eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃شرطش برای این بود که همسرش حضور همیشه او را در جبهه بپذیرد .بیشتر دنبال بود تا همسر ، از روزی که امام گفته بود جنگ در اولویت است درس و را رها کرده و خود را به جبهه رسانده بود. 🍃با خطبه ای که امام خواند شد هم رزمش تا او به نهایت آرزویش که بود برسد. چند روز بعد از عقد، راهی جبهه شد. به قول دوستانش گاهی از تلفن زدن به همسرش امتناع می کرد و عقیده داشت باید فکر و ذهنش به طور کامل در اختیار جنگ و جبهه باشد و به مردم خدمت کند. 🍃از زلزله طبس گرفته تا روزهای جنگ، همه وجودش را صرف خدمت کرده بود. در کارنامه اش سمت ، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه،مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و ۵ به چشم می خورد. با فروتنی خاصی که داشت خیلی ها نفهمیدند او فرمانده است یا رزمنده معمولی... 🍃۶ سال روزهایش در جبهه شب شد و شب هایش شاهد و دعا برای رسیدن به کاروان دوستان شهیدش بود . سرانجام با اصابت گلوله ای که به سرش خورد مجروح شد و پس از گذشت ۲۱ روز در بیمارستان و به دور از جبهه، به خیل شهدا پیوست. 🍃از او دختری به نام به یادگار مانده که مونس مادر است. اندکی تفکر لازم است تا بدانیم چه اندازه مدیونیم به سردار چراغچی ها و خانواده هایشان. کاش به جای زخم زدن، مدیون بودن را یاد بگیریم و مسئول قطره قطره خونشان باشیم💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت رضا
*بسم رب الزهرا* 🍃هر چه پیش میروم، بیشتر مبهوت میمانم. حیرت سراسر وجودم را فرا میگیرد و چشمانم خیره تصویر او میشود. هر چه خودم را مقایسه میکنم نامعادلات بیشتری درگیرم میکند و در اخَر به این پی میبرم که گویی سالهای سال با او فاصله دارم! 🍃شهیده فاطمه پروین روحی را میگویم. ابتدا برای من هم ناشناس بود اما، صدایم زد و قلم من را به نام خود معطر کرد. با او که اشنا میشدم این حس در من قوی تر میشد که او تماما خود را وقف رضای خدا کرده بود. از همان نوجوانی هم فریاد ازادی خواهی اورا میشد از میان صدای مردم در راهپیمایی ها شنید. 🍃از هر چه که میشد با آن به مردم خدمت کرد دریغ نمیکرد و چتر مهربانی اش را بر سر همه می گستراند؛ حتی با خونِ خود هم جهاد میکرد و بارها وبارها در صف اهداکنندگان خون بود. خانه اش را هم متبرک به نام (عج) کرده و سه شنبه ها ٬با نوای دعای توسل و روضه های خانگی دل حضرت(عج) را ارام میکرد! 🍃شنیده بودم از دامن زن، مرد به میرسد؛ شنیده بودم مرد به محرابِ شهادت اقتدا میکند و زن در این راه صبوری اما به چشم دیدم که میشود بانویی شهادت را در آغوش بگیردِ. مانند فاطمه! همان بانویی که شوق زیارت خانه ی خدا، اورا به مکه کشاند و در مراسم برائت از مشرکین، را در آغوش گرفت! 🍃، نمیدانم چگونه باید آن سالیان سال فاصله ای که بینمان است را طی کنم، شاید با اشک شاید سحرنشینی ها و زمزمه ی العفو گفتن هایم میان قنوت وتر. اما هر چه که هست کمی هم حواستان به این پایینی ها باشد. ✨میلادت مبارک ی ایرانی ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۹ تیر ۱۳۶۶ 📅تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : مکه مکرمه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
