eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
242 دنبال‌کننده
743 عکس
40 ویدیو
75 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
« » انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): http://fna.ir/da7d3w ✅ در استوری - ص1 🌐 @aliebrahimpour_ir
« » انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): http://fna.ir/da7d3w ✅ در استوری - ص2 🌐 @aliebrahimpour_ir
« » انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): http://fna.ir/da7d3w ✅ در استوری - ص3 🌐 @aliebrahimpour_ir
« » انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): http://fna.ir/da7d3w ✅ در استوری - ص4 🌐 @aliebrahimpour_ir
« » انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): http://fna.ir/da7d3w ✅ در استوری - ص5 🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 ؛ فیلم پوچ ولی مهمی برای بلوغ سینمایی جامعه ایرانی 📌 مخاطب سینما به فیلم «ما همه با هم هستیم» چه نیازی دارد؟ 🍁 با «ما همه با هم هستیم» که عنوان فیلم تاریخ سینمای ایران را یدک می‌کشد، احتمالا یکی از آثار سینمای ایران در سال98 از حیث کارگردانی، متن و حتی بازی‌گری است که حضورش در تاریخ سینمای ایران، لازم بود. 🍁 فیلم، فاقد و است. فیلم از بازجویی مهران مدیری از مسافران فیلم آغاز می‌شود، اما تا انتهای فیلم متوجه نمی‌شویم، این بازجویی برای چیست و این ناکجاآباد که مسافران هواپیما در انتهای فیلم در آن آزاد می‌شوند، کجاست. برزخ یا جای دیگر؟ . هیچ فراز و فرودی در داستان نیست؛ هیچ و نمی‌بینیم. بدتر از آن اینکه هیچ و تقریبا هیچ روی لبمان نمی‌نشیند و نمی‌خندیم! محمدرضا گلزار چه کاره است؟ و چرا او مدیری از او هم بازجویی می‌کند؟ معلوم نیست! خودش به صراحت در فیلم می‌گوید نمی‌دانم! گلراز به فیلم اضافه شده تا نامش در تیتراژ باشد؛ خودش هم در بازجویی اعتراف می‌گوید که گفتند برای یک فیلم بیایم اینجا و من کاره‌ای نیستم! اینقدر تباه؟؟ 🍁 فاقد کارگردانی است؛ نه خلاقیتی در ، نه خلاقیتی در . بازیگرانی دور هم جمع شده‌اند و دقیقا همان بازی‌ تیپیکالی را ارائه می‌دهند که در فیلم‌های دیگر از آن‌ها سراغ داریم. مدیری بازجو، همان بازجوی ساعت5 عصر و همان متمول هیولاست که اینبار بیشتر مشغول لمباندن است؛ جواد عزتی، همان عزتی سابق. معجونی، گرجستانی، حاتمی و بقیه هم. بدتر از همه گلزار. 🍁 سیدرضا میرکریمی، کارگردان نام‌آشنا و صاحب سبک که در اینجا تهیه‌کننده فیلم است، گفته بود « »ی ساخته که فاقد شوخی‌های غیراخلاقی است. درست است؛ اما فیلم نه فقط فاقد شوخی‌های غیراخلاقی است، بلکه فاقد طنز و کمدی است. نه شخصیت و نه دیالوگ خنده‌داری وجود ندارد که ما را به خنده وا دارد؛ اما چرا، شاید فقط به پرخوری‌های مدیریِ بازجو قدری لبخند بزنیم. نهایتا شاید یکجا یا دو جا بر اساس تداعی معانی شخصی، بخندیم. همین. بلکه اساسا فاقد همه چیز است! بیننده فیلم، نه می‌خندد، نه از دیالوگ‌ها لذت می‌برد؛ نه کنش دراماتیکی او را جذب می‌کند و نه چیزی می‌آموزد. او صرفا تماشا می‌کند، چون پول بلیت داده. 🍁 فیلم، انبوهی از بازیگران مشهور سینما را جمع کرده، اما همین پاشنه‌آشیل کارگردان شده. نتوانسته آن‌ها را پرداخت کند و از آن‌ها بازی بگیرد. احتمال می‌دهم حتی بیشتر حجم فیلم‌نامه به معرفی اصل شخصیت‌ها گذشته باشد تا پرداخت شخصیتی آن‌ها. بنابراین طبیعی است که پیش‌بینی کنیم، مجموعه بازیگران برای برداشت دور هم جمع می‌شدند و بعد اینکه داستان را مرور می‌کردند، هرکسی هر چه در چنته داشته، ارائه می‌داده و بدون اینکه فرصت این وجود داشته باشد که خلاقیتی و مدیریت دقیقی روی شخصیت‌ها وجود داشته باشد، تصویربرداری می‌شده. نتیجه نیز، همینی شده است که می‌بینیم. 🍁 «ما همه با هم هستیم»، به برکت نام بازیگرانش، رکورد فروش افتتاحیه سینمای ایران را با 600میلیون تومان شکست. خبری که برای آینده سینمای ایران بسیار خوب است. اما چرا؟ به عقیده‌ی ، تقاضا در عرصه هنر، در ی افراد ریشه دارد. از این منظر، هنر کالایی «تجربی» است، بدین معنی که افراد از طریق این کالا را درک کرده و لذت بیشتری کسب می‌کنند و سلیقه افراد بدین ترتیب شکل می‌گیرد. بنابراین، پرورش سلیقه، مستلزم در زمان و تجربه بوده و هزینه‌بر است. فروش بالای «ما همه با هم هستیم»، هزینه‌ای است که جامعه‌ی ایرانی، برای رشد سلیقه و ذائقه‌ی خود برای دیدن یک فیلم پوچ و گنگ و بسیار ناقص، پرداخت می‌کند. این هزینه پرداخت شود تا او رشد کند. 🍁 مخاطب سینما عمومی سینما، برای ما همه با هم هستیم، خرج می‌کند تا به برسد. وقتی خانواده‌ای به اسم فیلم کمدی، وارد سینما شود و پول خرج کند و بدون خنده و با دست خالی برگردد، یاد می‌گیرد به راحتی خود را خرج هر فیلمی نکند. باعث می‌شود، صرفا به اسم انبوهی از بازیگران پرآوازه که هر کدامشان به تنهایی می توانند عامل فروش یک فیلم باشند، اعتماد نکند. حتی اسم سیدرضا میرکریمی و کمال تبریزی نیز گولش نزند. 🍁 با این تجربه‌ها، یاد می‌گیریم، قبل از دیدن فیلم، اندکی کنیم؛ درباره‌ فیلم کنیم و با دقت انتخاب کنیم تا پول خود را دور نریزیم؛ حتی اگر مخاطب جدی سینما نیستیم و برای تفریحِ عیدانه و آخر هفته به سینما می رویم. به همین دلیل، دیدن چنین فیلم بدی برای شکل‌گیری سلیقه هنری جامعه مهم است.//پایان// ♻️ انتشار یافته در خبرگزاری (20خرداد98): 🔗 http://fna.ir/da7d3w 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 #ما_همه_با_هم_هستیم؛ فیلم پوچ ولی مهمی برای بلوغ سینمایی جامعه ایرانی 📌 مخاطب سینما به فیلم «ما هم
🏷 عنوان: «مخاطب سینما به فیلم «#ما_همه_با_هم_هستیم» چه نیازی دارد؟» ✅موضوع: نقدی فیلم ما همه با هم هستیم، از منظر اقتصاد فرهنگی 🔺 «ما همه با هم هستیم»، اساسا فاقد همه چیز است! بیننده فیلم، نه می‌خندد، نه از دیالوگ‌ها لذت می‌برد؛ نه کنش دراماتیکی او را جذب می‌کند و نه چیزی می‌آموزد. او صرفا تماشا می‌کند، چون پول بلیت داده. اما به برکت نام بازیگرانش، رکورد فروش افتتاحیه سینمای ایران را با 600میلیون تومان شکست. خبری که برای آینده سینمای ایران بسیار خوب است. اما چرا؟... 💠 متن کامل #یادداشت را در خبرگزاری فارس یا کانال عقل سرخ بخوانید: https://www.farsnews.com/news/13980320000028 https://t.me/aliebrahimpour_ir/854 🖌 علی ابراهیم پور 📇تعداد واژگان: 740 🗓نگارش: 18خرداد98 🗒انتشار: 20خرداد98 (10) 🌐 @aliebrahimpour_ir #گزارش_یادداشت #نقد_فیلم #گزارش_نقد_سینما #نقد
باسمه‌تعالی 📌 « »، تفسیر نمایشی دکترین «توحید» قرآن [گام قابل اعتنای « » در تولید ] (قسمت اول از چهار) 🌼 سریال بردارجان، یکی از دینی‌ترین سریال‌های تلویزیون جمهوری اسلامی بوده، نقطه‌ی عطفی در تولید هنر دینی محسوب می‌شود. این از آن جهت نیست که همچون سریال‌ها و فیلم‌های تا پیش از این، یک یا چند مفهوم اخلاقی، فقهی یا اعتقادی دین، مثل شیطان، توبه، حق‌الناس و... را موضوع خود قرار داده باشد؛ بلکه ورای تعاریفی که فیلم اسلامی را در ابژه‌کردن حقایق اسلامی می‌دانند، توانست با «انتقال معقول به سطح محسوس»، به مقام خلق «اتمسفر دینی» برسد و جان‌مایه‌ی دین را به‌صورت انضمامی به تصویر بکشد. سریال بردارجان، تصویر نقش «روح توحید» در سطح روابط اجتماعی و خانوادگی است؛ توحیدی که نخ تسبیح تمام مفاهیم و آموزه‌های دینی و جان‌مایه‌ی کامل اسلام است. 🌼 آیت‌الله خامنه‌ای در کتاب معروف «روح توحید» خود، سرچشمه جوشان همه فضائل و کمالات ساخت وجود آدمی و جامعه بشری، اصولی ترین محتوای ادیان، مبشر نجات خلق‌های ستمدیده و رها ساز انسان را توحید می‌دانند. «توحید برخلاف برداشت عامیانه‌ی رایج که آن را صرفا یک نظریه فلسفی و ذهنی تلقی می‌کند، یک نظریه‌ی زیربنایی در مورد انسان و نیز یک دکترین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است (ص10)». 🌼 برادرجان، توانسته این دکترین را در یکی از سطوح زیست انسان، یعنی سطح نظام اجتماعی و روابط خانوادگی، به تصویر بکشد. ازاین‌رو، هر یک از شخصیت‌های داستان، قطعه‌ای از پازلی را می‌سازند که در مجموع، حرکت جوهری سیر نظام اجتماعی طاغوتی به توحیدی به تصویر کشیده می‌شود. بر این اساس، شخصیت‌ها و کنش‌های آنان، عموما مصداقی عملی از آیات نظام توحیدی قرآن‌اند و در مجموع، برادرجان را به تفسیر موضوعی تصویری توحید، تبدیل می‌کنند. 🌼 یک‌خطی مفهومی برادرجان را می‌توان اینگونه نوشت: سیر حرکت خانواده‌ای که روابط مشرکانه بر آن حکم فرماست به سمت خانواده‌ی توحیدی. برادرجان، نمایشی است از جمع چند خانواده که نمونه‌ی کوچکی از جامعه‌اند؛ با انواع روابط نسبی و سببی و معجونی از درگیری‌ها و اختلافات. برادرجان به زیبایی نمایش می‌دهد که ریشه تعارضات، اختلافات و فسادها، «چندخدایی» انسان‌هاست (لَوْ كاَنَ فِيهِمَا ءَالهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا(22-انبیا)) و راه حل آن، بازگشت انسان به «خود»، «فطرت» و انجام کارها و فعالیت‌ها بر محور «توحید» است. (تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (64-آل‌عمران)) بنابراین، بدهی کریم بوستان –که داستان با آن شروع می‌شود- بهانه‌ای برای شروع فیلم است، نه موضوع اصلی فیلم؛ کریم از میانه فیلم، سه‌دانگ خود را می‌گیرد، اما فیلم ادامه دارد. 🌼 در برادر جان، نقش اصلی نداریم. همه اعضا نقش اصلی و اساسی بر عهده دارند و با ارتباطات شبکه‌ای، بر کل جامعه‌ی فیلم اثر می‌گذارند. بیداری وجدان یک فرد و قیام او برای خدا، بر حرکت و رشد و ارتقای کل اعضای خانواده اثر گذار است. 🌼 انقلاب از آراز شروع می‌شود (هرچند پیش از او در سال‌های دور، در دایی توکلی رخ داده)؛ اما دومینووار تمام افراد را در بر می‌گیرد. این انقلاب باعث می‌شود سره از ناسره حتی درونی‌ترین اوصاف تمام اعضای جامعه جدا شود! این انقلاب، زمینه‌ای می‌شود که درونیات همه افراد بروز پیدا کنند. معرکه‌ای می‌سازد که کسی نمی‌تواند نسبت به آن بی‌تفاوت باشد و همین موضع‌گیری، عیار هر فرد را مشخص می‌کند. 🌼 آراز نماد انقلاب و توبه و مهم‌تر از آن، استقامت است. آرازی که باید خودش باشد؛ هرچند سرنخواستنش دعوا می‌شود، ولی باز هم همان کلید حل است. او که یاد گرفته فرار نکند، «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا»(30-فصلت) پای حرفش جوان‌مردانه می‌ایستد. نه می‌گذارد حق کریم روی زمین بماند و نه اجازه می‌دهد موتور قایق صاحب غذاخوری را بدزند که اصلا شخص ملاک او نیست که «حق» معیار او شده. (ادامه در پست بعدی) 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
باسمه‌تعالی 📌 « #سریال_برادرجان»، تفسیر نمایشی دکترین «توحید» قرآن [گام قابل اعتنای « #برادرجان» در
📌 « »، تفسیر نمایشی دکترین «توحید» قرآن [گام قابل اعتنای « » در تولید ] (قسمت دو از چهار) 🌼برادرش حق خورده؛ اما برادرش «برادر» است و توهین کسی به برادرش را بر نمی‌تابد. چاووش شعار برادری می‌دهد: برادر نباید برادر را می‌فروخت و برادری که به برادری پشت کرده، ‌دیگر برادر نیست. اما آراز برادری را هم‌عرض حقیقت معنا نمی‌کند. او ورای این ساختارهای خودساخته ذهنی-اجتماعی، برای حقیقت اصالت قائل است. وقتی که از او می‌پرسند برای چه؟ او برای فرار نکردن از حقیقت، حقیقت را به میان می‌کشد. دیگران اما می‌خواهند این کار او را در چارچوب‌های دنیوی –مثل عشق به لیلا- معنا کنند که البته معنا نمی‌دهد. برادری برای او از این حیث که خود یک حقیقت است، معنا دارد، نه چیزی که بتواند با آن حقیقت را کنار بگذارد. حتی زمانی که برادرش او را طرد کرده، او حق برادری به جا می‌گذارد؛ به قیمت جانش. سریال برادرجان، تفسیر نمایشی‌تصویری است از «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى»(سبا-46) که قهرمان آن آراز است. 🌼 در عین حال، برادرجان، تفسیر نمایشی‌تصویری است از «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ»(29-زمر) و «وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يحِبُّونهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ»(165-بقره) که قهرمان آن، حنیف است؛ مردی که اربابان درونی ناسازگاری دارد. به حکم آیه «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ في جَوْفِهِ»(4-احزاب)، خدا در دل انسان، دوقلب قرار نداده، ازاین‌رو، دوستی اربابان متضاد در قلب او جمع نمی‌شود و همواره در تنش است. چنین فردی قطعا با کسی که «رَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ» و فقط دل درگرو یک رب دارد، متفاوت است. 🌼 برای حنیف، چاووش نقش ربوبی دارد. چاووش است که زیر دست و پای حنیف را گرفته و به او شخصیت داده. نه فقط دنیای او که آخرتش هم چاووش است. او را «كَحُبِّ اللَّهِ» دوست دارد و می‌پرستد؛ چیزی که حتی یک‌بار هم کاملا واضح آن را می‌گوید و اعتراف می‌کند که خدایش چاووش است. منیژه، زن حنیف وقتی می‌خواهد طلاقش بدهد،‌ می‌پرسد چرا؟ چاووش چه داده که من نمی‌توانم بدهم؟ در واقع می‌پرسد: «أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً»(76-مائده)؟ اما چاووش برای او خداست! حتی آنجا که باید به دستور چاووش زنش را طلاق بدهد، اول می‌ماند؛ اما می‌بُرد. عشق او به چاووش، مصداق تام و تمامی از بندگی است. آراز را چاقو می‌زند؛ مردم را کتک می‌زند؛ حجره و خانه آتش می‌زند. 🌼 اما این بندگی تا کجاست؟ تا آنجا که با پایانه‌های فطرت او برخورد می‌کند. پایانه‌های وجودی آدمی، او را به سمت فطرتش می‌چرخاند. آنجا که بنزین را ریخته و عرق‌ریزان می‌فهمد بچه در خانه است، آنجاست که می‌یابد نباید فطرتش را کنار بگذارد. اینجاست که توحید در او روزنه باز می‌کند؛ بر سر می‌کوبد و تا مدتی جواب تلفن خدای سابقش –چاووش- را هم نمی‌دهد. 🌼 فیلم با سوژه طلب‌کاری و بدهکاری شروع می‌شود، اما این لایه ابتدایی فیلم است. که فیلم قدری پس از میانه این مسئله را حل می‌کند و حق به حق‌دار می‌رسد و تمام. ولی آیا مگر زندگی با اجرای عدالت به اتمام می‌رسد؟ کریم، جواب بدری را چه بدهد که بین پسرانش جدایی انداخته؟ ستار که تا پیش از این، برای حق پدرش تندی می‌کرد، غذا به دست می‌رود حجره. دعوا را می‌بیند. می‌گوید «پس چرا حال ما خوب نیست؟» راست می‌گوید. او فکر می‌کرد با احقاق حق، همه چیز خوب می‌شود؛ اما نشد. از همینجاست که تا پایان فیلم، ستار تندوتیز اول، به ستار آرام تبدیل می‌شود. او می‌فهمد که مشکل در نظام حاکم بر خانواده است؛ از همینجاست که او مطیع پدر می‌شود و حتی راضی می‌شود که کریم، کل سه‌دانگ را بیندازد پشت قباله‌ی لیلا و به اسم آراز کند تا شاید بشود عامل نزدیکی دو برادر از هم دور شده. فیلم با اجرای عدالت تمام نمی‌شود؛ فیلم باید نظام خانواده و در واقع، نظام اجتماعی را حل کند! (ادامه در پست بعدی) 🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
📌 « #سریال_برادرجان»، تفسیر نمایشی دکترین «توحید» قرآن [گام قابل اعتنای « #برادرجان» در تولید #سریال
📌 « »، تفسیر نمایشی دکترین «توحید» قرآن [گام قابل اعتنای « » در تولید ] (قسمت سه از چهار) 🌼 بنابراین فیلم بدون حل مسئله چاووش و حنیف تمام نشدنی است. حنیف باید ببرد و چاووش نیز. حنیف از چاووش و چاووش از شیطان درون و خودمحوری اش. چاووش و حنیف که فطرت و حق را شوخی می‌گیرند و آشکارا به نصیحت‌ها و تذکرات این‌وآن می‌هندند «اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا»(70-انعام) و روابط برساخته دنیوی، آن‌ها را مغرور کرده، باید متوجه شوند و تا نشوند، فیلم به سرانجام نمی‌رسد. آنگاه توبه حنیف آشکار می‌شود که آشکارا در برابر خدای سابقش –چاووش- می‌ایستد و به‌قول چاووش «گندگی می‌کند». می‌ایستد که نرو و باج نده. او همانطور که روزی آراز را به خاطر حق‌گویی، زیر مشت و لگد گرفت و خونی کرد، زیر مشت و لگد چاووش می‌رود و خونین می‌شود، اما از موضع حقش، عقب نمی‌نشیند. 🌼 دایی توکل چاووش را می‌کشد کنار. به او می‌گوید که عاقبت مسیر تو، تنهایی و بی‌کسی‌ای است که نصیب من شده. به خرجش نمی‌رود. او که مصداقی از فرهنگ جامعه و خانواده طاغوتی است، سلوک و نشانه‌های آشکار تجربیات دایی توکل را، مستکبرانه رد می‌کند؛ انگار که آن‌ها را نشنیده. بنابراین او باید در فیلم، نتیجه این استکبار که عذاب الیمی برایش به ارمغان می‌آورد را ببیند و می‌بیند: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْها كَأَنَّ في أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليمٍ» (7-لقمان) اویی که خود را برتر از همه می‌دانست و قدرت خود را به رخ همه –حتی برادر خونی‌اش آراز- می‌کشد «فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً»(15-فصلت)، باید نتیجه عمل خود را ببیند. همان هنگام که آراز در کافه‌ی روی دریاچه، عاجزانه به عکس پدر نگاه می‌کند که به خواب من بیا؛ چاووش در تنهایی خود فریاد می‌زند که به خواب من نیا! پدر اینجا بدری نیست؛ عامل و نماد توجه به «حق» است. او حق‌مدار شده و پدر را می‌طلبد و این نمی‌خواهد استکبار درون را کنار بگذارد و از پدر فرار می‌کند. 🌼 این خدایانی که چاووش دور خود جمع کرده، حیات ندارند و «لَهِيَ الْحَيَوانُ»(64-عنکبوت) نیست. این نظامی که او تعریف کرده و گُندگی می‌کند و در آن، پسر خوب حاج بدری شده، پوچ و پوک است. هرچقدر هم دست‌وپا می‌زند، چیزی برایش نمی‌ماند. تا آنجا که عاطفه به او می‌گوید که «دیگر وقت پسرخوب بودنش تمام شده». شبکه‌ی عنکبوتی که چاووش با حنیف برای خودش ساخته، از آن حیث که طاغوتی و «مِنْ دُونِ اللَّهِ» است، سست‌بنیاد است. بنابراین فرو می‌ریزد چراکه «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ »(41-عنکبوت). 🌼 اساسا ساختار روابط عنکبوتی باید کنار برود تا ساختار توحیدی حاکم شود. توحید است که آرامش می‌دهد و خواب را به چشمان بی‌خواب آراز بر می‌گرداند. توحید است که مانا و «فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْض»(17-رعد) است. توحید قطب‌نمایی است که همه را میزان می‌کند. روزی دایی‌توکل را؛ بعد آراز را؛ بعد حنیف را و حالا باید چاووش. برادر جان، تفسیر نمایشی‌‌تصویری است از «مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً»(124-طاها) که قهرمان آن چاووش است. 🌼 «آدم‌ها همیشه نیاز به بزرگتر دارند»؛ این جمله کریم بوستان به توکل است. شما به جای «بزرگتر» بخوانید «ولی». در این نظام توحیدی خانواده، بعضی، بر بعضی ولایت دارند. تا این بزرگتر نباشد، نظام به سامان نمی‌رسد. این بزرگتر است که تذکر می‌دهد و بر مشکلات اشراف دارد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»(71-توبه). همان کاری که کریم بوستان برای توکل و خانواده بدری کرد. این را به توکل می‌گوید که او باید برای چاووش و بچه‌های بدری، بزرگتری کند. بعد از اینکه حلیمه می‌شود تکیه‌گاه توکل و به سامان درونی می‌رسد، به خوبی می‌تواند این وظیفه را انجام دهد. (ادامه در پست بعدی) 🌐 @aliebrahimpour_ir