eitaa logo
اندیشمندان جوان سپنتا
219 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
135 ویدیو
15 فایل
کد شامد 1-2-736791-61-0-10 Andishmandan Javan Sepanta Tel: +98 (26) 34 81 92 10 +98 (26) 34 82 41 70 SMS: 1000 26 34 81 92 10 Web: https://ajs.org.ir e-mail: info@ajs.org.ir Channel Admin: @ajs_org_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه بی‌باده کند مرا کجاست و آنکه بیرون کند از جان و دست کجاست و آنکه خورم جز به سر او نخورم و آنکه سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست و آنکه جان‌ها به نعره زنانند از او و آنکه ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب این که جا می‌طلبد در ما هست کجاست بهانه‌ست و زان سو هوسی‌ست و آنکه او در پس غمزه‌ست خست کجاست پرده روشن دل بست و خیالات نمود و آنکه در پرده چنین پرده دل بست کجاست تا مست نشد چون و چرا پست نشد و آنکه او مست شد از چون و چرا رست کجاست لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_سوم حال ما بی‌آن مپرس آنچه رفت از او بر ما مپرس زیر و بالا از پرنور بین ز آن قد و بالا مپرس اشکم نگر از عشق وز و آن مپرس در میان ما پا درمنه هیچم از و از مپرس خون می‌بین و با دم مزن وز سر مپرس صد هزاران دل پرکنده بین تو ز قاف و از مپرس صد در بلای عشق اوست درنگر و از مپرس ای خیال اندیش دوری دور او از طبع کارافزا مپرس چند پرسی کی بود بین و از لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 مرا که نیست تن چه قید به تنگ جان من از ز ننگ تن است خوش آن زمان که من از قید تن شوم چه در نگری این فضا نه جای است خلاصیِ من از چَهِ زَنَخدانش همان حکایتِ مور است و قصهٔ لگن است بلای من آن است سیاه روزم از آن طُرّهٔ شکن شکن است چو کند صورت ز تیشه دانستم از آن زمان که همان تیشه خصم کوهکن است اگر چه پاس تو نشناسی ولیک قصد من از رویت شناختن است لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 باز ز ابروی کمان و نوک مژگان زد به تیرم بار الها چاره‌ای کن سخت در چنگش اسیرم دست از پا پیش شمشیرش خطا کردن نیارم نیستم ز امرش گریزان وز قبولش ناگزیرم ناوک تیر تو گر صد بار از پستان ننگرم بهْ، کرد بایستی دو صد به شیرم تا نفس باقی‌ست نام باشد بر زبانم تا که جانی هست نقش باشد در ضمیرم از برای گوشه چشمت ز عالم بستم گر تو خم کنی از هر دو عالم گوشه گیرم دادی وقت دادن به بالین من آیی جانم از هجرت به آمد نمی‌آیی بمیرم ای از من ایام جوانی گم شد او را هر کجا دیدید گوییدش که پیری کرد پیرم سطوت دربار فقرم شد چنان کز روی کرنش شاهان به خاک افتند در پیش حصیرم در وصالت دلخوشم از زندگی چون خضر لیکن می‌کشد نمی‌دانم بمیرم یا نمیرم از قدر من کاهید قدرم نداند دانی آنوقتی که در عالم نبیند کس نظیرم گر نکردم ، این دانم، هم نکرد ایزد را که عارف نی نی لینک کانال 👈 @ajs_org
این جمع است و
جریمه
به دو معنی است؛ یکی « و » دیگری « یا که باید بپردازد» مثال؛ . . . از عوایب [=عیوب] زیردستان بپوشند و در افشای
جرایم
کهتران نکوشند. ( ، ۵۶) ⬅️ [جرایم = ]
جرایم
از یافته‌است. ⬅️ [جرایم = ] است ؟ لينک کانال 👈🏻 @ajs_org
📜 من و ز گله، ، کی این دارم ز غیر شکوه ندارم ز خویشتن دارم مجوی من غیر من که من دانم چه دشمنی است که عمری است من به من دارم نهان به کوری چشم مخفی پی خود هر شب انجمن دارم نخست گو چه کنی کوه بکن، ایراد ز کنده‌کاری کوهکن دارم ز بس که مردمک دیده دید دگر ز مردمک دیده سوءظن دارم چه داشت توان داشتن ز ملّتِ پست که سربلندی و فخر از نداشتن دارم به آمدم از دست ، بدرم به تن اگرچه همین کهنه دارم ز دست بی‌کفنی زنده‌ام بگو با مکن درنگ شنیدی اگر دارم ز نای نالهٔ خود کف زنم به سر چون به مشت باز چه به کف زدن دارم شده است خانهٔ کیخسرو آشیانهٔ جغد منِ خرابه‌نشین دلخوشم دارم چو مال وقف شریعت‌مدار می‌دزدد من از چه رَه گله از دزد راهزن دارم چو لیدران خطاکار و زاهدان ریا از این سپس سر مردم فریفتن دارم چو در قفس از بهر آشیان هوای از تن گریختن دارم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 نمود با کاری که نیشتر نکند به بگو که از این غمزه بیشتر نکند خدنگِ غمزهٔ کاریت با دلم آن کرد که هیچوقت توانگر به نکند دو طُرّهٔ تو به و آن کرده است به دل که طفل به گنجشکِ کنده‌پر نکند لبِ تو آبِ حیات است و کِشتِ تشنگی‌ام بگو لبت لبِ تشنه تشنه‌تر نکند به بی‌حسابیِ خونابِ دل به صورت و ببین که چشم خود از این ضرر نکند به پای نخلِ قدت سنگِ سینه زدم رقیب گو سرِ هر کوچه نوحه سر نکند من از دعای زاهدا شدم مأیوس نگفته بهتر وقتی که حرف اثر نکند مرا در این سرِ پیری به حال خود ای کاش گذاردم دل و زین بیش دربه‌در نکند دست‌به‌سر گشت گوش کر کند که از این رهگذر گذر نکند بگو به از این بیش سربه‌سر مگذار ز جان گذشته به تَرکِ سر نکند لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 ز بس به زلفِ تو دل بر سرِ دل افتاده چه کشمکش که میانِ افتاده ز فرقه‌بازیِ اَحزابِ دل در آن سرِ زلف گذارِ شانه بر آن طُرّه مشکل افتاده دلم بسوخت که بر صورتِ تو خالِ سیاه به سانِ ملّتِ محکومِ افتاده بسوز از آتشِ رخ این و روی نما تو بخواه که جان غیر قابل افتاده ز بس که ز غمت ریختم به دل از دلم چو غرقه ز به افتاده به جز نَبَرَد رَه به سوی عشق که بارِ در این راه بر افتاده گرفته نورِ جهان‌تابِ عالَم و پیِ مُباحِثه بسی دلایل افتاده سپردمت به رقیبان و با تو کارم نیست از آنکه کار به دست افتاده تو هرج و مرجیِ دربارِ بین، عارف میانِ این همه افتاده لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 در بدان فرقِ و گدا نیست کس نیست که در کوی بُتان بی‌سر و پا نیست در حُسن تو انگشت‌نما هستی و لیکن در عشقِ تو جز من کسی انگشت‌نما نیست رسوای تو گشتیم به جهان نیست جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست مستم بگذارید بگریم به غمِ جز اشک کسی در غمِ دل عقده‌گشا نیست این مهر که دارد به تو دل در همه نه وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت گفتم مشنو هر که تو را گفت نیست بد گفت از پی و بشنیدم و گفتم با که دل بد مکن این نیز به ما نیست در فتنهٔ یغماگریِ تو ای شوخ آن چیست که غارت‌زده در کشورِ ما نیست گر پُر شود همه از حضرتِ اشرف یک بی‌شرفی مثل نیست به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 عمرم گهی به هجر و گهی در سفر گذشت تاریخ همه در درد سر گذشت گویند اینکه سفر کوته است و من دیدم که عمر من ز سفر زودتر گذشت بستی درم ز وصل و گشودی دری ز هجر آوخ ببین چه‌ها به منِ دربه‌در گذشت هجر تو دل به حسابت کرد در دوری‌ات معیشتم از این ممر گذشت با کوه کوه بار غمت به کوه رفتم، رسید سرشک از کمر گذشت بازیچه نیست عشق و محبت مگر نبود در راه عشق از گذشت؟ و زیان و نفع و دخل و خرج عشق کردم پس از هزار ضرر سربه‌سر گذشت ما را چه خوب دست‌به‌سر کرد تا که آمد ببیندش که چو از نظر گذشت کو، تا دگر پدید شود گویمش چه‌ها بر من ز دست تو بیدادگر گذشت!» کاری مکن که خلق ز جورت به رسند ای جورپیشه، ورنه ز من یک گذشت مشکل بُوَد که از خطرِ بگذری عارف تو را که عمر ز چندین گذشت لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 ابرویش تا رقمِ قتلِ من می‌کرد این حکم برون نامده اجرا می‌کرد به چه حالی که دلِ به حالم می‌سوخت خونریز وی این حال تماشا می‌کرد قدش از هر قدمی به پا می‌انگیخت لبش از هر سخنی مَفسَده برپا می‌کرد همه در واهمه این از آن مردم چشم این همه همهمه یک بی‌سر و بی‌پا می‌کرد از در دیده هرکس که گذر کرده، هنوز دور از دیده نگردیده به دل جا می‌کرد هر دلی را که شدی خیل خیالش داخل محو چون داخله ما می‌کرد من به هر شاخی از این ز بیداد محیط آشیان بستم از آنجا پر من وا می‌کرد کار رسوایی بین که مرا در نظر کشوری، این همه رسوا شده رسوا می‌کرد تلخ کامی من از این بس که دلم شهد آسودگی از تمنا می‌کرد پیش از آنیکه زند سبزه سر از خاکش کاش دل (عارف) سبزه و صحرا می‌کرد لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 هزار عقده ز دل ای سرشک واکردی بیا بیا که چه خوش آمدی کردی ز چیست سرزده بیرون شدی ز روزن چشم چه شد که سِرّ دل افشا و برملا کردی همیشه خواب خوشت دور، کور کردی به آن فرشته دلم را تو آشنا کردی تو هیچ عهد نبستی که نشکنی وین بار چرا به وعدهٔ کردی دلم شکستی و زین دل شکستنت شادم که بنده‌ای را همسایه با کردی ز بس که سرزده رفتی و آمدی ای فکر تو خانهٔ من کاروانسرا کردی تو هجر ز بس دادیم به مرا ز وصل چو طفل گریزپا کردی روز مرا تیره‌تر ز زلف تو کرد ببین که دشمنی ای دوست تا کجا کردی به سان بخت من ای شه ز تخت برگردی که ملتی را از یک گدا کردی برو که جغد نشیند به خانه‌ات ای شیخ چه خانه‌ها که تو محتاج بوریا کردی بلای دست تو مطرب به مغز واعظ شهر بزن که مجلس ما را تو کردی تمام عمر به می همنشین شدی عارف چه دوستی است که با نطفهٔ زنا کردی به کنج میکده گر منزوی شدی خوش باش ز خلق دور شدی دوری از بلا کردی لینک کانال 👈 @ajs_org