eitaa logo
انباز
271 دنبال‌کننده
402 عکس
79 ویدیو
25 فایل
انباز: شریک، دوست، مانند و همتا، محبوب و معشوق. جایی کوچک برای فعالیت دینی ایتا: https://eitaa.com/anbaz60 تلگرام: https://t.me/anbaz60 ادمین: @Sajjaddinparast60 پست اول کانال: https://eitaa.com/anbaz60/2 وبلاگ: http://sdinparasti60.parsiblog.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
: سررشته‌ی عُلْقه‌ی خانوادگی در جانب مرد است و اگر مرد به همسرش علاقه‏مند باشد، زن طبق طبیعت خودش (كه می‏خواهد او را دوست بدارند) علاقه‏مند می‌شود. زن به اینکه دیگری را دوست داشته باشد اهمیت نمی‏دهد، بلکه به محبوب بودن برای دیگری اهمیت می‏دهد؛ یعنی زن آن مردی را دوست می‏دارد كه او را دوست بدارد، مردی محبوب اوست كه او محبوب آن مرد باشد. بنابراین كلید علقه‌ی خانوادگی در دست مرد است و همینكه علاقه‌ی مرد از بین رفت، كانون خانوادگی به‏طور طبیعی منحلّ است. چنین كانونی را -كه باید بر محبت و علاقه و صمیمیت استوار باشد- نمی‌شود با زور و اجبار قانونی نگهداری كرد. زن مانند نوكر یا كارگر نیست كه قانون اجباری بتواند او را بر خلاف میلِ صاحب‌كار، در محل كارش نگهداری كند. (با ویرایش و تغییرات جزئی)
: شرافت زن اقتضا می‌کند که هنگامی که از خانه بیرون می‏رود متین و سنگین و باوقار باشد، در طرز رفتار و لباس پوشیدنش هیچ گونه عمدی که باعث تحریک و تهییج شود به کار نبرد، عملًا مرد را به سوی خود دعوت نکند، زباندار لباس نپوشد، زباندار راه نرود، زباندار و معنی‏دار به سخن خود آهنگ ندهد، چه آنکه گاهی اوقات ژستها سخن می‌گویند، راه رفتن انسان سخن می‌گوید، طرز حرف زدنش یک حرف دیگری می‏زند. اول از تیپ خودم که روحانی هستم مثال می‏زنم: اگر یک روحانی برای خودش قیافه و هیکلی برخلاف آنچه عادت و معمول است بسازد، عمامه را بزرگ و ریش را دراز کند، عصا و ردایی با هیمنه و شکوه خاص به دست و دوش بگیرد، این ژست و قیافه خودش حرف می‏زند، می‌گوید برای من احترام قائل شوید، راه برایم باز کنید، مؤدب بایستید، دست مرا ببوسید. همچنین است حالت یک افسر با نشانه‏های عالی افسری که گردن می‏افرازد، قدمها را محکم به زمین می‏کوبد، باد به غبغب می‏اندازد، صدای خود را موقع حرف زدن کلفت می‌کند. او هم زباندار عمل می‌کند، به زبان بی‌زبانی می‌گوید: از من بترسید، رعب من را در دلهای خود جا دهید. همین‏طور ممکن است زن یک طرز لباس بپوشد یا راه برود که اطوار و افعالش حرف بزند، فریاد بزند که به دنبال من بیا، سر بسر من بگذار، متلک بگو، در مقابل من زانو بزن، اظهار عشق و پرستش کن. آیا حیثیت زن ایجاب می‌کند که اینچنین باشد؟ آیا اگر ساده و آرام بیاید و برود، حواس‌پرت‌کن نباشد و نگاههای شهوت‌آلود مردان را به سوی خود جلب نکند، برخلاف حیثیت زن یا برخلاف حیثیت مرد یا برخلاف مصالح اجتماع یا برخلاف اصل آزادی فرد است؟
: اساساً هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است. وقتی در آفرینش به یک موجود استعداد و لیاقت کاری داده شد، این به منزله سند و مدرک است که وی حق دارد استعداد خود را به فعلیت برساند، منع کردن آن است. چرا می‌گوییم همه افراد بشر اعم از زن و مرد حق دارند درس بخوانند و این حق را برای حیوانات قائل نیستیم؟ برای اینکه استعداد درس خواندن در بشر وجود دارد و در حیوانات وجود ندارد. در استعداد تغذیه و تولید مثل وجود دارد و محروم ساختن او از این کارها برخلاف است.
: میان آنچه «عشق» نامیده می‌شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می‌آید -با اینکه هر دو روحی و پایان‌ناپذیر است- تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمرکزکننده نیروها و یگانه‌پرست است و اما هوس، سطحی و پخش‌کننده نیرو و متمایل به تنوع و هرزه‌صفت است.
: اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‏اند تنها راه آرام کردن غرایز ارضاء و اشباع بی‌حد و حصر آنهاست. اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می‌سازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادی مطلق داد، آنهم بدین معنی که به زن اجازه هر جلوه‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود. اینها چون یک طرف قضیه را خوانده‏اند توجه نکرده‏اند که همان‏طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می‌کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می‌سازد، و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود، بلکه امکان ندارد همه خواسته‏های بی‌پایان یک فرد برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب می‌شود و عقده روحی به وجود می‌آید. به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن. ... از اینجا معلوم می‌شود که عارفان و نکته‌سنجان ما که می‌گویند: مراد هرکه برآری مطیع نفس تو گشت * خلاف نفس، که فرمان دهد چو یافت مراد (گلستان سعدی) با روشن‌بینی و روشن‌ضمیری عارفانه خود به نکاتی برخورد کرده‏اند که این آقایان روانشناس روانکاو که در عصر علوم نامشان جهان را پر کرده متوجه نشده‏اند.
: آنچه [درباره پوشش زنان] بعدها حتی در میان متشرعین تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد مافوق توصیه‏های اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذكر نام همسر نوعی كشف عورت تلقی می‌شود.1️⃣ پیغمبر اكرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار در محاورات خود نام همسرشان را می‏بردند كه خدیجه یا فاطمه یا امّ حمیده چنین و چنان كرد؛ ولی امروز اگر یك مرجع تقلید نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهل بیت» یا «والده فلانی» یا «خانواده» و امثال اینها ببرد كاری زشت تلقی می‌شود؛ درصورتی كه رسول اكرم از همسرش با كلمه «حمیرا» تعبیر می‌کند كه نشان دهنده زیبایی و رنگ پوست اوست. همچنین امروز یك ملای معروف و مورد توجه عوام اگر همسرش سرتاپا پوشیده نباشد و بخواهد از جلوی جمعی عبور كند امری مستنكر تلقی می‌شود. ستر وجه و كفین به اجماع فقهای فریقین واجب نیست، حداكثر این است كه مستحب است؛ اما اگر همسر یك روحانی موجّه میان عوام، ستر وجه و كفین نكند از هر فسقی برای آن روحانی مهمتر جلوه می‌کند. شیخ انصاری در «كتاب النكاح» راجع به سیره‏های امروز كه ارزش چندانی ندارد به موضوع نظر بر محاسن مخطوبه2️⃣ مثال می‏زند و می‌گوید با اینكه قطعاً از نظر شرعی جایز است ولی امروز اگر به شخص محترمی اینچنین پیشنهاد شود كه دخترت را می‏خواهم برای ازدواج ببینم فوق العاده مستنكر تلقی می‌شود. پس آنچه بعدها رخ داده بالاتر است از حدود توصیه اخلاقی اسلامی. البته خود اعراب، نه اولیای دین، در این جهت بی‌تأثیر نبوده‏اند. خشونت خاص عمری و حلول روح او حتی در سهم بسزایی در این موضوع داشته است. —— پ.ن: 1️⃣ آنچه شهید مطهری اشکال می گیرد، با آنچه در لینک زیر می بینید متفاوت است، هر چند مطالب آقای علم الهدی عمومیت ندارد: https://www.aparat.com/v/wgDLZ/ 2️⃣ مراد از محاسن، زیبایی‌ها است و مراد از مخطوبه، دختری است که از او خواستگاری شده باشد. بنابراین «نظر بر محاسن مخطوبه» یعنی «نگاه خواستگار به زیبایی های دختری که از او خواستگاری کرده است». شهید مطهری این بحث را قبلا در کتاب مطرح کرده است.
انباز
#شهید_مطهری: شرافت زن اقتضا می‌کند که هنگامی که از خانه بیرون می‏رود متین و سنگین و باوقار باشد، در
نقد: ممکن بود از روحانیهای متظاهر به روشنفکری و تجدد مثال زده شود که در این زمان متناسب‏تر است چون عوامفریبی عصر حاضر در این شکل قویتر است. پاسخِ : شما یک مثال پیدا کنید تا اضافه کنیم. خیلی خدانشناسی است که انسان از این تظاهر و ریاها که بر احدی پوشیده نیست، به خاطر تعصب صنفی دفاع کند.
: در جامعه‏ای مانند جامعه ما که معیارها فقط شعارهاست، بر روحها و معناها کاری نیست،1️⃣ و جامعه ما از نظر شعار ...،2️⃣ و برعکس از نظر شعار علوی است و از لحاظ روح و معنی ضدّ علوی. وای به حال کسی که بخواهد مانند علی صراحت و صلابت به خرج دهد و اسلام را بر مشایخ -آنجا که تعارض پیدا می‌شود- مقدم بدارد و شعارش این باشد: انَّ الْحَقَّ وَالْباطِلَ لا یعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ. من خواسته‏ام با ارائه ... آینه به دست خشکه‌مقدسان بدهم ... و بفهمند که از دست امثال آنها چه بر سر مسلمین آمده و می‌آید. آری جامعه ما جامعه شعارهاست نه جامعه مبادی و حقایق ... این فکر که زن فقط و فقط باید در کنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم و از هر کمالی الزاماً باید محروم بماند و کاری جز اطفاء شهوت مرد و خدمتکاری او ندارد ... که علاوه بر اینکه با اسلام جور نمی‌آید بر ضد عواطف انسانی است. —— پ.ن: 1️⃣ نگاه فقه مقاصدی شهید مطهری در این کتاب بسیار پررنگ و قابل ملاحظه است. 2️⃣ این همه جای خالی (که با سه نقطه پر شده اند) در متن این کتاب عجیب است. آیا نوشته‌های شهید مطهری ناخوانا بوده یا مصلحتی (مثل رویکرد تقریبی) حذف آن عبارات را می‌طلبیده؟ اگر کسی محذوفات را می‌داند لطفا برای بنده ارسال فرماید: @Sajjaddinparast60
