eitaa logo
انباز
270 دنبال‌کننده
402 عکس
79 ویدیو
25 فایل
انباز: شریک، دوست، مانند و همتا، محبوب و معشوق. جایی کوچک برای فعالیت دینی ایتا: https://eitaa.com/anbaz60 تلگرام: https://t.me/anbaz60 ادمین: @Sajjaddinparast60 پست اول کانال: https://eitaa.com/anbaz60/2 وبلاگ: http://sdinparasti60.parsiblog.com/
مشاهده در ایتا
دانلود
5️⃣ در واقع پایگاه نظری شما در این کتاب عمدتاً فلسفه اسلامی بوده است. ✅ بله اما من تلفیقی عمل کردم یعنی نکاتی را از فلسفه تحلیلی و قاره‌ای اخذ کردم و آن‌ها را با نوع نگاه فلسفه اسلامی درآمیختم. البته میزان استفاده‌ای که از فلسفه قاره‌ای کرده‌ام بیشتر بوده چون در فلسفه تحلیلی نگاه‌های ایجابی و مثبت نسبت به فضای سایر غلبه دارد برخلاف فلسفه قاره‌ای که نگاه‌های انتقادی شدیدی دارد. مثلا فلاسفه‌ای که متأثر از سورن کیرکگور یا مارتین هایدگر هستند نگاه‌های انتقادی تندی نسبت به فضای سایبر دارند که این‌ها در کار من خیلی تاثیر داشته است اما در گام نهایی بیشتر از فلسفه علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کرده‌ام و آراء خودم را با نوع نگاه این بزرگان جمع‌بندی و تدوین کرده‌ام.
6️⃣ شما از مفهومی به اسم "آزادی دیجیتال" نام برده‌اید که مسأله بسیار مهمی است، به اعتقاد شما مرزهای این آزادی کجاست و چه نسبتی میان این مفهوم با مقوله فیلترینگ برقرار می‌شود؟ ✅ من یک فصل از کتاب خودم را به این بحث اختصاص داده‌ام. در آنجا بیشتر از بحث‌های شهید مطهری و سایر مباحثی که در فلسفه سیاسی فضای سایبر مطرح می‌شود، متأثر بوده‌ام. ما در فضای دیجیتال آزادی‌هایی می‌بینیم که در زندگی روزمره‌مان وجود ندارد. مثلاً به راحتی می‌توانیم ابراز نظر کنیم و موافقت یا مخالفت خودمان را ابراز کنیم. بنابراین فضای مجازی یک آزادی جدیدی برای بشر فراهم آورده که اسم ان را آزادی دیجیتال گذاشته‌اند. یعنی شما به راحتی می‌توانید چیزهایی که می‌خواهید را تکثیر کنید و در اختیار دیگران هم بگذارید. خب در زندگی روزمره شما این کار را نمی‌توانید بکنید لذا بعضی از دانشمندان علوم اجتماعی و فلاسفه سیاسی این ادعا را طرح کرده‌اند که آزادی دیجیتال بالاترین آزادی را برای بشر به ارمغان آورده است. به عنوان مثال هابرماس بحث حوزه عمومی را مطرح می‌کند و می‌گوید در دوره جدید حوزه‌هایی تشکیل شده‌اند که همه اعضای یک جامعه آنجا جمع می‌شوند و به راحتی ابراز نظر می‌کنند؛ تفاوت دنیای مدرن با دنیای قدیم در همین است. در عصر سنت شما حوزه عمومی نداشتید که بتوانید به راحتی آن‌جا نظرتان را ابراز کنید اما در فضای دیجیتال چنین حوزه‌ای ایجاد شده. البته ایشان این حرف‌ها را راجع به فضای دیجیتال نگفته اما در این حوزه مصداق بارزتری پیدا می‌کند و برخی متفکران که متاثر از هابرماس هستند این بحث را روی فضای مجازی بردند و گفتند آن حوزه عمومی را شما دقیقا در فضای مجازی می‌بینید که تنها چیزی که در آن جا حاکم هست اخلاق گفت‌وگو است و شما صرفاً براساس یک اخلاق ارتباطی و اخلاق گفت‌وگو پیش می‌روید. تا این‌جای بحث آنچه گفته شد راجع به "آزادی دیجیتال" است اما شهید مطهری در آخرین مباحثی که داشتند از مفهومی به نام "آزادی معنوی" صحبت کرده‌ و در آن‌جا یک نظریه‌ای مطرح می‌کند و می‌گوید دنیای امروز، دنیای آزادی است و غرب مهمترین ویژگی‌اش در واقع آزادی‌های اجتماعی و سیاسی است که به بشر داده است. ایشان می‌گوید ما دو نوع آزادی داریم یکی آزادی اجتماعی سیاسی است که می‌شناسیم و دیگری آزادی معنوی است. آزادی معنوی، به مفهوم آزادی از خود، رها شدن از خود و از غرایض و گرایش‌های خود است و ایشان در ادامه می‌گویند که اگر انسان به آزادی معنوی نرسد و ان آزادی از خود را نداشته باشد آزادی از دیگران هم تحریف خواهد شد و در نهایت ان رنگ آزادی خودش را از دست خواهد داد یعنی اگر انسان از تمایلات و در حقیقت عیوبی که در خودش دارد مثل حسادت و طمع و این چیزها رها نشود، آزادی‌های اجتماعی هم پوشالین خواهد بود و آن‌ها هم باید مبتنی بر این نوع آزادی باشند و لذا آزادی‌هایی که در غرب می‌بینیم در نهایت آزادی‌های پوشالینی هستند چون آن‌ها در ظاهر آزادی است ولی در کنه خودش، در خدمت اهداف دیگری است و می‌خواهند انسان‌ها را به نحو دیگری به سیطره دربیاورند و بر آن‌ها تسلط پیدا کنند. عین همین مطلب را می‌شود درباره آزادی دیجیتال هم گفت. هانا آرنت یک نکته‌ای دارد و می‌گوید آن‌جا که تبلیغات غلبه می‌کند و فضا، فضای تبلیغاتی می‌شود شما منتظر نوعی تمامیت خواهی هم باشید یعنی یک نوع سلطه توتالیتر در آن فضا رشد می‌کند که تمامیت خواه است. اگر ما در یک دوره می‌بینیم که در فضای دیجیتال، آزادی‌های خاصی پیدا می‌شود در ادامه می‌بینیم تبلیغات گسترده‌ای می‌آید. علاوه بر این‌ها سخنگوی اصلی این فضاها تنها کاربران نیستند اَبَرشرکت‌های چند ملیتی هستند که مدیریت کلی این فضاها دست آن‌هاست و آن‌ها هستند که تبلیغات را جلو می‌برند بنابراین انتظار نداشته باشید که آزادی دیجیتال یک نوع آزادی به معنای کامل کلمه باشد. این فضا هم در معرض نوعی تمامیت خواهی پنهان است. علااوه براین مادامی که انسان آزادی معنوی نداشته باشد این آزادی هم نهایتا به ابزاری برای تخریب دیگران تبدیل می‌شود.
