هدایت شده از هادیانه ها
#خاطرات_تبلیغ_فاطمیه 3⃣
💢تنوع کار تبلیغی در مسجد💢
✅ برخلاف تصور اولیه بسیاری از مبلغین و مردم، منبر و روضه، تنها یکی از فعالیت های متنوع یک مبلغ در یک مسجد است
✅ تبلیغ خوب و جامع یک روحانی که در یک مناسبت مذهبی وارد یک مسجد می شود می تواند از تنوع ذیل برخوردار باشد👇
1⃣🔹 #منبر و #روضه
2⃣🔹 #مهندسی_فرهنگی مسجد با متولیان فرهنگی مسجد در قسمت آقایان
3⃣🔹 تکمیل این #مهندسی_فرهنگی در قسمت خواهران
👈 ایجاد و تقویت تیم فرهنگی و تربیتی مسجد باید متناسب با شرایط و ظرفیت های موجود باشد
4⃣🔹 سرکشی به #فعالیت های فرهنگی بچه های مسجد مثل موکب و نمایشگاه و همراهی با ایشان
5⃣🔹 سرکشی به #آشپزخانه و تیم آشپزی و حلیم زنی و ... و تقویت روحیه ایشان
6⃣🔹 حضور در #منزل_اهالی مسجد و استفاده از فرصت انس و گفتگوی دوستانه غیر رسمی
7⃣🔹 گفتگوها و #مشاوره های فردی با جوانان و نوجوانان
👈(این کار تاثیر فوق العاده ای داره و البته نیازمند برخی توانمندی ها است)
8⃣🔹جلسه و گپ و گفت رسمی
🔹+ جلسات غیر رسمی و #گعده ای در جمع جوانان و نوجوانان👌
9⃣🔹 همراهی در برنامه های #ورزشی و تفریحی جوانان مسجد
🔟🔹 ایجاد #بسترهای_رشد سیستمی و فردی در مجموعه مثل جلسات نهج البلاغه و سیر مطالعاتی و ... متناسب با ظرفیت های موجود
1⃣1⃣🔹 زمینه سازی #ارتباط_مستمر با مجموعه و افراد خاص در دوران بعد از تبلیغ
2⃣1⃣🔹 شما اضافه کنید ...
📌 علاوه بر این ها، پرداختن مبلغ به #ظرفیت_های_بیرونی و خارج از مجموعه مسجد، خود انواعی دارد با آثار مهمی که در پست بعدی به آن می پردازم ...
@hadianeha
هدایت شده از حدیثنا
👌دو نکته کلیدی برای کاسبهایی که میخواهند پولشان از پارو بالا برود!
🌿از عبدالرحمن بن سَیابه نقل شده است:
🔹وقتی پدرم سیابه از دنیا رفت، یکی از دوستان او نزد من آمد و درب خانهام را زد. نزد او رفتم. به من تسلیت گفت و بعد گفت: آیا پدرت چیزی برایت باقی گذاشته؟
🔹گفتم: نه.
🔹آنگاه کیسهای به من داد که هزار درهم در آن بود و به من گفت: آن را به نیکی حفظ کن و اضافهاش را مصرف کن.
🔹من درحالیکه شادمان بودم، نزد مادرم رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
🔹وقتی شب شد، نزد یکی از دوستان پدرم رفتم و او برایم کالاهای سابری1️⃣ خرید و من در مغازهای نشستم [و کاسبی کردم.] آنگاه خداوند (جلّوعزّ) خیر فراوانی روزیام کرد.
🔹وقتی ایام حج فرا رسید، به دلم افتاد که به حج بروم. پس نزد مادرم رفتم و به او گفتم: به دلم افتاده که به مکه بروم. مادرم گفت: پس درهمهای فلانی را هم به او پس بده.2️⃣
🔹من آن مبلغ را برداشتم، نزد دوست پدرم رفتم و آن را به او دادم؛ انگار من آن پول را به او میبخشیدم.
🔹دوست پدرم گفت: اگر فکر میکنی کم است، بیشترش کنم؟
🔹گفتم: خیر، اما من به دلم افتاده که به حج بروم، دوست داشتم که مالت پیش خودت باشد.3️⃣
🔹بعد، (از شهرم به سوی مکه) خارج شدم و اعمال حجم را بهجا آوردم. سپس به مدینه برگشتم و همراه مردم نزد امام صادق (علیهالسلام) که اجازهی جلسهای عمومی را داده بودند، رفتم.
🔹من که یک جوان بودم، در انتهای جمعیت نشستم. مردم از ایشان سؤال میکردند و ایشان پاسخشان را میدادند.
🔸وقتی جمعیتِ دورشان خلوت شد، به من اشاره فرمودند. من نزدیکشان رفتم. آنگاه حضرت به من فرمودند: «آیا حاجتی داری؟»
🔹عرض کردم: فدایتان شوم، من عبدالرحمن پسر سَیابه هستم.
🔸حضرت به من فرمودند: «پدرت چه میکند؟»
🔹عرض کردم: از دنیا رفته است.
🔸ایشان ناراحت شدند و بر او رحمت فرستادند. سپس به من فرمودند: «آیا چیزی از خود باقی گذاشته است؟»
🔹عرض کردم: خیر.
🔸فرمودند: «پس، از کجا (آوردی که) حج انجام دادی؟»
🔹من شروع کردم و داستان آن مرد (دوست پدرم) را تعریف کردم.
🔸هنوز سخنم تمام نشده بود که حضرت به من فرمودند: «با آن هزار درهم چه کردی؟»
🔹عرض کردم: آن را به صاحبش بازگرداندم.
🔸حضرت به من فرمودند: «خوب کردی!»
🔸بعد فرمودند: «یک توصیه به تو نکنم؟»
🔹عرض کردم: بفرمایید، فدایتان شوم.
🔸فرمودند: «بر تو باد: "راستگویی" و "ادای امانت"؛ که اینچنین، با مردم در اموالشان شریک میشوی.» و حضرت (در همین حین) انگشتانشان را در میان یکدیگر قرار دادند.
👈من این توصیه را از ایشان حفظ کردم4️⃣ و بر اثر (عمل به) آن، سیصدهزار درهم زکاتِ (اموالم) را پرداخت کردم.5️⃣
📚الکافي، ج۵، ص۱۳۴
📝پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1️⃣سابر، عربیشدهی شاپور، شهری در ولایت فارس بوده است. فارس نیز منطقهای وسیع بوده و شامل استانهای فارس، بوشهر، هرمزگان، کهگیلویهوبویراحمد، یزد و بخشی از خوزستان کنونی میشده است.
2️⃣معلوم میشود که در آن مدت، بهواسطهی کسب و کارش، اوضاع مالیاش آنقدر بهبوده یافته بوده که مستطیع شود و بتواند مخارج حج را تأمین کند.
3️⃣قصدش این بوده که دینی گردنش نباشد و وقتی به زیارت خانه خدا میرود، حقالناسی بهعهدهاش نباشد.
4️⃣یعنی بهخاطر سپردم و به آن عمل کردم.
5️⃣یعنی بر اثر عمل به این دو سفارش حضرت امام صادق (علیهالسلام)، آنقدر ثروتش زیاد شده بود که سیصد برابر آنچه دوست پدرش به او داده بود، زکاتِ اموالش شده بود.
📝پانوشتـــــــــــــــــــــــــــــــــ
♦️ارتباط عمل به این دو سفارش (راستگویی و امانتداری) این است که سرمایه اصلی کاسب، در درازمدت، "اعتماد مردم" و "اعتماد بازار" است.
🔺آنچه موجب این اعتماد عمیق و این یگانگی (مثل انگشتان دو دست که در هم فرو رفتهاند) میشود، "صداقت" و "امانت" است؛
👈اینکه دیگران ببینند او "صادق" است؛ حرفش حق است و دروغ و نیرنگی در کارش نیست
👈و اینکه ببینند او "امین" است؛ میشود رویش حساب کرد و به او اعتماد نمود.
🔺اینچنین است که:
👈مشتریانش زیاد میشوند و خود، تبلیغ او را خواهند کرد و فروشش بهصورت تصاعدی زیاد خواهد شد
👈و بازاریان نیز به او اعتماد میکنند، روی حرفش حساب میکنند، حرفش برایشان تضمین خواهد بود، جنسش را تأمین میکنند، چکش را برگشت نمیزنند، اگر دچار مشکلی شود، دستش را میگیرند و...
#امام_صادق_علیه_السلام #امانت #ادای_امانت #صداقت #صدق #راستگویی #فقر #ثروت #زکات #روزی #حدیث
💠 جرعهای از احادیث کمترشنیدهشده اهلبیت ﴿علیهمالسلام﴾ در «حـدیـثـنـا»:
💠 @hadithona
زمانی که ما به چه گفتن فکر میکنیم،
کسانی هستند که به چرایی سخن و سکوت فکر میکنند.
زمانی که ما به سخن گفتن مشغولیم،
کسانی هستند که به سکوت مشغولند.
زمانی که ما به کارهای خوبی فکر میکنیم،
کسانی هستند که به چرایی و چگونگی خوب بودن فکر میکنند.
زمانی که ما خیالپردازی میکنیم،
کسانی هستند که به فکر کردن .... فکر میکنند.
🖋 توجه، متوجه
در «توجه» و «متوجه»، حرف «ه» ملفوظ است؛ یعنی «ه» تلفظ میشود (واجِ /h/ است). بنابراین، بنویسیم:
✅ توجهم جلب شد.
ننویسیم:
⛔️ توجهام* جلب شد.
بنویسیم:
✅ متوجهی؟
ننویسیم:
⛔️ متوجهای*؟
بنویسیم:
✅ او متوجهِ این موضوع بود.
ننویسیم:
⛔️ او متوجهٔ* این موضوع بود.
#نگارش #ویرایش
https://t.me/SadeNevisi/1536
هدایت شده از خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
تماميت مردانگى..
مرحوم صفایی نقل میکنه:
يكى از دوستان بزرگوار كه از جمع بنى هندل درخشيده بودند و مردانگى را آبرودار بودند، هميشه براى من آموزنده بوده است.
او پس از مرگ تصادفى دوستش، مىخواست كه زندگى آنها را بچرخاند و می خواست كه با عزت آنها را حمايت نمايد.
پس از مراسم با شكستگى و شرمندگى به خانوادهى مصيبت زدهى دوستش ابراز داشت كه مىخواهم به شما چيزى بگويم و ناچارم از شما چيزى بخواهم.
فلانى مبالغ زيادى به من وام داده بود و حتى از من سند و شاهدى هم نگرفته بود و حالا كه رفته بار من سنگين شده و در برابر وارث او وامدارم.
خواهش می کنم كه مرا مراعات كنيد و به اقساط ماهيانه از من بگيريد؛ چون گرفتارم و توان پرداخت يكجا را ندارم.
آن خانواده با عزت و حتى غرور، اين ماهيانه را به خيال مطالبه دريافت كرد و تا آخر از راز كار واقف نشد. اينگونه نوشيدن رنجها و تلخىها است كه تماميت مردانگى را به فتوت و جوانمردى پيوند میزند.
هدایت شده از حکمت بالغه
الهیات سایبر؛
🔻بیست و یکمین قسمت برنامه تلویزیونی سوره به موضوع «الهیات سایبر» اختصاص دارد. علیرضا قائمی نیا متولد ۱۳۴۳، پژوهشگر علوم دینی و فلسفه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. الهیات سایبر و نگرشهای نوین در فلسفه، بیولوژی نص: نشانهشناسی و تفسیر قرآن از جمله کتابهای قائمینیا است.
بخشی از سرمقاله:
در روزگار معاصر، پیشوند سایبر بیش از آنکه صرفا مقولهای تکنولوژیک محسوب شود، حامل اشاراتی به شکلگیری جهان و انسانی جدید است. در فضای مسیحی در رویکرد افرادی همچون آنتونیو اسپادارو فضای مجازی بستر جدیدی برای الهیات بود، خدای مسیحی در فضای سایبر سکونت داشت، و ارتباطات در هم تنیدهی انسانی « خانوادهی خدا» را محقق میکرد. در کنار این مواجهی خوشبینانه و امیدوارانه ار تلاقی ایمان و سایبر اما نقدها و دغدغهها، نگرانیهای جدی نسبت به این رویکرد الهیاتی به فضای سایبر ابراز شده است.
🗓 پخش: امشب، سهشنبه، ۲۸ دی ساعت ۲۲، شبکه چهار سیما | بازپخش: شنبهها ساعت ۱۴
@Sooreh_tv4
۱. تا زمانی که #تلاش نکرده باشیم،
#دعا چیزی جز لقلقه زبان و اظهار تنبلی ما نخواهد بود.
کسی که تلاش میکند، لاجرم مییابد که خودش برای رسیدن به اهداف بلند، کافی نیست
و محتاج امداد دستی بلند و نیرومند است.
۲. اینکه اینهمه ما را به دعا توصیه کردهاند، برای بیدار کردن ماست که اینهمه اهل تلاش باشیم
و برای تلاشگر بودن، بیشتر بکوشیم.
هدایت شده از چشمه جاری
✅👈 جنگجویان کوهستان
🔶 جنگجویان کوهستان، نام سریال ژاپنی بود که آن زمان از تلویزیون پخش می شد. شخصیت های جذابی داشت. «لین چان» قهرمان داستان بود. در همان شب ها برنامه ای هم در منزل یکی از دوستان برگزار شد که بنا بود استاد صفایی رحمة الله علیه سخنرانی کنند.
🔶 برخی از دوستان بچه هایشان را همراه خود به جلسه آورده بودند. تا پیش از شروع جلسه، بچه ها با شور و شوق تلویزیون را روشن کردند و مشغول دیدن سریال شدند. کم کم دوستان جمع شدند و زمان آن رسید که تلویزیون خاموش شود و حاج شیخ صحبت خود را شروع کنند.
🔶 یکی از رفقا بلند شد تا تلویزیون را خاموش کند. استاد خیلی سریع گفت: تلویزیون را خاموش نکن، بگذار بچه ها فیلم را نگاه کنند. شاگردان و رفقا که بعضی از راه دور آمده بودند تا پای صحبت های حاج شیخ بنشینند، نسبت به این تصمیم اعتراض کردند.
🔶 حاج شیخ با آرامش گفت: شما که می دانستید امشب فیلمی دارد که مورد علاقه بچه هایتان هست، نباید آنها را می آوردید، حالا که هم آوردید، نباید تلویزیون را روشن می کردید، حالا هم که روشن کردید، دیگر نباید آنها را از دیدن فیلم مورد علاقه شان محروم کنید، نهایت این است که ما صبر می کنیم تا فیلم تمام بشود، یا گفتگو را به وقت دیگری موکول می کنیم.
📚 رد پای نور، ج 3 ص 30
🆔 کانال👈 چشمه جاری
هدایت شده از محسن قنبریان
قنبریان.mp3
27.96M
⚜ رابطه دوسویه علوم انسانی با ادبیات و هنر
#شب_اندیشه_عمار
#حجت_الاسلام_قنبریان
#صوتی
• مقایسه این رابطه در گذشته تمدنی ما و الان!
- فیلمساز از علوم انسانی اسلامی ارتزاق نمی کند و آن اندیشه چیزی برای فیلمساز نیاورده؛این گسست اصلا خوب نیست.
- روایت های کانال کمیل و هویزه و... در علوم انسانی ضریب اباء از ضیم تعریف نکرد!
- پشت برخی از مستندهای عمار باید پیوست نگاری نظری عدالت می شد.
- از پیوست عدالت تا نظریه عدالت.
• اگر این گسست پر نشود باید منتظر شورش پوپولیستی باشیم!
- علمِ پولی و نگرفتن مساله از میدان عمومی موجب استبداد شایستگی می شود
- عدم توازن در حقوق خصوصی؛ حق مالکیت معنوی با حق مسکین در مطالبه زکات شهرش را مقایسه کنید!
- در فقه معاصر هم فقه بورس و پول بیشتر از کار و دستمزد و تعاون پرداخته می شود!
- در این فضا حرفهای غیر دانشی از مساله های میدان شکل می گیرد و پوپولیست می زاید!
* گوش دادن این ارائه کوتاه را به اهالی علوم انسانی و ادبیات و هنر توصیه می کنیم
☑️ @m_ghanbarian