eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
544 دنبال‌کننده
25 عکس
20 ویدیو
20 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از  آیت الله اخوان
.......بسم الله الرحمان الرحیم..... چهارشنبه ۱۸ مهر _فیض منبر۲۲:۰۰ شرح شواهد التنزیل حاکم حسکانی بکلام دانشمند معظم آیت الله اخوان خ مولوی، خ تشکری موحد،حسینیه هیئت اصحاب الحسین علیه السلام جلسه ویژه برادران می‌باشد. @ayatollahakhavan_ir
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إنَّ الزرع ينبت في السهل، و لا ينبت في الصفا، فكذلك الحكمة تعمر في قلب المتواضع و لا تعمر في قلب المتكبّر الجبّار لأنَّ الله جعل التواضع آلة العقل، و جعل التكبر من آلة الجهل، ألم تعلم أن من شمخ إلى السقف برأسه شجّه؟ و من خفض رأسه استظلّ تحته و أكنه؟ فكذلك من لم يتواضع لله خفضه الله، ومن تواضع لله رفعه.» ج۱ص۱۵۳. به در کلام امام علیه‌السلام برای تلطیف کلام؛ مطلبی از مرحوم پروفسور پیرامون استفاده از حدود پانصد آیات و روایات و شعر و حکایت ضمن تدریس ریاضی؛ گاهی تلطیف در کلام برای استفاده دیگران غیر از مخاطبی مثل هشام است؛ گاهی تفنن در کلام سبب تلطیف در کلام می‌شود؛ وصف واعظ صاحب نفس مشهور زمان مرحوم شیخ که مشهور به عرفان بافی بوده؛ دعوت مرحوم آیت‌الله شیخ یزدی از مرحوم صبوحی برای منبر در مدرسه فیضیه؛ مثالی پیرامون حکمت سخن گفتن به با نقلی از مرحوم پروفسور حسابی؛ نظریه مرحوم حسابی که خلاف نظریه بوده است و مطرح کردن نظریه توسط دکتر حسابی نزد استاد خود انیشتین؛ وزانت مقام صاحب علم به سبب ذکر سخن امام علیه‌السلام در این فقره با مثال؛ درست شدن در شخص با و ؛ «يا هشام إنَّ الزرع ينبت في السهل، و لا ينبت في الصفا» سهل در عرب به دشت می‌گویند؛ صفا یعنی سنگ صاف که سخت است زراعت در سنگ صاف نمی‌شود بلکه در دشت ممکن است «فكذلك الحكمة تعمر في قلب المتواضع و لا تعمر في قلب المتكبّر الجبّار» حکمت هم مثل زراعت است که در قلب انسان فروتن حکمت آبادان می‌شود و در قلب آدم و سرکش حکمت آبادان نمی‌شود «لأنَّ الله جعل التواضع آلة العقل، و جعل التكبر من آلة الجهل» تواضع آلت است چون لازمه حکمت این است که انسان از دیگران هم بهره ببرد؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ و عمر بالای ایشان؛ جریان شهرت اشتباه عمر صد سال برای مرحوم لنکرانی؛ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا ؛۸۲؛ تکبر از مقدمات است افتادگی آموز اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی که بلند است منسوب به یا دانسته در شخص متکبر او را به نورانیت و حکمت نمی‌رساند صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین زنده جاويد كيست؟ كشته شمشير دوست كآب حيات قلوب، در دمِ شمشير اوست گر بشِكافى هنوز، خاك شهيدان عشق آيد از آن كشتگان، زمزمه دوست دوست بنده یزدان شناس موت و حیاتش یکی است زآنکه به نور خداش پرورش طبع و خوست گوش دل مؤمن است سامع صوت خدا گرچه ز آواز خلق ملک پر از های و هوست عاشق ديدار دوست، اوست كه همچون حسين زردىِ رُخسار او، سرخ ز خون گلوست دوست به شمشير اگر، پاره كند پيكرش منّت شمشير دوست، بر بدنش مو به موست گر به اسيرى بَرند عترت او دشمنان هر چه ز دشمن بر او، دوست پسندد، نكوست حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان ۱۴۰۱/۱۲/۸ https://eitaa.com/akavan110
هيئت محبان الزهراء(سلام الله علیها) سخنران خطيب ارجمند آیت الله اخوان شب جمعه ازنمازمغرب وعشاء شهرري ميدان هادي ساعي جنب بانك مسكن خ شهيد صادقي پ 100
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام إنَّ الزرع ينبت في السهل، و لا ينبت في الصفا، فكذلك الحكمة تعمر في قلب المتواضع و لا تعمر في قلب المتكبّر الجبّار لأنَّ الله جعل التواضع آلة العقل، و جعل التكبر من آلة الجهل، ألم تعلم أن من شمخ إلى السقف برأسه شجّه؟ و من خفض رأسه استظلّ تحته و أكنه؟ فكذلك من لم يتواضع لله خفضه الله، ومن تواضع لله رفعه.» ج۱ص۱۵۳. اندوخته‌های انسان که به‌عنوان و و معلومات دارد چند مرحله دارد: ، ، بروز ؛ خدا را به چرخ نخ‌ریسی‌ام یافتم و رابطه بین و ؛ کتابچه‌ای از یک که حدود ۸۰۰ سال پیش نوشته که این شخص بنا از معماری و بنایی به درک خدا رسیده که همه این‌ها از پختگی شخص است تعمیر قلب سبب می‌شود؛ در قرآن کریم:إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ ۖ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ (١٨) أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ يَسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ :۱۹؛ تعمیر یعنی آبادان نمودن در بازسازی؛ حکمت قلب را آبادان و بازسازی می‌کند ولی در انسان و ؛ خاصیت انسان این است که یا از او کناره‌گیری می‌کنند یا اگر به او نزدیک شوند با او ستیز می‌کنند یا مطابق میلش با او سخن می‌گویند که در هر سه مورد نتیجه تعاملات به این شخص نمی‌رسد؛ خود بزرگترین محل درس آموزی است که باید انسان بلد باشد چطور با مردم کند تا استفاده از زندگی کند؛ که حاصل پختگی است در عرصه زندگی خود را می‌نمایاند؛ ضرورت اجتناب از با محیط اطراف خود که حاصل آن امور تواضع است؛ تبیین تعامل متواضعانه انسان با ابزار و ادوات و و و داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری اسم او بود علی مردان خان کُلفَت خانه ز دستش به اَمان هرچه می‌دادَند می گفت کم است مادرش مات که این چه شکمست ! نه پدر راضی از او نه مادر نه‌ معلم نه لَلِه نه نوکر تغییر مدارس ابتدایی از دوره اول تواضع سبب می‌شود اندوخته‌های انسان سبب باروری برای انسان بشود «فكذلك الحكمة تعمر في قلب المتواضع» انسان می‌داند که چگونه با دیگران برخورد کند؛ جریان برخورد به مشاجره بین دو شخص؛ جریانی از دوران کودکی استاد نزد مرحوم پدر «و لا تعمر في قلب المتكبّر الجبّار» عدم نتیجه حکمت در قلب انسان و «لأنَّ الله جعل التواضع آلة العقل، و جعل التكبر من آلة الجهل» تبیین ابزار بودن تواضع برای «ألم تعلم أن من شمخ إلى السقف برأسه شجّه؟ و من خفض رأسه استظلّ تحته و أكنه؟ فكذلك من لم يتواضع لله خفضه الله، ومن تواضع لله رفعه.» کسی‌که برای خدا تواضع نکند خدا اون را خار می‌کند و آن کسی‌که برای خدا تواضع کند خدا او را بالا می‌برد السلام علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ای تاب و توانم را برده رحمی بر این دل افسرده برگی از گلشن خرم عمر باقی بود آن هم پژمرده خوناب جگر از ساغر دل در فصل بهار غمت خورده بیمار توایم و نپرسیدی کاین غمزده به شد یا مرده دیوان روضه صلوات الله علیه فوضع خده علی خده و صاح سبع مرات و قال ولدی علیّ علی الدنیا بعدک العفا قتل الله قوما قتلوک علی لعنة الله علی القوم الظالمین ۱۴۰۱/۱۲/۱۴ https://eitaa.com/akavan110
هدایت شده از  آیت الله اخوان
پنجشنبه ۱۹ مهر اطلاعیه: این هفته هر_هفته_پنجشنبه ها ساعت۲۲(هیئت_الزهراء) شرح زیارت امین الله بکلام آیت الله اخوان فیض منبر ساعت ۲۲برقرار میباشد میدان خراسان ،هیئت الزهراء(برادران) @ayatollahakhavan_ir
هدایت شده از  آیت الله اخوان
جمعه ۲۰ مهر جلسات هفتگی حسینیه شهداء جمعه ها ساعت ۱۰ صبح شرح زیارت رجبیه بکلام آیت الله اخوان امام زاده حسن، ح شهید احمدی، کوچه شهید بهبودی،حسینیه شهداء (برادران) @ayatollahakhavan_ir
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» ج۱صص۱۵۳-۱۵۴. دگرگونی و در انسان؛ وَوْا فِي غَيْرِ الْكُتُبِ الْمَشْهُورَةِ قِرَاءَةَ الدُّعَاءِ التَّالِي عِنْدَ تَحْوِيلِ السَّنَةِ كَثِيراً، وَ قَالَ بَعْضُهُمْ بِقِرَاءَتِهِ 360 مَرَّةً: يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ. وَ بِرِوَايَةٍ أُخْرَى: يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ. علامه ؛ حول یعنی گردش یعنی ای خداوندگار را به بهترین حال بگردان؛ تحول دائمی انسان از حالی به حالی دیگر و از مرحله‌ای به مرحله‌ای دیگر؛ و انسان در عمر خود به سوی که یا به سوی است یا به سوی ؛ درخواست به گردش حول به مطلوب که همگی تابع و نگرش و انسان است متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست گروهی آن گروهی این پسندند قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ :۸۴؛ همه مردم بر اساس ؛ تبیین شاکله به مقام جهان‌بینی‌ای که انسان دارد بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم چرا یکی می‌شود و یکی می‌شود سلطان که یکی مولا علیه‌السلام و یکی امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه می‌شود که همه این‌ها بر اثر شاکله فکری شخص است که به مرور زمان در شخص شکل می‌گیرد؛ دگرگونی و تحول در باورها که گاهی به حق برای شخص باب جدید باز می‌شود و گاهی به باطل؛ بازگشت برخی افراد از مسیر باطل به حق و از مسیر حق به باطل؛ دگرگونی یکباره در نظر ماست و بروز و ظهور می‌کند وگرنه حقیقتی است که به در شخص شکل گرفته است؛ تابعیت در هر شخص؛ نیت جنبه نهانی درون هر کسی است؛ تفسیر شاکله به نیست در برخی روایات؛ الصّادق ( عَنْ سُفْیَانَ‌بْنِ‌عُیَیْنَهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِ اللَّهِ (وَ النِّیَّهًُْ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیَّهًَْ هِیَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عزّوجلّ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یَعْنِی عَلَی نِیَّتِهِ. ج۲ص۱۶ الصّادق ( إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ النَّارِ فِی النَّارِ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ خُلِّدُوا فِیهَا أَنْ یَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً وَ إِنَّمَا خُلِّدَ أَهْلُ الْجَنَّهًِْ فِی الْجَنَّهًِْ لِأَنَّ نِیَّاتِهِمْ کَانَتْ فِی الدُّنْیَا أَنْ لَوْ بَقُوا فِیهَا أَنْ یُطِیعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّیَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ تَعَالَی قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ قَالَ عَلَی نِیَّتِهِ. ج۲ص۸۵ الصّادق ( عَنْ سُفْیَانَ‌بْنِ‌عُیَیْنَهًَْ عَنْ أَبِی‌عَبْدِاللَّهِ (فِی قَوْلِهِ عزّوجلّ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا قَالَ لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَکُمْ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَهًُْ خَشْیَهًُْ اللَّهِ تَعَالَی وَ النِّیَّهًُْ الصَّادِقَهًُْ الْحَسَنَهًُْ ثُمَّ قَالَ: الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ حَتَّی یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَکَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عزّوجلّ وَ النِّیَّهًُْ أَفْضَلُ مِنَ الْعَمَلِ أَلَا وَ إِنَّ النِّیَّهًَْ هِیَ الْعَمَلُ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عزّوجلّ قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ یَعْنِی عَلَی نِیَّتِهِ. ج۶۷ص۲۵۰ مثال تحول یکباره توسط ؛ إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ :۸۰؛ جریانی از مرحوم آیت‌الله سیدمحمدرضا که به همراه به عیادت مریضی رفتند؛ نگهداری در شخص از ابتدا تا موقعی که حب دنیا در شخص بروز و ظهور کند؛ عدم جمع با و ؛ در آمدن با دستمایه کردن دین تفاوت دارد «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى» مثال به (اقبح=) رنج‌آور بودن بعد و تبیین آن؛ دستور شارع به برخورد کریمانه مثل دوره عزت شخص با فقیری که زمانی غنی بوده است؛ ضرورت دقت در برخورد مناسب و کرامت مندانه با گدایی که زمانی عزیز و غنی بوده است؛ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى :۲۶۳
آیت الله شیخ عباس اخوان
«و أقبح الخطيئة بعد النسك» چقدر بد است انسان بعد از اهل نسک و عبادت بودن به خطیئه و معصیت کشیده شود که این هم از عرش به فرش می‌آید؛ جریان زن بدکاره‌ای که با یک نصیحت خیرخواهانه عاقبت به خیر شد: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: کَانَ عَابِدٌ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ لَمْ یُقَارِفْ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا شَیْئاً فَنَخَرَ إِبْلِیسُ نَخْرَةً فَاجْتَمَعَ إِلَیْهِ جُنُودُهُ فَقَالَ مَنْ لِی بِفُلَانٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ أَنَا لَهُ فَقَالَ مِنْ أَیْنَ تَأْتِیهِ فَقَالَ مِنْ نَاحِیَةِ النِّسَاءِ قَالَ لَسْتَ لَهُ لَمْ یُجَرِّبِ النِّسَاءَ فَقَالَ لَهُ آخَرُ فَأَنَا لَهُ فَقَالَ لَهُ مِنْ أَیْنَ تَأْتِیهِ قَالَ مِنْ نَاحِیَةِ الشَّرَابِ وَ اللَّذَّاتِ قَالَ لَسْتَ لَهُ لَیْسَ هَذَا بِهَذَا قَالَ آخَرُ فَأَنَا لَهُ قَالَ مِنْ أَیْنَ تَأْتِیهِ قَالَ مِنْ نَاحِیَةِ الْبِرِّ قَالَ انْطَلِقْ فَأَنْتَ صَاحِبُهُ فَانْطَلَقَ إِلَی مَوْضِعِ الرَّجُلِ فَأَقَامَ حِذَاهُ یُصَلِّی قَالَ وَ کَانَ الرَّجُلُ یَنَامُ وَ الشَّیْطَانُ لَا یَنَامُ وَ یَسْتَرِیحُ وَ الشَّیْطَانُ لَا یَسْتَرِیحُ فَتَحَوَّلَ إِلَیْهِ الرَّجُلُ وَ قَدْ تَقَاصَرَتْ إِلَیْهِ نَفْسُهُ وَ اسْتَصْغَرَ عَمَلَهُ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ بِأَیِّ شَیْ ءٍ قَوِیتَ عَلَی هَذِهِ الصَّلَاةِ فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ أَعَادَ عَلَیْهِ فَلَمْ یُجِبْهُ ثُمَّ أَعَادَ عَلَیْهِ فَقَالَ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنِّی أَذْنَبْتُ ذَنْباً وَ أَنَا تَائِبٌ مِنْهُ فَإِذَا ذَکَرْتُ الذَّنْبَ قَوِیتُ عَلَی الصَّلَاةِ قَالَ فَأَخْبِرْنِی بِذَنْبِکَ حَتَّی أَعْمَلَهُ وَ أَتُوبَ فَإِذَا فَعَلْتُهُ قَوِیتُ عَلَی الصَّلَاةِ قَالَ ادْخُلِ الْمَدِینَةَ فَسَلْ عَنْ فُلَانَةَ الْبَغِیَّةِ فَأَعْطِهَا دِرْهَمَیْنِ وَ نَلْ مِنْهَا قَالَ وَ مِنْ أَیْنَ لِی دِرْهَمَیْنِ مَا أَدْرِی مَا الدِّرْهَمَیْنِ فَتَنَاوَلَ الشَّیْطَانُ مِنْ تَحْتِ قَدَمِهِ دِرْهَمَیْنِ فَنَاوَلَهُ إِیَّاهُمَا فَقَامَ فَدَخَلَ الْمَدِینَةَ بِجَلَابِیبِهِ یَسْأَلُ عَنْ مَنْزِلِ فُلَانَةَ الْبَغِیَّةِ فَأَرْشَدَهُ النَّاسُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ جَاءَ یَعِظُهَا فَأَرْشَدُوهُ فَجَاءَ إِلَیْهَا فَرَمَی إِلَیْهَا بِالدِّرْهَمَیْنِ وَ قَالَ قُومِی فَقَامَتْ فَدَخَلَتْ مَنْزِلَهَا وَ قَالَتِ ادْخُلْ وَ قَالَتْ إِنَّکَ جِئْتَنِی فِی هَیْئَةٍ لَیْسَ یُؤْتَی مِثْلِی فِی مِثْلِهَا فَأَخْبِرْنِی بِخَبَرِکَ فَأَخْبَرَهَا فَقَالَتْ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّ تَرْکَ الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَ لَیْسَ کُلُّ مَنْ طَلَبَ التَّوْبَةَ وَجَدَهَا وَ إِنَّمَا یَنْبَغِی أَنْ یَکُونَ هَذَا شَیْطَاناً مُثِّلَ لَکَ فَانْصَرِفْ فَإِنَّکَ لَا تَرَی شَیْئاً فَانْصَرَفَ وَ مَاتَتْ مِنْ لَیْلَتِهَا فَأَصْبَحَتْ فَإِذَا عَلَی بَابِهَا مَکْتُوبٌ احْضُرُوا فُلَانَةَ فَإِنَّهَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَارْتَابَ النَّاسُ فَمَکَثُوا ثَلَاثاً لَمْ یَدْفِنُوهَا ارْتِیَاباً فِی أَمْرِهَا فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ لَا أَعْلَمُهُ إِلَّا مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ (علیه السلام) أَنِ ائْتِ فُلَانَةَ فَصَلِّ عَلَیْهَا وَ مُرِ النَّاسَ أَنْ یُصَلُّوا عَلَیْهَا فَإِنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهَا وَ أَوْجَبْتُ لَهَا الْجَنَّةَ بِتَثْبِیطِهَا عَبْدِی فُلَاناً عَنْ مَعْصِیَتِی. روضه ج۸صص۳۸۴ـ۳۸۵؛ پوزخند به یک گناهکار که در شأن او نبود و سبب عاقبت به شری او شد؛ خطر بزرگی که اهل عبادت و اخلاص را تهدید می‌کند؛ و المخلصون علی خطر عظیم ج۱ص۲۷۷؛ جریانی از و تشرف سالیانه‌اش خدمت علیه‌السلام در و برخورد امام علیه‌السلام با وی به جهت عدم حفظ شأن : «از آن جمله حکایتی است که در تاریخ مدینة المؤمنین قم که از حسن بن محمّد قمّی است به این عبارت وارد است: رُوِّیتُ عَنْ مَشَایِخِ قُمَّ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ الْحَسَنِ بن جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ کَانَ بِقُم یَشْرَبُ الْخَمْرَ عَلانِیَةً، فَقَصَدَ یَوْماً لِحَاجَةٍ بَابَ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الأَشْعَرِیِّ، وَکَانَ وَکِیلاً فِی الأَوْقَافِ بِقُمَّ، فَلَمْ یَأْذَنْ لَهُ، وَرَجَعَ إِلَی بَیْتِهِ مَهْمُوماً.
آیت الله شیخ عباس اخوان
فَتَوَجَّهَ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ إِلَی الْحَجِّ، فَلَمَّا بَلَغَ سُرَّ مَنْ رَأَی اسْتَأْذَنَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام، فَلَمْ یَأْذَنْ لَهُ، فَبَکَی أَحْمَدُ لِذَلِکَ طَوِیلاً وَتَضَرَّعَ حَتَّی أَذِنَ لَهُ. فَلَمَّا دَخَلَ قَالَ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لِمَ مَنَعْتَنِی الدُّخُولَ عَلَیْکَ؟ وَأَنَا مِنْ شِیعَتِکَ و َمَوَالِیکَ؟ قَالَ علیه السلام: لأَنَّکَ طَرَدْتَ ابْنَ عَمِّنَا عَنْ بَابِکَ، فَبَکَی أَحْمَدُ وَحَلَفَ بِاللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنَ الدخُولِ عَلَیْهِ إِلاّ لأَنْ یَتُوبَ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ. قَالَ: صَدَقْتَ وَلَکِنْ لابُدَّ منْ إِکْرَامِهِمْ، وَاحْتِرَامِهِمْ عَلَی کُلِّ حَالٍ، وَأَنْ لا تُحَقِّرَهُمْ، وَلا تَسْتَهِینَ بِهِمْ لانْتِسَابِهِمْ إِلَیْنَا، فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرِینَ. فَلَمَّا رَجَعَ أَحْمَدُ إِلَی قُمَّ أَتَاهُ أَشْرَافُهُمْ، وَکَانَ الْحُسَیْنُ مَعَهُمْ، فَلَمَّا رَآهُ أَحْمَدُ وَثَبَ إِلَیْهِ وَاسْتَقْبَلَهُ وَأَکْرَمَهُ، وَأَجْلَسَهُ فِی صَدْرِ الْمَجْلِسِ، فَاسْتَغْرَبَ الْحُسَیْنُ ذَلِکَ مِنْهُ وَاسْتَبَْعدَهُ، وَسَأَلَهُ عَنْ سَبَبِهِ، فَذَکَرَ لَهُ مَا جَرَی بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْعَسْکَرِی علیه السلام فِی ذَلِکَ. فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ نَدِمَ مِنْ أَفْعَالِهِ الْقَبِیحَةِ، وَتَابَ مِنْهَا، وَرَجَعَ إِلَی بَیْتِهِ، وَأَهْرَقَ الْخُمُورَ، وَکَسَرَ آلاتِهَا، وَصَارَ مِنَ الأَتْقِیَاءِ الْمُتَوَرِّعِینَ، وَالصُّلَحَاءِ الْمُتَعَبِّدِینَ، وَکَانَ مُلازِماً لِلْمَسَاجِدِ مُعْتَکِفاً فِیهَا، حَتَّی أَدْرَکَهُ الْمَوْتُ، وَدُفِنَ قَرِیباً مِنْ مَزَارِ فَاطِمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا» ج۲ص۱۹۶-۱۹۷ تألیف ؛ داستان شخص شراب‌خواری که از شرمساری روی خود را به دیوار کرد و علیه‌السلام فرمودند: نمی‌گویم در حال خوبی هستی ولی هیچ موقع به ما پشت نکن؛ فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا :۶۵؛ خطاب‌های آقا قهر می‌کنم و دیگه نمیام و ...، این‌ها مال مکتب علیهم‌السلام نیست!؛ امکان نجات اهل در صورت اتصال با و خطر عظیم عاقبت به شری برای کسانی‌که درجات بالای معنوی هستند؛ أُحِبُّ الصالِحينَ وَلَستُ مِنهُم «و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» از همه این‌ها بدتر کسی است که برای خدا می‌کرد و عبادتش را ترک کرد؛ خطر در کمین اهل عبادت برای خدا شیخی پس صد چله پی دختر ترسا آن کرد، از او غیرت دین بیشترم نیست صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند! سوختگان غمت، با غم دل خرمند هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت با خبران غمت بی‌خبر از عالمند در شکن طرّه‌ات، بسته دل عالمی است و آن همه دلبستگان، عقده گشای همند یوسف مصر بقا، در همه عالم تویی در طلبت مرد و زن، آمده با درهمند عقد عزای تو بست، سنت اسلام و بس سلسله‌ی کائنات، حلقه‌ی این ماتمند حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را زان که شهیدان او، جمله مسیحا دمند هردم از این کشتگان، گر طلبی بذل جان در قدمت جان فشان، با قدمی محکمند نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ۱۴۰۲/۱/۲ https://eitaa.com/akavan110
روضه روز وفات حضرت معصومه سلام الله علیها قرائت حدیث کسا ساعت ۱۶ کربلایی سخنرانی ساعت ۱۶:۳۰ آیت الله روضه خوانی ساعت ۱۷:۱۵ کربلایی دوشنبه ۳۲ مهر ماه ویژه برادران خیابان ایران کوچه کبریت چی پلاک ۲۲ حسینیه حضرت علیه السلام @emam_musa116
هدایت شده از  آیت الله اخوان
(((((((بسم الله الرحمان الرحیم)))))))) شنبه ۲۱مهر شام ولادت تفسیر بکلام دانشمند معظم: خ مولوی، بین خ وحدت اسلامی و خ ولیعصر (عج)،خ تشکری موحد ،حسینیه اصحاب هیئت متوسلین به ابی الفضل العباس علیه السلام(ویژه برادران) @ayatollahakhavan_ir
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» ج۱صص۱۵۳-۱۵۴. انسان در چارچوب فکری خوب امور را طی کرده تا به مرگ منتهی شود؛ انسان خود را در چارچوب پذیرش خدای متعال قرار داده که شامل می‌شود؛ در عابد شده؛ اگر کسی صورت عبادت را بنمایاند به این و گفته می‌شود و نه ولی وقتی در او ملکه شد به او عابد می‌گویند؛ تبیین معنای نسک: قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ :۱۶۲ «يا هشام ما أقبح الفقر بعد الغنى و أقبح الخطيئة بعد النسك، و أقبح من ذلك العابد للّه ثمّ يترك عبادته» بررسی امکان برگشت از ملکه (=شخصیت ثانوی)؛ تبیین معنای ؛ لغت در عرب به کسی گفته می‌شود که از خودش هیچ شأنی در برابر مولای خود ندارد؛ نمونه‌هایی از برخورد با کسی که در جنگ‌ها اسیر و عبد شده مثل در آوردن کاسه سر و یا رنگ کردن فرش با خون اسیر و کشتگان که از این‌جا بحث طهارت و نجاست خون به کار رفته در فرش در فقه مطرح شده است مرا سهم دادی که در پای پیل تنت را بسایم چو دریای نیل منتسب به خیزید و خز آرید که هنگام خزانست باد خنک از جانب خوارزم وزانست آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزانست گویی به مثل پیرهن رنگ‌رزانست دهقان به تعجب سر انگشت گزانست کاندر چمن و باغ، نه گل ماند و نه گلنار جنایات در قبال بردگان در و ؛ عبد کالا حساب می‌آمده؛ کسی‌که در قبال خدای خود هیچ شأنی برای خود نمی‌بیند عبد نامیده شده؛ يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِي وَالْأَقْدَامِ :۴۱؛ برخورد با بنده و عبد با مولا از راه‌های مختلف مثل و یا شایستگی مثل جناب در محضر صلوات الله علیه؛ احوال بزرگ‌زاده بود و که شاهزاده بود؛ جریان قصد خریدن قنبر توسط آشنایان برای حاکم و پادشاهی بر قوم خود؛ عبد مانند قنبر از ملکه خود بر نمی‌گردد ولی برخی که عبد هستند در صدد فرار هستند؛ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً صلی‌الله علیه وآله وسلم بنده‌ام بنده ولی بیخردم خواجه با بیخردی می خردم خواجه‌ام دید و پسندید و خرید واگهی داشت ز هر نیک و بدم جریان تن دادن به اسارت و کنیزی جناب سلام الله علیها برای رسیدن خدمت صلوات الله علیه شاهنشه روم دختری داشت در برج عفاف اختری داشت آينه عصمت و ادب بود دارای شرافت نســـب بود می‌بود مليکه نام ناميش می‌داشت پدر چون جان گراميش آزاده نواده حــــــواری شایســــــته هر بـــزرگواری شمعون وصی مسیح جدش از باغ کمال رسته قدش برده نسب از هر سو ملیکا از قیصر و جانشین عیسی سیر زینبی جناب نرجس خاتون سلام الله علیهما؛ تفاوت عبد با کره و ناراحتی و عبد با دلدادگی خود را به شمار غلامانش می‌آورم و دور از ادبم عبادت از سر خوف و ترس و امور مشابه با تلنگری ممکن است برگردد برخلاف آنکه عبادتش از راه دلدادگی و و لازمه است بر نمی‌گردد؛ آفت و احتمال بازگشت از عبودیت مقیم آستان وصل حیدر مهذب گشته دور از هر هوایی چگونه باشدش با ضربتی چوب رود غیر سرای اوی جایی روایت قطع دست که محب امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه بود به جرم دزدی: البرسي: بالإسناد و غيره، يرفعه، عن الأصبغ بن نباتة أنّه قال: كنت جالسا عند أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب- (عليه السلام)- و هو يقضي بين الناس إذ أقبل‌ جماعة و معهم أسود مشدود الأكتاف، فقالوا: هذا سارق يا أمير المؤمنين، فقال- (عليه السلام)-: يا أسود سرقت؟ قال: نعم، يا أمير المؤمنين، قال [له‌]: ثكلتك امّك، إن قلتها ثانية قطعت يدك، سرقت؟ قال: نعم [يا مولاي‌]. قال: ويلك انظر ما ذا تقول، سرقت؟ قال: نعم [يا مولاي‌]، فعند ذلك قال- (عليه السلام)-: اقطعوا يده لأنّه‌ وجب عليه القطع. قال: فقطع يمينه فأخذها بشماله و هي تقطر دما، فاستقبله رجل يقال له ابن الكوّاء، فقال له: يا أسود من قطع يمينك؟ قال: قطع يميني سيّد المؤمنين و قائد الغرّ المحجّلين، و أولى الناس باليقين، و سيّد الوصيّين‌ أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب- (عليه السلام)- إمام الهدى، و زوج فاطمة الزهراء ابنة محمد المصطفى، أبو الحسن المجتبى، و أبو الحسين المرتضى، السابق إلى جنّات النعيم، مصادم الأبطال، المنتقم من الجهّال، معطي‌ الزكاة، منيع الصيانة من هاشم القمقام، ابن عمّ الرسول، الهادي‌ إلى الرشاد، الناطق بالسداد، شجاع مكّي، جحجاح وفيّ (فهو نور) بطين أنزع، أمين من آل حم و يس، و طه و
آیت الله شیخ عباس اخوان
الميامين، محلّي الحرمين، و مصلّي القبلتين، خاتم الأوصياء، و وصيّ صفوة الأنبياء، القسورة الهمام و البطل الضرغام، المؤيّد بجبرئيل [الأمين‌]، المنصور بميكائيل المبين، وصيّ رسول‌ ربّ العالمين، المطفئ نيران الموقدين، و خير من مشى من قريش أجمعين، المحفوف بجند من السماء، عليّ بن أبي طالب- (عليه السلام)- أمير المؤمنين، على رغم أنف الراغمين‌، مولى الخلق أجمعين. قال: فعند ذلك قال له ابن الكوّاء: ويلك يا أسود قطع يمينك و أنت تثني‌ عليه هذا الثناء كلّه؟! قال: و مالي لا اثني عليه و قد خالط حبّه لحمي و دمي؟ و اللّه ما قطعني إلّا بحقّ أوجبه اللّه تعالى عليّ. قال [ابن الكوّاء]: فدخلت إلى أمير المؤمنين- (عليه السلام)- و قلت له: يا سيّدي رأيت عجبا. قال: و ما رأيت؟ قلت: صادفت أسودا و قد قطعت يمينه، و قد أخذها بشماله و هي‌ تقطر دما، فقلت له: يا أسود من قطع يمينك؟ قال: سيّدي أمير المؤمنين، فأعدت عليه القول، و قلت [له‌]: ويحك قطع يمينك و أنت تثني عليه هذا الثناء كلّه؟ فقال: مالي لا أثني عليه و قد خالط حبّه لحمي و دمي، و اللّه ما قطعها إلّا بحقّ أوجبه اللّه تعالى. قال: فالتفت أمير المؤمنين- (عليه السلام)- إلى ولده الحسن و قال له: قم هات عمّك الأسود. قال: فخرج الحسن- (عليه السلام)- في طلبه فوجده في موضع يقال له كندة، فأتى به إلى أمير المؤمنين- (عليه السلام)-، فقال له‌: يا أسود قطعت يمينك و أنت تثني عليّ! فقال: [يا مولاي‌] يا أمير المؤمنين و مالي لا اثني عليك و قد خالط حبّك لحمي و دمي؟ فو اللّه ما قطعتها إلّا بحقّ كان عليّ ممّا ينجي من عاهات‌ الآخرة. فقال- (عليه السلام)-: هات يدك، فناوله إيّاها، فأخذها و وضعها في الموضع الذي قطعت منه، ثمّ غطّاها بردائه، و قام فصلّى- (عليه السلام)-، و دعا بدعوات لم تردّ، و سمعناه يقول [في‌] آخر دعائه: آمين، ثمّ شال الرداء و قال: اضبطي أيّتها العروق كما كنت اتّصلي. قال: فقام الأسود و هو يقول: آمنت باللّه، و بمحمد رسول اللّه، و بعليّ الذي ردّ اليد القطعاء بعد تخليتها من الزند، ثمّ انكبّ على قدميه و قال: بأبي أنت و امّي يا وارث علم النبوّة. ج۲صص۶۸-۷۱ تألیف (از فحول علمای شیعه) سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش نگردد ور زنی صَد نوبتش سنگ و گر عمری نوازی سفله‌ای را به کمتر تندی آید با تو در جنگ لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَة (۱) وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ :۲؛ چشیدن فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا :۶۵ به تیغم گَر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زَنَد منّت پذیرم دل داده‌ام به یاری شوخی کشی نگاری مرضیه السجایا محموده الخصائل در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل وصف دلدادگی در و جانفشانی در محضر علیه‌السلام هنگام اقامه نماز؛ وروي أن سعيد بن عبد الله الحنفي تقدم أمام الحسين فاستهدف لهم يرمونه بالنبل كلما أخذ الحسين عليه السلام يمينا وشمالا قام بين يديه فما زال يرمى به حتى سقط إلى الأرض وهو يقول اللهم العنهم لعن عاد وثمود اللهم أبلغ نبيك السلام عني وأبلغه ما لقيت من ألم الجراح فإني أردت بذلك نصرة ذرية نبيك ثم مات رضوان الله عليه فوجد به ثلاثة عشر سهما سوى ما به من ضرب السيوف وطعن الرماح. ج۴۵ص۲۱؛ صلوات الله علیه: علیک بهذا الغریب؛ عبودیتی که در آن دلدادگی باشد دیگر برگشت ندارد؛ اساس در است: هَلِ الدّينُ إلاَّ الحُبُّ وَالبُغضُ ص۴۵۶؛ محبت در وادی سیدالشهداء علیه‌السلام جلوه می‌کند السلام علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ای شمع جهان افروز بیا وی شاهد عالم سوز بیا ای مهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا ای طائر سعد فرخ رخ امروز توئی فیروز بیا روزم از شب تیره‌تر است ای خود شب ما را روز بیا عمریست گذشته به نادانی ای علم و ادب آموز بیا شد گلشن عمر خزان از غم ای باد خوش نوروز بیا من سوخته تو و مفتقرم تا جان به لب است هنوز بیا دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان صدای شیهه‌اش را تا شنیدند همه از خیمه ها بیرون دویدند یکی از غم، گریبان چاک می‌کرد یکی خونش، به گیسو پاک می‌کرد چراغ محفل طاها، سکینه دو دست، از شدّت غم زد به سینه یا جواد ابی هل سقی ابی ام قتل عطشانا
آیت الله شیخ عباس اخوان
الميامين، محلّي الحرمين، و مصلّي القبلتين، خاتم الأوصياء، و وصيّ صفوة الأنبياء، القسورة الهمام و الب
حسین جان حسین جان شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۳ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام لا خير في العيش إلّا لرجلين: لمستمع واع، و عالم ناطق.» ج۱ص۱۵۴. تحلیل امور و جریانات وابسته به و نگرش در زندگی انسان است و این بینش بنابر چهارچوب فکری متغیر است؛ از نگاه امام کاظم علیه‌السلام مطلبی است بی ثمر مگر اینکه دو امر در آن باشد: مستمع واع و عالم ناطق؛ این نگرش مربوط به است تا انسان به برسد «لا خير في العيش إلّا لرجلين» جنبه زندگانی نیکوست؛ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ (۲۱) فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ (۲۲) قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ :۲۳؛ فرمایش حضرت ناظر سرانجام نیکو است که در قرآن کریم آمده است دست‌رنج تو همان به که شود صرف به کام دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن؟ خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟ تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن کلام نغز حافظ برگرفته از قرآن است؛ در لسان قرآن برای اهل است: وَ أَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ صلی‌الله علیه وآله وسلم:۱۵؛ می تحقق تحقق پست دنیوی دارد که مورد توجه مردم دنیاطلب؛ ظرف وجودی است که می‌خواهد در آن واقع بشود تا بتواند آن فیضی را به او بدهد که یک‌سره او را فارغ بکند تا به مآل و خودش رویکرد داشته باشد «لا خير في العيش إلّا لرجلين» لا خیر: اصلاً خیری نیست در زندگانی مگر در دو مورد که این دو تابع نگرش شخص است؛ این فرمایش حضرت در چارچوبی است که شخص در آن دارد زندگی می‌کند یعنی کسی‌که دارد که من در مسیری هستم که باید برای آن غایت وجودی خودم به تحقق برسم که این در دو شأن به تحقق می‌رسد: «لمستمع واع، و عالم ناطق.» مستمع واع یعنی شنوای گیرنده و عالم ناطق یعنی دانشمندی گویا إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (۱۱) لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ :۱۲؛ ما آنگاه که آب طغیان کرد (چه در طوفان علیه‌السلام و چه در هر جایی‌که در طول زندگی هر کسی محقق می‌شود) شما را به کشتی نشانیدیم تا اینکه این نشانیدن بر کشتی را برای شما یادگاری قرار دهیم و هر کس نمی‌فهمد این را بلکه گوش شنوا این را می‌گیرد: (=مستمع واع)؛ تبیین گوش شنوا با استناد به اشعار منسوب به مولا صلوات الله علیه؛ نواختن و فرمایش امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه به اینکه اگر خوب گوش دهید این صدای و است إخباره بما یقول الناقوس بِحَذْفِ اَلْإِسْنَادِ عَنِ اَلْحَارِثِ اَلْأَعْوَرِ قَالَ: بَیْنَمَا أَنَا أَسِیرُ مَعَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی اَلْحِیرَةِ إِذَا بِدَیْرَانِیٍّ یَضْرِبُ اَلنَّاقُوسَ قَالَ فَقَالَ علیه السلام َلِیٌّ علیه السلام یَا حَارِثُ أَ تَدْرِی مَا یَقُولُ هَذَا اَلنَّاقُوسُ قُلْتُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ اِبْنُ عَمِّ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّهُ یَضْرِبُ مَثَلَ اَلدُّنْیَا وَ خَرَابِهَا وَ یَقُولُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ حَقّاً حَقّاً صِدْقاً صِدْقاً إِنَّ اَلدُّنْیَا [قَدْ] غَرَّتْنَا وَ شَغَلَتْنَا وَ اِسْتَهْوَتْنَا یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا مَهْلاً مَهْلاً یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا دَقّاً دَقّاً یَا اِبْنَ اَلدُّنْیَا جَمْعاً جَمْعاً تَفْنَی اَلدُّنْیَا قَرْناً قَرْناً مَا مِنْ یَوْمٍ یَمْضِی [عَنَّا] إِلاَّ أَوْهَنَ مِنَّا رُکْناً قَدْ ضَیَّعْنَا دَاراً تَبْقَی وَ اِسْتَوْطَنَّا دَاراً تَفْنَی لَسْنَا نَدْرِی مَا فَرَّطْنَا فِیهَا إِلاَّ لَوْ قَدْ مِتْنَا قَالَ اَلْحَارِثُ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلنَّصَارَی یَعْلَمُونَ ذَلِکَ قَالَ لَوْ عَلِمُوا ذَلِکَ مَا اِتَّخَذُوا اَلْمَسِیحَ إِلَهاً مِنْ دُونِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَذَهَبْتُ إِلَی اَلدَّیْرَانِیِّ فَقُلْتُ لَهُ بِحَقِّ اَلْمَسِیحِ عَلَیْکَ لَمَّا ضَرَبْتَ اَلنَّاقُوسَ عَلَی اَلْجِهَةِ اَلَّتِی تَضْرِبُهَا قَالَ فَأَخَذَ یَضْرِبُ وَ أَنَا أَقُولُ حَرْفاً [حَرْفاً] حَتَّی بَلَغَ إِلَی مَوْضِعِ إِلاَّ لَوْ قَدْ مِتْنَا قَالَ بِحَقِّ نَبِیِّکُمْ مَنْ أَخْبَرَکُمْ بِهَذَا قُلْتُ هَذَا اَلرَّجُلُ اَلَّذِی کَانَ مَعِی أَمْسِ قَالَ فَهَلْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ نَبِیِّکُمْ مِنْ قَرَابَةٍ قُلْتُ هُوَ اِبْنُ عَمِّهِ قَالَ بِحَقِّ نَبِیِّکُمْ أَ سَمِعَ هَذَا مِنْ نَبِیِّکُمْ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَأَسْلَمَ ثُمَّ قَالَ وَ اَللَّهِ إِنِّی وَجَدْتُ فِی اَلتَّوْرَاةِ أَنَّهُ یَکُونُ فِی آخِرِ اَلْأَنْبِیَاءِ نَبِیٌّ وَ هُوَ یُفَسِّرُ مَا یَقُولُ اَلنَّاقُوسُ مرحوم صص۳۷۳-۳۷۴
آیت الله شیخ عباس اخوان
این صدای ناقوس برای است و همچنین سایر امور و مطالب هم همینطور است؛ اگر مقام و توجه نباشد صدای قرآن نیز برای آدمی ثمر ندارد؛ رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ يَلعَنُهُ ج۹۲ص۱۸۴؛ گاهی صاحب چشم بینا و گوش شنوا از بدن یک منظره می‌گیرد که این در قرآن به گوش شنوا تعبیر شده؛ إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ (۱۱) لِنَجْعَلَهَا لَكُمْ تَذْكِرَةً وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ :۱۲؛ نجات انسان برای رسیدن به که این را فقط صاحب گوش شنوا می‌فهمد؛ بیان اهل مبنی بر نداشتن گوش شنوا و عدم : وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ :۱۰؛ تنبه دادن علیه‌السلام به بت‌پرستان: فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ (۶۴) ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنْطِقُونَ علیهم‌السلام:۶۵؛ این تنبه برای همه در طول زندگی می‌آید که برخی اعراض می‌کنند برخی آن را ادامه می‌دهند که این‌ها مصداق ‹مستمع واع» هستند که زندگانی برای این‌ها منفعت دارد صلی الله علیک یا مولانا یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین مقصد من، خواجه، مولای من است توشه من نیز تقوای من است در مناجاتم چو موسی با اله خلوت دل طور سینای من است می روان مرده‌ام را زنده کرد آری آری می مسیحای من است نشئۀ ناسوتم اندر خور نبود عالم لاهوت ماوای من است یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین روضه سلام الله علیها خواهرش بر سینه و بر سرزنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه، راه را دود آهش کرد حیران، شاه را در قفای شاه رفتی هر زمان بانگ مهلا مهلنش بر آسمان کای سوار سر گران کم کن شتاب جان من لختی سبکتر زن رکاب تا ببوسم آن رخ دلجوی تو تا ببویم آن شکنج موی تو یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین شه سراپا گرم شوق و مست ناز گوشه‌ی چشمی به آنسو کرد باز دید مشکین مویی از جنس زنان بر فلک دستی و دستی بر عنان زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو، دست خدا در آستین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین مهلا مهلا یابن الزهرا حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۱۴۰۲/۱/۴ https://eitaa.com/akavan110
هدایت شده از  آیت الله اخوان
((((((((بسم الله الرحمان الرحیم)))))))) یا فاطمة المعصومه شرح جامعه کبیره بکلام دانشمند معظم آیت الله اخوان دوشنبه۲۳مهر فیض منبرحدود ساعت ۲۲ خیابان مولوی،بین خ وحدت اسلامی و خیابان ولیعصر(عج)،خ تشکری موحد حسینیه اصحاب الحسین علیه السلام هیئت مکتب الزهراء سلام الله علیها موقعیت: https://nshn.ir/a6rbvca-0xOqUN @ayatollahakhavan_ir
آیت الله شیخ عباس اخوان
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🏴 شب وفات سلام الله علیها ذکر و یادبودی از مرحوم آیت‌الله سوال پیرامون حضور تعداد بالای در ؛ پاسخ اجمالی: حضور در تمام بلاد و به علت نبود احترام به ایشان به فراموشی سپرده شده‌اند ولی به دلیل وجود فرهنگ اصیل به امامزادگان در ایران این بزرگواران مورد تجلیل قرار گرفته‌اند آیا در ایران امام‌زاده زیاد شده است؟ خیر بلکه در طول برخی از حکومت‌های قبل این امامزادگان مورد بی‌اعتنایی و بی‌احترامی قرار گرفته‌اند و فراموش شده‌اند که بعد در دوره‌های دیگر به دلیل عرق دینی این بزرگواران مورد تجلیل واقع شده‌اند پاسخ تفصیلی: تشکیل به‌عنوان شهر در دوران صلوات الله علیه؛ مهاجرت به قم با صلاحدید امام صادق علیه‌السلام و تشکیل شیعه در قم؛ مرکزیت شیعه در قم در دوران علیه‌السلام؛ سرایت شیعه به و ؛ موقعیت جغرافیایی آوج بین و و ؛ سرایت شیعه سپس به که نیمی شیعه شدند؛ سابقه هفت هزار ساله و ری؛ مرکزیت ری با وجود حضور شیعیان؛ قم و کاشان و آوج سه مرکز شیعی خالص و ری مرکز نیمه شیعی؛ وَ رُوِیَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ: أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَقَالَ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَّ ج۵۷ص۲۱۶ اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِيَةَ أَبْوابٍ، وَ لاَِهْلِ قُم واحِدٌ مِنْها، فَطُوبى لَهُمْ، ثُمَّ طُوبى لَهُمْ ثُمَّ طُوبى لَهُمْ ج۶ص۲۱۶ قدرت بسیار شیعه در قم زمان امام کاظم علیه‌السلام؛ قم اولین شهری است که به صورت یکپارچه برای معصوم علیه‌السلام فرستادند؛ ثروتمند شدن مردم قم و تشکیل مثل که مثل نسبت و نسبت به می‌باشد که را در آنجا مشخص می‌کنند و باقی کارها دست خودشان است؛ سابقه فرمانداری کل پیش از در ایران مثل فرمانداری کل و فرمانداری کل که پس از انقلاب به دلیل عرق مردم در برابر و این‌ها سر تعظیم فرود آوردند؛ قم حکومتی مثل فرمانداری کل نسبت به حکومت داشته است؛ موقعیت ممتاز قم در دوره صلوات الله علیه و آرزوی مردم برای آمدن به قم که بسیار وسیع بوده در آن دوران؛ امام رضا علیه‌السلام به سبب قضیه و اذیت و رنج حضرت رضا علیه‌السلام؛ ترس از امام رضا علیه‌السلام؛ اقامت مأمون در تا قبل از شهادت امام رضا علیه‌السلام و مهاجرت مأمون به بلافاصله پس از شهادت امام رضا علیه‌السلام؛ سیاست مأمون در قضیه ولایتعهدی برای کنترل امام رضا علیه‌السلام؛ ضرب به نام امام رضا علیه‌السلام در همه بلاد توسط مأمون تصمیم برادران امام رضا علیه‌السلام که در مدینه بودند برای دیدن حضرت و حرکت از مدینه به طوس با طی سه کشور و و ؛ تشکیل کاروانی به ریاست جناب ( ) علیه‌السلام توسط برادران امام رضا علیه‌السلام و استیذان از حاکم مدینه بنابر عرف زمانه؛ حرکت از راه دریا توسط مردان و حرکت زنان از راه خشکی به علت رسم نبودن حرمت زنان از راه دریا؛ مسیر دریایی از بندر به و سپس به و سپس به بندر ( =پدر شهرها) و از آن‌جا در خشکی به و سپس و سپس و از قم به سمت که این مسیر شیعه بوده ولی غیر شیعیان یکسره بدون آمدن به قم به طوس می‌رفتند؛ مسیر حرکت خانم‌ها در خشکی همان مسیر حرکت علیه‌السلام به بوده است؛ طی مسیر حرکت علیه‌السلام از مدینه به کوفه توسط مولف کتاب مسیر خشکی عبارت بود از مدینه به سمت شمال حجاز و در مرز ایران و عراق از یا داخل ایران و سپس و به سمت اصفهان و قم می‌آمدند؛ قرار کاروان خانم‌ها این بود که تا قم بیایند و در قم توقف کرده تا مردان از راه دریا برسند و بروند برای زیارت امام رضا علیه‌السلام در طوس که این جریان در سال‌های ۲۰۱ و ۲۰۲ قمری بوده است کاروان پانصد نفری مردان به سرپرستی جناب شاهچراغ علیه‌السلام در بوشهر در مسیر شیراز به پانزده هزار نفر رسید؛
آیت الله شیخ عباس اخوان
حاکم زیرک شیراز یک به نام بوده که در مواجهه با کاروان پر جمعیت جناب شاهچراغ علیه‌السلام احساس خطر برای مأمون کرد و کاروان را در شیراز متوقف کرد؛ نامه قتلق خان برای مأمون و ابراز خطر برای مأمون و دستور مأمون مبنی بر بازگرداندن کاروان؛ مذاکره قتلق خان با جناب احمد بن موسی علیه‌السلام برای بازگشت و عدم پذیرش آن توسط ایشان و منتهی شدن کار به ؛ تشابه جنگ جناب احمد بن موسی علیه‌السلام با قتلق خان به واقعه و دلاوری جناب احمد بن موسی علیه‌السلام همچون علیه‌السلام؛ حیله در لشکر امامزادگان با خبر دروغ وفات امام رضا علیه‌السلام و متفرق شدن امامزادگان که برخی در شیراز ماندند و برخی به سمت قم حرکت کردند که این سبب پراکندگی امامزادگان در ایران است؛ مخفی شدن جناب احمد بن موسی علیهماالسلام و برادرش به مدت بیست سال در شیراز که آن موقع شهر شیعه نبوده است؛ نحوه شهادت مظلومانه جناب احمد بن موسی علیهماالسلام و مزبله کردن محل شهادت ایشان از روی عناد تا حدود چهار صد سال تا دوران سلاطین که برخی شیعه و برخی گرایش شیعه داشتند که حافظ در این دوره است راستی خاتمِ فیروزهٔ بواسحاقی خوش درخشید ولی دولتِ مُستَعجل بود دستور آل مظفر برای جمع کردن زباله‌ها از وسط شهر به مدت سه ماه و مواجه شدن با بدن مطهری که شمشیر و مصحفی کنار خود داشته که در دست این بدن خاتمی بوده که نگینی داشته که منقوش بوده بر آن: «المتوکل بالله احمد بن موسی»؛ دستور برای ساخت مضجع و نامگذاری به شاهِ چراغ رسیدن کاروان بانوان به ( ) که در آن دوران بوده‌اند؛ خبر دروغین وفات حضرت رضا علیه‌السلام و بیماری سلام الله علیها؛ احتمال مسمومیت حضرت معصومه سلام الله علیها در ساوه؛ حرمت کاروان حضرت معصومه سلام الله علیها به سمت قم؛ آبادی و شکوه قم در آن دوران؛ استقبال بزرگان و علما از حضرت معصومه سلام الله علیها و تأسی حضرت در سکونت خود در شهر به صلی‌الله علیه وآله وسلم در اینکه جایی سکونت کردند که ناقه خود فرود آمد؛ ضعف قم در طول تاریخ در عین حضور همیشگی آن حتی در گزارش سفرنامه‌های غربیان؛ تکریم سلاطین و قرار ندادن فرماندار مرد و انتصاب فرماندار زن در شهر قم به احترام حضرت معصومه سلام الله علیها درهم شدن همه بلاد در دوران ؛ انتقاد از مدح رضاخان به سبب جهل برخی از مردم؛ نسبت‌های دروغ در مدح رضاخان مثل اینکه اولین بار خط آهن را رضاخان در ایران آورده در حالی‌که اول مرتبه خط آهن را در ایران آورد که گسترش در انقلاب توسط مشروطه‌چیان متوقف شد و خط آهن را خراب کردند؛ ورود به ایران توسط ناصرالدین شاه برای اولین بار که آثار آن را مشروطه‌خواهان خراب کردند؛ هم برای اولین بار در ایران توسط ناصرالدین شاه آمد که انتصاب همه این‌ها (به‌عنوان اولین بار) به رضاخان دروغ است؛ از جنایات رضاخان لگدکوب کردن تمام در ایران است که بساط شهرهای مذهبی مثل قم به هم ریخت؛ ضعیف شدن قم در دوره و احیای قم توسط مرحوم آیت‌الله شیخ یزدی معروف به آیت الله ؛ قم سابقه ۱۲۰۰ ساله دارد که مرحوم آیت‌الله حائری یزدی آن را احیا کرد نه تأسیس فتور قم بعد از آیت الله حائری و نیاز به مدبری برای ریاست جهان اسلام؛ عدم بنای به قم آمدن توسط مرحوم آیت‌الله ؛ زندگی اعیانی مرحوم آیت‌الله بروجردی در که از خاندان بروجرد بودند که خاندان ثروتمندی بودند؛ حضور مرحوم آیت‌الله بروجردی تا هفتاد سالگی به‌عنوان مناطق جنوبی ایران؛ جریان بیماری مرحوم آیت‌الله بروجردی و انتقال به تهران برای بستری شدن؛ شرعی آیت الله بروجردی در هنگام عبور از قم برای تدریس یک سال اگر شفا پیدا کند و ساکن شدن درد ایشان؛ حضور یک ساله جهت ادای نذر توسط آیت الله بروجردی و اشتغال به تدریس؛ تبیین مقام خاص آیت الله بروجردی؛ بازگشت آیت الله بروجردی از قم به بروجرد و اصرار علما برای بازگشت ایشان به قم؛ وفات مرحوم آیت‌الله در سال ۱۳۲۵ش؛ خاص مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی و نقش‌آفرینی ایشان در زمان در و تحت تأثیر قرار دادن تمام ؛ موقعیت خطیر آیت الله در عراق فعلی؛ مرجعیت بلامنازع آیت الله بروجردی پس از وفات مرحوم آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۴۰