عرصههای مادری
✍️زهرا نجاتی
مادری من و مادرانگیهایمان در هیچچیز خلاصه نمیشود. پخش شده است روی تمام عرصههای زندگیمان. مثل نور آفتاب. یک عرصهاش هم شده رسانه. عرصهای که از قضا در این زمانه، شاید حرف اول را بزند. از هر زاویهای که وارد میشوی، رسانه نقش ایفا میکند و نه تنها این، بلکه رنگ میزند، تمدن میآورد، گفتمان میآورد و از همه بدتر عقلانیت ایجاد میکند.
سالها پیش، کشیشها به فکر افتادند تا از تلویزیون برای تبلیغ استفاده کنند، اما رفته رفته ناچار شدند بر اساس میل کارگردان یا درستتر، براساس ماهیت رسانهی تصویری، از زمانش بکاهند، بعد کمکم ناچار شدند محتوا را به حالتی که جذاب باشد، در بیاورند و کم کم محتوا چنان مبتذل شد که کشیشها ترجیح دادند از خیر تبلیغ مذهب در رسانههایشان، بگذرند.
این همه یعنی چه؟ یعنی رسانه صرفا یک ابزار نیست، ابزار بیجهت نیست، رسانه ابزاری جهتدار است که از قضا برخاسته از تمدن و نوعی از نگاه است. نوعی نگرش و به بیانی عقلانیت.
حالا همین رسانه مثل یک هیولای ترسناک چمبره انداخته روی زندگی همهی ما. برای مبارزه با این هیولا به سواد نیازمندیم. همه و به خصوص، ما مادرها؛ زیرا از قضا ساحت تربیتیمان بدجوری گرهخورده به رسانه. بدجوری گره خورده به اینکه آسیبها، ماهیت، ملزومات، محتوا، مجراهای رسانه را بشناسیم.
اگر نه کاملا اما لااقل تا حد زیادی، بیایید با محتوای انیمیشن، فیلمها، عکسها و هر رسانهی دیگر آشنا باشیم و از همهی اینها مهمتر، دست برتر و بالاتر در شناخت و معرفی انیمیشنها داشته باشیم.
نه تنها از موسیقی، فیلم، بازی، انیمیشن، بیخبر نباشیم، بلکه همیشه پیشنهاداتی برای ارائه داشته باشیم و از همه مهمتر، زیر ساختهای فکری و تمدنی زندگیمان را طوری طراحی کنیم که نقش رسانه، بر نقش پدر و مادر، سبقت نگیرد و خود و فرزندانمان در نهایت آگاهی با رسانه، مواجه شوند و فعلا، همین!
#سواد_رسانه
#سبک_زندگی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#خاطره
خاطرات خانهی بابابزرگ
✍️فاطمه پورسعید، با ارسال خاطره به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست.
۹ سالم که بود مینشستم روی ایوان خانهی بابابزرگ و دفترم را مقابلم میگذاشتم و غرق نوشتن میشدم. سوژهها مدام در سرم میچرخیدند و مغزم انگار میخواست از کلمات منفجرشود. باید آنقدر مینوشتم و مینوشتم که سَر و کلهی شلوغم خالی خالی میشد!
ایوان خانه بابا بزرگ ذهنم را سبک میکرد، انگار آنجا که مینشستم واژهها با پای خودشان و بدون فشار از سرم روی کاغذم میریختند. چندروزی بود که بهحساب خودم درگیر رمان پرپیچ وتابی بودم.آرام نمیگرفتم تا تمامش نمیکردم.تمام که شد انگاردنیا را به من داده باشند همیشه داستانهایم را برای خواهرکوچکم میخواندم. اوهم همیشه مشتاق شنیدنشان بود و با قهرمانهای داستانهای من زندگی می کرد،گاهی اگر یکی را در متن میکشتم با من کلنجارمیرفت و قسمم میداد که «توروخدانکشش» یا «چرا اینطوری شد؟» «چرا آنطوری نشد؟» «اینجاش راعوض کن!»
رمان جدیدم را در دفتر چهل برگی نوشته بودم،عادت داشتم برای هرصفحه نقاشی مربوط به آن صفحه را زیر همان بکشم. این کار داستانهایم راخیلی برای خواهرم جذابترمیکرد.
جلد دفترم آبینفتی بود، خوب بهیاد دارم. رمانم را برای زهراخواندم و اوهم چقدر لذت برده بود.دوست داشتم اگر بشود چاپش کنیم. یادم میآید داستان دربارهی یه دختر خارجی بود باموهای طلایی و لباس های پف پفی که در هر صفحه عکس متفاوتی از او را درحالتهای مختلف کشیده بودم.
یک خواهر دیگر هم داشتم که کلا سازگاریش باهمه کم بود.آن عصر گرم تابستان وقتی رمانم رابرای زهرا خواندم وهردو غرق درلذت بودیم؛ خواهر ناسازگارم شیطنتش گل کرد و دفتر آبی نفتیم را گرفت و دوید و خواست که بروم بدوم واز او بگیرم.
میدانست چقدر برایم عزیزاست. من هم برای اینکه مثلا بگویم برایم مهم نیست عکس العملی نشان ندادم. پشت سر هم میگفت «الان میندازمش توی پنکه، الان میندازمش توی پنکه...»
پنکهی پایه کوتاه با پرههای سبز تیره که در هوای شرجی شمال واجب بود قِرقِرکند.خواهرم دفترم راسمت پنکه برد و فقط یه لحظه بود نه خودش فهمید چه شد.نه من و زهرا!
تکه های دفترِعزیزم درهوا میچرخید و هرسه ناباورانه به کلمات رمانم که قَر و قاطی شده بود خیره شده بودیم. اگربگویم آن لحظه مُردم ،دروغ نگفتم ولی عجیب بود خشم فرو خوردم وهیچ حرفی به او نزدم، محبت خواهری مهمتر بود برایم! او میخواست توجه من راجلب کند. خودش کلی پشیمان بود. داشت سکته میکرد و من نباید بیشتر اذیتش میکردم! گذشت!
سالهای زیادی از آنروز گذشته ولی هنوز هم دلم پیش آن دفتر و آن عکسهای رنگارنگش است که مبهم در ذهنم مانده و نمیدانم چرا اصلا یادم نمانده که داستانش چه بود!؟ دلم لابهلای تکه های دفترم خرد شده بود و در میان باد تند پنکهی خانه ی بابابزرگ گم! اما عشق و علاقه خواهری در میانمان باقی ماند و همیشه خواهد ماند.
امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ میفرمایند:
«اَكرم عَشیرتَكَ، فَاِنَّهم جَناحُكَ الّذی بهِ تَطیرُ، وَ اَصْلُكَ الّذی اِلیهِ تَصیرُ، وَ یَدُكَ الَّتی بِها تَصوُلُ».
خویشانت را گرامی بدار، زیرا آنان بال و پَرِ تو هستند كه با آنان پرواز می كنی و اصل و ریشه تو می باشند كه به ایشان باز میگردی و دست (یاور) تو هستند كه با آنها (به دشمن) حمله میكنی (و پیروز می شوی).
* نهجالبلاغه، نامه 31، ص 939.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#دلنوشته
لحظهها را دریابیم
✍راضیه فاضلفر، با ارسال دلنوشته به جمع نویسندگان مجله افکار بانوان حوزوی پیوست.
میان تمام دلتنگیها، غم نبودنت مرا آزار نمیدهد؛ میدانم و ایمان دارم که هرآغازی پایانی دارد. آنچه مرا میآزارد پایان تو نبود، که این قانون زندگی بود، من حتی دلتنگ نبودنت نیستم! دلتنگ نگفتههایی هستم که شاید با گفتنشان تو زیباتر و دلگرمتر کوچات را آغاز میکردی؛ نه اینکه چشم به راه من باشی و من از راه نرسم و با تمام وجودت گوش شوی برای شنیدن جملاتی که باید میگفتم و من نرسیدم بگویم.
من دیر رسیدم و تو میانهی سفرت بودی و این وسط دل شکستهی تو و بغض نترکیدهی من عذابی است که از با هم بودنمان برای من به ارث ماند!
چه زیبا گفت امیر مومنان علیه السلام «الفرصت تمر مر السحاب»* فرصتها مانند ابر زود از افق زندگی میگذرند! حالا من ماندم و یک عمر افسوس و دلتنگی برای نگفتههایم! حرفهایی که روی دلم سنگینی میکند و در قالب اشک بر آرامگاه تو جاری میگردد و هیچ دردی را دوا نمیکند حتی بغض ناترکیدهام را، گاهی زودتر از زود دیر میشود، به دلمان فرصت دهیم تا گاهی خودش را خالی کند. درخلوتی با آنکه دوستش دارد به گفتگو بنشیند و هرآنچه را باید او بداند به او بگوید.
*نهجالبلاغه،ص1086
#پنج_شنبه_دلتنگی
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
دستهایم به روی تو باز است، تا زمانی که عمر امان بدهد
چه نیازی به اینکه نامحرم، به تو آغوش رایگان بدهد
پارۀ جان و ساقۀ تُردَم، قد بکش، گل بده، بهاری باش
نکند پاسخ سؤالت را، رنگ و وارنگی خزان بدهد
سر سجاده، زیر چادر من، خانهات را دوباره برپا کن
خانۀ عشق و اعتقادت را، نتواند کسی تکان بدهد
درد دل کن همیشه میشنوم، غم اگر داشتی خریدارم
نگذاری تمسخر دستی، اشکهای تو را نشان بدهد
خانه و خانوادهات اینجاست، ما تو را عاشقانه میخواهیم
نکند نور چشم این خانه، دل خود را به این و آن بدهد
خانه با قلبهای ما گرم است، سر سفره کنار هم شادیم
نفروشی کرامت خود را، بیطمع کی غریبه نان بدهد؟
خانه یعنی وطن عزیز دلم، وطن آغوش مادر است آری!
عاقل آخر نمیتواند که خانه را دست دشمنان بدهد
#سعیده_کرمانی
#شاعران_اجتماعی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
حکایتی از منطق زنانه و اخص آن، منطق مادرانه
✍️دکتر مریم منصوری، عضو تحریریه مجتهده امین
روز میلاد حضرت فاطمه سلام الله علیها، بهانهی خوبی برای اندیشیدن به "ما"! معتقدم "ما"های نیندیشیدهی زیادی داریم که البته ذیل نگاه توحیدی و ضرورتی وحدانی میتوان تشریحش کرد. امروز به نحوهی "شدن" و "رسیدن" ی که در زنان جامعهی ما متبلور است و البته در بیانش تا حدودی قاصریم، بپردازم. منطقِ شدن در نگاه زن ایرانی، حتی برای آنان که تجربهی مادری ندارند، ولو کمتر، منطق مادری است. منطق را به معنای "نوع خاصی از فهم، نگرش، رفتار و تجربه و گره خوردن اینها با یکدیگر" به کار میبرم.
گاه گاه که نوای پیشرفت به سمعم میرسد، هرچه سعی میکنم، خودم را که هیچ، پارهگان تنم را هم نمیتوانم به الگویی از پیشرفت برسانم که پسرم، بهترین معمار یا مهندس مدینهاش شود و دخترم، ماهرترین پزشک اطرافیانش فقط!
اصلا من باید بخواهم؟ مادر چه باید به فرزندانش ارزانی کند تا فرزندش، به سمت پیش برود؟
الگوی پیشرفتی که به دنبالش هستیم، به دنبال جلو زدن از همه است؟ در چه چیزی؟ برای چه چیزی؟ و با چه "همه" ای در حال در افتادن است؟ با "همگانی" که غرب فقط مصداقش است و لاغیر، میتوان به مسابقت و مساوقت نشست؟
بگذارید جدای از توصیف منطق مادری، معیار را هم منطق مادری در نظر بگیرم، چون آنچه مادر دارد، نزدیکترین نقطه به فطرت هر انسانی است و البته نمیبینیم کسی که مادری نخواهد! بزرگترین مصداقش هم اشکانی است که اغلب انسانها در لحظهی شهود مادری از دیدگانشان جاریست.
مادری یعنی در مقام_ و نه حال_ فروبستن دیدگان از "خود" که نامش ایثار است! بسیاری از انسانها در لحظه، تجربهی ایثار را دارند، اما مادری حال دائم است، مقامی است که برون رفت ندارد. یا در مقام مادری بودن و یا در مقام مادری نبودن. مادری در حال نیست و تنها با لحظه پیوند نمیخورد.
لحظهای را تصور کنید که انسانها تصور کنند این خلق "مادرانه" را در خود وسعت دهند. شدن به سمت مادری! شدن به سمت بهشت است. چرا که هرجا، قیام به مادری شود، بهشت است*.
روایت مادرانهی پیشرفت، روایت پیش رفتن و پیش راندن است. روایت صدور است. و البته اگر قاعدهی "معطی شئ باید واجد شئ باشد"، را در نظر بگیریم، ذیل نگاه موهبانه و ایثارگرانهی مادری، پیشراندن، نیازمند پیشرفتن است لزوما!لذا الگوی پیشرفت، الگوی فرا رفتن از خود، و نگاه به دیگریها نیز هست.
* الجنه تحت اقدام الامهات یعنی زیرپای مادران بهشت است. یعنی هرجا مادری، مادری کند بهشت است. چقدر این ترجمهی اشتباه، زیبایی این کلام را حیف کرده!
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت لیلا همایونفرد، سطح چهار تاریخ اهلبیت علیهمالسلام، عضو تحریریه مجتهده امین در روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16030
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت زهرا سعادت عضو تحریریه مجتهده امین/نقد یارانه حجاب و حجاب یارانهای خانم خزعلی معاون رئیس جمهور در روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16014
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت الهام سادات حجازی، عضو تحریریه مجتهده امین:حراست از معماری ایرانی-اسلامی، روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16031
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔰انتشار یادداشت نساءخلیلی، عضو تحریریه مجتهده امین ،«به مناسبت فرار شاه و جاگذاشتن هویدا»، روزنامه سراسری سراج
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16020
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔮🔮توجه عکس واقعی بانو مجتهده امین ارسالی از طرف خانم دکتر ناهید طیبی #پویش_نوشتن #جهاد_روایت #مج
انتشار عکس واقعی مجتهده بانو امین و توضیحات آن، در روزنامه سراسری سراج
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سلام و نور
عرض تبریک به بانوان نویسنده حوزوی
خرسندیم که به لطف خدا و مدد اهلبیت علیهمالسلام، سکوی کانال «مجله افکار بانوانحوزوی»، موجب انتشار این یادداشتها در روزنامههای سراسری شد.
