eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿سه ماهه باردار بود اما عشق به سبب شد زائر شود به نیت عاقبت بخیری خودش و کودکی که در وجودش با عشقِ رشد می‌کرد. . 🌿حتی نگرانی اطرافیان هم نتوانست مانع رفتنش شود.‌ راهی شد، اما هرچه به نزدیک تر می‌شد حالش بدتر می‌شد. . 🌿با شنیدن خبر بچه ای که در وجودش بود، دلش شکست و راهی شد. ‌شکسته های دلش را در صحن رها کرد، کرد، و کرد و برای کودک مرده‌‌اش جان دوباره طلب کرد. . 🌿با چشمان خسته از گریه خوابش برد، و در بانویی را دید که کودکی را به او بخشید و سفارش کرد که مواظبش باشد. خوشحالی رویای صادقه‌اش را با همسرش شریک شد و در کمال تعجب و حیرت از معجزه ای گفت که کودکِ مرده‌ی دیروز، زنده است. حاجت روا شد و نامش را گذاشت. . 🌿آری... او است، سرداری که بسیجیانش را دریا دل خطاب کرد‌‌ و می‌گفت: کاش من هم یک بسیجی ساده بودم و از نبرد جدا نمی‌شدم. . 🌿برای معرفی اش همین کافی است که گفت این سردار خیبر، قلب مرا هم کرده بود‌‌.❤️ او فاتح قلب های بسیاری است... . 🌿هم اکنون مزارش پر از زائران شکسته ای است که او را واسطه قرار می.دهند برای گرفتن حاجتشان. . 🌿 شهید مبارک. حال که به آرزویت رسیدی و همچون ارباب بی سر رفتی، دعا کن برای جاماندگان را ، را و را😔 . به مناسبت سالروز تولد . ✍️نویسنده: . 📆 تاریخ ولادت: ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ . 📆 تاریخ شهادت: ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ . 📆 تاریخ انتشار طرح: ۱۲ فروردین ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: شهرضا.در جوار امامزاده شاهرضا .
🍃روضه‌ها جمع شده‌اند در و این دم آخری که وقت گرفتن کارنامه نوکری‌مان شده بر دل ما می‌تازند.... تکه جگرهای ، خون دل ، عطش اباالحسن همه و همه🖤 . 🍂اما وای، غافل از تاریخی هستیم که در این روزا آتش آن جرقه خورده و دارد گُر می‌گیرد، دیری نپاید که مهمان کوچه است و صورتش کبود💔 . 🍃نمی‌خواهم مشکی‌ام را در بیاورم چون می‌دانم تا نودو‌پنچ روز هرروز درد می‌کشد و زار می‌زند😔 🍂امام غریبم، همه از هم غریبی را به ارث برده‌اید، همه .... لعنت ب کوچه و طناب و شمشیر و خلافت لعنت لعنت😞 . 🍃روضه می‌خوانم، بسوزد جگرم روی خاک حجره فرش‌ها را کنار زده بودی و مثل جد غریب روی خاک پا می‌کشیدی، آمد سرت را به دامن گرفت تا کمی از غربتت کم شود اما 😭 . 🍂حتما انتظار دارید بگویم سر روی بود و کسی سرش را به دامن نداشت، آری همین بود اما هم سرش در دامن فرزندش بود که جان داد کجا؟ سر بابا را به دامن گرفت و همراه با پدر جان داد، شاید حسین تا جان نداده باشد چرا که از بعد رقیه دیگر سر نخواند😓 . 🍃یابن شبیب جد ما را غریب گیر آوردند..... بشکن سبوی باده را.... مزد نوکری نمی‌خواهم سوز بده بر جگرم تا پاره کنم...... . ✍نویسنده : . .... .
🍃می گویند سحرها مناجات های را خدا خوب خریداری میکند♡ . 🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃 . 🍃گویا زمزمه های های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد کرده بودند❣ . 🍃اخر میدانی، شب همه ارباب را رها کردند اما شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت روانه شد🕊 . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷ . 📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶ . 📅تاریخ انتشار : ۲۳ دی ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد .
🍃آقاجانم، فدای شال سیاهت که این روزها داغ جد غریبت را سنگین تر می کند. آنقدر غرق در روزمرگی ها شده ام که با دیدن پرچم و کتیبه ها فهمیدم از راه رسیده. هر شب به وقت عهد نوکری، دست ِحال خسته ام را میگیرم و می برم . 🍃سوت و کور شدن مجلس، خودش روضه است تا اشک بریزم، هق هق کنم و زار بزنم برای غریبی که این روزها زمین و زمان هم دست به هم داده اند تا غریب تر شود. 🍃امام زمانم، غم بزرگی است تنها ماندن حسین و غم بزرگتر تنها ماندن شما میان شیعیان است. نمیدانم برای بی یار ماندن ارباب گریه کنم یا برای بی یار بودن شما که این روزها آتش به جانم می زند. 🍃نمیدانم برای بدن اربا اربا ارباب ناله کنم یا برای قلب شما که با تیر گناهان ما ،زخم خورده است و تکه تکه شده از جفای وفاداران. نمیدانم برای علم بدون گریه کنم یا برای علم شما که هنوز ۳۱۳ یار نداری که به پا خیزند و علمداری کنند. 🍃آقاجانم، روضه ها امسال عجیب دست به کار شده اند و دلها را زیر و رو می کنند. دعا کن برایمان، شاید بیدار شدیم و برای حسین زمانمان کاری کردیم. نامه های بسیاری نوشته ایم ودر چاه به امانت گذاشته ایم. از صدای شمشیرها و بی وفایی خودمان می ترسم... 🍃دلم شدن برایت را آرزو دارد. تو را به جان مادرت برای حال مضطر این روزهایم دعاکن ... ✨اللهم عجل لولیک الفرج ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ٢٢ مرداد ۱۴۰۰
🍃آتش دشمن بر سر رزمنده ها می ریخت. بود، وَلَيَالٍ عَشْرٍ را کسی زمزمه می کرد. ذره ای ترس بر دلشان جا نداشت. اقتدا کرده بودند به اربابشان و با ذکر می جنگیدند. 🍃 در این میان پدری اسلحه به دست مقابل دشمن ایستاده بود و دلش کمی آنطرف تر پیش پسرش بود. مدتی می جنگیدند و هرگاه دلتنگی هایشان کار دستشان می داد لحظه ای بعد در آغوش هم بودند. پدر، پسر را می بوسید و می بویید.و پسر که از آغوش پدر سیراب میشد.گویی یکدیگر را نمی شناسند. 🍃اسلحه به دست می ایستادند در مقابل دشمن. رزمنده ها بی تاب، لحظه عاشقی پدر و پسر را می نگریستند و به یاد و پسرجوانش، علی اکبر می گریستند. 🍃آخر دلِ پدر هم سوخته و شکسته بود، پسر دیگرش حمزه، چند وقتی بود شهید شده وچشمان پدر در انتظار پیکر شده فرزندش، بی قرار بود. 🍃جعفر، کمر خمیده بود از داغ برادر اما همچنان مصمم راه برادر را در پیش گرفته بود. آخر فرمانده لشکر ۱۱ امیرالمومنین بود و همیشه اول خط آماده مبارزه. در ۲۵ شهریور که شهادتنامه جعفر امضا شد، داغ شهادتش دل دوستانش را سوزاند اما رساندن خبر به پدر، داغ بزرگتری بود. 🍃دست به دست هم دادند تا پدر رفقیشان را به بردند. همه بغض کرده اما چه کسی دلش می آمد خبر شهادت فرزند دیگر آقا محسن را برایش بگوید. پدر قرآن را گشود و گفت من خودم میدانم جعفر شهید شده است. انگار کسی قرآن می خواند. يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً  فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي❤️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ اردیبهشت ۱٣۴۴ 📅تاریخ شهادت : ٢۵ شهریور ۱۳۶۴ 📅تاریخ انتشار : ٢۵ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : چنگوله 🥀مزار شهید : بخش صالح آباد از توابع شهرستان مهران
✨بسم ربّ الزهرا(س) 🍃متولد فصل عاشقی بود، با مهر و عطوفتی که او را در قاب چشمان پدر و مادرش باشکوه‌تر جلوه می‌داد. روزگارش را با بنایی می‌گذراند. مادرش می‌گفت، آن روزها که هنوز صحبتی از جنگ و سوریه و دفاع از حریم مطهر (س) درمیان نبود، او در کوچه‌های شهر به دنبال شهادت بود. 🍃کم‌کم زمزمه رفتن بر سر زبانش افتاد. به مادر التماس می‌کرد، اما مهر مادری مانع از دلکندن از او می‌شد. بارها گفته‌ام، قدرتی دارد که می‌تواند کوه را از سر راه آدمی بردارد. چهل روز از رفتنش به تهران به بهانه کار می‌گذشت. روز چهلم زنگ زد و گفت من به آنچه میخواستم رسیدم، و قطع کرد. چند روز بعد، وقتی زنگ زد، به مادر گفت عملیاتی در پیش است. برایم دعا کن. 🍃محرم سال قبل، شب که دیر به خانه آمده بود، در جواب پدرش برای دانستن علت کارش سینه کبودش را نشان داده بود و گفته بود، من محرم سال بعد نیستم. رفته بودم نوکری . کسی چه می‌داند، شاید همان سینه کبود، توانسته بود جواز شهادتش را از صاحب مراسم بگیرد. 🍃او عاشق بود. عاشق و زیباترین راه برای وصال را در شهادت می‌دید. حلب، پلی شد برای او از زمین به مقصد بی‌نهایت. آنان که رفته‌اند خوشا به حالشان. بیایید ما جامانده این مسیر حسینی نباشیم...! ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ مهر ۱٣٧۱ 📅تاریخ شهادت : ٨ مهر ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت زهرا
🍃می گویند سحرها مناجات های را خدا خوب خریداری میکند♡ 🍃گویی همه چیز از همان سحرهایی شروع شد که اشک هایش میان را دست های نوازشگر خدا پاک کرد و به او وعده داد که به زودی خریدارش میشود🙃 🍃گویا زمزمه های های سحرگاهی اش فرشتگان را نیز بی تاب کرده بود و سفارشش را نزد کرده بودند❣ 🍃اخر میدانی، شب همه ارباب را رها کردند اما شب عاشورا را آغاز شهادتش دانست. عهد بست، وفا کرد و چشم هایش را به روی دنیا بست و عاشقانه به سمت روانه شد🕊 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۴ دی ۱۳۶۷ 📅تاریخ شهادت : ۸ مهر ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضای مشهد
بسم ربّ الزهرا(س) 🍂دفترم این‌بار قرار است به وصف شهیدی با اخلاص و باایمان مزیّن شود. شهیدی از دیار انسان‌های و آزاده و بزرگ شده در خانواده‌ای مذهبی و زحمتکش. 🍂شور و هیجان دوران نوجوانی‌اش را با فعالیت های گره زده و عاشقانه در این راه خدمت می‌کرد. سال ۵۸ که عراق بر کوس جنگ خواند، جانش را در دست گرفت و هم نوای کاروان عشاق راهی شد✌️ 🍂جنگ تمام شد اما او هنوز در بین زمینیان سیر می‌کرد گویی خدا او را برای دیگر کنار گذاشته بود. 🍂پس از سال ها انتظار بالاخره رسالت جدیدش را یافت، نه در ایران بلکه در ؛ رسالتی که مرحمی برای روح بی قرارش بود. 🍂گفته بود : دیگر بر نمی‌گردم مگر اینکه برَم‌گردانند. پای حرفش هم ماند! در روزهایی که جایش بین زنجیرزن های خالی بود، پیکر مطهرش را به ایران آوردند😭 🍂و مگر جز برای آنهایی است که زیسته‌اند و حب این دنیای فانی را در دل راه نداده‌اند؟! ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه