«مُهر و مِهر»
✍زهرا نجاتی
مُهر را از سبد کنار ورودی حسینیه بر میدارم و بدو خودم را به صف میرسانم. موقع سجده لبم نردیک به قالی است، اعتنا نمیکنم اما با اللهاکبر پایانی نماز، یکدفعه یاد او و جانماز همیشه در کیفش میافتم. از همان جوانی تا روزهای بعد فوتش همیشه چندقلم توی کیفهایش بود. مینشست با حوصله و سلیقه، با گلدوزی و تکهدوزی جانمازهای کوچکی میدوخت و همیشه توی کیفش یکی از آنها داشت با یك مهر و گاهی دو تسبیح.
ما که کمکم قد میکشیدیم و باید پابه اجتماع میگذاشتیم، هردفعه برایمان، چند نکته را گوشزد میکرد، از بلندبلند نخندیدن در روضه و صدا به خنده بلند نشدن در کوچه تا اینکه همیشه یک کیف کوچک همراهتان باشد که در آن مُهر باشد و یک خودکار و دفترچه، یک دستمال، شانه و آینه.
وقتی بهشتی شد، توی کیفهایش هم مُهربود، هم دستمال، هم چند دانه شکلات. این اواخر دیابت داشت و گاه به گاه قندش را با یک شکلات، تنظیم میکرد.
گوشی همراهش هم بود اما به سبک کودکیهایمان شماره دوستانش را در دفترچه داشت با یک خودکار. کیفش هنوز هم در کمد است باهمان شکلاتها، برس، دفترچهاش را دیگری به یادگار برداشته...
پُر بود از تجربه و مادرانگیهایش را میریخت در صورت مهربانش و میگفت:_خوب است دختر این چیزها را مراعات کند. از روزهای خوش جوانیاش خاطرات ساعت سیکوپنجش به یادگار، مانده بود و بااینکه هیچوقت در زندگیش اهل تجمل نبود، اما همیشه سر و وضع مرتبی داشت. اگر حوصله داشت، کرم مرطوب کننده میزد و ساعتش در مهمانیها دستش بود. خدایش بیامرزد.
...
امروز روانشناسان باور دارند مادرهای خانه دار، قریب ۱۲۰مهارت دارند که باید در تعاملات مادرانهشان، به دخترانشان منتقل کنند. همانطور که باوردارند قریب ۷۰درصد فرزندان امروز، مهارت آموخته نیستند و همانطور که اعتقاد دارند مهارت به اضافهی دانایی است که توانایی میآفریند نه زیبایی، نه شانس، نه ثروت، نه مال و منال پدر و مادر و نه خیلی چیزهای دیگر که به اشتباه برای ما خیلی مهمتر شده.
...
قبلترها دخترانگی رنگ و لعاب آرایش و اطوار نداشت اما وقار و رفتار توام با متانت، سبکی از سلام و علیک و معاشرت، چیزهایی بودند که مادرها به دختران میآموختند، برخلاف حالا که اغلب دخترها، برای ورود به دنیای نوجوانی و جوانی، اول با عشوهگری و آرایش و رنگ لاک آشنا میشوند، بعد قد شلوارهایشان آب میرود، بعد فاصله دو دسته شالشان از گردنشان بیشتر میشود، بعد روسری وشال، کمی عقبتر میرود، بعد...
اما از مهارتهایی مثل آنچه مادران قدیم می آموختند، از آشپزی و هنر و زنانگی، کمترخبر هست.
کاش زنانگی و دخترانگی رابرایمان لوث نکنند، کاش ما مادرها، با کمی حوصله و متانت بیشتر، برای مهارتآموزی در کنارمان به دختر و به پسرمان درکناربابا، اهمیت بدهیم!
کاش مهارتها، جای خودشان را وسط این همه علم لاینفع، پیدا کنند تا بتوانیم نسلی قوی، دانا و تواناتر برای روزهای پس ازظهور، تربیت کنیم!
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
به رضا رشیدپور و امثالهم
✍ کبرا خالقی
نوشتهی شما را خواندم؛ نکاتی راجع به آن
یکی از سرمایههای بزرگ معنوی ما سیمای جمهوری اسلامی ایران است که بنای آن بر پایهی اسلام و مردم است؛ که استقرار آن با خون پاک شهدا و صبوری و استقامت خانوادههای آنها عجین گشته است؛ راستی خانهی شما کجاست؟
گفتید صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران با نام بزرگان و فرهیختگانی عظمت یافته است بله درست است اما با برنامههایی امثال روایت فتحی که از دریچه نگاه نجیب و زلال شهید آوینی بدون هیچ منّتی به آن پرداخته شده است. نگاه شما کجای این شکلگیری معظم است؟
دربارهی پیشنهاداتی که به شما شده است بگویم که ظاهرا مدیران روشنبین در صدا و سیما از این ضربالمثل که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؛ غافل شده بودند که به شما پیشنهاد کار دادند.
