eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
732 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
268 ویدیو
21 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
«بانوی نمونه‌ای به اسم فائزه رحیمی» ✍️🏻ف.مرادی ⭕️افسوس که نامت مهسا نبود تا با مرگت به خانواده‌ات زنگ بزنند یا در مجلس برایت اقدامی صورت بگیرد. سلبریتی‌ها گوش فلک را کر کنند که در ایران به زنان ظلم می‌شود و به دنبال حقوق ازدست رفته‌‌مان سینه چاک کنند. بگویند بیایید و ما را نجات دهید؛ اجباری را نمی‌خواهیم و... ☝️اما بدان کار تو مایه مباهات آسمان شد و آسمانیان را غرق در سرور و شادباش کرد. کنار مادر سادات با افتخار نشستی، نامت جز زائران سلیمانی برده می‌شود و چه سعادتی بالاتر از این! ما را با زمینیان چه کار، ما عزم عرش داریم و به قول مولانا: 🍃مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته‌ام ازبدنم ⭕️دی ماه که می‌شود، ماه استرس، امتحان و اتفاقات بزرگ فرا می‌رسد. روزی سردار ما را شهید کردند و رهبر عزیزمان فرمودند: شهید از حاج قاسم زنده برای دشمن خطرناک‌تر است. ⭕️حرفی پر مغز که هر چه از این حادثه بیشتر می‌گذرد به ابعاد سخن بهتر پی می‌بریم. حوادث غزه رخ داده است و مردم صدا می‌زنند ما ادامه دهنده هستیم. حاجی را از خودشان می‌دانند، نام فرزندان‌شان، هیئت‌ها، خیابان و بسیاری از مدارس خود را مزین به نامش می‌کنند. گویی همه ملت ایران نه، بلکه همه آزادی‌خواهان جهان افتخارشان این است که نام قاسم سرلوحه کارشان باشد. اخلاص این خاصیت را دارد، کار که برای خدا باشد جهانی می‌شود. ⭕️امسال در سالگرد انقلاب، استقبال بسیار عجیبی صورت گرفت. فائزه رحیمی، کسی که عاشق حاج قاسم و مکتبش بود راهی کرمان شد تا در این رویداد بزرگ شرکت کند. او که شهیدوار زندگی کرده و مدافع است، آن‌قدر که لقب حجاب‌بان می‌گيرد، تمام دغدغه‌اش کار فرهنگی است و دنباله‌رو راه عشق. دوستان هم‌رزمش می‌گویند او شهید زندگی کرد و به گفته حاج قاسم عزیز هرکس می‌خواهد شهید بشود باید شهید زندگی کند. ⭕️آری! دهه هشتادی که ره صدساله را یک شب طی کرد و بر سخن رهبر معظم ما صحه گذاشت که فرمودند: جوان امروز به مراتب از جوان دهه اول انقلاب، انقلابی‌تر است. ⭕️شهید رحیمی، دانشجوی فرهنگیان بود و می‌خواست معلمی در تراز انقلاب باشد. به مردم خدمت کند و چه خوب هم کار خود را انجام داد و رسالتش را به پایان رساند. @AFKAREHOWZAVI
ا ﷽ ا دو روز متفاوت گرسنه نبود. تازه باهم صبحانه خورده بودیم. دلش می خواست یک چیز غیر از صبحانه هم بخورد. شیشه خیارشوری را که درست کرده بودم از یخچال بیرون آورد. آهسته درش را باز کرد. و با وسواس یک دانه خیارشور را از شیشه بیرون کشید و با اشتها خورد و رفت دنبال بازی اش. آخرهای بازی اش بود که... مادرانه بوسیدمش. <>-<>-<>-<>-<>-<>-<> گرسنه بود. چند روزی میشد چیزی نخورده بودیم. همین ماه رمضان خانه مان با انفجار بمب به تلی از خاک تبدیل شده بود. فقط من و او را از زیر آوار بیرون آورده بودند. همه ی شهر در قحطی فرو رفته بود. کاری از دستم بر نمی آمد. ذره ذره آب شدنش داشت جگرم را آب می‌کرد. با چشمهایش دنبال چیزی بود که فقط از گلویش پایین برود. به سختی نفس می کشید. دیگر حتی نای گریه کردن نداشت. نفسهای آخرش بود که... مادرانه بوسیدمش. ---<><>---<><>---<><>--- اولی در خانه‌ی‌ ما رخ داد. دومی هم می‌توانست در خانه ی ما اتفاق بیفتد اگر ...... @AFKAREHOWZAVI