7️⃣ بر این اساس می‌شود از این مسأله ضرورت چیزی به نام فیلترینگ را استنتاج کرد؟ ✅ ببینید! ضرورت تدوین سیاست برای این فضا را هر انسانی قبول می‌کند. الان همین قضیه هوش مصنوعی که مطرح شده، همه کشورها را درگیر خودش کرده است حتی می‌بینید کشورهای عرب زودتر از ما سیاست‌های کلی حاکم بر این فضا را تدوین کرده‌اند و ما هنوز تازه برایمان هوش مصنوعی مطرح شده است. هر نوع استفاده از هوش مصنوعی اخلاقی نیست و انسان مجاز نیست که از هوش مصنوعی به هر نحوی استفاده کند. فضای سایبر هم همین طور است. به نظر من باید هرچه زودتر سیاست‌های کلی حاکم بر فضای سایبر تدوین شود، همان طور که کشورهای زیادی این کار را انجام داده‌اند. اگرچه مقوله فیلترینگ در یک حالت محدودی لازم است ولی به نظر من فیلترینگ در دنیای امروز دیگر جواب نمی‌دهد چون هر فیلتری را که شما به کار ببرید با این پیشرفت‌هایی که تکنولوژی آورده، محدود، بی‌اثر و موقتی خواهد بود. ما باید یک تفکر بنیادین نسبت به فضای سایر داشته باشیم و تحلیل‌های فرهنگی و مطالعات فرهنگی جدی راجع به این فضا صورت بگیرد تا از آن طریق فضای سایبر را به هیأت انسانی در بیاوریم چون حقیقتا امروز از فضای سایبر انسانیت‌زدایی شده است و به دنبال آن یک سلسه ارزش‌هایی حاکم می‌شود که این‌ها انسان را تخریب می‌کند. نگاه ما به این مقولات هنوز جدی نیست و دامنه الهیاتی، اخلاقی و زیستی تکنولوژی و سایبر را نمی‌شناسیم به همین دلیل هم هست که نمی‌توانیم مواجهه روشمند و موثری با آن داشته باشیم. فیلترینگ یک راه حل موقتی است و به نظر من مثل همان مواجهه‌ای است که چند دهه قبل با ماهواره داشتیم. شما ببینید زمانی که ماهواره‌ به ایران آمد همه با آن مخالفت کردند؛ نیروی انتظامی هم شدیدا برخورد می‌کرد اما الان رها کرده‌اند و بدترین چیزها اتفاق می‌افتد. قضیه فیلترینگ هم به نظرم همین است. اگرچه در یک دوره موقت، ضرورت دارد ولی نمی‌تواند راه حل نهایی برای حل مسئله باشد.
هدایت شده از هادیانه ها
استاد گفت: تضعیف جنایت توجیه حماقت تکمیل رسالت ماست 👈 جای خود را در مسیر تکمیل پیدا کنیم @hadianeha
💠 تأثیر علاقه در ادراک (۱) 🔹 آقای اخوان مرعشی می‌گفت: در مشهد من، آقای خامنه‌ای، آقای طبسی تولیت، آقای آمیرزا جوادآقا تهرانی، آقای آشیخ علی فلسفی و آشيخ مهدی نوقانی در اتاقی بودیم. 🔸 گفتند: الآن عکس آقای خمینی در ماه ظاهر شده است. ما انکار کردیم و گفتیم این‌چنین نیست. آقای طبسی گفت: آقا بیایید ببینید! الآن پیداست و به زور ما را بیرون کشانید. آمیرزا جواد‌آقا که می‌دانست این حرف اصلی ندارد، از اتاق بیرون نیامد. من به ماه نگاه کردم و گفتم: من که چیزی نمی‌بینم. آقای طبسی با تندی گفت: تو همیشه مناقشه می‌کنی، نباید همه چیز را انکار کنی! آقای فلسفی هم گفت: من چیزی حس نمی‌کنم. آقای خامنه‌ای گفت: چشم‌های مـن ضعیف است لذا نمی‌توانم شهادت بدهـم ولی مثل اینکه کَلَف‌های (۲) ماه قدری بیشتر شده است. یعنی مثل اینکه تفاوتی حس می‌کنم. آشیخ مهدی نوقانی گفت: من عبا و عمامه‌ای می‌بینم ولی خویی است یا خمینی تشخیص نمی‌دهم! غرض اینکه علاقه افراد در ادراک آن‌ها اثر می‌گذارد. 1️⃣ این ماجرا مربوط به ایام قبل از پیروزی انقلاب است که امام خمینی مقیم پاریس بود. 2️⃣ کلَف: لکه ، لکه‌هایی که بر روی ماه و خورشید دیده می‌شود. (فرهنگ معین). 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۶۶۹ https://t.me/Adropfromthesea/2193
📝 مهراب صادق‌نیا 🔹خروج از نهاد دین در تجربه هانری دِروش (در اشاره به ریزش طلبه‌ها) ✅ چندی پیش جناب ، دانشیار دانشگاه تهران، از یک در سخن گفت و نیز از پیدایش نسلی از طلبه‌ها که به تعبیر او دارند. افزون بر ایشان، چندی پیش یکی از مسئولان عالی‌رتبه‌ی قم از چالش ریزش طلبه‌ها و خروج از کسوت طلبگی سخن گفت. بی‌آنکه بخواهم در باره‌ی سخنان این دو داوری بکنم (البته با هر دو دیدگاه موافقم) بهتر دیدم که از تجربه‌ی "هانری دروش" در توضیح چرایی خروجش از موقعیّت کشیشی یاد کنم. ✅ هانری دِروش (به فرانسوی: Henri Desroche) (۱۲ آوریل ۱۹۱۴ - ۱ ژوئن ۱۹۹۴) او جامعه‌شناس فرانسوی است که زندگیِ اجتماعی‌اش را با کلیسا آغاز کرد و در نهایت کشیش شد. با این همه، به دلیل کش‌مکش‌های وجودی و ناخشنودی از زندگی کلیسایی، با دنیای کشیشان وداع کرد و لباس آنان را از تن به در آورد. تجربه‌ی او از این ورود و خروج می‌تواند شنیدنی و درس‌آموز باشد. ✅ دروش در خاطرات خود سه عامل را در جدایی‌اش از کلیسا مؤثر می‌داند: 📌نخست: او می‌گوید تشریفات غذایی کلیسا با تربیت او سازگار نبود. او یک بچه‌کارگر بود که عادت داشت روزی یک وعده غذا بخورد، در حالی که در کلیسا اوضاع قدری بهتر بود و کشیشان روزی سه وعده غذای کامل می‌خوردند. این سبک زندگی باب میل او نبود. 📌دوم: او می‌گوید نسبتی میان تعالیم کلیسا و زندگی مردم نمی‌دیدم. موعظه‌های پرطمطراق روحانیان با زندگی روزانه‌ی مردم و مشکلات آنان بی‌ربط بود. با آن تعالیم هیچ دردی از مردم درمان نمی‌شد. 📌 سوم نیز تردید در محتوای تعالیمی بود که کلیسا به او می‌آموخت. او می‌گوید روزی در یکی از مراسم‌های ماهانه‌ی کلیسا، در خطابه‌های شِبه‌علمی در باره‌ی اثباتِ عقلانی خدا شرکت داشتم. میانه‌های آن خطابه از خود پرسیدم که آیا من هم باید روزی این‌گونه خدا را اثبات کنم؟ دروش می‌گوید: باید چاره‌ای برای خروج از این مهلکه می‌یافتم. به همین دلیل به سراغ مقام مسئول طلاب جوان در کلیسا رفتم و به او گفتم که می‌خواهم بروم. گفت: کجا؟ پاسخ دادم به کویر! ✅ دروش خود را وامدار مردم می‌دانست. کشیش شدنش هم نوعی ادای دِین به مردم بود. وقتی دید با زندگی کلیسایی و تعالیمی که آن‌جا می‌آموزد، نمی‌تواند دردی از جامعه را درمان کند، با لباس کشیشی وداع کرد. او در این باره می‌گوید: درس خواندن من تنها به این دلیل ممکن شد که یک انجمن مذهبی خیریه، خرج تحصیلاتم را بر عهده گرفته بود. انجمنی که درآمدش، کمک‌های مالی اعضایی بود که اغلب به طبقات متوسط پائین تعلق داشتند. انجمن‌های دهقانی‌ که مخارج تحصیل بسیاری از بچه‌های روستا را تأمین می‌کردند. در نتیجه در طول زندگی‌ام خود را وامدار و مدیون مردم احساس می‌کردم. ✅ تجربه‌ی دِروش در مخالفت با رویّه‌های کلیسایی و در نهایت کنار گذاشتن مقام کشیشی تجربه‌ی جذّابی است. او وقتی دید کلیسا چشم خود را بر رنج مردمی که هزینه‌اش را می‌دهند می‌بندد، و به جای حل مشکلاتشان آن‌ها را با مفاهیم پیچیده‌ی الاهیاتی سرگرم می‌کند، راه خود را از کلیسا جدا کرد و به طریقتی درآمد که آن را عشق به مردم تعبیر می‌کند. ۱۴۰۰/۱۱/۲۴ https://t.me/sadeghniamehrab
سایت المکتبة الشاملة: https://shamela.ws/
اکنون بفرمایند که آیا مقابله با فساد و منکر به صورت مصداقی جایز است و با اهداف انقلاب می‌سازد یا نه.
