#هیچگاه از #کار و #مسئولیتش به ما چیزی #نمیگفت: «ما تا آخر نفهمیدیم #مسئولیت #محمود چیست و هر وقت میپرسیدیم میگفت:«بنّا»!
🍃🌷🍃
حتی موقع #ثبتنام #پسرش در مدرسه به او سفارش کرد که به معلمت نگو من #پاسدار هستم و خانمش در #فرم #مدرسه شغل #محمودآقا را «بنا» نوشته بود و بعد به درخواست من #شغل #آزاد نوشت.
🍃🌷🍃
بعد از #شهادت #پسرم متوجه شدم که #درجه #سرگردی و #معاونت #عملیات #سپاه ناحیه رابه #عهده داشت و #سالها در مناطق #کردستان، #شمالشرق، #گنبد و #دشت گرگان، #سیستان و بلوچستان،#خوزستان، #جنوب، #بندرعباس #فعالیت میکرد.
🍃🌷🍃
#آخرین #دیدار😭
ساعت 1:10#دقیقه #شب آمدند خانه ما، گفتم: «ساعت چند است؟» گفت: «1:10 دقیقه نیمه شب!» گفتم:«اینجا چه میکنی؟» گفت:«آمدم دیدن مادرم» گفتم:«روز کم است شب آمدی؟»، گفت: «روز آمدم نبودید😊»
🍃🌷🍃
بعد گفتم:«شنیدم عازم هستی» گفت:«بله». گفتم: «کجا؟» گفت: «ملک خدا». گفتم: «این ملک خدا کجاست؟» گفت: «هر جا خدا بخواهد».😭
🍃🌷🍃