منتظر ارسال یادداشتهای فاخر بانوان حوزوی هستیم.
#مدیر
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
🔰انتشار یادداشت زهرا سعادت عضو تحریریه مجتهده امین/نقد یارانه حجاب و حجاب یارانهای خانم خزعلی معاون
پس از نقد سراج(زهرا سعادت) به حجاب یارانهای انیسه خزعلی پاسخ داده شد. نقد یارانه حجاب و حجاب یارانهای خانم خزعلی معاون رئیس جمهور را اینجا بخوانید👇
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16014
📌معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده اعلام کرد: طرح یارانه چادر و حجاب از گروههای مردمی دریافت شده و در دست بررسی است.
انسیه خزعلی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در نشستی صمیمی با اقشار مختلف زنان در یزد به گفتگو نشست و ضمن شنیدن نظرات و پیشنهادات آنان تاکید کرد: طرح یارانه چادر و پوشش اسلامی مثل بسیاری از طرحهای دیگر مردمی دریافت شده و در دست بررسی است و هیچ مصوبهای ندارد.
انسیه خزعلی معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده گفت: موضوع لباس و پوشش مناسب طبق گفته بانوی عضو کابینه آیتالله رئیسی، هم در شوراهای فرهنگی و هم در دولت مورد توجه بوده و طرحی در دست است که چادر بهعنوان کالای فرهنگی شناخته شده و به آن یارانه تعلق گیرد تا پوشش مناسب با قیمت مناسب در اختیار افراد قرار داده شود.
#حجاب #نقد
https://serajonline.com/News/OnlineNewsItem/16032
https://serajonline.com/
@serajna
https://www.jaaar.com/kiosk/archives/s
#مطالبهگر_باشیم
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر خند ۸۱(داغ و تازه)
اسکار خفت گیر اعظم میرسه به ...
نویسنده: سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مذهبیِ صورتی
✍️طیبه فرید ، عضو تحریریه مجتهده امین
اصطلاح «مذهبی صورتی» عبارتیاست که به تازگی وارد گفتمان و محاورات رسانهها شده است، کلید واژهای که تولید و جعل آن ایده خوبیاست در راستای تفکیک تفکر « اسلام مالی» کردن رفتارها و وقایعِ بیمعیار از خط اسلام مبتنی بر جهانبینی معیارمند و اصیل. تفکری که میخواهد محل وفاق حق و باطل باشد البته چراغ خاموش در راستای تأمین منافع صاحبان خود. قرائتی متفاوت از مذهبی بودن و امروزی بودن. این اندیشه با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ میکوشد حتی الامکان همه را از خود راضی نگه دارد.
ملتزمین به این مرام خدا و خرما را با هم می خواهند و برآورد می کنند که چطور موقع حوادث حساس، فاز روشنفکری بگیرند که نه سیخ بسوزد و نه کباب! تجربه نیز نشان میدهد موقع بحران و فتنه نمیشود روی همتشان حساب کرد چرا که عموما عبارات اپوزوسیون را به سبک کاسهی داغتر از آش و با پرستیژ منتقد مذهبی تکرار میکنند.
نکتهی قابل تأمل اینکه «مذهبیهای صورتی» بر گزارهی دینی بودن اصرار دارند و تلاش میکنند با ضرب و زورِ واژهها، تفکر خودشان را به اسلامی بودن مستند کنند، غافل از اینکه دُم خروس این دوگانگی، بالاخره یکجایی بیرون خواهد زد. گفتمان انتقادی مذهبیهای صورتی با ادبیات ضد انقلاب مو نمیزند و گاهی به شیوهای افراطی از آنها نیز جلو میزند و با عنصر زماننشناسی آب به آسیاب جنگ روایتهای خصم میریزد. کلید واژهی «مذهبی صورتی» شرح حال کسانی است که معرفتشناسی معیار را از منظومهی زیستی خود حذف و جای خالی آن را با بلای خانمانسوز تفسیر به رأی پر کردهاند.