گفتهاید جامعهی دلیر و شجاع ما خسته است؛ نه تنها خسته نیست بلکه جامعهی مقتدر و مظلومی است که در راه آرمانهای امام حسین (علیهالسلام) جان میدهد. کجا جانبازی با اهل و عیال کار جامعهی خسته است. اتفاقا هرچه شور و نشاط است؛ اینجاست. این طرز تفکر و نگاه شماست که خسته است؛
همان شهدایی که نام بردید و علاوه بر آن دلیر مردان، جوانان امروز _که شما نامی از آنها نبردید چون در کنار نام مهسا نمیتوانستید قرار دهید_بر همان عهد ماندهاند؛ برای اعتلای نام ایران اسلامی و امنیت و منافع ملی در مقابل دشمنان نظام ایستادند و خون، جان، مال و آبرو... دادند. شما در این صحنه چگونهاید؟
ما با شما برای حفظ مرز و بوم اسلامی ایران اختلاف نظر شدید داریم؛ تنوع سلیقه بماند. صدای ملت ایران در عین حالی که متکثر است اما در مبنا همه با هم در یک مسیر هستیم همچنان که این چند صدایی نه در عقیده بلکه در سلیقه در تشییع پیکر پاک شهدا و بهویژه حاج قاسم عزیزمان جلوه کرد.
آرزو دارید در فرصت مناسب بیایید. البته تا زمانی که مردم ایران هشیار باشند؛ فرصت خدمت در زمان مناسب برای شما و امثال تفکر شما حاصل نخواهد شد. الحمدلله به برکت خون روحالله ها و آرمانها، طرز تفکر و جریان سکولار و تساهل و تسامح در منگنه و فشار قرار گرفته و طرد شده است و فعلا مُیّسر نیست.
این اتفاق و دستاورد بزرگ که توفیق آن با یک کار مجازی کوچک حاصل شد را قدردان و شاکر هستیم. حال تصور کنید اگر به میدان بیاییم چه شود. خدا روح حاج قاسم این مرد میدان رو لحظه به لحظه متعالی کند که این مقاومت را به مثابه یک مکتب در چشم همهی مستضعفان جهان نشاند.
گفتید دوقطبی! ما و شما دوقطبی؟! قطب عالم استکبار چهل و پنج سال پیش تاکنون با ملتِ با عظمت ایران درافتاده و به خاک مذلت نشسته است؛ شما که...! ما عادت نداریم که با دشمنان این مرز و بوم رفاقت کنیم؛ زندگی ملت قهرمان سرشار از شور و نشاط است که با شور و شجاعت حسینی جوانش، تنها و بیسلاح برابر تروریست مسلح، میایستد و او را از پای درمیآورد. شور و نشاط و قهرمانی ملت ایران از نوع هالیوودی نیست که پوشالی باشد و قهرمانانش از فرط افسردگی، خبر خودکشی آنان تیتر رسانهها شود.
و آخر اینکه شاید با عرض عذرخواهی در برابر پیشگاه ملت مومن و انقلابی بتوانید فرزند کوچک ایران قوی باشید.
والسلام.
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
خانواده محور تبیین حجاب در جامعه
✍ فاطمه میری طایفه فرد
در میدان پیش رو، با مینهایی مواجهیم که در زمان غفلت ما در ذهن و فکر جوانان و بانوان کاشته شدهاست. مینهایی از جنس ناامیدی، ناتوانی و از همه مهمتر تحجر. چیزی که امروز در مسائل پیش رو کشور به ویژه حجاب و در یک کلمه زیست عفیفانه جامعه، به آن محتاجیم، تزریق روحیهی امید و توانمندی و جهاد تبیین است. واژهای پرکاربرد که نیاز به پردازش همهجانبه دارد. پردازشی که این امر مقدس را از قالب کلمات در آورده و به کارزار مبارزه و آگاهی میآورد. کلام آخر اینکه از باب جهاد بودن، مسئله حجاب، جهادی ویژه است و برای همراهی خانواده، نیاز به تبیین ابعاد مختلف آن احساس میشود. این روشنگری نیازمند شناخت دقیقِ سلایق متفاوت و فرهنگهای مختلف است و وقتی در آستانه تحقق قرار میگیرد که تبیین اتفاق افتاده باشد. اولین گروه همراه با مقوله حجاب، خانوادهها هستند. قطعا قانون وضع شده در باید و نبایدهای خانواده، آنقدر ارج و منزلت مییابد که افراد تحت لوای آن ارگان کوچک اجتماع از آن تبعیت کنند. هرگاه مسئله حجاب و زیست عفیفانه به عنوان یک هنجار پذیرفته در خانواده باشد، وقوع تحقق آن در جامعه بسیار دستیافتنی میشود.
