eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️امروز هم سخنان که معرف پایه های تفکر اسلامی در جوانب مختلف است، همچنان زنده است. 🔰رهبر معظم انقلاب ۸۰/۲/۱۲ 🔹شهید مطهّری یک روحانىِ معلّم بود و شهیدِ معلمىِ خود شد. او آن سخنی را که نیاز زمان بود، انتخاب میکرد. توصیه میکنم با سخن شهید مطهّری - که همچنان سخن روز است - ارتباط برقرار کنید. 🔹یک روز همه عناصری که شهید مطهّری به عنوان یک استوانه فکری در مقابل آنها قد علم کرده بود، سرِ او ریختند؛ و از لحاظ فکری بمبارانشان کردند و از لحاظ حیثیّت اجتماعی نیز وی را مورد تهاجم قرار دادند؛ اما او یک تنه ایستاد. 🔹آن مهاجمان چه کسانی بودند؟ مبلّغان فرهنگهای وارداتىِ بیگانه گمراه کننده و دامهایی بر سر راه افکار جوانان. آن روز عمدتاً کمونیزم و برخی تفکرات لیبرالیزم غربی مطرح بود؛ امروز هم آن سخنان همچنان پابرجاست. امروز علی‌الظّاهر کمونیزم مرده است، اما آن سخنان - که معرف پایه‌های تفکّر اسلامی در جوانب مختلف است - همچنان زنده است. @almorsalaat
هدایت شده از بینش مطهر || مطهَرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔰 آفت شبهه محوری در تبلیغ و پژوهش دینی 🔰 بخشی از جلسه « راز موفقیت در مواجهه با اندیشه های رقیب» 🎙استاد سید محمد هاشمی ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
◽️| انسان را به صورت سربازی در می آورد که مطمئن است فرضا خودش از میان برود، ایده اش و هدفش قطعا در آینده پیروز است. 📚یادداشت های شهید مطهری، ج ۹، ص ۳۹۵ @almorsalaat
📌گریه های شبانه و خلوات و معنویت عجیب استاد شهید مطهری / پاداش و ثواب این رساله را به روح فقید سعید مطهری اهداء میکنم 🔰علامه طهرانی اعلی الله مقامه الشریف 🌀دوست مكرّم و سرور ارجمند مهربان‌تر از برادر ما مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى - رضوان الله عليه - كه سابقۀ آشنائى ما با ايشان متجاوز از سى و پنج سال است، پس از يك عمر درس و بحث و تدريس و خطابه و كتابت و موعظه و تحقيق و تدقيق در امور فلسفيّه، با ذهن رشيق و نفس نقّاد خود بالأخره در اين چند ساله آخر عمر خود بالعيان دريافت كه بدون اتّصال به باطن و ربط‍‌ با خداى منّان و اشراب دل از سرچشمه فيوضات ربّانيّه، اطمينان خاطر و آرامش سِرّ نصيب انسان نمى‌گردد، و هيچ‌گاه نمى‌تواند در حرم مطهّر خدا وارد شود يا گرداگرد آن طوف كند و به كعبه مقصود برسد. 🌀و چون شمعى كه دائماً بسوزد و آب شود، يا پروانه‌اى كه خود را به آتش زند، و همانند مؤمن متعهّدى كه شوريده‌وار دلباخته گردد و در درياى بى‌كرانۀ ذات و صفات و اسماءِ حضرت معبود فانى گردد و وجودش به سِعۀ وجود خدا متّسع شود قدم راستين در مضمار اين ميدان نهاد. 🌀بيدارى شب‌هاى تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاه و توغّل در ذكر و فكر و ممارست درس قرآن و دورى گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان، و پيوستن به اهل الله و اولياى خدا، مشهود سير و سلوك او بود. رحمة الله عليه رحمةً‌ واسعةً‌. 🌀لِمِثْلِ‌ هذا فَلْيَعْمَلِ‌ الْعامِلُونَ‌، إِنَّ‌ اللّهَ‌ مَعَ‌ الَّذِينَ‌ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ‌ هُمْ‌ مُحْسِنُونَ‌ 🌀چندى قبل از اين حقير خواستند تا براى سالگرد شهادت ايشان چيزى بنويسم. اين فقير كه حقّاً خود را نالايق مى‌ديدم با وجود تراكم مشاغل و شواغل از قبول اين عهده پوزش طلبيدم. 🌀اخيراً كه مراجعه مكرّر شد، روح آن صديق گرامى مَدَد نمود كه اين مختصر را تحرير نموده و به عنوان مقدّمه به رساله‌اى كه در سير و سلوك نوشته بودم ملحق نموده و براى شادى روح آن مرحوم در دسترس طالبان حقّ‌ و پويندگان سُبُلِ‌ سَلام و راه حقيقت قرار دهم. بِيَدِهِ‌ ازِمَّةُ‌ الاُمورِ وَ بِهِ‌ أسْتَعينُ‌. 🌀اصل اين رساله اسّ‌ و مخّ‌ اوّلين دوره از درسهاى اخلاقى و عرفانى است كه حضرت استاد گرامى ما علاّمۀ طباطبائى - روحى فداه - در سالهاى يك‌هزار و سيصد و شصت و هشت و شصت و نه هجريّۀ قمريّه در حوزۀ مقدّسۀ علميّۀ قم براى بعضى از طلاّب بيان فرموده و اين حقير به عنوان تقريرات درس به رشتۀ تحرير درآورده بودم و قرائت و مرور به آن را در اوقات قبض و كدورت و خستگى موجب تنوير روح و تلطيف جان خود مى‌دانستم. 🌀اينك يك دوره بر آن مرور نموده با تنقيحات و اضافاتى مهيّا و پاداش و ثواب آن را به روح فقيد سعيد مطهّرى - أعلى الله مقامه الشريف - اهداء مى‌كنم. 🌀اللَّهُمَّ‌ احُشُرْهُ‌ مَعَ‌ أوْليائِكَ‌ الْمُقَرَّبينَ‌، وَ اخْلُفْ‌ عَلى عَقِبِهِ‌ فِى الْغابِرِينَ‌، وَ اجْعَلْهُ‌ مِنْ‌ رُفَقِاء مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‌ الطَّاهِرينَ‌، وَ ا رْحَمْهُ‌ وَ ايَّانَا بِرَحْمَتِكَ‌ يا ارْحَمَ‌ الرَّاحِمينَ‌ 📚رساله لب اللباب ص ۱۷ @almorsalaat
💢شهید آیت الله حاج شیخ مرتضی مطهری 💠شهید مطهری یکی از و جزء مؤثرترین شاگردان حضرت امام در نهضت انقلاب اسلامی بودند. ایشان اسلام شناسی بصیر و آگاه به زمانه بودند که نقش بی بدیل ایشان در ترویج معارف ناب اسلامی و مقابله با انحرافات عقیدتی دوران طاغوت بر کسی پوشیده نیست. 💠شهید مطهری در سن دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد و در سال 1316 راهی حوزه علمیه قم شدند. ایشان در توصیف تحوّلات روحی خود در سال های آغازین تحصیلات حوزوی و بهره مند شدن از برکات علمی و معنوی حضرت امام خمینی (ره) می فرمایند: 🔅«تا آنجا كه من از تحوّلات روحى خودم به ياد دارم از سنّ سيزده سالگى اين دغدغه در من پيدا شد و حسّاسيت عجيبى نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. پرسشها- البتّه متناسب با سطح فكرى آن دوره- يكى پس از ديگرى بر انديشهام هجوم مى آورد. در سالهاى اوّل مهاجرت به قم كه هنوز از مقدّمات عربى فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشهها غرق بودم كه شديداً ميل به «تنهايى» در من پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمى كردم و حجره فوقانى عالى را به نيم حجره اى دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه هاى خودم بسر برم. در آن وقت نمى خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگرى بينديشم، و در واقع، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مى شمردم. مقدّمات عربى و يا فقهى و اصولى و منطقى را از آن جهت مى آموختم كه تدريجاً آماده بررسى انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مسأله بشوم...... 