#❌📛♨️ : به طورکلی افرادی که به دین می‌گروند و سپس بیرون می‌روند از افرادی که از اول گرایش پیدا نکرده‏اند خشن‏تر و ضد انسان‏تر می‌شوند؛ زیرا دین به حکم نیروی عظیم خود همه عواطف دیگر انسانی را تحت الشعاع قرار می‌دهد و اگر رفت همه آنها را که در خود هضم و جذب کرده بود نیز با خود می‌برد. این است که افرادی که زمانی متدین بوده و سپس بی‌دین شده‏اند از بی‌دین‏های اوّلی خشن‏تر و بی‌عاطفه‏تر و خطرناکتر می‌شوند. اما از این طبقه، متدینان منحرف‌شده و کج‌سلیقه‌ی خشکه‌مقدس‏اند. این طبقه علاوه بر اینکه عواطف انسانی‏شان تحت الشعاع عاطفه دینی قرار گرفته و از تأثیر مستقل افتاده، نیروی دین به حکم اینکه منحرف شده، اثر خود را نمی‌بخشد و از آن طرف چون زایل نشده و به صورت انحرافی کار می‌کند به همان قدرت که مقتضای نیروی دین است فعال است. اینها دیگر از هر سَبُعی1️⃣ خطرناکتر و وحشتناکترند. تاریخ نشان می‌دهد که بی‌رحمانه‌ترین جنگها، کشتارها، زجر و شکنجه‏ها به وسیله خشکه‌مقدسان صورت گرفته است. بزرگترین نمک‌نشناسی‏ها را اینها انجام می‌دهند زیرا یحْسَبونَ انَّهُمْ یحْسِنونَ صُنْعاً. جنگهای صلیبی، جنگهای خوارج، حتی فاجعه کربلا ساخته دست این طبقه است ... —— پ.ن: 1️⃣ سبُع: حیوان درنده (مطلقا). (دهخدا)
: من حین تألیف کتاب از جهتی مایل نبودم که این جمله‏ها را [از نهج البلاغه درباره زنان] نقل کنم ولی دیدم اگر نقل نکنم برخی خیال می‌کنند که من از ذکر دلیل مخالف امتناع کرده‏ام.1️⃣ ...2️⃣ علت اینکه من مایل نبودم این جمله‏ها را بیاورم ترس از این بود که شخصی به سرش بزند و بنویسد که این جمله‏ها از مولی‏ نیست و از ابن مقفّع ایرانی است و از بقایای افکار مجوس است و از این راه لطمه‏ای به حیثیت نهج البلاغه وارد شود که به هر حال اکثریت قریب به اتفاق مطالبش برای من قطعی است که از خود مولی‏ است. نهج البلاغه که افتخار ماست نیاز شدید دارد به تحقیق سندی، و خوشبختانه در هند و در عراق یا کشور عربی دیگر، و در ایران وسیله آقا شیخ محمد تقی شوشتری، مساعی جمیله‏ای انجام شده و می‌شود در این زمینه، و من الآن نمی‌دانم درخصوص وصیت به حضرت امام حسن چه تحقیقی صورت گرفته است؛ اگر کسی اطلاعی داشته باشد و به من بدهد ممنون می‌شوم.3️⃣ —— پ.ن: 1️⃣ یکی از اشکالات مهم و رایج در نوشته ها و بیانات علمی، سانسور کردن ادله ای است که ممکن است خلاف نظر ما را برسانند. انصاف علمی شهید مطهری را می توان در این موارد نیز به وضوح دید؛ رضوان الله علیه. 2️⃣ اینجا حذف و جابجایی انجام داده‌ام؛ زیرا به مطلب، لطمه‌ای نمی‌خورد. 3️⃣ اصولا نباید یک حدیث را به صرف وجود در نهج البلاغه معتبر بشماریم. طبق ضوابط، هم به لحاظ سندی و هم به لحاظ محتوایی، این فقرات از حدیث مذکور، مورد اشکال و غیر معتبر است، و دست کم اجمال دارد و نمی‌توان طبق آن به تکلیف رسید. نهایتا این احتمال تقویت می‌شود که اصل وصیت امیر مؤمنان (علیه السلام) ریشۀ درستی دارد، اما چه بسا شاخ‌وبرگ‌هایی توسط دیگران بر آن افزوده شده باشد؛ چنانکه در برخی موارد، نظیر هم دارد.
: مراجع [تقلید]، فوق انتقاد به مفهوم صحیح این کلمه نیستند و ... غیر معصومی که در وضع قرار گیرد، هم برای خودش است و هم برای اسلام. البته تزکیه نفس نمی‌کنم (وَ ما ابَرِّئُ نَفْسی انَّ النَّفْسَ لَامّارَةٌ بِالسّوءِ) اما این قدر می‌دانم که همواره زبان خود را از زشتگویی خصوصاً نسبت به طبقه مراجع، حتی نسبت به آنهایی که از آنها به شخص من بدی رسیده است، حفظ کرده‏ام. ضمن اینکه مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر کسی در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر چنین چیزی بود، شرط عدالت بلاموضوع بود.
اگر می‌خواهید درباره پوشش اسلامی زنان مطالعۀ ارزشمندی داشته باشید که از هر لحظه مطالعه، نکته‌ای سودمند به دستتان بیاید، بعید می‌دانم هنوز کتابی به ارزشمندی کتاب با نام موجود باشد. هر چند بخش‌هایی از مطالب این کتاب، از نظر علمی جای بحث و گفتگو دارد. اگر می‌خواهید یک بحث فقهی کامل به صورت استدلالی، روشمند، تحلیلی و جامع درباره یک مسئله را ببینید که هم متکی به روش‌های متقن و اثبات‌شده و به‌روز علمی است و هم پویایی مناسبی دارد و می‌تواند تأثیر مهمی در متن جامعه داشته باشد، اگر می‌خواهید یک بحث دقیق و روشمند در قلمرو تفسیر قرآن کریم ببینید که مدلول‌های نهفته در عبارات قرآنی را کشف و بیان می‌کند، اگر می‌خواهید مدخلی برای و و مباحث () ببینید، اگر می‌خواهید یک نمونه کار میان‌رشته‌ای شایسته و مفید (البته در حد علمی-ترویجی) در زمینه روابط فقه با جامعه‌شناسی و روان‌شناسی ببینید، و اگر می‌خواهید ببینید چطور می‌توان مطالب سخت و پیچیده را در قالب بیانی روشن و روان (البته تا حد زیادی، نه کامل) ارائه کرد، از کتاب شهید مطهری غافل نشوید.
توضیحی درباره کتاب «پاسخ‌های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب» از شهید مطهری: تصور رایج از این کتاب (البته پیش از خواندنش) آن است که وقتی شهید مطهری در کتاب «مسئله حجاب» به دفاع از پوشش اسلامی زنان برخاست، عده‌ای از مخالفان اسلام یا منتقدان حجاب، نقدها و سؤالاتی درباره مطالب این کتاب مطرح کردند و در نتیجه، شهید مطهری با پاسخ به این نقدها، مسیر دفاع از حجاب اسلامی را ادامه داد. در حالی که ماجرا دقیقا برعکس است. پس از انتشار این کتاب، شهید مطهری نسخه‌ای از آن را به یکی از شاگردان فاضلش (که ظاهرا روحانی بوده) هدیه می‌دهد. او هم وقتی می‌بیند شهید مطهری از حضور زنان در جامعه دفاع کرده، و فقط رعایت عفت اجتماعی را (بر اساس آیات و روایات و عقل) کافی می‌داند، شروع می‌کند به تاخت و تازهایی که در میان آنها سخنِ علمی بسیار کم است که محتاج به اندیشیدن و مطالعه‌ی بیشتر (از حد اصل کتاب مسئله حجاب) باشد. از نظر شهید مطهری، او از طرف افرادِ به‌هم‌بسته‌ی فامیلی و طبقه‏ای، شهید مطهری را به عنوان یک فردِ تنها در یک شهر، می‌دَرَد. (مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج‏19، ص: 594) البته ممکن است نسبت به برخی پاسخ‌های شهید مطهری هم نقدهایی وارد باشد، اما مظلومیت ایشان در فضای تاریک متحجران، نمود ویژه‌ای در این کتاب پیدا کرده است. به نظرم مهمترین فایده خواندن این کتاب دو امر است: 1. آشنایی با تفاوت اندیشه‌های متحجرانه و مجتهدانه، و شناخت بیشتر روحیه متحجران، 2. آشنایی با روش نقد دیگران (البته پاسخ‌های شهید مطهری از این نظر قدرت بالایی دارد، اما نقدهای آن شخص ناقد، بی‌فایده یا بسیار کم‌فایده است) https://eitaa.com/anbaz60/612
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕📝اولین سرگشاده دکتر به رئیس‌جمهور (١) 🔴 چگونه ریشه‌های فساد را بخشکانیم؟ جناب آقای سید ابراهیم رئیسی، رئیس محترم جمهوری اسلامی. با سلام و آرزوی مزید توفیقات در خدمت به ملت مغبونِ ستمدیده مفلوک ایران. ▪۱. لازم است پیش از هر نکته‌ای متذکر شوم که در این سی‌و‌اندی سال پس از پایان جنگ، از این قبیل کمیته‌ها و کمیسیون‌ها و ستادها بی‌شمار تشکیل شد اما دریغ از کمترین مبارزه و اقدامی. از جمله بزرگ‌ترین و دهان‌پرکن‌ترین آنها، ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی بود که به دنبال فرمان هشت‌ماده‌ای ۲۰ فروردین ۱۳۸۰ رهبر نظام به سران سه قوه تشکیل شد و هیچ اقدام مؤثر و ملموسی هیچ‌گاه از آن گزارش نشد.  ▪۲. شاید عنوان این سرگشاده تلویحاً دلالت داشته باشد بر اینکه یک راه حل واحد برای خشکاندن ریشه‌های تمام مفاسد وجود دارد اما حقیقت این است که هیچ شاه‌کلید واحدی برای چنین پدیدار ذوابعاد و عمیقا ریشه‌دوانده وجود ندارد. فلذا در این جا فقط می‌خواهم به تعدادی بینش و راهکار اشاره کنم که مانع از نهادینگی هر چه عمیق‌تر و گسترش هر چه فجیع‌تر مفاسد بسیار پیچیده درون نظام شود. ادامه دارد... ✅ https://t.me/Saeidzibakalam/1875
⭕📝اولین سرگشاده دکتر به رئیس‌جمهور (۲) ▪نخستین بینش بنیانی که بر راهبردهای مبارزه با مفاسد تأثیر بسزایی دارد این است که باور کنیم تعدی و تجاوز به بیت‌المال بخش اعظم مفاسد را تشکیل می‌دهد. امیدوارم نیاز به توضیح نباشد که تعدی و تجاوز به مال و اموال همواره میان برخی از مردم وجود دشته و مبارزه با آنها راهکارهای خاص خودش را طلب می‌کند، اما این نوع تجاوز هیچ‌گاه به گردپای تجاوز به بیت‌المال نمی‌رسد. ▪دومین بینش بنیانی که آن هم بر راهبردهای مبارزه با مفاسد تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد این است که باور کنیم تجاوز به بیت‌المال در اکثر قریب‌به‌اتفاق موارد یا از جانب گروه یا باندی از مقامات و مدیران نظام صورت می‌گیرد و یا با تبانی مؤثر و قطعی همین مقامات و مدیران به ثمر می‌رسد. ▪ از دو بینش فوق می‌توان بینش بنیانی سومی را نتیجه گرفت: باید بپذیریم که مبارزه با مفاسد هیچگاه پشت درهای بسته نهادهای حکومتی صورت نمی‌گیرد. شهوت ثروت و شهوت قدرت چموش‌تر، مکّارتر، و دلرباتر از این هستند که مقامات نظام را با این دو شهوت پشت درهای بسته بگذاریم! ادامه دارد... 🆔 @saeidzibakalam
⭕📝اولین سرگشاده به رئیس‌جمهور(۳) : ♦ راهبرد یک. از سه بینش بنیانی فوق، می‌توان راهبرد کاملاً عملی‌ای را نتیجه گرفت: همواره و همه‌جا باید تمام سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌های مقامات و مدیران، به‌ویژه جایی که اموال ملی در میان است به طور کامل و شفاف در معرض دید و اطلاع مردم قرار بگیرد. ♦ راهبرد دوم: راهبرد بزرگ کاملاً مرتبط با راهبرد فوق این است که تمام اقدامات انجام‌شده اجرایی یا قضایی، از قبیل بازداشت تا اجرای محکومیت یا تبرئه، هر گونه اقدام بانکی و مالی، عزل و نصب‌ها در شرکت‌های دولتی و حاکمیتی، ابطال اسناد و مدارک شغلی و حرفه‌ای، مزایده‌ها و مناقصه‌ها و امثالهم، با ذکر نام مقام یا مقامات مربوطه و مؤسسه‌ یا نهاد حکومتی یا شبه‌حکومتی رسماً و علناً و به طور شفاف به مردم اطلاع‌رسانی شود. غسل تعمیدهای یادگار دوران سیاه شیخ محمد یزدی، هاشمی شاهرودی، و شیخ صادق لاریجانی که شرعاً نمی‌توان نام افراد متهم را تا احراز قطعی محکومیت اعلام کرد، امروزه هیچ مقدار اعتبار و وجاهت اجتماعی و سیاسی ندارد. اگر برآنید که وجاهت فقهی دارد، بجا است مراجع تقلید و مجتهدان نیالوده به اهداف و اغراض سیاسی اجتهاد پژوهشی خود را آزادانه و از طریق رسانه‌های خود ارائه کنند. ♦ راهبرد سوم: برای تحقق هر چه فراگیرتر راهبرد دوم، لازم است اَبر‌سیاست راهبردی پنهانکاری در تمام ساحات و عرصات قوه مجریه علناً و رسماً و سریعاً طرد و تقبیح شود. به طوری که تمام مقامات و مدیران اجرایی کشور الزام شوند تمام تصمیمات و اقدامات‌شان را صریح و شفاف و بدون پنهان‌کاری‌های مزورانه فریبکارانه به اطلاع مردم برسانند. ♦ راهبرد چهارم: برای وداع هرچه‌ مؤثرتر و سریع‌تر با اَبَرسیاست راهبردی پنهانکاری نظام لازم است سیاست تثبیت‌شده اسکات و ارعاب و تعقیب قضایی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران تحقیقیِ مستقل و غیر وابسته به جناح‌های حاضر در قدرت کاملاً متوقف شود تا نقش فوق‌العاده تأثیرگذار رسانه‌های امین و وطن‌دوستِ مردمیِ مستقل در عرصه منحط و ضد مردمی سیاست ما تحقق یابد. یادمان باشد رسانه‌های حاکمیتی در ایران عموما تابع مستقیم شبکه‌های قدرت حاکمیتی هستند و این برای مردمسالاری و جمهوریت، یعنی مصیبت عظما! ♦ راهبرد پنجم: جناب آقای رئیسی! اگر حقیقتاً می‌خواهید مبارزه با فساد و مفسدان را برخلاف دوران بسیار تلخ و تاریک آقای حسن روحانی و یاران وفادارش آقای علی لاریجانی و شیخ صادق لاریجانی، جداً تعقیب کنید باید سیاست راهبردی پنجمی را اضافه کنید: سیاست راهبردی مصونیت از تعقیب و حمایت مالی از سوت‌زنان. برای این امر، لازم است قوانینی را بدون فوت وقت تدوین و به مجلس شورا تسلیم کنید. ادامه دارد...
⭕📝اولین سرگشاده به رئیس‌جمهور(۴) ▪ جناب آقای رئیسی! یادتان باشد که عموم نهادهای نظام تا خرخره در فساد اقتصادی/مالی و یا سیاسی و یا هر دو‌ غرق‌اند و کثیری از مقامات ظاهرالصّلاح شبانه‌روز درحال برنامه‌ریزی برای چپاول بیت‌المال‌اند و ملت هم به خاک سیاه نشسته و البته مقامات هم یا با طمأنینه به روی خود نمی‌آورند و یا این میزان از مفاسد و افساد را بسیار کوچک و کم‌اهمیت می‌نمایانند. امروزه‌روز، با پایین‌ترین میزان مشارکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، باید برای شما و سایر مقامات عالی و عالی‌تر اظهرمن‌الشمس شده باشد که میزان مقبولیت و پایگاه مردمی نظام در چه وضعی است و به سرعت روی به کدام سو دارد. ▪ جناب آقای رئیسی! شعار دولت خود را عدالت‎محوری، فسادستیزی و مردمی‌بودن خوانده‌اید. قریب به یک‌ماه از اولین جلسه کمیته‌ای مرکب از وزیر اطلاعات، رئیس اطلاعات سپاه، رئیس دیوان محاسبات، رئیس کمیسیون اصل نود مجلس، معاون سازمان بازرسی، و دبیر مبارزه با مفاسد اقتصادی می‌گذرد. در آن روز اعلام کردید که می‌خواهید: «در روز نخست تشکیل دولت اقدامات عینی را آغاز کنیم.» ... آیا اطلاعی از بررسی‌ها، پیشنهادات و اقدامات این همه دستگاه قدرتمند نظام دارید؟ آقای رئیسی! یک ماه مدت کمی نیست! اگر می‌خواهید آهنگ زوال ستون فقرات اصلی نظام، همان مقبولیت مردمی نظام، کمی کاهش پیدا کند: (۱) گزارشی شفاف و صریح از اقدامات اولیه این کمیته و هر یک از نهادهای مسئول به مردم ارائه کنید. (۲) ماهانه گزارشی از تمام اقدامات انجام‌گرفته را به زبانی روشن و کاملاً قابل فهم مردم ارائه کنید. (۳) از صدا و سیمای غیر مردمیِ گوش‌به‌فرمانِ نظام بخواهید عملکرد این کمیته را هر ماهه با دعوت از اساتید دانشگاهی و فعالان سیاسی مستقلِ وطن‌دوستِ صریح‌اللهجه طی جلساتی به نقد و ارزیابی بگذارند. ▪ «فان توّلوا فقل حسبی‌الله لا‌الله الّا هو علیه توّکلت و هو ربّ‌العرش‌العظیم» (سوره مبارکه توبه: ۱۲۹). والسّلام علی من اتبع‌الهدی زیباکلام ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ 🆔 https://t.me/Saeidzibakalam/1876
: مى‏گويند در زمان رياست مرحوم يك روز عده‏اى كه نام طلبه روى خود گذاشته بودند ولى طلبه واقعى نبودند (طلاب واقعى هميشه از اين گونه اعمال و ماجراها خود را دور نگه مى‏داشتند) در حالى كه نفَس مى‏زدند و يك دايره شكسته و يك دمبك شكسته در دست داشتند آمدند به منزل مرحوم آقا نجفى. ايشان پرسيدند چه خبر است؟ از كجا مى‏آييد؟ اينها چيست در دست شما؟ گفتند در مدرسه بوديم كه به ما اطلاع دادند در چندين خانه آن طرف مدرسه مجلس عروسى است و در آنجا دايره و دمبك مى‏زنند. از پشت بام مدرسه از روى بامهاى خانه‏ها از اين پشت بام به آن پشت بام رفتيم تا به آن خانه رسيديم. داخل آن خانه شديم و مردم را زديم و دايره و دمبك آنها را شكستيم. يكى از آنها جلو آمد و گفت: من خودم رفتم جلو سيلى محكمى به گوش عروس زدم. مرحوم آقا نجفى گفت: حقيقتاً نهى از منكر هم همين است كه شما كرديد! چندين منكر به نام نهى از منكر مرتكب شديد: اولًا مجلس عروسى بوده. ثانياً شما حق تجسس نداشته‏ايد. ثالثاً شما چه حق داشته‏ايد از پشت بامهاى مردم برويد. رابعاً كى به شما اجازه داده كه برويد و زدوخورد كنيد؟ نظاير اين داستان در گذشته زياد بوده است؛ خوشبختانه حالا نيست، ولى حالا هم بايد بدانيم بسيارى از نهى از منكرها روى قانون امر به معروف و نهى از منكر نيست، بلكه خود آنها منكراتى است كه بايد جلوى آنها گرفته شود.
✅♨️ : در اخبار وارد شده كه امر به معروف و نهى از منكر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله يد و عمل. ما معمولًا از مرحله قلب به جاى آنكه اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاى بيجا مى‏فهميم؛ و از مرحله زبان به جاى آنكه بيانهاى روشن‌كننده و منطقى بفهميم كه قرآن مى‏فرمايد: ادْعُ الى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ (نحل 125)، موعظه‏ها و پندهاى تحكم‌آميز مى‏فهميم؛ و از مرحله يد و عمل هم به جاى اينكه تبليغ عملى و حسن عمل و همچنين تدابير عملى بفهميم، تنها اين مطلب را فهميده‏ايم كه بايد اعمال زور كرد. روى هم رفته ما براى گفتن ونوشتن و خطابه و مقاله زياده از حد، اعجاز قائليم؛ خيال مى‏كنيم با گفتن و زبان، كار درست مى‏شود، در صورتى كه: سعديا گر چه سخندان و مصالح‌گويى به عمل كار برآيد به سخندانى نيست‏ در حديث است: كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ الْسِنَتِكُمْ،1️⃣ مردم را به دين حق و صلاح دعوت كنيد اما با ابزارى غير از ابزار زبان يعنى با ابزار عمل. در حديث ديگرى است -كه معمولًا مورد استناد فقها در باب امر به معروف و نهى از منكر است- كه: ما جَعَلَ اللَّهُ بَسْطَ اللِّسانِ وَ كَفَّ الْيَدِ وَ انَّما جَعَلَهُما يَبْسُطانِ مَعاً وَ يَكُفّانِ مَعاً؛2️⃣ يعنى چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز باشد ولى دست بسته باشد، بلكه اگر باز است هر دو بايد باز باشد و اگر مى‏خواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، يعنى اگر عمل در كار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد. ... بالضروره، گفتن و نوشتن خصوصاً اگر همان طورى باشد كه قرآن فرموده، حكمت و موعظه حسنه باشد، حقايق را روشن كند، تنها به صورت پندهاى تحكم‌آميز و آمرانه نباشد، شرط لازمى است ولى به اصطلاح شرط كافى و يا علت تامّه نيست. و چون از زبان بيش از اندازه انتظار داريم و از گوش مردم هم بيش از اندازه انتظار داريم و مى‏خواهيم تنها با زبان و گوش همه كارها را انجام دهيم و انجام نمى‏شود، ناراحت مى‏شويم و ناله و فغان مى‏كنيم و مى‏گوييم: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايى نرسد فرياد است‏ اين شعر براى ما در همه زمانها صادق بوده و هست. فكر نمى‏كنيم كه ما اشتباه مى‏كنيم، ما بيش از اندازه از اين گوش و زبان بيچاره انتظار داريم. گاهى هم -بلكه بيشتر اوقات- بايد از راه عمل و چشم استفاده كنيم، ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار كنيم تا آنها با چشم خودشان ببينند؛ يك مقدارى هم به اين گوش و زبان بيچاره استراحت بدهيم. —— پ.ن: 1️⃣ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 78 2️⃣ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏5، ص: 55
: هر كارى منطقى مخصوص به خود دارد كه كليد آن كار است. چيزى را كه ما خوب شناخته‏ايم و بيش از اندازه برايش اثر قائل شديم اولا بیش از اندازه به زبان ارزش قائل شده‌ایم، نه به عمل، ثانیا در عمل هم توجه به عمل فردى بود نه . ثالثا چيزى كه بيش از هر چيز ديگر مورد غفلت است دخالت در امر به معروف و نهی از منکر است. مقصود اين است كه بايد تدابير عملى انديشيد و بايد ديد چه طرز عملى، مردم را نسبت به فلان كار نيك تشويق مى‏كند و از فلان عمل زشت، باز مى‏دارد. (با تلخیص و اندکی تغییر در عبارت)
انباز
#شهید_مطهری: هر كارى منطقى مخصوص به خود دارد كه كليد آن كار است. چيزى را كه ما خوب شناخته‏ايم و بيش
: 1. در مقاله‏اى با عنوان «خروارها پند و نصيحت» آمده: «يك جو درمان بهتر از صد خروار نسخه است. چندين سال پيش در يكى از شهرهاى كوچك واقع در ايالات فيلادلفيا (امريكا) زنها مبتلا به شده بودند. ابتدا كشيشها و روزنامه‌نويسها و خطبا و فصحا تا مى‏توانستند راجع به بدى قمار خصوصاً براى زنها گفتند و نوشتند، ولى مثل همين حرفهاى خودمانى مانند گردو روى گنبد سُر خورد و پايين افتاد و به جايى نرسيد، تا آنكه شهردار محل به فكر افتاد يكى‌دوتا باشگاه و نمايشگاه هنرى زنانه داير كند و سرگرميهاى مناسب در آنجا فراهم نمايد، از قبيل نمايش بچه‏هاى چاق و تندرست و جايزه دادن به مادران كاردان، و از قبيل كارهاى دستى و غيره، كه هركدام برنامه و ترتيبات خاصى داشت و مردم را سرِ ذوق مى‏آورد. دو سه سالى از اين جريان گذشت كه زنهاى آن شهر بكلى قمار را فراموش كردند. اين را مى‏گويند چاره عملى و تدبير عملى. اين، معناى دخالت دادن منطق و تدبير است در مبارزه با منكرات. اگر آنها مى‏خواستند به موعظه‏ها و خطابه‏هاى كشيشان و مقاله‏ها و روزنامه‏ها قناعت كنند مى‏بايست براى هميشه بنشينند و مثل ما بگويند: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من آنچه البته به جايى نرسد فرياد است‏ 2. از قديم در ميان ما معروف است كه زنها زياد مى‏كنند. الان هم زنهاى قديمى و محجّبه در عين اينكه اهل نماز و روزه و مسجد و عبادت هستند زياد غيبت مى‏كنند، چرا؟ زيرا محيط خانوادگى قديمى ما با آن سبكى كه بود طورى است كه زن بيچاره اگر غيبت نكند حرف ديگر و كار ديگر ندارد. اهل علم و معرفت و كتاب كه نيست. اهل هنر و كاردستى و صنعت كه نيست. در حال فراغت از زحمات خانه سرگرمى ديگرى ندارد جز اينكه دور هم جمع شوند و غيبت كنند. روح بالاخره غذا مى‏خواهد. وقتى غذاى صحيح نرسيد، از گوشت مرده تغذيه مى‏كند: ايُحِبُّ احَدُكُمْ انْ يَأْكُلَ لَحْمَ اخيهِ مَيْتاً (حجرات 12) در حديث راجع به غيبت وارد شده كه: الْغَيْبَةُ ادامُ كِلابِ النّارِ؛ غيبت خورش سگهاى جهنم است. ما تاكنون هرچه خواسته‏ايم جلوى اين عمل را بگيريم از راه موعظه و زبان بوده، در فكر چاره عملى و تدبير منطقى نبوده‏ايم، قهراً بدون اثر مانده، بعد به جاى آنكه خودمان و طرز عمل خودمان را متهم نماييم زنهاى بيچاره را متهم كرده‏ايم كه جنس آنها چنين و چنان است. 3. همچنين امروز در محيط زنهاى متجدد و فرنگى‌مآب ما بيمارى ديگرى وجود دارد و آن بيمارى هوسبازى و ولو بودن در حاشيه خيابانها و پيروى مفرط از مدپرستى و اسراف و تجمل است به طورى كه در اخبار روزنامه‏ها مى‏خوانيم كه اروپاييان اعتراف دارند كه در اين امور زنهاى ايرانى در جهان درجه اول‏اند. اين را هم مى‏خواهيم با زبان و موعظه و يا ملامت و طعنه علاج كنيم و البته با اين وسائل چاره‌پذير نيست. ✅🔻 اگر روزى توفيق پيدا كنيم كه عملًا در فكر چاره‌جويى بيفتيم و منطق را در امر به معروف و نهى از منكر دخالت دهيم همه اين مشكلات به خوبى و آسانى حل مى‏شود.
از امام باقر (ع) نقل شده: "در کوفه به دلیل شادی از کشتن  (ع) چهار مسجد ساخته شد: مسجد اشعث، مسجد جریر، مسجد سماک و مسجد شبث بن ربعی". (بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۹)
کسانی که نگاهی به آسیب‌های دین‌شناسی دارند و با برخوردهای نادرست دیگران در این مسیر مواجه شده‌اند، می‌توانند با مطالعۀ کتاب «» ، سابقه‌ای از این کشاکش‌ها ببینند و با آن شهید بزرگوار، احساس همدردی کنند.1️⃣ ملاحظه حالات روانشناختی و اخلاقی شهید مطهری نیز بسیار درس‌آموز است؛ می‌توان فضائل ایشان را آموخت، و شاید بتوان برای بهتر از او بودن، تلاش کرد. —— 1️⃣ فإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ جاؤُ بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنيرِ (آل‏عمران 184)
انباز
کسانی که نگاهی به آسیب‌های دین‌شناسی دارند و با برخوردهای نادرست دیگران در این مسیر مواجه شده‌اند، م
یکی از نکاتی که در قلمِ ناقدِ است و همان سبک را از بعضی از طلاب درس‌خوان هم دیده‌ام، این است که بعد از بیان یک مطلب، می‌گویند «فافهم» یا «فتأمل» یا «خذ و اغتنم» و امثال آن. کاربرد این عبارات در کتب درسی یا برخی نامه‌نگاری‌ها از آن باب است که استاد صاحب نظری احتمال می‌دهد شاگرد/شاگردان از نکته دقیق مطلبش غفلت کنند و به حق مطلب نرسند. اما وقتی مخاطب او شخص دقیق‌النظری مثل است، دیگر «فافهم» برای چیست؟ خصوصا که او در نوع خود اگر بی‌نظیر نباشد، قطعا کم‌نظیر است و غالب ما محتاجیم به شنیدن ده‌ها «فافهم» و «خذ و اغتنم» از آن محقق والامقام. شاید شهید مطهری هم خواسته به نوعی، از پشت این عبارات، تعریض بیاورد، که یک بار فرموده: «از چیزی نفهمیدم». وقتی با کسی گفتگو می‌کنم و او قاعدتا اهل دقت در کلمات است یا سخن من چندان سخن پیچیده‌ای نیست، چرا باید بگویم «خذ و اغتنم»؟ کلاس داره؟! خیلی خوبه که درباره عادات خودمون، از جمله عادات قلمی و زبانی‌مون فکر کنیم و اگر اشکالی دارند، اصلاح کنیم.
انباز
#شهید_مطهری: در تاريخ اسلام خودمان، تنها در صدر اسلام است كه مى‏بينيم بانوان نقش مؤثرى از نظر سياسى
: عايشه همواره زنان انصار را اينچنين ستايش مى‏كرد: «مرحبا به زنان انصار. همينكه آيات سوره نور نازل شد يك نفر از آنان ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيابد. سر خود را با روسری‌هاى مشكى مى‏پوشيدند. گويى كلاغ روى سرشان نشسته است.» در سنن ابو داود جلد 2 صفحه 382 همين مطلب را از امّ سلمه نقل مى‏كند با اين تفاوت كه امّ سلمه مى‏گويد: «پس از آنكه آيه سوره احزاب (يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلابيبِهِنَّ) نازل شد زنان انصار چنين كردند.».1️⃣ —— پ.ن: 1️⃣نکتۀ اساسی این دو روایت آن است که مردم مخاطب قرآن، به راحتی تکلیف جلباب را پذیرفتند. این مسئله مبتنی بر علل فرهنگی است که پیش از سوره احزاب با حکمت الهی تدبیر شده بود، و ادبیات آیه 59 احزاب نیز گویای همین معنا است.
: بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اينكه اسلام اساساً به پوشش زن هيچ عنايتى نداشته است. از سخنان نهرو برمى‏آيد كه روميان نيز (شايد تحت تأثير قوم يهود) حجاب داشته‏اند و رسم حرمسرادارى نيز از روم و ايران به دربار خلفاى اسلامى راه يافت. اين نكته را ديگران نيز تأييد كرده‏اند.
حضرت مرحوم یئتوب امامه مصیبتْ مصیبت اوستوندن نظرده ایمدی همان حالتی مجسَّم دور ییخوبلا قولسوز علمدارینی فرات اوسته یانان بو حسرته، شط فرات علقم دور یئتن زمان باشی اوسته، گؤروب نفَس گلمور هله اورک قانی گلماقلیغا دمادم دور دؤلوبدی قان گؤزونه دیده دن آخار یوزونه گُل اوزره بس دیه‌سن قطره قطره شبنم دور الین قؤیوب بئلینه دیلده ذکر واعباس دئدی بوکولدی بئلیم آه قامتیم خم دور الون الیمدن آلوب ائتدیلر شهید سنی بو قوم ایمدی منیم قتلیمه مصمم دور سنون گؤزونده منم، اؤز گؤزونده سن منی گؤر بو پرده پردۀ چشمونده خونِ دیده‌م دور مدادِ سُرخیله سینونده آیۀ قربان یازوبلا صفحۀ قرآن کیمی مترجم دور اگر یاتوب علمون ائتمه غم قیامت دن او گون لوای شفاعت سنه مسلّم دور ... باشین گؤتوردی دیزیندن ایاقینه قؤیدی محبت عالمینین سرّی اؤزگه عالم دور (با اندک ویرایش)
انباز
#شهید_مطهری: بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب، حجاب از آنچه در زمان رسول اك
: در ميان اعرابِ جاهليت پوشش نبود1️⃣ و در عين حال امنيت فردى به واسطه زندگى خاص قبيله‏اى و بدوى وجود داشت؛ يعنى در همان وقت كه در ايران، ناامنى فردى و تجاوز به ناموس به حد اعلى وجود داشت و پوشش هم بود، در عربستان اين گونه تجاوز بين افراد قبائل وجود نداشت. امنيتى كه در زندگى قبيله‏اى وجود نداشت يعنى امنيت گروهى بود و اين گونه عدم امنيت‏ها را پوشش نمى‏تواند چاره نمايد. به اين معنى كه قبيله‏اى به قبيله ديگر شبيخون مى‏زد. در اين شبيخونها كه به وسيله قبيله بيگانه انجام مى‏شد همه چيز دستخوش غارت مى‏گرديد، هم مرد اسير مى‏شد و هم زن، پوشش زن براى او امنيت نمى‏آورد. زندگى اعراب جاهليت با همه تفاوت عظيم و فاحشى كه با زندگى صنعتى و ماشينى عصر ما داشته، از اين جهت مانند عصر ما بوده يعنى فحشا و زنا حتى در مورد زنان شوهردار فراوان بوده است. ولى به خاطر يك نوع دموكراسى و نبودن حكومت استبدادى كسى زن كسى را به زور از خانه‏اش بيرون نمى‏كشيد. با اين تفاوت كه نوعى عدم در زندگى ماشينى امروز هست كه در آن عصر نبود. پوشش براى جلوگيرى از تجاوز كسانى است كه در يك جا زندگى مى‏كنند.2️⃣ برحسب خوى و عادت قبيله‏اى بين افراد يك قبيله اين‏جور تجاوزها وجود نداشته است. لهذا نمى‏توانيم بگوييم كه اسلام صرفاً به خاطر برقرار ساختن امنيت دستور پوشش را وضع كرد. نمى‏خواهيم بگوييم كه مسأله امنيت زن از گزند تجاوز مرد به هيچ وجه مورد توجه قرآن کریم نبوده است، یا در عصر ما اين فلسفه بى‏مورد است و امنيت كامل براى زن از ناحيه تجاوزات مردانه برقرار است؛ بلکه تجاوزات به عنف كه در كشورهاى به اصطلاح پيشرفته همه روزه رخ مى‏دهد، در روزنامه‏هاى ما هم منعكس است. —— پ.ن: 1️⃣ ظاهرا مراد شهید مطهری این است که پوشش خاص مورد نظر شرع اسلام نداشتند. 2️⃣ با توجه به اینکه طبق آیه 59 احزاب، حجاب واجب شده تا زنان آزار نبینند، آیا از مطالب شهید مطهری چنین برمی‌آید که این آیه، حجاب را بر زنانی لازم می‌داند که شهروند یک حکومت مرکزی باشند؟
: ابن خلدون در مقدمه خويش فصلى دارد تحت عنوان «فَصْلٌ فِى الْحِجابِ كَيْفَ يَقَعُ فِى الدُّوَلِ وَ انَّهُ يَعْظُمُ عِنْدَ الْهَرَمِ». در اين فصل بيان مى‏كند كه حكومتها در بَدو تشكيل ميان خود و مردم حائل و فاصله‏اى قرار نمى‏دهند ولى تدريجاً حائل و پرده ميان حاكم و مردم ضخيم‏تر مى‏شود تا بالأخره عواقب ناگوارى به وجود مى‏آورد. ابن خلدون كلمه «حجاب» را به معنى پرده و حائل (نه پوشش) به كار برده است.