السلام) فقط مسند«زعامت» و «زمامداری» جامعه نیست و این مسند در مرتبتی بسیار پایین‌تر از آن ولایتی است که ائمه معصوم از سوی پروردگار جهانیان به آن مفتخرند. امام ستون هستی و آفرینش و لنگرگاه زمین و آسمان است. امام هادی (علیه السلام) مشعل‌دار هدایت و معرف مقام رفیع و بلند امامت بود. در یکی از مواردی که حضرت به معرفی مقام امامت پرداخت، پاسخ سؤالی است که موسی‌ابن‌عبدالله نخعی از امام داشت. او به حضرت عرض کرد مرا گفتاری تعلیم کنید تا با آن شماها را زیارت کنم امام هم زیارت جامعه کبیره را به او آموخت. از کامل‌ترین زیارت‌هایی است که برای امامان و اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل شده و دارای مضامین و تعابیر بسیار بلند و در واقع یک دوره امام شناسی به حساب می‌آید. این زیارت از معتبرترین ادعیه، و از نظر سند از صحیح‌ترین زیارات شیعه است و از نظر متن از فصاحت و بلاغت کم نظیری برخوردار است و حاوی بلندترین تعابیر عرفانی و عالی‌ترین درس‌های عقیدتی و شایسته‌ترین معرفی از مقام شامخ اهل بیت عصمت و طهارت است؛ درس بسیار مدونی که از امام هادی (علیه السلام) به یادگار مانده است و از مقام رفیع و دست‌نیافتنی ولایت به اندازه فهم بشری پرده‌برداری می‌کند. @AFKAREHOWZAVI
📡وکلای مردم و وزیر ارتباطات، روی دو فرکانس ✍️زهرا سعادت این خبر برای کسانی که با وجود زندگی در کلان‌شهرها از وضعیت مناسب ارتباطات برخوردار نبوده و به دلایل واهی با اختلال خط‌های مخابراتی و اینترنتی، دغدغه جان‌فرسایی به سایر مشغولیات ذهنی‌شان اضافه شده، علامت سئوال بزرگی ایجاد نموده که آیا نمایندگان مجلس صدای مردمی که در همین محله‌های جنوبی تهران، فقط هرماه قبض تلفن را پرداخت می‌کنند دریغ از خدمات مخابراتی در حد چندسال قبل‌شان که تکنولوژی هم پیشرفت نکرده بود. آنچه درد این کارت زرد غیر مسئولانه به وزیر را بیشتر می‌کند بی اطلاعی از این معضل است تا لااقل در کارزار سئوال از وزیر، ایشان را در جریان این مشکل قرار دهند که سرعت اینترنت در برخی از محله‌های جنوبی تهران حتی کمتر از اینترنت برخی از روستاهای کم جمعیت ایران است! این در حالی است که قشر دانش‌آموزان این مناطق هم همپای سایر همنوعان خود باید در کلاس‌های آنلاین وقت و بی وقت بر اثر تدبیر آموزش و پرورش شرکت نموده و با این شرایط آسیب‌های روانی بسیاری را متحمل می‌شوند و گاهی اختلال تماس تلفنی با خانه همسایه دیوار به دیوار هم دست و پا گیر ارتباطات شهروندی می‌شود! مجلس‌نشینانی که نظارت برتبدیل وضعیت ایثارگران شرکت مخابرات را هرچند به حق و به جا پیگیر هستند بهتر است که با گزارشی میدانی از سایر دغدغه های مردم مطلع شده و به وکالت از عموم مردمی که آنان را شایسته مطالبه حقوق خود دانسته‌اند در پای میز استیضاح، از دردهای زیر پوست جامعه پاسخ بخواهند و مراعات حقوق واضح شهروندی را متذکر شوند! @HOWZAVIAN
📌پایان مهلت سه روزه خداوند ✍️فاطمه شکیب رخ در داغی روزهای تابستان دستور داد که چارپایانی برای خود و یکی از ملازمانش آماده سازند و تمام وزرا، امرا، فرماندهان و مردم، با چهره‌ای آراسته و با پایی پیاده در جلوی وی به‌راه افتند. حجت خدا امام هادی علیه السلام قدم بر می‌داشت که راوی می‌گوید عرض کردم مولای من به خدا سوگند که رنج و مشقت احوال شما برجان من گران است. در همان حال فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، از شدت خستگی بر من تکیه کرد. بنی‌هاشم با دیدن این صحنه، گرد امام آمدند و گفتند: آیا در این عالم کسی نیست که دعایش مستجاب شود و روزگار ما از چنین رنج هایی بری گردد؟! پس باطن قرآن امام نقی علیه السلام در بشارت از خبر مرگ متوکل عباسی در روزهای آینده، اشاره به مهلت خداوند به مردم، در پی کردنِ ناقه صالح نمود. سه روز بعد متوکل ملعون به‌دست فرزندش منتصر تکه تکه شد*. شهادت امام هادی علیه‌السلام را به ولی عصر عجل‌الله‌فرجه تسلیت می‌گوییم! آجرک الله یا صاحب الزمان! لحظه‌ها را می‌توان گذر کرد وقتی امید آمدنت را به دل داریم، وقتی انتظار شستن غم را با ظهورت به‌یاد داریم. *برگرفته از دانشنامه‌ی امام هادی علیه‌السلام،ج۱, ص۹۸۷. @AFKAREHOWZAVI
انتشار یادداشت‌ فاطمه میری‌طایفه‌فرد، در خبرگزاری👇 http://snai.ir/1121185 @AFKAREHOWZAVI
🍃شرمنده از سکوتش ✍️زهره قاسمی فکرهایم به‌هم‌گره خورده احساساتم غلیان کرده و رفتارهایم کار را خراب‌تر می‌کند! گوشه‌ی تنهایی خود می‌نشینم و تمام دق و دلی‌ام را بر سر او فریاد می‌کشم! آن‌قدر حرف‌هایم تلخ و گزنده است که مزه‌ی دهانم عوض می‌شود. کلمات از افکارم پیشی می‌گیرند. آن‌قدر بی محابا با او دعوا می‌کنم که اگر طرف حسابم کسی جز خدا بود، از من چیزی باقی نمی‌گذاشت. کم کم از خشم خالی می‌شوم و از اشک، پر! یک مرتبه یاد خدای مظلومم می‌افتم که با بی‌رحمی تمام، هرچه تقصیر و گناه از خودم و دنیا به یاد داشتم، بر گردنش انداختم و او فقط مرا نگریست. من از سکوتش شرمنده‌ام! به سجده می‌افتم و با خود تکرار می‌کنم : ✨سبحان الله عما یصفون @AFKAREHOWZAVI
فصل صید مروارید ✍️نجمه صالحی صیادان قابلی هستند، جو متلاطم آب و هوا، دریای مواج، نامساعد بودن شرایط، ناملایمات روزگار، تغییر فصل و‌ هزاران اما و اگر، در آن‌ها تأثیر نمی‌گذارد، آن‌ها به موقع توانسته‌اند شکار کنند و مروارید ذهن را صید! با رنگ و بوم، میخ و چوب، قیچی و پارچه مواجه نیستند، کلمه‌ها و ایده‌ می‌شود ابزارشان! کلمات از صندوقچه ذهن‌شان خارج و روی کاغذ سُر می‌خورند، تصاویر در قالب جملات نقاشی و لباس در تن شخصیت‌ها دوخته و داستان‌ها در کاغذ متولد می‌شوند. روی کاغذ حرف می‌زنند، از زندگی می‌گویند، چیزهایی می‌نویسند که اکثرا دیده‌ اما ساده از کنار آن گذشته‌اند! زندگی را با عینک خاص می‌بینند و با ساز قلم کوک می‌کنند، چون آن‌ها نویسنده‌اند. @AFKAREHOWZAVI
ندای همیشۀ تاریخ ✍️فخری مرجانی «عجب سکوتی بر عرصۀ کربلا سایه افکنده است! چه طوفان دیگری در راه است که آرامشی این‌چنین را به مقدمه می‌طلبد؟ سکون میان دو زلزله! آرامش میان دو طوفان! یک سو جنازه است و خاک‌های خون‌آلود و سوی دیگر تا چشم کار می‌کند اسب و سوار و سپر و خود و زره و شمشیر. و این‌همه برای یک تن؛ امام که هنوز چشم به هدایت‌شان دارد. قامت بلندش را می‌بینی که پشت به خیمه‌ها و رو به دشمن ایستاده است. دو دستش را بر قبضۀ شمشیر تکیه زده و شمشیر را عمود قامت خمیده‌اش کرده است و با آخرین رمق‌هایش مهربانانه فریاد می‌زند: آیا کسی هست که از حریم رسول خدا دفاع کند؟ آیا هیچ خداپرستی هست که به خاطر او فریاد مرا بشنود و به امید رحمتش به یاری ما برخیزد؟ آیا کسی هست...» (آفتاب در حجاب، سیدمهدی شجاعی، ص۷۷) تو می‌دانی که یاری‌خواستن امام، نه از روی استیصال و درماندگی، بلکه برای هدایت انسان‌ها در مسیر حق است. امام در آن لحظات، هم می‌خواهد برای جذب نیروی حق و جهت‌دهی مسیر انسان‌ها تلاش کند و هم این ندا در همیشۀ تاریخ باقی بماند؛ شاید کسی در این بین همراه شود با امام و به رستگاری برسد. اما امان از دل‌های زنگارگرفتۀ مهرخورده! اگر آن زمان کسی صدای یاری‌خواستن حسین(علیه‌السلام) را نشنید و برای رستگاری خودش به سپاه حق ملحق نشد؛ اینک در این زمانه جوانانی پرشور، با شوق، با التماس و علاقه‌مندی رهسپار دفاع از حریم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شدند. مگر نه این است که «کُلُّ یَومٍ عاشُوراءُ وَ کُلُّ أرْضٍ کَرْبَلاءُ» در پهنای هستی و زمان جاری است و مگر نه اینکه همیشه و از ابتدای خلقت آدم، حق و باطل دو جبهۀ رو به هم بوده‌اند؛ پس دلیل این همه تردید در دل برخی چیست که می‌پندارند وظیفه‌ای برای یاری حق در کشور همسایه یا کشورهای دیگر نیست؟ آیا این زاویه‌گرفتن از اصول و بدعت‌ها یاری‌رساندن حق است یا بازی در زمین باطل؟ کسی که غیرت و تعصّب دفاع از حریم اهل‌بیت را داشته باشد و کسی که بخواهد مشایعت کند امام زمانه‌اش را؛ چه متاعی بالاتر از خون‌دادن و جان عزیز فداکردن! که این راه قربانی می‌خواهد. این راه اسماعیل‌ها می‌خواهد که مخلصانه و مطیعانه سر به سجود در مقابل پروردگارش نهد و بگوید همۀ جان‌های عالم به فدای اهل بیت(علیهم‌السلام)، همۀ جان‌های عالم به فدای زینب کبری(سلام‌الله‌علیها). باید بستری فراهم شود برای پذیرایی قدوم نازنین قائم آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله). و شهدای مدافع حرم زمینه‌ساز این پذیرایی شدند تا با عناصرِ فتنه‌گر، خبیث و دشمن اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در شهرهای ایران نجنگیم. شهدای مدافع حرم به معنای حقیقی؛ مدافع حرم اهل بیت(علیهم‌السلام) و حریم مسلمانان شدند تا بار دیگر خباثت دشمنان دین در پرده‌ای دیگر رقم بخورد. @AFKAREHOWZAVI