امیر بیان علیهالسلام در باب صفات منافقین فرمودند:
«كَثرَةُ الوِفاقِ نِفاقٌ ، كَثرَةُ الخِلافِ شِقاقٌ
موافقتِ زياد [نشانه] نفاق است؛ مخالفتِ زياد [نشانه] دشمنى است»
این خصوصیت از ویژگیهای منافقان است که در موضع موافقت یا مخالفت خود با رویدادها معمولا دچار افراط و تفریط هستند. یا زیادی مخالفت میکنند یا زیادی موافقند که هر دو نوع این رفتار گویای طبع نامتعادل این افراد است. مزاجی دوگانه و در رفت و آمد، خصلتی که دائماً بر این حال نمیماند و عاقبت هزینهای که باید در مسیر حق میشد را در راه باطل تلف میکند. بیشک پایان راهی که «مذهبیهای صورتی» در طلب آن هستند چیزی جز انحراف از صراط مستقیم نیست. وقتی اوج همت انسان حفظ مخاطب و شرایط موجود به قیمت گزافِ کمرنگ نمودن حقیقت باشد.
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
زنی که اهلیِ خودش نبود🚫
✍️زهرا سعادت
صدای کوتاه گوشی خبر از پیغام دوست آورده بود؛ خوب است رفقای قدیمی میان هیاهوی زندگی و دوری اجباری کرونا سراغ بودنش را با دو سه خط پیغام مجازی میگیرند. لبخند برلب جواب سلام گرمش را هرچند مختصر میدهد. دوستش میپرسد:« بالاخره برای دورهمی چه کنیم؟» آه از نهادش بلند میشود. با این اوضاع بههم ریخته و بینظم زندگیام...؟ باز پرسید:« نگفتی چیکارهای؟» دودوتایی در ذهنش کرده و آخرش به این رسید که هیچ جور نمیتواند قول بدهد. سریع نوشت: «خوش بگذره عزیزم!» بر خلاف استیکر ارسالی، غمبارترین حالت ممکن را درونش تجربه میکرد. دنیایی از خشم و عصبانیت! در پاسخ نوشته بود: «باز چه خبره که با ما نیستی؟ ما که خیلی وقت پیش برنامه چیدیم. همیشه ما با هماهنگی تو مشکل داریم!»
راست میگفت، بعد از مدتها با هم قرار دیدار در پاتوقشان را داشتند. هم فال بود و هم تماشا. تند تند مینوشت که «هنوز وقتش نرسیده اهلی خودت بشوی؟ مگر ما هم متأهل نیستیم ولی قرارمان بههم نمیخورد. همه میدانند که روز خودمان فقط مال خودمان است.» طرح و برنامهشان محقق شدن روز مخصوص ماست! کاش تماس را تصویری انجام میداد که عمق غم چکیده برگونههایش را درک کند!چطور میتوانست بگوید «من هم دوست دارم اهلی خودم باشم». نوشت از «همسرت یاد بگیر!» این هم راست بود. مردی که وسط همه شلوغیهای هیچ و پوچ زندگیاش، اهلیِ خودش بود. وقتهایی که اعتراضش به این حجم اهلی بودنش را شنیده با اخم گفته بود:«تو هم برو!» چیزی از جنس کینه درونش تلنبار شده است!
زنی که همیشه شلوغ است و در رفت و آمد! زنی که در دنیای پیرامونش، گوشهای برای دلش ندارد که درش را بسته و مدتی امنیت داشته باشد! زنی که خلوت ندارد! زنی که اهلیِ خودش نیست! زنی که با شاقول اطرافیانش تراز یک زندگی پرهیاهوست! زنی که هیچکس از نبودنش نمیترسد! زنی که جرأت نداشته برود که بگوید اگر ماندهام، حرمت عشق پاکم را دانستهام! زنی که زندگیاش بر مدار خواستههای بچههایش میچرخید تا کلاس زبان دخترش یا آموزش فوتبال پسرش به تأخیر نیفتد! زنی که حریم ندارد! زنی که از محبت زیادش احساس حماقت در وجودش ریشه کرده است! زنی که هیچ وقت دلخوریهایش را جدی نگرفتند! به یکباره خودش را به آغوش کشید تا بیشتر از این تهی بودنش هویدا نشود! گوشهایش را گرفت تا صدای شکستن روحش از حجم تنهایی را نشنود! چشمهای خستهاش را بست تا موج اشک حسرت، ساحل قلبش را متلاطم نکند!
این داستان زنان و مادرانی است که پایبند طرحواره ایثارند! زنی که اهلی خودش نبود!
#هفته_زن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
من الغریب الی الحبیب
✍️مرضیه رمضان قاسم
آقای ما بیا که شیعه در دوزخ غیبت محبوس شده است و عمر منتظرانت رو به زوال، چرا که ما عمر نوح نداریم.
دشمن برای نابودی تشیع شمشیرها از رو بسته است و دائم کارش فتنهافکنی و آتشافروزی است همانگونه که بر حضرت ابراهیم -علیهالسلام- آتش افروخت.