🔅.... پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيّتى ديگر يافتم. همواره مرحوم آقا ميرزا مهدى را بعلاوه برخى مزاياى ديگر در اين شخصيّت مى ديدم؛ فكر مى كردم كه روح تشنه ام از سرچشمه زلال اين شخصيّت سيراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شايستگى ورود در «معقولات» را نداشتم، امّا درس اخلاقى كه وسيله شخصيّت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه اى اين درس مرا آنچنان به وجد مى آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى يافتم. بخش مهمّى از شخصيّت فكرى و روحى من در آن درس- و سپس در درسهاى ديگرى كه در طىّ دوازده سال از آن استاد الهى فرا گرفتم- انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى دانم. راستى كه او «روح قدسى الهى» بود.» 💠شهید مطهری کتاب «مطول» را نزد آیت الله صدوقی و «شرح لمعه» را در محضر آیت الله مرعشی نجفی آموختند. ایشان هم چنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدر الدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمد تقی خوانساری، سید محمد حجت، سید محمد محقق یزدی در علوم گوناگون بهره‌مند شد. 💠در علوم عقلی و فلسفی بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتألهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموختند. بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کردند و درس اصول فقه را از «مباحث عقلیه» به طور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفتند. 💠در سال ۱۳۲۹ در محضر درس استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی حاضر شدند و مبحث «الهیات» از کتاب شفا (تألیف ابو علی سینا) را از آن حکیم بزرگ بیاموختند. علامه طباطبایی، درس دیگری ـ غیر از الهیات شفا ـ در فلسفه شروع کرده بود که در شب‌های پنج شنبه و جمعه تشکیل می‌شد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیت الله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی و ... شرکت می‌کردند. کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» ثمره این جلسات است. 💠ایشان علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود حوزه تدریس داشت. او از جمله کتاب‌های ذیل را تدریس کرد: «مطول» ، «شرح مطالع» ، «کشف المراد»، «رسائل» و «کفایه»، «مکاسب»، «شرح منظومه» و «اسفار». 🔰تهیه و تنظیم: محمدمهدی مقدسی ( @m_mahdi1384 ) @almorsalaat
📌حکمت الهی را نزد استادی خواندم که واقعا عمیق ترین اندیشه های آن را دریافته و به زیباترین بیان، بازگو میکرد/ یک طرح اساسی در ذهنم شکل گرفته بود... آن موقع بود که به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پیدا کردم / اگر فیض محضر این استاد نبود به این طرح فکری و نتایج اش دست نمی یافتم 🔰خاطره‏اى خوش و جاويد 💢يادم هست، در زمانى كه در قم تحصيل مى‏كردم، يك روز خودم و تحصيلاتم و راهى را كه در زندگى انتخاب كرده‏ام ارزيابى مى‏كردم؛ با خود انديشيدم كه آيا اگر بجاى اين تحصيلات، رشته‏اى از تحصيلات جديد را پيش مى‏گرفتم بهتر بود يا نه؟ 💢طبعا با روحيّه‏اى كه داشتم و ارزشى كه براى ايمان و معارف معنوى قائل بودن اولين چيزى كه به ذهنم رسيد اين بود كه در آن صورت وضع روحى و معنوى من چه مى‏شد؟ 💢فكر كردم كه الآن به اصول توحيد و نبوّت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق‏العاده اينها را عزيز مى‏دارم؛ آيا اگر يك رشته از علوم طبيعى و يا رياضى يا ادبى را پيش گرفته بودم چه وضعى داشتم؟ به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساساً روحانى واقعى بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته‏هاى علوم قديمه تحصيل كند. بسيارند كسانى كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته‏هاى ديگر تخصص دارند، اما داراى ايمانى قوى و نيرومند هستند و عملًا متّقى و پرهيزكار و احياناً حامى و مبلّغ اسلام‏اند و كم و بيش مطالعات اسلامى هم دارند؛ احياناً ممكن بود من در آن رشته‏ها بر زمينه‏هايى علمى براى ايمان خود دست مى‏يافتم بهتر از آنچه اكنون دست يافته‏ام. 💢آن ايّام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد - كه بر خلاف اكثريّت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراى يك سلسله محفوظات نبود، بلكه الهيّات اسلامى را واقعا چشيده و ‏_ترين_انديشه‏هاى آن را دريافته بود و با ‏_ترين_بيان آنها را بازگو مى‏كرد مى‏آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است. 💢در آن روزها با همين مسأله كه آن ايّام با مقدّمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى‏كند درك كرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مى‏ديدم، فكر مى‏كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى‏فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى‏دهد، و ميان اصل «لا مؤثّر فى الوجود الّا اللّه» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى‏دهم، معنى اين جمله را مى‏فهميدم كه «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى‏ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» فوق‏العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ 💢خلاصه يك در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهان‏بينى گسترده بود؛ در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى‏ قرآن و نهج البلاغه و پاره‏اى از احاديث و ادعيّه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى‏كردم. 💢در اين وقت فكر كردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و را درك نمى‏كردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّى و چه از لحاظ معنوى، ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، همه آن چيزهايى كه اكنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزى كه واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين بود با ؛ الآن هم بر همان عقيده‏ام. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 124 و 125 @almorsalaat
📌گرایش به توحید، فطری انسان است/ آنچه سوال برانگیز است عدم گرایش به دین است/ شک، گذرگاه خوب و لازمی است اما منزلگاه بدی است/ ماتریالیسم، شک را منزلگاه خود قرار داده است 🔰شهید مطهری 🌀طرح اين بحث به اين كيفيّت كه علل گرايشهاى مادّى چيست، طبعاً نمودار اين است كه ما مدّعى هستيم انسان بالطّبع نمى‏بايست گرايش مادّى پيدا كند؛ مادّيگرى يك جريان مخالف طبيعت و فطرت انسان است و چون بر خلاف اصل است، بايد به جستجوى علّت آن پرداخت و از سببى كه آن را بر خلاف اصل و قاعده به وجود آورده كاوش نمود. 🌀 و به عبارت ساده‏تر، اعتقاد به خدا حكم سلامت را دارد و گرايش مادّى حكم بيمارى را. هيچ‏گاه از سرّ سلامت نبايد پرسيد، زيرا سلامت بر طبق مسير و جريان طبيعى نظام خلقت است؛ امّا اگر ديديم فردى يا جمعيّتى بيمارند، آنجا بايد پرسيد: چرا اين افراد بيمار شدند؟ چه موجباتى سبب بيمارى آنها شده است؟ 🌀اين نظر ما درست بر خلاف آن است كه در كتب «تاريخ اديان» معمولًا اظهار نظر مى‏كنند. نويسندگان آن كتب غالباً به دنبال اين مى‏گردند كه چرا بشر گرايش دينى پيدا كرد؟ 🌀از نظر ما گرايش دينى نيازى به پرسش ندارد. آن، كشش فطرت است، بلكه بايد كاوش كرد كه چرا بشر گرايش به بى‏دينى پيدا كرد؟ فعلا نمى‏خواهيم اين بحث را دنبال كنيم كه آيا دينى بودن يك امر طبيعى است و بى‏دينى امرى غير طبيعى و يا بر عكس است؟ زيرا از نظر موضوع بحث اصلى، ضرورتى نمى‏بينيم. 🌀البتّه اين مطلب را بايد توجّه داشت كه مقصود اين نيست كه چون گرايش توحيدى يك گرايش فطرى و طبيعى است، آنگاه كه در سطح تعقّلات علمى و فلسفى‏ طرح مى‏شود هيچ گونه سؤالى به وجود نمى‏آورد. خير، مقصود اين نيست. 🌀اين مسأله مانند هر مسأله ديگر هر چند مورد تأييد يك غريزه فطرى باشد، آنگاه كه در سطح تعقّل طرح مى‏شود، طبعاً سؤالات و اشكالات و شكوك و شبهاتى براى مبتدى به وجود مى‏آورد و راه حلهاى لذّت‏بخشى هم در همان سطح دارد. على هذا ما نمى‏خواهيم شكوك و شبهاتى كه واقعاً براى افرادى پيش مى‏آيد ناديده بگيريم و يا آنها را ناشى از خبث طينت و سوء سريره آنها بدانيم. خير، چنين نيست. 🌀پيدايش شكوك و شبهات در اين زمينه آنگاه كه بشر مى‏خواهد همه مسائل مربوط به اين موضوع را حل كند، يك امر طبيعى و عادى است و همين شكوك است كه محرّك بشر به سوى تحقيق بيشتر است. و لهذا ما اين نوع شكوك را كه منجر به تحقيق بيشتر مى‏شود، مقدّس مى‏شماريم، زيرا مقدّمه وصول به يقين و ايمان و اطمينان است. 🌀شك آنگاه بد است كه به صورت وسواس درآيد و آدمى را به خود سرگرم كند، آن‏چنان‏كه مى‏بينيم بعضى افراد از اينكه مى‏توانند در مسائل ترديد كنند لذّت مى‏برند و آخرين منزل سير فكرى خود را ترديد و دودلى مى‏دانند. اين حالت، حالت بسيار خطرناكى است، بر خلاف حالت اوّل كه مقدّمه كمال است. 🌀لهذا مكرّر گفته‏ايم كه ، و لازمى است امّا توقّفگاه و . 🌀بحث ما اكنون درباره افراد يا گروههايى است كه شك را توقّفگاه و آخرين منزل خويش ساختند. به عقيده ما ماترياليسم هر چند خود را يك مكتب جزمى معرّفى مى‏كند، ولى جزء مكاتب شك است. منطق قرآن نيز درباره اينها همين است. قرآن مى‏گويد: «حدّ اكثر اين است كه دچار برخى شكوك و ظنون هستند، ولى در عمل، آن را به صورت جزم و علم و يقين در مى‏آورند.» 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (علل گرايش به ماديگرى)، ج‏1، ص: 473 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌حضرت امام به عنوان یک عالم دین و‌ مرجع تقلید، نقش آفرین بود/ مهمترین وظیفه علماء، جهاد تبیین است/ با حرف نو، بیان نو و منطق نو، با جوانان گفتگو و گره‌های ذهنی آنها را باز کنید/ باید همچون شهید مطهری برای مواجهه با شبهات آماده باشیم 🔰مقام معظم رهبری 🌀...ایشان (مقام معظم رهبری) نقش دین و علما را در شکل‌گیری این‌گونه حرکتهای ملی و انقلابی، مهم و بی‌بدیل برشمردند و خاطرنشان کردند: 🌀در انقلاب اسلامی هم به‌عنوان یک عالم دینی و مرجع تقلید نقش‌آفرین بود که توانست به پشتوانه میراث هزار ساله علمای دین و اعتماد و اعتقادی که در مردم به آنها شکل گرفته بود، ملت را از تهران تا روستاها و شهرهای دوردست با شعار واحد به حرکت درآورد که این کار از هیچ حزب و شخصیت سیاسی دیگری ساخته نبود. 🌀حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ثروت عظیم و تهدیدزدای حضور و بنیه مردمی برای نظام را حیاتی دانستند و گفتند: 🌀علما فارغ از داشتن یا نداشتن مسئولیت دولتی، برای حفظ این سرمایه عظیم وظایف سنگینی دارند که مهمترین آن است، ضمن اینکه «تقوا، صداقت، پاکدستی، پرهیز از موارد شبهه‌ناک، انگیزه خدایی و دعوت کردن با عمل نه فقط با زبان» مردم را دلگرم و خاطرجمع می‌کند. 🌀ایشان علما را به ارتباط با جوانان و دانشجویان و حضور در مراکز دانشجویی سفارش کردند و گفتند: 🌀با حرف نو، بیان نو و منطق نو، با جوانان گفتگو و گره‌های ذهنی آنها را باز کنید البته در برابر شبهاتی هم که پاسخ آنها را نمی‌دانیم بگوییم نمی‌دانم یا باید بررسی کنم. 🌀رهبر انقلاب، از فضلای جوان و پُر شمار و صاحب‌فکر در شهرهای مختلف با محوریت علمای بزرگ و اعضای مجلس خبرگان را گامی دیگر برای ارتباط مؤثر با جوانان، خواندند و افزودند: 🌀از شبهه هم نباید رنجید و همچنانکه مرحوم خودش شبهه و پاسخ آن را کشف می‌کرد، باید برای مواجهه با شبهه آماده شد. 🌀حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: 🌀شبهات مانند تحریم‌ها است و موجب مطالعه و فکر و تحقیق برای پاسخگویی می‌شود همان‌طور که تحریم‌ها ما را وادار کرد در مسائل مختلفی مانند دفاعی، درمانی و سلامت به دستاوردهای جدیدی دست یابیم که اگر تحریم‌ها نبود، مطمئناً این پیشرفت‌های فنی و صنعتی وجود نداشت. 📚گزارشی از گزیده بیانات در دیدار با اعضای خبرگان رهبری. 4/12/1401 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌تفاوت با / شناخت عرفانی، مکانیزم بسیار عالی دارد/ اینها از معارف اسلام است 🔰شهید مطهری 🌀بعضى سؤال كرده‏اند كه مكانيزم شناختى را كه اهل عرفان منبعش را قلب و ابزارش را تزكيه نفس مى‏دانند بيان نكرديد، آيا واقعاً اين شناخت مكانيزم دارد يا به منزله رفع مانع كردن از شناختهاى ديگر است؟ 🌀چون سؤال درست و معقولى است و به مطلب ما هم مى‏خورد جواب عرض مى‏كنم: 🌀مسأله تزكيه نفس دو نقش دارد: يك نقش اين است كه انسان اگر تزكيه نفس كند عقلش روشن بين‏تر مى‏شود. مثلًا اگر در يك سالن گرد و غبار باشد، بيشتر از چند متر جلوى پايمان را نمى‏توانيم ببينيم، اگر بخواهيم ببينيم به نور و هوا احتياج داريم. يك اثر تزكيه نفس اين است كه فضا را براى عقل صاف‏تر مى‏كند ولى نقش تزكيه نفس تنها اين نيست، خود قلب هم به انسان الهام مى‏كند. 🌀و اما پرسيده‏اند مكانيزمش چيست؟ سؤال خوبى است. فقط به عنوان يادآورى نكته‏اى را عرض مى‏كنم: 🌀يكى از مسائل بسيار ظريف و يك نوع روان‏شناسى بسيار عالى و لطيف، نوعى اخلاق به اصطلاح امروز ديناميك است كه عرفا اين نوع اخلاق را به نام «سير و سلوك» ذكر كرده‏اند و اين همان مكانيزمى است كه آقايان مى‏خواهند بدانند و فوق‏العاده با ارزش است. 🌀از مسائلى كه فرنگيها در معارف شرقى فوق‏العاده به آن اهميت مى‏دهند اين مسئله است، آنجا كه عرفا با يك نوع- به قول اقبال لاهورى- «تجربه درونى» (كه تعبيرى بسيار عالى است) مكانيزم پيشرفت كار قلب و دل را به عنوان «منازل و مراحل» بيان كرده‏اند. 🌀در اخلاق فلسفى، اخلاقى كه همه فيلسوفان گفته‏اند، همين قدر گفته شده است كه براى انسان، ايثار فضيلت است ولى خودخواهى و استيثار رذيلت است؛ شجاعت، اخلاق ولى جبن و تهوّر ضد اخلاق است؛ سخاوت، خوب ولى بخل و اسراف بد است؛ صبر و خويشتندارى، خوب ولى جزع و فزع و بيتابى كردن بد است، و از اين قبيل مسائل. 🌀انسان يك كتاب اخلاق از كتب علماى اخلاق را كه بخواند مى‏بيند مجموعه‏اى از امور را توصيه و مجموعه ديگرى را منع كرده‏اند: آنها بد است و اينها خوب. 