eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
257 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
هم دل و هم دلبر و هم دل خریدارم حسین هم سر و هم سرور و هم سر نگهدارم حسین بی کس و درمانده و بی یار بودم از ازل لطف کرد و تا ابد شد مونس و یارم حسین رو سیاه و پر گناه و بی بها بودم ولی آبرو بخشید من را کرد تیمارم حسین مو پریشان، دیده گریان، دید هر موقع مرا خنده ای زد، غصه ها برد از دل زارم حسین کار راه انداز عالم تا که بیکارم بدید، نوکری آموخت من را، شد همه کارم حسین ذکر او ذکر خدا و فکر او فکر خداست اینچنین شد افضل الاذکار و افکارم حسین سردی دنیا امانم را بریده بود لیک، یک محرم آمد و شد گرمِ بازارم حسین من در این دنیا بجز او، رو نیاوردم به غیر تا در آن دنیا فقط باشد طلب کارم حسین روز محشر هم همه اُمیّد من بر اوست، چون روز محشر می شود ناجیِ از نارم حسین خط آخر شعر را سمت نگاهش می کشم خط آخر می نویسم دوستت دارم حسین... ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیک یاعلی ابن الحسین یازین العابدین.. باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از.. ..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس.. با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام والامقامی و شَه و سرور بخوانمت سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای، آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام خبر رسیده جهان غرق روشنایی شد از این خبر دل هفت آسمان هوایی شد زمین خشک، نمی دانم این کجایی شد؟ مدینه ای شد و از این خبر نوایی شد.. ..حسین آمده آری حسین آمده است بگو که تاج سرِ عالمین آمده است رسیده است به دلهای مُرده جان بدهد رسیده است به دستِ خدا توان بدهد رحیم باشد و بر ما خطِ امان بدهد وَ جلوه ای زِ خدا را به ما نشان بدهد حسین آمده بر عشق رنگ و رو بزند جهان زِ باده عشقش به جان، سبو بزند چه هیبت و چه کمالی به شوکتش تکبیر چه صورت و چه جمالی به طلعتش تکبیر چه عزت و چه جلالی به قدرتش تکبیر چه غربت و چه ملالی به حضرتش تکبیر پیمبر از گل رویش بخواند این کلمات به خوی و روی و به مویش محمدی، صلوات تمامِ عرشِ خدا پُر شد از نوایِ حسین ...نوایِ لایتناهی نینوایِ حسین شدند جن و بشر نوکر سرایِ حسین نوشته اند مرا از ازل گدایِ حسین من و تو نه، همه عالم گدای این آقاست هر آنکه نیست گدایش تمامِ عمر گداست شب ولادت او باده بیشتر دادند به شام تیره عالم دم سحر دادند به ماهِ عشق،دوخورشیدویک قمر دادند به فطرس از نظر او دوباره پر دادند که رحمت از نفسش پخش شد در این عالم شدند شامل فیضش زهیر و عابس هم... فقط نه از نفس او جهان گلستان شد که یاس خنده زد و نسترن غزلخوان شد رسید و طایفه از نور او مسلمان شد لب برادر او مجتبی، چه خندان شد برای حیدر و زهراش جلوه گاه آمد به کربلا ببرید این خبر، که شاه آمد ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا اباالفضل العباس(ع)... درد مجنون را فقط لیلا مداوا می کند درد نوکر را فقط مولا مداوا می کند مسجد و محراب و هیئت، هرکجا خواهی که باش کار او این است، او هرجا مداوا می کند ارمنی باشی،مسیحی باشی، فرقی نیست دوست یک نگاهت میکند آقا، مداوا می کند در طبابت این طبیب از هر طبیبی برتر است هرکه پیشش میرود، درجا مداوا می کند دست او مشکل گشای عالم و آدم بُوَد تو گدا سویش برو دارا مداوا می کند تشنگی دردیست شیرین نزد ما احساسیان مبتلايش باش و بین سقّا مداوا می کند نوش دارویش گمانم تربت کرببلاست بسکه آقایم چنین زیبا مداوا می کند علقمه دانشگَه و زهرا بُوَد استاد او او به اِذن حضرت زهرا مداوا می کند .
. میلادیه امام سجاد علیه السلام باب المراد شهری که از بهشت برین با صفا تراست آری مدینه از همه جا دلگشاتراست زآن رو کبوتر دل ما شد هوائیش کآنجا که عشق خیمه زند با صفا است این آستان که هست همان روضه ی بهشت هر ذرّه خاک او زگهر پر بها تر است در آن بهشت سبز تمنا چو گل شکفت آن دلبری که از همه کس دلرباتر است آمد امام چارم وسالار ساجدین آن کس که طاعتش ز همه بی ریا تراست جزاو که هست واسطه ی رحمت خدا با رحمت خدا چه کسی آشنا تر است باب المراد باشد و در آستین او دست خداست کز همه مشگل گشاتر است بی منت از فلک زفلک هم غنی ترست هرکس براین سرا زهمه کس گداتراست زینت گرفت شعر«وفایی»ز مدح او ورنه کلام من زهمه نارسا تراست ✍ .
. عطر اخلاص مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند فخر برحال نماز واشک وآهت می کند آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تا قیامت سائل این آستان رحمتم ✍ .
. خنده به لب شکوفه های یاس است دل، مست شراب غنچه ی گیلاس است میلاد سه گل ز گلشن ثارالله سجاد و حسین و حضرت عباس است .
. روضه ها را دوست دارم روضه های ساده ات را روضه خوان های گلو آزرده ی آزاده ات را کودکان عاشق سر بند یا مظلوم بر سر پیرهای مو سپید از نفس افتاده ات را دوست دارم نوکران خالصت را شاه عطشان خادمان چون حبیب و مثل حر دلداده ات را اشک تسبیح است و تکیه مسجد ما روسیاهان باز کن بر چشم ما بار دگر سجاده ات را ای حسین ای مهربان آقای بی ه‍متای عالم نذر ما بیچاره گان کن لطف آقا زاده ات را اربعین تا اربعین ما مست دیدار تو هستیم ظرف ما خالی است ساقی صرف ما کن باده ات را قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده اربعین های شلوغ و ازدحام جاده ات را کوله ام را بسته ام چشم انتظارم مهربانا کربلایی کن دوباره نوکر آماده ات را .
. (ع) خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش به دریای علی و فاطمه عطا کرده دمیده عطر سیب از جانب باغ حسین آباد بنازم باغبان را چون گل و ریحان عطا کرده خدا را تا قسم دادند بر اسمش کرم جوشید به یُمن او خداوند از قدیم احسان عطا کرده رسید و از سرانگشت رسالت شهد می نوشد حسینٌ منّی آمد بر محمّد (ص) جان عطا کرده مسلمانی دین و رکن ایمان جاودانی شد حسینیٌ بقا را ایزد منّان عطا کرده خدا را بهر این نعمت هزاران شکر زیرا که به جانهای تمام شیعیان جانان عطا کرده بنازم لطف ایزد را به حال عاشقان زیرا به عشقت اشک و آه و ناله و افغان عطا کرده چه دلداری چه آقایی چه اربابی چه مولایی به شهر عشق، سلطان جهان سلطان عطا کرده کویر خشک دلها بعد از این آباد خواهد گشت اله گریه ها بر دیده ها باران عطا کرده از این آتش که در این طور سینا شعله ور گشته به جمع عاشقانش سینه ی سوزان عطا کرده همان سردار که چرخ و فلک دور سرش گردند به سرهای همه سر دادگان سامان عطا کرده رسیده قصه اش بر سر اگرچه اول عشق است قضا را حق چو بنویسد چنین پایان عطا کرده شنیدم راس شه بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد دوباره جنگها بر نیزه ها قرآن عطا کرده ز آیات سر نیزه عجب دارم که تیغ خصم به اهل کاروان قاری خوش الحان عطا کرده رسید از بعد عاشورا صبا با عطر گیسویش خدا بر راس بر  نی گیسوی افشان عطا کرده علی (ع) بخشید در حال رکوعش خاتم خود را حسینش خاتم خود را به خون غلطان عطا کرده دمی که خیزران بوسید لبهای چو قندش را شنیدم پیشکش بر خیزران دندان عطا کرده خراب مسلک پیر خراباتم که در شامی به طفلش مرقدی در گوشه ی ویران عطا کرده منم آن راهب دیر حسینیه که از لطفش خدا بر گرد شمع تو به من ایمان عطا کرده مقام نوکری ات را چو دیدم آتش عشقت در این وادی به رسم موسِی عِمران عطا کرده ✍ 1401/12/04 (ع)  . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام کبوترم که غزل صحن آسمان من است کلام پهنه‌ی پرواز بی‌کران من است به عارفانه‌ترین اوجها رسیده پرم به عاشقانه‌ترین شعرها نشان من است همیشه در پی توصیف عشق می‌گشتم که عشق نقطه‌ی آغاز داستان من است «همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند» کنون‌ببین که‌جنون سهم دودمان من است به فکر واژه‌ای از جنس عاشقی  بودم حسین‌گفتی و گفتم حسین، جان‌من است حسین گفتی و آتش گرفت ابیاتم که یاد خون خدا آتش نهان من است شراره‌ای است که پنهان نمی‌شود در دل حرارتی است که در سینه میهمان من است قداستی‌است که درقلب می‌تپد شب و روز محبتی است که آیین خاندان من است در این‌زمانه که هرگوشه تیره‌گی‌چیره‌ست چراغ روشن تاریکی جهان من است منم که فطرسم و نادم از گذشتهٔ خویش حسین پاسخ الغوث و الامان من است چگونه با تو بگویم من از حقیقت او حسین بغض فرو خورده‌ی بیان من است حسین نام بلندی که بعد نام خدا همیشه و همه جا بر سر زبان من است کسی که عبد خدا بوده است از آغاز یگانه‌ای است که مولای مهربان من است حسین گفتی و گفتم حسین یعنی "عشق" بلی حسین فقط "عشق جاودان" من است «اللهُمَّ‌العَنِ الجبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» ‌
. علیه‌السلام آنکه از عالم ذر روزی مارا غم داد.. غم و شادی جهان را بخدا توأم داد.. هرکسی‌ را به طریقی سوی کشتی آورد به یکی دیگ غذا و به یکی پرچم داد مشتری ذات خدا بود و فروشنده حسین جمعِ ما را به خدا داد ولی درهم داد بخدا ما که ندیدیم بگوید احدی.. حاجتم‌ را ز حسین خواستم اما کم داد! صدبرابر ز خود فاطمه پس می‌گیرد آنکه در بزم عزا آمد و یک درهم داد از حسن اذن گرفتم که حسینی شده‌ام از بقیع آمدم و کرببلا را هم داد! یارب این مرد چه مردیست نمیفهمم من که به دشمن ته گودالِ بلا خاتم‌ داد «اللهُمَّ‌العَنِ الجبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» ............. طلوع صبح آزادی ،شروعش ماه شعبان است سحر مشتاق این ماه است و یثرب چون گلستان است صبا سرگرم آواز و فلق اینجا نمایان است سحاب از شوق این شادی، دو چشمش غرق باران است کرشمه در کرشمه، صبح شادی نغمه ها خواند صفیر راک سرمستی، به لبها خنده افشاند _ به دامن گوهری دارد، عروس خانه حیدر که در سیمای زیبایش، نشسته جلوه ی داور از این کودک به لب دارد ،تبسم شخص پیغمبر بهار روی نسرینش بود، گلواژه ی کوثر فلک دیگر نمی بیند، چنین طفل سمن رویی نبی صورت علی خصلت، چنان زهرا ملک خویی _ شده عالم منور از فروغ نور تابانش شده حاتم چو مسکینان گدای خوان احسانش شده یوسف چنان مجنون اسیر روی خندانش شده فطرس به خوشحالی غلام کوی و دربانش ببین موسی کلیم الله ،به عشق او زند هوهو و عیسای مسیح الله، به یک دیدن اسیر او _ سرور یاس و سنبل شد ،چراغ راه یکتایی چمن در رقص و سرمست از ،طلوع صبح شیدایی بنفشه با گل نسرین، ز کف داده شکیبایی بهار و ارغوان مات از، شکوه و اوج زیبایی هَزاران از وصال گل، کند دائم غزلخوانی کند خورشید جانپرور، ز جان و دل زرافشانی _ نسیم از غنچه ای گوید ، که برده رونق گل را شمیمش برده دل ها را ،ز دست مردم دنیا به پیش طلعتش گشته ،چو چنبر گنبد مینا ز میلاد حسین خنده، نشسته بر لب زهرا به غیر از حق که بر خلقت، به این مولود مینازد بر این مولود مسعودش، تمام بود مینازد ____ حسین آورده بر گردش همه زوار و احبابش همه از خوبی خلقش شده مجذوب و بیتابش ز بس تابیده بر مردم ز نور پاک مهتابش دلم خواهان دیدارش به بیداری و یا خوابش عجب وصفی عجب شوقی عجب احساس پر شوری از این مولود فرخنده به دل تابد عجب نوری ____ حسین آمد که دلها را کند پیوسته بیمارش کند وادار رقصیدن بدن ها بر سر دارش زلیخا را کشد بیرون ز کویش تا به بازارش که سلطان ازل باشد شبیه ما خریدارش بیا رمضی ببین عشقت کشاندت تا به ویرانی که از بس خواندهی او را به ترکیب و غزلخوانی محمد حسین علیرمضانی✍ .
. محبـوب خلق و عالـم بالا خوش آمدی ای نور چشم حضرت زهرا(س) خوش آمدی گفتا که از من است حسین و من از حسین ختم رسل به وصف تو آقا، خوش آمدی دار الشفاست کوی تو حتی بر آمده از تربت تو کار مسیحا ،خوش آمدی ای پنجمین حقیقت اهل کسا حسین(ع) بر شام تار، ماه دلارا،خوش آمدی چشـم امید ما به تو روز قیامت است ای کشتـی نجـات به دنیـا خوش آمدی .
. دردها را دوا شود، عباس نام مشکل گشا شود، عباس آمد از آسمان به سمت زمین جلوه ای از خدا شود، عباس ماه ام البنین و شیر خدا شرح مهر و وفا شود، عباس هنر آموز محضرش لقمان در ادب مقتدا شود، عباس از محالات عالم است اگر از ولایت جدا شود ،عباس آرزویش همیشه این بوده پیش پایش فدا شود، عباس تا علمدار سید الشهدا ساقی کربلا شود، عباس وخدا در کنار علقمه خواست تا که حاجت روا شود، عباس ✍ .
. آمدی شد زمین گرفتارت، شد جهان با تو باصفا عباس خنده‌ها بر لب علی گل کرد، دید تا چهرۀ تو را عباس گل گلزار مصطفایی تو، میوۀ باغ مرتضایی تو شیر میدان کربلایی تو، آفرین بر تو مرحبا عباس ای رخت جلوۀ جمال علی، صولتت مظهر جلال علی دست‌هایت پناه آل علی، چه کسی مثل توست یا عباس؟ یاور حیدر و حسین و حسن، دلت از یاد فاطمه روشن زینبت با تو ایمن از دشمن، معدن غیرت و وفا عباس روی زیبای تو بهشت برین، ای به قربانت آسمان و زمین پسر باحیای امّ‌بنین، ای علمدار کربلا عباس شاه دین تکیه کرده بود به تو، صد سلام و دوصد درود به تو می‌کند کعبه هم سجود به تو، بندۀ صالح خدا عباس جلوه کردی بهشت نور گرفت، نینوا با دم تو شور گرفت شعرها با غمت شعور گرفت، گشت مهر تو کیمیا عباس پسر دلربای شاه عرب، وای اگر بر کسی کنی تو غضب آبرو از تو یافت شرم و ادب، ماه حُسن و گل حیا عباس چشم‌های تو آسمان حرم، قامتت سرو بوستان حرم ای نگهبان مهربان حرم، دست‌هایت گره‌گشا عباس ماه نورانی عشیره تویی، مؤمن نافذالبصیره تویی در صف کارزار چیره تویی بر دلیران اشقیا عباس مظهر حلم و مخزن کرمی، تو سپهدار و صاحب علمی هر زمانی حسین داشت غمی، کرده بی‌شک تو را صدا عباس تو برای حسین سرداری، غمگساری برادری یاری یاور و ساقی و علمداری، ای امامت ز تو رضا عباس عشق تو کرده در دلم خانه، دلِ بی یاد توست ویرانه می‌شود با گناه بیگانه، هرکه شد با تو آشنا عباس دردها می‌شود دوا با تو، حاجت عالمی روا با تو شد حسینیه سینه‌ها با تو، گاه در جمع ما بیا عباس ✍ .
. نورِ نظرِ احمد مختار ابالفضل امّید دل حیدرکرار ابالفضل در کرببلا یاورِ آن یار ابالفضل تحویل بگیرِ همه زوار ابالفضل الله، تو را یار و مددکار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل صورتگر عالم رخ یک یار کشیده این چهره چه به حیدر کرار کشیده چون عطر، سبکبال و سبکبار کشیده صدشکر که فکر تو زمن کار کشیده امشب شده مشغول تو افکار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل ما از تو به غیر تو نخواهیم به والله... ممنون تو هستیم چه صبح و چه شبانگاه اسلام به یاری تو رد شد ز خطرگاه حیدر نگران نیست به آینده این راه وقتی بدهد دست تو افسار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل هرجا که بریدیم، حواله به تو دادیم هرجا نپریدیم، حواله به تو دادیم گر خیر ندیدیم، حواله به تو دادیم هر ظلم که دیدیم، حواله به تو دادیم دارند همه با تو سر و کار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل در رزم شبیه پدرت یکسره بردی هنگام غنیمت همه بردند و نَبُردی دندان به هم از غصه ارباب فشردی الله گواهست که تو آب نخوردی تکمیل ترین معنی ایثار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل ✍ شنبه۶اسفند١۴٠١ .
. کلید کعبه از احمد به دستان تو می افتد تبسم بر لب زهرا به دوران تو می افتد من از آن اقتدای باشکوه اینگونه می فهمم خود عیسی بن مریم هم به دامان تو می افتد سقیفه ننگ تاریخ و شروع بت پرستی شد و آتش بر تن این بت به فرمان تو می افتد شهادت داده تورات و زبور و مصحف عیسی که آیین خدا یکجا به میزان تو می افتد دو چندان می کند حسن تو را لبخند زیبایت نگاه آسمان بر برق دندان تو می افتد به ابراهیم و اسماعیل و قربانی نیازی نیست جهان یکباره، سرتا پا به قربان تو می افتد قدم بردار می بینی کسی را روی نعلینت همینکه چشم این ذره به چشمان تو می افتد .
. بسا صاحبْ عطایی یا اباالفضل تو دریای سخایی، یا اباالفضل حیاتت تحت فرمان ِ برادر و او را ردّ پایی یا اباالفضل به من از کودکی مادر بیاموخت که بر دردم دوایی یا اباالفضل قَسم بر واژه های "کاشف الکَرب" مُجیب هر دعایی یا اباالفضل به لب ذکر تو را دارم مداوم عجب مشکل گشایی یا اباالفضل دو دستت در ره دینت جدا شد تو دستان خدایی یا اباالفضل به جود و بخشش و فضل و کرامت مددکار گدایی یا اباالفضل هراس از آتش دوزخ نداریم شفاعت خواه مایی یا اباالفضل (صبا) ✍ ١۴٠١/١٢/۶ .
. 🚩 گلچینی از مسدّس ترکیب، در مدح حضرت اباالفضل العباس (عليه‌السلام).. گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ✍ .
. به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی ✍ .
. دوم علی و خامس اهل بکا شده عمرش تمام غرق سجود و دعا شده او صاحب صحیفه ،چهارم امام عشق روشنگر حقایق کرب و بلا شده حتی بدون زائر و صحن و سرا ،بقیع از گریه های اوست که دارالشفا شده شد افتخار مردم ایران که مادرش ایرانی است و همسر خون خدا شده با او بشر به معرفت و حق رسیده است تا با شکوه «خمس عشر» آشنا شده او هم کریم مثل کریمان دیگر است خاک از نگاه اهل کرم کیمیا شده .
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش حَجَر شاهد عزت و اقتدارش هشام بن عبدالملک‌ها ذلیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ «هشام» استلام حجر تا نماید در آن ازدحامِ خلایق نشاید نه قدری که از وی شود قدردانی نه کس بود تا کس بر او ره ‌گشاید به ناگاه دیدند آمد جوانی که پیوسته او را حَجَر می‌ستاید گشودند حُجّاج از چار سو، ره که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید یکی خواست تا سر به پایش گذارد یکی رفت تا جان نثارش نماید یکی گفت نامش چه باشد هشاما! - حسد را نگر- گفت: نشناسم او را به ناگه «فرزدق» خروشید در دم که: این است نجل رسول مُکَرّم! تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟ من او را بِه از خویشتن می‌شناسم نماز است بی او گناه کبیره ثواب است بی او خطای مسلّم تعالیم اسلام از اوست جاری قوانین توحید از اوست محکم چراغی‌ست بر قلۀ آفرینش امام است بر جملۀ خلق عالم سلام و رکوع و سجود است از او قنوت و قیام و قعود است از او امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش ✍ . ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای اختر تابان قمرت باد مبارک ای مادر ایران پسرت باد مبارک ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک از خوب‌تران خوب‌ترت باد مبارک -فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است -با نـام علی آینـه روی حسین است ای پیش رویت آینه شمس ولایت ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت امروز خدا کرده علی بر تو عنایت رویش کند از آینه غیب حکایت -گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب -این جان حسین است که داری به بر امشب این خوب‌ترین گل زگلستان خلیل است این آینه حسن خداوند جلیل است این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است بی‌مثل بدیل است، جمیل است، جمیل است -طوبای بهشت علوی این ثمر توست -تبریک که میلاد یگانه پسـر توست زیبا پسر تو پدر هشت امام است در پنجم ماه آمده و ماه تمام است این بر شهدا حامل خون است و پیام است این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است -بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک -بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا -گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو -آیات خـدا مـوج زده در سخن تو ای با سخنت زنده شده جان ولایت ای روح کتاب الله و ریحان ولایت پیغامبر خون شهیدان ولایت از اشک شبت سبز گلستان ولایت -تو خون خدا در بدن خون خدایی -فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی ای مرغ سحر مست مناجات شب تو پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو ای وحی خدا بال زده در طلب تو -وصف تو شده زینت آیات شریفه -از متن مناجات تو داریم صحیفه ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر مارا نبود غیر شما یاور دیگر برما نگشودند جز این در، درِ دیگر -ما در دو جهان بنده فرمان شماییم -در موج بلا دست به دامان شماییم ما راست گدایی و شما راست کرامت داریم همه عمر به کوی تو اقامت ای بر همه ملک الهیت امامت یک حرف ز قد قامت کرده قیامت -جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش -با صوت مناجات تو دادند زکف هوش رخسار تو هنگام دعا سوره نور است سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است ما را همه جا با نفست فیض حضور است بی روی گلزار جنان خانه گور است -در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است -دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است ای بر تو درود از نبی و از علی و آل ای سرو قدت وقت مناجات شده دال ای روح عبادت زده بر دور سرت بال کی مثل تو با بودن در بند کُند حال -کی مثل تو در حال چهل روز اسیری -در سلسله بر سلسله ها کرده امیری تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی آری تو امامی، تو امامی، تو امامی -هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد -مـه چهره‌گشایـی کند و ابـر بمیرد ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت ای جن و بشر یک‌سره محتاج دعایت ما دست گشودیم به دامان ولایت «میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت -ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی -بهتر که گشاییم سویت دست گدایی .. ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در مدار منطومه عشق امام مهدی (عج) ----------- آیه ی نور بخوانید که خورشید آمد آن که اوّل به سماوات درخشید آمد آفتاب امشب ازین پنجره ها می تابد ماه از دورترین خاطره ها می تابد می وزد عطر خدا ، عطر شقایق امشب باز بیرون فتد از پرده حقایق امشب سامرا قطعه ای از جنّتِ اعلا گردد آخرین جلوه ی خورشید هویدا گردد گر چه بر بالش گل سر نسپرده ست هنوز می برندَش به سماوات ملائک امروز کودکی کز نفَسَش عطر خدا می ریزد از نگاهش به زمین آب بقا می ریزد کودکی آمده با هِیْمَنه ی سبحانی می رود سجده و بر خاک نهد پیشانی نسل او نسل حَسن ، جلوه ی او نور تمام چارده آینه را آمده او حُسنِ ختام این که چون آینه لبریز کرامت باشد آخرین پرتو خورشید امامت باشد دیده بگشا و ببین آیه ی جاءَالْحَق را روبرو روی افق آینه ی مطلق را نرجس از نرگس او چشم نخواهد برداشت چون که خورشید دراین آینه جز یاس نکاشت یاس از هر جهت آئینه ی خورشید شده مهدی فاطمه را گوهر جاوید شده آسمان کرده گواهی _ وَ چنین حسّ دارد بهترین عطر خدا را گل نرگس دارد عشق آئینه شد و باز درخشید امشب صاحب الامر ازین آینه تابید امشب آسمان صبح سپید است در امشب حتّی غرقِ در نور امید است در امشب حتّی غنچه ای وا شده و روحِ زمان خواهد شد چشم نرگس به جمالش نگران خواهد شد شمس صد آینه بر گرد هلالش دارد سامرا دیده روشن ز جمالش دارد کاش ما هم به جمالش نگران می گشتیم می شکفتیم و ازو عطر فشان می گشتیم ای خوش آن چشم که او می نگرد مهدی را می چشد از نظر دوست چنین شهدی را آری آن طلعت زیباست که دیدن دارد شهد وصل از کف آن یار چشیدن دارد کاش بر منتظران نیم نگاهی بکند نظری جانب بنشسته به راهی بکند حال ای منتظران یار دل آرا آمد آفتاب علوی ، یوسف زهرا آمد آمد آن یار که غم از دل عالَم به برد جلوه ای کرده دل از عالَم و آدم به برد بر جهان می شود از امر الهی حاکم می چکد عدل ز دستان شریفش دائم صلح از دامن او سوی جهان برخیزد مهر از او ز کران تا به کران برخیزد کفر از جوشش شمشیر وی افتد ز میان باطل از قدرت بازوی وی افتد ز توان باغ ایمان شود از لطف نگاهش سرسبز نخل هستی شود از پرتو ماهش سرسبز ریشه ی ظلم و ستم را به جهان خشکانَد آب بر آتش هر فتنه توان افشانَد بذر حق در همه جا کاشته گردد از او پرچم عشق برافراشته گردد از او می رسد آن که ازو رایت گل بردوش است جنگ افروزی هر فتنه گری خاموش است می رسد آن که عدالت گرِ عالَم باشد جانب نور هدایت گر عالَم باشد روی گلبرگ سپیدار که شبنم آید می رسد مهدی و دیدار فراهم باشد مثل امشب که جهان لحظه میعادش بود دیدنی روی گل و قامت شمشادش بود در سراپرده ی دل جلوه ی معبود آمد یعنی ای منتظران ، مهدی موعود آمد oo حاج محمود تاری ( یاسر)✍ .
. حضرت علی‌بن‌الحسین، سلام‌الله‌علیه: آمدی و بوستان مصطفی رونق گرفت از جمالت گلشن خیرُالنّسا رونق گرفت از علی‌های حسین‌بن‌علی، دوم علی با گل نام تو یاد مرتضی رونق گرفت یک سحر باد صبا آورد عطر زلف تو مست شد جان‌ها و بازار صبا رونق گرفت از فروغت نور می‌تابید بر خورشید و ماه از دمت محراب و تسبیح و دعا رونق گرفت در نماز و در سجودت عالمی حیران شدند از زلال اشک تو خوف و رجا رونق گرفت از دعاها و نواهای تو ای زین‌ُالعباد آیه‌های دل‌نشین ربّنا رونق گرفت تو دعا می‌خواندی و رشک جِنان می‌شد زمین از لبت می‌ریخت نور آب بقا رونق گرفت با همان انبان که می‌بردی به دوشت ناشناس در دل شب آیه‌های "هَلْ أتی" رونق گرفت نهضت تو کرد خون کربلا را زنده‌تر با کلامت نهضت خون خدا رونق گرفت یادگار کربلا، مدیون ایثار توییم از یَم اشک تو یاد کربلا رونق گرفت ✍️ .
. علیه‌السلام 🔹کربلای تو🔹 سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو‎ شب، خوشه‌چینِ خلوت تو با خدای تو‎ ای چشم آسمان و زمین مانده خیره‌وار‎ بر شور و جذبه‌های تو در سجده‌های تو‎ ای دیدن قتال غم‌انگیز کربلا‎ حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو‎ یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی‎ یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو‎ ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران‎ بر آفتاب فخر کنند از ولای تو‎ محراب را به وقت مناجات تو، همه‎ افتاده لرزه‌ها به تن از های‌های تو‎ ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب‎ وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو‎ ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد‎ وی زیور تمام دعاها، دعای تو‎ در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد‎ هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو‎ ‎‎ 📝 .