فرعونیان زمان با لشکریان بر ما میتازند.
کاهنان شرق و غرب مارها را علیهمان گسیل دادهاند.
ای مسیح ما، تا کوفیان عصر، در یاری مُسلِم زمان نامهها پاره و پیمانها نشکستهاند ظهور کن و به ما جان تازه ببخش، ما را با سوار کردن بر کشتی امن ظهور از فتنهها بِرَهان تا بر کوه جودی فرود آئیم.
صبح امید شیعه نزدیک است، آتشها بر او گلستان خواهد شد و با امداد الهی نیش مارهای شبهات و طعنهها با استدلالهای عقلی و شرعی توسط حجت عصر بلعیده خواهد شد.
به زودی کویر غیبت محو و رود نیل بر ما ظاهر خواهد شد.
پس به هوش باشیم! چرا که تا آمدن حسینِ زمان، وظیفهی ما اقتدا به مسلم زمان است.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج 🍃
#قائدنا_الخامنهای
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مثل یک کوه غمم، دارم کمر خم میکنم
بی پناهم ضامن آهو! نگاهم میکنی؟
می بری مشهد مرا حال دلم بهتر شود؟
با هوای صحن؛قدری روبهراهم میکنی؟
#نگین_نقیبی
#شاعران_اجتماعی
#شاعران_آئینی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
#دلنوشته
دوباره از اول...
✍️سیدهالهام موسوی
امروز مثل همیشه دنبال یک کلمه، یک سوژه؛ اصلاً نمیدانم دنبال چه هستم؟ اما هرچه هست، دنبال یک رهایی، یکنوع پرواز بر فراز ابرها هستم! یک چیزی که من را تا خود خدا برساند؛ شاید بگویی: مگر در زمین خدا را نمیشود پیدا کرد؟ آری درست ولی من خدا را در پرواز بیشتر احساس کردم!
باید در این دنیا قدمی برداشت تا بالهای خسته را سوی آسمان گشود.
من همان کلمه یا همان سوژهای، که در جستوجوی آن هستم. باید بنویسم از دلم، از دلی که پر از کلمه است. دل پر از کلمه حرفهای ناگفته زیاد دارد.
من همان دانهی زیر خروار خاکم که تا جوانه زد دوباره بر آن خاک پاشیدند؛ اما دوباره جوانه زد!
من همان پرندهی کنج قفس دنیا هستم که هر بار آماده پرواز شد، بالهایش را چیدند؛ اما ناامید نشد و هنوز که هنوز است در آرزوی پرواز می باشد. میدانید چرا؟! چون او صدای آشنایی را میشنود که همیشه صدایش میکند! «تا من را داری دوباره از اول...»
دنبال چه باشم وقتی خود، کتاب ناخوانده هستم؟
🍃اللّٰهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ . اللّٰهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ . اللّٰهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي . اللّٰهُمَّ لَاتُمِتْنِي مِيْتَةً جاهِلِيَّةً، وَلَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي .🍃
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#خاطره
خدا گرهگشای هر اندوهی
✍️سمانه صفری
نمیتوانستم دخترک ۱۰ ساله را ناامید رها کنم. بالا و پایین رفتنها و صحبت با مسئولین مختلف بیمارستان هم هیچ دردی را دوا نکرده بود. دخترک در پشت تنه نحیف عمویش قایم شده بود و با نگاه التماس گونهاش فریاد میزد که او را ناامید به شهرش بازنگردانم.
بالاخره توانسته بود، سر خمیدهاش را جلوی برادرزادهاش بالا گرفته و به او بفهماند که قول و قرارهای سلامتی و آوردنش به این شهر شلوغ، پربیراه نبوده است. حالا میتوانست با پیروزی به زابل برگردد و دیگر شرمنده بزرگان طایفهاش نباشد.
دعای خیر از زبانش نمیافتاد. برای من اما ارزشمندترین هدیه در تمام آن لحظات، لبخند زیبای دخترک بود که چهره فرشته گونهاش را بیشتر از هر زمان دیگری درخشان کرده بود. هدیهای به همراه حلاوت و شیرینی این حدیث زیبای امام رضا علیه السلام که فرمودند:
مَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَن قَلبهِ یَومَ القِیامَةِ؛
هر کس گِرِه از کارِ مؤمنی بگشاید (و غمی را از او بزداید)، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را می گشاید (و اندوهش را می زداید).
*اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۰
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#خاطرات_یک_مددکار_مهربون
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
نرم نرمک جنگ نرم
✍راضیه فاضلفر
صدای گلوله به گوش نمیرسد و همه جا آرام است و دشمن و لشکر مدافعین ما در مرزها روبهروی هم قرار ندارند. در کنج خانههای خود، زمستانِ گرم و تابستانِ سرد را برای خود و خانواده فراهم کردیم و زندگی میکنیم؛ اما به ناگاه متوجه میشویم که در کلبهی خوشبختی ما بعضی از چیزها سر جای خود نیستند، مثلاً صدای اذان خواب نازمان را اذیت میکند و روزه برای پوست و جسم فرزندمان ضرر دارد، از بعضی مراسمهای ملی و مذهبی با نیشخند یاد میکنیم و برای ولنتاین و کریسمس مهیا میشویم!
محرم و صفر میگذرند، از ماههای انسانساز؛ اما فقط در پی انتقاد از نذریدادنها و عزاداریها بودیم و این وسط با لایک کردن مطالبمان توسط فالوورهایمان احساس قدرت میکنیم و لذت وصفناپذیری به ما دست میدهد و ادعای بزرگ و حق به جانبی میکنیم!
زمان میگذرد و در میانهی عمر نه چندان باقیمانده با یک تلنگر متوجه میشویم از خودمان نمرود و فرعون ساختیم که در برابر خداوند و احکامش قد علم کرده و این محصول جنگ نرمی بود که بدون گلوله و خشونت وارد زندگیمان شده بود و ما غافل بودیم!
به راستی چرا به تسخیر رسانه و جادوی آن دقت نمیکنیم و چرا بیتفاوتیم؟ تا جایی که رهبرمان میفرماید:« تسلط بر مغزها از تسلط بر سرزمینها بالاتر است. اگر مغز یک ملت را تسخیر کنند آن ملت سرزمین خود را تقدیم میکند.» *بیاناترهبری ۵/ ۹/ ۱۴۰۱
#جهاد_تبیین
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
العاقل یکفی بالاشاره
✍️مرضیه رمضانقاسم
اگر از کسی خطایی دیدیم بگوئیم و رد شویم، مثل کوبهی قالیبافان روی اعصاب ملّت قدم آهسته نرویم.
یادم نمیآید خطایی مرتکب شده باشم و مادر به من تذکر لسانی داده باشند، "سکوت" مادر خودش یک کتاب تذکرهالانبیاء و اولیاء بود.
از سکوت بیزارم چون برخلاف مشهور که سکوت را علامت رضایت میدانند برعکس گاهی سکوت میتواند نشانهی عدم رضایت باشد!
#نصیحت_ماندگار
#تذکره_الاولیاء
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
داستان یک کلمه
✍️معصومه پازکی
۱- "یک کلمه بگویید" این حرف استاد در روز اول کلاس نویسندگی بود. "یک کلمه"، چقدر گفتنش سخت بود گویا همه کلمات در جایی از ذهن پنهان شده بودند تا بر زبان جاری نشوند یا اگر کلمه ای خودنمایی میکرد او را نپسندیده و رد میکردم استاد ادامه داد: "هر کلمه ای که اولین بار به ذهنتون میرسه رو بگید" با اعتماد به حرف استاد اولین چیزی که به ذهنم آمد را گفتم بعد، از ما خواستند وصف یا اضافهای برایش انتخاب کنیم، بیربط یا باربط چیزی را به آن کلمه اضافه کردم کار جایی سخت شد که باید با این کلمه و وصفش جمله بنویسم به ذهنم مراجعه کردم مثل روز اول تولد لوح سفید بود کانه هیچ کلمه ای را نمی شناختم و هیچ معرفتی را کسب نکرده بودم تا آنها را در کنار هم بنشانم. تلاشم را کردم و دوباره به ذهنم مراجعه کردم اما این بار هم خطا می داد و هیچ کلمات معناداری را که با کلمه انتخابی جور در بیاید، پیدا نمی کرد.
گویا کیسهی ذهنم سوراخ شده بود و تمام معلوماتش را به خاطر عدم تکرار از دست داده بود ثمره بیست سال درس خواندن در موقع نوشتن به کار نیامده بود، در سیر و سلوک ذهنی بودم که یاد دوران مدرسه و زنگ انشا افتادم، انشاهایی که هیچ کدام را خودم ننوشته بودم و در زنگ انشا خواننده انشاهای نوشته شده خواهرم بودم در همان حال و هوا سیر می کردم که صدای استاد مرا به خود آورد "جمله تون رو بخونید" به کاغذم نگاه کردم مثل ذهنم سفید بود مظلومانه به استاد نگاه کردم و گفتم چیزی ننوشتم و آن شروع تمام نادانی هایم بود.
۲- باید دوباره رجوع می کردم به تمام خوانده هایم باید با تکرار احیا می کردم مفاهیم مرده را. به سراغ کتاب های مختلفی رفتم، تورقی کردم و شروع کردم به مطالعه داستان ها و حکایات، به سراغ واژنامه ها رفتم و دوباره آنها را خواندم همه را بلد بودم انگار احیا اتفاق افتاده بود. کم کم کلمات خودنمایی می کردند و در ذهنم رژه می رفتند فکر کردم تا حاضرن باید با نوشتن حبسشان کنم دست به قلم شدم و شروع کردم به نوشتن، کلمات مثل واگن های قطار کنار هم ردیف می شدند بدون اینکه صبر کنم یا به غلط نوشتن توجه کنم، فقط نوشتم و بعد در آخر چند بار با صدای بلند خواندم تا غلط هایش را اصلاح کنم، خوب یادم هست چقدر ذوق کرده بودم هر پنج دقیقه یکباری می آمدم و نوشته ام را می خواندم و ذوقش را می کردم. به بند کشیدن کلمات با نوشتن و تکرار آن رمز زنده نگه داشتن واژگان در ذهن بود و همین شد اساس کار من.
۳- کلمات دیگر با من همراه شده بودند تصمیم گرفتم آنها را برای خودم حفظ کنم و مکتوباتم را دسته بندی کردم.
- تفکر مکتوب
- فهم مکتوب
- سخنرانی مکتوب
نتیجه حبس کلمات، تریبونی برای انتشار افکار، افهام و نظرات شد و اینگونه "یک کلمه" آغازگر نوشتن شد.
#تجربه_نوشتن
#پویش_نوشتن
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
خیال خام تحریم ثمره با برکت انقلاب
✍️زهرا سعادت، عضو تحریریه مجتهده امین
بعد از شکست واضح استراتژیهای نخنما شده اپوزیسیونهای وابسته به دشمنان نظام در جهت ایجاد دوقطبی سازی فرهنگی و عقیدتی ملت بصیرمان، با تغییر راهبرد فشار دیپلماتیک علیه اقتدار ایران اسلامی تلاشهای مذبوحانه برای برهم زدن روابط خارجی ایران در سطح بین المللی را با تنظیم مصوبه جهت تحریم قدرت نظامی سپاه ادامه دادهاند!
کشورهای حامی چنین بیقانونی علیه اقتدار نظامی ایران، به خوبی واقف هستند که بنا به فرموده بنیانگذار راحل انقلاب اسلامی، با حذف فیزیکی نیروی توانمند سپاه بهعنوان ثمره با برکت انقلاب که نیروی کارآمد مردمی بسیج بهعنوان اولین ثمره نهضت امام خمینی(ره) را در خود پرورش داده، انقلاب هم نخواهد بود همچنان که بنابر فرموده مقام ولایت، سپاه را "مولود بابرکت انقلاب" معرفی نمودهاند که مظلومترین شهدا را در دفاع از کیان جمهوری اسلامی ایران تقدیم نمودهاند!
نفوذ تفکر خدمت گرایانه سپاه که در عرصههای سازندگی و دفاع از حرم، وطن و امنیت کشور به تجلی رسیده، دشمنان قسم خورده را برآن داشته تا باخلق ادبیات نامیمون خاص علیه ایران در حوزه حقوق بشر، با تروریستی نامیدن اقدامات سپاه پاسداران نقش ترویج و تعمیق تفکر بسیجی حاکم براین نهاد نظامی را که تاکنون، سد محکمی در برابر استکبار جهانی و وهابیت و جریانهای تکفیری در سطح منطقه و زمینه موثر پیروزی ملتهای لبنان، سوریه، عراق و یمن و کشورهای آزاده غیر اسلامی بوده کمرنگ نموده و برای تکرار بحرانهای اغتشاشگرایانه اجتماعی و سیاسی و فرهنگی از توان مقابله نیروهای سپاه و بسیج برای کاهش آسیبهای امنیتی، جلوگیری بهعمل آورند!
غافل از اینکه ایجاد تشدید تنش بین ایران و اروپا، خطر اقدامات تلافیجویانه سپاه پاسداران را در بر خواهد داشت!
در چنین وضعیتی میطلبد که ملت بصیر ایرانی که شاهد خدمترسانی مخلصانه نیروهای سپاه و بسیج در عرصه دفاع از سلامت در دوران کرونا و دفاع از امنیت در فتنهها بوده اند با حمایت قاطع از اقدامات این نهاد، ادای دین ناچیزی به خون شهدای آنان و خانوادههای صبورشان انجام داده و مشت محکمی بر دهان یاوهگویان مزدور اسرائیل و آمریکا فرود آوردند!
امید که نیروهای مقتدر سپاه پاسداران و بسیج با پشتوانه حمایت حداکثری ملت قدرشناس ایران با حفظ انگیزه الهی در جهت خدمت خالصانه، این" بنیان مرصوص" خلل ناپذیر را تقویت نمایند!
#مولود_با_برکت
#من_یک_طلبه_سپاهی_ام
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI