eitaa logo
آفتابگردان‌ها
523 دنبال‌کننده
179 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
بهار آمده اما خزان شده‌ست دوباره زمانه با همه نامهربان شده‌ست دوباره جوانه سر زده بود از حیاط خلوت پاییز ولی چه سود؟ خزان میزبان شده‌ست دوباره به باد رفته سرورش، شکسته‌ پشت غرورش جهان پیر که داغش جوان شده‌ست دوباره نگاه کن به خطاها، به امتداد بلاها به کوهِ صبر که آتش‌فشان شده‌ست دوباره قرار بود که آوازهای شاد بخوانیم دریغ، بلبل‌مان نوحه‌خوان شده‌ست دوباره چه رازهای عجیبی نهان شده‌ست در این داغ چه روضه‌های غریبی عیان شده‌ست دوباره چه تلخ، مرد به زانوی غم گرفته سرش را چه سخت، قامت کوهی کمان شده‌ست دوباره قطار زندگی از ایستگاه مرگ گذشته بلیط‌های سفر رایگان شده‌ست دوباره چقدر مفت بهانه برای گریه فراهم چقدر قیمت خنده گران شده‌ست دوباره زبان شعر کم آورده در روایت قصه و اشک راوی ناداستان شده‌ست دوباره بگو هنوز اقامه نگفته حضرت خورشید؟ بگو که خواب ندیدی اذان شده‌ست دوباره؟ @Aftab_gardan_ha
بهار آمده، این را پرنده گفت به من بهار آمده چشم درخت‌ها روشن بهار! می‌شنوی؟ توی خانه حبس شدیم بیا برای ملاقات، پشت این روزن شنیده‌ام ز پرنده که سفره‌ات پهن است شنیده‌ام که دمیده دوباره گل به چمن دوباره زنده شده کوه و برفش آب شده لباس سبز به تن کرده و دریده کفن نسیم، آب چکانده به روی صورت خاک شده ز خواب زمستان بلند، دشت و دمن بدون آن که نگهبانِ باغ بو ببرد رسیده جام عقیقی ز ارغوان به سمن بهار! خاطره‌ی خوب و شاد! می‌بینی رسیده‌ایم به‌‌ فصل بلا و غم دیدن دوای این ریه یاس است، بوی یاس بیار اگر دوباره مسیرت گذشت از این برزن پرنده! باد صبا! دشت! دره! دامن کوه! به او دهید پیام مرا دهن به دهن @Aftab_gardan_ha
از شوقِ شکار این‌چنین منتظر است آرام نشسته در کمین منتظر است لبخند بزن که دست خالی نرود لبخند بزن که دوربین منتظر است @Aftab_gardan_ha
تقدیم به صدا نزدیک می‌آید، صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت بازگردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیه‌ی «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر @Aftab_gardan_ha
السلام علیک یا مولانا یا صاحب الزمان نسیم می‌کشد از شوق بر سرت شانه دوان پی تو می‌افتد به راه، پروانه عبور می‌کنی از کوچه، هر چه پنجره است صدات می‌زند ای جان! بیا به این خانه عبور می‌کنی از دشت و سرسلامتی‌ات چه لاله‌ها که به هم می‌زنند پیمانه شنیده‌ام به ضعیفان به لطف می‌نگری که از پی تو می‌آیم، امیدوارانه سفیدبخت، هر آن کس که هست مجنونت سیاه‌بخت، هر آن کس که نیست دیوانه تویی برابر من، یک سکوت باعظمت منم برابر تو، کودکی که پر چانه... سخن بگو که بیفتد دوباره از رونق بساط هرچه شراب است و هرچه میخانه مرا جوابِ سلامی کفایت است از تو بگو؛ که جان بسپارم به تو به شکرانه @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
بی‌خواب پی هم‌نفسی می‌گردد بی‌تاب پی دادرسی می‌گردد انگار که هر شب آسمان، ماه‌ به‌ دست تا صبح به دنبال کسی می‌گردد خط: @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است نام تو معنی دل بردن و دل باختن است قیمت دوستی ای دوست، اگر جان باشد این خرید‌ار تو آماده‌ی پرداختن است تا زمانی که نیابیم تو را، کار جهان سنگ در برکه‌ی بیهودگی انداختن است بشناسیم و نبینیم تو را حرفی نیست! غصّه‌ی ما همه از دیدن و نشناختن است با غم یار بسوزیم و بسازیم ولی همه‌ی قصه مگر سوختن و ساختن است؟ خط: @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
باور نمی‌کنم که بیفتند از اشتیاق این قرن‌های هجری پیوسته با فراق شعبان رسیده باز دلم قرص می‌شود می‌بینمت که بدری و بیگانه با محاق برپا شدند بی تو اگر جشن‌هایمان شرمنده‌ایم رنگ به رنگ از گل و چراغ در کوچه‌ها به رهگذران خیره می‌شوم آیا تو را ندیده‌ام از روی اتفاق؟ پیچیده نیست مسأله‌ی غيبت و حضور پیچیده است عطر تو حتی در این اتاق خط: @Aftab_gardan_ha
مانده‌ست شبِ زارِ پریشان‌حالت در جاده‌ی انتظار استهلالت با سیصدوسیزده ستاره، ای ماه! می‌آید و می‌رسد به استقبالت @Aftab_gardan_ha
بهار آمده اما جوانه‌ای نرسیده پرنده‌ای نپریده، به لانه‌ای نرسیده تویی بهانه‌ی آن ابرهای در تب و در تاب به ساحل تو ولی رودخانه‌ای نرسیده چه روزها که نشستند چشم‌ها سر راهت به آن زمان که بیایی زمانه‌ای نرسیده به جستجوی تو عالم هزار سال دویده هزار سال دویده به خانه‌ای نرسیده کجا بیابمت ای شاه بر گلیم نشسته به ردپای تو دست خزانه‌ای نرسیده قرارهای فراوان گذاشتی و دل من به وعده‌گاه تو با هر بهانه‌ای نرسیده چگونه از تو بخواند دهان کوچک شعرم به عاشقانگی‌ات عاشقانه‌ای نرسیده کجاست خانه‌ی تو؟ نامه را کجا بفرستم؟ به پیک اشک من از تو نشانه‌ای نرسیده به بی‌قراری آدینه‌ها بگو که می‌آیی کدام موی پریشان به شانه‌ای نرسیده! @Aftab_gardan_ha
شب قرق کرده کل دنیامو روزگارم یه عمره رنگی نیست تو نباشی همیشه بازنده‌م زندگی بازی قشنگی نیست مثل یه ماهی‌ام که افتاده وسط کوسه‌های اقیانوس دل خوشم کن به لمس لبخندت منو بیدار کن از این کابوس توی گوشم بگو که اینجایی حس پایان انتظارم باش از بدی‌های زندگی خسته‌م بیا راهی واسه فرارم باش خسته‌ام از تموم دنیایی که ازش مهلت گریزی نیست بغلم کن میون هق‌هق‌هام بغلم کن بگو که چیزی نیست @Aftab_gardan_ha
شبیه برف، دلم بی تو آب شد برگرد بیا که سقف تحمل خراب شد برگرد چقدر گریه کنم تا دوباره برگردی؟ گلی برای تو چیدم، گلاب شد برگرد به شوق آمدنت چوب خشک می‌رقصد درخت تاک، پر از پیچ و تاب شد برگرد دوباره چشمه‌ی انگورِ سرخ، جوشان شد شرابخانه‌ی ما پر شراب شد برگرد به سر رسید، همه سررسیدهای قدیم هرآنچه از تو سرودم کتاب شد برگرد بهار مدرسه‌ی عاشقان دلتنگ است دوباره وقت حضور و غیاب شد برگرد بیا که لحظه‌ی تحویل سال من باشی به وقت شرعی دل، انقلاب شد برگرد @Aftab_gardan_ha
پروانه‌ای شده‌ست غم داستان من عمری‌ست پیله کرده به جان جهان من هر برگ خسته‌ای به دم باد می‌رود نگذار تا به باد رود دودمان من گل‌های خشک، منتظرانِ محبت‌اند شعری، نوازشی، سخنی باغبان من! خوب است بی تو مرگ، ولی زودتر برس ای اتفاق خوب‌ترِ ناگهان من تاریک‌تر شدم که مگر ماه‌تر شوی حالا رواست بگذری از آسمان من؟ @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت موعود تو را باران کنم چون اشک یا جاری کنم چون رود؟ الا ای بغض دردآلود من! ای بغض دردآلود! اگر ابری‌ست چشمانم در این صبح فراموشی تو را گم کرده‌ام در سایه‌روشن‌های نامحدود به دنبالت نمی‌گردیم، ننگا بر من و ما ننگ، تو را تنها رها کردیم - تنها مانده‌ی مطرود - * به زیبایی تو هستی برتر از زیبایی یوسف به آرامش صدای توست سر از نغمه‌ی داوود بیا فرزند آدم! وارث موسی و ابراهیم! که این دنیا پر است امروز از فرعون و از نمرود نیازِ بودنت را دیر فهمیدیم، خیلی دیر تو اما می‌رسی از راه خیلی زود، خیلی زود من از این انتظار سخت می‌فهمم که می‌آیی تو ای آینده‌ی قطعی! تو ای آینده‌ی موعود! تو می‌آیی و چشمان جهان از این نظر روشن به این امید روح عاشقان از هر نظر خشنود بشارت می‌دهد ابری، که باران می‌رسد از راه جهان در انتظار لحظه‌ی موعود خواهد بود *اصبغ بن نباته می‌گويد از حضرت علی عليه‌ السلام شنيدم كه در مورد امام زمان فرمودند: « صاحب هذا الامر الشريد الطريد الفريد الوحيد» صاحب این امر آواره و طرد شده و تك و تنها است. @Aftab_gardan_ha
