eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
711 دنبال‌کننده
862 عکس
149 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. قسم ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد قسم به صفحه‌صفحه تاریخ ایران، قسم به قدمت پیش از تاریخ و بیش از تاریخ این سرزمین، قسم به تک‌تک کتیبه‌های سرازخاک‌بیرون‌آورده برای جارزدن تمدنش، از شهرسوخته، تا شهر جیرفت، قسم به تپه زاغه، به سیَلک، قسم به تمام هویت مکتوب و غیرمکتوب ایران، قسم به بهار، به نوروز، به عید، قسم به تمام مقدسات، به خون‌های ریخته‌شده بر این خاک پاک، قسم به دفاع، دفاع مقدس، قسم به تمام اسطوره‌ها، از شاه‌نامه تا مرزبان‌نامه، قسم به تمام قهرمانان و نام‌آوران، قسم به نان، به برکت، به گندم، قسم به نام، به‌ نام زیبای ایران، که این سرزمین هیچ‌وقت به میزان اکنون عزت‌مند نبوده‌است. ایران امروز من ایستاده است بر قلل رفیع عزت و اقتدار جهان، ایستاده است بر تمام هویت تاریخی‌اش، تمام اعتقاد و باورش، ایران ایستاده است بیش‌ از پیش. ایران برای فردای دنیای بدون اسرائیل حرف‌ها دارد. کارهای روی زمین مانده تمام مدعیان بشریت را یک‌تنه به دوش دارد. به تأسی از مولای کیسه‌به‌دوش برای یتیمان کوفه، ایران قرار است پدری کند برای تمام مظلومیت فرزندان آدم. ◽◽◽ تک‌تک صفحات تاریخ گواهی می‌دهند به این شکوه، به این عزت، عزتی در سایه حکومتی اسلامی، برگرفته از تعالیم آخرین پیامبر الهی. حکومتی که سالیان طولانی حسرت همه دل‌دادگان و آرزوی همه عارفان بوده‌است. حکومتی که نواب‌ها آرزوی جاروکشی آن را داشتند، حکومتی، یکّه و تنها که بنا دارد مقدمات ظهور حضرت منجی را فراهم کند. بنا دارد صدای مظلومان عالم را بشنود و به فریاد برسد. بنا دارد هیمنه پوشالی ابنای شیطان را در هم بکوبد و به جای تمام سران بی‌خاصیت اسلامی، ندای "بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین" را به گوش جهان برساند. در این میانه پیرمراد این سرزمین فرزند حیدرکرار، پور فاطمه زهرا، برای‌مان پدری می‌کند، بزرگتری می‌کند، کره زمین در این دوران فرزندی این‌چنین به خود ندیده‌است. او دستان‌ترین رستم، ولی‌ترین پوریا، کبیرترین کوروش، کمان‌دارترین آرش، کیّس‌ترین کیان، فارسی‌ترین و مِنّاترین سلمان و سربازترین سردار است. آبروی ایران و فخر اسلام است، کسی که عزم جزم کرده غده سرطانی صهیونیست را بخشکاند. کسی که بیش از همیشه دوستش دارم، کسی که پدرانه‌هایش به جانم نوش است. کسی که بیش‌ از هرکسی ایرانی‌است، بیش از همه مسلمان است و بیش از همه متشرع به تشیع، کسی که آرزوی تاریخ است و کسی که جان چون منی هزاربار به پایش. لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم. @AFKAREHOWZAVI
. نائب الزیاره به وقت یک و بیست ✍محدثه زندی صدای قدم‌ها نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود دل توی دلم نیست. برای عملیات فقط به تعداد محدودی نیاز است. دعا دعا می‌کنم و توسل می‌کنم که من هم توفیق شرکت داشته باشم. چشم می‌بندم و قدم‌ها را می‌شمارم. خدایا من هم باشم. تا وقتی دست مرا از جای بلند می‌کند. آری!من انتخاب شده‌ام و اشک در چشمانم حلقه می‌زند از همان زمان ابتدای ساختنم که با سلام و صلوات و توسل همراه بود، تا همین الان منتظر چنین روزی بودم. روزی که جزو اولین پهپادهایی باشم که خاک دشمن خدا را شخم می‌زند. در خود نمی‌گنجم. آسمان تاریک است که با شنیدن صدای یا رسول الله با تمام توان به سمت دشمن رسول الله پرتاب می‌شوم. حدودا سه ساعت زمان تا هدف راه است. با ذکر، مسیر را طی می‌کنم. پایین را نگاه می‌کنم. ایران در امن و امان است. چند نفری را با سر و صدای خودم بیدار کرده‌ام. لبخندها و خوشحالی‌ها را حتی از این فاصله می‌توانم ببینم. چشم‌های خواب‌آلوده‌ای که با ترس سر وصدای مجهول از خواب پریده و اکنون با دیدنم با برق امید و شوق روشن شده‌اند و من را دنبال و دعای خیر بدرقه راهم می‌کنند. دوربین‌ موبایل‌ها از من عکس و فیلم می‌گیرند، فرصت ژست گرفتن ندارم اما چه ژستی بهتر از ژست حمله به اسرائیل. من احتمالا مشهورترین و دوست‌داشتنی‌ترین پهپاد روی زمینم. از فراز تخت فولاد می‌گذرم، مزارش هنوز تازه است. خاکش سرد نشده، برای انتقامش بلند شده‌ام. به سردار زاهدی و یارانش سلام عرض می‌کنم. صدای الله اکبر را می‌شنوم. به عراق نزدیک می‌شوم وقت زیارت است باید آماده باشیم، هرچه باشد راه قدس از کربلا می‌گذرد، فرصت نداریم زمان زیارت‌مان کوتاه است. از آسمانی می‌گذریم که همه انبیاء روی زمین از آن گذشته و در بزنگاه‌های حساس به آن توسل کرده‌اند. "السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین" کاش می‌شد بیشتر بمانیم. ملائکه بالای سر بین‌الحرمین در رفت و آمدند، پر و بالشان را بر ما می‌کشند نمی‌دانم برای متبرک شدن ما، یا برای متبرک شدنشان به حامیان بیت المقدس. مردم عراق هم کم نمی‌گذارند. آنها هم لحظه حضورم را در آسمان ثبت می‌کنند. صدای ذوق و شوق‌شان به آسمان می‌رسد. از شادی آنها دلم شاد می‌شود. مردم سوریه و دمشق و اردن هم از این لذت محروم نیستند، کاش همرزمان یمنی‌مان هم می‌توانستند ما را رصد کنند. عامدانه انتخاب شدم و عامدانه همه‌ی جهان را از آمدنم خبر کرده‌ام که حس اقتدار بپاشم بر سر مسلمانان و به سخره بگیرم هیمنه‌ی دشمنان اسلام را. دعاها، هیجان‌ها، لبخندها و امیدها بدرقه‌ی راهم است. می‌روم تا تسلایی باشم بر جگرسوختگان فلسطین. بلاخره به هدف نزدیک می‌شوم. هدف یک پایگاه نظامی است. ما از سازندگانمان یاد گرفتیم همچون حیدر، جوانمردانه بجنگیم نه چون یزیدیانِ ترسو، وحشیانه. صدای آژیرها بلند می‌شود. گنبد آهنین‌شان عمرا حریف اراده آهنینم شود. زمان فداشدن نزدیک است. آن پایین غوغا است همه در حال فرارند. آن‌هایی که تا چند شب پیش خواب راحت داشتند در هول و هراسند، و آن‌هایی که 190 روز خواب نداشتند، یک امشب را راحت می‌خوابند. می‌روم تا امشب لالایی کودکان فلسطین شوم. برای تکمیل ماموریت‌م از بیت‌المقدس اجازه می‌گیرم. نوبت زیارت قبله اول مسلمین است. سلام ملت‌ مسلمان ایران را می‌رسانم، سلام شهدا را،‌ نائب الزیاره عاشقان مبارزه با اسرائیل هستم. سلام می‌گویم و اذن می‌طلبم و می‌روم که فدا شوم. یا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله @AFKAREHOWZAVI
. از طوفان‌الاقصی تا وعده صادق ✍مریم حمیدیان از طوفان‌الاقصی تا وعده صادق، که آسمان سرزمین‌های اشغالی موشکباران شد، من هر بار بیشتر از خودم ترسیدم‌. با شکستن ابهت پوشالی رژیم کودک‌کش من به خودم فکر کردم. به نقش خودم در دوران زوال صهیونیست. اگر قرار باشد نیرو‌های نظامی، زمین را از وجود آل یهود پاک کنند، من باید چه کنم؟ مدام به خوراکم، لباسم، معماری خانه‌ام، شنیدنی‌ها، دیدنی‌ها و به طور کل به سبک زندگی‌ام فکر کرده‌ام. نکند ذره‌ای شبیه این قوم لجوج باشد؟ نکند به خاطر سال‌ها استعمار رسانه‌ای فرهنگ غرب، زندگی من بر اساس مبانی آنها باشد؟ من در دوران نابودی اسرائیل، بیش از هر چیز بر خود بیمناکم. به رهبری حکیم و سربازان جان بر کف اسلام و به توان نظامی ایران و جبهه مقاومت ایمان دارم. اما از خود، این نفس اماره تردید دارم.. باید با همه توانم سعی کنم هر چه نماد و آثار فرهنگی اسرائیلی در من، خانواده و جامعه‌ام هست نابود شود. همزمان که سپاهیان محمد نابودی رژیم صهیونیستی را شروع کرده‌اند، خانه‌های ما، جان‌های ما و جامعه‌ما باید از سیطره پنهان فرهنگ صهیونیستی پاک شود. من باید در همه زمینه‌ها برای ظهور آماده شوم. @AFKAREHOWZAVI
. «یک تیر و دو نشان» ✍🏻فاطمه_شکیب رخ حمله ایران با آگاهی قبلی دشمن، صورت گرفته بود! این گزینش نظامی، قابل تامل است! زیرا اولاً، این حرکت مبین آن بود که مسلمانان، مانند یهودی ها، خنجر را از پشت نمی زنند و مردانه می جنگند! از این رو، پیش از شروع حمله، برای جلوگیری از هلاکت نوامیس دشمن، فرصت پناه گیری داده شد و به قصد شبیخون، برای کشتار و خرابی بیشتر، حمله آغاز نگردید! دوم، بر خلاف حمله غافلگیرانه، که نشانه ضعف مبارز است، ایران با حمله از پیش اعلام شده، به نمایش قدرت لشکر خویش پرداخت؛ این عمل در شمار رفتارهایی است که دل کفار را از تداوم اهداف خبیث می لرزاند. جالب آنکه، موشک هایی که توسط سپاه، برای پرتاپ انتخاب شده بودند، در شمار توان معمولی و دست کم ایران شناخته می شوند! سوم، این حمله با تعداد زیادی ابزارهای جنگی و البته متفاوت صورت گرفت؛ بنابراین بدون تردید، تنها هدف، تنبیه، انتقام و غیره نبود و ایران با این حمله در واقع، بدنبال شناسایی توان قدرت دفاعی اسرائیل، اعم از نقاط ضعف آنان، قدم برداشت! به خصوص آنکه، اسرائیل در دفاع، به کمک چند کشور، توانست نزدیک به نیمی از این حملات را دفع کند و این مطلب قابل توجه است! از این رو شاید بتوان این حمله را، تاکتیکی برای شناسایی دشمن، در اقدامات آتی ایران تصور کرد! @AFKAREHOWZAVI
‌. افسون دوبار نمی لَخشد ✍طیبه فرید بی بُته ها پنج بار رفته اند دور همی گرفته اند اما ثمره نزاعِشان یک‌ اجاق سوت و کور است.کاش یکی برایشان قصه خر حشمت قلی را بگوید.اسمش افسون بود،بی زبان نه عشوه گری کرده بود نه جادو .حشمت از افسون خاطره تلخ داشت.اسم معشوقه اش را که توی جوانی مرده بود گذاشته بود روی او.البته اگر هم‌نمرده بود او را به حشمت نمی دادند چون یک تخته اش کم بود.افسونِ بی زبان همدمش بود.بدنش یکپارچه خاکستری بود و چشم های مشکی شهلایی داشت.بار می آورد .گاهی بارَش موشک.....نه ببخشید آب بود.هِلِک و هِلِک می آمد توی حیاط خانه اسمال آقا این‌ها ،بار آبش را می ریخت توی حوض.زبان‌بسته چند دفعه می رفت و می آمد تا حوضِ کاشی پر شود.شب عید کار رُفت و روب خانه اسمال آقا که تمام شد روشنک خانم دستور صادر کرده بود که حشمت قلی با خرش آب بیاورد و حوض را پر کند.هر بار حشمت افسار حیوان را می گرفت و تا دم حوض می آورد.آب حوض هنوز به نیمه نرسیده بود که چشم های افسون چاله نوِ پایین حوض را ندید و پایش لخشید و پخش زمین شد.بار آب ول شد کف حیاط.زبان بسته دردش آمده بود،با عر و عرحیاط را گذاشته بود روی سرش.اسمال آقا کهنه چرک را پیچید دور پای افسون. این آخرین باری نبود که خر حشمت بارِ آب را تا لب حوض می آورد.اما آخرین باری بود که پایش لخشید و زمین خورد هر بار روشنک خانم از پشت شیشه های ارسی دیده بود که افسون موقع آوردن بار کمی مانده به چاله پایین حوض مسیرش را کج می کند که زمینگیر نشود. دیوانه ها پنج بار دورهمی گرفته اند یک بار قُپی می آیند که می زنیم،یک بار یک چیز دیگری می گویند.عین روز روشن است که راه پیش و پس ندارند.تنگه‌هرمز چاله نیست چاهِ عمیق است،تنگه‌باب المندب هم. زیر پای افسرها و سرباز هایشان پر از چاله است....چاه عمیق! کاش به اندازه خَرِ حشمت می فهمیدند. افسون به آن خری دو بار نمی لخشد. *لخشیدن:لغزیدن @AFKAREHOWZAVI
. "علمدار" ✍طیبه روستا همیشه به این فکر می کنم که آدم ها اول آدم بوده اند یا ذات؟ ذات یک نقطه ی ریز بوده که دست و پا درآورده یا آدم بوده و بعدا، قبل از آمدنش به دنیا ذات را قالبش دوخته اند؟ هر چه هست خوب بهانه ایست برای توصیف شخصیت آدم ها، خوب یا بدشان‌‌‌‌؛ به تصور ما. بی بی از آن دسته آدم هاییست که امید با ذاتش تنیده. همیشه توی چشم های قهوه ایش حتی حالا که وسط یک دایره ی گود و چروک گیر افتاده به روشنیِ نور، امید را می بینم. مخصوصا وقت هایی که یک لبخند ملیح دلنشین نشسته روی لب های قیطانی صورتی اش و چشم دوخته به خورشیدی که کم کم پشت درخت ها خودش را پنهان می کند. صورت گردش که چروک ها گوشه گوشه اش سبز شده اند جز گونه های گل انداخته اش، از زاویه ای که آخرین پرتوهای نور تابیده روی چهره اش برای من هزارتا معنا می دهد. این حالش را خوب می فهمم. وقت هایی که ابروهای سفیدش را جمع می کند، یکهو ساکت می شود و چند دقیقه بعد چشم هایش می لرزد و زبان باز می کند. می دانم باز دلش هوای عمو محمدرضا کرده. شک ندارم که شب قبلش هم خواب دیده. خواب عمو با چند تا پاسدار آشنای جوان. که شهید می شوند یا یک جوری توی خوابش زنده می مانند. خوابش را تعریف می کند و دنباله ی حرفش می گوید:"الهی بی قضا باشن همه شون." مثل همیشه زانوی راستش را می مالد و حرف دلش را با آهی کشدار می ریزد بیرون:" صبح دلُم می خواس برم سر مزار بچه م، هیشکی نیومد طرفُم امروز..." خوب می شناسدمان. می داند که همین جمله اش کافیست برای اینکه دست بیندازیم دور گردنش، دو سه تا ماچ آبدار بچسبانیم وسط پیشانی اش و بگوییم:"مگه ما مُردیم بی بی؟" "یاعلی" بگو بریم. "یا علی" می گوید و دست می گذارد روی زانویش. از آن" یاعلی" های جان دار که شب 26 فروردین ذکر لب هایمان شد. چشم هایم را خواب گرفته بود و آخرین پیام ها را چک می کردم که بخوابم. لابلای پیام های کمرنگ کانال ها نوشته ای آشناتر نشست وسط چشم هایم. واژه ای ترکیبی که دو هفته لحظه به لحظه منتظرش بودم. ناباورانه انگشت گذاشتم روی اسم کانال و نوشته را خواندم. "شروع شد" انگار که معلم سرمشق داده باشد؛ "شروع شد:" و من جلوی دو نقطه هزار تا جمله ی قشنگ ساخته باشم برای هزار آفرین. جمله هایی از دو طرف دعوای حق و باطل. _حمله ایران به اسرائیل آغاز شده است. _پهپادهای تهاجمی ایران از چندین نقطه پرتاب شدند. _پهپادهای متبرک به آسمان بین الحرمین _ به محض ورود با پهپادهای ایران برخورد می‌کنیم، اما... _وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ... _ژنرال مایکل، فرمانده فرماندهی مرکزی آمریکا، اسرائیل را ترک کرد. _دعای مرزداران... _برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی در تهران، رویارویی مستقیم آنها و ما. _حمله بزرگ شهرک نشینان به مواد غذایی، پس از شروع حمله ایران. _ ایران با نزدیک شدن پهپادهای اسرائیل موشک های کروز پرتاب خواهد کرد. _ ایران از عراق موشک های هدایت شونده پرتاب کرد. _انصارالله هواپیماهای بدون سرنشین را به سمت ایلات پرتاب کردند. _ایران از پرتاب موشک های بالستیک به سمت اهداف اسرائیلی خبر داد. _ ایران فقط سایت های نظامی را هدف قرار می دهد. _راه قدس از کربلا می گذرد. _جشن‌هایی در تهران به مناسبت آغاز حمله ایران به اسرائیل... بیداری تندتر از جریان خون دویده بود توی تک تک سلول هایم. خواندم و خواندم. حرف زدیم و کلیپ ها را دیدیم. محاسبه کردیم که پهپادها کی می رسند و موشک ها را چه ساعتی شلیک می کنند. صدای غرش آمد، اول نرم و آرام، بعد با لرزش خفیف خانه. گمان کردیم رعد و برق است، یا زلزله؛ نبود. دویدیم پشت پنجره، چیزی نبود، جز صدا. همسایه ای از پایین صدا زد، از سمت راست مشخصه. کلید برداشتیم و پله ها را یکی دوتا کردیم و خودمان را رساندیم به پشت بام. همراه هیجان ما نور نارنجی رنگ گِردی، غران بالا می رفت. آنقدر رفت تا نقطه ای شد توی دل تاریکی. برگشتیم و تا بنشینیم و باز سرمان را فرو کنیم توی خبرها... _حملات به مقصد رسیدند. _آژیر خطر در سرزمین های اشغالی. _اسرائیل نتوانست جلوی حمله ایران را بگیرد. _و سلام بر مسجدالاقصی... چشم هایم را می بندم و نفس عمیقی می کشم. بی بی را می بینم با همان لبخند قیطانی و چشم های پرنور. صدایش را از همان فاصله ی صد کیلومتری می شنوم: " خواب دیدُم بی بی! خواب چند تا پاسدار، همراه محمدرضام اومدن..." @AFKAREHOWZAVI
. مرگ بابرکت ✍زينب نجیب امروز داشتم یک تحلیلی را درباره عملیات وعده صادق می‌خوندم که نوشته بود: "در عملیات وعده صادق قرار بود که فقط اسرائیل تنبیه شود اما با توجه به این‌که کشورهای بسیاری درگیر این عملیات شدند، تنبیهی دسته جمعی رخ داد. در شورای امنیت نیز دیدیم که کاری نتوانستند انجام دهند و الان جمهوری اسلامی ایران در تراز یک قدرت جهانی مطرح شده است و از امروز جهان طوری دیگر به جمهوری اسلامی ایران نگاه می‌کند." ناخودآگاه به یاد شهدای اخیر راه قدس افتادم...با خودم فکر کردم که این شهدا چطور زندگی کردند که حتی مرگشون هم انقدر پربرکت شد؟ خون پاک و مطهر این عزیزان، به ناحق و ناجوانمردانه ریخته شد. اما ثمره‌ی اون، آشکار شدن چهره‌ی مقتدر و پرقدرت جمهوری اسلامی ایران شد. چهره‌ی کشوری که در حدود ۴۵ سال هیمنه پوشالی ابرقدرت‌هارو شکست، در اوج تحریم به پرقدرت‌ترین سلاح‌های نظامی مجهز شد، بازدارندگی خودش رو به اوج رسوند و عمق راهبردی خودش رو تحقق بخشید. این‌ها شعار نیست، حقیقت امروز دنیاست. خیلی باید مخلص باشی تا مرگت، افتخارات یک ملت و امت رو نمایان کنه، مرگت، نقطه‌ی عطف یک تاریخ بشه...یک نقطه‌ی روشن، یک نقطه درخشان و پرافتخار ... این دیگه اسمش مرگ نیست. عین حیاته... و وای به حال اون انسان‌هایی که مرگشون فقط مایه‌ی فتنه و شر میشه...بگذریم. یکبار دیگه باید بیندیشیم! گاهی تفاوت آدم‌ها رو در حیاتشون نمیشه فهمید بلکه مرگشونه که اونهارو معرفی می‌کنه... نحوه‌ی مردن منظورم نیست... اثر مرگ منظورمه... دعا کنیم مرگمون فقط برای خودمون ختم به خیر نباشه بلکه دنیا و آخرت بازمونده‌هارو ختم به خیر کنه... الهی آمین @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. جهاد عظیم روشنگری ✍مرضیه عاصی [1]. جنگ سخت را برادران سپاه حسین‌وار با موفقیت انجام دادند، حالا نوبت جهاد تبیین ما در جنگ نرم است و باید زینب‌وار پیام حسینیان را به اقصی‌نقاط عالم برسانیم، چون اگر تبیین نکنیم، این پیروزی عظیم، توسط دشمنان در ذهنها به شکست تبدیل خواهد شد. امروز اسرائیل بیشتر از سپر آهنیِ خود، به "رسانه‌ها" امید بسته است. بعد از عملیات "وعده صادق" دیگر شبهات به صورت گسترده شروع خواهد شد. الآن یکی از اقدامات اسرائیل، ایجاد نگرانی و ترس در افکار عمومی بر مبنای حمله متقابل به ایران هست تا مردم عادی بگویند چرا نیروهای ما حمله کردند تا مجبور شویم تاوان پس بدهیم؟ باید با تمام توان برای افکار عمومی روشنگری کنیم که اسرائیل قابلیت اقدام متقابل و جنگ با ایران را ندارد. [2]. اسرائیل ضربه بزرگی خورده است ، ضربه بزرگ و چند بعدی که فوق تصور او بود. نابودی فرودگاه‌های حیاتی اسرائیل و ضربه سنگین باعث شده است که یهودیان، مخالفت شدیدی با رژیم خود در پاسخ حملات ایران داشته باشند ، از طرفی پاسخ به ایران در این شرایط تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. آمریکا هم به هیچ عنوان نه توان ایجاد جنگ جدیدی را دارد و نه علاقه‌ای برای این کار، زیرا هنوز در اوکراین، فلسطین و تایوان درگیر است و حیثیت او از بین رفته است. اسرائیل هم هیچگاه به تنهایی به ایران حمله نخواهد کرد ، چون توان و جرئت این کار را ندارد. جرئت او فقط در میدان رسانه‌ای است. حالا که او در جنگ رسانه‌ای در باره این عملیات در بوق و کرانای خود می‌دمد، ما هم باید رزمنده جهاد تبیین باشبم و خودمان را مسلح کنیم. [3]. شکست جبهه استکبار و نابودی هیمنه اسرائیل باعث خواهد شد موازنه قدرت در جهان تغییر پیداکند و دست بالا برای ایران باشد. غرب همه چیز را باخته است ، هم جنگ سخت را و هم حیثیت جهانی را، با این حال غرب می‌تواند در دو جبهه واکنش نشان بدهد، یکی ایجاد فشار اقتصادی با افزایش نرخ ارز ، فضا سازی دروغین برای ایجاد جنگ و تحریم بین‌المللی که همه‌اش برای مصرف رسانه و آسیب اقتصادی می‌باشد دوم، فعال کردن گروه‌های ولنگاری برای کشف حجاب ، ایجاد فتنه مخصوصاً پس از طرح جدید فراجا ، تحریک قومیت‌ها و گروهک‌های تروریستی برای حرکات نمایشی در قسمت‌های مختلف کشور.پس از عملیات "وعده صادق" کار ما سخت تر خواهد بود ، پوشش رسانه‌ای و تبیین برای مردم که موشک تاثیری در جهش نرخ ارز و طلا ندارد و بستن دهان غربگرایان داخلی جهت جلوگیری از تشویش اذهان عمومی و ایجاد فتنه جدید کاملا احساس می‌شود. پس مجاهدان جبهه تبیین باید تا آخرین حدّ توان خود، رسالت خویش را انجام بدهند تا مبادا دشمن به آرزوی دیرینه خود برسد. [4].همان‌طور که فرماندهان لایق نظامی ما در این عملیات، خودشان را برای فرضیه‌های مختلفی که ممکن است در جبهه سخت پیش بیاید، آماده آماده کرده‌اند، ما هم باید خود را برای مواجهه با فضایی که در جبهه نرم رسانه پیش می‌آید، آماده کنیم. عمده‌ترین آمادگی ما باید در مقابل شبهاتی باشد که از همان شب عملیات و حتی قبل از آن شروع شده است، مثل زیر سوال بردن اصل عملیات که می‌گویند این عملیات نه ضرورتی داشت نه اهمیتی! در صورتی که این عملیات خیلی مهم بود، چون منطقه کاملاً ناامن شده بود و از طرفی به کنسولگری ما در سوریه حمله شده بود که در عملیات "وعده صادق" به سپرهای دفاعی اسرائیل-گنبد آهنین، فلاخن داوود و پیکان- مورد اصابت موشک‌های ایرانی قرار گرفت وبا این عملیات، هیمنه اسرائیل در تمام جهان در هم شکسته شد. [5].باید مراقب بود که خناسان بزدل، مردم را از سپاه موهومی ابرهه نترسانند و بدانند که خداوند به قولش-اِن تَنصُروااالله یَنصُرکُم- عمل می‌کند و همیشه ابابیلش را مسلح به سجّیل برای دشمنان دین آماده کرده است و در جایی که افراد نهایت سعی و تلاش خود را در میدان‌های مبارزه می‌کنند، آنها را به کمک مبارزان و رزمندگان اسلام می‌فرستد.ممکن است دشمن در این میان، برای اینکه ذهن‌ها را از این عملیات مهم باز دارد و آن را تحت‌الشعاع قرار دهد موضوع یا مسئله‌ای را مطرح کند که حتی ربطی به این عملیات نداشته باشد تا مردم را غافل کند که در این موارد مردم باید با هوشیاری کامل جذب چنین صحنه‌سازی‌هایی نشوند. اگر به خدا اعتماد کنیم و در هر جایی وظیفه خود را به درستی انجام دهیم و شجاعانه در مقابل دشمن بایستیم، دشمن هر حرکتی را حتی حمله نظامی هم انجام بدهد، ما پیروزیم چون خدا با ماست، ما در حال عبور از یک پیچ تاریخی هستیم. @AFKAREHOWZAVI
. تبعیض تنش‌زا ✍محدثه زندی توصیه می‌کنند نگویید ایران حمله کرد بگویید ایران دفاع کرد و فاصله این دو کلمه بسیار است و ظرفیت ایجاد یا توقف یک جنگ و جابه‌جایی ظالم‌ و مظلوم‌‌ را دارد. به‌همان اندازه که در میدان نظامی قائل به دفاع هستیم و باید دفاع کنیم در میدان‌های دیگر مثل دیپلماسی، سیاست و فرهنگ و ... باید حمله کنیم، که اگر نکنیم دفاع‌مان ابتر خواهد ماند. در میدان دیپلماسی و فرهنگ ما طلبکاریم. طلبکار رویکرد دوگانه غرب هستیم. ما طلبکاریم که چرا غرب و سازمان‌های بین الملل در مورد شش ماه ، بگو هفتاد سال، اشغال‌گری، نسل‌کشی و ظلم در غزه سکوت کرده یا انفعالی عمل کرده‌اند، و حمله اسرائیل به کنسولگری ایران را با صراحت محکوم نکرده انداما همیشه تمام قد پشت جنایات ضد بشری رژیم غاصب و اشغال‌گر اسرائیل ایستاده‌اند؟ چرا برای آنها بشر یعنی فقط غربی‌ها و وابستگانش و به شرق و مسلمان و رنگین‌پوست که می‌رسد معنای بشر رنگ می‌بازد؟ چرا به قول خودشان، حق دفاع_ و دراصل جنایت_ را برای رژیم اشغال‌گر نامشروع به رسمیت می‌شناسد ولی وقتی کشوری مثل ایران از حق مشروع و قانونی خود برای دفاع استفاده می‌کند، مورد انتقاد قرار می‌گیرد؟ چرا سازمانی که خود را بی‌طرف بین ملت‌ها می‌نامد با دادن حق وتو به چند کشور خاص راه بهره‌بری یکسان ملت‌ها از قوانین را می‌بندد؟ سازمان ملل باید بداند با رفتار دوگانه خود نه تنها به ایجاد صلح کمک نمی‌کند بلکه خود عامل تنش می‌شود. چرا برای سازمان ملل، امنیت مکان غیرنظامی و دارای مصونیت قضاییِ کنسولگری ایران قابل ویرانی است، اما امنیت پایگاه‌های نظامی اسرائیل که در شش ماه بر سر زن و بچه‌های بی‌گناه بمب ‌ریخته و مبداء تجاوز به کنسولگری کشوری و بلکه به قوانین سازمان بین‌الملل بوده، قابل کوچکترین خدشه‌ای نیست؟ چرا جنایات ددمنشانه در بیمارستان و کشتار چندهزار کودک برای آنها قابل چشم‌پوشی است اما دروغ کشته‌شدن چند نوزاد خیالی، شایسته محکومیت؟ آیا برای سازمان ملل خون کودکان اسرائیلی و غربی رنگین‌تر ازخون دیگر کودکان جهان است؟ چرا آمریکا و انگلیس و غرب حمله‌ی خلاف قوانین به کنسولگری ایران را محکوم نمی‌کنند ولی از محکوم‌کردن حق دفاع کشوری که هیچ سابقه تجاوزی در کارنامه خود ندارد کم نمی‌گذارد؟ چرا کنسولگری‌های خود را مقدس‌تر از کنسولگری بقیه کشورها و خون‌شان را رنگین‌تر از خون دیگر جوامع می‌دانند؟ چرا کودکان غربی و صهیونیستی را معصوم و بی‌گناه‌ و مشمول کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل می‌شمارند، اما کودکان دیگران را استقلال‌طلبان و استعمارستیزان بالقوه‌ تلقی می‌کنندکه در قوانین این کنوانسیون نمی‌گنجند و به جرم غربی و صهیون ‌نبودن باید کشته شوند؟ سازمان ملل تبعیض نژادی را بازتعریف، تئوریزه و قانونی کرده‌است و باید پاسخ‌گوی رفتار دوگانه خود باشد. از اشغال‌گری، نسل‌کشی، کودک‌کشی، حمله به آمبولانس، خبرنگاران و نهادهای بین المللی و... که همه نقض قوانین بین‌المللی است به اسم دفاع از خود اغماض می‌کند ولی دفاع انسانی، جوانمردانه و در چهارچوب قوانین بین الملل ایران در مقابل این وحشی افسارگسیخته را برنمی‌تابد. دنیا باید از ایران به خاطر مهارزدن بر این سگ هار منطقه که سال‌هاست با ایجاد و حمایت گروه‌های تکفیری_تروریستی و اقدامات خرابکارانه دیگر، خواب راحت را نه تنها از مردمان منطقه بلکه از مردمان جهان ربوده سپاسگزار باشد، ولی چه شده است که کشورهایی که قسمت اعظمی از امنیت خود را مدیون فداکاری‌های ایران هستند، گستاخانه ایران را دعوت به خویشتنداری می‌کنند و او را عامل بی‌ثباتی منطقه می‌دانند؟ @AFKAREHOWZAVI
تبعیض تنش‌زا ✍محدثه زندی ملت‌های جهان چگونه به سازمان مللی اعتماد کنند که دبیرکلش بی‌شرمانه در مقابل چشم دوربین‌ها اعتراف کرد که در قبال گرفتن مثلا کمک مالی از عربستان در برابر جنایات سعودی‌ها در یمن سکوت کرده است؟ و این اولین و آخرین برخورد دوگانه سازمان ملل نبوده و نیست. سازمان ملل با کوتاهی در انجام وظایف خود و عدم رعایت اصل برابری انسان‌ها و ملت‌ها در برابر قانون، خود بزرگترین عامل جسارت‌یافتن قلدرهای جهان است و این تبعیض در اعمال قوانین باعث بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا و جهان است. که اگر او به وظایف خود عمل کرده و زورگویان ضدبشر جهان را مهار می‌کرد شاید نیاز به اقدام مستقیم خود کشورها از جمله ایران نمی‌بود. بعد از عملیات طوفان الاقصی و وعده‌ صادق، ناکارآمدی سازمان ملل و شورای امنیت، که نماینده‌ی نظم کنونی جهان‌اند، برای ایجاد برابری و صلح پایدار در جهان به وضوح برای تمام جهانیان روشن شد.وقت آن است که جهانیان از این سازمان ناکارآمد مطالبه کرده و از او بخواهند رفتارش را در جهت برابری انسان‌ها و ملت‌ها تغییر دهد و با شجاعت در مقابل زورگویان عالم که خطری برای صلح و امنیت جهان هستند، بایستد و بیش از این آبروی خود را فدای قدرت‌های در حال اضمحلالی مثل صهیونیست و آمریکای جنایکار نکند و اگر همچنان به این رویکرد خود ادامه دهد باید مسئولیت عواقب آن را نیز به عهده بگیرد. @AFKAREHOWZAVI
. با خودمان مهربان‌تر باشیم ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد یاد نگرفتم از ناخوشی کسی خوشحال شوم، یاد ندارم کسی را برای اتفاقی که خودش مقصر نیست مسخره کرده‌باشم. قطعا هر واقعه‌ی طبیعی که کشوری را دچار اختلال می‌کند ناخوشایند است، اما در این سال‌های اخیر چقدر با کلیپ‌هایی مواجه شدیم که توانایی ایرانی را زیر سؤال برده‌است یا نقص در یک سیستمی را به هوش ایرانی نسبت داده‌است. حتی حوادث طبیعی هم دلیلی بوده بر خود تحقیری، مثل سیل، زلزله و... قطعا باید اتفاقات خوب در راستای هرچه بهتر شدن شرایط کشور انجام داد و در این شکی نیست اما مشکل اینجاست که چرا مقیاس و معیار و سنگ محک همه ایراد بگیران یکسان عمل نمی‌کند؟ این روزها فیلم‌هایی از سیل دبی پربازدید شده‌است. یک واقعه طبیعی که کشوری بر مدار مظاهر بهترین شهرسازی‌های دنیا را این چنین زمین‌گیر کرده‌است. دبی با زیر ساخت‌های پرهزینه و اکثرا تازه ساز از پس این شرایط آب و هوایی برنیامده و وضع از آن‌چه فکر می‌کنیم فاجعه بارتر است. با تاکید بر جمله اولم می‌گویم، خودتحقیری و خود کم‌بینی، بلا و بیماری بدعلاج و سوغات غرب است که هرچه بیشتر در آن بیوفتیم، کمتر نجات می‌یابیم. درون مایه و هویت شهرها بیش از مظاهر تمدنی با افراد آن ارج می‌یابد و مصداق "شرف المكان بالمكين" است. افراد شهر، شهر را می‌سازند و رشد می‌دهند، اگر این روحیه خود تحقیری حاکم باشد چه چیزی از شهرها و ملت‌ها باقی می‌ماند؟! با وام گرفتن از اوضاع نابسامان دبی، فقط می‌خواستم بگویم که مشکل و ناملایمات برای هر شهری امکان وقوع دارد و خدا هیچ قومی را بی‌امتحان رها نکرده‌است. گاهی سختی و تعب مقدمه رشد فردی و اجتماعی جامعه است برای حرکت به سوی امید به سمت روشنایی. در این میان باید باید باید با خودمان مهربان‌تر باشیم و از شکست‌ها پلی به سوی پیروزی بسازیم. دنیا به توانایی‌های ما باور دارد، خودمان هم خودمان را باور کنیم. یا علی @AFKAREHOWZAVI
. تکراری پیامبرانه ✍صالحی منش از چهارگوشه دنیا بهترین و ماهرترین ها جمع شده بودند، با پیشرفته ترین و مجهزترین وسایل. بالای میدان جایی که همه مردم خوب آنها را ببینند، حسابی بساط کرده بودند. به امید آنکه با مهارتهای خود فرعون را راضی و دنیای خود را آباد کنند. فرعون می خواست با ترفند ساحران مردم مجذوب و برده اش شوند. ناگهان جیغ و داد و هورای مردم به هوا بلند شد. با طناب هایی بی جان نمایشی به راه افتاد از مارهایی بزرگ که تند و چابک حرکت می کردند و تسلیم دست ساحران بودند. عده ای از مردم واقعا ترسیده بودند، مبادا مارها آنها را ببلعند و عده ای ذوق زده از شکوه نمایش فرعون فریاد آفرین سر می دادند. ساحران کار خود را هنرمندانه انجام دادند عیب و نقصی نداشت. هیاهوی مردم در غرورشان می دمید. برق خوشحالی در چشم فرعون درخشید. مردم همچنان در شور و هیجان آن نمایش عظیم بودند. بیچاره ها نمی دانستند همه آنچه می بینند خطای دید خودشان است. فرعون ساحران را استخدام کرده تا از نادانی و حماقت مردم سود ببرند و افعی های ترسناک بیافرینند. حالا نوبت حریف بود. مردی که فرعون همه گوش ها را از خیانت او به وطن و آیین کهن پر کرده بود. تنها بود. هیچ یک از اسباب و وسایل ساحران را نداشت. شکوه و تجمل فرعون را هم نداشت. تنها یارش برادرش بود و تنها وسیله اش چوبی خشک بود که با آن چوپانی میکرد و برگ درختان را پایین می ریخت. می گفت خدا هم با اوست. همان خدایی که زمین را بستر آرامش انسان قرار داده، باران می باراند و گیاهان جور واجور می رویاند. می گفت پروردگار من هر کسی را با خلقتی ویژه آفریده و او را هدایت می کند. فرعون با او در افتاده بود که این خدای تو آدم های گذشته را چه می کند؟ تو دروغ گویی. آمده ای ما را از سرزمین آباء و اجدادیمان بیرون کنی. با آن همه سادگی اش ادعاهایی بزرگ‌ هم داشت. می گفت من و برادرم فرستاده خدا هستیم. مردم را از اسارت و بردگی رها کن تا با آنها از این سرزمین برویم اما فرعون تسلیم هیچ منطق و دلیلی نبود و دست از آزار و استکبار خود برنمی داشت. چوب دستی خود را انداخت. ناگهان اژدهایی بزرگ در یک چشم به هم زدن، دهان باز کرد و همه مارهای پرسرعت و بزرگ را بلعید. فرعون همانطور که باد به غبغب انداخته بود، گردن برافراشته بود و چشم در چشم موسی دوخته بود، ناگهان چوبی خشکیده بر تخت خدایی اش شد. همه چیزش را باخته بود حتی رنگ و رویش را. چه رسد به ابهت و سلطنتش. ساحران هم نفهمیدند عصای موسی با کدام ترفند جادویی بساط آنها را بلعید. آن همه مهارت و تخصص، سرمایه و تجهیزات، در لحظه نابود شد. چشمها گرد شده بود، زمان بی حرکت بر عصای موسی قفل شده بود. عده ای از مردم، عده ای دیگر را پایمال می کردند و از روی سر و کله یکدیگر می گریختند. جیغ ممتد جمعیت قطع نمی شد. حالا همه باور کرده بودند او فرستاده خداست، حرف هایش راست است و خدا با اوست. تاریخ در ۲۶ فروردین ۱۴۰۳ تکرار شد. پهباد و موشک ایرانی همه ابهت و شکوه اسرائیل را که خطای فهم مردم بود یک شبه بلعید. به جمهوری اسلامی ایران که همه عمر خود را با تحریم و تهدید فرعون ها در استضعاف به سر برده بود و خونها از او رفته بود نمی آمد که سلاح او چنین معجزه ای بیافریند. اما وعده خدا همیشه صادق است. وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِينَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ «فِي ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّةٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِينَ» (قصص،٥) تاریخ پیامبران تکرار شد و موشک ایرانی به رسم پیامبران هیچ بی گناهی را نکشت، فقط برای اثبات حق ایران شلیک شد. همانطور که اژدهای موسی هیچ کس را ندرید و فقط برای اثبات حقانیت موسی دهان باز کرد. تاریخ تکرار شد. همه جهان پهباد و موشک ایران را دیدند اما برخی باور نکردند، چون ایمان نوری است در دلها که با چشم سر به دست نمی آید چشم دلت باید بینا باشد. امروز بسیاری به ابرقدرتی تنها حکومت شیعه با رهبری ولی فقیه ایمان آوردند، و خود را از اسارت رسانه های اسرائیلی نجات دادند اما فرعون‌ها از رو نمی روند. تهمت و تهدید و تحریم را ادامه می دهند تا ایمان ها را بربایند و مقاومت ها را بشکنند. باید صبر و تلاش کنیم و به دنیا خبر دهیم که خدای موسی با سید علی خامنه ای -ایده الله تعالی- است. هر کس زمین را بدون ظلم و ستم فرعون‌ها می‌خواهد باید در جبهه او برای نابودی اسرائیل تلاش کند، تا روزی که اژدهای موسی -علیه و علی نبینا و آله السلام- از آستین یداللهی حضرت مهدی -علیه السلام- بیرون بیاید و همه فرعون های بزرگ و کوچک را ببلعد. آمین یا رب المستضعفین و الاحرار @AFKAREHOWZAVI
. روایت یک کار خوب ✍زینب شرافتی یک کار خوبی که در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها انجام شده در قسمت بانوان و همین‌طور سرویس بهداشتی‌ها شاهد حکم شرعی تمام مراجع تقلید در زمینه کاشت ناخن هستیم. ضمن تشکر از خادمان حرم بانو بخاطر این کار زیبا، خاطره امروز خودم رو از همین بنر حکم کاشت ناخن نقل می‌کنم: امروز از عمد کنار یکی از همین حکم ها در صحن بانو نشسته بودم تا عکس العمل ها رو بیینم. عکس العمل ها جالب بود. خیلی ها کامل مطالعه می‌کردند و حتی با همراهان خود درباره ی حکم ها بحث می‌کردند. یکی از خانم‌ها که خودش ناخن کاشته داشت ایستاد و کمی مطالعه کرد و بعد از تمامی حکم های شرعی عکس انداخت. از همه تأسف بارتر خانمی بود که اونم کاشت ناخن داشت و جمله اول رو خوند که طبق فتاوی مقام معظم رهبری اگر فرد بیمار باشه و چاره ای جز کاشت ناخن نباشه اشکالی نداره به حالت خیلی مسخره وار گفت :منم بیمار هستم و من در دل خودم گفتم خدا شفا بدهد تمام بیماران روحی رو که هرچیزی رو مسخره می‌کنند حتی حکم خدا رو؟! @AFKAREHOWZAVI
. «تاریخ و تکرار» ✍سیده ناهید موسوی گاهی ایام و گذر روزگار است که نسبت میان ما و روزها را مشخص می‌کند. گاهی هم باید از تقارن برخی حوادث تلخ و شیرین به سادگی گذشت تا حال اکنون خویش را برهم نزنیم. ممکن است با فاصله‌ای کوتاه لحظات خوش و شادی، را با حالت یاس و ناامیدی زندگی کنیم. همین فروردین ماهی که گذشت سی و یک روزی مملو از مناسبات و اتفاقات بود هم روزه داری و حلاوت تقرب به پرورگار را تجربه کردیم و هم مسلمانان جهان عید فطر را به یکدیگر تبریک گفتند. هم بهار طبیعت و شکوفه باران درختان بود و هم بهار دلهای مومنین و تَر و تازه شدن نفوس آنان. همین فروردین ماه بود که رویای مسلمانان به حقیقت پیوست. پاسخ یا انتقامی که «وعده صادق» نام گرفت و شنیدن این خبر عیدی بزرگ‌تر از نوروز و فطر برای ایرانیان عزیز بود. تکرار تاریخ ثابت می‌کند علی های زمانه احد و خندق‌ها را با سرافرازی پشت سر می‌گذارند. فروردین با همه خوبی‌ها و افتخاراتش گذشت. اما به یکم دومین ماه از ۱۴۰۳ می‌رسیم. تاریخی که شاید رُندترین و «یک. دو.سه» آن در شنبه اردیبهشت فرصتی ناب برای یک شروع باشد. برگ جدیدی از حماسه آفرینی در سطح زندگی شخصی و اجتماعی همراه با حفظ روحیه برای مقابله با دشمن اسلام و انسانیت یعنی اسراییل را تجربه کنیم. ماامیدواریم به روزهای بهاری که بهشت گونه در ایام اردیبهشت قرار است بگذرانیم ما آماده‌ایم برای یک تحول عظیم برای بشریت و یک دنیای بدون اسرائیل که گلستان و بهشتی باشد. و تحقق تجربیاتی که تاریخِ آن‌ها با تاریخ رسیدن به آرزوهایمان گره محکمی زده شود. نصرٌ من الله و فتح قریب @AFKAREHOWZAVI
. در مسیر او ✍مریم حمیدیان آخر رمان "نامیرا" نویسنده از قول یکی‌ از قهرمان‌های داستان یک سؤال می‌پرسد که:" آیا بعد از حسین بن علی علیه‌السلام چیزی در این دنیا هست که جانم را فدایش کنم؟" و من نزدیک ده سال است دارم این جمله را نه در ذهنم، که با قلبم مرور می‌کنم! آن موقع دانشجویی بودم بی‌هیچ دلبستگی و مسئولیتی؛ اما الان همسری هستم که دل در گرو خانواده دارم. دو فرزند خردسال که بیش از هر چیز برایم عزیزند. هربار که دلم برایشان ضعف می‌رود، عشقی بزرگ‌تر در دلم نهیب می‌زند:" اگر یک روز بین عشق‌های کوچک و آن حقیقت بزرگ تزاحم پیش بیاید چه؟ آیا حاضری همه روضه‌هایی که پایشان اشک ریختی و سینه زدی را لبیک بگویی؟" چند شب پیش وقتی موشک‌های ایرانی روی سر صهیونیست‌ها نازل شدند، باز سوال ده سال پیشم را مرور کردم. از خودم پرسیدم:" آیا وقت آن رسیده که همه هستی‌ام را فدای امام زمانم کنم؟ آیا من هم می‌توانم مثل مادرمان زنانه پای امام زمانم بمانم؟" و همه احتمالات آینده را از ذهنم گذراندم. از اینکه قرار است جهاد ما چگونه باشد؟ چگونه فدا شویم؟ مثل خواهران فلسطینی فرزندان کفن‌پوش را بغل بگیریم و به دنیا بگوییم نمی‌خواهید از ذلت زندگی بدون خدا نجات یابید؟ یا جواب زخم زبان منافقان و مغرضان را بدهیم که چرا دلار گران شد؟ دخل و خرج موشک و پهپاد چقدر شده؟ اصلا چرا جواب‌شان را دادیم و تنبیه‌شان کردیم؟! شاید باید آماده عملیات روانی صهیونیست‌ها شویم. گیج و سردرگم به گوشه اتاق دخترها تکیه دادم و در حالی‌که اخبار عملیات را از تلفن همراهم پیگیری می‌کردم به خودم گفتم:" اگر عاشق شده بودی خیلی زودتر از این‌ها وقتش می‌شد!" به خودم قول دادم جهادگونه پای کار امام بیایم از جواب احتمالی دشمن حیران نشوم. از اینکه قرار است فرداهای دفاع جانانه ایران چه شود، متحیر نشوم. باید قواعد مبارزه را یاد بگیرم. با تکه تکه پازل ظهور آشنا شوم و نقش خودم را در این حوادث اجرا کنم. چه آن نقش همسری باشد یا مادری. چه تبیین باشد یا فرمان ولی! فرقی ندارد وقتی من قرار است برای ظهور قدم بردارم. و فردای بعد از شکستن هیمنه صهیونیست‌ها باید با قوت بیشتری مسئولیت‌هایم را انجام دهم. چرا که فلسطین و حوادثش کلید رمز آلود فرج است. باید بدانم بعد از دل سپردن به مهدی‌زهرا عجل‌الله‌فرجه هیچ کاری ارزش زندگی کردن ندارد جز آنکه در مسیر او باشد و همه تکالیف من وقتی اسم جهاد می‌گیرد که به نیت او و برای او باشد! @AFKAREHOWZAVI
اقناع یا قانون ✍ نرگس ایرانپور طرح نور به مجامع عمومی و سطح شهر قدم گذاشته و بازار زنده باد و مرده بادها رونق گرفته است. حجاب، کلید واژه این روزهای جامعه است. امری است که بنا به تأیید رهبری هم واجب شرعی است هم واجب سیاسی[۱] که از هر نظر به آن توجه شود رعایت حدود آن واجب است. آن‌هایی که حضور زور و قانون را در این ماجرا چنین و چنان فرض می‌کنند و در بوق حقوق بشر و البته حقوق انسانی ( بخوانید برهنگی) برای زنان می‌دمند آیا قبول دارند که برای دزدی و سرقت از مال افراد جامعه نیز چوب قانون غلاف شود و تنها به گفتمان و فرهنگ سازی بسنده شود.‌ کدام نظام و قانونی را سراغ دارید که دکان اعمال قانون را برای سارقان تخته کرده باشد و فقط بر سر میز گفتمان بنشیند. زنانی که در خیابان‌ها به جلوه‌گری‌های کاذب می‌پردازند آیا کمتر از سارقانی هستند که به مال افراد ضرر می‌زند و آن‌ها را دچار خسران می‌کند. نیمه برهنگی و هزار جور شکل و شمایل نکبت‌باری که دست به سرقت آرامش روح و روان خانواده‌ها زده و تیشه اختلاف را بر ریشه زندگی‌های مشترک می‌زند والله که صرفا با فرهنگ‌سازی و اقناع درست نخواهد شد‌. بگذارید برخوردهای قانونی علاوه بر نبستن کمربند ایمنی، رد کردن چراغ قرمز، سرعت و سبقت غیر مجاز و رفتارهای این چنینی شامل حال همه آن‌هایی هم بشود که با تخته گاز رفتن عشوه‌گرانه در انظار، امنیت روانی جامعه را به خطر نابودی می‌کشانند و پشت‌شان به روشنفکرانی گرم است که برای حال وخیم نه دیگر حجاب که عفاف مملکت تنها نسخه گفتمان و فرهنگ‌سازی و اقناع می‌پیچند. [۱]. در مسئله پوشش، حجاب، محدودیتی شرعی و قانونی است نه محدودیتی دولتی، و کشف حجاب نیز هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی. مقام معظم رهبری دامت‌برکاته/ دیدار رمضانی با مسئولان نظام/ فروردین ۱۴۰۳ @AFKAREHOWZAVI
. « بی پلاک» ✍طیبه فرید بابا رفته بود جنگ.دیر به دیر می آمد.من اصلا نمی شناختمش.او هم خیلی مرا ندیده بود‌.یکبار از کردستان که برگشت برایم شلوار صورتی خریده بود.آن قدر پیشمان نبود که نمی دانست چه اندازه ای شدیم.شلواری که بابا خریده بود آستین هایش کوتاه بود و هیچوقت نشد بپوشمش.مامان توی شهر غریب سه تا بچه قد و نیم قد داشت.گاهی می رفت ستاد پشتیبانی و ما را می گذاشت توی خانه.تَه خلافمان این بود که قابلمه ای بگذاریم زیر پایمان جلوی اجاق گاز تا قدمان بالا بیاید و آلو دوپیازه درست کنیم.دوپیازه ای که پیازهایش سوخته بود و بوی زردچوبه می داد و نصفش می چسبید به بشقاب.مادرم زن خلّاقی بود.هنوز هم هست.صبحی که خواهرم را برده بود مدرسه مشتاقیان خانم جعفری معلم بلاتکلیف نهضت سواد آموزی را آن جا دیده بود که از بی جایی گلایه می کرد.مادرم گفته بود اتاق بزرگ خانه ما هست میایی آنجا ؟خانم جعفری هم از خدا خواسته گفته بود برایم شاگرد هم پیدا می کنی؟و مادرم از بین زن های همسایه ها شاگردهای خانم جعفری را پیدا کرده بود و اتاق بزرگ خانه را کرده بود کلاس نهضت.خلاقیت های مادرم به همینجا ختم نمی شد.شاید هم غربت در نقش آفرینی اش بی تاثیر نبود.چیزی نگذشت که خانم جعفری و زن های کلاس نهضت را به کار گرفت و با تیر و تابه نان پزی که از همسایه ها قرض گرفته بود اتاق کلاس نهضت را کرد محلِ پخت نان تیری برای رزمنده ها.صبح ها نان می پختند و عصرها می نشستند پای درس و مشق.بعد از دوهفته یک عالمه کارتون نان انبار شده بود توی خانه خودمان و خانه در و همسایه.روز آخر ماشین بزرگی آمد که نان ها را بار بزند و ببرد جبهه.از صدا و سیما آمده بودن فیلم بگیرند.اهالی کوچه دور ماشین جمع شده بودند و گریه می کردند... بعد از قصه نان مادرم به فکرش رسیده بود با بچه های کلاس نهضت برای رزمنده ها شال و لباس و کلاه ببافند!اگر صدام از جنگ خسته نمی شد مادرم وِلکُن خلاقیت هایش نبود. «کتاب پلاک پِ» نوشته اسما جان میرشکاری را خواندم .دَمِ برو بچه های دفتر تاریخ شفاهی شیراز گرم. این اثر برای آدم خاطره بازی مثل من یادآور روزهایی بود که وسط آرمان مادرهایمان توی خانه هایی که رنگ پدر نمی دید با قرقره و خمیر نان، بازی می کردیم و خورده کامواها را می پیچیدیم دور انگشتهایمان .روزهایی که کوچه های مان اسم نداشت و خانه هایمان پلاک. کتاب پلاک پ روایت آدم هائیست که از پشتیبانی جنگ کلی جزئیات یادشان مانده،کلی خاطرات قشنگ دارند.اگر گریه می کنند می دانند چرا اگر می خندند می دانند برای چه!آرمانهای مشترک دارند.کتاب «پلاک پ» را بخوانید و بدهید بچه هایتان هم بخوانند.حب وطن از ایمان آدم است. راستی یادم رفت بنویسم که وقتی بابا برگشت چقدر شگفت زده بود که مامان کولاک کرده.. @AFKAREHOWZAVI
. طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد... ✍زينب نجیب "طرح نور" از روز شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ با هدف برخورد با ناهنجاری‌های اجتماعی که عمدتاً مربوط به برخورد با مصادیق کشف حجاب است، آغاز شد. فرمانده انتظامی تهران بزرگ، دلیل اجرای این طرح را «رعایت قانون» و «مطالبه مردم متدین» اعلام کرد. در این بین اما، به‌محض اجرای این طرح، انواع و اقسام تحلیل‌ها، تفسیرها، واکنش‌ها پدید آمد. سرعت واکنش‌ها تا بدانجا بود که، اجرای طرح هنوز به جایی نرسیده بود، اما در میان قطاری از سؤالات و شبهات، نگرانی‌ها و امیدها، انتقادات و پیشنهادات، تشکرها و گلایه‌ها، تشویق‌ها و تنبیه‌ها محصور شد. شاید بسیار کم اتقاق افتاده باشد که در برابر یک مسئله‌‌ی اجتماعی با چنین شرایطی مواجه شده باشیم. از یک‌سو این سطح از بیداری و کنشگری قشرهای مختلف مردمی، و تنوع در تحلیل‌ها و دقت نظر بر بیانات رهبر انقلاب، و تلاش برای موضع‌گیری صحیح، بسیار خوشایند و البته امیدآفرین است. اما از سوی دیگر این روحِ مبارزه و ستیز، میان طیف انقلابی که البته همه دلسوزان دین و مبانی انقلاب و نظام هستند با بکارگيري ادبیات‌ِ دشمن‌شادکن، بسیار نگران‌کننده به‌نظر می‌رسد. تبیین مسئله بیاییم مسئله را برای بار دیگر با هم بشکافیم. مدتی است، چالشی که قطع به یقین عارضی است نه جوهری، در کشور پدید آمده است. عارضی است زیرا معتقدیم، این چالش، ریشه در فرهنگ و هویت ایرانی ندارد بلکه عواملی، سبب شده تا این ضعف به جامعه اسلامی رخنه کند. برای حل این مسئله تنها کافیست آن عواملی که سبب بوجود آمدن این ضعف در جامعه شده است را شناسایی کرده و ساز و کاری مناسب برای حل آن در نظر بگیریم. از آنجا که پدیده حجاب یک پدیده ذوابعاد است و ابعاد گوناگون اجتماعی، فقهی، سیاسی، فرهنگی، حقوقی و غیره دارد انتظار می‌رود که برای شناسایی آن عوامل، به همه‌ی این حیطه‌ها توجه شود و همه نهادها، سازمان‌ها و ارگان‌های هر بخش، مسئولیت خود را در این زمینه پذیرا باشند. مثلا اگر حجاب را در بعد فرهنگی بررسی می‌کنیم، آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه، صدا و سیما و سازمان تبلیغات، شورای عالی فضای مجازی و شورای عالی انقلاب فرهنگی، شهرداری، ستاد امر به معروف و نهی از منکر و غیره باید در این زمینه، متعهدانه عمل کنند و پاسخگو باشند. از لحاظ قانونی نیز رهبر انقلاب در ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ فرمودند؛ " یک نگاه، نگاه قانونی است؛ قانون واجب‌الاطاعه است و در این زمینه، حکم قانونی وجود دارد؛ رعایت حکم قانون برای همه واجب است. چه آن کسانی که به شرع معتقدند، چه حتّی آن کسانی که به شرع هم معتقد نیستند، قانون را بایستی رعایت کنند." بنابراین در حیطه قانونی هم روشن است که حجاب باید از مسیر درست خودش، بدون هیچ شائبه و شبهه‌ای پیگیری شود که این هم سازوکار خود را دارد و کشور در این فقره مشکلی ندارد. اما متأسفانه شاهد آن بودیم که یک سال تمام، لایحه حجاب در مسیر تصویب قانونی، به نقطه نهایی خود نرسید. حال مسئله این است که فراجا به عنوان بازوی نظارتی بر اجرای قانون در جامعه، با احساس مسئولیت و احترام به خواسته مردم متدین، پا به میدان گذاشته است. این در حالی‌ست که دیگر بازوان نظام، از جمله بازوی فرهنگی، همچنان بصورت جدی پا به میدان نگذاشته‌اند. بنابراین پُر واضح است که وقتی دیگر بازوان نظام، اراده‌ای جدی برای حل این معضل اجتماعی ندارند و هنوز در برابر آن منفعلانه عمل می‌کنند، فعالیت و کنشگری این نهاد فعّال، بزرگتر از حالت عادی دیده می‌شود و تصویری کاریکاتوری از حاکمیت به نمایش می‌گذارد. در حالی که او فقط به وظیفه‌ی خود عمل می‌کند. حال، راه حل این تضارب آراء چیست؟ آیا راه حل، مؤاخذه‌ی آن قسمت از بدنه نظام است که سالم مانده و به وظیفه‌ی خود پایبند است؟ یا نه، آن بازوانی، باید مورد سؤال قرار گیرند که به هر دلیل، نحیف مانده و در اجرای وظایف خود سستی می‌ورزند؟ عقل و منطق قبول نمی‌کند که وقتی دستگاهی به کار خود مشغول است به دلیل کم‌کاری دیگر دستگاه‌ها، او نیز مختل گردد. مگر اینکه فعالیت دستگاه فعال، خود موجب اختلال در دیگر دستگاه‌ها گردد. بنابراین، دومین نکته‌ای که باید پیگیری شود، بررسی دقیق حرکت دستگاه فعّال است. آیا فعالیت امروز فراجا تحت عنوان "طرح نور" سبب اختلال‌ در فعالیت دیگر دستگاه‌ها، مِن‌جمله نهادهای فرهنگی می‌شود؟ این نکته‌ایست که کاملاً باید روشن شود تا اقناع عمومی برای حضور متصدیان "طرح نور" در جامعه صورت گیرد. تنها در این صورت است که مردم هم پلیس را همراهی خواهند کرد. نتیجه... به نظر می‌رسد، با توجه به تجربه‌ی گذشته‌ی گشت ارشاد، بسیاری به این نتیجه رسیده‌اند که "طرح نور" تنها تغییر اسم است و از همان ابتدا آن را طرحی شکست‌خورده دانستند. 🍃 @AFKAREHOWZAVI
. طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد... ✍زينب نجیب آن‌ها معتقدند که به‌کارگیری قدرت و اتکاء به آن در ساده‌ترین راه است که در آن هیچ خلاقیتی وجود ندارد و تنها معضل را پیچیده‌تر کرده و هزینه‌ای مضاعف بر دوش نظام می‌گذارد. بی‌قاعده بودن، برجسته‌ترین ویژگی آن شمرده می‌شود و اجرای آن، به‌صورت جدی، طرح‌های فرهنگی دیگر را تحت شعاع خود قرار می‌دهد. نگارنده به‌عنوان یک فعال فرهنگی که خود به شیوه‌ی گشت‌ارشادی‌ اولویت نمی‌دهد و بارها و بارها پیشنهاد حضور میدانی به خود را قاطعانه رد کرده و وقت و هزینه‌ها را صرف تبیین نوجوانان و جوانان و نوشتن یادداشت در فضای رسانه‌ای نموده است، چند سوأل جدی دارد: ۱). آیا فعالیت فراجا در بستر اختیارات و وظایف خود، جای فعالیت فرهنگی دوستان عرصه‌ی فرهنگ را تنگ کرده است؟ ۲). آیا امکان دارد که دوستان فرهنگی از طرح‌های فرهنگی خود پرده بردارند و روشن و واضح بفرمایند "طرح نور" دقیقا کدام نقاط از این طرح‌های فرهنگی را مختل کرده است؟ ۳). آیا حالا که فراجا به وظیفه قانونی‌اش عمل کرده و هم به درخواست مردم متدین احترام گذاشته و پلیس در این طرح، رو به سوی رفتارهای ایجابی آورده و اذعان دارد که حدالمقدور از رفتارهای سلبی اجتناب می‌کند، شایسته است که با هر چماقی او را بکوبیم؟ ۴). آیا نباید از ۲۵ دستگاه مسئول دیگر، در امر حوزه عفاف و حجاب پرسید که تا به امروز برای ترویج عفاف و حجاب چه کاری انجام داده و تا چه اندازه پلیس را در انجام مأموریتش یاری کرده‌اند؟ ۵).جنس سؤال بعدی کمی با دیگر سوأل‌ها متفاوت است. در این مدت در حق فراجا اجحاف شد. در تحلیل‌ها و نقدها به پلیس ادبیات به‌گونه‌ای بود که گویا او بدون سلسله مراتب اقدام کرده است. این در حالی‌ست که فراجا زیر نظر وزارت کشور و ستاد کل نیروهای مسلح فعالیت می‌کند. بنابراین نمی‌توان به همین راحتی برچسب بی‌قاعده بودن بدان چسباند. پس چطور به این صراحت انگشت اتهام به سمتش نشانه می‌رود؟ باز هم تأکید دارم که هر کس باید به وظیفه‌ی خود عمل کند. اگر من به عنوان یک همسر، مادر، معلم، مربی، شهروند و... به وظیفه‌ی خود عمل کنم و هر فرد و سازمان و نهاد دیگر، هر کدام در حیطه‌ی عملیاتی خویش، مسئولیت خود را در این حیطه بپذیرند، قطع به یقین پلیس، فقط، درگیر با همان تعداد هنجارشکنی خواهد شد که اگر سالها هم وقت صرف آنها کنیم، تنها یک جمله می‌گوید و آن این است:"پوشش خودم به خودم ربط دارد." و البته آن تعداد افرادی که از سوی سرویس‌های بیگانه مأمور به هنجارشکنی هستند. مابقی در جریان اصلاح فرهنگ جامعه خود به خود مسیر صلاح را پیش خواهند گرفت. در آخر باید بگویم گشت ارشاد و طرح‌هایی از این دست باید تنها قدمی در کنار قدم‌های دیگر باشند. نه یکه‌تاز میدان. اما متأسفانه در غیبت اقدام‌های دیگر، این قدم‌ها، بسیار بزرگ به نظر می‌رسد و تفاسیر نادرست را به بار می‌آورد. البته فراموش نکنیم که این طرح نیز تا آنجا کارآمد خواهد بود که اشتباهات انسانی آن به حداقل خود برسد و ان‌شاءالله مأموران اجرایی آموزش‌های لازم را دیده باشند. 🍃 @AFKAREHOWZAVI
. 🍃پیشنهاد مطالعه طرحی که نور بود اما تاریک معرفی شد ✍زينب نجیب 🔗لینک https://eitaa.com/afkarehowzavi/3188 🔗لینک https://eitaa.com/afkarehowzavi/3189 @AFKAREHOWZAVI
. 🔖برای همسرانِ پاسدارانِ انقلاب ✍آمنه عسکری منفرد سلام خدا بر شما بانوانی که خدمت همسری برای پاسدارِ رشیدِ انقلاب را برگزیدید، تا نامتان در زمره‌ی یاوران امامت ثبت گردد؛ درود الهی بر بانوان بزرگواری که همسریِ پاسدارانِ نظام را مایه‌ی مباهات خود می‌دانند و با قبولِ این مسئولیت، پایِ اراده‌ی آهنین همسرانشان هستند تا آنان با همه‌ی وجود، «پاسدارِ وجودِ انقلاب» باشند و از حیثیت، هویت و آرمانِ انقلاب اسلامی محافظت کنند. رحمتِ حق بر بانوان رشید انقلابی که بزرگترین انتخاب دنیایشان را، خدمت به دلیرمردانی برگزیدند که از «سَر» خود می‌گذرند، تا اسلامِ انقلابی پابرجا بماند. خوشا به حالتان که اینک بعد از انجامِ «عملیات وعده صادق» و تنبیه متجاوز که همه دنیا، قدرت و عظمت ایران قوی را در آن به چشم خود دید، در کلام ولیّ زمان، نقش مؤثری داشتید، آنگاه که با قبول زحمات و سختیهای این راه، پایِ اراده‌ی پولادین پاسدارانِ جان‌برکف سپاه اسلام شدید تا آنان سبکبار و در سایه ایمان به اراده‌ی حق، بینیِ استکبار را به خاک ذلت بکشانند. آری! شما در کسوتِ همسری و خدمت به پاسداران انقلاب، نقش خود را در نقشه‌ی ولیّ خدا، برای برهم زدن نقشه‌ی شوم دشمنان به‌درستی شناختید و اقدام کردید. درود و رحمت خدا بر شما و همه‌ی پاسداران نظام جهوری اسلامی ایران @AFKAREHOWZAVI
. سلطان ری فاطمه مهدوی با نور تو راه مستقیمی داریم در صحن تو جنت النعیمی داریم دلتنگ کریم اهل بیتیم ولی صد شکر که سید الکریمی داریم من یک بانوی طلبه‌ی اهل سرزمین ری، همان شاه عبدالعظیم معروف هستم. سرزمینی که نه تنها گندمش نصیب عمر سعدها نشد، بلکه آنقدر در سوگ شهدای نینوا بی‌تابی کرد که خداوند آن را مدفن محدثی بزرگ از سلاله کریمان قرار داد تا با برکت حضور ایشان و از عمق معنای کلام امام معصوم، سرزمینم کربلای ایران نام گیرد. عبدی عظیم از نوادگان مجتبای کریم، محدثی جلیل‌القدر، عالمی شریف که دوران پیشوایی امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمّدتقی و امام علیّ النّقی(علیهم‌السلام) را درک کرده و از گنجینه معرفت و دانش این بزرگواران بهره مند شده، سیدِ کریمانِ شهر ما شد و شیعیان از محضر مبارکش بهره‌ها جسته و آنقدر تاثیر پذیرفتند که با گذشت ۱۱۹۳ سال، هنوز دیارمان در زمره‌ی شهرهای مذهبی کشور است. اسماعیل بن عباد، معروف به صاحب بن عباد که وزیر فخرالدوله دیلمی بود و از علمای شیعه، در خصوص مهم‌ترین ویژگی‌های این شخصیت بلند مرتبه می‌گوید: «عبدالعظیم حسنی(علیه‌السلام) مردی با ورع، پارسا، پرهیزگار، دین‌دار و خداپرست، معروف به امانت‌داری، دارای صداقت لهجه، دانا به امور دین، گویای توحید و عدل بسیار بود و در زمان خودش در علم، ادب، فضل، دانش و تقوا بعد از امام زمانش بر تمام معاصران خویش برتری داشته و اتکایی کامل و نهایت توسل به معصومین(علیهم السلام) را دارا بود. هیچ‌کس را منزلت او نبوده و به تمام معنا تبعیت و تقلید از حضرات ائمه می‌کرد و در اولاد و احفاد امام حسن مجتبی(علیه‌السلام )شخصی به قدر رتبه و مقام او به منصه ظهور نرسیده است.» «نوری، میرزاحسین، خاتمه مستدرک الوسائل، ج۴، ص۴۰۴، ش۱۷۳» همچنین او به عنوان یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعه و راویان حدیث به مسایل دین، معارف مذهبی و احکام قرآن آگاهی کامل داشت و مورد توجه امامان معصوم(ع) بود. به عنوان نمونه، امام هادی(ع) به افرادی که در دین نیاز به راهنمایی داشتند، پیشنهاد می کرد تا نزد حضرت عبدالعظیم(ع) بروند و از محضر وی بهره مند شوند. و این بار کریم زاده‌ای دیگر، چه افتخار و لقب بزرگی به سرزمینمان عطا نمود و فرمودند:(( ری قبله تهران است.)) «حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهرحضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و سخنرانی در جمع مردم شهرری (۰۵/۰۸/۱۳۷۳) » این تعبیر زیبای رهبر فرزانه کشورمان، فصل الخطابی شد بر تمام تقسیمات جغرافیایی و به مردم فهماند، که دست بالاتر در همه‌ی امور، عقاید و مسائل فرهنگی مذهبی می‌باشد. جانشان سلامت. و حقی‌ست بس بزرگ بر گردن ما اهالی ری خصوصاً طلاب این خاک، که بشناسیم و بشناسانیم سایه‌ی سرمان را بر مردمان دیگر‌ باید دریابیم و نشر دهیم که آقای ما حضرت سیدالکریم چگونه زندگی کرد که امام هادی (علیه السلام) ثواب زیارت قبر مطهرش را برابر با زیارت اربابمان ابی‌عبدالله الحسین (علیه السلام) قرار داد؟ ماموریت او در ری چه بود که برابری کرد با نثار خون‌های شریف در کربلا؟ ایشان چه بذری در دل‌های مردم کاشتند که زنده‌گر نام کربلا شدند در ایران؟ این حق مهم بر دوش ماست تا ذره‌ای سطح ارادتمان را ارتقا بخشیده و گام در مسیر ادای دین قرار دهیم و حتماً خودشان در این مسیر نورانی و پربرکت یاریمان خواهند نمود. با کریمان کارها دشوار نیست. @AFKAREHOWZAVI
. اسد رسولِهنجمه صالحی در تاریخ صدر اسلام وجود برخی افراد برای کمک به دین نوپای اسلام بسیار مغتنم بود و حضرت حمزه علیه السلام عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله یکی از آن‌ افراد بود‌. در دوره‌ی قبل از هجرت به مدینه، مسلمان شد و همواره تا پایان عمرش برای دفاع از پیامبر و اهدافش جانفشانی کرد و سرانجام در جنگ احد به شهادت رسید. او اولین سیدالشهدای اسلام لقب گرفت، به جهت عظمت روحی و بزرگی اقداماتش به «شیرخدا و پیامبر» ملقب شده بود. حامی قدرتمند رسول الله (صلی الله علیه و آله) بود که سرانجام در جنگ احد به شهادت رسید. از سلمان فارسی نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دختر گرامی‌شان فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: عموی شهید ما حمزه علیه السلام، سیدالشهداست. حضرت زهرا سلام الله علیها پرسیدند: آیا او سید الشهدای جنگ احد است یا همه شهدا؟ ایشان در پاسخ به دخترشان، حضرت حمزه را سید همه شهدای اول و آخر – به غیر از انبیا و اوصیا - معرفی کردند. در جنگ احد تعداد زیادی از مسلمانان شهید شدند. هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)صداى نوحه و گریه‌ی زنان انصار را که بر شهداى خود مى‌گریستند، شنیدند؛ چشمان مبارک‌شان پر از اشک شد، آن‌گاه فرمودند:... ولى عمویم حمزه گریه کننده ندارد؛ "فسمع بکاء النوائح على قتلاهم‌ فذرفت عینا رسول اللّه (ص) ثم قال: لکن حمزة لابواکى له" 🥀یارسول الله! بر شهادت اول سیدالشهدای اسلام می‌گرییم و با داغ شما همدردی می‌کنیم. آجرک الله فی مصیبت عمّک. 🥀 ♡اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ رَسُولِ اللّهِ، صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ الِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ الشُّهَدآءِ،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَسَدَ اللّهِ وَاَسَدَ رَسُولِهِ...♡ 📚بحرانی، حلية الأبرار في أحوال محمّد و آله الأطهار ع،1411ق،ج2،ص401-مجلسی، بحارالانوار،ج22،ص280. @AFKAREHOWZAVI