متن کامل در خبرگزاری جوان آنلاین 👇
روزنامه جوان
http://www.javann.ir/004wWX
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
🔖این حرم ایستاده به خون شهداست
✍آمنه عسکری منفرد
آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل به نمایندگی از تمام دنیای کفر، از سالها قبل بعد از ناامیدشدن از حمله نظامی به ایران اسلامی، به ایجاد تحریمهای اقتصادی روآوردند تا از این طریق مردم کشور ایران را تحت فشار قراردهند. همزمان با شروع تحریمها جنگ نرم همهجانبه را علیه کشور شروعکردند، تا «قالبهای ماهوی جامعه» و «ساختار سیاسی» آنرا «بهطورتدریجی» و «زیرسطحی»، دچار آسیب و لغزشکنند. در جنگ نرم، «تصویریشکستخورده»، «ناامید و مایوس» از حریف ارائهمیشود و در مقابل، مهاجم با «نمادسازی» و «تصویرسازی»، خود را پیروز و موفق نشانمیدهد و در اینجاست که «عملیاتروانی» با «توان فوقالعاده» صورت میگیرد. این همان روشی است که از سالهای قبل، دنیای غرب برای جنگ با ایران مقتدر درپیش گرفتهاست.
هدف جنگ نرم «تغییر باورها و اعتقادات» است؛ که اگر چنین تغییری صورت پذیرد، بازگشتبهحالتاولیه-سبک زندگی قبل تحریف- بهراحتی امکانپذیر نخواهدبود. در این روش، دشمن «با خلق ارزشهای جدید»، «اسطورهسازی» و «نمادسازی»، با «مهندسی دقیق» از احساسات جامعه نهایت استفاده را میبرد، از «عواطف و احساسات» جامعه موردنظر، برای «نفوذ در افکار و اندیشهها» در جهت «ایجاد دگرگونی در باورها» استفاده شود، که اگر چنین امری محققشد، نتیجه «بحرانآفرین» خواهدبود. چنانکه نفوذیهای دشمن در سالهای اخیر در یکی از برنامههای خود، با حمایت از شبکههای خانگی به تولید فیلم و سریالهایی با این هدف پرداختند، تا از این طریق به «عمق باور خانوادهها» رسوخکنند و «ارزشها» را مسخنمایند. از طرفی «فضای مجازی و سایبری» محیط اصلی جنگ نرم در شرایط کنونی دنیا بهحسابمیآید، چرا که این فضا «امکان اغواگری با ایجاد جاذبههای گوناگون» و «خلق بسترهای لازم برای سوار شدن به انواع امواج احساسات» را بهخوبی فراهممیسازد، زیرا از این طریق به راحتی ضمیتواند در «بینش و نگرش» افراد تغییرات اساسی ایجاد کرده و آنها را با خود و اهدافش همراهسازد. امروز دشمن پلید ایران زمین، همه این راه را طیکرده و متاسفانه تا حدی نیز موفق شده، آنجا که از «غفلت مسئولین امر» استفادهکرده، با «قطعکردن زنجیره تواصی» و «وارونهنمایی» حقیقت، تنفس در فضای مسموم مجازی بیگانه را نه تنها برای مردم عادی، که برای عدهای از «خواص جبهه حق» به عنوان «ضرورتی برای فعالیت انقلابی» بر علیه دشمن، «عادیسازی»کرده است. غافل از اینکه به فرموده رهبر انقلاب، این فضا میتواند مانند «سلاح شیمیایی مخرب» باشد و همه باید بدانند، چون اختیار فضای مجازی بیگانه در دست دشمن است، پس در این فضا چه ببریم و چه ببازیم بازندهایم.
آری! امروز دشمنی که مانند «موریانه» به جان «پایههای اعتقادی و ایمانی» مردم افتاده و در آنها رخنهکرده بود، آسیبهای جبرانناپذیری خصوصاً به «زن» در خانواده و «نوجوان» در جامعه واردکرده است؛ اما همه آسیبهای فرهنگی، کار بیگانگان نیست و مسئولان فرهنگی و غیر فرهنگی «مقصر» هستند زیرا دچار «کمکاریها» و «غلطکاریها» بودهاند. آنها به جای «تولید پادزهر» برای جلوگیری از سرمایهگذاریهای وسیع دشمنان و نفوذ آنان در ارزشهای اسلامی، باورها و اعتقادات مردم این فضا را «یله و رها» گذاشته و بر خلاف تاکیدات مکرر رهبر انقلاب در این سالها، در «راهاندازی شبکه ملی اطلاعات» کوتاهیکردند. تاجایی که دشمن با تکیه بر همین ابزار، در شهریور سال گذشته با «برنامههای از پیش تعیین شده» و با هدف «براندازی و استحاله نظام» بهمیدانآمد و با «بهانه قرار دادن» مرگ یک دختر جوان، با تمام قوای داخلی و خارجی خود، اقتدار نظام را هدف گرفت و در این راه از هیچ جنایتی فروگذارنکرد. وقتی بر خلاف برنامهریزیها و سرمایهگذاریهای طولانی مدت خود، ملت بصیر ایران را همراه خود نیافت، بعد از «اجرای تمام گزینههای روی میز خود»، از روی «استیصال» و به رسم منافقینِ کثیف در ابتدای انقلاب، به ترورهایکور دست زد.
چهارم آبان سال گذشته، در حرم شاهچراغ زن و مرد، کودک و نوجوان را به خاک و خون کشید و این روزها بار دیگر به قصد تعرض به حرم جمهوری اسلامی، در حرم شاهچراغ دست به ترور کور زد تا فضا را متشنج کرده، از آب گلآلود ماهی بگیرد.
اما خصم دون باردیگر دچار «خطای محاسباتی» شده که فکر میکند با این جنایات وحشیانه میتواند حرم جمهوری اسلامی را از پای درآورد. این حرم ۴۵ سال است بر روی خون شهدای انقلاب و دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و مدافعان امنیت ایستاده است. اگرچه گاهی شیاطین لگد پرانیکرده و میکنند، اما خود آگاهند که این ستونهای استوار تکیه به صبر زنان و مردان صبور، بصیر و فهیم ایران مقتدر اسلامی دارد که تا آخرین نفس، برای پاسداری از «حرم» میایستند، حتی به قیمت آبیاری درخت تنومندانقلاب با خونشان.
@AFKAREHOWZAVI
.
یک روز، یک تصمیم
✍الهام سادات حجازی
#بخش_اول
(1) دنبال آزادی میگشت. ذهنش پر از سؤال بود. گاهی سؤالهای بیجواب و تردید کلافهاش میکرد و موهایش را چنگ میزد. نمیدانست حسی که دارد اسمش چیست ترس است، تردید است، بیهویتی است، کنجکاوی است، لجبازی است یا حتی عشق و حال. نگران بود اما نگران چه نمیدانست!
سرعت نفسهایش تند میشد اما علتش را نمیدانست بالاخره یک روز با یک تصمیم به همهی تردیدهایش پایان داد و با آنها کنار آمد. دل را به دریا زد. اما همچنان همان حسهای ناشناس به سراغش میآمدند. تصمیم سختی بود اما بر احساسات بدش غلبه کرد یعنی با وجود حس بد یک تصمیم گرفت. در دلش گفت «میروم» آمادهی رفتن شد. جوراب کالج، شلوار اسلش، پیراهن و همین! از خودش پرسید همین؟ و جواب داد همین بله همین. بدون روسری! حتی به کلاههای گپ و مینی اسکارفهای داخل کمدش نیم نگاهی انداخت اما سریع نگاهش را از آنها دزدید. چشمهایش را برای چند ثانیه بست و نفس عمیقی را درونش نگه داشت با خودش گفت اگر کسی هم تذکر داد اهمیت نمیدهم و از کنارشان میگذرم. به سمت جاکفشی رفت تا کتونیهایش را بپوشد. بندهای کتونیاش را محکم گره زد و آخر سر که ایستاد، خودش را در آینهی قدی کنار در دید. در آینه به چشمهایش خیره شد. چشمهایش هنوز تردید داشت، ترس داشت، نمیدانست چه خواهد شد. برای آرام کردن چشمهایش عینک دودی زد و رفت. هوا گرم بود اما عصرها معمولا نسیم ملایمی میوزید. آیلین آن روز موهایش را نبسته بود باد از میان تاروپود موهایش عبور میکرد و در این گرمی هوا، خوشایند بود. از در خانه تا سر کوچه کسی نبود و این کمی از اضطراب آیلین را کاهش داد و کمی اعتماد به نفسش را برای بدون روسری گشتن افزایش داده بود. اما فقط کمی. با اولین برخوردِ نگاه مجدد همهی حسهای بد به سراغش هجوم آوردند. خانم چادریای که در این گرما حتی ساق دست به دست داشت.
آیلین پشت عینک دودی میتوانست به چشمهای آدمها زل بزند. آدمهایی که از اطراف آیلین عبور میکردند چیزی به او نمیگفتند اما نگاهشان برای آیلین پر از حرف بود و آیلین سؤالهای ذهنش بیشتر و بیشتر میشد و روی ذهنش رژه میرفتند.
-یعنی این خانم راجع به من چه فکر میکند؟
-خب من آزادی را انتخاب کردهام.
-من در نوع پوششم آزادم.
-اصلا دیگران چرا باید به پوشش من کار داشته باشند؟
-هر کس آزاد است هر چه میخواهد بپوشد.
-من تصمیم گرفتهام و باید به تصمیمم احترام بگذارم.
-من حتی با کلاه گپ و مینی اسکارف خداحافظی کردهام.
-اصلا من اینطوری دوست دارم و راحت ترم.
آیلین بین چالشهای ذهنش گاهی هم خودش را دلداری میداد و آرام میکرد.
-آیلین به خودت فکر کن.
-اینکه مردم چه میگویند اصلا مهم نیست.
(۲) جملات تسکینبخش آیلین کمی او را آرام میکرد اما لحظات پر تنش وقتی بود که از کنار آقایان و پسرها عبور میکرد. دیروز یکی از دوستهای آیلین در مترو یک تکه کاغذی از یک پسر رهگذر دریافت کرده بود که بر روی آن نوشته بود «ممنون که هستی، شهر را زیبا کردهای»
ظاهر آیلین آرام بود اما در تردد جمعیت قلبش از جا کنده میشد و مجدد سؤالات ذهنش او را اسیر میکردند.
-این آقا راجع به من چه فکر میکند؟
-ظاهر من برایشان جذاب است؟ یا نگاه جنسی دارد؟
آیلین همیشه در این مواقع میگفت او باید چشمش را درویش کند اگر نکند چنین مردانی مریضاند و این نباید مانع از تصمیم من بشود.
آیلین در سطح شهر افراد شبیه به خودش را هم میدید. دخترهایی که روسری نداشتند و حتی لباس-شان خیلی بازتر از چیزی بود که آیلین به تن داشت. دیدن آنها همراه با پلی موزیک «برای» از تردید تصمیمش میکاست. آیلین دوست داشت بی روسری گشتن را در خیابانها تجربه کند که تجربهاش کرد.
🍃ادامه دارد
#حجاب
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
یک روز، یک تصمیم
✍الهام سادات حجازی
#بخش_پایانی
(۳) یاد حرف معلمش افتاد که گفته بود تنها گناهی که قضا ندارد بیحجابی است.
حالا باید چه میکرد، آیا همین رویه را ادامه می داد و یا به راه سابق بر می گشت؟
آیا حس الانش عذاب وجدان بود؟
به راستی آیا آزادیای که آیلین به دنبال آن بود به همین جا ختم می شد؟!
اصلا معنای آزادی در ذهن او چه می توانست باشد؟
آیا تصمیمش اشتباه بود؟
آیا با این کار خود و هویت زنانگی خود را فروخته بود؟!
آیا سبب به گناه افتادن دیگران شده بود؟
آیا به خاطر این رفتار گرفتار عذاب خواهد شد؟
اینها تعارضاتی بود که در ذهن آیلین به سرعت میگذشت و ابهامات و سؤالهای بیجواب او را بیش از پیش آشفتهتر میکرد.
خانم دکتر صادقی پزشکی که در طبقهی بالای آپارتمان آیلینا زندگی میکنند. آیلین برگشت و خودش را بین شمشادهای پیادهرو پنهان کرد تا خانم صادقی او را نبیند. بعد که خانم صادقی رفت آیلین جلو رفت دید همهی آن عصبانیتهای دختر تبدیل به خنده و قهقهه شده بود برایش سؤال شد چرا این دختر به این سرعت عصبانیتش فروکش کرد؟ بالاخره جلوتر رفت تا پاسخ سؤالاتش را بفهمد:
-سلام میتونم بپرسم چی شده بود؟ اون خانم به شما چی گفته بود؟
-سلام داشتم یواشکی ازش فیلم میگرفتم
-فیلم؟
-آره دیدم موقعیت خوبیه بذارم روی پیچم
-حالا چی گفته بود بهت؟
-بدبخت چیزی نگفت من خودم نقش درآوردم
-چیزی نگفته بود!!
دختر همینطور که به کارش میخندید از آیلین دور شد. اما آیلین چند لحظهای سر جایش میخکوب شده بود.
شب آیلین روی تختش به اتفاقات امروز فکر میکرد. به تصمیمش، به آدمهایی که از کنارشان عبور کرده بود، به آن دختری که بدون تذکر خانم دکتر صادقی، فیلم ساختگی درآورده بود. آیلین چند دقیقهای به خانم دکتر صادقی فکر کرد، خانم دکتری که چادری هست و خیلی هم موفق. آیلین با اتفاقات امروز تا حدودی به جواب سؤالهایش رسیده بود. آزادیای که آیلین به دنبالش بود آزادیای نبود که امروز در خیابان تجربهاش کرده بود. آیلین از روی تختش بلند شد و سری به کمد لباسهایش زد. به روسریهایش نگاهی انداخت و به آنها گفت «همیشه با شما بیرون میروم». از بین آنها استایل فردایش را انتخاب کرد. آیلین فهمیده بود حجاب داشتن با آزادی داشتن تعارضی ندارد. مثل خانم دکتر صادقی که با پوشش چادر به آزادیهای علمیاش که همان موفقیتهای علمیاش بود رسیده بود.
🍃پایان
#حجاب
#امام_حسین
#نهضت_حسینی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
ققنوسهای وطن
✍فاطمه وجگانی
همه آمده بودند، کوچک و بزرگ، آسمان آغوش گشوده، خورشید پر حرارت، سَروها در حال قیام، گلدستهها و منارهها سرود آزادیِ آزادگان را سر دادهاند. کوچهها بسته به آذین، بوی اسپند و گلاب، چشمهای منتظر به راه، اشکهای شوق روان، ذکر حمد خدا بر زبان، دلهای پر تپش را تسکین می دهد.
او می آید..
اشکهای شوق بر بومِ کوچههای خاکی می چکد و بوی خاکِ تربت میآید.
مسافرانِ ندیده حرمِ دوست(حسین علیه السلام) ، بر بال ملائک سوار میآیند.
لحظههای انتظار به تپش افتاده، عقربههای ساعت گیر کردهاند.. نگاهها خیره به راه، مهرههای تسبیح پدران سرعت گرفته، سیلِ جمعیت کلافه شده است از انتظار..
او آمد..
دستههای گل با گل صلوات محمدی نثارش میشود. بر بلندای سکویی هدایتش میکنند تا راز خاطراتش را بازگو کند.
لبخند آرامی بر لبانش نشسته است، گودی چشمانش، سیاهی و کبودی چهره اش، لباس خاکی اش، شانه های لاغر و افتاده، چشمان سربه زیر و.. حاکی از اسارت را فریاد میزند.
دلتنگی به پایان می رسد، همه خوشحالند، لبخندها زیباتر میشوند گرد و غبار اسیری را از تنش میتکانند، همه از خاطراتشان میگویند و میگوید.
اما دلتنگی آنها پایان ناپذیر است، آن روز از نامردی بعثی ها دیدند و امروز از بیغیرتی و بیحیایی و بیکفایتی... دلگیرند. رنج آن سفر عقده ای شده در آشیانه ی قلبشان.. درمانشان در دستان منتظَر است.
ای سرو قامتان، یادتان جاوید و نامتان ماندگار.
26 مرداد روز آزادی آزادگان
تقدیم به آزادگان سرافراز وطن
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
در ستایش دستها
✍🏻زهرا کبیریپور
دستها عضو جالبی هستند.
دستی که دعا میکند، مینویسد، مینوازد، میآفریند، مداوا میکند، غذا درست میکند و...
اما در کنار تمام کارهایی که دست در مشاغل و مناسک گوناگون انجام میدهد، لذت جسمانی نوشتن با دست چیزی است که تنها یک نویسنده آن را درک میکند.
دست برای یک نویسنده تنها یک دست نیست، دست نویسنده حافظهی اوست همانطور که «ربکا وست» داستاننویس انگلیسی، معتقد است حافظهی نویسندگیاش در دستهای اوست.
دست یک نویسنده تمام مهارتهایی است که او با تواناییهای بصری و سمعیاش آموخته است. نویسندهای میگفت: کوفتگی دستهایش به هنگام نوشتن به او نشاط میبخشد.
ارتعاش صدایی که از کیبورد فضا را پُر میکند زمانیکه دستهای یک نویسنده بر روی کیبورد ضربه میزند و بدون وقفه مینویسد، میتواند گوشنوازترین آهنگ باشد.
در طول تاریخ اما نویسندگانی نیز بودهاند که از لذت نوشتن و نعمتی که دستها جاری میکنند محروم ماندند و ناگزیر برای نوشتن به سراغ کاتب یا منشی رفتند، مثل «بورخس» که از نیمهی دوم عمرش نابینا شد و برای نوشتن سراغ منشی رفت.
اگرچه نویسندگانی محروم از این نعمت هم در طول تاریخ بودهاند اما دستهای یک نویسنده یکی از مهمترین ابزارهای کار او و بهترین رفیق اوست.
بهترین رفیقی که میتواند جوش و خروش افکار او را به بند کلمات بکشاند.
به عقیدهی من یک نویسنده بعد از خلق هر کدام از آثارش بعد از کش و قوسی که به دستانش میدهد باید از خالق آنها تشکر کند.
پ.ن: مقالهی دستهای نویسندهی آقای اخوت را خواندم، احساس کردم باید برای دستانم چیزی بنویسم.
متعالم
من از تمام نعمتهای و تواناییهایی که دادی فقط دستهایم را خوب دیدم...
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
صفر الخیر
✍️نجمه صالحی
صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. از صُفْرَة به معنای زردی گرفته شده؛ زیرا هنگام انتخاب نام با فصل پاییز و زرد شدن برگ درختان مقارن بوده است. نقلهای منفی در مورد ماه صفر زیاد شنیده میشود اما به نظرمن این ماه هم مانند سایر ماههای قمری است! هنگامی که با انرژی مثبتِ حاصل از صدقه و کار نیک، این ماه را بگذرانیم چه فرقی میکند که صفر باشد یا ربیع الاول؟!
دعا همراه امیدواری و تلاش برای بهتر شدن شرایط، انرژی و نور مضاعف بر زندگی ساطع میکند. مهم این است در آغاز هر ماه، تلاش کنیم گامی در مسیر سعادت دنیا و آخرتِ خود برداریم! بنابراین چسباندن برچسب مبارک یا نحسی و نامیمونی به آنها زیبنده نیست! آنچه موجبِ نامبارک شدن روز و ماه میشود، رویدادها هستند؛ البته در طول تاریخ، رویدادهای تلخ و غمباری در ماه صفر اتفاق افتاده که غمبارترین آنها رحلت عصارهی هستی، رسول مهربانیهاست؛ اما امکانِ وقوع خاطراتِ خیر و مبارک در این ماه، برای هر فردی، وجود دارد. به عنوان نمونه، برای من ماه صفر، مصادف است با ماه وصل! ماه یادآوری خاطرات خوب سالهای متمادیِ پیادهروی جادهی عشق، ساک بستن و مهیای سفر شدن، آماده شدن برای گام نهادن در جادهٔ آرزوها!
ماه صفر، ماه دیدار خواهر و برادر پس از چهل روز فراق است! ماه رسیدن به مقتل عشق! عشق و محبت او در جانم ریشه دوانده و مانند گل میخکی که به دور درختان مو پیچ و تاب میخورد، نام او برای همیشه به قلبم سنجاق و زمزمه قلبم شده است! درست است با آغاز این ماه، دلتنگیام بیشتر میشود، اما دلتنگی همراه امید! دلتنگ روزهایی میشوم که برای رسیدن به حریمش سه روز پای پیاده گام برمیداشتم و با جابرهای زمانه هممسیر بودم! دلتنگ روزهایی که در حرم ارباب، زیارت عاشورا میخواندم و اشک شوق دیدار از چشمانم سرازیر بود. دلتنگ روزهایی میشوم که در حیرت انتخاب رفتن بین دو حرم بودم و هر ثانیه نفس کشیدن در کنار ضریح شش گوشه، برایم مانند سالهای همچون زَر، ارزشمند بود. دلتنگی آن روزها، اشک فراق از گوشه چشمان جاری میکند و فقط با زیارت التیام مییابد.
🍃اللهم ارزقنا کربلا🤲🍃
#جمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
تبلیغ، زبان فرا ملی میخواهد
✍صدیقه عالیپور
تبلیغ همیشه یکی از کارویژههای مهم حوزه بوده که به تناسب شرایط زمانی و سیاسی و اجتماعی مختلف، در جامعه تأثیر داشته است. تبلیغ در اسلام به معنای رساندن حقایق، معارف اسلامی و تشویق مردم به رعایت و اطاعت از فرامین الهی و تأسی به سیره انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام به كار رفته است، اولین مبلغان پیامبران الهی بودند که با فعل و قول خود دستور العمل زندگی را متناسب با زمان وظرفیتهای بشری و با هنر رایج زمانه در اختیار بشریت قرار میدادند. لذا یكی از رسالتهای مهم علمای دین به عنوان وارثان پیامبران این است که آنچه از سرمنشا وحی یا از رسول دریافت کرده اند، بدون كم و زیاد با توجه به مخاطب و با در نظر گرفتن زبان خاص در اختیار خلایق قرار دهند.
امروزه گرایش به مسلمانی در میان همه ملل مشهود است، زیرا مکتب اسلام دارای یک غنا ومحتوا ی ذاتی و پر باری است که برای مشکلات بین المللی راه حل دارد. امام خمینی (ره )می فرماید: دانستن همه زبانها، برای تبلیغ، عبادتی بزرگ است، گرچه امروز در اکثر کشورها اسلام مطرح است، ولی ما نمیتوانیم برای مردم آمریکا و سایر کشورها آموزه های دینی را بگوییم، زیرا ما آشنا به زبان مخاطب نیستیم ،ولی می طلبد ما برای مخاطب فرا مللی، مسلط به زبانهای بین المللی شویم.
اگر چه در تبلیغ درون کشوری احتیاجی به زبانهای خارجی نبود، ولی امروز احتیاج است. زبانهای زنده، وآنهایی که در همه دنیا شایع تر است به مبلغان وروشنفکران ونخبگانی که قصد تبلیغ دین را دارند،آموزش داده شود و این باید یکی از چیزهایی باشد که در مدارس و دانشگاههای علوم ومعارف اسلامی و حوزههای علمیه مد نظر قرار بگیرد، چراکه در این برهه محل نیاز است، مثل دیروز نیست که ما صدایمان از ایران بیرون نمیرفت، ما امروز میتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگری، همه جای دنیا تبلیغ کنیم، در همه جا مبلّغ باشیم.
لذا تبلیغ بینالمللی لازمه اش این است که مسلط به سلاح زبان شویم، زیرا با وجود زبان اهلی ارتباط با مخاطب، تفاهم وانتقال معنابه راحتی صورت می گیرد و این از امور جزء واجباتی است که باید عملی شود.
علما و بزرگان ما در عرصه بین الملل منشاءخدمات فراوان بوده اند ،که دراین راستا می توان به افرادی چون شهید بهشتی ،آیت الله آصفی ،مرحوم موسوی لاری، شهدای صدر، حجت الاسلام زکزاکی و پور حسینی و...اشاره نمود، زندگینامه این بزرگان باید مورد توجه واقع شود وباید از این بزرگان درس بگیریم وتجربیات بین المللی آنها را مورد توجه قرار دهیم.
پس میتوان گفت:در تبلیغ بین المللی، زبان شناسی ومخاطب شناسی ازمهمترین ابعاد است ،که می طلبد ما در این راستا جریان سازی داشته باشیم و فعالیتهای متفرقه شخصی و دولتی وغیر دولتی را براساس یک نگاه راهبردی واحد، انجام ونقش خودرا در اعتلای کلمه الله داشته باشیم.
#جهاد_روایت
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
در محضر او
✍ نظیفهسادات مؤذّن
نشسته بود روی همان صندلی. مثل همیشه، همانقدر ساده و مقتدر و دوستداشتنی؛ و میگفت:
ما از بخش زیادی از مسیر با وجود شیب تند عبور کرده و به قلهها نزدیک شدهایم بنابراین امروز روز خسته شدن و نا امیدی نیست بلکه روز شوق و امید و حرکت است و مسئولان کشور باید با این روحیه حرکت کنند. ٫۱٫
و من حس کردم، پدر دارد قرآن میخواند:
وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ ٫۲٫
فقط منم که اینقدر از این جمله، بوی نوید ظهور میشنوم؟!
____________________
٫۱٫ بیانات در دیدار مجمع سپاه پاسداران. ۴۰۲٫۵٫۲۶
٫۲٫ ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!
سوره مبارکه القصص آیه ۵
#در_محضر_امام_انقلاب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI