eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
705 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 در چنین روزی با حمله وسیع شیمیایی دشمن در آخرین سال جنگ تصرف شد و فتوحات رزمندگان در عملیات و بدست دشمن افتاد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 تخریبچی های لشگر10 تابستان 1366 @alvaresinchannel
🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🌺🌺 ✍️✍️✍️ راوی : (ع) خط پدافندی داشت قرار شد موانع جلوی خط تقویت بشه و ما مجددا یک ردیف با توجه به بالا اومدن ارتفاع آب مقابل موانع کار بگذاریم... برای این کار نیاز به و داشتیم. سیم خاردار ها رو از توی جزیره گرفتیم اما نبشی مناسب نداشتند و قرار شد با وانت برگردند و از مقرمهندسی لشگر در تحویل بگیرند...فردا صبح آماده شدیم برای رفتن که حاجی به من گفت: . گفتم اونجایی که تو میخواهی بری...گفت: اینجا کی میمونه...گفتم اینجا نیازی نیست با هم میریم وبرمیگردیم.. من اصرار داشتم همراهشون برم عقب. .چون وضعیت خط خیلی قاراش میش بود.. احتمال پیشروی دشمن زیاد بود.. هرچی بهونه آوردم و چند تا هم چاشنیش کردم نشد که نشد. حاجی اومد حرکت کنه گفتم : بگذار حکایت رو برات بگم و بعد برو. گفت زود بگو عجله داریم. حکایت رو اینجوری تعریف کردم.. بنده خدایی بود رفت سیمان بگیره برای ساختن خونش. گفتند این سیمان رو به و میدن.. شما جزء کدومشون هستی.گفت هیچکدوم.. گفتند پس سیمان به شما نمیدیم اون بنده خدا چند روز بعد رفت جبهه و از بخت بدش توی عملیات اسیر شد و بعد از چند روز رادیوی عراق باهاش مصاحبه کرد. ازش پرسیدند حرفی برای گفتن نداری. اون بنده خدا گفت: فقط یه عرضی داشتم برای . اصغر آقا دیدی ما رو گرفتار کردی... دلت خنک شد... حالا اگه بابام اومد سیمان بهش بده.... من این حکایت رو برای واون هم خیلی خندید. ودر آخر بهش گفتم : مثل اون بنده خدا صدای مارو از رادیو عراق میشنوی: که .... البته حاجی رفت تجهیزات آورد و ما هم موانع رو تقویت کردیم و از ، کنار بیرون اومدیم... اما هفته بعدش با بمباران وسیع و آتشباری سنگین به حمله کرد و در روز 4 تیرماه 67 جزیره مجنون رو به تصرف درآورد. 🌺🌺 🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 چند روز قبل از سقوط اواخر خردادماه سال 67 ناصر_اربابیان شهادت 22 تیرماه 67 جعفرطهماسبی @alvaresinchannel
🌿🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 ✍️✍️: لشگر10 برای عملیات در منطقه عمومی سردشت ماموریت پذیرفت و گردان تخریب هم ماموریت عملیاتی محل شد این عملیات به نام در منطقه سردشت انجام شدد برای رفتیم و در یک مدرسه مستقر شدیم ... روز 6 تیرماه 66 فرمانده گردان تخریب بچه ها رو سوار ماشین کرد و از محل استقرارمون در مدرسه ای در سردشت اومدیم داخل منطقه عملیاتی و مستقر شدیم. مقرمون اسم نداشت وبه خاطر اینکه اطرافش درخت های گردوی تنومندی بود به نام مشهور شد. فردای رفتن ما از بود که شهرسردشت با بمبهای شیمیایی که از هواپیماهای بعثی رها شد بمباران شد. و عده ای از مردم مظلوم سردشت شهید و مجروح ومصدم شدند و تا حالا هم صدمات ناشی از بمباران شیمیایی ادامه دارد یاد همه شهدای مظلوم این فاجعه ناجوانمردانه را گرامی میداریم 🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅چهلمین سالگرد شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی و 72 تن از یاران شهیدش را گرامی میداریم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 شهادت 6 تیرماه 1367 محل شهادت: پیکر قطعه قطعه این شهید همچنان بر ارتفاعات مشرف به شهر ماووت آرمیده است. @alvaresinchannel
1️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 لشگر 10 سیدالشهداء در ارتفاعات مشرف به شهر ماووت(ارتفاع قشن ) خط پدافندی داشت و ماموریت پیدا کرد برای جلوگیری از حمله عراق جلوی خط دفاعی قرار دهد مسوول اجرای مین گذاری برادر آقایی بود و من هم در خدمت ایشون و برادر ابوالفضل رضایی و تعدادی از نیرو های تخریب به رفتیم. برادر اقایی بنده و شهید ابوالفضل رضایی رو برای شناسایی منطقه به ارتفاعات قشن فرستاد. شب پنجم تیرماه ۶۷ من به همراه شهید ابوالفضل رضایی برای شناسایی منطقه( ارتفاعات قشن) رفتیم اما از آنجا که حجم آتش عراقی ها زیاد و غیر طبیعی بود تصمیم گرفتیم عملیات شناسایی را به چند ساعت بعد که هوا روشن تر میشود و عراقی ها معمولا در آن ساعت خواب هستند به تاخیر بیاندازیم ..از این رو به سنگر هایمان برگشتیم. بعد از نماز صبح در کمال تعجب مشاهده کردیم برادر آقایی با تعداد زیادی از بچه های تخریب به خط مقدم آمده بودند و خبر دادند که دستور رسیده که لشگر ۱۰ باید تا مرزهای بین المللی (پل بیت المقدس ) عقب نشینی کند و _های_تخریب هم به صورت نامنظم منطقه رو مین گذاری و تله گذاری کنند. ادامه دارد.............. @alvaresinchannel
2️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 دستور این بود که رزمندگان لشگر10 باید از ماووت عقب نشینی کنند و منطقه را تله گذاری کنند. برادر آقایی مسوول بود و برای اجرای این ماموریت برادرها رو به گروهای دو وسه نفره تقسیم کرد و به اطراف ارتفاع قشن فرستاد و من ، و یکی دیگر از بچه های تخریب رو به تپه های شمشیری 1 و 2 فرستاد که تپه شمشیری یک و 2 نزدیک ترین نقطه به دشمن بود. غروب اون روز ما از تپه شمیری 1 مین گذاری رو شروع کردیم و بعد از تمام شدن مین گذاری تپه شمشیری یک ، بنده به خاطره بی نظمی های به وجود آمده به شهید رضایی پیشنهاد کردم شما مسئولیت تیم را به عهده بگیر و عملیات مین گذاری طبق نظارت شما انجام شود یک مین ضد تانک TM46 داشتیم که درپوشش باز نمیشد و من مین را کنار گذاشتم و شهید رضایی در پوشش رو با زحمت باز کرد و یک مین ضد نفرات M16 داشتیم که ضامنش افتاده بود و با سیم تله براش ضامن درست کرده بودیم . این دو تا مین رو به همراه مین های دیگر برداشتیم و برای مین گذاری تپه شمشیری 2 حرکت کردیم. به تپه ی شمشیری ۲ که رسیدیم ابتدا سمت چپ تپه رو مین گذاری کردیم و بعداز اون به سمت سنگر کمین که انتهای کانال بود رفتیم . وقتی رسیدیم بنده دو قدم با سنگر کمین فاصله گرفتم و منطقه ای رو به شهید رضایی نشون دادم و گفتم : خوبه این که درپوشش رو خودت باز کردی اینجا کار بگذارم. شهید رضایی با اشاره سرش تایید کرد و من مشغول کندن زمین برای کارگذاشتن مین شدم و شهید رضایی هم رفت داخل سنگر کمین تا در اونجا مین M16 را تله گذاری کنه من مین رو در زمین کار گذاشتم و یک مین ضد نفر M14 که به مین موشی معروف است در جای در پوش قرار دادم که با این کار مین ضد تانک با عبور انسان نیز منفجر میشد . کار که تموم شد یکی دو قدم عقب اومدم و یه تعداد مین M14 مسلح کرده، و به اطراف سنگر کمین پرتاب کردم که خوب دور و اطراف به مین آلوده بشه و از دشمن تلفات بگیره. ادامه دارد................. @alvaresinchannel
3️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 بیست دقیقه ی طول کشید و هنوز مشغول بود . با خودم گفتم تله کردن یه مین اینقدر طول نمیکشه!!!! چرا برادر رضایی اینقدر طولش داد. شهید رضایی رو صدا زدم و گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ چقدر طولش میدی. اون در جواب گفت: هر چه میکنم ضامن مین رو در بیارم و مین رو مسلح کنم نمیشه. من بهش گفتم بیا جامون رو عوض کنیم و من مین رو مسلح کنم. شهید رضایی قبول کرد تا جامون رو عوض کنیم. من توی مشغول ور رفتن به مین و درآوردن ضامن مین بودم که ناگهان مهیبی اومد ، که من احساس کردم که بدنم پاره پاره شد و روح از بدنم بیرون رفته است . جلوی چشمم یک تاریکی بی انتها بود و من منتظر بودم از انتهای تاریکی نکیر و منکر برای حساب و کتاب جلو بیایند. گردو خاک که کنار رفت چشمم به ماه افتاد و فهمیدم توفیق شهادت پیدا نکردم. بچه های گردان رزمی و همراه ما با شنیدن صدای انفجار خودشون رو رسوندند و کمک کردند گونی های سنگر که با انفجار روی من ریخته بود کنار زدند و من هم از روی مین بلند شدم. انفجار همه جا رو به هم ریخته بود، هم احتمال داشت شهید رضایی روی مین رفته باشه و هم اینکه با اصابت گلوله ی توپ یا خمپاره به نزدیکی مین مین منفجر شده باشه. کف کانال به اندازه یک متر در جایی که را کار گذاشته بودیم خاک جمع شده بود. یک مقدار خاک را با دست و بعدا با بیل جابجا کردیم.خبری از ابوالفضل رضایی نبود. در آن لحظه به ذهنم آمد که اگر ابوالفضل رضایی وقت انفجار نزدیک مین ضدتانک بوده جسم او از شدت انفجار به دور و اطراف پرت شده باشه. ادامه دارد.............. @alvaresinchannel
4️⃣ 6 تیرماه 1367 ✍️✍️✍️ : (وهابی) تخریبچی لشگر10 میخواستیم اطراف رو وارسی کنیم اما یادم اومد که ما منطقه رو با آلوده کردیم و احتمال خطر صد در صد است. از قبل فرماند هان گفته بودند که اگر اتفاقی افتاد خودتون رو به سنگر عقبه در برسانید. به همراه تخریبچی سوم به سمت شهر ماووت حرکت کردیم تا با هماهنگی برادر آقایی و با روشن شدن هوا و رعایت احتیاط برای عقب آوردن اقدام کنیم. حدود ساعت یک نصف شب به سمت شهر ماووت حرکت کردیم و قبلا هم قرارمون با همه ی گروه ها تخریبچی این بود که جاده اصلی که از ارتفاع قشن به سمت ماووت میرود مین گذاری نکنیم تپه ی پشت سرما که ای بود کار مین گذاری و تله گذاری شون تمام شده بود و به حدس اینکه ما هم کارمون تمام شده و نیرویی دیگر در منطقه نیست جاده اصلی رو کرده بودند. اینقدر ذهن من درگیر حادثه ی انفجار بود که در انعکاس نور ماه پایه ی تله شده مین M16 رو ندیدم و پام به سیم تله مین گرفت و مین از سمت راست من منفجر شد. گردوخاک زیادی بلند شد . از جا بلند شدم بدنم گرم بود میتونستم راه برم.. با خودم گفتم اگر اینجا بیفتم کسی نیست من رو عقب ببره. باید هر طوری هست خودم رو به بچه های تخریب برسونم. به یکی از بچه های تخریب که پشت سرم میومد گفتم واینستا... برو یه مقدار که راه اومدم دیگه نتونستم رو پا بایستم و تعادلم به هم خورد و داخل یک چاله افتادم. به شدت شکم درد میکرد و دستهام هم آسیب دیده بود ، نفس کشیدن برام سخت شده بود . به زحمت فانسقه ام رو از دور کمرم باز کردم تا یه مقدار درد شکمم کم بشه و اونجا این آیه رو خوندم.. ربنا افرغ علینا صبرا شهادتینم رو خوندم و تلاش کردم پاهام رو توی شکمم جمع کنم که دردم کم بشه و خوابم ببره. فکر میکردم اگر خوابم ببره تا صبح از درد آسوده میشوم. اما درد اونقدر شدید بود که بی اختیار از جام بلند شدم و حرکت کردم. یه مقدار توی جاده عقب اومدم نگران بودم که دوباره به یک تله ی دیگر برخورد نکنم. به ذهنم رسید از شونه های جاده حرکت نکنم چون حدسم این بود که بچه ها کنار جاده رو تله گذاری کرده اند و قسمت ماشین روی جاده ایمن است. یه مقدار که عقب اومدم از دور تعدادی از بچه ها رو دیدم و اونها رو صدا زدم و اونها هم اومدند و ما رو سوار ماشین کردند و به سمت بانه حرکت کردیم. در اون ماموریت با انفجار مین و یا انفجار گلوله توپ و یا خمپاره دشمن پیکرش قطعه قطعه شد و در روی برای همیشه منزل گزید . یکی از تلخ ترین روزهای زندگی من اون روز بود و بعد از سی و دوسال هنوز هم یادش در خاطرم هست. امیدوارم این شهید عزیز در روز حشر شفیع ما جاماندگان شود روحش شاد @alvaresinchannel
💥 مین ضد تانک، نوعی مین زمینی است که برای آسیب‌زدن یا نابودکردن تانکها و دیگر خودروهای زره‌پوش جنگی به‌کار می‌رود. @alvaresinchannel
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌹 7 تیر ماه 65 اومده بود تا در جریان طرح مانور فرماندهان برای انجام ماموریتشون قرار بگیره. فرماندهان گردان ها و واحدهای پشتیبانی کننده رزم یکی یکی گزارش هاشون رو دادند و نوبت به رسد. میله نقشه رو دستش گرفت و چنان مسلط بر همه ی جوانب کار گزارش داد که همه رو حیرت زده کرد. گفت: با توکل بر خدا ما آمادگی کامل برای عملیات داریم. راه کار ها و معبر ها به نحو احسن پیش بینی شده. های تخریب شناسایی خوبی کردند و اطلاع کامل از آرایش میدون های مین دشمن دارند. تیم های با تجربه ای رو سازماندهی کردیم تا با زدن معبرها نیروها رو با امنیت کامل از معبرها عبور دهند. و بعد از عبور نیروهای رزمنده از معبر و درگیری با دشمن ، برای عبور دادن دستگاههای مهندسی از میدان مین معبر ها رو عریض میکنند تا خدای نکرده بلدوزرها آسیب نبینند. همه چیز به لطف خدا به خوبی انجام شد و و.... ✨🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✍️✍️✍️ راوی : اویس زکی خانی یک ماه قبل از اومدم یک سری به پیام بزنم اونجادوربین همراهم بودوچندتاعکس باپیام گرفتم بهش گفتم وایسا یه عکس تکی ازت بگیرم اون هم با مهربونی قبول کرد به پیام گفتم این اخرین عکسی است که من ازت میگیرم اون هم خندید وگذشت تااینکه لشگرده برای شرکت درعملیات کربلای 1 اومد مهران و کنار رودخانه کنجان چم اردو زد تافهمیدم پیام هم اونجاست مشتاق شدم ببینمش رفتم مقربچه های تخریب لشگر10ببینمش گفتن رفته خط رفتم تو خط پیداش کنم گفتن رفته عقب یه هفته دنبالش بودم ببینمش نشد تا اینکه شب عملیات کربلای یک نیروها رو تقسیم کردم که گزارش کار یگانها رو بیارن حسن اینالنلو رو هم مامور بچه های تخریب ل ۱۰ کردم به حسن گفتم من پیام رو ندیدم امشب پیداش کن و سلام من رو بهش برسون و بهش بگو: تو امشب شهید میشی و شفاعت من یادت نره ✅ یه دفعه بهش گفتم پیام حالا که تو توی جبهه پابند شدی لا اقل بیا پاسدار وظیفه شو که خدمتت هم حساب بشه باز هم خندید و گفت لطف جهاد به بسیجی بودنه @alvaresinchannel
🔶🔸سردار یوسف مولایی فرمانده سابق سپاه امام حسن علیه السلام به عنوان جانشین دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه السلام توسط جانشسن فرمانده کل سپاه سردار فدوی معارفه شد. برای برادر یوسف مولایی در مسولیت جدید آرزوی توفیق خدمت بیشتر داریم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 سردار شهید سنگر ساز بی سنگر شهادت 10 تیرماه 1365 عملیات کربلای یک @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 (رزمندگان تخریب لشگر10) یادبود سی و پنجمین سالگرد سردار شهید سنگر ساز بی سنگر 🔸 زمان : جمعه11 تیر1400 ساعت 19 🔸 مکان : ✅ قطعه 53- ردیف 87 شماره 17 با رعایت کامل دستور العمل های بهداشتی 🔴 لازم به ذکر است به جهت محدودیت تردد در شب مراسم هیات یکساعت قبل از نماز مغرب و عشا برگزار میگردد. 🌟🌷 @alvaresinchannel
9 تیرماه 1365 ساعت 10.30 شب با رمز ادرکنی @alvaresinchannel 🔶🌺رزمندگان لشگر ده که در این عملیات حضور داشتند برای ما خاطره ارسال کنند تا مورد استفاده قرار گیرد.
الوارثین, [30.06.21 16:18] [Forwarded from الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)] 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 امروز همه به خود سازی مشغول بودند یه عده مینوشتند و به دوستان و همسنگرانشون توصیه های آخر رو میکردند یه عده هم مدام تجهزاتشون رو چک میکردند و ماموریت هاشون رو با همراهانشون مرور میکردند ساعت 4 بعد از ظهر همه ی نیروهایی که باید در شب اول عملیات میکردند در جمع شدند مثل اینکه برگزار میشه با حضور گردان ها دیگه جای سوزن انداختن نیست بچه ها دو به دو دست در آغوش هم انداختند و دارن وداع میکنند گفتند قرار برادر محسن رضایی برای بچه های صحبت کنه آقا محسن با شعار صل علی محمد یار امام خوش آمد پشت تریبون رفت آقا محسن از اهمیت عملیات گفت. گفت صدام جنایت کار گفته مهران در مقابل فاو و شما رزمندگان امشب میخواهید توی دهن صدام بزنید همه ی بچه ها خوشحال بودند که برای عملیات انتخاب شدند. بعد از آقا محسن حاج صادق آهنگران پشت میکروفون قرار گرفت. نیم ساعت هم با نوای حاج صادق رزمنده ها گریه کردن و سینه زدن و بعد از نوحه خونی گردان ها به خط شدند تا از دروازه قرآن عبور کنند. حاج علی فضلی کنار دروازه قرآن ایستاده و هرکسی رد میشه باهاش روبوسی میکنه هوا داره تاریک میشه و کامیون ها به خط شدند تا بچه های گردان ها رو به سمت خط ببرند. رو خوندند و راه افتادند روز 9 تیرماه نزدیک آخرای ماه قمری است ماه توی آسمون نیست که مهتاب اطراف رو روشن کنه این تاریکی خوبه برای نزدیک شدن به دشمن. همه آماده برای انجام تکلیف @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 مرحله دوم کربلای1 عملیات لشگر10 سیدالشهداء(ع) ✅ صبح 11/4/65 رزمندگان در خطوط مقدم متوجه عقب نشینی سریع دشمن شده و گردان‌های حضرت علی اکبر(ع) و حضرت حمزه(ع) از لشکر 10 سید الشهداء (ع) همراه با گردان‌های عمل کننده رسول(ص) از مسیر روستای هرمز آباد، از پشت به طرف حرکت کرده و ضمن جنگ و گریز با نیروهای در حال فرار دشمن عده ای از آنها را به اسارت در آوردند و با وارد عمل شدن گردان‌های قمر بنی هاشم(ع) و زهیر، رزمندگان اسلام موفق شدند تا ساعت 1 بعدازظهر را تا رودخانه کنجانچم به تصرف در آورند. @ALVARESINCHANNEL
برادر حاج اسماعیل گوهری درگذشت ابوالزوجه را تسلیت عرض مینماییم
هدایت شده از اشعار قاسم نعمتی
کربلای یک خداامدادکرد تیر65دلهاشادکرد زنده یادفتح خرمشهرشد شهرمهران راخداآزادکرد #قاسم_نعمتی #مهران_راخداآزادکرد @karimegharib
خاطرات را در بخوانید ویژه نامه به مناسبت سالگرد شهادت فرمانده تخریب لشگر10 سایت الوارثین را به دوستان و عاشقان شهدا معرفی نمایید @alvaresinchannel