🌀آنگاه انسان خودش را مثل اتاقى مى‏بيند كه هيچ دكورى ندارد، در و ديوارش خالى محض است، ولى مقدار زيادى دكور و زينت آلات گذاشته‏اند و مى‏گويند اگر مى‏خواهى اينجا مزيّن شود، اينها را نصب كن. فلاسفه چنين خيال كرده‏اند كه نفس و روح انسان موجودى است كه مجموعه اين فضائل بايد در آن وجود داشته باشد. 🌀ولى آنها (عرفا) گفته‏اند مسأله اين‏طور نيست؛ تو مانند يك نهال در حال حركت و تحوّل هستى، دارى [مسيرى را] منزل بعد از منزل طى مى‏كنى؛ اگر مى‏خواهى مراحل انسانيت را طى كنى بايد از منزل اول شروع كنى و ده منزل را طى كنى (براى فواصل كمتر صد منزل مى‏گويند و براى فواصل نزديك‏تر هزار منزل). 🌀مثلًا اولين منزل تو «يقظه» (بيدارى و آگاهى) است، منزل دوم تو «توبه» است، منزل سوم «انابه» است، منزل چهارم «تفكر» و منزل پنجم «محاسبه» است. 🌀همين طور منزل به منزل بيان مى‏كنند و انسان را تا آنجايى كه خودشان معتقدند مى‏برند . 🌀بنابراين در پاسخ به اين سؤال كه آيا [شناخت عرفانى‏] مكانيزمى دارد يا نه، بايد گفت: مكانيزم بسيار عالى دارد. اينها جزء نفايس و ذخاير معارف دنياى اسلام است. گو اينكه امروز يك اخ‏اخ كردن و يك تف تف كردن در بين خود ما پيدا شده است، ولى فرنگيها اكنون قدر اينها را بهتر از ما مى‏دانند. 🌀اگر منازل عرفان را در نظر بگيريم، شناخت چند مرحله‏اى است (ده مرحله‏اى است و به يك حساب صد مرحله‏اى و به حساب ديگر هزار مرحله‏اى) ولى به يك حساب ديگر تك مرحله‏اى است، چون همه از يك منبع يعنى «دل» برمى‏خيزد و منابع‏ متعدد ندارد. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسئله شناخت)، ج‏13، ص: 391 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌گریه های شبانه و خلوات و معنویت عجیب استاد شهید مطهری / پاداش و ثواب این رساله را به روح فقید سعید مطهری اهداء میکنم 🔰علامه طهرانی(ره) 🌀دوست مكرّم و سرور ارجمند مهربان‌تر از برادر ما مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى - رضوان الله عليه - كه سابقۀ آشنائى ما با ايشان متجاوز از سى و پنج سال است، پس از يك عمر درس و بحث و تدريس و خطابه و كتابت و موعظه و تحقيق و تدقيق در امور فلسفيّه، با ذهن رشيق و نفس نقّاد خود بالأخره در اين چند ساله آخر عمر خود بالعيان دريافت كه بدون اتّصال به باطن و ربط‍‌ با خداى منّان و اشراب دل از سرچشمه فيوضات ربّانيّه، اطمينان خاطر و آرامش سِرّ نصيب انسان نمى‌گردد، و هيچ‌گاه نمى‌تواند در حرم مطهّر خدا وارد شود يا گرداگرد آن طوف كند و به كعبه مقصود برسد. 🌀و چون شمعى كه دائماً بسوزد و آب شود، يا پروانه‌اى كه خود را به آتش زند، و همانند مؤمن متعهّدى كه شوريده‌وار دلباخته گردد و در درياى بى‌كرانۀ ذات و صفات و اسماءِ حضرت معبود فانى گردد و وجودش به سِعۀ وجود خدا متّسع شود قدم راستين در مضمار اين ميدان نهاد. 🌀بيدارى شب‌هاى تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاه و توغّل در ذكر و فكر و ممارست درس قرآن و دورى گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان، و پيوستن به اهل الله و اولياى خدا، مشهود سير و سلوك او بود. رحمة الله عليه رحمةً‌ واسعةً‌. 🌀لِمِثْلِ‌ هذا فَلْيَعْمَلِ‌ الْعامِلُونَ‌، إِنَّ‌ اللّهَ‌ مَعَ‌ الَّذِينَ‌ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ‌ هُمْ‌ مُحْسِنُونَ‌ 🌀چندى قبل از اين حقير خواستند تا براى سالگرد شهادت ايشان چيزى بنويسم. اين فقير كه حقّاً خود را نالايق مى‌ديدم با وجود تراكم مشاغل و شواغل از قبول اين عهده پوزش طلبيدم. 🌀اخيراً كه مراجعه مكرّر شد، روح آن صديق گرامى مَدَد نمود كه اين مختصر را تحرير نموده و به عنوان مقدّمه به رساله‌اى كه در سير و سلوك نوشته بودم ملحق نموده و براى شادى روح آن مرحوم در دسترس طالبان حقّ‌ و پويندگان سُبُلِ‌ سَلام و راه حقيقت قرار دهم. بِيَدِهِ‌ ازِمَّةُ‌ الاُمورِ وَ بِهِ‌ أسْتَعينُ‌. 🌀اصل اين رساله اسّ‌ و مخّ‌ اوّلين دوره از درسهاى اخلاقى و عرفانى است كه حضرت استاد گرامى ما علاّمۀ طباطبائى - روحى فداه - در سالهاى يك‌هزار و سيصد و شصت و هشت و شصت و نه هجريّۀ قمريّه در حوزۀ مقدّسۀ علميّۀ قم براى بعضى از طلاّب بيان فرموده و اين حقير به عنوان تقريرات درس به رشتۀ تحرير درآورده بودم و قرائت و مرور به آن را در اوقات قبض و كدورت و خستگى موجب تنوير روح و تلطيف جان خود مى‌دانستم. 🌀اينك يك دوره بر آن مرور نموده با تنقيحات و اضافاتى مهيّا و پاداش و ثواب آن را به روح فقيد سعيد مطهّرى - أعلى الله مقامه الشريف - اهداء مى‌كنم. 🌀اللَّهُمَّ‌ احُشُرْهُ‌ مَعَ‌ أوْليائِكَ‌ الْمُقَرَّبينَ‌، وَ اخْلُفْ‌ عَلى عَقِبِهِ‌ فِى الْغابِرِينَ‌، وَ اجْعَلْهُ‌ مِنْ‌ رُفَقِاء مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‌ الطَّاهِرينَ‌، وَ ا رْحَمْهُ‌ وَ ايَّانَا بِرَحْمَتِكَ‌ يا ارْحَمَ‌ الرَّاحِمينَ‌ 📚رساله لب اللباب ص ۱۷ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌تفاوت با / شناخت عرفانی، مکانیزم بسیار عالی دارد/ اینها از معارف اسلام است 🔰شهید مطهری 🌀بعضى سؤال كرده‏اند كه مكانيزم شناختى را كه اهل عرفان منبعش را قلب و ابزارش را تزكيه نفس مى‏دانند بيان نكرديد، آيا واقعاً اين شناخت مكانيزم دارد يا به منزله رفع مانع كردن از شناختهاى ديگر است؟ 🌀چون سؤال درست و معقولى است و به مطلب ما هم مى‏خورد جواب عرض مى‏كنم: 🌀مسأله تزكيه نفس دو نقش دارد: يك نقش اين است كه انسان اگر تزكيه نفس كند عقلش روشن بين‏تر مى‏شود. مثلًا اگر در يك سالن گرد و غبار باشد، بيشتر از چند متر جلوى پايمان را نمى‏توانيم ببينيم، اگر بخواهيم ببينيم به نور و هوا احتياج داريم. يك اثر تزكيه نفس اين است كه فضا را براى عقل صاف‏تر مى‏كند ولى نقش تزكيه نفس تنها اين نيست، خود قلب هم به انسان الهام مى‏كند. 🌀و اما پرسيده‏اند مكانيزمش چيست؟ سؤال خوبى است. فقط به عنوان يادآورى نكته‏اى را عرض مى‏كنم: 🌀يكى از مسائل بسيار ظريف و يك نوع روان‏شناسى بسيار عالى و لطيف، نوعى اخلاق به اصطلاح امروز ديناميك است كه عرفا اين نوع اخلاق را به نام «سير و سلوك» ذكر كرده‏اند و اين همان مكانيزمى است كه آقايان مى‏خواهند بدانند و فوق‏العاده با ارزش است. 🌀از مسائلى كه فرنگيها در معارف شرقى فوق‏العاده به آن اهميت مى‏دهند اين مسئله است، آنجا كه عرفا با يك نوع- به قول اقبال لاهورى- «تجربه درونى» (كه تعبيرى بسيار عالى است) مكانيزم پيشرفت كار قلب و دل را به عنوان «منازل و مراحل» بيان كرده‏اند. 🌀در اخلاق فلسفى، اخلاقى كه همه فيلسوفان گفته‏اند، همين قدر گفته شده است كه براى انسان، ايثار فضيلت است ولى خودخواهى و استيثار رذيلت است؛ شجاعت، اخلاق ولى جبن و تهوّر ضد اخلاق است؛ سخاوت، خوب ولى بخل و اسراف بد است؛ صبر و خويشتندارى، خوب ولى جزع و فزع و بيتابى كردن بد است، و از اين قبيل مسائل. 🌀انسان يك كتاب اخلاق از كتب علماى اخلاق را كه بخواند مى‏بيند مجموعه‏اى از امور را توصيه و مجموعه ديگرى را منع كرده‏اند: آنها بد است و اينها خوب. 🌀آنگاه انسان خودش را مثل اتاقى مى‏بيند كه هيچ دكورى ندارد، در و ديوارش خالى محض است، ولى مقدار زيادى دكور و زينت آلات گذاشته‏اند و مى‏گويند اگر مى‏خواهى اينجا مزيّن شود، اينها را نصب كن. فلاسفه چنين خيال كرده‏اند كه نفس و روح انسان موجودى است كه مجموعه اين فضائل بايد در آن وجود داشته باشد. 🌀ولى آنها (عرفا) گفته‏اند مسأله اين‏طور نيست؛ تو مانند يك نهال در حال حركت و تحوّل هستى، دارى [مسيرى را] منزل بعد از منزل طى مى‏كنى؛ اگر مى‏خواهى مراحل انسانيت را طى كنى بايد از منزل اول شروع كنى و ده منزل را طى كنى (براى فواصل كمتر صد منزل مى‏گويند و براى فواصل نزديك‏تر هزار منزل). 🌀مثلًا اولين منزل تو «يقظه» (بيدارى و آگاهى) است، منزل دوم تو «توبه» است، منزل سوم «انابه» است، منزل چهارم «تفكر» و منزل پنجم «محاسبه» است. 🌀همين طور منزل به منزل بيان مى‏كنند و انسان را تا آنجايى كه خودشان معتقدند مى‏برند . 🌀بنابراين در پاسخ به اين سؤال كه آيا [شناخت عرفانى‏] مكانيزمى دارد يا نه، بايد گفت: مكانيزم بسيار عالى دارد. اينها جزء نفايس و ذخاير معارف دنياى اسلام است. گو اينكه امروز يك اخ‏اخ كردن و يك تف تف كردن در بين خود ما پيدا شده است، ولى فرنگيها اكنون قدر اينها را بهتر از ما مى‏دانند. 🌀اگر منازل عرفان را در نظر بگيريم، شناخت چند مرحله‏اى است (ده مرحله‏اى است و به يك حساب صد مرحله‏اى و به حساب ديگر هزار مرحله‏اى) ولى به يك حساب ديگر تك مرحله‏اى است، چون همه از يك منبع يعنى «دل» برمى‏خيزد و منابع‏ متعدد ندارد. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسئله شناخت)، ج‏13، ص: 391 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌کانت ملاک افعال اخلاقی را مشروط نبودن دانسته است/ مراد او غرض تحصیلی است/ در برخی افعال، غرض حصولی وجود دارد نه غرض تحصیلی 🔰شهید مطهری 🌀بحثى مطرح است كه معيار در فعل اخلاقى چيست؟ 🌀 معيارهاى بسيارى گفته‏اند. حرف معروفى است از كانت كه گفته است: فعل اخلاقى آن است كه مشروط نباشد و فعل غير اخلاقى فعلى است كه مشروط باشد. هنگامى كه يك فعل را فاعل انجام مى‏دهد در صورتى كه فلان شى‏ء بر آن مترتب شود و گرنه، نه؛ اين همان مشروط بودن به غرض است. حتّى آن سلسله افعالى كه به ظاهر اخلاقى است در صورتى كه مشروط باشد ديگر اخلاقى نيست. مثلًا اگر احسان كند براى اينكه او را مدح كنند يا تظاهر به جود كند تا متّصف به صفت احسان شود يا خير را براى كسب فضيلتى انجام دهد ... فعل او اخلاقى نيست. منتها شيخ مى‏گويد امكان ندارد كه فعل انسان معلّل نباشد. 🌀امّا كانت، فعلى را كه براى هيچ غرضى نباشد و مشروط به هيچ شرطى نباشد ممكن مى‏داند؛ مى‏گويد احسان براى خود احسان، خود معنى عين غرض است ... 🌀امّا اين حرف كانت درست نيست. افعال فكرى انسان هميشه با غرض است ولى انسان يك سلسله افعال شعورى غير فكرى هم دارد. در افعال حسابگرانه به نظر مى‏رسد كه حق با شيخ است؛ نمى‏شود كه هيچ غرضى وجود نداشته باشد. ولى نوع ديگر افعال شعورى در انسان هست كه مى‏توانيم آنها را افعال عاشقانه يا عشقى تعبير كنيم. 🌀نسبت اين دو نوع فعل به يكديگر مانند نسبت مفعول له تحصيلى و مفعول له حصولى است. در علم نحو مى‏گويند كه ما دو نوع مفعول له داريم: 1⃣مفعول له تحصيلى، مانند ضربته للتّأديب. 2⃣مفعول له حصولى، مانند ضربته لكذبه، كه البتّه اين هم بالأخره برمى‏گردد به نوع تحصيلى. 🌀در افعال عشقى، فكر و حساب در كار نيست، غلبه حبّ است. در غلبه حبّ ممكن است كه نفس وجود چيزى سبب حركتى بشود، نظير آنچه كه در تقاليد وجود دارد كه روان شناسان آن را «محاكاة» مى‏نامند. 🌀در روح انسان حالتى است كه گاهى تحت تأثير فرد يا افرادى كه برايش عظيم و بزرگند قرار مى‏گيرد كه چنان او را پر كرده‏اند كه ديگر مجال فكر كردن ندارد. در اين حال، حركات آن فرد بزرگ در اين شخص منعكس مى‏شود. اگر از او بپرسى كه چرا چنين مى‏كنى؟ مى‏گويد چون او اين‏طور است. 🌀غرضى كه شيخ و كانت از آن سخن مى‏گويند قطعا غرض تحصيلى است. در افعال عشقى غرض تحصيلى وجود ندارد، غرض حصولى وجود دارد؛ مثل عشق به ذات حق كه يك غايت حصولى است. 🌀اگر اين مطلب پذيرفته شود كه در انسان غايت هست امّا غايت حصولى، آن وقت خيلى از اشكالها حل مى‏شود ... امّا حرف كانت در اخلاق عقلى است نه در اخلاق عرفانى، لذا حرفش درست نيست زيرا در كارهاى عقلى امكان اينكه غرض تحصيلى وجود نداشته باشد، وجود ندارد. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (درسهاى اشارات، نجات، الهيات«شفا»)، ج‏7، ص: 375 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
هدایت شده از بینش مطهر || مطهَرین
📣به مناسبت گرامیداشت شهادت شهید مطهری و هفته معلم سلسله جلساتی برگزار می گردد. 🎙باحضور : حجة الاسلام و المسلمین استاد علی فرحانی(زید عزه) 📌موضوع : حیات معنوی و عارفانه شهید مطهری(ره) 🕓زمان : سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ، ساعت ۱۶ از کانال بینش مطهر||مطهرین در 👇 https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221
هدایت شده از بینش مطهر || مطهَرین
عرفان و معنویت شهید مطهری در نگاه استاد.mp3
35.86M
🔊| عرفان حقیقی و سلوک معنوی شهید مطهری/ جواب به برخی ابهامات و سوالات در این رابطه/ جایگاه «تکلیف مداری» در حیات علمی و معنوی شهید مطهری 🎙استاد علی فرحانی 📚جلسه مجازی. 1402/2/12 ------------------•[]💠[]•--------------- https://eitaa.com/joinchat/2767650840Cd17f406221 کانال جامع اندیشه های شهید مطهری
المرسلات
🔊#شهید_مطهری| عرفان حقیقی و سلوک معنوی شهید مطهری/ جواب به برخی ابهامات و سوالات در این رابطه/ جایگا
. 📌توصیه میکنیم حتما این جلسه استاد را استماع کنید. استاد در این جلسه مطالب بسیار جالب و قابل توجهی را بیان کرده و نکات مهمی را در مورد معنویت استاد شهید مطرح میکنند. 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
💠مراحل فاعل بالقصد در بیان استاد شهید مطهری/ تفاوت مبدأ ادراکی تخیل و مبدأ ادراکی تفکر/ شوق غیر از اراده است/ باید بین غایت قوه شوقیه با غایت قوه عقلانی تفکیک کرد/ افعال عبث نیز غایت دارند اما غایت قوه شوقیه و‌ خیالیه 🔰شهید مطهری 🌀بعد مى‏گويد: در هر حركت اختيارى، تحرك قوه عامله حتماً ضرورت دارد كما اينكه تحرك قوه شوقيه يا خوفيه هم ضرورت دارد: «و الواجبة ضرورة هى القوى المحركة فى الاعضاء، و القوة الشوقيّة» ولى مبدأ ادراكى انسان دو شاخه دارد و يكى از اين دو لااقل بايد وجود داشته باشد. 🌀گاهى مبدأ ادراكى مبدئى تخيلى است و گاهى مبدئى فكرى است. «تخيل» اين است كه انسان چيزى را تصوّر كرده و بلافاصله بدون فكر كردن شوقش به آن چيز جذب مى‏شود. 🌀ولى «فكر» در موردى است كه انسان پس از تصوّر و تصديق، از روى حساب و عقل به موضوعى علاقه پيدا مى‏كند. گاهى هم هر دو مبدأ وجود دارد، امّا نمى‏شود كه هيچيك از دو مبدأ وجود نداشته باشد. 🌀اصولًا مقدّمات يك كار اختيارى عبارت است از: 1⃣اوّل بار انسان تصوّر مى‏كند؛ كه ممكن است اين تصوّر، تصديقى از پى داشته باشد يا نداشته باشد. 2⃣بعد ممكن است تصديق به فايده آن شى‏ء بشود. 3⃣پس از تصديق ممكن است شوق به وجود بيايد (و نيز ممكن است كه به وجود نيايد). 4⃣ پس از شوق، مرحله «اجماع» به وجود مى‏آيد. اجماع يعنى هماهنگى. گاهى يك شوقى پيش مى‏آيد؛ حال ممكن است شوق ديگر يا خوف ديگرى به مقابله بيايد. پس هماهنگى اين است كه شوقها يا خوفهاى مزاحم ديگر عقب رفته و بالنتيجه يك هماهنگى ايجاد شود. 5⃣مرحله بعد، تحريك و تحرك قوّه عضلانى است. 🌀حال آيا اجماع عين همان تصميم و اراده است و يا غير از آن است؟ 🌀حق اين‏ است كه اجماع غير از اراده است. اجماع حالت پس از «پس زدن شوقهاى مزاحم» است. اجماع يعنى هماهنگى ميلها و شوقها و خوفها. اراده از مقوله شوق نيست بلكه بيشتر به عقل مربوط است. هر چه عقل بيشتر دخالت داشته باشد نقش اراده بيشتر است، و برعكس به هر نسبت كه عقل كمتر حاكم باشد همان شوقها حكومت دارد. 🌀شوق بيشتر جنبه «بى‏اختيارى» و «تحت تأثير قرار گرفتن» دارد. اراده برعكس، مربوط است به مالك بودن بر نفس و احساسات خود. 🌀حال اگر كارى داشته باشيم كه ما ينتهى اليه الحركه و متشوّق اليه باشد و قوه تخيل و عقل هم آن را تأييد كند چنين كارى ديگر نمى‏تواند عبث باشد. در آنجايى هم كه غايت قوه عامله از غايت قوه شوقيه تفكيك شده باز اگر غايت قوه شوقيه غايت قوه عقلانى هم هست ديگر فعل ما عبث نخواهد بود. 🌀امّا در صورتى كه غايت قوه شوقيه از ما اليه الحركه تفكيك شود ولى غايت صرفا غايت خيالى باشد نه غايت فكرى، در اينجاست كه مى‏گوييم عبث است. و اگر دقت كنيم مى‏بينيم كه همه عبثها از اين گونه است. 🌀جواب اشكال عبث هم همين جا پيدا مى‏شود و آن اينكه: 🌀عبثها ازآن‏جهت عبث‏اند كه غايت فكرى ندارند نه اينكه هيچ غايتى نداشته باشند. حال آيا مبدأ فكرى داشته و غايت فكرى نداشته است و يا اصلًا در اينجا فكر ما كار نكرده و اساساً فكرى وجود نداشته است؟ 🌀جواب اين است كه در اينجا اصلًا فكر وجود نداشته است؛ مبدأ فكرى نداشته بلكه مبدأ خيالى داشته است؛ قوه خيال وجود داشته و غايتش هم وجود دارد. پس آن فاعلى كه وجود دارد غايت او هم هست. 🌀قوه عامله به غايتش رسيده است، قوه شوقيه و خياليه هم غايت داشته و به آن رسيده است، ولى قوه فكرى و عقلانى وجود نداشته است تا اينكه غايت عقلانى داشته باشد. 🌀گفتيم كه معنى «عبث» اين نيست كه فاعلى فعلى را بدون غايت انجام دهد. فعل ارادى سه مبدأ دارد در طول يكديگر: مبدأ ادراكى، مبدأ شوقى و خيالى، مبدأ عاملى. 🌀گاهى غايت هر سه مبدأ منطبق بر يكديگر است كه در اين صورت عبث نيست. امّا اگر غايت قوه محرّكه چيزى و غايت قوه شوقيه چيز ديگرى باشد ولى غايت قوه ادراكى نيز با غايت قوّه شوقيّه يكى باشد باز در اين صورت عبث نيست ... عبث در آنجايى است كه قوه خيال آن را تأييد كند ولى عقل آن را تأييد نكند 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (درسهاى اشارات، نجات، الهيات«شفا»)، ج‏7، ص: 360 📌توضیح مفصل این مطلب را در جلسات اعتبار و عقلاء از استاد فرحانی استماع کنید👇 http://eitaa.com/almorsalaat/2671 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
✅عرفان عملی عبارت است از .... 🔰استاد شهید مطهری 💠عرفان عملي عبارت است از سير و سلوک انسان، يا بيان سير و سلوک انسان‌‌‌‌‌ الي اللَّه، و به عبارت ديگر بيان حالات و مقامات انسان در سير به سوي حق، از اولين منزلي که عرفا آن را «منزل يقظه» نام مي‌‌‌‌‌نهند، يعني منزل بيداري، تا آخرين منزل که منزل وصول به حق است و آنها آن را تعبير به «توحيد» مي‌‌‌‌‌کنند؛ 💠يعني از نظر عارف توحيد حقيقي جز با وصول به حق حاصل نمي‌‌‌‌‌شود؛ عارف توحيدهاي قبل از اين مرحله را توحيد واقعي نمي‌‌‌‌‌داند. 💠شما اگر منازل السائرين خواجه عبداللَّه انصاري را ملاحظه کرده باشيد- و اين کتاب اخيراً به فارسي هم ترجمه شده است- مي‌‌‌‌‌بينيد که منازل سلوک را به صورت صد منزل بيان کرده و ده منزل ده منزل کرده است، از بدايات شروع و به نهايات منتهي مي‌‌‌‌‌شود. 💠از نظر عرفا اين مسئله يک مسئله تجربي و آزمايشي است. در ميان علومي که ما در گذشته داشته‌‌‌‌‌ايم، بيش از هر علم ديگري شبيه به علوم امروزي از نظر متکي بودن به نوعي آزمايش عملي، و از همه نزديکتر، همين عرفان عملي است و احياناً فرنگيها هم اينها را به عنوان «تجربيات دروني» تعبير مي‌‌‌‌‌کنند. 💠و هر روان شناسي نمي‌‌‌‌‌تواند روان شناسي عرفاني را درک کند، زيرا تا کسي عملًا به دنياي روح وارد نباشد چه را مي‌‌‌‌‌خواهد آزمايش کند؟ تنها يک عالم روان شناس عارف سالک مي‌‌‌‌‌تواند ادعا کند که من روان شناسي عرفاني را مي‌‌‌‌‌توانم بيان کنم و توضيح بدهم. 💠به هرحال اين يک مسئله فوق العاده عظيمي است. مسئله عرفان عملي مسئله انسان و شناخت انسان است، انسان از اولين مرحله خاکي بودن تا آن مرحله‌‌‌‌‌اي که قرآن کريم آن را «لقاء اللَّه» مي‌‌‌‌‌نامد (يا ايهَا الْانْسانُ انَّک کادِحٌ الي‌‌‌‌‌ رَبِّک کدْحاً فَمُلاقيهِ)، از کجا تا کجا!. 📚عرفان حافظ ص 11 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
استاد علی فرحانی solhe emam hasan _01_01.mp3
6.17M
🔊 💢تفاوت تاریخ نقلی و تاریخ تحلیلی 💢صلح امام حسن علیه السلام 🎙استاد علی فرحانی 💠 استاد با تفکیک تاریخ نقلی از تاریخ تحلیلی ؛ تاریخ تحلیلی را به تفسیر موضوعی و تاریخ نقلی را به تفسیر ترتیبی تمثیل می کنند. 💠 از آنجا که تفسیر موضوعی نیازمند تسلط بر تفسیر ترتیبی است؛ تحلیل تاریخی هم فراتر از صرف نقل حوادث تاریخی است. 💠 جالب اینکه توانایی بر تحلیل تاریخی متفرع بر ملکه اسلام شناسی است لذا است که تحلیل های تاریخی مجتهدینی همچون با دیگر تحلیل ها متفاوت است. ♨️ استاد در این صوت به قسمتی از تاریخ نقلی حادثه صلح امام حسن(ع) پرداخته و تبیین می کنند که حقیقتا امام در آن شرائط به صلح شدند نه اینکه روحیه جنگ آوری نداشته باشند. ♨️ مجبور شدن امام بر صلح هم به خاطر و سردار سپاه حضرت بود❗️ (ع) 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌تفاوت با / شناخت عرفانی، مکانیزم بسیار عالی دارد/ اینها از معارف اسلام است 🔰شهید مطهری 🌀بعضى سؤال كرده‏اند كه مكانيزم شناختى را كه اهل عرفان منبعش را قلب و ابزارش را تزكيه نفس مى‏دانند بيان نكرديد، آيا واقعاً اين شناخت مكانيزم دارد يا به منزله رفع مانع كردن از شناختهاى ديگر است؟ 🌀چون سؤال درست و معقولى است و به مطلب ما هم مى‏خورد جواب عرض مى‏كنم: 🌀مسأله تزكيه نفس دو نقش دارد: يك نقش اين است كه انسان اگر تزكيه نفس كند عقلش روشن بين‏تر مى‏شود. مثلًا اگر در يك سالن گرد و غبار باشد، بيشتر از چند متر جلوى پايمان را نمى‏توانيم ببينيم، اگر بخواهيم ببينيم به نور و هوا احتياج داريم. يك اثر تزكيه نفس اين است كه فضا را براى عقل صاف‏تر مى‏كند ولى نقش تزكيه نفس تنها اين نيست، خود قلب هم به انسان الهام مى‏كند. 🌀و اما پرسيده‏اند مكانيزمش چيست؟ سؤال خوبى است. فقط به عنوان يادآورى نكته‏اى را عرض مى‏كنم: 🌀يكى از مسائل بسيار ظريف و يك نوع روان‏شناسى بسيار عالى و لطيف، نوعى اخلاق به اصطلاح امروز ديناميك است كه عرفا اين نوع اخلاق را به نام «سير و سلوك» ذكر كرده‏اند و اين همان مكانيزمى است كه آقايان مى‏خواهند بدانند و فوق‏العاده با ارزش است. 🌀از مسائلى كه فرنگيها در معارف شرقى فوق‏العاده به آن اهميت مى‏دهند اين مسئله است، آنجا كه عرفا با يك نوع- به قول اقبال لاهورى- «تجربه درونى» (كه تعبيرى بسيار عالى است) مكانيزم پيشرفت كار قلب و دل را به عنوان «منازل و مراحل» بيان كرده‏اند. 🌀در اخلاق فلسفى، اخلاقى كه همه فيلسوفان گفته‏اند، همين قدر گفته شده است كه براى انسان، ايثار فضيلت است ولى خودخواهى و استيثار رذيلت است؛ شجاعت، اخلاق ولى جبن و تهوّر ضد اخلاق است؛ سخاوت، خوب ولى بخل و اسراف بد است؛ صبر و خويشتندارى، خوب ولى جزع و فزع و بيتابى كردن بد است، و از اين قبيل مسائل. 🌀انسان يك كتاب اخلاق از كتب علماى اخلاق را كه بخواند مى‏بيند مجموعه‏اى از امور را توصيه و مجموعه ديگرى را منع كرده‏اند: آنها بد است و اينها خوب. 🌀آنگاه انسان خودش را مثل اتاقى مى‏بيند كه هيچ دكورى ندارد، در و ديوارش خالى محض است، ولى مقدار زيادى دكور و زينت آلات گذاشته‏اند و مى‏گويند اگر مى‏خواهى اينجا مزيّن شود، اينها را نصب كن. فلاسفه چنين خيال كرده‏اند كه نفس و روح انسان موجودى است كه مجموعه اين فضائل بايد در آن وجود داشته باشد. 🌀ولى آنها (عرفا) گفته‏اند مسأله اين‏طور نيست؛ تو مانند يك نهال در حال حركت و تحوّل هستى، دارى [مسيرى را] منزل بعد از منزل طى مى‏كنى؛ اگر مى‏خواهى مراحل انسانيت را طى كنى بايد از منزل اول شروع كنى و ده منزل را طى كنى (براى فواصل كمتر صد منزل مى‏گويند و براى فواصل نزديك‏تر هزار منزل). 🌀مثلًا اولين منزل تو «يقظه» (بيدارى و آگاهى) است، منزل دوم تو «توبه» است، منزل سوم «انابه» است، منزل چهارم «تفكر» و منزل پنجم «محاسبه» است. 🌀همين طور منزل به منزل بيان مى‏كنند و انسان را تا آنجايى كه خودشان معتقدند مى‏برند . 🌀بنابراين در پاسخ به اين سؤال كه آيا [شناخت عرفانى‏] مكانيزمى دارد يا نه، بايد گفت: مكانيزم بسيار عالى دارد. اينها جزء نفايس و ذخاير معارف دنياى اسلام است. گو اينكه امروز يك اخ‏اخ كردن و يك تف تف كردن در بين خود ما پيدا شده است، ولى فرنگيها اكنون قدر اينها را بهتر از ما مى‏دانند. 🌀اگر منازل عرفان را در نظر بگيريم، شناخت چند مرحله‏اى است (ده مرحله‏اى است و به يك حساب صد مرحله‏اى و به حساب ديگر هزار مرحله‏اى) ولى به يك حساب ديگر تك مرحله‏اى است، چون همه از يك منبع يعنى «دل» برمى‏خيزد و منابع‏ متعدد ندارد. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (مسئله شناخت)، ج‏13، ص: 391 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
💠پنج قرن تمدن اسلامى 🔰 شهید آیت الله مطهری 🔸ديشب بعد از سخنرانى، يكى از برادرها آمد با كمال صداقت از من سؤالى پرسيد، گفت مخالفان سؤالى از ما مى كنند كه اگر اسلام به عنوان يك ايدئولوژى قادر بود ملتى را نجات بدهد و سر پاى خودش نگه دارد، تمدنى به وجود آورد، فرهنگى به وجود آورد، يك واحد اجتماعى به وجود آورد، چطور در طول اين چهارده قرن يك نمونه هم نتوانست به وجود آورد؟ 🔸 به آن برادر عرض كردم: به همان دليل كه پنج قرن چنين تمدنى را به وجود آورد و من و تو از تاريخ خودمان بى خبريم. ما چقدر بايد از تاريخ خودمان بى خبر باشيم! اسلام پنج قرن (پانصد سال) تمدنى را در سه مركز بزرگ (اندلس، مصر، و بغداد و ايران) به وجود آورد كه مجموع اينها را «تمدن اسلامى» مى نامند. 🔸يكى از نيرنگهاى غرب اين بود كه در پوست ملل مسلمان رفت [و ميان آنها در باب تمدن اسلامى تفرقه ايجاد كرد.] چون نمى شد اين تمدن گذشته را انكار كرد، در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب. حتى گوستاو لوبون وقتى كتاب مى نويسد مى گويد تمدن عرب. گو اين كه مترجم فارسى اش گفته تمدن اسلام و عرب، ولى او مى گويد تمدن عرب، براى اين كه عرب بگويد اين تمدن مال من بود. ولى وقتى كه به ايران مى آمدند نقيض و ضد آن را به ايران تلقين مى كردند كه اين تمدنى كه در گذشته بوده تمدن ايرانى بوده، بو على سينا وابسته به تمدن ايرانى است و از بقاياى تمدن 2500 ساله پيشتر است! در جشن 2500 ساله چقدر كوشش مى كردند روى مسئله استمرار فرهنگى تكيه كنند كه ما در 2500 سال پيش يك فرهنگ را آغاز كرديم و آن فرهنگ با روح خاصى كه داشته است ادامه داشته تا به زمان ما رسيده است؛ بو على سينا، ابو ريحان بيرونى، حافظ، مولوى و خواجه نصير الدين طوسى زاده آن فرهنگ اند، همان روح است كه تا زمان ما استمرار پيدا كرده؛ در صورتى كه اين يك دروغ محض است. 🔸تمدنى كه در دوره اسلام شروع شد با يك روح مخصوص شروع شد. اين تمدن مثل هر تمدن ديگرى از تمدنهاى ديگر جهان استفاده كرد اما به صورت تغذيه نه به صورت التقاط، مثل هر جاندار جوانى كه پيدا مى شود و از محيط خودش تغذيه مى كند، ولى معنى تغذيه اين است كه او را هضم مى برد و به شكل خودش در مى آورد و روح خودش را به او مى دهد. اما كارى كردند كه ملت ما از تاريخ خودش بى خبر و به آن بى اعتقاد و بى اعتماد باشد. 🔸سالهاست كه در ميان ما تبليغ مى كنند، يك تبليغ دروغ كه اسلام نه تنها تمدنى را پايه گذارى نكرد، تمدنهاى گذشته را هم نابود كرد، تمدن مصر و تمدن ايران را از بين برد. اينها كارهاى حساب شده است، مى خواهند ملت مسلمان به تاريخ اسلامى خودش بدبين شود. 🔸به آن دوست و برادر عزيز گفتم اگر اسلام در طول تاريخ و در بدو ظهور خود تا زمانى كه انحراف پيدا نشده بود- كه ريشه اين انحراف مسيحيت است- تمدنى ايجاد نكرده بود حرف شما درست بود، ولى پنج قرن بر دنيا سيادت فرهنگى و علمى داشته ايم. تمدن امروز اروپا در كمال صراحت خودش را مديون تمدن اسلامى مى داند. خوب است كه كتابهاى فارسى در همين زمينه چاپ شده. همان كتاب تمدن اسلام و عرب گوستاو لوبون را بخوانيد كافى است. كتاب كارنامه اسلام اثر يكى از اساتيد دانشگاه تهران را بخوانيد، روى مدارك ثابت مى كند كه تمدن امروز دنيا و تمدن اروپا تا چه حد مديون تمدن اسلام است! ولى ما از تاريخ خودمان بى خبريم. 🔸همچنين ما از فلسفه احكام خودمان بى خبر هستيم. من در موضوعاتى كه خودم روى آنها تحقيقا كار كرده ام برايم مثل روز روشن شده است كه فلسفه هاى اجتماعى و فلسفه هاى زندگى اسلامى به درجاتى مترقى تر از فلسفه هاى زندگى غربى است. 🔸ما چرا در فلسفه اجتماعى خودمان تعمق و غور نكنيم، چرا در فلسفه سياسى خودمان غور نكنيم؟ فلسفه سياسى ما چه بايد باشد؟ حتما بايد ما در فلسفه سياسى يكى از الگوهاى غرب را بگيريم؟ بايد در فلسفه سياسى تابع انگلستان يا آمريكا يا فرانسه و يا شوروى باشيم؟ آيا امكان ندارد كه فلسفه سياسى ديگرى وجود داشته باشد مترقى تر و عالى تر از آنها؟ چرا، امكان دارد. 🔸در فلسفه اقتصادى و نظام اقتصادى همين طور. در فلسفه اخلاق چطور؟ آيا اخلاق ما حتما بايد اخلاق به اصطلاح بورژوازى و سرمايه دارى باشد يا اخلاق سوسياليستى و اخلاق كمونيستى باشد؟ اخلاق ديگرى در دنيا وجود نداشته و ندارد و ما نمى توانيم از خودمان فلسفه اخلاق مستقل داشته باشيم؟ چرا، مى توانيم داشته باشيم. 📚 مجموعه آثار (آينده انقلاب اسلامى ايران)، ج24، ص: 221 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
📌گریه های شبانه و خلوات و معنویت عجیب استاد شهید مطهری / پاداش و ثواب این رساله را به روح فقید سعید مطهری اهداء میکنم 🔰علامه طهرانی(ره) 🌀دوست مكرّم و سرور ارجمند مهربان‌تر از برادر ما مرحوم آية الله شيخ مرتضى مطهّرى - رضوان الله عليه - كه سابقۀ آشنائى ما با ايشان متجاوز از سى و پنج سال است، پس از يك عمر درس و بحث و تدريس و خطابه و كتابت و موعظه و تحقيق و تدقيق در امور فلسفيّه، با ذهن رشيق و نفس نقّاد خود بالأخره در اين چند ساله آخر عمر خود بالعيان دريافت كه بدون اتّصال به باطن و ربط‍‌ با خداى منّان و اشراب دل از سرچشمه فيوضات ربّانيّه، اطمينان خاطر و آرامش سِرّ نصيب انسان نمى‌گردد، و هيچ‌گاه نمى‌تواند در حرم مطهّر خدا وارد شود يا گرداگرد آن طوف كند و به كعبه مقصود برسد. 🌀و چون شمعى كه دائماً بسوزد و آب شود، يا پروانه‌اى كه خود را به آتش زند، و همانند مؤمن متعهّدى كه شوريده‌وار دلباخته گردد و در درياى بى‌كرانۀ ذات و صفات و اسماءِ حضرت معبود فانى گردد و وجودش به سِعۀ وجود خدا متّسع شود قدم راستين در مضمار اين ميدان نهاد. 🌀بيدارى شب‌هاى تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاه و توغّل در ذكر و فكر و ممارست درس قرآن و دورى گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان، و پيوستن به اهل الله و اولياى خدا، مشهود سير و سلوك او بود. رحمة الله عليه رحمةً‌ واسعةً‌. 🌀لِمِثْلِ‌ هذا فَلْيَعْمَلِ‌ الْعامِلُونَ‌، إِنَّ‌ اللّهَ‌ مَعَ‌ الَّذِينَ‌ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ‌ هُمْ‌ مُحْسِنُونَ‌ 🌀چندى قبل از اين حقير خواستند تا براى سالگرد شهادت ايشان چيزى بنويسم. اين فقير كه حقّاً خود را نالايق مى‌ديدم با وجود تراكم مشاغل و شواغل از قبول اين عهده پوزش طلبيدم. 🌀اخيراً كه مراجعه مكرّر شد، روح آن صديق گرامى مَدَد نمود كه اين مختصر را تحرير نموده و به عنوان مقدّمه به رساله‌اى كه در سير و سلوك نوشته بودم ملحق نموده و براى شادى روح آن مرحوم در دسترس طالبان حقّ‌ و پويندگان سُبُلِ‌ سَلام و راه حقيقت قرار دهم. بِيَدِهِ‌ ازِمَّةُ‌ الاُمورِ وَ بِهِ‌ أسْتَعينُ‌. 🌀اصل اين رساله اسّ‌ و مخّ‌ اوّلين دوره از درسهاى اخلاقى و عرفانى است كه حضرت استاد گرامى ما علاّمۀ طباطبائى - روحى فداه - در سالهاى يك‌هزار و سيصد و شصت و هشت و شصت و نه هجريّۀ قمريّه در حوزۀ مقدّسۀ علميّۀ قم براى بعضى از طلاّب بيان فرموده و اين حقير به عنوان تقريرات درس به رشتۀ تحرير درآورده بودم و قرائت و مرور به آن را در اوقات قبض و كدورت و خستگى موجب تنوير روح و تلطيف جان خود مى‌دانستم. 🌀اينك يك دوره بر آن مرور نموده با تنقيحات و اضافاتى مهيّا و پاداش و ثواب آن را به روح فقيد سعيد مطهّرى - أعلى الله مقامه الشريف - اهداء مى‌كنم. 🌀اللَّهُمَّ‌ احُشُرْهُ‌ مَعَ‌ أوْليائِكَ‌ الْمُقَرَّبينَ‌، وَ اخْلُفْ‌ عَلى عَقِبِهِ‌ فِى الْغابِرِينَ‌، وَ اجْعَلْهُ‌ مِنْ‌ رُفَقِاء مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‌ الطَّاهِرينَ‌، وَ ا رْحَمْهُ‌ وَ ايَّانَا بِرَحْمَتِكَ‌ يا ارْحَمَ‌ الرَّاحِمينَ‌ 📚رساله لب اللباب ص ۱۷ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
عرفان و معنویت شهید مطهری (روز معلم 12.2.1402).mp3
35.86M
🔊| عرفان و معنویت شهید مطهری از منظری دیگر 📚سالروز شهادت شهید مطهری. ۱۴۰۲/۲/۱۲ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
🎙استاد علی فرحانی: 💠یقظه و حرکت معنوی شهید مطهری از سیزده سالگی در مشهد شروع شد 💠راننده شهید مطهری نقل میکنند حینی که ایشان در مشهد، مشغول تالیف کتاب «علل گرایش به مادی گری» بودند، در خدمت ایشان بودم و دیدم که تمام مدتی که در مشهد بودند، حتی یک بار نماز شب ایشان در حرم ترک نشد. نماز ایشان با اشک بود. 💠ایشان در ابتدای این کتاب، از دغدغه مندی خود نسبت به مسیر معنویت از همان ابتدای نوجوانی خبر میدهد 💠شهید مطهری در همان عنفوان جوانی همان مسیر صحیح سلوک که حضرت امام در چهل حدیث تبیین کرده اند را شروع کردند و به برکت دروس اخلاق حضرت امام، در حدود پانزده سالگی از توحید نظری به توحید عملی رسیدند و تا لحظه شهادت، اهل مراقبه و استقامت بودند 💠ایشان مصداق بارز شاگردان سلوکی حضرت امام بودند و حضرت امام به طهارت روح ایشان و حالات معنوی ایشان، شهادت دادند 📚سالروز شهادت شهید مطهری. ۱۴۰۲/۲/۱۲ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
💢دوره کارگاهی آموزش فنون خلاصه نویسی و تقریر نویسی و مرور نویسی 💢با 🎙استاد علی فرحانی 📆 زمان: ۸ تا ۱۰ مردادماه ۱۴۰۳ از ساعت ۸ الی ۱۲ 🕌 مکان: تهران‌. حوزه علمیه آیت الله ایروانی 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
استاد علی فرحانی solhe emam hasan _01_01.mp3
6.17M
💢تفاوت تاریخ نقلی و تاریخ تحلیلی 💢صلح امام حسن علیه السلام 🎙استاد علی فرحانی 💠 استاد با تفکیک تاریخ نقلی از تاریخ تحلیلی ؛ تاریخ تحلیلی را به تفسیر موضوعی و تاریخ نقلی را به تفسیر ترتیبی تمثیل می کنند. 💠 از آنجا که تفسیر موضوعی نیازمند تسلط بر تفسیر ترتیبی است؛ تحلیل تاریخی هم فراتر از صرف نقل حوادث تاریخی است. 💠 جالب اینکه توانایی بر تحلیل تاریخی متفرع بر ملکه اسلام شناسی است لذا است که تحلیل های تاریخی مجتهدینی همچون با دیگر تحلیل ها متفاوت است. ♨️ استاد در این صوت به قسمتی از تاریخ نقلی حادثه صلح امام حسن(ع) پرداخته و تبیین می کنند که حقیقتا امام در آن شرائط به صلح شدند نه اینکه روحیه جنگ آوری نداشته باشند. ♨️ مجبور شدن امام بر صلح هم به خاطر و سردار سپاه حضرت بود❗️ (ع) 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b