بد نیستیم ما، من و تنهایی و ملال راضی به هرچه آمده بی حرف، بی سوال بی خواب چشم‌های نه باز و نه بسته‌ای شب‌ها خیال می‌کنم و روزها خیال هر بار پشت پنجره‌ای می‌تکانَدَم از یاد رفته خاطره‌ای، سال پشت سال روی نوار مرزی امکان و امتناع تو، سرنوشت ناشدنی، حتمی محال یک آن نگاه کردی و فواره‌ات شدم اوج، ابتدا به ساکنِ مرگی‌ست در زوال تنها گناه عشق همین یک سوال بود: آن اولین نگاه حرام است یا حلال؟ خورشید پس کجاست اگر روز آمده؟ اینجا اگر شب است کجا رفته آن هلال؟ شب نیست، روز نیست، در این دشت بی زمان شب‌ها خیال می‌کنم و روزها خیال ... @Aftab_gardan_ha
منّت بر این خیال مکدر گذاشتی یا پا به سرنوشت مقدر گذاشتی؟ نام مرا که در ورقی خاک‌خورده بود معشوق قصه کردی و دلبر گذاشتی با دست آشنای خودت مثل یک نسیم بر شانه‌های سوخته‌ام پر گذاشتی تا باورم شود که از این پس پرنده‌ام آرام روی بال و پرم سر گذاشتی در گوشه گوشه‌ی قفس انزوای من یک شب هزار پنجره و در گذاشتی تا دیدمت پریدی و از خود به یادگار صد هلهله صدای کبوتر گذاشتی @Aftab_gardan_ha
ای عشق! تنها امیدم! ای مهربان تا همیشه! تنهایی‌ام را بگیر و با من بمان تا همیشه تقویم را پُر کن از خود، ای تا همیشه بهاران! تا بار خود را ببندد باری خزان تا همیشه هرگز به حرفی به جز تو گوشم نبوده بدهکار تازه‌ست از تو شنیدن، از هر زبان تا همیشه من آن پلنگم که عمری پنجه به خالی زد اما می‌مانَد این ردِّ حسرت در آسمان تا همیشه بین من و تو محبت، امروز و فردا ندارد من دوستت دارم ای عشق! از بی‌زمان تا همیشه از عشق گفتند و گفتیم، گویند حتی پس از این پایان نمی‌گیرد اما این داستان تا همیشه ... @Aftab_gardan_ha
تقدیم به حیاط پر از حیاتِ خانه‌ی پدری تو سبز می‌شوی که شکوفا کنی مرا با هر بهار تازه تماشا کنی مرا با غنچه‌های سرخ به دیدارم آمدی با عطر این معاشقه رسوا کنی مرا یک غنچه لای بافه‌ی مویم گذاشتی تنها به این امید که زیبا کنی مرا می‌بوسمت اگرچه همانند کودکی با تیغ‌های سرزده دعوا کنی مرا در برگ برگ خاطره‌های قدیمی‌ات گم می‌شوم هنوز که پیدا کنی مرا آه ای رفیق کودکی‌ام! ای حیاط سبز! با رفتنم مباد که حاشا کنی مرا @Aftab_gardan_ha
به جان خویش گره زد نخست جانم را به تیغ درد تراشيد استخوانم را دلی به وسعت یادش به سینه‌ام بخشید که ناشکیب نباشم غم جهانم را میان این‌همه تلخی سپس به کامم ریخت دو قطره عشق که شیرین کند دهانم را توان نداشتم از او جدا شوم اما در این هبوط گرفت از من امتحانم را بهار بود که این شهر سوت و کور شنید صدای هق هق باران بی‌امانم را پدر‌بزرگ چه باری گذاشت بر دوشم شبی که زمزمه کرد اولین اذانم را @Aftab_gardan_ha
ای کاش سال بعد دعایم عوض شود آهنگ گریه‌دار صدایم عوض شود با شاخه‌های نازک من شوق غنچه نیست هر قدر پشت پنجره جایم عوض شود من آشنای باغ توام، رخصتی بده با دست باد رخت عزایم عوض شود شاید به یمن گنبد فیروزه‌ات کمی رنگ و لعاب شهر برایم عوض شود امشب در آستانه‌ی این بغض دیرپا حرفی بزن که حال و هوایم عوض شود @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
هو الباقی با نهایت تاسف و تاثر باخبر شدیم که آقای از اعضای دوره اول آفتابگردانها که به تازگی داغدار از دست دادن پدر خویش بودند، به سوگ مادر خویش نشسته‌اند. مجموعه مصیبت وارده را به ایشان تسلیت عرض می‌کند و از خداوند بلندمرتبه مغفرت و رحمت برای آن عزیز از دست رفته و صبر برای بازماندگان خواستار است. @Aftab_gardan_ha