✨بسم الله الرحمن الرحیم 🍃نمیدانم چرا این روزها کار و بار دلم افتاده دست فرزندان مادرم زهرا(س). چشمم به هر کجا میخورد نامی است از نام های مبارکشان که متبرک شده به پیشوند *سید*‌... 🍃فرزند این خاندان بودن شجاعت میطلبد؛ باید جسور باشی و بی باک باشی و مشتاق چُنان که تا طعم پر پرواز را چشیدی جا نزنی و به قله ها اوج بگیری. 🍃کریم طاهری؛ البته سید کریم طاهری... جوانی ۲۰ ساله که هم همسر بود هم پدر و هم مجاهدی خستگی ناپذیر. استوار بود و از بچگی نان حلالِ سفره ی پدر کار خودش را کرده و اورا از عاشقان امام حسین(ع) قرار داده بود. 🍃تنها دوسال از داماد شدنش میگذشت که تازه عروسش را همچون وهب به خدا سپرد و خود راهی میدان شد! گویا نیتش این بود در جنت پذیرای همسرش باشد و ادامه ی زندگی آسمانیشان بماند برای بعد... 🍃حتی نمیدانم دخترش چند سال و یا حتی شاید چند ماه داشت. اصلا دخترش را دید؟! هایش را خرج او کرد یا دست و دل بازانه همه ی وجودش را نذر بندگی خدا کرده بود؟! 🍃سال ها میگذرد اما هر چه که هست یقین دارم دخترت امروز به داشتن پدری چون تو میبالد؛ خب داستان دخترها پدرانشان هستند؛ جایی میان روضه، وسط روایت بیقراری های دختری سه ساله، دردانه دختر تو نیز با رقیه ی حسین(ع) همقدم میشود و برای خویش ارزوی عاقبت بخیری میکند! 🍃زیر لب زمزمه میکند:« پدرم، قهرمانِ تمام زندگی ام باشد» ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٧ مهر ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۶ فروردین ۱٣۶٧ 📅تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : شاخ شمیران 🥀مزار شهید : نکا_مازندران
‍ 🍃مادر با رویای صادقه ای که در خواب دید، نامش را گذاشت. مدتی بعد، عباسش به مریضی سختی دچار شد‌‌ اما با به صاحب نامش و اشک های مادر، شفا یافت. 🍃در سنگر انقلاب بزرگ شد و با شناسنامه ای که تاریخ هایش با عشق دستکاری شده بود راهی شد. روزهایش در جبهه شب شد. پیوستن دوستانش به قافله را دید و جاماندن شد دلش😞 🍃عشق است و بی تابی اش. وداع با سرزمین شهدا را نپذیرفت و این بار برای یافتن نشانی از دوستانش به خاک های قلاویزان، فکه، و راهی شد...👣 🍃تفحص کرد پیکر های باقی مانده را، های بیرون آمده از دل خاک را، استخوان های پر از را... دوست داشت در سرزمین پر از شهید، پلاک و باقی نماند و دل خانواده های چشم انتظار شهدا را شاد کند... با عراقی ها طرح دوستی ریخت و با دادن هدیه آنان را به همکاری تشویق کرد🌸 🍃اما این دل، اهل جاماندن نبود. متوسل شد به شهدا و از آنان خواست. شاید اشک ریخت، خواند، خدا را خواند و شاید شهدا دعایش کردند...🕊 🍃در آخرین روزهایی که دعوت نامه شهدا به دلش رسید. به مادر گفت برایش حنا بیاورد. به یک دست به نام حسین و به دست دیگر به نام بن الحسن حنا گذاشت. دل مادر بود که ترسید، لرزید، شکست. شاید هم به یاد لحظه ای که مولا علی بر دستهای کوچک ابوالفضل بوسه می زد و از درد گریه می کرد، اشک ریخت😭 🍃خوابی دید که او را به بزم عشق دعوت کرده اند. ساک را بست و به دنبال نشانه ای راهی شد. کار آن روز را نذر حضرت عباس کرد بسم الله گفت و در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد. لحظاتی بعد انفجار در منطقه عملیاتی «والفجر یک »دوستانش را بی تاب کرد. به رسم دست هایش قطع شد و مدتی بعد هم شهد شیرین شهادت نصیبش. شاید هم منتظر اربابش بود...🌹 🍃در هفتمین روز محرم شهید شد و در روز عاشورا ...عراقی ها به رسم دوستی، برایش مراسم گرفتند. بوی از سرزمین های جنوب میاد. از فکه.... شلمچه... طلائیه..... ✍نویسنده : 🍃به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۸ مهر ۱۳۵۱ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۷۵ 📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۴۰
🍃فاتح قلب ها بود او که هم زمین را با بودنش مفتخر کرد و هم میهمان همیشگی شد... از هوش و زکات و تواناییش چیزی نمیگویم اما همین یک جمله کافیست که قبل از اعزام به برای ادامه تحصیلات دانشگاهی بورسیه شده بود و در حوزه علمیه به عنوان یک نخبه میشناختندش😍 🍃در بین همکلاسی هایش کم سن ترین بود اما در همه مباحثه ها شرکت میکرد طوری ک اگر کسی اورا نمیشناخت متوجه سن و سال کم او نمیشد... 🍃قبل از رفتن برای گرفتن دکتری در رشته حقوق اقدام کرده بود. از کودکی برای اهلبیت می‌خواند و مداحی میکرد شاید همان روزها بود که این چنین سرنوشتی را برای خود رقم زد...کسی چه می‌داند شاید هم در راهیان نور ضمانت شهادت گرفت.... 🍃وقتی که سوریه میرفت مادرش هیچ وقت صورت اورا نبوسید، چون اعتقاد داشت مسافر دیگر باز نمیگردد... بار آخری که رفت هم صورت عزیز تر از جانش را نبوسید اما دست تقدیر برایش اینگونه نوشته بود که مسافرش برای همیشه در دلش بماند، به مادرش قول داده بود دو هفته ایی برمیگردد و اینجاست که ثابت میشود او مرد واقعیست سر قولش ماند و دوهفته ایی برگشت و آن هم چه برگشتنی رضا دیگر فقط دردانه مادر نبود، او عزیزِ خدا شده بود و خدا خریدارش، و این مادرش بود در حسرت صورت ماهه پسرش...😔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ مهر ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ اسفند ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ٩ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : مشهد_بهشت رضا
🍃لباس های راپل و هایش را خودش تهیه کرد و همه چیز خرید تا از س.پاه چیزی نگیرد. سفارش کرده بود؛ که اگر شهید شد و مراسمی برگزار شد. از س.پاه هیچ کمکی قبول نکنند. آخر هم مادرش به وصیت اش عمل کرد. 🍃قضات مجازی و حقیقی، مواظب باشند؛ چگونه روایت می کنند و در پایان چگونه می کنند. با کج و قوس روایت کردنِ میدان رفتنِ این علی اکبرها، خود را مدیون نکنید. 🍃هر مصداق یک ویژگی است، نام گذاری این مصداق هم با شما، که چه نیرویی باعث می شود؛ در دمای هشت درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر بروی تا دل دشمن؛ تا جاده شناسایی شود😊 🍃هرشهید حسرت دارد، اما حسرت ، امیر حسین ۷ ساله است که هرگاه دلش سنگینی می کند، چیزی جز سنگِ سردِ شهدای گمنام، وزن دلش را کم نمی کند. جایی که شامه ای از عطر و بوی پدر می دهد. 🍃شاید گاهی برای بازکردن مسیر شهادت باید توی سرمای استخوان سوز، سینه خیز بروی و خوش رقصی کنی...❣️ ♡تولدت مبارک شهید مدافع♡ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۰ مهر ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۱ دی ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : مفقودالاثر 🕊محل شهادت : سوریه
🍃پرواز پرستو ها به هنگامهٔ بهار، در آسمان آبی و هوای اردیبهشت ماه آنچنان برایم لذت بخش و زیباست که نمیتوانم چشم بردارم از این صحنه ناب. 🍃حقیقت زیبایی این صحنه، پرستوهایش هستند که و همراه با هم‌بالان خود به اوج آسمان می‌روند و میچرخند. به گمانم تا آسمان هفتم پرواز میکنند! 🍃پرستوهای نگاه من فرزندان آدم هستند، بر زمین. بال نمیخواهند همان یک‌جفت پوتین و لباس رزمشان بالی میشود که در هرجای این صفحه جغرافیا پرواز کنند، به مقصد میرسند. 🍃اینبار هم یک جفت و یک دست لباس بالی شدند برای سبک پریدن رزمنده ای به نام رحیم کابلی! خستگی و ناامیدی واژه های غریبی با روح او بودند، برای اویی که هشت سال را کنار همرزمانش جنگید و حراست از این خاک را عهده دار شد. 🍃زمانی هم که زنگ تفریح را زدند دور استراحت خط کشید و بار سفر بست به جایی که (س) در آن آرام گرفته بود. آن روزها فصل کوچ کردن پرستو های بیقرار به بود! 🍃خلاصه بگویم از زندگانیش، میرسم به ، و آسمانی شدن به رسم حضرت مادر. رفاقت دیرینه ای با بلباسی داشت. رفاقتی از جنس آسمان! 🍃 بهتر بگویم؛ عهدشان تا بهشت بود! و هردو آن لحظه الوعده وفا گفتند که در یک خاک آرام گرفتند، روحشان پیوند خورد و به آسمان پرواز کرد. اما تقدیر چند سال بعد چیز دیگری را رقم زد، بلباسی از خانطومان دل کند و به دیار خود برگشت ولی $رحیم... 🍃همسایه عقیله بنی هاشم شد و به رسم بی نشان ماند. سالروز تولدت مبارک *! پ.ن*در وصیت نامه اول خود شهید( به تاریخ۹ آذر ۹۴)آمده که روی قبرم بنویسید فدایی ولایت، نوکر حرم. ✍نویسنده : ♡ به مناسبت سالروز ♡ 📅تاریخ تولد : ۱۱ مهر ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ۱٧ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه
💫و سلامٌ لکَ منْ اَصحابِ الْیمین 🍃اصحابی که در دنیا بودن را به معنای واقعیشان به تصویر کشاندند. و مصداق بارز اصحاب الیمین و اصحاب المیمنه شدند، همانانی که مقربانند و فی جنات نعیم، جاودان هستند✨ 🍃اصحابی که در دنیا به ریسمان الهی چنگ زدند و حزبشان، حق بود، آنانی که هر کدام به نحوی راه حق را به زیبایی نقاشی کردند، و چه بسا اینکه خونشان را سرخابه ی این طریق کردند و نفَسشان را مایه زینت و جلای آن قرار دادند♥️ 🍃؛ اهل میمنه‌ای بود که‌ در این وادی خاکی به ریسمان حزبِ الهی چنگ زد و زندگی خود را وار در دفتر روزگار به خط کشاند که اینگونه سابقون گون، در راه از حریم آل الله جان خود را فدا نمود🕊 🍃یقینا درست است، اهل میمنه رهرویی مخبر و هوشیار چون امیر رضاها میطلبد. همچون امیررضا . مرد میدانی که الحق و الانصاف حتی میشود از وصیت نامه شان درس ها گرفت. 🍃و اینگونه میشود در ضمیر ناخودآگاهم این فراز از شهید حک میشود: "سعی کنید حزب الله باشید و باقی بمانید، نه حزب باد که در مواجهه با حزب دچار از هم گسیختگی روحی، روانی و فکری میشوند و در کلام و عمل همراه آنها میشوند." 🍃آری حتی میشود از وصیت نامه هایشان درسها گرفت، حقا که شما اصحاب المیمنه اید، گوارا باد منزلگاه ابدیتان. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٢ مهر ۱٣۵۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حلب_سوریه 🥀مزار شهید : رشت
🍃همیشه گفته‌ام نام، تاثیرگزار ترین شاخصه یک فرد است.و همین نام، می‌تواند تو را به سعادت برساند. مثلا که باشی، و ارادت در جانت ریشه می‌کند و با اندیشه ظلم‌ستیزی، این یادگارِ مولای ، بزرگ می‌شوی. 🍃درست شبیه پسری که تاثیرنامش، شجاعت و دلاوری بود. در دریایِ مواج انقلاب، به سمت حقیقت شنا کرد و کنار سیلِ عظیمِ حق طلبان پهلو گرفت. 🍃در تظاهراتِ شهر، ردپایِ حسین دیده می‌شد. اویی که با مردمش هم‌صدا شد تا ریشه ظلم را نابود کنند. و این ستم‌ستیزی رشته اتصال او با معبود شد. حسین مرادی، از شهدایِ مبارزاتِ انقلاب است. 🍃از آنهایی که از جانِ خود گذشتند تا زمینه تحول و انقلاب در کشور ایجاد و مردم بیدار شوند و حق را طلب کنند. خونِ امثال حسین، نهالِ جوانه زده انقلاب را آبیاری کرد تا ریشه در جانِ جهان بِدَواند. ما مدیونِ جان برکفانِ زمینه سازِ انقلابیم. 🍃یا شهید؛ امروز میلادِ زمینیِ توست و ما این خجسته اتفاق را به جشن نشسته ایم. نگاهمان کن♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣ مهر ۱٣٢٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۶ آبان ۱٣۵٧ 📅تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دبیران
♡هوالعشق♡ یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد* 🍃 وهب* را که میشناسی؟ از او که می خواندم، پیش از خودش همسرش را می ستودم‌. را، شهامتش را، عمق عشقش را. مگر نه اینکه ، خلاصه می شود در رضای معشوق☺️ 🍃 آنگاه که دل ، می تپید برای عروج، برای لبیک و برای وصال، دختری دلداده، بندهای دلبستگی را از روحش می شکافت و مردش را به آغوش پر ارج دلدار حقیقی می‌سپرد. 🍃و من در این اندیشه ام که چه بسیار وهب ها و ها*، در فراسوی مرزهای عشق، روح هایشان را به یکدیگر پیوند می زنند و جان‌نثاری می کنند بهر حق. 🍃و من در این اندیشه ام که بانو*، آنگاه که به پیشواز مردش می رفت، قلبش حامل چه احساسی بود؟ آنگاه که با رزهای سرخی که عشق از آنها می چکید و معجری سپید که از سرور سپیدبختی یارش به سر داشت، به پیشواز مالک قلبش می رفت، به چه می اندیشید؟ 🍃آنگاه که برای آخرین بار، انگشتان لرزانش را روی پوست تهی از گرمای "او" میکشید، چه از ما می خواست؟ چیزی جز تداوم راهی سرخ که سرشار از خون وهب ها و ها* است؟😓 🍃بیا هر گونه که می توانیم، با و مال و و قلم، جهان را مهیای آمدن گردانیم. بیا برخیزیم و یاعلی گوییم❤ پ.ن: *جناب حافظ *وهب بن وهب که در برخی منابع از او به وهب بن عبدالله کلبی یاد شده‌است، جوانی (مسیحی) مذهب بود که در مسیر حرکت (ع) به سوی کربلا به دست وی آورد و در روز عاشورا در کربلا  شد. *همسر وهب که همچون او در مسیر کربلا به اسلام گروید. *بانو سمیه یل هیکل همسر شهید فرهنگی والا *شهید وحید فرهنگی والا ✍نویسنده‌ : 🌺به مناسبت سالروز ‌ 📅تاریخ تولد : ۱۵ مهر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : تبریز 🕊محل شهادت : بوکمال، سوریه
☆بسم رب الشهید☆ 🍃درخت اگر ریشه اش استوار در خاک خفته باشد، محال است طوفانی لرزه بر اندامش اندازد! 🍃 هم دوره ایست به ظاهر مملو از هیجان و بازیگوشی اما در بطن این دوره میشود ریشه ی درخت زندگی را محکم ساخت‌. همچون کاری که پدر و مادر ، در آن غفلت نکردند و از همان آغاز کودکی دست اورا به دست اهل بیت سپردند؛ بذر محبت را در او کاشته و چشم هایش را به بندگیِ خدا بینا کردند... 🍃اصلا خیال میکنم، پدر و مادرش راه عاقبت بخیری را برای ا‌و هموار ساختند، فرزند نیز بوی را از دامان آنها استشمام کرد و قدم در این راه گذاشت. 🍃زندگی نامه اش را که مرور میکردم، چشم هایم به شواهد و ایثارش خورد. همان اخلاصی که از آن جوان ۲۵ ساله الگویی برای همگان ساخته و ایثاری که سرآغاز شهادتش شده بود... 🍃لحظاتی قبل از ، به کمک رزمنده ای رفته بود که دشمن سنگر را نشانه گرفته و لحظاتی بعد بوی سیب همه جارا فرا میگیرد... 🍃درست است ندیده ام اما یقین دارم دم آخری، سر بر پای بی کفن گذاشت و دست برسینه زمزمه کرد «السلام علیک یا اباعبدلله»❤️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۶ مهر ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۶۰ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای محمد آباد 🕊محل شهادت : مریوان