eitaa logo
کانال اخلاق و معرفت در قرآن و روایات
1.4هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
68 ویدیو
3 فایل
@H_G_54 ارتباط با مدیر، نظرات، پیشنهادات ارتباط با ادمین @TadabboratQurani_401
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۴۱ 🌟سَیح: یا همان سیاحت به معنای خروج از مبدأ به نیت مقصد نامشخص برای تفریح و خوشگذرانی را گویند. فَسِيحُوا فِي الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللَّـهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ (۲_توبه) بنابراین، چهار ماه در زمین (آزادانه) گردش کنید؛ ولی بدانید که شما نمی‌توانید از دست خدا بگریزید، و (بدانید که) خداوند، کافران را خوار و ذلیل می‌کند. یعنی به شما مشرکان اجازه دادیم چهار ماه بی هدف در شهر مکه بگردید و هر کجا که خواستید بدون هدف بروید. پس کسی که به اصطلاح حوصله اش سر می رود و درب منزل باز می کند و بی هدف در شهر می گردد به او "سیّاح" می گویند. به کسی که مثال، مدت ده روز از محل زندگی خود خارج و قصد سفر به شمال را دارد و به دنبال مقصد مشخصی در شمال نیست و ممکن است اگر فرصت کند به مشهد هم برود ما به او سیاح و یا جهانگرد گوییم، ولی در قرآن با توجه به آیه ۲ سوره توبه، سیاحت به گردش در شهر یا وطن گفته و اطلاق می شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّـهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۱۱۲_ توبه) (آن مؤمنان،) همان توبه‌کنندگان، عبادت‌کنندگان، ستایشگران، روزه‌داران، رکوع کنندگان، سجده کنندگان، آنان که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست نهی می‌کنند و مرزهای (حلال و حرام) خدا را حفظ می‌کنند (، مؤمنان راستین‌اند)، و (ای پیامبر،) به مؤمنان بشارت ده. عَسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (۵ _تحریم) اگر (پیامبر،) شما را طلاق دهد، چه‌ بسا پروردگارش برای او همسرانی بهتر از شما جایگزین کند؛ (زنانی) که تسلیم خدا، باایمان، فرمان‌بردارِ (خدا)، توبه‌کار، اهل عبادت و اهل روزه باشند؛ باکره یا غیر باکره. مراد از السَّائِحُونَ در آیه ۱۱۲ سوره توبه، و سائِحاتٍ در آیه ۵ تحریم چیست؟ که خداوند صفت سائحه بودن زن برای ازدواج اش بر نبی مکرم اسلام (ص) را یک نعمت الهی می داند؟ واژه سیاح (ولگرد)، و سائح هر دو از سیاحت به معنای هدف‌ گرد است. سائح، یعنی کسی که از منزل نه تنها بی هدف بیرون نمی رود بلکه زمانی که بیرون می رود سیاحت او و گردش او در شهر برای هدف مشخصی است و این هدف صرفاً یک هدف دینی و معنوی است. در قرآن صفت سائح هم برای مردان و هم برای زنان جزء فضایل ذکر شده است و صفت سائحات در مورد زنان هرچند شرط ازدواج برای نبی مکرم اسلام (ص) در انتخاب کردن زوج اش ذکر نشده است ولی خداوند به او وعده می فرماید: «زنان تو اگر از دستورات و شروط تو عدول کنند از طلاق دادن آنان نترس چرا که خداوند هدیه خود را بر تو در صورت طلاق دادن آن ها با این شرط که همان زنان واجد شرایط سائحات می باشد به تو وعده داده است.» در فضای مجازی هم، کسی که برای پُر کردن وقت خود می گردد را سیّاح (ولگرد)؛ و کسی که برای هدفی تحقیق می کند و می گردد سائح است. معمولاً سیّاح به ولگرد اطلاق می شود. مثال، کسی که از بیکاری از خانه بیرون زده است و در همان خیابان صحنه تصادف ببیند تا پایان اتفاق در آن می ایستد و چند قدمی که رفت، ممکن است کسی سیّاح مثل خود را ببیند و با او ساعتی حرف بزند. ولی سائح که به فرض مثال برای اطعام نیازمندی از منزل بیرون رفته است هرگز با دیدن صحنه تصادف آنجا توقف نمی کند و وقت خود از دست نمی دهد. 🌟زن سائحه کیست؟ زنی که در خانه خود می نشیند و به عبادت خدا و شوهرداری و رسیدگی به امور فرزندان و خانه‌ داری می پردازد و اگر از خانه بیرون رود با إذن شوهر بوده و برای امر الهی می رود. (مثال، برای آموزش قرآن یا مجلس معنوی دینی یا رسیدگی به نیازمندان و یا برای صله ارحام خارج می شود) و برای انبساط خاطر یا رفتن به منزل دوستان زن، برای دورهمی و گپ و گفتگو هر چند غیبت نباشد و چون مجلس لغو است از منزل خارج نمی شود، این امر در مورد مردان با تقوی هم صدق می کند، ولی نمودش در زنان بیشتر است. در حدیث نبوی از نبی مکرم اسلام (ص) آمده است: سِیاحَةُ أُمَّتِی فِی الْمَساجِد، سیاحت امت من در مساجد است. و در حدیث دیگری از همان حضرت (ص) آمده است: «بهترین محل عبادت زنان کنج منزل شان است.» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
: طلاق در قرآن 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 در اصول کافی از اسحاق عمار از امام صادق علیه السَّلام آمده است: ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید و ایمان به دل هایتان راه نیافته است به دنبال عیب در مسلمانی نگردید. هرکس به دنبال عیب کسی بگردد خداوند به دنبال عیب او می گردد و رسوایش می سازد اگرچه بر خانه خود نشسته و بیرون نرفته باشد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۲ ✍دختری را طلا نام نهادند. دختری متکبر بود و از تکبرش در خانه مادر هیچ فنی از خانه داری و هنر زنان یاد نداشت. چون به خانه شوهر رفت باز به رسم خانه پدر به خوردن و خوابیدن و تفریح ایام سپری می کرد و خانه آشفته و نامرتب بر شوهرش آفریده بود. روزی به شوهرش گفت: همسر طلای خود را چگونه یافتی؟! شوهر گفت: سال ها درس خواندم، در بین دو لغت هیچ نسبت و رابطه ای هرگز نیافتم و آن دو لغت آفتابه و آفتاب بود..... امروز نام تو و کارهای تو دومین مجهول من در زندگی ام است که نسبت نام طلا با توست که بر من بخشیده است. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۲ 📆۱۴۰۲/۰۷/۰۱ 🌟قَوَم: به معنای ایستادن یک شئ به شرط نیفتادن را گویند. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً (۶۷_فرقان)یعنی مؤمنان زمانی که انفاق می کنند نه سرعت می روند که زمین بخورند، و نه می ایستند و سکون می یابند که شیطان زمین شان بزند. وقتی می گویند خمیر قوام یافت، یعنی خمیر گرفته و در حرارت لازم اش به اندازه کافی مانده است، پس می تواند اگر باز شده و بر تنور چسبانده شود بر آتش تنور بایستد و بپزد و بر داخل تنور نریزد. خمیر مایه یک مقوّم است که باعث قوام و ایستایی خمیر در تنور می گردد. لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (۴_تین)  یعنی ای انسان در بهترین حالت قوام و ایستایی و تعادل خلق شده ای.این قوام، هم به شکل ظاهری انسان بر می گردد که برعکس سایر حیوانات که یا خزنده اند، یا چهار دست و پا و...، انسان در قوام و ایستاده حرکت می کند و راه می رود؛پس این بهترین خلقت است. انسان باید ایستاده، و برای ایستاده بودن باید همیشه متعادل باشد و نه به جلو و نه به عقب زیاد باید خم شود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۲۴ ✍در تهذیب الأحکام از امام باقر علیه السَّلام آمده است: آن حضرت به تشییع جنازه ای رفتند. صاحب عزاء نزد حضرت آمد و گفت: من راضی به زحمت شما و این همه پیاده روی نیستم، از همین جا برگردید. حضرت از صاحب عزاء تشکر کردند طوری که نشان دهند راضی به اجرای این درخواست او نیستند. علت را از امام (ع) جویا شدند. حضرت فرمودند: ما با اجازه این مرد به تشییع جنازه نیامده ایم که با اجازه او برگردیم، ما برای رضای پروردگار آمده ایم، و رضای پروردگار ما در آن است که در تشییع جنازه، تا جنازه دفن نشده است کسی قبرستان را تَرک نکند. از این روایت باید از امام خود الگوبرداری کنیم وقتی کاری برای رضای خداوند انجام می دهیم برای رضایت کسی حق نداریم آن را ناقص رها کنیم. مثال های زیادی برای این امر می توان یافت و امام شناسی را بالا برد. مثال؛ اگر کسی را برای رضای خدا و رایگان سوار خودروی خود کرده و می بریم حتی اگر او راضی به این زحمت بر ما نشد ما باید دنبال رضای خدا باشیم و خواهش او را وقعی ننهیم و او را به مقصد برسانیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۱۳ ✍کشاورزی روستایی زنی مؤمنه و سازگاری داشت که روزی زن جوانی را برای کار در مزرعه آورد. کشاورز، زن جوان را عاشق شد و او را پنهانی عقد نمود. گاه گاهی که فرصت می یافت شبانه و در خلوت به منزل آن زن در روستای دیگر می رفت. روزی متوجه شد زن جوان همیشه در پی آن است که در زندگی او اختلافی ببیند یا همسرش را بیمار بیابد....... کنجکاو شد و از زن آزرده گشت که چرا بدخواه زندگی اوست؟!!! برای مشورت نزد مرد حکیمی رفت و اسرار دل با او گفت و از همسر جوان خود شکایت نمود. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
مرد حکیم گفت: بدان! در زندگی هرگز چیزی را یدکی و زاپاس برای خود انتخاب نکنی. چرخی که زاپاس است همیشه در صندوق عقب ماشین در تاریکی است، پس او آرزو خواهد کرد چرخی که سوار خودروی توست روزی بادش خالی شود تا او نیز از تاریکی به روشنایی روز در آید. آن زنی را هم که یدکی و چرخ زاپاس زندگی خود کرده ای پس بر او جای ملامت نیست که آرزو کند تو با همسرت اختلافی پیدا کنی، یا آرزو کند که او بمیرد تا جایی برای او در چرخه زندگی تو باز شود. ای مرد بدان! هرگز چیزی را به عنوان یدکی در زندگی خود کنار مگذار، پس انداز کردن خوب است ولی مبلغی از پس انداز خود را به عنوان کمکی برای روز بیماری ات هرگز نیت مکن، که روزی نیت تو که حاصلِ گمان بد توست محقق شود و بیمار شوی و آن مبلغ صرف بیماری خویش کنی........ تَفَأّلوا بِالخَیرَ تَجِدُوهُ همواره فالِ نیک بزنید تا آن را بیابید.  ✍️حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۳ 📆۱۴۰۲/۰۷/۰۴ 🌟عَمَرَ: به معنای آباد کردن است. عُمر از عَمَر به معنای آباد کردن دنیا و آخرت است. عمارت به معنای زمینی که آباد شده و از بایر بودن و خرابی خارج می گردد. هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ (۶۱_هود) مراد از استعمار یعنی آباد کردن دنیا و آخرت. معنای دیگر عُمر یعنی دوام و قوام بخشیدن یک شئ است. یعنی خداست که شما را از زمین ایجاد کرد و شما را در آن عمر بخشید (که هم به عمارت دنیا در حدّ رفع حاجت و نیازتان بپردازید و هم عمارت آخرت تان در دنیا با انفاق و عمل صالح)، پس (اگر زیاد در دنیا برای آبادی آخرت عمر گذرانده اید) از او طلب استغفار کنید (چون شما فقط برای ساختن دنیا، به دنیا نیامده اید عمر کنید) که خدا به شما نزدیک است و جواب می دهد. (می بخشدتان) 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
اگر در ابتدای آیه فوق بنگریم خطاب صالح نبی به قوم ثمود است که همه عمرشان صرف آبادی دنیا و لذت های آن کرده بودند. (وَإِلَىٰ ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرُهُ) دقت کنیم مراد از آباد کردن دنیا به معنای زرق و برق دادن به آن نیست، بلکه استفاده از نعمت های آن در حدّ رفع نیاز و مدت بقاء هر فرد در آن است. در حدیث قدسی آمده است: «آدم را برای کیفر به این دنیا فرستاده ام.» یعنی مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" این است که آدم بدون این که عمری صرف کند چه از نظر زمان و چه از نظر تلاش، من گندم در بهشت بر او حاضر کرده بودم ولی چون عصیان و نافرمانی مرا کرد او را در دنیا وارد کردم که این گندم را در قبال گرفتن عمرش و نیز تلاش اش به او بدهم....... در حدیث است که در دنیا به اندازه حاجت و نیازت کار کن و آن را بساز. اگر مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" را آباد کردن دنیا به شرط رها کردن آبادی آخرت بگیریم باید انبیاء و ائمه بیشترین آبادانی را در دنیا کرده باشند و ما امروز به جای طاق سلاطین ساسانی، طاق نبی مکرم اسلام و کاخ نبوت او را در مدینه باید داشتیم. در حالی که نبی مکرم اسلام (ص) می فرمایند: پیامبران از خود خانه و کاخ و مُلک به جای نمی گذارند و میراث انبیاء دانش آنان است. اگر مراد از "وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا" را عمر در نظر نگیریم و عمران در نظر گیریم وقتی حق تعالی می فرماید: "وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ" در این آیه هم باید به معنای عمران بگیریم در حالی که چنین نیست. از سوی دیگر اگر "وَاسْتَعْمَرَكُمْ" را به معنای صرفاً آباد کردن دنیا در نظر بگیریم وقتی با پیری انسان شکسته می شود نمی تواند دنیا را آباد کند، پس باید انسان با رفتن جوانی سریع بمیرد چون قدرت آباد کردن دنیا را دیگر ندارد. در حالی که بعد از چهل سالگی انسان از کشش هوای نفس می افتد پس شتاب عمران دنیای او در عمرش کاسته و شتاب عمران آخرت اش افزون تر باید شود، برای همین قرآن رسیدن به سن چهل سالگی را اشدّ رشد معرفی می کند و در حدیث است گناهان انسان بعد از چهل سالگی به سختی آمرزیده می شوند، چون اکثر گناهان طبق فرمایش حضرت علی علیه السَّلام از حبّ دنیاست و بعد از چهل سالگی باید حبّ دنیا سیر نزولی به خود گیرد. حق تعالی در وصف نبی مکرم اسلام (ص) می‌فرماید: "لَعَمرک"، یعنی قسم به آباد کردنی که تو دین و دنیای مردم را با مجاهدت خویش در راه من آباد کردی و هیچ کس به اندازه تو چنین کاری نکرد‌. وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتابٍ (۱۱_فاطر) یعنی هیچ آباد کنندۀ دنیا و آخرت، آن را آباد نمی کند و از آباد کردن دنیا در برابر ویران کردن آخرت خود کم نمی کند مگر آن در کتابی در لوح محفوظ است. آیه تصریح می کند تلاش انسان در راستای آباد کردن آخرت خود با اطاعت از فرامین الهی، و آباد کردن دنیا با ویران کردن آخرت اش در نقص و کم کردن عُمر او در دنیا ارتباط مستقیم دارد. وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّـهِ (۱۹۶_بقره) حج عُمره در ماه های خارج از حج بر همه مسلمانان واجب است چون با حج عُمره است که شهر مکه آباد می شود و پیرامون حرم الهی پر از نفوس می گردد. ✍ابراهیم ادهم در صحرا بود غریبه ای بر او عبور کرد و آدرس آبادی پرسید. ادهم قبرستان آبادی نشان داد. رهگذر پرسید: من سراغ آبادی گرفتم نه ویرانه؟! ابراهیم ادهم گفت: مردم خانه های خود آباد می کنند و خانه ابدی خود را ویرانه می سازند، من آدرس اشتباه به تو ندادم، در نظر من قبرستان بهترین آبادی است که هر آبادی نشین باید درصدد آباد کردن آن برآید. در حدیث قدسی آمده است: «هر صبح و شب فرشته ای در آسمان بلند ندا دهد ای اهل زمین! بسازید برای ویران شدن و بزابید برای کشته شدن.......» 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
خدایا! ای که از وجود هر ذرّه ای در جهان آگاهی و هیچ ذرّه ای از زمین بر نمی خیزد و بر زمین نمی نشیند مگر به إذن تو، این کمترین ذرّه خلقت را توفیقی فرما تا زمام نفس خویش بر تو بسپارم که تو زمام هدایت مرا به دست گیری. معبودا! بر من بیاموز هر کاری که بی إذن تو انجام گیرد، کاری است بیهوده و بی سرانجام.... ای یگانه! ای که شریکی بر خود در خلقت و قدرت خود نمی گیری، مرا از شرک درون و برون رها فرما تا به معنای لَا إلَه إلاَّ اللّٰه برسم که سعادت هر دو دنیا در کسب معرفت ذکر لَا إلَه إلاَّ اللّٰه است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۳۳۰ ✍در کلام وحی مؤمنان به انفاق آشکار و پنهان مختار شده اند. یکی از مواردی که انفاق به صورت پنهانی جایز و لازم است پرداخت بدهی یک فرد است. تصور کنید همسایه شما به سوپر مارکت محل تان بدهکار است و هر روز برای طلب بدهی اش به درب منزل او مراجعه می کند. شما می توانید همان لحظه که این صحنه را دیدید به صاحب سوپر مارکت بگویید: «بروید! من بدهی ایشان را حساب می کنم....» این کار چند آسیب بر همسایه شما دارد: نخست آن که، انفاق و کمک شما به او را ممکن است دیگران هم بفهمند و او سرشکسته تر شود. دوم این که، طلبکارش دیگر به او نسیه ندهد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
پس بهتر است در این مواقع، بدهی یک بدهکار را محرمانه به خود بدهکار دهیم تا پرداخت کند. این امر را می توان به امور دیگر هم در انفاق تسرّی داد. مثال، اگر مادر فقیر خود همراه خانواده به سفر می بریم، به جای پرداخت همه هزینه های او نزد همسر و فرزند، بخشی از هزینه سفر را به خودش بدهیم تا با سربلندی هزینه خویش کند. یا اگر صاحب اولادی شده ایم و برادری داریم که یا از فقر یا از خساست با خرید کادو مشکل دارد، وسیله ای که در منزل خود نیاز داریم بدون اطلاع احدی از اهل منزل، خریده و به برادر خود بدهیم تا منزل ما بیاید. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍در تهذیب الأحکام آمده است: یکی از یاران امام صادق علیه السَّلام می گوید به‌ حضرت عرض کردم: جماعتی از شاگردان ابوالخطاب، آن قدر نماز مغرب را به تأخیر می اندازند که ستاره های کوچک و بزرگ عیان می شوند. ابوعبدالله علیه السَّلام فرمودند: من از کسانی که عمداً نماز مغرب را تا به این حدّ به تأخیر بیندازند، بیزارم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۶۶۶ 📆۱۴۰۲/۰۷/۰۸ وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (۲۰۴_اعراف) و چون قرآن خوانده شود بدان گوش فرادهید و خاموش بمانید باشد که بر شما بخشایش آورند. از امام صادق علیه السَّلام آمده است: بر تو واجب است در نماز و غیر نماز در برابر شنیدن قرآن سکوت و استماع کنی. از زهری نقل است هنگامی که پیامبر (ص) تلاوت قرآن می کردند جوانی قرائت او را بلند تکرار می کرد که این آیه نازل شد. علت این که انسان امر شده است نماز را آرام بخواند، برای آن است که در قیام که حمد و سوره خوانده می شود کسی اگر صدای او را بشنود باید دست از کار بکشد و سکوت کرده و گوش فرادهد. برای همین هم در نماز جماعت فقط در قیام است که اقتداء کنندگان باید تلاوت نکنند و سکوت نمایند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
اقتداء به راه رفتن پشت کسی در سکوت و تبعیت را گویند. أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ (۹۰_انعام) یعنی در مسیر هدایت الهی به خواسته خدا در برابر خود تسلیم و ساکت پیروی می کنند. مشرکان نیز ساکت تسلیم سنت های جاهلی اجداد خود شده و بت ها را طبق سنت جاهلی اجدادشان مقتدای خود می کنند. إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی‌ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی‌ آثارِهِمْ مُقْتَدوُن (۲۳_زخرف) ما پدران خود را بر كيشی يافتيم، و ما بر آثار ايشان اقتداء می‌كنيم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 در اصول کافی از عبدالله بن سنان از امام صادق علیه السَّلام آمده است: به حضرت عرض کردم آیا عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟! فرمودند: بلی! ولی منظور از عورت، مقصود تو همان پایین تنه انسان نیست؛ بلکه راز مؤمن همان عورت اوست که هرکس آن را فاش سازد عورت او را دیده و به دیگران هم نشان اش داده است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🌹مریم در مجلس عروسی دختر ثروتمندی نشسته است که چند نفر می گویند: (معاذالله) خداوند هم هوای اغنیاء دارد. مریم باید در آن زمان خدا را به چه صفتی یاد کند تا شریک معصیت آن جمع نشود؟ ⭐️او باید حق تعالی را از هرگونه صفت ناروایی که به او نسبت می دهند تسبیح گوید. سُبْحانَهُ وَ تَعالی‌ عَمَّا يَصِفُونَ (۱۰۰_انعام) خداوند منزه است و از آنچه وصف می‌كنند برتر است. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۱۴ ✍در یکی از شهرهای کشور، مردی به نام ابراهیم بود که تقریبا هیچ صفتی از شیطان در او بر زمین بجا نمانده بود و تمام صفات شیطان را به ارث برده بود. مردی به غایت تندخو و بد دهن و خبیث بود که او را به این خاطر ابرهه نام نهاده بودند. مجازات الهی بر او بسیار شنیدنی و عجیب و جزء نوادر روزگار است. از خباثت او یکی آن بود که حتی میوه های زیر درختی را اجازه نمی داد کسی ببرد و می گفت: بگذارید در پای درخت بماند و بپوسد و کود شود. روزی یکی از کارگران او در زمان دوشیدن شیر قدری از آن خورده بود و پرویز کارگری دیگر برای خوش رقصی نزد ابرهه خبر به گوش او رسانده بود. شیطان چنان خشم را در وجود ابرهه می پیچد که نصف شب پرویز را از خانه بیرون می کشد تا به عنوان شاهد جرم نزد چوپان برد. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
چون به درب خانه او می رسند و دق الباب می کنند، چوپان از ترس درب را باز نمی کند. ابرهه به بالای دیوار می رود تا درون منزل بپَرد. در زمان پریدن از قضای الهی روی چاه فاضلاب می پَرد و چاه که اطراف اش فرسوده شده بود، ریزش می کند و ابرهه را در کام خود می کشد. پرویز که بیرون درب ایستاده بود متوجه صدایی از درون خانه در بیرون منزل می شود ولی نمی داند چاه ریزش کرده است. پس به درون خانه که برای نجات ارباب می پرد او هم نزد ارباب خود به دیار باقی می شتابد. در منزل روستایی که حیاط خانه ها بزرگ است چوپان اصلا متوجه امر نمی شود و به گمان این که کسی اشتباه درب را زده بود و رفته، می رود در منزل استراحت می کند تا چند روز هیچ کس در سرای ابرهه از او خبر نداشت. بعد از سه روز اهل منزل چوپان متوجه گرفتگی فاضلاب می شوند وقتی رجوع می کنند متوجه می شوند دیواره چاه نشست کرده است. کلاهی را در کناره چاه می بینند و از آن پی می برند که ابرهه در چاه افتاده است. از ترس مجازات و عقوبت موضوع را از هر کس کتمان می کنند. نزد عالمی می روند تا تکلیف شرعی جنازه را بداند. عالم أمنیّه را برای کمک به چوپان همراهی می کند تا مرگ ابرهه را به خانواده اش اطلاع دهند. عالم فتوا می دهد که اگر می توانید و احتمالی نیست که کس دیگری را چاه در صورت تخلیه جسد به کام خود کشد جسد را بیرون آورید و غسل و کفن و در قبرستان دفن کنید ولی اگر احتمال می دهید نجات او باعث مرگ کس دیگری شود چاه فاضلاب را با خاک پُر کنید و مزار او همان جا باشد. با وجود پیشنهاد دستمزد زیاد از سوی وراث ابرهه هیچ کس این خطر را برای تخلیه جسد نمی پذیرد و چاه فاضلاب را پُر می کنند و مزاری برای ابرهه و پرویز می شود، و چنین در همه جا آبروی او می رود و عذاب خوار کننده حق تعالی را می چشد. ابرهه را مجلس ختمی گرفتند و هیچ کس حتی از وراث الی الابد بر سر مزار او حاضر نشدند.... به درستی که حق تعالی را ابزارهای مجازات و رسوایی زیادی بر خلق است که شاید در نوع این ابرهه منحصر به فرد باشد و هر کس ظلم کند باید از مکر خدا بر خود در زمان عصیان و ستم بر بندگان اش بترسد. ✍حسین جعفری خویی 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
🪶 ✍به عنایت حق تعالی از روز شنبه ۱۴۰۲/۰۷/۱۵ مدت یک ماه تدبر نسبتاً طولانی شگفتی های آفرینش به همراه ویس در کانال در چند پست و چندین نوبت قرار خواهیم داد. از این که این پست طولانی را حوصله فرموده و مطالعه خواهید کرد صمیمانه سپاسگزاریم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲۴۴ 📆۱۴۰۲/۰۷/۱۱ 🌟خَوَن: خیانت از ریشه خَوَن و به معنای آن است که انسان در انجام عهدی که بسته است سستی و قصور کند. مثال، تاجری با کشاورزی عهد می بندد که او گندم‌ بکارد و گندم او را به فلان مبلغ در زمان حَصَد (درو) و برداشت از او بخرد. اگر تاجر در زمان برداشت محصول، از کشاورز آن را نخرد یا بدون علت و شرط ذکر شده به قیمت پایین تر خریداری کند او را خائن خوانند. در کلام خدا خیانت انسان بر سه قسم ذکر شده است: ۱) خیانت انسان بر خدای خود وَ إِنْ يُرِيدُوا خِيانَتَكَ فَقَدْ خانُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ (۷۱_انفال) یعنی کسی که با خدای خود پیمان بسته دروغ نگوید و پیمان نشکند. نکته مهم آن که اگر کسی به خدا خیانت کند و پیمان با او را بشکند بی تردید پیمان و عهد با او اعتباری ندارد چون عهد خود با انسان را هم بی تردید خواهد شکست، پس باید از چنین کسی هر اندازه هم در حق ما خوبی کند دوری کرده و در هراس از او باشیم. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی
۲) خیانت انسان با انسان دیگر ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ (۵۲_یوسف) آیه خطاب یوسف نبی به پادشاه مصر است که در نبود او به همسرش خیانت نکرده و از عهدی که با پادشاه بسته بود که به عنوان یک غلام چشم طمع در همسر او نداشته باشد، تخطی نکرده است. ۳) خیانت انسان بر نفس خود وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ (۱۰۷_نساء) کسی که با خود عهد بسته که مراقب وجود خود باشد، اما با خوردن شراب به خود خیانت می کند. ۴) خیانت چشم يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ (۱۹_غافر) مثال، کسی که دوست کسی است؛ وقتی که ثروت او را می بیند ولی در قلب اش حسادت کرده و یا ناراحت است و در ظاهر به او تبریک می گوید و خود را خوشحال نشان می دهد دچار خیانت چشم است. راننده ای که خوش اخلاق است و ظاهراً خود را مسلمان و مؤمن نشان می دهد ولی در قلب اش به همسر کسی که راننده اوست نیت بد دارد دچار خیانت چشم است. یا دختر خاله و پسر خاله ای که در زمان مجردی عاشق هم بودند ولی به هم نرسیدند وقتی همدیگر را نزد همسران خود ملاقات می‌کنند در حالی که این محبت در قلب شان پنهان است و جز خدا کسی آن را نمی داند چشم دختر خاله با دیدن پسر خاله به شوهرش خیانت می کند، یعنی عهد وفاداری که با شوهرش بسته به او خائن می شود. پس تا زمانی که مهر پسر خاله از دل بیرون نکرده باشد او را نباید ملاقات کند. این موضوع برعکس در حق پسر خاله هم صدق می کند. 🆔 @akhlaghmarefat داستان‌ها و پندهای اخلاقی