eitaa logo
المرسلات
10.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
536 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
05.mp3
4.72M
🔊🔊 🔰 استاد علی فرحانی 🔘تدریس مبانی حکمت متعالیه، موسسۀ اسراء 💠تقسیم براهین به دو قسم رئیسی 🔻 براهینی که مستقیما دست روی خود موضوع گذاشته و با تمرکز بر روی آن، برهان بر اثبات و نفی اقامه می کنند. 🔻 براهینی که به واسطۀ دیگر موضوعات بدیهی عالم هستی، بر اثبات یا نفی موضوع برهان اقامه می کنند 🔻ابتکار بی سابقۀ علامۀ طباطبایی در نظام حکمت متعالیه ┄┅┅═❅❅❄️❅❅═┅┅┄ 🆔@meshvagh
💠علامه طباطبایی، نقطه عطف در 🔰آیت الله مصباح یزدی 🔸همه مى‏ دانيم كه مرحوم علامه طباطبائى (ره) در فرهنگ اسلامى نقطه عطفى رسم كردند و بعد از ايشان فرهنگ اسلامى در ابعاد مختلفى وارد مرحله جديدى شد كه از جمله اين ابعاد، بعد فلسفى فرهنگ اسلامى بود. اين استاد بزرگوار علاوه بر آنكه ميراث فرهنگى گذشتگان را به نحو شايسته‏ اى به نسل آينده منتقل كردند، راه نوينى در فلسفه گشودند و مسائل جديدى مطرح كردند و براى بسيارى از مسائلى كه قبلا مطرح بود، راه‏ حل‏هاى جديدى ارائه دادند. و به همين دليل ايشان را نقطه عطفى در فلسفه اسلامى مى‏ شناسيم. 📚دومين يادنامه علامه ص۲۵۸ @almorsalaat
مبنای حقوق اسلامی، تکلیف محوری است( ج 138 لمعه).mp3
3.84M
♨️مبنای حقوق اسلامی، تکلیف است نه آزادی! ❇️ استاد علی فرحانی 💠 استاد در این گفتار به مناسبت تدریس کتاب الزکاة لمعه، اشاره ای مهم به مبنای حقوق اسلامی و جایگاه شارع در این علم کرده و بیان می کنند: 💠 مبنای حقوق اسلامی است و بنابر اینکه مدار تکلیف هم به دست شارع است، محور واحد این نوع مسائل، شارع مقدس است. 💠 ابدا این چنین نیست که کسی بخواهد با مبنای آزادی به حقوق اسلامی نگاه کند بلکه انسان عبدالله است به این معنا که شارع مقدس مالک خود شخص و فعل اختیاری و همچنین املاک او بوده و نهایتا این شارع است که تکلیف هر یک را مشخص می کند. 💠 این معنا که حاصل از ادله و روایات است، نیازمند است که علاوه بر مالکیت حقیقی، نوعی مالکیت اعتباری و عقلائی برای خدا نسبت به انسان ها تصویر کنیم که البته حل این مساله متوقف بر است. ✅ جالب اینکه قبل از مطرح شدن مسائل تازه حقوقی، فقهاء ما از قدیم متوجه به این معنا بوده اند و اولین کسی که این مساله را تبیین کرده است مرحوم سید محمد کاظم یزدی در حاشیه مکاسب بوده و بعدها هم محقق خوئی در این راستا تلاش هایی داشته اند. @almorsalaat
🔵| حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‌‏خبرند/ اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. 🔹حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏‌خبرند. براى نمونه، ذكر مورد ذيل كافى است: 🌀در پاورقيهاى جلد دوم «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تذكر داده‌‏ايم، سخن معروف دكارت «من فكر مى‌‏كنم پس وجود دارم» كه به عنوان فكرى نو و انديشه‌‏اى پرارج در فلسفه اروپا تلقّى شده است، حرف پوچ و ‏مغزى است كه بو على آن را در «اشارات» با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهانى محكم باطل كرده است. اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزى كه مارك اروپائى دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده‌‏اى باشد كه سالهاست ما از آن گذشته‌‏ايم. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 112 @almorsalaat
🔵| حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‌‏خبرند/ اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. 🔹حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏‌خبرند. براى نمونه، ذكر مورد ذيل كافى است: 🌀در پاورقيهاى جلد دوم «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تذكر داده‌‏ايم، سخن معروف دكارت «من فكر مى‌‏كنم پس وجود دارم» كه به عنوان فكرى نو و انديشه‌‏اى پرارج در فلسفه اروپا تلقّى شده است، حرف پوچ و ‏مغزى است كه بو على آن را در «اشارات» با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهانى محكم باطل كرده است. اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزى كه مارك اروپائى دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده‌‏اى باشد كه سالهاست ما از آن گذشته‌‏ايم. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 112 @almorsalaat
💢 گرایش سلوکی و معنوی شهید مطهری 🔰رهبر معظم انقلاب 🔅من لازم مى دانم و بارها هم اين نكته را گفته ام كه همه طلاب و همه اهل منبر، يك دور آثار آقاى مطهرى را بخوانند. مرحوم شهيد مطهری گرايش سلوكى و معنوى هم داشت؛ يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى امام، يك مقدار متأثر از مصاحبت و شاگردى مرحوم علامه طباطبايى، يك مقدار هم بعدها با بعضى از اهل دل و اهل حال مأنوس و آشنا شده بود. ايشان اهل گريه و تضرع و دعاى نيمه شب بود؛ بنده از نزديك اطلاع داشتم. در آثار ايشان اين رشحه معنوى، توحيدى و سلوك كاملًا مشهود است. 83.04.15 💠💠💠💠 💢 آمیزش عرفان و معنویت 🔰رهبر معظم انقلاب ، پايه و دستگاهى بوده كه انسان را به دين، خدا و معرفت دينى نزديك مى كرده است. فلسفه براى نزديك شدن به خدا و پيدا كردن يك معرفتِ درست از حقايق عالم وجود است؛ لذا بهترين فلاسفه ما- مثل ابن سينا و ملّا صدرا- هم بوده اند. اصلًا آميزش عرفان با فلسفه در فلسفه جديد- يعنى فلسفه ملّا صدرا- به خاطر اين است كه فلسفه وسيله و نردبانى است كه انسان را به معرفت الهى و خدا مى رساند؛ پالايش مى كند و در انسان اخلاق به وجود مى آورد. ما نبايد بگذاريم فلسفه به يك سلسله ذهنيّات مجرّد از معنويت و خدا و عرفان تبديل شود. راهش هم تقويت ؛ يعنى راهى كه ملّاصدرا آمده، راه درستى است. آن فلسفه است كه انسان را وادار مى كند هفت سفر پياده به حج برود و به همه زخارف دنيوى بى اعتنايى كند. البته نمى خواهيم بگوييم هركس در اين دستگاه فلسفى قرار نداشته باشد، اهل دنياست؛ نه، اما اين راه خوبى است. راه فلسفه بايد راه تديّن و افزايش ارتباط و اتّصال انسان به خدا باشد؛ اين را بايد در آموزش فلسفه، در تدوين كتاب فلسفى، در درس فلسفى... رعايت كرد. اهل فلسفه اى كه ما قبلًا ديده بوديم، همه همينطور بودند؛ كسانى بودند كه از لحاظ معنوى و الهى و ارتباطات قلبى و روحى با خداوند، از بقيه افرادى كه در زمينه هاى علمىِ حوزه كار مى كردند، بهتر و زبده تر و شفّافتر بودند.82.10.29 💠💠💠💠 💢 التَّقْوَى مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ الْمَعْرِفَةِ بِاللَّهِ تَعَالَى 🔰امام صادق (ع) 🔅قَالَ الصَّادِقُ ع اتَّقِ اللَّهَ وَ كُنْ حَيْثُ شِئْتَ وَ مِنْ أَيِّ قَوْمٍ شِئْتَ فَإِنَّهُ لَا خِلَافَ لِأَحَدٍ فِي التَّقْوَى وَ التَّقْوَى مَحْبُوبٌ عِنْدَ كُلِّ فَرِيقٍ وَ فِيهِ اجْتِمَاعُ كُلِّ خَيْرٍ وَ رُشْدٍ وَ هُوَ مِيزَانُ كُلِّ عِلْمٍ وَ حِكْمَةٍ وَ أَسَاسُ كُلِّ طَاعَةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مَاءٌ يَنْفَجِرُ مِنْ عَيْنِ تَعَالَى يَحْتَاجُ إِلَيْهِ كُلُّ فَنٍّ مِنَ الْعِلْمِ وَ هُوَ لَا يَحْتَاجُ إلا إِلَى تَصْحِيحِ الْمَعْرِفَةِ بِالْخُمُودِ تَحْتَ هَيْبَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُلْطَانِهِ وَ مَزْيَدُ التَّقْوَى يَكُونُ مِنْ أَصْلِ اطِّلَاعِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى سِرِّ الْعَبْدِ بِلُطْفِهِ فَهَذَا أَصْلُ كُلِّ حَقٍّ وَ أَمَّا الْبَاطِلُ فَهُوَ مَا يَقْطَعُكَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى مُتَّفَقٌ عَلَيْهِ أَيْضاً كُلُّ فَرِيقٍ فَاجْتَنِبْ عَنْهُ وَ أَفْرِدْ سِرَّكَ لِلَّهِ تَعَالَى بِلَا عِلَاقَةٍ (مصباح الشريعة، ص: 60) @almorsalaat
♻️انسان حیوان ناطق است؟! ✍️سجاد انتظار ⭕️هر از چند گاهی در محافل علمی و یا غیر علمی، تعریف منطقیین از انسان توسط برخی مورد تعرض قرار می گیرد. منطقیین در تعریف انسان از تعبیر «حیوان ناطق» استفاده می کنند و این تعبیر به مذاق عده ای خوش نمی آید. برداشت آن ها از این تعبیر آن است که منطقیین انسان را همانند سایر حیوانات می دانند و انسان را حیوانی در عرض سایر حیوانات می پندارند که با خصیصه نطق و سخن گویی امتیاز یافته است. تلقی یاد شده زمینه انتساب به یونان را در بیان این سخنوران فراهم می سازد و آن ها با تکیه بر برخی معارف اسلامی به نقد این تعبیر می پردازند. معارفی که چه بسا توسط حکما از آن ها پرده برداشته شده است! این کوتاه نوشت در صدد تبیین ابعاد مختلف مربوط به این ماجرا نیست و از این رو نمی خواهیم بحث مستدلّ فلسفی بکنیم بلکه صرفا سخن دردمندانه ای است در ارتباط با نوعی از نگاه به مسائل فلسفی که این گونه شائبه ها را به وجود می آورد. دانش فلسفه و هم چنین دانش منطق از جمله دانش های عقلی به شمار می روند! در دانش های عقلی اولین قانون آن است که مفاهیم علمی به تصور شوند و آن گاه در مورد آن ها اظهار نظر صورت بگیرد. اگر تصور درستی از مفاهیم عقلی شکل نگیرد برخی از سخنان حکمای بزرگ به اندازه ای سخیف جلوه می کند که صدور آن ها از انسان های عادی را نیز ناپسند می سازد و خود این مساله باید ما را در نوع مواجهه با سخنان حکما به تامل وادار کند. باید در نظر داشته باشیم که علوم عقلانی برخلاف علوم مبتنی بر نقل یا حس، روح انسان را وسعت می بخشند و قوت ادراکی انسان را بهینه می سازند. آیا قابل قبول است که حکمای برتر دوره اسلامی که در نظر و عمل وارسته اند و معارف بسیاری را به دیگران تعلیم داده اند چنین سخنانی بگویند؟ ⭕️بی مناسبت نیست که مثال یاد شده را کمی از این نظر بررسی کنیم تا روشن شود که تصور نادرست از مفاهیم عقلی تا چه اندازه می تواند ما را از عمق سخن حکما دور سازد و ما را به آن ها بدبین کند. گرچه مثال مذکور تنها مثال این ماجرا نیست و موارد متعدد دیگری را می تواند به عنوان نمونه هایی برای این بحث برشمرد از قبیل معاد جسمانی، وحدت وجود، علم باری به جزئیات هستی و... تصور متعارف از تعریف منطقی انسان (حیوان ناطق) همانطور که گفتیم این است که انسان از نظر منطق و فلسفه حیوانی در عرض سایر جانداران است که هر کدام به واسطه مشخصه ای از قبیل ساهل بودن، ناهق بودن و از جمله ناطق بودن از همدیگر تمایز پیدا می کنند و چنین تصویری با آن چه در معارف اسلامی برای انسان با عنوان مقام خلافت الهی در نظر گرفته شده است فاصله بسیار دارد. جالب آن که ذهن ما بلافاصله با مثال طوطی سخن گو این تعریف را نقض می کند و آن را فاقد ویژگی مانع اغیار می داند! اکنون ببینیم آیا مراد حکما از این تعریف نیز همین است و برداشت آن ها از انسان نیز همین گونه است؟! ⭕️برای دست یابی به نوع تصور حکما از انسان باید به مساله از دیدگاه منطقی و فلسفی توجه کنیم. همانطور که در دانش منطق بیان شده است تعریف اگر به صورت حدی باشد باید مشتمل بر جنس و فصل باشد. جنس و فصل از منظر حکمت اسلامی همان مادّه و صورت هستند و تفاوت این دو زوج در اشتراط آن ها بشرط شئ یا لابشرط است. اینکه «مادّه و صورت همان جنس و فصل بشرط لا و جنس و فصل همان ماده و صورت بشرط شئ هستند به چه معنا است» از بزنگاه های فلسفی هستند که باید در محل خود تشریح گردد اما از پیوند این دو گانه با هم دیگر می توان به نتیجه ای اجمالی رسید و آن نتیجه، پیوند میان ماده و صورت با مبحث قوه و فعل است. حکما در تقسیم به دو قسم حرکت توسطیه و قطعیه، کیفیت انتزاع حدود اشیاء در بستر تغییرات عالم ماده را توضیح می دهند و روشن می سازند که ماهیاتی که انسان به وسیله ذهن خود می سازد در حقیقت، انعکاس مقاطع مختلف حرکت ماده و پذیرش صور نوعیه و فعلیت های جدید توسط مادّه است. هر پدیده محسوسی از «مادّه ای» که شأن آن پذیرش و انفعال است و «صورتی» که شأن آن فعلیت بخشی و تحصّل دادن به مادّه است تشکیل و ترکیب می شود. این تشکیل و ترکیب، از جنس قرار و مواضعه نیست بلکه ترکیبی حقیقی است که مرزی میان مادّه و صورت باقی نمی گذارد و فعلیتی نو را به وجود می آورد به همین جهت، در مسیر حرکت یک پدیده به سوی فعلیت های جدید، آن چه که صورت نوعیه جدید را می پذیرد مجموع ماده و صورت پیشین است نه مادّه به تنهایی؛ بر اساس نکته فوق در¬می¬یابیم که انطباق اجزاء حدّ منطقی بر حرکت عینی پدیده ها ضمانت درستی حدود ما را تامین می کند. تعریفی می تواند صحیح باشد که انعکاسی از حرکت عینی یک پدیده باشد و به طور طبیعی تعریفی می تواند کامل باشد که مشتمل بر فصل یا صورت نوعیه اخیر آن پدیده باشد. ✅اگر بر اساس اصل فوق به تعریف حکما از انسان بنگریم خواهیم دید که حیوان ناطق از منظر حکما جانداری که سخن می گوید و هم نشین جانداری که شیهه می کشد نیست. حیوان ناطق از منظر حکما پدیده ای مادّی است که مراتب قطعی و لایتخلف عالم هستی را طی کرده است و از مواقف جمادی و تباتی و حیوانی عبور کرده است و در موطن تعقل استقرار پیدا کرده است. از منظر حکما حقیقت و هویت یک پدیده، فصل و صورت نوعیه آن است. صورت نوعیه، پدیده را از آن چه که قبلا بوده است به طور کلی متفاوت می کند و هستی نویی را بر تن پدیده می کند. از نظر حکماء مشاء صورت نوعیه اخیر انسان را تعقل او تشکیل می دهد و استقرار انسان در عالم عقل هویت نویی را برای انسان به وجود می آورد. آیا شریفه «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين‏» چیزی جز این مطلب را بیان می کند؟! ✅به نظر می رسد تعریف حکماء مشاء از انسان تعریفی صحیح و متقن و با واقع است و اگر تعریف دیگری به جای آن ارائه شود ناصواب و با واقع خواهد بود هر چند پر طمطراق باشد. اساسا آن چه یک محصّل حکمت در مسیر تحصیل خود با آن مواجه می شود ناصحیح بودن سخنان حکماء مشاء نیست و همین روند در اکثر مباحث فلسفی حاکم است. آن چه حکماء مشاء در حکمت و منطق گفته اند به صورت غالب سخنان مستحکم و غیر قابل نقض هستند. چیزی که هست آن است که حکماء ناآوری که پس از مشاء ظهور کرده اند آورده هایی را بر دوش حکمت مشاء ارائه کرده اند که حقا از سطح بسیار بالاتری از سخنان حکمت مشاء برخوردارند و آن چه حکمت متعالیه را با حکمت مشاء متمایز می کند همین مساله است. رابطه حکمت متعالیه با حکمت مشاء به طور غالب، رابطه صحیح و غلط نیست بلکه رابطه ناقص و کامل است و همین رابطه بر مکتب فلسفی علامه طباطبایی و حکمت متعالیه نیز حاکم است. ✅بر اساس نکته فوق، تعریف حکماء مشاء تعریف نادرستی نیست اما حکمت متعالیه در این زمینه آورده های بسیار راقی دارد که ملاحظه آن ها مورد حقیقت انسان، تعریف انسان را غنی تر می کند. از گذشته، اساطین علوم عقلی بر این باور بودند که علم و عمل دو جوهر انسان ساز هستند که فعلیت نو به انسان می بخشند هویت جدیدی برای او به وجود می آورند. آن چه که مکتب فلسفی صدرالمتالهین بر حکمت مشاء می افزاید تبیین استدلالی همین نکته اخیر است. حکمت متعالیه مسیر حرکت انسان در بستر عالم ماده را تا موقف «حیوان ناطق» تایید می کند و بر آن صحه می گذارد اما به صورت استدلالی نشان می دهد که این موقف، موقف نهایی نیست و حرکت انسان ادامه دار است. انسان بر اساس علم و عمل خویش، خویشتن را می سازد و مدام در حال حرکت است. ادامه حرکت انسان در بستر عالم ماده، به صورت نیست بلکه به صورت است و جهت و مقصد و دارد. حکمت متعالیه به محصّلین خود می آموزد که انسان نیست که افراد متعدد داشته چرا که تکثر از شئون عالم ماده است. اگر پدیده ای وارد محدوده تجرد شود جنسی خواهد بود که انواعی را ذیل خود جای می دهد. حکمت متعالیه می آموزد که حرکت انسان پس از «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ» ادامه دارد و مطابق شریفه « أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل‏» می تواند به سوی کمال یا انحطاط حرکت کند. مطابق این آیه، حیوان ناطق، جنسی است برای انواعی دیگر.... @almorsalaat
🔵| حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‌‏خبرند/ اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. 🔹حكمت اسلامى با فلسفه يونان همان اندازه متفاوت است كه فيزيك اينشتين با فيزيك يونان. دلائلى هست كه حتى الهيّات ابن سينا هم بطور كامل به اروپا نرفته است و اروپائيان از اين گنجينه ارزنده هنوز هم بى‏‌خبرند. براى نمونه، ذكر مورد ذيل كافى است: 🌀در پاورقيهاى جلد دوم «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تذكر داده‌‏ايم، سخن معروف دكارت «من فكر مى‌‏كنم پس وجود دارم» كه به عنوان فكرى نو و انديشه‌‏اى پرارج در فلسفه اروپا تلقّى شده است، حرف پوچ و است كه بوعلى آن را در «اشارات» با صراحت كامل و در نهايت وضوح طرح كرده و سپس با برهانى محكم باطل كرده است. اگر فلسفه ابن سينا براى اروپائيان درست ترجمه شده بود، سخن دكارت با برچسب «ابتكارى نو» و «فكرى تازه» مبناى فلسفه جديد قرار نمى‌‏گرفت. اما چه بايد كرد كه فعلا هر چيزى كه مارك اروپائى دارد رونق دارد اگر چه سخن پوسيده‌‏اى باشد كه سالهاست ما از آن گذشته‌‏ايم. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 112 @almorsalaat
✅کانال علوم دینی از تا (@almorsalaat) 1⃣منبع نشر آثار و دورس استاد علی فرحانی 2⃣طرح مباحث تخصصی ، ، ، ، ، ، 2⃣تبیین عمیق و‌ دقیق منظومه فکری حضرت امام، مقام معظم رهبری ، علامه طباطبایی، شهید مطهری 4⃣الگوی تولید علوم انسانی و تمام مباحث مرتبط به آن 4⃣ 5⃣تبیین 💢کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b