eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
713 دنبال‌کننده
879 عکس
152 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
💢انسانیت؛ وجوه جنسیت و عدالت جنسیتی زهرا راد ✅مردانگی به عنوان یکی از دو وجه جنسیت یکی از چالش‌های مهم حوزه مطالعات جنسیت است که به دلیل غلبه وجه زنانه در این دست مطالعات، مغفول مانده است. این غفلت چنان چشم‌گیر است که پرداخت وجه زنانه امر جنسیتی را نیز دچار ضعف و نقص کرده است. زنانگی و مردانگی به مثابه ابعاد انسانیت در یک تضایف منطقی با هم فهم می‌شوند و پرداختن به یکی بدون لحاظ دیگری، نه می‌تواند مسائل و معضلات یک وجه را به درستی شناسایی کند و نه می‌تواند راه‌حل روشنی برای مسائل پیش‌روی نهد. ✅برای حل این مسأله رویکرد مطالعات جنسیت به جای مطالعات زنان و یا حتی مطالعات مردان، راه برون رفت از این چالش خواهد بود. تحولات جهان مدرن چنان‌که وضعیت زنان را تغییر داد، تغییرات بنیادینی در موقعیت‌های مردانه به‌وجود آورد. این تحولات در حوزه انسان‌شناختی بر هر دو جنس وارد شد، به ‌طوری‌که از یک‌سو هویت انسانی را تحت تأثیر و تغییر قرار داد و از سویی دیگر هویت جنسیتی را متحول کرد. این تحول در وجه جنسیتی، گرچه از وجه فراجنستی جدا نیست اما بعد جنسیتی آن موضوع محوری در مطالعات جنسیتی است. ✅مطالعات زنان با طرح این پرسش که «زنان در چه وضعیتی هستند؟ » و پاسخ به آن که زنان در وضعیت نابرابر و تحت ستمند، نظریه فمینیستی را تولید کرده و با پرداختن به انواع ریشه‌های این ستم، نحله‌های این جریان فکری را صورتبندی کرده است. ✅راه‌برون رفتی که جنبش‌ و بعدها نظریات حوزه مطالعات زنان برای رفع ستم از زنان ارائه کرده، برابری زنان با مردان در تمام حوزه‌های حیات است که ایده اصلی متعادلترین گرایش فمینیسم یعنی فمینیسم لیبرال را تشکیل داده است. صحنه‌های نمایشی زن در سینمای غرب و به تبع آن ایران ، هرگز به توصیف فمینیسم لیبرال قناعت نکرده و همواره ترکیبی سازوار از فمینیسم لیبرال و رایکال را برپرده سینما به نمایش گذاشته است. در این رویکرد سینمایی با دوگانه‌ای از زن مواجهیم که در قبال یکدیگر تعریف شده و بازنمایی می‌شوند. زن مظلوم_ زن مقتدر(بخوانید ظالم). به این ترتیب قدرت مولفه زن مورد نظر گفتمان دفاع از حقوق زنان بر پرده نمایش است. زن مقتدر، زنی است که بر مردان زیادی فرمان می‌راند، با مردان تندی و خشونت می‌کند و در صورت افراطیش، مردی را در کنار خود نمی‌خواهد. ✅اما نگاه دینی به زن که سرچشمه نگاه انقلابی به زنان است، زن را در نسبت مرد چگونه ارزیابی می‌کند و چگونه می‌خواهد؟ و در نهایت چطور می‌خواهد بازنمایی کند؟ ✅ایده زن مورد ستم بی‌شک ایده انقلاب اسلامی برای توصیف وضعیت موجود نیست؛ چه این‌که اساساً عدالت اسلامی محور مناسبات انسانی در تفکر دینی است و عدالت به معنای قرار گرفتن هرچیز در جای خود، نمی‌تواند تنها زنانه باشد، که جهت مردانه هم دارد. بنابراین نمی‌توان اقتدار مردانه را از بین برد تا زنان را مقتدر نمایش داد. اساساً تضعیف هیچ‌یک از دوجنس به صلاح مناسبات کلان جنسیتی نیست و به نفع کسی تمام نمی‌شود. تحقیر مردان، موجب علو مقام زنان نیست و تنها جایگاه و نقش جنسیتی مردان را تضعیف کرده و تعادل جنسیتی جامعه را بر هم خواهد زد و ضرر این تغییر موازنه بیش وپیش از خود مردان، متوجه زنان خواهدشد. ✅در اینجا تبیین «نظریه زوجیت» در پایه "عدالت جنسیتی" کارساز است. برای جریان دادن عدالت در روابط دوجنس لازم است با لحاظ تکوینیات و امتداد آن در تشریعیات، مناسبات دوجنس را سامان دهیم. اقتدار به عنوان شکل مشروع قدرت، امری ضروری برای تکامل دوجنس درکنار یکدیگر است، اما جنس اقتدار زنانه و مردانه متفاوت است؛ مردان تکویناً به قدرت سخت تجهیز شدند و تظاهرات شرعی در سپردن بسیاری تکالیف و مسئولیت‌های خانوادگی به آنان همه در راستای تناسبات تکوین و تشریع قابل فهم است. اما اقتدار زنان از قدرت نرم منشأ می‌گیرد، این شکل از قدرت گرچه تظاهرات سخت ‌افزاری ندارد اما به عنوان روح حیات در جهان انسانی همه جا پراکنده است و مدیریت بسیاری مناسبات را برعهده دارد. این قدرت اگر در جای خود و درست به کار گرفته شود، تعیین کننده مناسبات انسانی مردانه نیز خواهدبود. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. «مقر» ✍زهرا نجاتی 🔹طول می‌کشد تا باورکنیم خانه مادری، بهشت دنیاست. حیف که جوان‌ها و گاهی نوجوان‌ها خیلی متوجهش نیستند؛ دنبال چیزهایی هستند که فکر می‌کنند دنیا با آنها زیباست. بعد که بال بال می‌زنند و نهایتا به خواسته‌شان می‌رسند، تازه می‌فهمند زهی خیال باطل! هیچ‌جا خانه مادری و آغوشش نمی‌شود. هیچ‌کس مادر و پدر نمی‌شودو هیچ‌ دعایی، دعای خیرمادر و هیچ لحظه‌ای، هیچ لحظه‌ای و تاکید می‌کنم هیچ لحظه‌ای، لحظه افتادن روی پای مادر و التماس دعا و لمس باران رحمت خدا نمی‌شود. نمی‌دانم چه اشتباهی است که دامن بیشتر آدم‌ها را می‌گیرد و فکر می‌کنند مادر و پدر مثل خدا ابدی هستند، بعد وقتی یک روز تلخ، یعنی تلخترین روز زندگی آدمیزاد از راه می‌رسد و دیگر امیدی به شنیدن صدا و دیدن لبخند و رخ مادر و پدرش را ندارد، آن وقت یک گلوله آتش دائمی، توی عیمق‌ترین جای قلبش، جایی بین روح وقلب و وجودش، درد می‌کند. یک بار و دوبار و یک روز و دو روز هم نیست. تا آخر آخرعمر، حتی وقتی خودت مادر باشی یا حتی مادربزرگ، دردش را حس می‌کنی تا وقتی بهشان ملحق شوی. 🔹امشب شب جمعه است و اموات عزیزمان دست نیاز به سمتمان دراز کرده اند و بدون شک روزی هم ما دست نیاز به سمت زنده‌هایمان دراز میکنیم، معامله خوبی است. قطعا ضرر نمی‌کنیم، شهدا و آنها را صلوات و خیراتی مهمانشان کنیم تا بعدها صلوات و خیرات مهمانمان کنند. @AFKAREHOWZAVI
🧠 وسواس در طب سنتی( قسمت ۳): ✍مرضیه‌سادات حسینی ب - درمان با ورزش : بهترین ورزش برای افراد وسواسی: 1- ورزش کوهنوردی و کلا پیاده روی بر پستی و بلندی ها و سطوح و جاده های طبیعی مثل جاده های روستایی و مناطق بکر طبیعی. 2- شنا‍ ✍ادامه دارد ... @AFKAREHOWZAVI
مصطفای مصطفی ✍ فاطمه مهدوی نامش مصطفی، شهرتش، شهید راهِ محمد مصطفی(صلی‌الله علیه وآله) پدر و مادرش، آبرومندانی از امت محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) مرام و مسلکش، منطبق بر آیین محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) مدت عمرش، کوتاه‌تر از بسیاری از شهدای راه محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) شیوه‌ی گذران عمرش، وقف در راه پیاده‌سازی سبک زندگی محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) رشته‌ی تحصیلی‌اش، یکی از موارد مورد نیاز و ضروری احیای دنیای در انتظار فرزند محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) شغلش، آنجایی که بنا بر نیاز جامعه، دستور داده شده، از طرف خدای محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) یادش، تا ابد، در دلِ ملتِ زنده به دین محمد مصطفی(صلی‌الله علیه و آله) این شناسنامه‌ی پربرکت از نام مقدس رسول اسلام، تنها وصف کوچکی است از یک سرباز دینِ همه چیزتمامِ اسلام. برگه‌ای‌ است، شاهد، بر خواسته‌ی دین از مردم، مبتنی بر جمع دنیا و آخرت. گواه است بر نظر دین اسلام، به اینکه دنیا پلی است، برای آباد کردن آخرت و سکوی پرتابی است الی‌الابد. مصطفایی بود که برگزیده شد، برای آبیاری نهال دین محمد(صلی‌الله علیه و آله) و این فرزند را خداوند برگزید، زیرا والدین، او را بر مبنای سبکی برگزیده، تربیت نمودند و از هر چیزی برای رشد او، بهترینش را انتخاب نمودند؛ بهترین نام، بهترین لقمه، بهترین شیوه‌ی سخن، بهترین خُلق و خو و همه‌ی آنچه که نیاز بود به پای فرزندی ریخته شود تا ثمره‌ی عمرشان به بار بنشیند. پدر، نشستن پشت فرمان مینی‌بوس را بر نشستن پشت میزی که گویی بر لبه‌ی تیغ قرار داشت، ترجیح داد تا هر نانی بر سر سفره نیاورد. مادر، عاشقانه، امور خانه و فرزندان را، بر هر خوشی و لذتی از دنیای بیرون، ترجیح داد و فقط تکلیف الهی او را از خانه بیرون می‌آورد، آن هم دست در دست فرزندان تا با اعتقادات انقلابی والدین خو بگیرند. والدینی که به جای حرف و شعار و خطابه، عمل کردند بدانچه می‌پسندیدند برای اولادشان. وقتی فرهنگِ کمک به نیازمند به صورت کاملاً عملی در خانه از جانب فرزندان دیده شد، ایثار بخشی از شخصیت آنان گشت و نیاز نبود کسی برایشان جانفشانی و بخشش را تعریف کند و آموزششان دهد. همه چیز برای خدا و مورد پسند خدا، کار، تحصیل،تفریح،ازدواج و تمام برنامه‌های خانواده در محوریت خدا و بر اساس مهر و عطوفت. احساساتی ناب از جنس نور و به دور از هرگونه وابستگی‌های خودخواهانه، خلاصه‌ی کلام، زیست فرازمینی در این خانه جریان داشت. چه زحمت‌ها و مرارت‌ها و بی‌خوابی‌ها که متحمل شد تا انرژی هسته‌ای ایرانِ عزیز، جان بگیرد و دستاوردهایش چشم جهان را خیره کند و به فرموده کلام آیت الله خوش‌وقت، در راستای ظهور خدمتی ارائه نماید اما چه پنداشتند آنان که با برجام این خدمات ارزنده را تباه ساختند و خون به جگر خانواده‌های شهدای ترور دانشمندان هسته‌ای کردند؟ جانِ دلِ مادر، پشت و پناه خواهرها، ستون خیمه‌ی پدر و الگویی مناسب برای فرزند. همه و همه سرچشمه گرفت از راهی روشن برای مصطفی احمدی‌روشن. @AFKAREHOWZAVI
«خاتون و قوماندان» ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد خواندن کتاب یعنی پرواز به سرزمین ناشناخته‌ای که حالا پای ذهن تو به آن باز شده، بعد می‌نشینی کنار اول شخص و به درد و دلش قصه گوش می‌کنی. قصه خاتون و قوماندان تمام شد، مثل هر کتابی که بالاخره صفحه آخر آن را می‌بینی. مثل عمر آدمی‌زاد که چه بخواهد و چه نخواهد به صفحه آخر می‌رسد. خوش‌به حال کسانی که مثل قوماندان با شهادت به برگ آخر زندگی‌ خود می‌رسند. در طول خواندن کتاب، همراه "بنین" زندگی کردم، غصه خوردم، گاهی کنارش اشک ریختم، گاهی به جای او غر زدم، گاهی مثل او حس غربت را چشیدم. توقع داشتم بیشتر نق بزند، از مشکلاتش بیشتر بگوید، اصلا این‌همه زیر بار زحمت نرود، ولی می‌رود. اصلا دلم می‌خواست آستین بالا بزنم و کمی از حجم کارش کم کنم. راستش حال غریبی بود در این داستان، قهرمان داستان قوماندانی بود که مرزها را شکافته‌بود و به حکومت الله رسیده‌بود. نامه‌ها و خاطرات "بنین" پر بود از قصه و غصه، اصلا کسی بود به او بگوید چه قلم خوبی داری!؟ تو که سواد آکادمیک خود را کامل نکردی، خدا به قلمت چه عنایتی کرده. دلم می‌خواهد به او بگویم: پاشو بنویس، تو برای نوشتن خلق شدی بانو. تمام لحظات داستان یک طرف و آخرین نامه کتاب قوماندان یک طرف، وقتی که قوماندان دارد نامه می‌نویسد در افغانستان و غصه‌دار باخت ایران از بحرین است و نمی‌تواند ناراحت نباشد. آن بازی کذایی و آن باخت سخت‌ترین باخت ایران بود. با وجود سن کم این را با تمام وجودم حس کردم. اوج آن غم وقتی بود که به جای پرچم بحرین، پرچم عربستان را در زمین چرخاندند. این نامه و حال غریب قوماندان برایم ستودنی بود. ورای تمام مرزهای کشیده شده، دلش برای مرزهای ایران می‌تپید. "بنین" هم همین نامه را حسن ختام قرار داده‌بود. اللهم ارزقنا، این لقمه بزرگ بر دهان کوچکم. @AFKAREHOWZAVI
«مراقبه» ✍سیده ناهید موسوی در پایان هرماه میزان مطالعه، نوشته‌ها، ساعات خواندن و پژوهش، معاشرت با افراد‌ حتی پیام‌های دریافتی و ارسالی، کارهای مثبت و منفی که انجام داده‌ام را یکی یکی در دفتری یادداشت می‌کنم. گاهی حتی با ماه قبل مقایسه می‌کنم آیا بهتر از قبل عمل کرده‌ام یا خیر، اصلا آدمی باید امروز را نسبت به دیروز و یک ساعت قبل را با حال بسنجد. چقدر تلاش کردیم که بهتر باشیم برای رابطه خود با خالق هستی چه میزان وقت گذاشته‌ایم، چقدر در جستجوی علم و یادگیری بودیم، به چند نفر کمک کردیم و... در طول زندگی لازم است که گاهی به عقب بازگشت، دفتر زندگی را ورق زده و در لابلای آن اتفاقات و تجربیات خوب و ناب را پیدا کرد و از تلخی‌های آن درس گرفت.در اسلام اما، به این‌گونه روش‌ها در زندگی «مراقبه» می‌گویند. واژه مراقبه از «رَقَبَ» به معنای حفظ کردن و در نظر گرفتن مراقب و توجه دادن فکر به سوی اوست و هرکس از کاری به سبب رعایت دیگری دوری جوید گفته می‌شود؛ فلانی را مراقبت کرد. درواقع پیشینه مراقبه به «مرابطه» بازمی‌گردد که عبارت است از نگاهبانی و مواظبت عقل از نفس. در هرحال، مشارطه پیش نیاز مراقبه و معاقبه و مقامات پس از آن، تکمیل کنندهِ محاسبه است. سیدبحرالعلوم (ره) در تعریف مراقبه می‌فرماید: «مراقبه عبارت است از متوجه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال، تا از آنچه بدان عازم شده و عهد کرده تخلف نکند.»* علما و بزرگان اخلاق، مراقبه را سنگ اساسی در سیر و سلوک، ذکر،فکر و... می‌دانند. رجب که نام نهری در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است و از اهمیت این ماه همین بس که ثانیه ثانیه‌ های آن ارزشمند و پر برکت هستند.‌ اولین و از بزرگ‌ترین ماه‌های حرام می‌باشد که ابواب رحمت خداوند گشوده می‌شود. در روایات فراوانی آمده است که؛ ماه رجب منسوب به امیرالمومنین علی علیه السلام است، همانگونه که شعبان ماه رسول الله (ص) و رمضان ماه مهمانی خداوند است. پیامبر اکرم (ص) اما، درباب محاسبه و مراقبه فرمودند: «حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا وزنوها قبل أن توزنوا و تجهزوا للعرض الاکبر»* پیش از آن‌که به حساب شما برسند خود به حساب خویش برسید، و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجید، و خود را برای رستاخیز بزرگ آماده کنید. اکنون که در ماه رجب، ماه بارش رحمت و مغفرت الهی هستیم سزاوار است فرصت را غنیمت شمرده و از لحظه لحظه آن نهایت استفاده را ببریم تا گامی به سوی رشد و کمال برداشته باشیم. *سیدبحرالعلوم، رساله سیروسلوک، انتشارات علامه طباطبایی،ج چهارم، ص ۱۵۰. *وسائل الشیعه، شیخ حرالعاملی، ج۱۶،ص۹۹. @AFKAREHOWZAVI
«ماهی که نکوست از بهارش پیداست» ✍🏻 فاطمه شکیب رخ هوای بارانی و طراوت طبیعت باران خورده، آنهم در اولین روز از ماه رجب المرجب، حال و هوایی تازه به انفوس مومنان بخشیده است. چه زیباست که بیاد بیاوریم، دگربار عمر تعیین شده ی ما مجوز ورود به ‌«ماه أصَبّ» را دریافت کرده است. پيغمبر اکرم (ص) این ماه را چنین ناميده‌اند؛ زيرا رحمت خدا در اين ماه بر امت فرو مى‌ريزد. از روايات متعددى که درباره روزه‌هاى ماه رجب وارد شده؛ اهميت فوق‌العاده اين ماه برای عبادت و خودسازى روشن مى شود، تا جایی که امام صادق (ع) در وصف اهمیت ماه رجب به يکى از ياران خویش، که توفیق روزه گرفتن از وی سلب شده بود، فرمودند: آن قدر ثواب از تو فوت شده که اندازه آن را کسى جز خدا نمى‌داند! ولی خدا در ادامه تاکید کردند که اين ماه، ماهى است که خداوند آن را بر ساير ماه‌ها برترى بخشيده و احترام آن را عظيم شمرده و براى روزه داشتن آن، پاداش‌هاى مهمى قرار داده است. سپس ثواب‌هاى مهمى براى کسى که فقط روز آخر ماه يا دو روز آخر ماه يا سه روز آخر ماه را روزه بدارد، بيان فرمودند؛ مانند نجات از سکرات مرگ، عذاب قبر و لغزش بر صراط و شدايد قيامت و نايل شدن به برائت و رهايى از آتش دوزخ. ماه رجب را ماه رحمت خداوند نامیده اند؛ زیرا که پیامبر خدا(ص) آن را ماه خدا نامیده است. و ما شوریده احوالان درگه یار،‌ تنفس در رجب المرجب را شکر و‌ سپاس می گوییم، باشد که به شکرانه ی این ثناء، صاحب این ماه خریدار احوال ما شود. @AFKAREHOWZ
🧠 وسواس در طب سنتی( قسمت ۴): ✍مرضیه سادات حمیدی ج- درمان با دعا و عبادت: 1-نماز: امام صادق(ع) می‌فرماید: «بر هیچ مؤمنى چهل روز نمی‌گذرد، مگر این‌که گرفتار وسوسه می‌شود. پس دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه برد». ۲. ذکر و دعا: پیامبر خدا(ص) فرمود: «آدم(ع) به پیشگاه خداوند از وسوسه و اندوه‏ شکایت کرد. جبرئیل فرود آمد و گفت: اى آدم ذکر "لا حول و لا قوة الا بالله" را بگو. آدم آن‌را گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف شد». امام باقر(ع) فرمود: «هرگاه از خواب برخاستید، "الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ إِلَهِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُحْیِی الْمَوْتَى وَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور"را بگویید که ان‌شاء الله تعالى پلیدى و وسوسه‏ شیطان از شما برطرف می‌شود». امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: ای پیامبر خدا! از وسواسى‏ که در دل من افتاده است، سخت در رنج هستم. رسول خدا(ص) فرمود: «این کلمات را مکرّر بخوان: تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ‏ وَ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً».مدتى نگذشت که این مرد نزد رسول خدا(ص) بازگشت و گفت: یا رسول الله! خداوند دل نگرانى مرا زایل ساخت. امام صادق(ع) برای محفوظ ماندن از دست وسوسه شیطانی فرمود که این دعا را بخوانید: «اللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ نَاصِیَتِی بِیَدِکَ عَدْلٌ فِیَّ حُکْمُکَ مَاضٍ فِیَّ قَضَاؤُکَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ هُوَ لَکَ أَنْزَلْتَهُ فِی کِتَابِکَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِکَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ نُورَ بَصَرِی وَ رَبِیعَ قَلْبِی وَ جَلَاءَ حُزْنِی وَ ذَهَابَ هَمِّی اللهُ اللهُ رَبِّی لَا أُشْرِکُ بِهِ شَیْئا»؛ بار خدایا! من بنده و بنده‌زاده تو هستم، مهارم به دستِ تو است، حکمِ تو درباره من عادلانه است، و فرمانت درباره من اجراشده است. بار خدایا! من از تو خواهش کنم به حق هر نامى که دارى و آن‌را در قرآنت فرو فرستادى، یا به یکى از آفریده‌هایت آموختى، یا در علم غیب به خود اختصاص دادى؛ رحمت فرست بر محمد و آل محمد و قرآن را نور چشم من، بهار دل من، برطرف شدن اندوه و برنده همّ و غم من گردانى‏. خدا! خدا! پروردگار من است برای او شریکی قرار نمی‌دهیم. کفتن ذکر لا اله الا الله نیزتوسط بزرگان توصیه شده است. ۳. روزه گرفتن: امام علی(ع) فرمود: «روزه سه روز از هر ماه که یک چهارشنبه میان دو پنج‌شنبه باشد، و روزه ماه شعبان، وسوسه‏ سینه و پریشانى قلب‏ را می‌زداید». ادامه دارد ... @AFKAREHOWZ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🥀هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو ناگزیرند از آغاز به مشکل برسند رهروان از تو و از جامعه تا بی‌خبرند کی به درک قلم و قاف و مزمل برسند🥀 ▪️نیمه ذی الحجه سال ۲۱۲ قمری به دنیا آمدند، مادرشان: سمانه یاسوسن،کنیه‌شان:ابوالحسن سوم، فرزندان ایشان امام حسن عسکری علیه السلام، حسین، محمد و جعفر و یک دختر. ▪️امام هادی علیه السلام در ایام خلافت معتز عباسی در سوم رجب سال ۲۵۴ قمری مسموم و به شهادت رسیدند. در تشییع پیکر ایشان بازارهای سامرا تعطیل و مردم گریان بودند. ▪️ دهمین پیشوای شیعیان، 33 سال، هدایت معنوی و سیاسی جامعه شیعی را بر عهده داشتند و در طول حیات‌شان با جریانات گوناگون فکری و عقیدتی ازجمله غالیان و صوفیان و... درگیر بودند؛ اگر تلاش‌ها و روشنگری‌های امام هادی علیه السلام در برابر فرقه‌های منحرف نبود، این فرقه‌ها در اسلام اصیل رخنه ایجاد می‌کردند. ▪️ از مهم‌ترین یادگارهای امام هادی علیه السلام زیارت جامعه کبیره است که قالب و مفاد آن، پاسخگوی نیازهای خطیر معرفتی امامی مذهبان در زمانه امام هادی علیه السلام است و می‌توان آن را یک نظام‌نامه جامع برای مدیریت افکار شیعیان امامی در آن دوره برشمرد. 📚نوبختی، فرق الشیعه، ص۱۳۴. 📚یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۰۳. 📚شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۰۰. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧠 وسواس در طب سنتی( قسمت ۵): ✍مرضیه سادات حمیدی د- درمان عملی : استنشاق کوتاه کردن ناخن پنج شنبه (از ناخون کوچک دست چپ شروع و به ناخون کوچک دست راست ختم شود )و جمعه رو به قبله غسل جمعه مصرف سدر در حمام و گل ختمی خصوصا جمعه .استفاده از حنا و نوره و حمام اسلامی مثل کیسه کشیدن در حمام استفاده از عطرهای گرم در برخی موارد حجامت و زالو انداختن پشت گوش نیز توصیه شده است. منع مصرف در بیماری وسواس: شکر و قند سفید – شکلات های کارخانه ای -مصرف زیاد پروتئین خصوصا گوشت قرمز- قهوه و چای –حبوبات از مواد غذایی سرد و خشک و همچنین عدس و بادمجان،کلم،قارچ و دیگر مواد سودا زا پرهیز شود منبع :برگرفته از نظرات حکیم خیر اندیش آیت الله ضیائی استاد ابن علیان دکتر روازاده و دیگر اساتید طب سنتی @AFKAREHOWZ
. «میدان رسانه» ✍سیده ناهید موسوی 🔖کلاس‌های مجازی سواد رسانه‌ای سه شنبه‌های پاییز طی چند هفته شروع شدند. با برنامه مشخص از زمان و اساتید که در گروه سنجاق شده بود، کلاس‌ها را در ساعت معین شده ‌حاضر می‌شدم. کل دوره با این جمله؛که مقصد ما سواد رسانه نیست بلکه حکمت رسانه است از بیان اساتید خلاصه می‌شد. موضوعی مهم در دنیای امروز با مباحث گسترده، محتوا شناسی، پیام شناسی، علوم شناختی، جنگ شناختی، و دیگر انواع جنگ رسانه‌ای جدید همه واژگانی بودند که شاید خیلی کم از آن‌ها شنیده باشیم. 🔖سوادی با مهارت و شناخت لازم است ما در نسل پنجم یعنی نسل امروزی درگیر یک جنگ رسانه‌ای هستیم. جنگ صرفا نظامی و تصرف جغرافیایی با موشک و بمب نیست. تهاجم فرهنگی، نفوذ فرهنگی، ناتو فرهنگی، آشوب و دعواهای سیاسی و...از انواع دیگر جنگ‌های‌ غیر نظامی و دارای قدرت تحول و تغییربسیار زیاد است. ساخت یک فیلم هالیوودی، پردازش یک شخصیت کارتونی، بازی‌های یارانه‌ای، دقیقا اموری که در تکنولوژی و فضای مجازی کاربردی هستند را دشمن در طولانی مدت مانور می‌دهد تا به اندازه کافی تأثیرگذاری داشته و بعدها در موقعیت مناسب ذهنیت مخاطب درگیر و شاهد چهارشنبه‌های سفید، حجاب اجباری و... می‌شویم. 🔖در دنیایی که محتوا پادشاه است،حتما نوشتن را یاد بگیرید! جمله‌ای که یک دنیا حرف دارد. هر وسیله و روشی که برای ارتباط به کار می‌رود، رسانه است. و حیات اجتماعی انسان‌ها نیز وابسته به رسانه‌است.«کلمه» بنیان همه فرهنگ‌ها است و تصویر بر پایه کلمه ساخته می‌شود. سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی حکیمِ در کلمه و تصویر بودند. 🔖بی شک رسانه‌ها، از جمله فضای سایبری همانند دیگر اختراعات برای بهره‌برداری جهت دستیابی به اهداف مطلوب ساخته و پردازش شده‌اند. گسترش جمعیت و تنوع شاخه‌های مطالعاتی، سبب شده تا روز به روز کمیت و کیفیت کاربری فضای سایبر افزایش یابد. ارتباطات جمعی زیرمجموعه ارتباطات است و درحال حاضر، چندین رشته مطالعاتی از جمله جامعه شناسی، علوم سیاسی، روان شناسی و سایر رشته‌های علوم انسانی، در حوزه‌های مختلف علوم دینی و دانشگاهی و سایر نهادهای فرهنگی آموزشی به بررسی این موضوع و رصد آن اهتمام دارند. 🔖این تکنولوژی پیشرفته، جهان را به دهکده تبدیل کرده و جهانیان را به یکدیگر پیوند داده است. مارشال مک لوهان؛ بحث دهکده جهانی را تعریف کردند و به زعم ایشان رسانه خودش یک پیام است. برآیند و خروجی فضای مجازی، از جمله عناصر کلید براندازی یا توسعه تمدن یا ترویج و تعمیق فرهنگ محسوب می‌شود، زیرا فضای مجازی در شکل دهی سبک زندگی و روش و منش فرد و جامعه تأثیر به‌سزایی دارد، و در آخر دنیای امروز دنیای رسانه است. @AFKAREHOWZAVI
«بهشت با برودت هوا» ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد کرمان قبل از حاج قاسم برایم پر بود از دلیل، پر از ابنیه تاریخی، پر از حرف، پر از تاریخ، پر از همه چیز. اما کرمان بعد از شهادت حاج قاسم فقط یک چیز بود، فقط یک دلیل؛ گلزار شهدا. مسیر طولانی‌ست، قد و مقیاس طولانی بودن برای من با مشهد محاسبه می‌شود. کرمان از مشهد هم دورتر است. نقشه حدود ۱۰ ساعت رانندگی مستمر را نشان می‌دهد و ما فقط یک نقطه را زده‌ایم، گلزار شهدا. ساعت یک نیمه شب بود رسیدیم به شهر کریمان. از ورودی شهر تابلوها ما را به سمت گلزار راهنمایی می‌کردند. کرمان بعد از شهادت جور دیگری بود. قبل از شهادت هر جا می‌رفتیم حاجی حضور داشت، اما بعد از شهادت انگار زنده‌تر شده‌بود... گلزار شهدای کرمان کنار کوه صاحب‌الزمان، حالی عجیب دارد، انگار کوه‌ها دارند از گلزار محافظت می‌کنند. دمای آن‌جا اما به شدت کوهستانی‌ست، منفی چهار درجه. راستش از اوصاف بهشت سرما نشنیده بودم اما در کرمان دیدم. بدون اغراق بهشت کرمان تماشایی‌تر از بهشت موعود است، مگر غیر از این است که "شرف المکان بالمکین"؟ آن‌جا اصحاب گم‌نام آخرالزمانی سیدالشهدا گرد هم جمع شده‌اند. از هر قشری، با هر سنی، مال هر جنگی، یکی دفاع مقدس، یکی شهید انقلاب، یکی شهید ترور در مطار بغداد، یکی کشته شده به کین و دشمنی با سردار در سالروز شهادتش. کلی حرف جمع کرده‌بودم که به حاجی بگویم، کلی التماس دعا بود که باید ادا می‌کردم. اما زبانم قفل بود، دست‌ها از زیر چادرم بیرون نمی‌آمد. منگ بودم‌ مثل کسی که باید باور کند عزیزش واقعا زیر خروارها خاک است. باید باور کنم که دست جدا شده همین‌جاست. باید باور کنم جسم سردار زیر این خاک است، اما رسمش نه! دور مزار شلوغ بود، سردی مانع نشده‌بود کسی به زیارت نیاید. دور سردار پر بود از دهه هشتادی‌ها. انگار جایی بهتر از این‌جا نداشتند، حق هم داشتند. دور مزار حاجی، انگار یک پله بزرگ‌تر شده‌بودیم، دیگر دعوا بر سر حجاب و نظام و... نبود. دعوا رسیده بود به غول مرحله آخر، رسیده‌بود به دشمن مشترک. کمی آن‌طرف‌تر، عادل رضایی خوابیده‌بود، اما صدایش کل مزار را پر کرده‌بود، زنده زنده، زنده‌تر از آن موقعی که زنده بود. پرچم روی قبرش کشیده‌بودند، چه حسرتی کل جانم را گرفت. چقدر قبرش خوشگل شده‌بود. کمی آن‌طرف‌تر شهدای کرمان بودند، کاپشن صورتی هم بود، با گوشواره قلبی که قلب یک ملت را به درد آورده‌بود. بقیه هم بودند. حضورشان نشان از مظلومیت‌شان بود و نشان از حرکت رو به جلو تمدنی و دشمنی که دیگر دلیل ندارد خباثت خودش را از پشت هزار رنگ و ریو پنهان کند. دوباره به سمت حاجی می‌روم، دختری که شبیه به من نبود باب گفتگو را باز می‌کند و مرا با عبدالمهدی مغفوری آشنا می‌کند. سر قبر این شهید پر بود از آدم. بوی گلاب گرفته‌بود آن‌جا، بس‌که گلاب نذر کرده‌بودند و حاجت گرفته‌بودند. شاید گلاب این‌جا آبرو گرفته‌بود و خوش‌بو‌تر شده‌بود. شهید یوسف الهی هم بود، رفقا کنار هم جمع بودند. بهشت کرمان برای بهشت بودن به هوای مطبوع نیازی ندارد. شهیدانی‌دارد که بوی بهشت را به آن‌جا می‌آورد، یک بهشت با برودت هوا. @AFKAREHOWZAVI
. «صد روز» ✍زهرا نجاتی صدروز، خیلی است. به عبارتی سه ماه و ده روز می‌شود کمی کمتر از عده فوت زن برای شوهر برای کسی که عزیزی را از دست داده،صد روز می‌شود، بیش از چهل روز، می‌شود سه ماه و ده روز. می‌شود به اندازه سفید شدن مو، صد روز خیلی زیاد است.مثلا یک مادر باردار را یه ماه و یک هفته، جلو می‌اندازد. بچه های کوچک هم در سه ماه، خیلی تغییر می‌کنند. نوزاد سه ماهه غلت می‌زند، وزنش حدودا دو برابر یا بیشتر از زمان تولدش شده و لباس سایز یک، برایش کوچک می‌شود. صد روز زیاد است به خصوص برای کسانی که صد روز باشد مدام داغ این و آن ببینند، داغ همسایه، خواهر، برادر، دوست، آشنا. برای لرزیدن مدام دست و دل از اینکه کدام انفجار، عزیزانم را از من خواهد گرفت. برای تلاطم دایمی، برای گرسنگی کشیدن، برای آلودگی و نبود دارو. برای اینکه مدام از این مدرسه به ان مدرسه کوچ کنی و در هررفت و آمد، عزیز به خون تپیده‌ای ببینی. در عوض می‌دانی، صد روز برای مادری که فرزند از دست داده، هیچ نیست.. برای کسی که عزیزش، جلوی چشمش پرپر شده، او را با دست خودش توی پتو پیچیده و با او وداع کرده، صد روز هیچ نیست، صد سال را هم بعید می‌دانم. امروز صدمین روز از طوفان الاقصی است. صدمین روز از به خاک وخون تپیدن بیست و سه هزار شهید مظلوم غزه. صدمین روز از نسل کشی آشکار که رییس سازمان ملل فقط در نطق طوفانی‌اش، آن را محکوم کرده. هرچند در زبان سگیونیستها، دختران چهارساله، خانم جوان خوانده می‌شوند تا بیشتر از همیشه دنیا را فریب دهند. امروز، صد روز از وقایعی می‌گذرد که ارزش خیلی‌ها را از حیوان پایین‌تر آورده چون حتی در مقابل جنایات علنی، چشم‌هایشان را بسته‌اند و خیلی حقایق و زیبایی‌ها را راجع به کنه اسلام و فرهنگ مقاومت، به هرکه بفهمد حالی کرده. صد روز بس است برای اینکه کسی عمق خباثتش را باسکوت، نشان داده باشد یا تردیدش را در مورد حقانیت جبهه مقاومت و اسلام،کنار بگذارد. این صد روز هم گذشت و می‌گذرد آنچه خیلی‌ها باسکوت و ناحقی کردند و البته روسپیدی‌اش می‌ماند برای غزه و فلسطین و مقاومت و روسیاهی‌اش هم برای دشمنان و اسراییل و حتی ساکتین. البته که به‌قول رهبر، یک روز تاریخ، ناجوانمردی و پلیدی این روزها را، برای دیگران روایت خواهد کرد و منتقم خواهد آمد. @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«سکوی پرواز را دریاب....» ✍ موسوی خواستم بگویم باز در بند کلماتم اما نه! مدتی هست کلمات در بند من هستند. می‌نویسم، پاره می‌کنم! می‌نویسم، می گریه‌ام! می‌نویسم، بغض شبانه ام را سرکوب می‌کنم. آن قدر باید بنویسم، تا کلمات برای روح خسته‌ ام بال شوند. آری! دنیا برای من نیست برای هیچکس نیست.! دنیا محل گذرست، اما محل رسیدن به سکوی پرواز الی الله است. من با قلم نفسِ سرکش  خویش را، باید بارها بارها بشکنم تا تسلیم واقعیت انسانی خود شود. می‌دانی واقعیت انسانی چیست؟! همه آن را  می‌دانیم! اما یا گرفتار غفلتیم یا گرفتار مادری به ظاهر مهربان دنیا شدیم. دنیا مادر نامهربانی هست، بارها ما را با وعده از خانه‌ای ابدی و واقعیت سرنوشت خویش دور کرده است.! امان نامه می‌دهد در حالی لا امان البقاء دنیا! هرچند به گفته‌ی امام علی (علیه السلام) که می‌فرمایید: «النّاسُ أبناءُ الدنياو لا يُلامُ الرجلُ على حُبِّ اُمِّهِ مردم فرزندان دنيايند و هيچ كس براى دوست داشتن مادرش سرزنش نمى شود.» (نهج البلاغه، حکمت 303) می‌نویسم که به نفس خویش دیکته کنم. اینجا محل گذر است، نه ماندن! دل باید کند و باید هر ساعت، هر دقیقه و هر ثانیه منتظر قطار آخرت باشد. وقتی دنیا با این همه شکوه، زیبایی، نیرنگ و خون خونریزی است، محلی برای پرواز هم دارد. چرا پرواز نکرد! چرا خود را به سمت سکوی نرساند؟! دنیا محل گذر است، اما محل پرواز به بهترین نقطه‌ی هفت آسمان هم هست. دل باید از آن کند، اما پی راهی برای پرواز هم باید بود. مولای من حضرت امام علی (علیه السلام)  می فرمایید:«أخرِجُوا مِن الدنيا قلوبَكُم  ،قَبلَ أن تَخرُجَ منها أبدانُكُم ؛ففيها اختُبِرتُم و لِغيرِها خُلِقتُم  پيش از آن كه پيكرهايتان از دنيا برود ، دلهاى خود را از آن بيرون بريد ؛ زيرا در اينجا آزمايش مى شويد و براى جز آن آفريده شده ايد.» بحارالانوار، ج75، ص77، ح @AFKAREHOWZAVI
💢بازنمایی وجوه جنسیت در سینما ✍زهرا راد ✅زنانگی و مردانگی، آن‌چنان که در ساحت نظری محل تاخت و تاز بی‌امان نظریات فمینیستی بوده، جهان رسانه و تصویر را هم بی‌بهره نگذاشته که بهترین ویترین نمایش خود قرار داده است. این معنا در سینمای غرب با زن قدرتمند(زن شگفت انگیز)، زن خشن مردواره(بیل را بکش، یاغی) از یک‌سو و زن بی‌خانواده(بیوه سیاه) و زن لاابالی اغواگر(گرگ وال استریت) از سوی دیگر، با تکنیک‌های سینمای چشم‌گیر، بازنمایی شد و برخی به پرفروش‌ترین آثار سینمایی در سال تولید خود تبدیل شدند. ✅در سینمای ایران پس از انقلاب ایده‌ای که بازنمایی‌های روشنفکر زده سینمای ایران را تغذیه فکری می‌کند یا زن مظلوم مورد سوء استفاده است که اقتداری ندارد یا زن مردواره مدرن شده است که قدرتش چون مردان سخت و مکانیکی است و زنانگی و نرمش ندارد. اولی بازنمایی وضعیت زن در جمهوری اسلامی و دومی ایده طیف روشنفکر برای نجات زن جمهوری اسلامی است. این تبدیل و تبدل موجب تحولات جنسیتی زنانه و مردانه همزمان شده است. مردان را از جایگاه خود خارج کرده و به موجوداتی زبون تبدیل می‌کند و زنان را از طبیعت خود جدا کرده و مردانه به صحنه کارازا جهان می‌کشاند. آخرالامر نه زنان از زنانگی طرفی برمی‌بندند و نه مردان جایگاه خویش را زیست می‌کنند. ✅همین‌جا با پدیده فروپاشی خانواده مواجهیم که جهان مدرن راه‌حل آن‌را در اشکال غیرطبیعی خانواده جسته است؛ همباشی یا زندگی بدون ازدواج تا هرگاه ملال و ناسازگاری رخ داد، هرکه به راه خویش رود. ازدواج دو هم‌جنس به عنوان بدیل دیگری برای خانواده طبیعی، زندگی با حیوانات فاقد شعور و نطق انسانی، ازدواج با رباط‌ها و عروسکهای جدید با قابلیت‌های هوش مصنوعی و نهایت تنهایی و تنهایی راه‌های پیشروی انسان بریده از خودند که در آثار سینمای جهان نمونه‌های قابل توجهی از آن‌را می‌توان یافت. «فروزن »به عنوان یک انیمیشن زنانه از جنس رادیکال، هم‌جنس گرایی را پیشنهاد می‌کند. سینمای ایران نیز با سوژه پرتکرار زن مظلوم_مرد ظالم، سعی دارد، زن قدرتمند _مردضعیف را بازتولید کند و آورده‌ای بیش از این در حوزه جنسیتی برای مخاطب سینمای ایران و جهان ندارد . این ایده به نوبه خود نتیجه‌ای جز بر هم زدن نظم جنسیتی و انسانی به دست نمی‌دهد و به عنوان ابزاری سیاسی در دست مخالفان جمهوری اسلامی برای برهم زدن نظم عمومی در داخل کشور کارآمدی دارد. ✅و راه شکستن این فضای غالب در سینما، بازتولید زن انقلاب اسلامی به عنوان زن مقتدر به قدرت نرم در انواع و اشکال متعدد و در تعداد متکثر خواهد بود و این مهم میسر نیست مگر با بازنمایی مردان در جایگاه مردانه خود که در یک تعامل سازنده با زنان تعادل جنسیتی را در جامعه ایرانی اسلامی به تصویر می‌کشند و هویت دوجنس را درپرتو نظریه زوجیت بازتولید می‌کنند. @AFKAREHOWZAVI
✍سادات حسینی گو خبر کنند آمریکا و تل آویو را آمده موشکِ ایران زود برخیزید ز خواب میشود هر روزتان همین شکلی شاید که فاتح بیدار کند شما را ز خواب😁 @AFKAREHOWZAVI
"پرسه" ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد یک نام مشترک میان مسلمانان و زرتشتیان وجود دارد به نام "پرسه" یا همان مراسم سوم متوفی و یا یادبود برای او. این لفظ از قدیمی‌ترین الفاظ فارسی است که اتفاقا تاکنون مورد استفاده قرار می‌گیرد. لفظی که اکنون بین مسلمانان نیز رایج است و برای ختم و سوگواری از آن استفاده می‌کنند. این نام در میان اهالی فارس، کرمان، سیستان و یزد رواج بیشتری دارد. خودمان را برای سومین روز خاک‌سپاری "عادل رضایی" در کرمان رساندیم. خودشان این مراسم را "پرسه" می‌گفتند، در حسینیه ثارالله کرمان. انگار زمین حسینیه کش آمده‌بود و تا توانسته‌بود میزبان مردمی بود که برای عرض تسلیت به خانواده متوفی، نه! شهید آمده‌بودند. جمعیت موج می‌زد بی‌ترس از حمله‌ای دیگر یا بمبی دیگر، انگار این مردم ترس نمی‌شناسند. مداح می‌خواند و صدای گریه از در و دیوار حسینیه بلند بود. غبطه‌ای عجیب گریبان همه را گرفته‌بود، این از آه گرمشان پیدا بود. محارم شهید را می‌توانستی با یک نشانه بیابی، آنان مشکی نپوشیده‌بودند. همه چفیه سبز داشتند، به حرمت خون شهید و به نشان ادب به مقام بلند عزیز از دست‌رفته. در میام محارم ایشان کسانی بودند که اتفاقا چادری نبودند، ولی این دلیل، کافی‌نبود برای نپوشیدن چفیه سبز. اصلا بعد از این واقعه، جنگ بزرگتری پیش‌رو داشتند. در مراسم با حلوا و کماج پذیرایی می‌کردند. کماج برای اهل کرمان خیلی خوشایند است. بعد از مراسم به منزل شهید رفتیم، حال عجیبی بود، انگار خدا به بازوان آنان قدرت داده‌بود. مادر شهید فقط چفیه سر نکرده‌بود. به او حق دادم، حق داشت، حتی اگر پسرش شهید شود، حتی اگر عاقبت بخیر شود، او مادر است باید عزاداری کند برای غمی که نمی‌داند چرا بعد از آن غم هنوز زنده مانده‌است!؟ جمع صمیمی و یک‌دل خانواده شهید برایم از همه چیز دل‌نشین‌تر‌ بود. برای حفظ ادب و شان پدر و مادر شهید، در خانه ا‌یشان مراسم می‌گرفتند. همسر شهید عادل رضایی از وابستگی معنوی بین خودشان می‌گفت و از حال معنوی شهید که قول شهادت خودش را به مادرش داده‌بود. کرمان بعد از این حادثه قد کشیده و خودش را آماده‌کرده برای تاوان محبتی که در دلش دارد، تاوان محبت حاج‌ قاسم، تاوان عاشقی، اما آنان عجیب عاشق‌اند. @AFKAREHOWZAVI
«گفتمان دور بُرد » ✍طیبه فرید جنگ برای خودش زبان و گفتمان دارد.نه فقط موشک ها،تفنگ ها و ماشین های نظامی، که شکل بکارگیری تجهیزات جنگی ،آرایش و پیرایش خطوط مقدمِ پیدا و پنهان،زمان و مکان جنگیدن هم حامل گفتمانند!این چیزی بود که عوام می فهمید اما برخی خواص انقلاب به درکش نرسیدند.خواصی که گذر زمان خاصیتشان را گرفت.البته این اجحاف به گذر زمان است.که خود عنصر زمان از تعرض این ها در امان نبود وقتی که می گفتند:دنیای فردا دنیای گفتمان هاست نه موشک ها! تروریست نیابتی خودش را بین مردم کوچه و بازار منفجر می کند و «آقای منطقه»مقر تروریست های نیابتی را که بیخ‌گوشمان است با دور برد ترین‌ موشک‌های بالستیک خیبر شکن می زند.خیبر شکن! خیبر را به ذهنتان بسپارید........ تا صدای انفجارش چُرت ساکنین پادگان نظامی تلاویو را پاره کند.دیشب صدای دیالوگ عمیق موشک هایی که به دل اربیل عراق و ادلب سوریه نشست را شنیدید؟بیخ گوشمان که موشک دور برد نمی خواست.... می بینید؟ دنیای امروز دنیای گفتمان هاست،از نوع موشکی.موشکی برای خیبر. @AFKAREHOWZAVI
«بصیرت مثال‌زدنی» ✍خالقی پس از سال‌ها مبارزه، در اثر اعتراضات و راهپیمایی‌های گسترده‌ی مردم ایران با رهبری حکیمانه و الهی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله‌ علیه) در نهایت روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ محمدرضا پهلوی به همراه فرح، پا به فرار گذاشت. او امیدوار بود مانند مرداد سال ۱۳۳۲، با نبود رهبری حکیم و واحد، و در نتیجه _ نبود مردمی بصیر_ بتواند پس از سرکوب مردم توسط ارتش و سرسپردگان خود و با کودتا به کشور برگردد و به حکومت استبدادی و دیکتاتوری خود ادامه دهد. رهبر انقلاب در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور فرمودند: رسیدن به هدف‌های اسلامی جز با حضور مردم امکان پذیر نیست/ مسئله مردم یک اصل اسلامی است. ( ۱۴۰۲/۱۰/۲۶) اما ‏‏ملت شریف و شجاع ایران که با بصیرت مثال‌زدنی این اتفاق مبارک را طلیعۀ پیروزی و دست یافتن به‏‎ ‎‏آزادی و استقلال می‌دانستند، با ثبات قدم در ادامه‌ی مسیر نه تنها راه بازگشت شاه ملعون را مسدود کردند بلکه به ملت‌های مظلوم ثابت کردند که با فداکاری و استقامت می‌توان بر مشکلات، هر‏‎ ‎‏چند دشوار غلبه کرد و به مقصد رسید. ملت ایران در پرتو جهاد تبیین و روشنگری رهبریْ حکیم و الهی، حضرت امام خمینی (رحمه‌الله‌ علیه) به دنیا نشان دادند که با اتحاد و همدلی، می‌توان دشمنان سرسختی، همانند آمریکا و رژیم صهیونیستی را از کشور خود بیرون کنند و ابهت توخالی آنها را افشا نمایند. آحاد مردم پس از برانداختن رژیم شاهنشاهی منحوس پهلوی با اطاعت از فرامین رهبری و وحدت کلمه تا مستقر کردنِ حکومت جمهوری اسلامی از پای ننشستند و به فضل الهی و عزم و اراده‌‌ی پولادین آنها، انقلاب اسلامی را در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رساندند. @AFKAREHOWZAVI
. «برای کاپشن صورتی» ✍سیده ناهید موسوی 🇮🇷کرمان، کاپشن صورتی، گوشواره قلبی واژه‌هایی که در این مدت متداول شدند و خیلی از آن‌ها نوشتیم. هشتگ‌ شدن را هرگز نباید فراموش کرد.الان که درحال تایپ این متن هستم تصاویر کودکان که سرتا پا خونی و مجروح شدند یا کفن شده در آغوش پدر و مادرانشان بودند یا آن لحظاتی که از شدت ترس لرزه بر جان نحیف و ظریفشان افتاده و... در ذهنم تداعی می‌شود. 🇮🇷برای گوشواره قلبی در ایران میلیون‌ها قلب‌ به درد آمد. تیتر اول روزنامه‌ها‌ و فضای مجازی تصاویر و اسم کاپشن صورتی بود به حدی که ترند می‌شود و هشتگ کاپشن صورتی با خطی درشت بر بدنه موشک های ایرانی نوشته می‌شود تا دشمن بداند هر اقدامی بدون پاسخ باقی نمی‌ماند، و حریف قوی و سرسخت است. 🇮🇷 اوایل، وسط و یا آخر هفته فرقی ندارد، صبح سه شنبه هم زیباتر می‌شود. وقتی خط اول اخبار بمباران مواضع دشمنان در مخفی‌گاه هایشان همین حوالی در کشور‌های همسایه باشد. وضع جهان درحال دگرگونی‌ست ایران، یمن، لبنان و... جزو قدرت‌های بزرگ منطقه و نقش تعیین کننده دارند.‌ 🇮🇷دیدن تصاویر حملات موشکی سپاه وویران شدن آن‌ها بر سر دشمن برای ما خوش‌تر از شنیدن موسیقی و کلیپ‌های براندازان فَشل و‌ اپوزیسیون است. شاید در این مدت برای چندین دختر جوان شهیده در حمله تروریستی کور درکرمان و کاپشن صورتی،کسی ازمدعیان آزادی بیان و حقوق انسان پیامی از نوع‌تسلیت و همدردی با هموطنان و مردم صادر نکرد و این یعنی بدخواهی، رذالت و بی تفاوتی نسبت به وطن و هموطنان. 🇮🇷معادلات و تحولات جدید با موشک‌ها نه گفتمان هدف قرار می‌گیرند. و با پرتاب هر موشک نام شهید طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران زنده‌تر می‌شود. شهیدی که اهدافش فراتر از اقتدار موشکی بود. ایشان دورتر را می‌دید و برای روزگاری برنامه ریزی می‌کرد که بزرگ‌ترین مسئله جهان اسلام یعنی مسئله فلسطین را به راه‌حل نهایی خود یعنی نابودی رژیم اشغالگر قدس نزدیک کند. شهید طهرانی مقدم تنها خواسته و آرزویش این بود که با نابودی اسرائیل حاکمیت اسلام ناب محمدی در جهان برقرار شود و جمله‌ای که به درخواست ایشان بر مزارشان نوشته شد:« این‌جا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند.» حاکی از اراده و عزم ایشان بود. هنوز اما، حریفانی همانند ایشان هستند که برای انتقام خون شهیدان می‌جنگند و در میدان، حریف می‌طلبند و به صبح صادقِ پیروزی ایمان دارند. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«قصه به غصه رسید» ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد گنبد و گلدسته برافراشته در مجاورت قبر حاج قاسم از دور خودنمایی می‌کند. پس هرچقدر دور باشی، تا وقتی گنبد و گلدسته را می‌بینی، می‌توانی برآورد بکنی که حدودا چقدر با مزار فاصله داری. یک جورهایی سنگ نشان است که قبر حاجی را گم نکنی. وقتی رسیدیم به محل انفجار اول در کرمان، سنگ نشان خودش را نشان می‌داد. فاصله، قریب به دو کیلومتر می‌شد. آسفالت گاز خورده بود. جای ساچمه و انفجار در وجودش پیدا بود. درخت‌ها اما این‌بار خوب آبروداری کرده‌بودند، جانشان شده‌بود سپر بلای مردم. بنرهای نصب شده در این مکان حال دلت را خراب می‌کرد. خراب خراب از آن لحظه که چه جان‌هایی بی‌جان شدند و چه عزیزانی عزادار. کی باور می‌کرد که "احتمالا امیرعلی افضلی" این‌قدر روضه داشته باشد؛ یا کاپشن صورتی؟! مگر نه این‌که همه دختران ایران صورتی دوست دارند؟ چقدر باید بسوزی وقتی یادت می‌آيد که کل مغازه‌ها را برای پیدا کردن صورتی مورد علاقه دخترت گشته‌ای. حالا اگر اهل دودوتا باشی با یک حساب سرانگشتی می‌توانی بفهمی که تراکم جمعیت در این فاصله با مزار یعنی چه؟ چه حجم از جمعیت در مسیر رسیدن به مزار بودند. آن‌وقت باز اگر حساب و کتاب کنی، میفهمی که اگر این بمب صد متر آن طرف‌تر بود چه می‌شد؟ ۵۰۰ متر آن‌طرف‌تر چه می‌شد؟ زیرا هرچه به هسته دل‌دادگی نزدیک شوی حجم دلدادگان زیادتر می‌شود. نیازی به نمودار نیست، خیلی می‌شد خیلی. اینجا باید به احتمالات فکر نکنی و فقط شکر کنی. به قول مادربزرگ‌ها، خدا همیشه جای شکر باقی‌می‌گذارد. دلم دارد ذوب می‌شود، جای ترکش‌ها بر روی علائم راهنمایی فلزی خودش روضه است. این‌ها با بدن کودکان چه کرده‌اند؟ یکی از شاهدان عینی می‌گفت، فرد بمب‌گذار به سگهای بمب یاب برخورد می‌کند و برای لو نرفتن زودتر اقدام می‌کند. با خودم فکر می‌کردم کاش زودتر پیدایش می‌کردند. برای خودش هم بهتر بود. شاید عاقبت بخیر می‌شد. یک غم نهفته پشت تمام پلک‌هایی بود که بی‌صدا می‌آمدند و می‌دیدند و می‌رفتند. گاهی این غم، نم می‌شد و پایین می‌ریخت. گاهی نفرین می‌شد و بر زبان می‌آمد. اما هرچه بود قصه نبود غصه بود. غصه برای مظلومیت فرزندان این ملک که خدا خاطرشان را می‌خواست و خواستنی شدند. @AFKAREHOWZAVI
«بنام ریحانه» ✍طیبه فرید انگشت های بلندِ مرد روی سطح صافِ کرمی رنگ لغزید.صاف و یکدست و بی خط و خش.دورش چرخید و از زاویه های دیگر او را برانداز کرد.چشم‌های گردش روی نقطه ای تیز شد.کف دستش را کشید روی گُرده موشک و لب هایش تکان خورد: _وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ سکانس حجمِ کوچک بدن ریحانه ی کفن پوش روی دست مردهای خانواده سلطانی نژاد در سرمای گلزار شهدای کرمان توی حافظه اش خاموش و روشن می شد.قلبش به جای خون، انتقام پمپاژ می کرد توی رگ هایش! ساعتش را نگاه کرد و از جیب لباس جنگی اش چیزی بیرون آورد .ماژیک قرمز بود،می خواست بنویسد «إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ »می خواست بنویسد...... اما با خودش گفت: _این چیزها را نمی نویسند ،نشان می دهند! صدای رجز مهدی رسولی توی پایگاه پیچیده بود: _بالمهدیّ نَحن مُنتَصِرون للقدِس ها إنِّنا لقادِمون لم یبقَ إلا قلیلٌ عَلی إِزالةِ سَرَطانِ الصّهیون نوک مورب ماژیک قرمز با انگشت های مرد روی سطح کرمی لغزید. ساعتی بعد خیبر حجم متراکم و پیوسته مولکول های هوا را شکافت در حالی که روی گرده اش با رنگ قرمز نشان شده بود: صورتی منم @AFKAREHOWZAVI