.
#حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#فاطمیه
#اعظم_کلیابی✍
باز هم دل، بی قرار روضهٔ مادر شده
باز حرف صورت و سیلی و میخ در شده
بازهم آتش به جان ما رسیده از دری
کز غم سوزاندنش چشم دو عالم، تر شده
حرف، حرف بغض و کینه از علی بوده فقط
آتشی کز کینه، پنهان زیر خاکستر شده
فاطمیه شد، مرور خاطرات درد و داغ
علت کون و مکان، تنها و بی یاور شده
فاطمیه شد که دل بر منبر اندوه و اشک
روضهخوانِ رنجهای دخت پیغمبر شده
مهدیِ صاحب زمان دارد به لب شور و فغان
آسمان ازاین مصیبت خاکِ غم بر سر شده
بین آتش سوخت زهرا، تا علی مانَد فقط
سورهی کوثر فدایِ ساقیِ کوثر شده
ای علی! مظلوم عالَم! جان فدای غربتت
بعد زهرا خود بگو از غنچهی پرپر شده
غیر تو مظلوم و غیر فاطمه مظلومتر،
نیست در عالَم، غمت از هر غم افزونتر شده
کی به پایان میرسد شبهای بی مهتاب تو
وعدهی دیدارتان درعالم دیگر شده
* *
دوستت دارم اگرچه روسیاهم روسیاه
لطفت امّیدِ منِ شرمنده در محشر شده
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#امام_زمان
#حضرت_زهرا
گریز می زنم از مادری به فرزندش
ز فاطمه، به گل نرگس ِ برومندش
گریز می زنم از وصفِ غربت زهرا
به وصفِ غربتِ موعود عترت زهرا
گریز می زنم از اشک دیده ی مادر
به گریههای ولیّ ِ زمانه ی داور
گریز می زنم از ناله های دُخت رسول
به ناله های امام زمان، اُمید بتول
گریز می زنم از مادری که شد مظلوم
به ظلمها که روا شد به آخرینْ معصوم
برای حضرت مهدیست مادرش الگو
به درد حضرت زهراست مهدی اَش دارو
رسد به دست امام زمان، به اذنِ خدا
همان درفش ِ جهادی که داشت خیرِ نِسا
زمین که خورد صدا زد: کجایی مادرجان!
برای یاری مادر، میآیی مادرجان؟!
به کوچه ها، به پس ِ در، به بسترش زهرا
به حال زار، یقیناً صدا زده او را
اگر برای حسین است صبح و شب، گریان
برای حضرت زهراست خونجگر، هر آن
ظهور،نقطه ی پایان حـُزن و درد و عزاست
ظهور، باعث خوشحالیِ دل زهراست
کسی که شرق به غرب جهان،حکومت اوست
سراجِ عزّت زهرا به طاقِ نصرت اوست
دعا کنیم بیاید نه بهر شادی ما
فقط به خاطر قلبِ شکستهی زهرا
#محمد_علی_نوری✍
#فاطمیه
#جمعه ۳ آذر ۱۴۰۲
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
کلاس های درسی مقتل حضرت زهرا (س) را روی کانال ضامن اشک مشاهده بفرمایید
کانال مقتل ضامن اشک👇👇👇
https://eitaa.com/zameneashk1
.
#حضرت_زهرا #فاطمیه
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع
گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع
آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن
تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع
زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار
ذوب شد زهرا هم از غمهای حیدر مثل شمع
حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش
عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع
شعلهی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف
در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع
روضههای فاطمه تفسیرشان قتل علیست
کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع
غافل از حال دل پروانههای خویش نیست
گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع
#میثم_کاوسی✍
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
.
بسم الله الرحمن الرحیم
رونق
بعد از تو خانه دیگر از رونق میافتد
چون خانهی بیمادر از رونق میافتد
باتو به هرترتیب رونق دارد، اما
تو میروی و آخر از رونق میافتد
هم خانهی حیدر ندارد بیتو لطفی
هم خانهی پیغمبر از رونق میافتد
بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند
با خطبههایت منبر از رونق میافتد
درد عجیبی نیست این خانهنشینی
چون مرغ بیبالوپر از رونق میافتد
حال علی آیینهی بیماری توست
بیتو جهان حیدر از رونق میافتد
بیمار باشی خانهات رونق ندارد
اما نباشی بدتر از رونق میافتد...
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
.
.
#حضرت_زهرا
گاه حتی در مصیبت آه کم می آورد
پیش بغض مرد گاهی چاه کم می آورد
زخم کاری باعث تحلیل نیرو می شود
شیر بین چند تا روباه کم می آورد
تکیه بر دیوار دادن چاره ی ناچاري است
سینه ی مجروح بین راه کم می آورد
در سپر بودن برای ضربه های بی هوا
مطمئنا قامت کوتاه کم می آورد
خانه بی مادر شبیه گور دسته جمعی است
مثل توحیدی که "الا الله" کم می آورد
چند روزی پشت ابر آستین پنهان شده
صورتی که پیش نورش ماه کم می آورد
داغ زهرا کوه را هم از کمر خم می کند
زانوی خیبر گشا هم گاه کم می آورد
فاطمه پشت و پناه اشک های حیدر است
بعد سرلشگر ، سپاه شاه کم می آورد
هیچ کاری بر نمی آید بغیر از صبر از
آنکه در احقاق حق همراه ، کم می آورد
#علی_کاوند ✍
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#فاطمیه
#گروه_ادبی_یاقوت_سرخ
.
.
#حضرت_زهرا
همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه
شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه
گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه
سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه
به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض
همیشه آب خوردم لحظهی افطار با گریه
به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت
گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه
همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را
به جای شانه ات بر شانهی دیوار با گریه
دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من
نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه
شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد
چَکُش را میزند بر میخ در نجار با گریه
#سجاد_روانمرد
#غزل
#فاطمیه
.
.
عزای حضرت عبدالله بن عبدالمطلب
پدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
چشم سقای حرم زمزم شده
قامت عبدالمطلب خم شده
دیده ی یعقوب مکه سوی دشت
وا اسف که یوسف او بر نگشت
مکه ای درد آشنای این پدر
نام عبدالله نزد او مبر
گریه با قد کمان سخت است سخت
داغ فرزند جوان سخت است سخت
آنکه تابد نور از سیمای او
شد میان خاک تیره جای او
کاش میشد صد شتر قربان کند
یوسفش رو جانب کنعان کند....
#عبدالله_بن_عبدالمطلب
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
#فاطمیه و #مناجات
خدا خدایا ببخش ما را
به حقّ زهرا ببخش ما را
به صبح طاعت به شام رحمت
به اشک و نجوا ببخش ما را
به دست بسته به حال خسته
به خیل غم ها ببخش ما را
به آتش و در به طفل و مادر
به یار تنها ببخش ما را
به یاس پرپر به اشک حیدر
به چشم دریا ببخش ما را
به زخم پهلو به درد بازو
به سوز دل ها ببخش ما را
به قلب نالان به قبر پنهان
به داغ پیدا ببخش ما را
به آه بر لب به اشک زینب
به جان مولا ببخش ما را
دلم چو «یاسر» تو راست ذاکر
کنم تمنّا ببخش ما را
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#حضرت_زهرا
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
#زبانحال_مولا_امیرالمومنین
در خانه مانده عطر خوش ربنای تو
امروز زنده ام به هوایِ دعای تو
همسایه ها به مجلس ختمت نیامدند
من بودم و همین دو سه تا بچه های تو
خیلی به مجتبایِ تو برخورد فاطمه!
فامیل کم گذاشت برایِ عزای تو
جایِ تمام شهر خودم گریه می کنم
از بسکه خالی ست در این خانه جای تو
زهرا مرا ببخش که نگذاشت غربتم
یک ختم باشکوه بگیرم برای تو
از دستِ گریه هایِ تو راحت شد این محل
شِکوه نمی کنند به من از صدای تو
دیگر به تیغ فتنه ی کوفه نیاز نیست
خونِ مرا نوشته مدینه به پای تو
شاعر: #وحید_قاسمی
...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
https://eitaa.com/asharehoseini14/7589
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
یا #امام_زمان
شرمنده اگر دعای من کار نکرد
آنجور که باید دلم اصرار نکرد
عجل لولیک الفرج گفت لبم
اما دل من درست رفتار نکرد
#محمدجواد_منوچهری ✍
#اللهمعجللولیکالفرج
.
🏴
#فاطمیه۱۴۰۲
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه
#فاطمیه
#رضا_تاجیک ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
چه می شود که ببینم رسیده روز ظهور
و آفتاب امیدم دمیده روز ظهور
دوباره جمعه گذشت و غروب شد اما
نگاه منتظر من ندیده روز ظهور
بگو به منتظرانش نگار می آید
بده به منتظرانش نوید روز ظهور
چه میشود که بیاید ز راه و من بکشم
قدوم صاحب خود را به دیده، روز ظهور
کسی که منتظرش شد، شهید می میرد
چه می شود که شوم من شهید روز ظهور
امیرِ صاحبِ صمصام می رسد از راه
و فاطمیه به پایان رسیده روز ظهور
می آید و دل زهرا قرار می گیرد
و هر که روضه ی او را شنیده روز ظهور -
- به یاد واقعه کوچه اشک می ریزد
برای مادر قامت خمیده، روز ظهور
به انتقام نگاهی کبود می آید
به انتقام دلی داغدیده ... ، روز ظهور
به انتقام لگدهای کوچه می آید
به انتقام رخی که پریده ... ، روز ظهور
.
...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
https://eitaa.com/asharehoseini14/7591
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#غزل_مدحی
#حضرت_زهرا
➖➖➖
صاحبِ اصلِ ولایت شد به نام ِ فاطمه(س)
میدرخشد نام ِ حیدر، در کلام ِ فاطمه(س)
از غدیرِ خم که نه! والله از روزِ ازل-
شد علی بن أبيطالب(ع) امام ِ فاطمه(س)
می پذیرد سائلانِ خسته را با روی خوش
نیست غیر از مهربانی در مرام ِ فاطمه(س)
بینِ خوبان؛ در شلوغی هایِ محشر ای خدا
قسمتِ من میشود آیا سلام ِ فاطمه(س)؟!
شک ندارم چادرش را روی دوزخ میکشد
آبروداری ست؛ رسم ِ انتقام ِ فاطمه(س)
گفت با خود: کاش توفیق شفاعت داشتم
غبطه ها خورده ست مریم بر مقام ِ فاطمه(س)
#باولایت_تاشهادت را رقم زد پشتِ #در
در میانِ #خانه برپا شد #قیام ِ فاطمه(س)
ذکر لبهای جوانمردانِ عالم؛ مرتضاست(ع)
ذکر سربندِ شهیدان است نام ِ فاطمه(س)!
#مرضیه_عاطفی✍
.
.
#فاطمیه
سَبُک شده بدنت، بسکه بر زمین خورده
غریبیاَت چه بلایی سر تو آورده
زمان غسل تو دیدم شکسته سینه ی تو
شکسته سینه ی تو، سینه ی من آزرده
به روی شانه خود می برم تو را تا عرش
فراقِ روی تو دیگر توان من بُرده
نه باغ مانده برایم، نه غنچه، حالا هم..
گل جوان مرا دستِ کینه پژمرده
زِ یادِ من نَروَد لحظه ی شهادت تو
هزار دفعه از آن ضربِ پا، علی مُرده
بگو چه کار کنم، حق بده که گریه کنم
زده است ماه مرا، ظالمی سیه چُرده
غمم کجا ببرم، چون به چشم خود دیدم
که تازیانه به دستان و صورتت خورده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#حضرت_زهرا
.
.
مدح،توسل،روضه ، سنگین امام حسین علیه السلام
🌴🌴🌴🌴
تو پناه بی پناهانی حسین فاطمه
روضه ی شاه خراسانی حسین فاطمه
قلب خورشید از غمت یک دشت پر آتش شده
علّت اشک زمستانی حسین فاطمه
درد بی درمان جدایی از تو و راه تو است
زیر خنجر فکر درمانی حسین فاطمه
دست و انگشتر،سر و فرزند در راه خدا
داده ای،تو روح قرآنی حسین فاطمه
در میان معرکه هرچند تنها مانده ای
مثل مادر مرد میدانی حسین فاطمه
آسمان صورتت رنگ شفق دارد ولی
روی نی بد شد چراغانی حسین فاطمه
بغض هر ابری ز داغ غنچه هایت بشکند
نوحه ی هر قطره بارانی حسین فاطمه
یک شب جمعه من و این دست خالی بی کسی
حال نوکر را تو خود دانی حسین فاطمه
حُر به سمتت آمد و غیر از کرامت هم ندید
کس ندیده دل برنجانی حسین فاطمه
از لبت خون می چکید و از لب دشمن شراب
بین تشت زر تو زندانی حسین فاطمه
بوسه هایی بر لبت خورده است بعد از کربلا
بوسه های تلخ و طوفانی حسین فاطمه
در میان سلسله یک دست کوچک تشنه بود
تو هوادار یتیمانی حسین فاطمه
#مبین_اصفهانی✍
.
.
#زبانحال #امام_زمان با مادر علیهماالسلام
گریز به کوچه
گریز به علقمه
گوهرم، گوهرشناسی نیست اینجا ای دریغ
مانده ام بین صدف در عمق دریا ای دریغ
بحث چندین روز وهفته،چند ماه ِسال نیست
سالها آواره ام دربین صحرا ای دریغ
خیمه گاه من نه تنها،بلکه یاد و خاطرم
گم شده در بین لذت های دنیا ای دریغ
روز و شب سر می کنم با دردهای شیعیان
شیعه هم کرده رهایم بین غم ها ای دریغ
نیمه شب ها روضه می خوانم کنار قبر تو
مثل بابایم علی، تنهای تنها ای دریغ
مادر مظلومه ام، بدجور قنفذ زد تو را
روبه روی دیده های زخم بابا ای دریغ
بازوی تو در مدینه بین کوچه، بد شکست
کربلا هم علقمه،بازوی سقّا ای دریغ
چون حسین از چشم مجروحش،سه شعبه را کشید
دید غرق تیر گشته کلّ اعضا ای دریغ
گریه کرد و ناله ها زد در میان دشمنان
هلهله و خنده شد جای تسلا ای دریغ
نه عبایی بود و نه یاور برای بردنش
شد عبایش خرج جسم ارباً اربا ای دریغ
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#فاطمیه
.
.
#غزل_مرثیه
#حضرت_زهرا
سیاههای ذیل مطروحه استاد مجاهدی...
((به دعا دست خود که بر میداشت
بذر آمین در آسمان میکاشت))
میتوان رتبه و مقامش را
برتر از خیل انبیا پنداشت
او که در عمر مثل عمر گلش
بیرق بندگی چنان افراشت
که سماوات پیش سجده او
عمر خود را به هیچ میپنداشت
چادرش، چادری که خاکی بود
عرش را در تصرف خود داشت
یاس دلتنگ و غصهداری که
جان خود پای باغبان بگذاشت
#فاطمیه
#نصیر_حسنی✍
.
.
#حضرت_زهرا
بی تو ای یار مهربان علی
شعله سر می کشد ز جان علی
بی تو ای قهرمان قصه ی عشق
ناتمام است داستان علی
عیسی ار چار پله بالا رفت
دم آخر، ز نردبان علی
در عروج تو از ادب می سود
سر به پای تو، آسمان علی!
خطبه ی ناتمام زهرا کرد
کار شمشیر خونفشان علی
خواست نفرین کند، که زهرا را
داد مولا قسم به جان علی!
که ز قهر تو ماسوا سوزد
صبر کن صبر، مهربان علی!
ذوالفقار برهنه ی سخنش
کرد کاری به دشمنان علی
که دگر تا ابد بزنهارند
از دم تیغ جانستان علی
با وجودی که قاسم رزق است
ساخت عمری به قرص نان علی!
بعد او، خصم دون که می پنداشت
به سه نان می خرد سنان علی
بود غافل که چون به سر آید
دوره ی صبر و امتحان علی
دشمنان را امان نخواهد داد
لحظه ای تیغ بی امان علی
زینب! ای خطبه ی حماسی عشق
ای به کام علی، زبان علی
باش کز خطبه ات زبانه کشد
آتش خفته در بیان علی
دیدم انصاف را به کوچه ی عشق
سر نهاده بر آستان علی
نسب خویش را جوانمردی
می رساند به دودمان علی
عشق، چون من ارادتی دارد
به علی و به خاندان علی
رفت زهرا و اشک از دنبال
وز پی او روان، روان علی
خرمن او اگر در آتش سوخت
رفت بر باد خان و مان علی
بازمانده ست سفره ی دل او
غم و دردست، میهمان علی!
راز دل را به چاه می گوید
رفته از دست، همزبان علی
آن شراری که سوخت زهرا را
سوخت تا مغز استخوان علی
قصه را تازیانه می داند
در و دیوار خانه می داند
#استاد_محمد_علی_مجاهدی✍
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
کلاس درسی شرح اسامی حضرت زهرا س (نه اسم در روایت امام صادق ع)
کانال ضامن اشک در ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/zameneashk1
.
#احراق_البیت
#یا_زهرا
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
#محسن_ناصحی✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
.
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
انگیزه ی خلقت جهان را کشتند
همتای امیرمؤمنان راکشتند
طفلان علی ناله زنان می گفتند
ای وای خدا مادرمان راکشتند
#مجیدمرادزاده✍
.
.
#فاطمیه
#احراق_البیت
شعلهها از در گذشت و معجری آتش گرفت
پشت در ششماهه با یک مادری آتش گرفت
جای مادر فضه آمد در کنار فاطمه
مرتضی از پا فتاد و کوثری آتش گرفت
#مرتضی_محمودپور ✍
.
.
#مرثیه
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه #حضرت_زهرا
شام وصال آمد و صبح وصال رفت
از لانه ام کبوتر بشکسته بال رفت
آن گل که نُه بهار ز یک نیم خنده اش
می برد از دلم غم و رنج و ملال رفت
سوگند بر اذان و اقامه که یار من
با صورتی که بود شبیه بلال رفت
دیدم که قامتش ز کمان هم کمان تر است
آمد الف به خانه ی من مثل دال رفت
دیدم به چشم خویش که بانوی قهرمان
با سینه ای که بود به رویش مدال رفت
شاعر: #سید_محسن_حسینی ✍
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
#مادرم_مظلومه_بود_و_یاور_مظلوم_ها
.
.
#فاطمیه
#بعد_از_شهادت_حضرت
«خانه ی بی زهرا»
از امشب عطر جنت از تنِ طوبا نمی آید
صدای زندگی از خانه ی مولا نمی آید
شنید عمری دلِ خانه، نیایش های زهرا را
ازین پس بر در و دیوار ها نجوا نمی آید
امان از قلب مولایم...امان از قلب مولایم
همانجا پشت در مانده ، چرا آقا نمی آید؟
چگونه رد شود از دربِ این خانه ،علی زین پس
به اجباری خودش می آید اما پا نمی آید
نگاهش رفت بر کنجی، علی بر زانوان افتاد
چکد خون از دلِ دیوار و بند اما نمی آید
چنان عالم برای قلب حیدر تیره می گردد
تو گویی امشبش رفت و دگر فردا نمی آید
به خاک افتاده اشکش،هق هقش بسته گلویش را
نفس هایش فرو رفته ، ولی بالا نمی آید
بگو همسایه ها آسوده از امشب بخوابند
دگر هرگز صدای ناله ی زهرا نمی آید
به مشتش گوشواری را حسن با اشک می شوید
به چشمش جز هلالِ مادری تنها نمی آید
به گوش مجتبی تا آخرِ عمرش صدایی جز
صدای سیلیِ سنگینِ رعدآســـا نمی آید
در آغوش حسین، زینب نشسته ، زار می گرید
پناهی جز حسین در یورشِ غم ها نمی آید
چنان با سوز می خواند...به گوش عرش پژواکی
به غیر از روضه های زینب کبرا نمی آید
به زهرا وحی می شد بعدِ پیغمبر در این خانه
پس از صدّیقه دیگر جبرئیل اینجا نمی آید
چنان بر چاه ،حیدر می کند نجوا که رفت از حال
گمانم تا دمِ محراب حالش جا نمی آید
زمین اقبال رویش کرد و اما باختش آسان
کسی چون فاطمه دیگر به این دنیا نمی آید
#الهه_پورحاجی_آلاله✍
.
...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
https://eitaa.com/asharehoseini14/7603
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#فاطمیه
این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود
دلواپسِ علی و در فکرِ پیرهن بود
در خانه کار کردم اما به دل نچسبید
از بسکه دستم از صبح بر شانهی حسن بود
با جبرئیل گفتم جانِ تو و علیجان
من را زِ پا در آورد زخمی که در بدن بود
روزیِ خویش را صبح از دست من گرفتهاست
شهری که هیزمِ آن پشت حیاط من بود
شهری که آتش آورد جای عیادت و دید
زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود
آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم
بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود
ماندم علی نیاُفتد بین مدینهای که
مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود
گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم
گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود
میگفت بین مسجد با من : دروغگویی
آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود
اصلا جدا نمیشد دستم, ولی شکستش
از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود
قنفذ که خسته میشد جایش مغیره میزد
این پشتِ هم زدنها پیشِ ابالحسن بود
در گوشِ گاهواره دیشب به گریه گفتم
ای کاش قدِ محسن در خانهام کفن بود...
#حسن_لطفی ۴۰۲/۰۹/۰۳
.