«از درد»
✍زهرا نجاتی
اقای محمدی از ما ناراحت نشو. ما که امروز دلسوخته این سبک مداحی هستیم، همانها هستیم که در مقابل کسانی که میگفتند: چرا بیعت را باآهنگ خواندهاند، سینه سپر کردیم و گفتیم؛ زمانه زمانه هنر است و موسیقی، زبان هنر. حلال خدا هم حرام نشده!
اما آقای محمدی! این ره که شما چند نفر پیش گرفتهاید به ترکستان هم نیست.
مداح بودن و از اهل بیت خواندن، توفیق است، قبول.
به روز بودن و جذب جوان امروز هم قبول.اما اقای محمدی؛ نه راه دادن و رو منبرنشاندن شرابخوار هنر است، نه تعریف از لاک عزای زنها،به جای میلیونها زن چادری که با حرف و تمسخر و گرما، حجاب میگیرند؛نه اینگونه جارزدن ازعشق اباعبدلله، که تمام جان و هستیاش را فداکرد تا از اسلام، فقط پوستهاش نماند!
اقای محمدی! اباعبدلله شأن دارد، اباعبدلله گفتن ادب دارد این را از پیرغلامها بیاموز! این را از کسانی که اگر اشکشان موقع سلام برحسین، نیاید، خودشان را لایق حضور نمیدانند، بپرس.
اصلا چرا راه دور؟ از همین زیارت عاشورا بپرس؛ این خداست که ترجیع بند کلامش را یااباعبدلله در یک دعای سرشار از عشق و ادب و حرمت، قرار داده!
اقای محمدی! ما شما را دوست داریم همانطور که پویانفر را. همانطور که هلالی را.
ما دوست نداریم فکر کنیم شما برای تغییر ذائقه هیاتی مردم، این سبکها را میخوانید!
اصلا دوست نداریم فکر کنیم هلالی و پویانفر خواستهاندمردم را ببرند سمت اسلام توخالی. همان که رقاصههای مکه ومدینه، پایبندش بودند! یاچیزی شبیه آنچه راغب درمهلا میگفت!
جناب! خوانندگی با شرافت خیلی بهتر از مداحی با بیحرمتی است. تکلیف خودت را روشن کن.
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«اشک های ناموسی»
✍طیبه فرید
_از من نپرس....
من اصلا دوس ندارم درموردش فک کنم.
اصرار میکنم، اصلا خوشش نمیآید، تحویلم نمیگیرد. حرفم غیرتش را تحریک میکند.می دانم اصلا تصورش را هم نمیکند.بعضی مردها این شکلی اند.
از این طرف خیابان که میروم آن طرف،نگاهش را از من بر نمی داردکه مبادا توی شلوغی و سرعت ماشینها بیاحتیاطی کنم یا مبادا کسی مزاحمم بشود.
تابرسم مقصد ده بار زنگ میزند که رسیدی؟ اذیت نشدی!!!!
وقتی ما توی عالم زنانه خودمان غرقیم مردها به چه چیزهایی فکر میکنند!به هیچ
صراطی مستقیم نیست!می گوید من از این سوال ها بدم می آید.
میروم ویراستی سوالم را میگذارم توی پست جدیدم:
«یه سوال از آقایون:
فرض کنید با خانوم بچهها رفتید سفر، یهو یه جایی یه نامرد دور از جونتون چاقوشو میذاره زیر گلوی شما.همراههای اون نامرد میرن سمت خانوم بچه های شما، میتونید اون لحظه که تیزی رو فشار میده روی گردنتون و شما چشمتون سمت خانواده ست حستونو توصیف کنید؟»
چند دقیقه بعد پیامهای مردانه یکی یکی میرسند.یکیشان اصلا سوژه نوشتن است.
_اومد خفت گیری کنه ماشینو ببره باخودش،گفتم بذار زنم پیاده بشه، گفت جلوتر پیادش میکنم.
طاقت نیاووردم،پای خونش وایسادم.مجبور شدم دیه بدم،اونم مجبوره یه عمر رو ویلچر بشینه.همه وجودم نفرت بود اون لحظه....
چشمهایم داغ میشود.دیه، خون، چاقو.....
نقل ناموس است، ناموس برای مردها مسئله مهمیست.اسم ناموس بیاید سرعت خون توی رگهایشان شدت میگیرد و اخلاقشان تلخ میشود. میشوند یکپارچه برزخ!!!
آن قدر ناموس مسئله مهمیست که بخاطرش هم خون میدهند هم خون می ریزند!!!!
عمق بعضی چیزها را فقط مردها درک میکنند.چاقو و خفتگیر و سفر و ناموس وخون و این ها بهانه بود.تازه ما آدمهای معمولی ای هستیم!
یکنفر اما تمام وجودش یکپارچه درد بود و زخم و تیرهایی که تا نیمه فرو رفته بود توی جانش.اصلا شبیه ما آدم های معمولی نبود....
عین سنگ نشسته بود روی سینهاش که حمله کردند سمت خیمهها.تیزی خنجر روی گلویش بود،چشمه خون از همه جای تنش میجوشید، مثل دلش که عین سیر و سرکه میجوشید!
چشمهایش رد پای آنها را می دید که میروند سمت خیمه زنها و بچهها....
چشمهایش شروع کردند جوشیدن.
گفت شرف داشته باشید من هنوز زنده ام.....
نرفتند،اما منتظر بودند.
نگران بود وقتی گلویش را بریدند.
نفسهای آدم نگران با نفسهای آدمهای معمولی فرق دارد.
کی گفته مردها گریه نمیکنند....
خودم دیدم سرش را که جدا کرد چشم هایش خیس اشک بود.
اشکهای ناموسی....
«لایوم کیومک یا ابا عبدالله»
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«جراحی دماغ فیل»
✍س.غلامرضاپور
توی صف انتظار نشسته ام
باید صبر کنم تا منشی با همه ی سرشلوغی اش از روی کارت ملی صدایم کند.
حواسم به ادمهایی که در حال رفت و آمد هستند ، پرت می شود.
صندلیهای انتظار در دوضلع دیوار روبروی هم چیده شده اند.
پسر بچه ای با مادرش درست روبرویم نشسته و با همه چیز ور میرود.
نمیتواند روی صندلی ارام بگیرد
مدام بالا و پایین میرود
و خودش را برای مادرش که حالا دیگر عکس رادیولوژی دندانهایش را توی کیفش گذاشته و دارد با گوشی اش شماره ای را می گیرد ، لوس می کند.
کنارشان مرد جوان قد بلندی که نشستن روی صندلی هم بلندی قدش را پنهان نمی کند نشسته است . عمیقا توی فکر است . شاید دارد هزینه های درمان دندانهایش را چرتکه می اندازد.
کمی آن طرف تر پیرمرد عینکی و نسبتا چاقی نشسته است که بیشتر حواسش به سمت ماست.
خود خود ما که نه .... کنار ما . پیرزن سفید و خوش برو رویی، رو گرفته و کنارمان نشسته است.
مادرانه های صورتش از پشت قاب چادر هم براحتی دیده می شود.
یک آن خط سیر زندگی پیرمرد از کودکی تا جوانی و پیری از جلوی چشمهایم گذشت.
زندگی چه بازیها که با آدمها نمی کند...
دلم برای پسرک سوخت.
یک روزی قرار است بدون مادرش بیاید و روی صندلیها بنشیند.
خدا کند همسفر زندگی اش به مهربانی پیرزن کناریِمان باشد...
صدای خانم منشی پرده افکار ذهنم را کنار زد.
رفتم تا ببینم قرار است چه نسخه ای برای دندانهایم بپیچند.
مرد جوانی جلوی شیشه ی پیشخوان منشی ایستاده بود و به داخل نگاه میکرد.
تازه چشمم افتاد به منشی دوم ، که پشت مانیتور ایستاده بود
انگار مانتو و شلوار فرمش را دوسایز کوچکتر برداشته بود.
مچ پاهایش به قاعده یک کف دست از پوشش شلوار محروم بود.
جورابهای کوتاهش هم نتوانسته بودند خودشان را از پاشنه ی پا بالاتر بیاورند.
زلم زیمبوهایش از پایین آستینی که تا وسط ساعدش آمده بود خودنمایی میکردند.
با ناخونهای جدیدش که ادم را بیشتر یاد ناخون جادوگرهای افسانه های قدیمی می انداخت ، افتاده بود به جان صفحه کلید و تند تند تایپ میکرد.
نتوانستم چهره اش را از پشت رنگ و لعاب کرم پودر و رژ لب به درستی ببینم .
انگار همین حالا از نوک دماغ فیل افتاده بود.
حتی رنگِ موهایش حواس خیلی ها را پرت می کرد .
مردجوان کلافه از آنهمه جلوه گری رفت در صف انتظار نشست تا نوبتش برسد.
"خانم بفرمایید اتاق ۵ طبقه دوم".
قبض را گرفتم و تا طبقه ی دوم فکر میکردم که برای اختلال از دماغ فیل افتادگی پیش کدام دکتر باید نوبت گرفت؟
#دماغ_فیل
#کشف_حجاب
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#تعزیه
✍فاطمه میریطایفهفرد
نور از لای آجرهای فیروزهای به زیرزمین میرسید و عباس از روزن زیرزمین نور را میپایید. نور مستقیم از صورت شبیهخوانها گذر میکرد.
عباس آمده بود از توی صندوقچه وسایل تعزیه، چیزی هم برای خودش بیابد. اما او کوچک بود. حتی لباس قاسمخوانی هم به تنش زار میزد.
او در زیر زمین مانده بود تا مثلا قهرکند با پدرش که او را در تعزیه بازی نداده است.
نور میتابید بر روی صندوقچه و عباس از مسیر انعکاس نور، هماورد طلبیدن حسین(ع) را میدید. شمر اما شمشیر میگرداند دور تا دور حوضِخانه. حوض حالا به وسیله چند تخته چوب، میدان کارزار کربلا شده بود. شمر شمشیر میگرداند رجز میخواند.
▫️▫️▫️
امام حسین (هل من مبارز) میطلبید و شمشیر را، ذوالفقار گونه میچرخاند.
شمر باید حالا خوب نقش بازی کند...
عباس از زیرزمین شمر را میپایید که حالا سنگدلترین مرد محلهی سعدی قزوین شدهبود.
حسین را باتمام زور زمین میزند...صدای ناله زنان و مردان محل بلند میشود.
این اما پایان کار شمر نیست. صدای طبل و شیپور گم میشود در حجم گریهها.
شمر مینشیند بر روی حسین...او باید بد باشد، قصیالقلب باشد، خشن باشد، تا حق مطلب ادا شود. تا مظلومیت اربابش را در حد توانش نشان دهد. تا تولی و تبری را در بازی به نمایش گذارد.
شمر مینشیند ...اما شانههایش از او فرمان نمیبرند. او میلرزد و لرزان شمشیر را بالا میآورد. حالا او با حسین میگرید. او با مردم محله میگرید. شیپور و طبل کار خود را میکنند و شمرِگریان نیز در میانه ،کار خود را...
▫️▫️▫️
عباس گریههای شمر را بارها دیده بود.
و حتی نذری مردم را، وقتی که نذر شمر شیبه خوان میکردند تا حاجت بگیرند. مردم حال دل او را میدانستند.
عباس شمر محله را خوب میشناخت. دیده بود وقتی از کوچه رد میشود، مردم لعنتگویان از کنارش رد میشوند. او دلخوش بود به ثواب همین لعنها...
▫️▫️▫️
عباس بزرگ شد وتوانست شبیه خوان شود و تعزیه بخواند مانند پدرش.در همان محلهی پدری. خیابان سعدی.
عباس هرجای دنیا بود خودش را به تعزیه ظهر عاشورا میرساند. میدانست که شبیهخوان حتی شمرش، باید برای مردم الگو باشد. برای همین در پادگان نیروی هوایی آمریکا برای رسیدن به خدای حسین(ع) و دوری از شیطانِ نفس، میدوید و روضه ارباب میخواند.
عباس از کودکی پای روضهی ارباب قد کشید.
به عشق کشورش حج نرفت و خدا قربانی اورا_که جانش بود_ در عید قربان پذیرفت.عباس حتی در آخرین لحظات عمرش داشت شبیه میخواند. اما در نقش مسلم... نقش یاریدهندهی قیام...
#عباس_بابایی
۱۵مرداد سالروز شهادت عباس بابایی
#شهید
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
✅ مؤسسه پژوهش و نشر مسجد مقدس جمکران برگزار میکند:
▪️حلقه کتابخوانی مدرسه #الهیات_تاریخ_و_مهدویت
💠 با محوریت کتاب #حکمت_تاریخ نوشته #آیت_الله_سید_محمدمهدی_میرباقری
⏰ سه شنبهها ساعت 17:30 (شروع از 24 مردادماه)
📌قم، خیابان شهیدان فاطمی(دورشهر)، کوچه 28، پلاک 6
🔺ویژه بانوان🔺
جهت هماهنگی به آیدی زیر پیام دهید:
@salehi6
✅ کانال رسمی الهیات تاریخ و مهدویت:
🆔 @etm313
ناوگروه ۸۶ مصداق آیهی "وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ"
✍ زینب نجیب
هر کشور و امتی نه فقط برای مقابله با دشمن که برای مقابله با هر تهدیدی باید قوت بازدارندگی داشته باشد. با یک محاسبهی ساده میتوان فهمید، تهدید همیشه وجود دارد. به طور قطع نمیتوان زمانی را فرض کرد که دیگر تهدید وجود نداشته باشد؛ زیرا هستند افرادی که مدام در فکر تجاوز به مرزهای سرزمینهای دیگر را دارند. بنابراین آمادگی تا حد بازدارندگی، ضرورتی دائمی خواهد داشت و اگر دشمن احساس کند ملتی همیشه آماده است هرگز خیال تجاوز و حمله به ذهنش خطور نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز همچون دیگر کشورها و شاید بیشتر از دیگر حکومتها باید جهت دفاعی و بازدارندگی خود را قوت بخشد. این را نهتنها عقل حکم میکند بلکه شریعت اسلام بدان امر مینماید. آنجا که در آیه ۶۰ سوره انفال میفرماید:"وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ"
این آمادگی و بازدارندگی است که مقدمه پیشرفت جامعه را فراهم میکند چرا که از یکسو، داشتن قدرت دفاعی، خود پیشرفت است و از سویی دگر، بسیاری از پیشرفتها در سایه امنیت شکل خواهد گرفت. از طرفی، هر توطئهای از سوی دشمن خنثی خواهد شد و در این صورت، نتیجه چیزی نیست جز ایران قوی.
این ایران قویست که موجبات اقتدار ملی را در سطح بینالملل فراهم میکند و آرامش را برای مردم و بستر مناسب را برای مسئولان فراهم مینماید. بنابراین، ایران قوی موجب اقتدار است و اقتدار زاییدهی ایران قوی.
این مبانی اقتدار هرگز بر اساس احساسات و توهمات دنبال نمیشود بلکه یک محاسبه عقلانی ِمتکی بر پایه منطق است. رهبر معظم انقلاب در این باره میفرمایند: "محاسبهی اقتدار ملّی یک محاسبهی عقلانی است؛ یعنی یک محاسبهِی درست و منطقی. حد و اندازهی قدرت دفاعی، عرض و طول نیروهای مسلّح، چگونگی تقسیم مسئولیّتها میان نیروهای مسلّح و تعیین انواع ابزارهای دفاعی، همه بر اساس محاسبات درست و منطقی است؛ یعنی بر اساس عقلانیّت است. ما اگر بخواهیم عقلانیّت را به کار بگیریم برای مشخّص کردن حد و حدود قدرت دفاعیمان، بایستی تهدید را به شکل واقعی خودش ببینیم. دشمنان گاهی تهدید را مخفی میکنند، پنهان میکنند برای غافلگیری، گاهی تهدید را ده برابر بزرگتر نشان میدهند برای ایجاد ترس و رعب در ملّتهای عالم که این کار دوّم را بیشتر ابرقدرتها میکنند؛ تهدید خودشان را، قدرت خودشان را، خیلیخیلی بیشتر از آنچه هست نشان میدهند برای اینکه دیگران را وادار به تسلیم کنند. اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازهی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد کنند، آن را بسیج کنند،... و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. اگر ملّت قدرت دفاعی پدیدآمدهی از یک چنین محاسبهای را داشته باشد، آن وقت مسئولان طمأنینه پیدا میکنند، مردم آرامش پیدا میکنند و با آرامش خیال مشغول کارهای اساسیای که در یک کشور لازم است میشوند. (۲۱ مهر ۱۳۹۹، بیانات در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح)
حال این ناو گروه ۸۶ با همت بلند، قدرت اراده، اعتماد به نفس، همراه با دانش نظامی و قدرت طراحی ناب، با مدیریت کارآمد همراه با مهارت و مزین به صفات شجاعت و استقامت و تحمل سختیها، به برافراشتن پرچم "ما میتوانیم" مبادرت ورزیده و مصداق آیه وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شدند. یعنی هم خود پیشرفت کردند و هم زمینههای پیشرفت در ابعاد گوناگون را برای کشور فراهم نمودند.
با حرکت این قهرمانان اعتماد به نفس ملی ارتقا یافت. الگوی پیشرفت تقویت شد. خودکفایی در سختترین شرایط ثابت گشت. درس خداشناس مرور شد. درس "امنیت دریا برای همه"، در دل آبهای آزاد حک شد، پیام انقلاب توسط فرزندان انقلاب اسلامی صادر گشت و در نهایت چهرهی بین المللی ایران برای بار دیگر در اوج، همچون خورشید بر فراز آبهاي آزاد درخشید.
نتایج افتخارات و درسهای این سفر ۲۳۳ روزه با ۳۵۰ نفر بسیار بیش از آن است که در این مجمل بگنجد اما شاید بتوان بزرگترین درس را رسیدن به این نقطه از افتخار در سایه تحمل رنجها و سختیها دانست.
رسیدن به کمالات بزرگ و پیشرفتهای گوناگون همه از دل تلاشها، سختیها و رنجها خلق خواهد شد. درسِ هموار کردن رنجِ حرکت برای پیشرفت، عظیمترین درس این سفر بود. و رسیدن به قدرت و اقتدار رهاورد آن.
آری، تصویر این دریادلان بیادعا در قاب "علم"، "معنویت"، "صبر" و "استقامات" تا همیشه تاریخ خواهد ماند.
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
عقلی بر مدار توحید
✍🏻 زهرا کبیری پور
عقلی که بر مدار توحید شکل گرفته باشد به تمام ابعاد زندگی انسان رنگ و معنا میبخشد.
این عقل توحید محور در نهاد انسانها، افقهای بلندی را به وجود میآورد و فقط به ظواهر مادی انسان توجه نمیکند.
آزادیای که در تفکر اُمانیستی یا عقلی که محورش انسان است، شکل گرفته باشد، در تقابل و تضاد با آزادیای است که در عقل توحید محور شکل میگیرد، زیرا از نظر روانی این آزادی، انسانها را از انجام بسیاری از مسائل برحذر داشته و افق دید آنها را کوتاه میکند.
به عنوان مثال یک انسان میتواند به حدی رشد و تعالی داشته باشد که در عالم ماده تأثیرات متافیزیکی بگذارد، اما عقل انسان محور نهایت پیشرفت انسان را تنها در پرورش جسم او محدود میکند و بهقدری حواس او را به این دنیای مادی پرت میکند که او از عالم بالا غافل شود.
این انسانی که در غفلت به سر میبرد، مسائل فرعی را به جای مسائل اصلی در نظر میگیرد و از تمام تمرکز خود برای پیشبرد آنها استفاده میکند.
در عقلی که خدا محور است هر موضوع و مسئلهای امتیاز مخصوص به خودش را دارد؛ مثلا در اسلام بر رعایت بهداشت فردی و جمعی تأکید شده است اما این مسئله یک مسئلهی فرعی بهشمار میرود و اگر شخصی به همین مسئله اهمیتی بیش از حد معمول بدهد و دائما مشغول آن شود و بسیاری از اوقاتِ زندگی خود را صرف آن کند (وسواس) از پرداختن به مسائل اصلی که ارزش بسیار بیشتری دارند دور خواهد ماند؛
اما در همین عقل توحید محور، موضوعات بسیار مهمتری قرار دارد از جمله اهمیت به اقامهی نماز، پرهیز از دروغ، غیبت، توجه به حلالخواری و بسیاری از مسائلی از این قبیل.
در بین این مسائل، حلالخواری و توجه به آن مسئلهای است که بسیاری از شئونات زندگی فردیِ شخص را تحتتأثیر خود قرار میدهد و در نتیجه بر تمام جامعه نیز تأثیر میگذارد.
حال باید دید این حلالخواری اهمیت خود را در چه جایی نشان میدهد؟ مسلما در آنجایی که حرف حق زده میشود و پذیرفته میشود؛ به دلیل اینکه حرامخواران حرف حق را میشنوند اما نمیپذیرند؛ که این همان اتفاقی بود که در واقعهی عاشورا نیز رخ داد.
در این واقعه حرامخواران مقابل امام حسین(ع) ایستادند و هرچقدر امام از حق حرف زد و حرف حق زد آنها نپذیرفتند و با وجود همین حرامخواران و حرامزادگان بود که امام حسین(ع)* شهید شد.
کلام آخر اینکه در ساحت همین آزادی و عقل انسان محور و امانیستی بود که حسین بن علیها بیسر، شیخ فضلاللهها اعدام، نواب صفویها ترور، خمینیها، خامنهایها و زکزاکیها تبعید، حبس و شکنجه شدند.
*«لمّا عَبَّأَ عُمَرُبنُ سَعدٍ أصحابَهُ لِمُحارَبَتِهِ علیه السلام و أحاطُوا بهِ مِن کُلِّ جانِبٍ حتّى جَعَلُوهُ فی مِثلِ الحَلْقَةِ فَخَرَجَ علیه السلام حتّى أتى الناسَ فَاستَنصَتَهُم فَأبَوا أن یُنصِتُوا حتّى قالَ لَهُم ـ : وَیلَکُم! ما علَیکُم أن تُنصِتوا إلَیَّ فَتَسمَعوا قَولی؟! و إنّما أدعُوکُم إلى سَبیلِ الرَّشادِ ... و کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ قَولی فقد مُلِئَت بُطونُکُم مِن الحَرامِ و طُبِعَ على قُلوبِکُم.
(بحارالأنوار، ج۴۵)
🔗لینک یادداشت در روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/18456
#نهضت_حسینی
#امام_حسین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«رژیم »
✍ ·•شـــــــآهْـــــــرآ•·
حواسمان باشد شکممان را با چه غذایی پر میکنیم!
برای ترک قهوهی روزانه به چه مصیبتی خواهیم افتاد؟
اصلا قهوه هم نه!
رژیم غذایی، برای سلامتی و حتی برای لاغری چقدر اوایل سخت است!
جانِ آدم به لب میرسد...
بارها رژیم را همان اولِ کاری رها میکنیم؛ اما نتیجهاش شیرین است اگر تداوم داشته باشد!
خداوند هزار مثال دیگر میتوانست؛ ولی میان اینهمه مثال،چرا گوشتِ برادرِ مرده؟
برایتان سوال نشده؟!
خدا به زبان خودمانی میگوید: آدم حسابی،این روح را کمی جدی بگیر! دنیا فقط رژیم غذایی برای لاغری نیست!
یک روح ماورای جسم توست.
تمام حواست را دادهای به این تن!
او همیشه با توست،بیشتر از جسمت به غذا نیاز دارد!
بیشتر گرسنهاش میشود،بیشتر به تفریح نیاز دارد،بیشتر دلش میگیرد،بیشتر پشیمان میشود، بیشتر در باتلاق فرو میرود.
اوست که سند خوشبختی یا بدبختی تو را امضا میکند.
اصلیترین و مهمترین رژیم زندگی تو باید برای روحت باشد.
ببین!
من که هشدار دادهام تو را ای مخلوق...
گفتهام غذاهایی که میتوانی داخل بطنِ جسمت کنی؛
نان گندم،نمک و خرما
شراب و گوشت خوک و مردار
سه تای اول حلالِ تو باد و سه تای دوم حرام...
نخور عزیزِمن، این آخریها
برای خودت خوب نیست، به مرور هزار بلا بر سرت میآورد!
حالا فکر میکنی من حواسم به بطنِ جسم تو باشد و به بطنِ روح تو نه؟!
من خالق روح توأم،میدانم چه خلق کردهام،میدانم چه چیز آسیبش میزند.
غیبت نکن! چون شکمِ روحت از گوشتِ برادرِ مرده که سیر بشود، هر روز طلب میکند، مثل شراب است؛
دائم الخمر میشوی،حرام است و اعتیاد آور...
خرابَش میکند، روح تو نمیتواند گوشت مردار برادرت را هضم کند؛ چرخ دندههایش میشکند، یکهو میسوزد، خرابیاش میزند به قلب و عقلت و
همه روحت را از کار میاندازد.
من این هشدار را روی برگهی توضیحات روحت نوشتهام...
چطور ندیده ای؟
میدانم،حالا غصه نخور،هنوز هم دیر نشده...
گرچه کمی برای روح دست کشیدن از مردار سخت است؛
اما میشود، هیچ چیز نشد ندارد.
من اگر غذای اعتیادآور برای تو قراردادهام، از آن طرف یک روح قوی و مصمم هم به تو دادهام، نمیخواهم تو کم بیاوری!
تلاش کن، پیروز میدان شو!
رژیم بگیر جانم، باید این روح که با غیبت، فَربِهاش کردهای را آبش کنی کمی!
این اصلیترین رژیم تو باید باشد...
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🙏توصیهی ما در روز خبرنگار به مسئولان حوزه
📌هویتبخشی به نویسندگان مطبوعاتی حوزه از «میزان احترام و تجلیل مدیران نهادهای حوزوی و تبلیغی کشور در روز خبرنگار» مشهود میشود.
🔻بعداً نگویید چرا یادداشتنویس نداریم؛ آن هم بعد از امر اخیر رهبر انقلاب!
#پویش_نوشتن
#تبلیغ_مکتوب
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
روز خبرنگار «به آنان که با قلم، تباهی دهر را به چشم جهانیان پدیدار میکنند» خجسته باد
و البته نه به آنان که بهخاطر عافیتجویی، حقوق، ترس، مصلحت اندیشی دروغین و ... جرأت بیان واقعیت را ندارند و سکوت میکنند!
#جهاد_روایت
#روز_خبرنگار
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI