eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
974 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ✅ به قول فرمانده ما باید گوش بسته دست بسته ، کتف بسته مطیع فرمان نائب پسر فاطمه (س)بود.. @alvaresinchannel
حرکت کردیم به سمت نقطه رهایی پشت وانت ایستاده بودم وشهیدحمید دادو هم کنارم بود بودن کنارحمیدحال وهوای معنوی به آدم میداد. یه دفعه موعظه ام گل کرد بالاخره داشتیم میرفتیم به عملیات سخت وشهادت هم اونطرف ها پیدامیشد. این حدیث یادم اومدو رو به حمیدگفتم:ان الدنیا دار الممر و لا دار المقر یعنی اینکه دنیا محل گذر است نه محل اقامت. و حال خوبی بود با حمیدهر دو توی حال رفتیم. حمید یه نگاه به ساعت مچی من انداخت و گفت: تو امشب شهید میشی واین ساعت رو به من یادگار بده. نگذار بیام توی معبر از جنازه ات باز کنم.من هم با همه علاقه ای که به حمید داشتم یه پس گردنی پشت کله بی موش زدم.بعد خودم شرمنده شدم و گونه های مهربونش رو بوسیدم.برای نماز مغرب و عشاء رسیدیم به سنگر ادوات توی خط ونماز رو خوندیم و رفتیم برای مامور شدن به گردان ها. من خیلی دوست داشتم حمید با من باشه و توی عملیات کنار هم کار کنیم.امافرمانده ما رضایت نمیداد وشاید هم حق داشت.میگفت این علاقه ها توی کار ایجادمشکل میکنه. با حمید خداحافظی کردیم و اون رفت. 14 تیرماه 1366 از قله های ماووت پرکشید @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 حاج آقا فضلی نقل میکرد سید محمد کم حرف و پرکار بود هرجا که سختی کار بیشتر میشد همونجا حاضر بود بهترین گزینه بود که بعداز شهادت به فرماندهی منصوب شد. 🔶 یک کار بی نظیر سال 66 انجام داد دشمن داشت پاتک میکرد که ارتفاع و رو در منطقه ماووت پس بگیرد. من از سید محمد یک خواهش کردم گفتم سید حالا که با این همه سختی این ارتفاعات رو گرفتیم بروید با مانع پاتک دشمن شوید و نگذارید دشمن ارتفاعات رو بالا بیاید. این رو که گفتم سید با صلابت گفت: تا تاریخ تاریخ است . ✅سردار شهید حاج سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشگر10 و جانشین تیپ عاشورای لشگر 10 بود که در 15 تیرماه 1366 در عملیات نصر 4 بر فراز قله های مشرف به شهر ماووت به شهادت رسید @alvaresinchannel
834.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 ✅اینها اسناد دفاع مقدس است انتشار بعد از 38 سال 🔴 بگو مگوی فرمانده 20 ساله تخریب قبل از با فرمانده شهید حاج کاظم رستگار در خصوص دادن نیرو به گردان تخریب. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 3 سال قبل از همسنگر عزیزم خواستم چند کلامی در خصوص تاسیس بنویسه آخه حاج محمد از موسسین این جلسه بود. از همون سال 66 که هنوز فرمانده ما شهید نشده بود چندین بار پیشنهاد داشت که ما یک هیات در تهران داشته باشیم و این جلسه محل ارتباط بچه های تخریب باشه و در ایام عملیات ها و ماموریت ها از بچه ها استفاده کنیم و مشکل نیروی تخریبچی آماده عملیات نداشته باشیم. از همون موقع در تهران امکاناتی فراهم کرد تا هیات پا بگیره. سال 67 که در خیلی از بچه های تخریب لشگر10 شیمیایی شدند مجبور بودیم برای درمان مدت زیادی تهران بمونیم و این مسئله نیازمندی به ارتباط با هم رو بیشتر کرد و هسته اولیه هیات در منزل ایشون که تازه ساز بود و زیر زمین منزل پدریشون رو با نام بیت الرقیه(س) زینت داده بودند تشکیل شد. و اون هیات تا به امروز ادامه داره ✅ هیات الوارثین قدیمی ترین و مستمر ترین هیات رزمندگان لشگر10 میباشد و این جلسه معنوی از باقیات و صالحات حاج محمد فرد عزیز است روحش شاد و حشرش با شهدا و سیدالشهداء(ع) (جعفر طهماسبی) @alvaresinchannel
بخیر روزهایی که باشهدامیرفتیم پابوس سال های دفاع مقدس بعدازهر عملیات به پابوس امام رضا(ع)میرفتیم 🔶 تابستان سال 1364بعدازعملیات عاشورای 3 با دودستگاه اتوبوس عازم مشهدشدیم از تهران یک کامیون بار زدیم که تعدادی چادر و پتو و لوازم مورد نیاز همراه بردیم و بعد از رسیدن به مشهد داخل پارک ملت مشهد چادرها رو برپا کردیم.مامورهای شهرداری اومدند و نگذاشتند اما ما تعدادمون زیاد بود. روزها میرفتیم زیارت و شب ها هوا که تاریک میشد توی پارک ملت جنگ و دعوا داشتیم. بعضی از جوون های مشهدی توی پارک بزن برقص میکردند و ما تحمل نداشتیم و دعوا مرافه میکردیم. چه روزهای خوبی بود مشهد هم که بودیم یه تعداد برای نگهبانی از چادرها میموندند تا مشکلی پیش نیاد. با اتوبوس نمیگذاشتند فاصله طولانی پارک ملت رو تا حرم بریم و مجبور بودیم 60 نفر جوان بریزیم بالای کامیون و زیارت امام رضا(ع) با اعمال شاقه بود. یاد همه ی اون بچه ها بخیر که تعدادی از اون ها در عملیات بعدی که والفجر8 بود شهید شدند. 🔴تصویر بالا برای اون سفر است و و مونده ان تا از چادرها مواظبت کنند. (جعفرطهماسبی) @alvaresinchannel
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹 ▪️🌹▪️🌹 ▪️🌹 🔶 محمد فرد از همسنگرهای خوب ما بود کسی که با دیدنش قلبا خوشحال میشدی او یک لحظه آروم و قرار نداشت بعد از توی مقر قلاجه به جمع اضافه شد البته او قبلا هم جبهه بود از وقتی اومد تخریب مدام دنبال کارهای فرهنگی بود اولین باری که اومدیم تهران مرخصی ، موقع برگشت دیدیم ساکش رو پر کرده از سر بند و نوارهای پارچه ای که روش نوشته بود یا فاطمه الزهراء(س). اون پارچه ها رو تکه تکه کرد و تقریبا اکثر بچه های گردان روی لباس، بالای جیب پیراهن ها دوختند. بعد از عید سال 66 که تهران اومدیم در این چند روز که تهران بودیم پیگیر یک آرم و لوگو شد برای . و این آرم معروف رو طراحی کرد و روی پارچه های جیبی چاپ کرد و به جبهه آورد و با موافقت فرمانده شهید ما شهید زینال حسینی بچه ها روی جیب لباس هاشون دوختند. سال 66 بود و جنگ وارد مرحله تازه ای شده بود و فرماندهان این نیاز را احساس کردند که بچه های تخریب که در تهران که مشغول درس و زندگی بودند سازماندهی کرده و برای عملیات ها فراخوان کنند و به همین منظور با پیشنهاد شهید زینال حسینی و پیگیری برادر فرد دفتر پشتیبانی گردان در پادگان ولیعصر تهران با مسوولیت برادر فرد راه اندازی و شروع به کار کرد و در همین ایام پیشنهاد برای جمع شدن بچه های تخریب در تهران داده شد و این پیشنهاد چند روز بعد در موقعیت الوارثین توسط فرمانده تخریب مطرح شد و قرار شد این جلسه در تهران فعال شود . تیرماه سال 66 فرمانده ما به شهادت رسید و مردادماه سال 67 بعد از اتمام جنگ در منزل برادر فرد با حضور جمع زیادی از همسنگران تخریبچی لشگر10 برگزار شد که تا به امروز ادامه دارد. روح برادر عزیز و دوست داشتنی شاد باشه در جهلمین روز عروج ملکوتی این عزیز گردهم میائییم (جعفر طهماسبی) @ALVARESICHANNEL
💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐💐💐💐 💐💐 💐 روزهای آخر آبانماه سال 65 مصادف با ایام ولادت و امام صادق علیهم السلام بود. یکی دو ماه بود که عملیات نرفته بودیم و گردان نیروی جدید گرفته بود و مشغول آموزش بودند. بخشی از در منطقه در پیرانشهر و یه تعداد هم مشغول در مقابل خط پدافندی لشگرسیدالشهداء(ع) بودند. چون مقدمات عملیات بعدی در حال انجام بود بخشی از بچه های تخریب هم کنار در حال تمرین غواصی و آموزش های آبی و خاکی بودند. شب ولادت پیامبر و امام صادق علیهم السلام فرصتی شد تا اکثر نیروهای تخریب در جمع شوند جشن با شکوهی به پا شد. اونجا هم بگ و مگو بود که بچه ها حین سرود خوندن کف بزنند یا نزنند. من که در این برنامه میخوندم اصراری بر کف زدن نداشتم و هم که فرمانده ما بود اعتراضی به کف زدن بچه ها نداشت. در حین سرود خوندن بعضی ها دو انگشتی کف میزدند و زیر چشمی به هم نگاه میکردند تا اینکه جلسه رو دست گرفت. ابتدا یه آه کشید تا همه ی توجه ها رو به خودش جلب کنه و بعد دستهاش رو بالا آورد و شروع کرد به کف زدن و یه عده نوچه هاش هم همراهی کردند و جلسه رو از دست ما گرفت. اون شب بچه ها خیلی شادی کردن. در 19 دیماه سال 1365و در به عنوان به (ع) مامور شد و در نبرد نزدیک با دشمن بعثی در داخل به شهادت رسید. یاد همشون بخیر راوی: جعفرطهماسبی 💐 💐💐💐💐💐💐💐 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 این روزهای بچه های در 34 سال پیش 🍃🌷قبل از 🍃🌷 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 زمستان بود و تقریبا اکثر روزها بارونی بود شبها هوا خیلی سرد میشد روی چادر ها رو با پلاستیک پوشونده بودیم و بعضی بچه هاهم خارو خاشاک بیابون رو برای استتار روی چادر ها ریخته بودند تقریبا همه با چکمه توی مقر راه میرفتند. یه حموم صحرایی توی داشتیم که پنج تا دونه دوش داشت و مسوولش بود. فرمانده ما شهید اصرار داشت که حتما قبل از نماز صبح حموم گرم باشه برای اونهایی که نیاز به آب پیدا میکنند. چون شهید حاج عبدالله همزمان مسولیت و رو با هم داشت بچه های مهندسی هم در کنار مقر تخریب چادرها شون رو علم کرده بودند و روزهای خوبی با این عزیزان داشتیم. مسوولیت آموزش و تمرینات در آب با و بود. تقریبا اکثر شب ها رزم شبانه داشتیم . اون هم رزم های شبانه بچه های تخریب. آموزش های محتلفی بچه ها داشتند. جمع صد و چند نفری گردان ما همه مشغول بودند. مقر ما در کنار کارون برای خودش اسکله داشت. با نصب یه پل خیبری کنار کارون فضایی مهیا شده بود که بچه های تخریب کار غواصی در آب رو به سهولت بیشتری انجام دهند. چندین تیم از برداشت موانع در آب رو تمرین میکردند. با راهنمایی و کمک هشت پرهایی(خورشیدی) درست کرده بودند و با مواد منفجره اونها رو منهدم میکردند . این کار تمیرینی بود برای مواجهه غواصان تخریبچی با موانع هشت پر در ساحل . بچه های تخریب برای منهدم کردن در حداقل زمان نوارهایی انفجاری ابتکاری درست کرده بودند. داخل این نوارها خرج انفجاری C4 سی4 بود که دورنقطه اتصال جوش ها محکم میکردند و با چاشنی انفجاری وفتیله باروتی و آتش زنه(دستگاهی برای روشن کردن فتیله باروتی در آب) اون رو منفجر میکردند. با نظر بچه هایی که موانع دشمن رو در آنسوی اروند شناسایی کرده بودند میدان موانعی شبیه آنچه در شناسایی ها دیده بودند در ساحل کارون احداث شده بود و و تخریب و سایر (ع) در اون موانع تمرین عبور از موانع رو انجام میدادند و تقزیبا هرشب این مانور انجام میشد. یاد اون روزهای خوب بخیر 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺 @alvaresinchannel
🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🍃🌷 فرمانده تخریب لشگر10 مقر سال 66 حدود ساعت هفت و نیم صبح نو شد روز شنبه بود و بچه ها از نماز صبح تا موقع تحویل سال توی حسینیه بودند و مشغول خواندن قرآن... بعد از تحویل سال نوبت به سخنرانی فرمانده ما رسید. البته ایشون امتناع میکرد و گفت حرفی ندارم و چون بچه ها اصرار کردن مطالب زیبایی بیان نمود که با هم نوش جان میکنیم: گفتیم که خدمت عزیزان چی بگیم اول سال 66 دیدیم یک پرنده وارد حسینیه شد و خودش را به در و دیوار زد و از روزنه ای رفت.این پرنده رو دیدیم وگفتیم یک حدیث اخلاقی بگیم وربطش بدهیم به این پرنده... رسول الله(ص) فرمودند حسن الخلق نصف الدین..کسی که خلق و خویش خوب و اسلامی باشد نصف دینش رو کسب کرده. خیلی حدیث کوتاه و بسیار مفیده واگر به آن عمل کنیم دستمون رو میگیره ومیتونیم از در بهشت وارد بشویم وخودمون رو از جهنم خلاص کنیم مثل این پرنده که موفق شد از اینجا خلاص بشه.. باید تلاش کنیم که از حصار خلاص شویم وپرواز کنیم و رها شویم... ما سیدها رو جهنم نمیبرند ماها رو به زمهریر میبرند وما هم باید دنبال روزنه ای باشیم تا خلاصی پیدا کنیم. پرنده ای که وارد شد و حواسش رو جمع کرد و به محض دیدن یک سوراخ روی چادر خودش رو نجات داد. اگرحواسمون رو جمع کنیم به فرموده رسول خدا(ص) حسن خلق میتواند روزنه ای برای نجات باشه و اول سال نو به پیامبر قول بدهیم وعرض کنیم یارسول الله یا امین الله یا نبی الله در این روز اول سال 1366 به شما قول میدهیم به علی علیه السلام و یازده فرزندش قول میدهیم که دیگه از امروز سعی کنیم وخلق و خویی که شما میخواهی داشته باشیم... روز اول سال نو حدیثی گفتیم و تا آخر سال توی ذهنتون میمونه و انشاءالله تا آخرسال به آن عمل میکنیم برادرها همه حدیث رو یاد گرفتید؟؟؟؟؟ برای اینکه بهتر توی ذهنتون بمونه مثل وقت هایی که مدرسه میرفتیم با هم میخونیم... قال رسول الله (ص) حسن الخلق نصف الدین برادرها این یک هدیه ای باشه برای سال جدید و محور دوم صحبت همانطور که میدونید و اطلاع دارید.. "سید حرفش رو قطع کرد تا بچه ها محور دوم حرفهاش رو حدس بزنند" "حاج رمضون خلیلی گفت: پرنده ای که اومد مژده پیروزی آورد....همه گفتند انشاءالله" سید محمد ادامه داد : الحمدلله برادرها در جریان هستند که کارما به مشکل خورده بود از جهت وظایف سازمانی تخریب که این مشکل با تلاش دوستان رفع شده وآماده برای کار جدید هستیم و منتظر هستیم تا به ما ابلاغ شود تا ماموریت خودمون رو انجام بدهیم...کار آماده شده و شناسایی به حد کفایت رسیده و دستور این است که راه کار قفل شود وکسی تردد نکنه.... نسبت به کار لشگر هم اطلاع دارید که گردانهای لشگر برای مرخصی به تهران رفتند وبرای ماموریت جدید تجدید قوا کنند ...بیشتر از این نمیتوانم برای شما توضیح دهم ما هم برای مرخصی کوتاه مدت به تهران میرویم و برادرها وسایل سفر رو مهیا کنید.... در ضمن دوستانی که ماموریتشون تمام شده اختیار دارند که تسویه کنند و بعد از این مهلت ما برای کار طولانی مدتی که در پیش داریم از تسویه به دوستان معذوریم. 🍃🌷 🍃🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 10 تیرماه 1365 راوی: ✍️✍️✍️ فرمانده گردان تخریب لشگر10 یکی از معبرهای ما در شب ، معبر عبور رزمندگان که مسوولیت اون معبر به سپرده شده بود. این شهید تعریف میکرد که شب عملیات نیروها رو در شیاری که نزدیک معبر بود خواباندیم وبا به سمت موانع و میدان مین حرکت کردیم. پای میدان مین که رسیدیم مشاهده کردیم که نگهبان دشمن داره پشت میدان مین قدم میزند و ما هم خود را مخفی کردیم و منتظر موندیم که نگهبان از اونجا دور بشه. طولانی شدن حضور نگهبان و تاخیر در زدن معبر داشت نگران کننده میشد. نگهبان عراقی مقابل معبر ما به سمت راست و چپ میرفت و گاهی هم به نقطه ای خیره میشد. انگار از حضور ما اطلاع پیدا کرده بود. از طرف دیگه هم سر و صدا در اطراف معبر ما زیاد میومد مثل اینکه در نزدیکی معبر ما و داخل میدون مین نیروهای مهندسی دشمن مشغول کار گذاشتن (فوگاز) بودند. ساعت داشت میگذشت و ما هنوز معبر رو شروع نکرده بودیم. شهید تابش میگفت: یه مقدار از معبر فاصله گرفتیم و با در یک گوشه ای بدور از چشم دیگر رزمنده ها دقایق کوتاهی متوسل به اهل بیت علیهم السلام شدیم و برگشتیم پشت موانع برای معبر زدن که دیدیم نگهبان عراقی داره از معبر دور میشه و سریع با معبر رو زدیم و لطف خدا و عنایت اهل بیت (ع) جوری به مدد ما آمدند که معبر ده دقیقه زودتر از اعلام رمز عملیات به اتمام رسید. @alvaresinchannel