لطفا توضیحات را ببینید و اگر نقدی به عرایض بنده دارید، صمیمانه و دوستانه پذیرایم: ۱. خود خانم معراجی می‌گوید آن جمله نادرست و تحت فشار جو مصاحبه بود و خود را در عمل و عقیده پایبند شریعت می‌داند. ۲. در شریعت عقلانی اسلام، بین دو نفر، تفاوت روشنی است: کسی که بر اشتباهش اصرار می‌کند و در صدد تثبیت آن است و کسی که اشتباهش را ناشی از قصور خود می‌داند. این تفاوت فقط در مسئله بسیار مهمی مثل خانواده نیست، بلکه حتی در امور مستحبی دین هم به صورت متناسب جاری است. ۳. در شریعت سهله‌سمحه اسلام، تا جای ممکن از افراد خاطی، جرم‌زدایی می‌شود. کسانی که بعد از این عذرخواهی باز هم اصرار بر واکنش به‌اصطلاح، غیرتی دارند خودشان را با موازین دینی بسنجند و به مرز باریک غیرت و تعصب توجه کنند. ۴. حتی در فقه رایج و سنتی هم هر گناه و جرمی، جریمه و مجازات متناسبی دارد. بسیاری از گناهان هم مجازات حقوقی ندارند. کسانی که با شعار به میدان آمده‌اند باید لااقل به همین فقه رایج پایبند باشند. ۵. اظهار چنین مطالبی هشداری برای فعالان فرهنگی و حکومت منتسب به دین نیز حساب می‌شود که محتاج اندیشه و برنامه‌ریزی دقیقی است.
هدایت شده از ذکری
📝منحرف فکور! بسم الله 🔹فقط اهل اندیشه و فکر بودن کافی نیست. 🔸نه تنها کافی نیست، بلکه مضر هم هست. 🔹فکری که اسیر است، جهت درستی را هم نشان نمی‌دهد. 🔸بلکه انحراف ساز است. مثل قطب نمایی که تحت تاثیر میدان های مغناطیسی، جهت درست را سمت دیگری نشان می‌دهد. ✳️ عادت ها، منافع و سودها ، تقلیدها، تعصب ها، هواها و میل ها، اینها فکر من را در بند می‌کشند و جلوی آزادانه فکر کردنم را می‌گیرند. 🌿براستی نقش تفکر در زندگی ما انسان ها چیست؟🌿 ┈••✾••┈┈• 🔰 به ذکری بپیوندید... 🆔 https://eitaa.com/zeekra
انباز
📝منحرف فکور! بسم الله 🔹فقط اهل اندیشه و فکر بودن کافی نیست. 🔸نه تنها کافی نیست، بلکه مضر هم هست
اسیرتر، کسی است که به خاطر وابستگی‌هایش اصلا حاضر نیست تفکر کند نه در جهت درست نه در جهت نادرست.
یقین: قیچی دولبه 🔍✂️ متن زیر نکات زیادی دارد، اما غرض من از ارسال آن توجه به این است که «انسان چقدر انسان تغییریابنده‌ای است!». انسان واقعا می‌تواند به حدی از یقین برسد که حتی جان دیگران را بگیرد، و سپس به یقینی برسد که لازم بداند به خاطر خطای ناشی از یقین اولش، جان خود را از دست دهد. خدایا! چه آفریده‌ای؟! 👇👇👇 ❌❌❌ 🔶 به شرط مرگ 📢 حجت‌ الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه 🌀 یادم می‌ آید کمال یاسینی یک روز به سلول عباس آمد. کمال یاسینی چند نفر را ترور کرده بود. کمال به سلول عباس آمد. با او رو به‌ رو شد و پرسید: عباس ما واقعا اشتباه کردیم؟ 🌀 عباس گفت: متاسفانه اشتباه کردیم. 🌀 کمال یاسینی بی‌ اختیار دست انداخت گردن عباس عسگری و نزدیک به یک ساعت این دو نفر گریه می‌ کردند. باورش نمی‌ شد. این منظره برای من هم دشوار بود و هم با ارزش. نمی‌ خواستم دخالت کنم. این گریه توبه است. اینها به تنها چیزی که فکر نمی‌ کردند اعدامشان بود و تنها نکته مهم اشتباهشان بود... 🌀 من به عباس عسگری گفتم: شما در نوشته‌ هایتان از فردی در تاریخ اسلام نام بردید و ذکر کردید این فرد منافق، سرمایه‌ دار یهودی است. طبق گفته شما نامش کعب ابن‌ عبیر است. می‌ گوید تمام تفاسیر شیعه از این منافق سرمایه‌ دار یهودی گرفته شده. پرسیدم: این فرد وجود داشته؟ 🌀 گفت: بله. 🌀 گفتم: یک رفرنس به من بده که نامش در چه کتابی و مطلبی آمده است. 🌀 گفت: زیاد است. 🌀 گفتم: بگو. 🌀 گفت: اکبر می‌داند. 🌀 اکبر گودرزی را آوردیم. گفتیم: رفرنس بده که کجا نام این فرد آمده. 🌀 گفت: مجمع‌‌ البیان. 🌀 کتاب را آوردیم. نگاه کرد. دیدیم عبیر ابن کعب است، نه کعب ابن‌ عبیر. قبول نکرد که اشتباه است. اسم کتاب‌ های دیگری را آورد که فکر می‌ کرد پیدا نمی‌ شود. ما از مدرسه سپهسالار کتاب‌ ها را پیدا می‌ کردیم و می‌ آوردیم. چنین اسمی را پیدا نکردند. عباس عسگری باورش نمی‌ شد فردی که رهبر خودش می‌ داند، اینقدر بی‌ اطلاع باشد. 🌀 ما سه شخصیت در تاریخ اسلام داریم. اول کعب‌ الاحبار است. یک فرد یهودی است که مسلمان شده. دیگری عبدالله عبیر داریم. این منافقی است که روایتی نیز از او نقل نشده است. سومی هم عبیر بن‌ کعب داریم. این نه سرمایه‌‌ دار است، نه منافق است و نه هیچ‌ کدام از ویژگی‌ های ذکر شده آنها را داشت. اکبر گودرزی ویژگی‌های کعب‌ الاحبار و عبدالله عبیر را در هم ادغام کرده و روی فرد سومی که مورد احترام تمام شیعیان است، سوار کرده. این خیلی برای عباس عسگری عجیب بود... 🌀 عباس عسگری نقش سرنوشت‌ سازی در مجموعه و بازگشت آنها داشت. عباس... شرط کرد که مشمول عفو نشود... می‌ گفت همه اینها که آمدند و دست به ترور زدند، به خاطر من آمدند و به این راه کشیده شدند. اینها چون مستقیما در ترور نقش داشتند، طبیعتا مشمول عفو نمی‌ شوند. آن وقت اگر من عفو بشوم و بخواهم بعد از این بچه‌ ها زندگی کنم، هر لحظه زندگی برایم از مرگ بدتر است... 🌀 مدتی در فکر بودم تا راهی پیدا شود و این بچه‌ ها اعدام نشوند. به همین خاطر رفتم با مرحوم امام صحبت کردم. منتها امام بنابر روش خود، در این ماجرا ورود نکردند.... نزدیک به یک ساعت شرایط این افراد را برای امام تشریح کردم و گفتم اگر از اختیارات شما استفاده شود و راهی پیدا کنید، آنها زنده می‌مانند. چون این افراد قربانی این جریان هستند، آنها به شدت تحت‌ تاثیر ادبیات حماسی دکتر شریعتی بودند. سنی هم نداشتند؛ حداکثر ۲۴ سال. عاشق دکتر شریعتی و ناراحت از رفتار روحانیون با دکتر شریعتی بودند. گفتم مجموعه‌ ای دست به دست هم داده و اینها به این راه کشیده شدند و قربانی این قضیه هستند، اما امام دخالت نمی‌کردند.... 🌀 اصل برای اینها زر و زور و تزویری بود که دکتر شریعتی می‌ گفت. چون همه آنها عاشق شریعتی بودند، فکر می‌ کردند که روحانیون اکنون محصولی را درو‌ می‌ کنند که شریعتی بذر آن را کاشته بود. یعنی دشمنان شریعتی دارند محصول او را درو می‌ کنند. از این ناراحت بودند... 🌀 شریعتی را پیامبر انقلاب می‌ دانستند. آگاهی نداشتند. وقتی بعدا متوجه این موضوعات شدند، خیلی تکان خوردند. عباس عسگری اینها را در وصیت خودش گفت که وقتی قرار است یک حرکت آغاز شود، شالوده باید محکم باشد. چون راه، راه باریکی است. 📙 مجله شهروند امروز، گفتگوی اکبر منتجبی با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه، اردیبهشت ۸۷، ش ۴۴ https://t.me/khateratenghelab/415
امید و انتخاب ♾ از دنیا نترس از مرگ هم از حصاری بترس که دوستش نداری، اما خودت را بی‌آن نمی‌خواهی. از دنیا نترس، از مرگ هم؛ دنیا جایی است میانه‌ی بهشت و جهنم؛ نه آبادی و آزادی و خوشی جنت را دارد نه سوز و تنگنا و ناسازی آتش را. اینجا از هر سو در تنگناییم، جز از آن جهت که خود برمی‌گزینیم؛ پس چرا خود را محدودتر و آزاردیده‌تر بخواهیم؟! هر چه بیشتر، سرنوشت و مسیرمان را در دستان دیگران و پیش چشمان آنان و در معرض گفت و شنود ایشان قرار دهیم، سوغات ملک و حکمِ عالَمِ آنها برای ما، محدودیت بیشتر خواهد بود، نه آزادی. با بال حصر و پایش دیگران، نمی‌توان در مُلک آزادی پرواز کرد. باید از درون و با گزینش خود، بزرگ‌تر شد تا در مقابل نگاه و خواست و نخواست دیگران، به خاک مذلت نیفتاد. آنها که خود را بزرگ‌تر می‌خواهند، فرمان شریعت را هم بر طریقتی ناحقیقی می‌چرخانند و در همان حال، پیشانیِ شکر بر خاک عبادت می‌سایند که "الحمد لله بر رفع فسادی دیگر!"؛ و تو را نای رویارویی نیست، چه رسد به اثباتِ نفی. باید آن کس را که مرا عزیز می‌داند و می‌دارد، از آنچه استخفاف می‌کند، با دقت بازشناسم، و تو نیز. معیار عزت و آبرو نه این چند روز دنیا است، که وسعت باطن ما و باطن هستی است. ، این گوهر وابسته، نسزد که به آتش درآویزد و بسوزد و بنالد و بمیرد، که با آب حیات و نشاط و سرزندگی، می‌‌زیَد و می‌بالد و می‌روید. چشمی که مرا و تو را در قامتِ "ما شدن" نمی‌تواند دید، زنجیره‌ی عقل و عشق و رشد را برنمی‌تابد و از هم می‌گسلد. چه کسی جز عاشق عاقل می‌تواند خود را برهاند و برساند، از سد، و به مقصد؟ اگر نه، چه چیزی می‌تواند جانشین انتخاب من و تو بر پایه‌ی اندیشه و خواستِ متکی به هم شود؟: آنها که دست‌مان را پر می‌کنند تا چشم و گوش و دهان‌مان را ببندند؟! زهی خیال باطل! خواندن چنین شعری، شعر آزادی، صعب است فهمیدنش اصعب اما سرودنش ...: بی‌قلبی مالامال از نگاه آرزومند به منبع جوشان امید، ناممکن، و با جانی آرمیده در آغوش مهر گرم و بی‌کران، تنها راه برگزیده. حتی اسارت را هم خود برگزین، که گزینش دیگران را تاب آوردن، هم سخت است و هم حماقت. می‌توان با یک کرشمه، سپاهی از تاریکی را به خانه‌ای روشن بدل کرد. خواستن توانستن است. گاهی خواستن توانستن نیست، و تنها، نخواستن نتوانستن است؛ اما آنجا که خودت، خوب را، خوب بخواهی، و از سرچشمه‌ی خوبی‌ها بخواهی، هم اراده کنی، هم سوال و هم مسئلت؛ هم خوبی‌اش را بیابی، هم راهش را بپرسی و هم دست در دست عطای مهربان هستی بیندازی، شک به دلت راه نده؛ گره‌گشایی خواهد کرد. پس بپیمای، راه سهل ممتنع را! بسرای، سرود آزادی را! خود بپیمای و بسرای، که سرودن من، امداد است، اما رسا نیست. خود بسرای و بپیمای، که این، خود، رسیدن است و آنگاه، هر نشانه‌ای به‌تنهایی فریاد خواهد زد، و راه، بی‌انتها خواهد برد ...
زكاةُ العقلِ احتمالُ الجُهّالِ تنها انسان عاقل می‌تواند در برابر برخوردهای نسنجیده نادانان، برخورد کریمانه‌ای داشته باشد و سنگینی بار آن را به دوش بکشد. این تحمل، هم علامت عقل اوست و هم موجب رشد و فزونی عقلش. همچنین نتیجه‌ی همین مواجهه‌ی عاقلانه، موجب رواج بیشتر رفتار حلیمانه و حکیمانه در جامعه خواهد بود؛ زیرا انسان فطرتا خوبی‌ها را دوست می‌دارد و وقتی چنین رفتار خوب و سنجیده‌ای را ببیند، محبت آن در دلش خواهد نشست و سعی خواهد کرد خود نیز حلیم و حکیم و کریم باشد. گذشته از اینکه محبت همان فرد عاقل نیز در دل او جا خواهد گرفت و اطرافیان، مایل خواهند بود که دوستی بیشتری با او داشته باشند، و یکی از عوامل مهم رشد انسان، همراهی بیشتر با خوبان است.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلانِيَةً، وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ، أُولَئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد 22) و کسانی که عقل خالص دارند، کسانی‌اند که در طلب روی پروردگارشان، (بر دشوارى‌ها و فرمانبردارى از خدا و خودداری از گناهان،) شکیبایی کردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزی‌شان کردیم، در نهان و آشکار انفاق کردند، و بدى را با کار یا پاسخی نیک می‌زدایند، آنان‌اند که فرجام (نیکوى) این سرا برای ایشان است. (ترجمۀ قرآن بر اساس المیزان، با اندکی تغییر) دو قید «سرّاً» و «علانيةً» بیانگر آن است که مؤمنان باید در حال انفاق همه‌ی شروط را در نظر بگیرند و به انفاق کنند: ✅ آنجا که انفاقِ آشکار باعث ريا يا اهانت به فقير است، پنهانی و دور از چشم مردم انفاق کنند، ✅ و آنجا که انفاق آشکار سبب تشويق دیگران به انفاق می‌شود، يا بدین‌وسیله تهمت بخل از انسان دور می‌شود، آشکارا انفاق کنند.
هدایت شده از شعر هیأت
💠 بازخوانی شعری از علامه غروی اصفهانی زندانیان عشق چو شب را سحر کنند از سوز شمع و اشک روانش خبر کنند مانند غنچه سر به گریبان در آورند شور و نوای بلبل شوریده سر کنند چون سر به خشت یا که به زانوی غم نهند یکباره سر ز کنگرهٔ عرش بر کنند با آن شکسته حالی و بی‌بال و بی‌پری تا آشیان قدس به خوبی سفر کنند چون رهسپر شوند به سینای طور عشق از شوق سینه را سپر هر خطر کنند آنان کزین معامله هستند بی‌خبر برگو که تا به مَحبَس هارون نظر کنند تا بنگرند گنج حقیقت به کنج غم آن لعل خشک را به دُر اشک تر کنند بر پا کنند حلقهٔ ماتم به یاد او تا عرش و فرش را همه زیر و زبر کنند آتش به عرصهٔ ملکوت قِدَم زنند ملک حُدوث را ز غمش پر شرر کنند تا شد به زیر سلسله سرحلقهٔ عقول افتاد شور و غلغله در حلقهٔ عقول 🔹 «زندانیان عشق» نخستین بند از ترکیب‌بند هفت‌بندی مرحوم آیت الله شیخ محمد حسین غروی اصفهانی در رثای حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) است. هم‌نشینی دو کلمهٔ «هفت» و «بند» در این هفت‌بند فی‌نفسه هنرمندانه است. 🔸 از آنجا که شهادت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام) در ماه رجب واقع شده (که از ماه‌های برتر عبادی سال است) و از آنجا که عبادت‌ها و مناجات‌های آن حضرت در زندان، فراز برجسته‌ای از مرثیه و مدح ایشان است؛ شاعر، این اقتضائات را در نظر گرفته و فضاسازی هنرمندانه‌ای با رنگ و بوی مناجات زندانیان و توصیف چگونگی به سحر رسیدن شب عاشقان در زندان انجام داده است. 🔹 در پنج بیت نخست، شعر به توصیف زندانیان عشق و حال و هوای آنان پرداخته و فضای مناجات گونه‌ای که مناسب حال زندانیان و هم عاشقان وجه الهی باشد، ایجاد کرده است. در بیت ششم به طرز هنرمندانه‌ای فضای اول به فضای زندان هارون(علیه اللعنه) پیوند می‌خورد و شعر، رنگ و بوی مرثیهٔ حضرت (علیه‌السلام) به خود می‌گیرد. 🔸 مطلع این شعر از نمونه‌های خوب براعت استهلال است و شعرهای در استفاده از براعت استهلال قابل تأمل هستند. ✍🏻 🏷 🌐 shereheyat.ir/node/1352@ShereHeyat
المفصلِ جواد علی پس از ۴۶ سال در حال ترجمه به فارسی اثر ده جلدیِ المفصّل فی تاریخ العرب قبل الإسلام نوشته دکتر جواد علی برجسته‌ترین و گسترده‌ترین کاری است که تا به امروز درباره تاریخ عرب پیش از اسلام انجام گرفته‌است. گستردگیِ دامنه‌ی پژوهش، مآخذ فراوان و دقت و صلاحیت علمیِ نویسنده، المفصل را به معتبرترین اثر در این حوزه بدل کرده‌است، تا جایی که امروزه هیچ پژوهشگر غربی یا شرقی در حوزه‌ی تاریخ عرب خود را از این کتاب بی‌نیاز نمی‌بیند. می‌توان گفت که جواد علی گذشته از مآخذ و اسناد کهن عربی و غیر عربی، تقریبا از تمام کتاب‌ها و مقاله‌های مهم خاورشناسان سود جسته‌است. او داده‌ها و دیدگاه‌های گوناگون را در هر موضوع بازگو می‌کند و از نقادی دریغ نمی‌ورزد، اما هیچ‌گاه به داوری‌های شتابزده نمی‌پردازد و هیچ گرایشی نگاهش را تار نمی‌کند. متن فنی و دقیق و جزئیِ ‌جواد علی، مانع شده‌بود این کتاب تاکنون ترجمه شود. زاهد ویسی و انتشارات ایده نو در حال انجام این خطیر هستند. توضیحات الهام‌گرفته از اینجا https://t.me/QuranPazhooh/1024
هدایت شده از محسن قنبریان
بعثت پیامبر در شهر تجاری.mp3
2.74M
🔆 سرّ بعثت در شهر تجاری!؟ • در دوره فئودالیته اروپا و چندین سال قبل از غلبه تجارت بر کشاورزی(دوره اول سرمایه داری) خداوند پیامبرخاتم را در یک شهر تجاری مبعوث کرد؛ تا برای فردا حرف بزند، تجارتی که کاپیتالیسم نشود! • اشاره ای کوتاه به سوره قریش در اینباره *(در اینباره حرف به تفصیل بسیار است که در کارگاه های فقهی_اقتصادی مان بیان میشود این ۵دقیقه پیشکش بمناسبت عید مبعث) حجت الاسلام قنبریان ☑️ @m_ghanbarian
انباز
🔆 سرّ بعثت در شهر تجاری!؟ • در دوره فئودالیته اروپا و چندین سال قبل از غلبه تجارت بر کشاورزی(دوره ا
این پنج-شش دقیقه را از دست ندهید. الهی که برکات عید ، زندگی همگان را روشن کند.
🌅 وَ مَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ (ابراهیم 12) [پیامبران الهی در مقابل مردم کفرپیشه گفتند:] «و ما چه عذرى داریم که بر خدا توکل نکنیم و حال‌آنکه او راه‌هایى را که براى ما شایسته است به ما نشان داده است؟ ازاین‌رو بر آزارهایى که [به سبب تفاوت دیدگاه‌ها] به ما رسانده‌اید، صبر می‌کنیم. و کسانی که نیاز دارند کار خود را به کسی بسپارند، باید تنها بر خدا توکل کنند»
حق بزرگی بر گردن ما و فرهنگ دینی ما دارند. برای عافیت عاجل و کامل‌شان حمد شفا بخوانیم.
🌸 دیرگاهی است که افتاده ام از خویش به دور!! شاید این عید به دیدار خودم هم بروم!🤔 ☘همراهان گرامی! شما مبارک! ممنون از تک تک شما همراهان عزیز که این مدت حضور داشتید، مشارکت کردید، کانال رو معرفی کردید، انتقاد و پیشنهاد داشتید، و کلا از اینکه هستید ☺️ ╔═📚📒═════════════╗ @moslem_garivani باران‌معنویت ╚═════════════📖🔖═╝
هدایت شده از نردبان فقاهت
🔸 در ایام فعالیت در کیهان به جمله‌ای از علامه بزرگ محمدتقی جعفری برخوردم که اگر اشتباه نکنم گفته بودند دوهزار و پانصد آموزه دینی اسلام را در رمان «بینوایان» یافته است و در جایی آرزو کرده بودند که حاضر بودم تمام زندگی‌ام را بدهم تا شخصی مثل ویکتور هوگو، زندگی امام حسین (علیه‌السلام) را در قالب رمانی ماندگار به تصویر بکشد. 🔹 از تأکیدات عالم بزرگ شیعی آیت‌الله شهید محمدباقر صدر هم به اشاره می‌گذرم که گفته بودند واجب است شیعیان حداقل یک بار این کتاب را بخوانند. 📚 تقی دژاکام، روزنامه‌نگار @Nardebane_feghahat
انباز
🔸 در ایام فعالیت در کیهان به جمله‌ای از علامه بزرگ محمدتقی جعفری برخوردم که اگر اشتباه نکنم گفته بود
💡 شخصیت کتاب واقعا وجود داشته و نام کامل این شخص بوده است. در حقیقت زندگی ویدوک بیش از اندازه پرماجرا بوده و قابلیت تبدیل شدن به چندین داستان مختلف را دارد و تنها بخش کوچکی از زندگی ویدوک را بیان کرده است. ویدوک در ابتدا یک کلاهبردار و جاعل سرشناس بود اما به تدریج دچار تحول شد و استعدادش را در راه جرم‌شناسی به کار برد و آنقدر در کارش پیشرفت کرد که رئیس پلیس مخفی فرانسه شد. او در حال حاضر به عنوان پدر جرم‌شناسی مدرن و اداره پلیس فرانسه شناخته می‌شود. ویدوک در برخی از داستان‌های هوگو همانند «» اطلاعات جنایی در اختیار او قرار می‌داد و رابطه‌ی نزدیکی هم با هوگو داشت . ویدوک علاوه بر کارهای پلیسی یک تاجر انسان‌دوست هم بود و کارخانه‌ای تأسیس کرده بود که کارگرانش از محکومان سابق بودند. او در همین کارخانه با رفتن به زیر گاری همانند ژان والژان جان یکی از کارگرانش را نجات داد. شاید بتوان گفت شخصیت واقعی ویدوک ترکیبی از ژاور و ژان والژان است، مأمور پلیسی که غم‌خوار بیچارگان بود. https://t.me/ketabdooni/29771
انباز
🔸 در ایام فعالیت در کیهان به جمله‌ای از علامه بزرگ محمدتقی جعفری برخوردم که اگر اشتباه نکنم گفته بود
📗شهید صدر چه کتاب‌هایی می‌خواند؟ 📗استاد شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر افزون‌بر کتاب‌های فقهی، اصولی، فلسفی، کلامی و دیگر کتاب‌های تخصصی به مطالعۀ داستان‌ علاقه‌مند بود و به‌طور ویژه قصه‌های پلیسی را دوست داشت. او ادبیات مصری و لبنانی را بر ادبیات عراق ترجیح می‌‌داد و از آنها متأثر بود و خواندن «بینوایان» ویکتور هوگو را دوست داشت؛ 📗به شاگردانش سفارش می‌کرد که تفسیر «المیزان» علامه محمدحسین طباطبایی را بخوانند. او معتقد بود «المیزان» از بهترین و برترین کتاب‌های دوران است و رکودی که تفسیر شیعه پس از طبرسی با آن مواجه شد،‌ توسط علامه طباطبایی از میان رفت و او تفسیر شیعی را با «المیزان» دوباره احیا کرد؛ 📗شهید صدر دیگران را به مطالعۀ سیره پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ بسیار تشویق می‌کرد و می‌گفت: «اسلامِ فرد تنها با مطالعۀ سیرۀ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ کامل می‌شود»؛ 📗او همچنین کتاب‌هایی که در ایران چاپ می‌شد، به‌‌ویژه آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری را پیگیری می‌کرد و مجلۀ «مکتب اسلام» را می‌خواند؛ 📗از کتاب‌های «حسن البنا» و «سید قطب» خوشش می‌آمد و برای ارسطو، ابن‌سینا، جان مینارد کینز و لایب نیتس احترام خاصی قائل بود؛ 📗شیخ نجیب سویدان به یاد دارد که رمان «الحي اللاتيني» را از شهید صدر امانت گرفته است؛ [الحي اللاتينی، رمانی عاشقانه است که ماجرای سفر جوانی لبنانی به فرانسه را روایت می‌کند؛ جوانی که می‌خواهد با سفر به غرب، زندگی تازه‌ای را آغاز کند] 📗شیخ محمد فرحات نیز نقل می‌کند یک بار شهید صدر از او حال برادر کوچک‌ترش، زید را می‌پرسد و او شکایت می‌کند که وی وقت خود را به خواندن کتاب‌های «آرسن لوپن» می‌گذراند، اما شهید صدر این اعتراض را نمی‌پذیرد و پاسخ می‌دهد: «من خودم هم این کتاب‌ها را می‌خوانم؛ اگر این کتاب‌ها را نخوانیم چطور می‌توانیم بفهمیم که چه‌چیزهایی در این کتاب‌ها برای فرزندان ما منتشر می‌کنند؟!»؛ 📗سید حسین موسی از اهالی دیوانیه که همواره تازه‌های نشر را پیگیری می‌کرده است به یاد دارد یک بار، دو کتاب جدید را پیدا می‌کند که گمان می‌کرده هیچ‌کس آنها را ندیده است. آن دو کتاب را برای شهید صدر می‌برد، اما او پاسخ می‌دهد که آنها را خوانده است و نیازی به دریافت آنها ندارد. 📚 به نقل از: السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق، جلد٢، صفحه ۲۹۲ https://t.me/shahidsadr/2100
لینک فایل pdf کتاب در تلگرام: 📝 فقط جلد اول: https://t.me/ketabdooni/360 کامل (هر دو جلد در یک فایل): https://t.me/ketabaziham/1936 🎙 بینوایان: https://t.me/ketabdooni/45441 https://t.me/binavayanvoice