در سال ۱۳۵۹# پس از دیپلم، آمادۀ #اعزام به سربازی بود که متوجه شد#گروه #دکتر چمران به #نیرو نیازمنده.
🍃🌷🍃
#نخستین #اعزام ایشان با #نخستین #مجروحیتش همراه بود. در ۱۶#فرودین ۱۳۶۰# در اثر #اصابت ترکش به #پشتش در منطقه #کرخه #مجروح شد و در بیمارستان اهواز بستری شد.
🍃🌷🍃
#آموزش نظامی را به همراه #نیروهای بسیجی در #پادگان شیرگاه گذراند و پس از #ثبتنام در قالب «ستاد جنگهای نامنظم دکتر چمران» در تاریخ ۱۶#دی ۱۳۵۹# به #مناطق جنگی جنوب رفت.
🍃🌷🍃
ایشان در تاریخ ۱۳۶۰/۷/۱# به #عضویت رسمی #سپاه پاسداران درآمد. بلافاصله به #پادگان #آموزشی المهدی(عج)♡چالوس اعزام شد و تا اول #دیماه، #دوره آموزشی #سهماهۀ سپاه را گذراند.
🍃🌷🍃
در ۱۳۶۰/۱۰/۲# به #جبهه مریوان اعزام و تا تاریخ ۱۱#اسفند ۱۳۶۰#در محور سروآباد استان کردستان به #خدمت مشغول بود و #فرماندهی #واحدهای مستقر در قلهها را بر #عهده داشت.
🍃🌷🍃
ایشان پس از بازگشت، در واحد #عملیات سپاه قائمشهر مشغول شد. با آغاز #فعالیت گروهکهای ضدانقلاب در جنگل به #فرماندهی گردان ویژۀ جنگل #سپاه قائمشهر منصوب شد.
🍃🌷🍃
#هیچگاه از #کار و #مسئولیتش به ما چیزی #نمیگفت: «ما تا آخر نفهمیدیم #مسئولیت #محمود چیست و هر وقت میپرسیدیم میگفت:«بنّا»!
🍃🌷🍃
حتی موقع #ثبتنام #پسرش در مدرسه به او سفارش کرد که به معلمت نگو من #پاسدار هستم و خانمش در #فرم #مدرسه شغل #محمودآقا را «بنا» نوشته بود و بعد به درخواست من #شغل #آزاد نوشت.
🍃🌷🍃
بعد از #شهادت #پسرم متوجه شدم که #درجه #سرگردی و #معاونت #عملیات #سپاه ناحیه رابه #عهده داشت و #سالها در مناطق #کردستان، #شمالشرق، #گنبد و #دشت گرگان، #سیستان و بلوچستان،#خوزستان، #جنوب، #بندرعباس #فعالیت میکرد.
🍃🌷🍃
#آخرین #دیدار😭
ساعت 1:10#دقیقه #شب آمدند خانه ما، گفتم: «ساعت چند است؟» گفت: «1:10 دقیقه نیمه شب!» گفتم:«اینجا چه میکنی؟» گفت:«آمدم دیدن مادرم» گفتم:«روز کم است شب آمدی؟»، گفت: «روز آمدم نبودید😊»
🍃🌷🍃
بعد گفتم:«شنیدم عازم هستی» گفت:«بله». گفتم: «کجا؟» گفت: «ملک خدا». گفتم: «این ملک خدا کجاست؟» گفت: «هر جا خدا بخواهد».😭
🍃🌷🍃