eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
کشتی نجات ای گُل مدینه ازنفست جان گرفته است عطربهشت وبوی بهاران گرفته است مثل گُلی که غنچه ی خودراببر کشد زهراتورا زشوق به دامان گرفته است دیدند قدسیان، که پس ازشکرحق علی برروی دست ناطق قرآن گرفته است وقتی توراگرفت نبی دربغل گریست گفتند آسمان زتوباران گرفته است تاجبرئیل درقدم توکند نثار دردست صدسبد گُل وریحان گرفته است فطرس که بود بی سروسامان امیدیافت درزیرچترمهر توسامان گرفته است ای کشتی نجات بشر ازحضور تو دریای عشق و عاطفه توفان گرفته است دیدند عرشیان، که خدادرعروج تو بزمی به پاس مقدم مهمان گرفته است توآن پدیده ای ،که به قالو بلی خدا درگفتن بلی زتو پیمان گرفته است توآن بشارتی ،که برای نجات خلق دردست خویش مصحف ایمان گرفته است آن رهبری که درره عشق ورضای دوست دل ازتمام عالم امکان گرفته است ازصبروعزم توست به کرب و بلا، فلک انگشت حیرتی که به دندان گرفته است درخاک کربلاست اگرعطری ازبهشت حال وهوای توست که جریان گرفته است هرکس که گشت پیرو مشی ومرام تو پروانه ی بهشت زیزدان گرفته است هر کس گریست بهرتودرروز رستخیز گویی به دست لعل بدخشان گرفته است چون مورآمده است«وفایی» به محضرت چون هرچه دارد از تو سلیمان گرفته است
میلاد نور امشب دوباره عشق راتحکیم کردند با دست حق نقشی دگر ترسیم کردند یک دستۀ گل دادند برزهرا وحیدر از فاطمه وز مرتضی تکریم کردند دُردانه های آفرینش شوق خود را با فرشیان و عرشیان تقسیم کردند این است آن انسان ک درعرش الهی خیل ملائک پیش او تعظیم کردند می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است کامشب به آل مصطفی تقدیم کردند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است آن شب ملائک زآسمان ها نور دیدند از آسمان ها تا مدینه پر کشیدند سجّاده ی شکر ودعا را پهن کردند وقتی طنین بال فطرس را شنیدند با عرض تبریک ودرود حق تعالی درمحضر پیغمبر اکرم رسیدند اذن ورود خانه ی حیدر گرفتند در دست زهرا گوشوار عرش دیدند وارستگان عشق درمیلاد آن گل وقتی که از جام وصالش می چشیدند دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است تنها مه محو نگاه روشنش بود خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود آفاق پُرشد از شمیم لاله آنگاه هستی بهشت عشق از عطر تنش بود این باغبان عشق وایثار وشهادت یک بوستان لاله به روی دامنش بود برصد هزاران تاج گل هم برتری داشت دستی که همچون طوق گل برگردنش بود دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب خدا درعرش اورا میهمان کرد از او پذیرایی میان آسمان کرد اورا نشان شب نشینان فلک داد خاصان درگه را دوباره شادمان کرد درمصحف نورانی خود تا به محشر نام همیشه سبزاو را جاودان کرد گل های دیگر گربه رنگ یاس بودند درلاله زار عشق او را ارغوان کرد با خلقت نور حسین آل طاها امشب که عشق ومعرفت را ترجمان کرد دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است امشب شب اعجاز صورت آفرین است فصل شکوفایی ایمان ویقین است ای دل شب نوراست وین نور هدایت بر رهروان حق امام راستین است با این همه قدر وجلال او عجب نیست گهواره جنبانش اگر روح الأ مین است منزلگه وقدرومقامش آسمانی است یک چند روزی گرچه مهمان زمین است امشب که از نور ولایت روشنم من امشب که با یادش دلم خلوت نشین است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است ای تشنگان عشق او آب حیات است سرمنشأ خیرتمام کائنات است گردرمسیر نهی از منکر قدم زد احیاگر امربه معروف وزکات است تسنیم وزمزم تشنه ی لعل لب اوست کی تشنه ی یک جرعه از آب فرات است می گفت پیغمبر «وفایی» کاین حسینش نورهدایت ،کشتی اهل نجات است گرچه شب میلاد او گفتم زمدحش گرچه زقدر وجا او ادراک مات است دیدم جهان پُراز فروغ و زیب وزین است هستی پُراز عطر دل انگیز حسین است .
میلادیه حضرت عباس علیه السلام حیدر نسب امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است ماه سپهر عشق وفضیلت دمیدنی است از انعکاس آینۀ عشق ومعرفت زیباترین پدیدۀ اخلاص دیدنی است فوج فرشته روی زمین جمع گشته است هرسو صدای بال ملایک شنیدنی است پیوسته بوسه بررخ او می زند علی گلیوسه ازجمال ابوالفضل چیدنی است مهرش نصیب هردل غافل نمی شود بانقد جان ولایت این گل خریدنی است آید به گوش جان نغمات فرشتگان پیوسته می رسد صلوات فرشتگان آمد خبرکه فصل نشاط وطرب رسید ایام شادمانی میرعرب رسید دلهای حق شناس که غرق سرور شد شوقی دگر به سینۀ هرحق طلب رسید شیواترین سرور دوعالم سروده شد زیباترین پدیدۀ عشق وادب رسید با زر نوشته اند به هفت آسمان عشق این ماه هاشمی است که حیدر نسب رسید اندوه عالم از دل ما بار بست ورفت وقتی که نام نامی او روی لب رسید غرق تجلیات گل یاس می شود هرکس مرید حضرت عباس می شود امروز آمدی که به فردا علم شوی ! درپیشگاه حضرت حق محترم شوی! روزی پس ازحسین به دنیا قدم زدی تا با عزیز فاطمه تو هم قدم است! نسل تو در کرامت وعزت زبانزدند دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی! ازکودکی خویش نشان داده ای بناست یک روز ساقی همۀ این حرم شوی! هرگز به زیر بار مذلت نمی روی حتی اگر به دست اجانب قلم شوی! جبریل با پرش به روی آسمان نوشت فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت روزی که جان نثار مسیر بلا شدی! تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی! در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت گاهی حسن شدی وگهی مرتضی شدی! ازچشمۀ فرات گذشتی تو تشنه کام آن گاه ساقی لب آب بقا شدی! ازبس مقام ومنزلت تو رفیع بود شایستۀ دعای همه اولیا شدی! باب المراد خلق تو بودی وباز هم باب الحوائج همۀ ماسوا شدی! ای کاشف الکروب غم از دل تو می بری! دل را زموج غصه به ساحل تو می بری! روح حیات می دهد آقا نسیم تو یعنی دوباره زنده شدم ازشمیم تو درمصحف همیشۀ جاوید روزگار نورانی است قدروجلال عظیم تو بر روی دامن همۀ سائلان عشق دائم کرم چکیده زدست کریم تو دلدادگان مهرو وفا وشرف شدند مدیون مهربانی وخُلق رحیم تو زائر به بارگاه تو احساس می کند عطر حضور فاطمه دارد حریم تو لطفی کن و«وفایی» خود را نوا بده برما کرامتی کن و کرب وبلا بده
گُل اُمّ البنین باردیگر ساحت باغ توّلا دیدنی است گلشن ایمان به چشم اهل تقوا دیدنی است این چمن گردیده غرق لاله عباسی ، ببین دامن سرسبز گلزار توّلا دیدنی است غنچه های باغ می خندند بر روی نسیم خنده ی این غنچه های ناب وزیبا دیدنی است گوش عالم پُرشده ازنغمۀ عشق وادب باچنین عشق ونشاط وشوردنیا دیدنی است می زند لبخند برروی علی عباس او گوهری شهواردرآغوش دریا دیدنی است تاعلی زد بوسه بردست پسر، جبریل گفت روز شادی وتبسم،اشک مولا دیدنی است روز میلاد گُل اُمّ البنین باید سرود دربهشت آرزو لبخند زهرا دیدنی است درلقب گرچه بود ماه بنی هاشم،ولی دربر خورشید دین این ماه سیمادیدنی است تابه گلشن می گذارد پا تماشایی بود چون به صحرامی رود اودشت وصحرادیدنی است ازسراپایش ادب می بارد این استاد عشق هرکه می بیند ورا گوید سراپا دیدنی است روز میدان رفتنش دشمن هراسان می شود بسکه همچون برق شمشیرش به هیجادیدنی است ازادب رخسارۀ او بس که گل انداخته لعل عطشانش کنارآب دریا دیدنی است علقمه جزچشمه ای شرمنده بی عباس چیست؟ علقمه با آن گل زیبا ورعنا دیدنی است ای«وفایی»اشک شوقی ریز براین آستان هرگل اشکی که می افتددراین جا دیدنی است .
. بر مشام خاکیان بخشیده جان بوی حسین شد گلستان کل عالم از گل روی حسین ماه شعبان را رسول الله خوانده ماه خود چون نمایان می شود در آن مه روی حسین دست ِ خالی ، دست ِپر ، افلاکیان و خاکیان هر که را دیدیم راهی می شود سوی حسین جبرئیل از آسمان با سر می آید تا زمین مست ِ مست ِ مست ِ مست از نام دلجوی حسین آی دنیا ، این حسابش فرق دارد با همه وای بر تو گر شود کم ، یک سر ِ موی حسین می کند بر اهل باطل ، خواب را زین پس حرام زور بازوی علی و زور بازوی حسین دارد از کار جهان کم کم گره وا می شود سرور آزادگان تشریف فرما می شود کرده غوغا مهربانی ِ بدون منتی هر چه طوفان بود را برده نسیم رحمتی آمده باب نجات ِ کل دوران ها حسین میکشد شیطان ز دل امشب چه آه حسرتی آمده آن کس که دارد مهربانی های او قدّ ِ سنّ ِ حضرت حوا و آدم قدمتی هر که هستی ، هر چه هستی همره فطرس بیا ای گنهکاران نباشد بهتر از این فرصتی کوری چشم تمام ابتران رو سیاه فاطمه آورده بهر دوش بابا زینتی کفر آنهایی که می دانید بالا آمده یا علی گویید بابای علی ها آمده آیه والفجر در آغوش کوثر ، دیدنی است دومین شیر ِ ولی الله ِ اکبر دیدنی است آسمان جانم حسن ، جانم حسن دارد به لب شوق دیدار ِ برادر با برادر دیدنی است عرش و فرش امشب همه هستند سرتا پای چشم بس که آقازاده ی زهرا و حیدر دیدنی است اینکه روز اولش کرده شفاعت این چنین دستگیری هاش در فردای محشر دیدنی است آن که او را جور دیگر دوست می دارد خدا لیلی ِ تا روز محشر بی برابر دیدنی است شیر مردی که شود در کل عالم غیرتش رمز ماندگاری ِ دین پیمبر، دیدنی است آی اسلام ِ محمد ، بیمه هستی با حسین ماندگاری ِ تو را، با خون زَنَد امضا حسین در زمین و آسمان یکتاست،  ای جانم حسین مهربانی های او غوغاست  ، ای جانم حسین می خرد دَرهم ، سوا کردن نباشد عادتش بس که مثل مادرش زهراست ، ای جانم حسین هر که با او در بیفتد را خدا خوارش کند پرچم ارباب ما بالاست ای جانم حسین هر چه بد کردیم ما ، او خوب بود ، او خوب بود بیشتر از ما به فکر ماست ای جانم حسین شک ندارم قاتلش را هم شفاعت می کند آی مردم او دلش دریاست ، ای جانم حسین داد سر اما به ذلت زندگی را سر نکرد بچه شیر حضرت مولاست ای جانم حسین ما رایت ِ زینب کبری به عالم یاد داد زندگی با او فقط زیباست ، ای جانم حسین آبرو خواهی اگر هم در زمین، هم آسمان با حسین بن علی بن ابیطالب بمان خانه کعبه به زیر منت ِ کرببلاست عزت اسلام هم از عزت کرببلاست هر که گوید روزگار معجزه گردیده سر بی خبر از کیمیای تربت کرببلاست اربعین به اربعین عالم همه در حیرت از سفره داری های اعلی حضرت کرببلاست هر که در این زندگی یک جور دارد حسرتی شکر حق که در دل ما حسرت کرببلاست ما اگر که ای خدا روزی بهشتی هم شویم بینمان حتی در آنجا صحبت کرببلاست السلام ای شهر رؤیایی ما ، ای کربلا آه از حال خوشت ، ای کربلا ای کربلا ای تمام اعتقادم ، دوستت دارم حسین حضرت باب المرادم ، دوستت دارم حسین هم در این عالم ، هم آن عالم ، تو تنها می رسی وقت تنهایی به دادم ، دوستت دارم حسین روسیاه و کوچک و بی دست و پا هستم ولی پای تو من ایستادم،  دوستت دارم حسین هر چه هستم ، هر چه آمد بر سرم در روزگار دل به غیر تو ندادم، دوستت دارم حسین زیر خنجر ، غرق خون ، لب تشنه ، زخمی ، آه آه باز هم بودی به یادم دوستت دارم حسین رفت عمر و جان ندادم از غمت واویلتا جان عباست ببخش این سخت جانی ِ مرا شاعر: .
. تو آمدی و جهان یکسره به شوق آمد و طبع شاعر بی دست و پا به ذوق آمد تو آمدی و جهان شد منوّر از نورت بپا شده به میان دل همه شورت تو آمدی و خدارا به ما نشان دادی به جان خسته ی ما قدرت و توان دادی همین که آمدنت در زمانه غوغا کرد ولادت تو جهان را قشنگ و زیبا کرد شروع فصل سعادت ولادتت باشد کلید عشق و محبت ولایتت باشد حسینی و همه ی کائنات مست توست صلاح کار همه عاشقان به دست توست فقط تویی که به فطرس کرامتی کردی به بال های شکستش عنایتی کردی فقط به دست تو کار نشد، شود انجام فقط عنایت تو، خود به خود شود انجام تو بانی همه ی خیر و لطف و احسانی تویی که در دل ما تا همیشه می مانی زِ کودکی سخن از مهربانی ات بوده که وقف دین الهی جوانی ات بوده تو شبیه علی، شبیه نبی خدا، کرم داری تو مثل فاطمه در قلب ما حرم داری نمی توان که شود قلب من جدا از تو کجا شود زده جان و دل گدا از تو تو سایه ات به سرم تا همیشه میماند کرم نما، نَشِکن، دل چو شیشه میماند من از تو غیر تورا کی طلب کنم، هیهات بدون ذکر روزم به شب کنم، هیهات من از زمان طُفولیتّم حسینی ام نگاه کن تو به وضعیتم حسینی ام حسینی ام، همه ی حاجتم همین جمله ست یک کربلا بنویس و بده مرا در دست .
هم دل و هم دلبر و هم دل خریدارم حسین هم سر و هم سرور و هم سر نگهدارم حسین بی کس و درمانده و بی یار بودم از ازل لطف کرد و تا ابد شد مونس و یارم حسین رو سیاه و پر گناه و بی بها بودم ولی آبرو بخشید من را کرد تیمارم حسین مو پریشان، دیده گریان، دید هر موقع مرا خنده ای زد، غصه ها برد از دل زارم حسین کار راه انداز عالم تا که بیکارم بدید، نوکری آموخت من را، شد همه کارم حسین ذکر او ذکر خدا و فکر او فکر خداست اینچنین شد افضل الاذکار و افکارم حسین سردی دنیا امانم را بریده بود لیک، یک محرم آمد و شد گرمِ بازارم حسین من در این دنیا بجز او، رو نیاوردم به غیر تا در آن دنیا فقط باشد طلب کارم حسین روز محشر هم همه اُمیّد من بر اوست، چون روز محشر می شود ناجیِ از نارم حسین خط آخر شعر را سمت نگاهش می کشم خط آخر می نویسم دوستت دارم حسین... ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. السلام علیک یاعلی ابن الحسین یازین العابدین.. باید تو را حسینِ مکرّر بخوانَمت یا که علیِ اکبر دیگر بخوانمت هم صاحبِ صحیفه ای و هم نَواده اش پس حق بِده مرا، که پیمبر بخوانمت در مدح تو بس است همین که تو را زِ جان سر لوحه ی رقیّه و اصغر بخوانمت قرآنِ ناطقی و تو را آیه آیه از.. ..قدر و ضحی و فاطر و کوثر بخوانمت در عشق، اقتدایِ تو بر فاطمه است پس.. با اذنِ مادر، عاشقِ مادر بخوانمت عطرِ تو عطر باغِ بهشتی ست، نِی عجب اصلاً زِ جنسِ سيبِ مُعطر بخوانمت مست از میِ حسینیِ تو، اهلِ عالمَند مستم نِما که در پیِ ساغر بخوانمت وقتی که بُرده ای دلِ اربابِ شهر را حق است اینکه حضرتِ دلبر بخوانمت دنیا به وقتِ سجده ی تو میکند قیام والامقامی و شَه و سرور بخوانمت سجاده ی تو بویِ خداوند می دهد سجادی و به سجده ی آخر بخوانمت از خطبه خوانی تو قیامت به پا شده اینگونه من قیامتِ اکبر بخوانمت گفتی أنا علی..و علی وار دَم زدی تا که علیِ دوم و حیدر بخوانمت اَخلاق نیکِ توست، ابوحمزه ساخته خَلقاً تو را معلمِ برتر بخوانمت از کودکی دلَت به غم و غُصّه مُبتلاست از کودکی به غُصّه برابر بخوانمت در کربلا غمت دو برابر شد ای غریب که سوگوارِ کُشته ی بی سر بخوانمت همپایِ زینبی و به گودالِ قتلگاه از راویانِ بوسه به حنجر بخوانمت در شام و کوفه هم غُل و زنجیر بوده ای، آری تو را اَسیرِ مُکدّر بخوانمت آمد مدینه زهر، توانِ تو را گرفت تا عاقبت تو را گلِ پرپر بخوانمت سنگِ مزار هم که نداری، شهیدِ عشق کُنجِ بقیع با دلِ مُضطر بخوانمت لطفی نِما به"ملتمس"خاکِ کویِ خویش تا مدحِ نو سروده به محضر بخوانمت ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام خبر رسیده جهان غرق روشنایی شد از این خبر دل هفت آسمان هوایی شد زمین خشک، نمی دانم این کجایی شد؟ مدینه ای شد و از این خبر نوایی شد.. ..حسین آمده آری حسین آمده است بگو که تاج سرِ عالمین آمده است رسیده است به دلهای مُرده جان بدهد رسیده است به دستِ خدا توان بدهد رحیم باشد و بر ما خطِ امان بدهد وَ جلوه ای زِ خدا را به ما نشان بدهد حسین آمده بر عشق رنگ و رو بزند جهان زِ باده عشقش به جان، سبو بزند چه هیبت و چه کمالی به شوکتش تکبیر چه صورت و چه جمالی به طلعتش تکبیر چه عزت و چه جلالی به قدرتش تکبیر چه غربت و چه ملالی به حضرتش تکبیر پیمبر از گل رویش بخواند این کلمات به خوی و روی و به مویش محمدی، صلوات تمامِ عرشِ خدا پُر شد از نوایِ حسین ...نوایِ لایتناهی نینوایِ حسین شدند جن و بشر نوکر سرایِ حسین نوشته اند مرا از ازل گدایِ حسین من و تو نه، همه عالم گدای این آقاست هر آنکه نیست گدایش تمامِ عمر گداست شب ولادت او باده بیشتر دادند به شام تیره عالم دم سحر دادند به ماهِ عشق،دوخورشیدویک قمر دادند به فطرس از نظر او دوباره پر دادند که رحمت از نفسش پخش شد در این عالم شدند شامل فیضش زهیر و عابس هم... فقط نه از نفس او جهان گلستان شد که یاس خنده زد و نسترن غزلخوان شد رسید و طایفه از نور او مسلمان شد لب برادر او مجتبی، چه خندان شد برای حیدر و زهراش جلوه گاه آمد به کربلا ببرید این خبر، که شاه آمد ...................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. یا اباالفضل العباس(ع)... درد مجنون را فقط لیلا مداوا می کند درد نوکر را فقط مولا مداوا می کند مسجد و محراب و هیئت، هرکجا خواهی که باش کار او این است، او هرجا مداوا می کند ارمنی باشی،مسیحی باشی، فرقی نیست دوست یک نگاهت میکند آقا، مداوا می کند در طبابت این طبیب از هر طبیبی برتر است هرکه پیشش میرود، درجا مداوا می کند دست او مشکل گشای عالم و آدم بُوَد تو گدا سویش برو دارا مداوا می کند تشنگی دردیست شیرین نزد ما احساسیان مبتلايش باش و بین سقّا مداوا می کند نوش دارویش گمانم تربت کرببلاست بسکه آقایم چنین زیبا مداوا می کند علقمه دانشگَه و زهرا بُوَد استاد او او به اِذن حضرت زهرا مداوا می کند .
. میلادیه امام سجاد علیه السلام باب المراد شهری که از بهشت برین با صفا تراست آری مدینه از همه جا دلگشاتراست زآن رو کبوتر دل ما شد هوائیش کآنجا که عشق خیمه زند با صفا است این آستان که هست همان روضه ی بهشت هر ذرّه خاک او زگهر پر بها تر است در آن بهشت سبز تمنا چو گل شکفت آن دلبری که از همه کس دلرباتر است آمد امام چارم وسالار ساجدین آن کس که طاعتش ز همه بی ریا تراست جزاو که هست واسطه ی رحمت خدا با رحمت خدا چه کسی آشنا تر است باب المراد باشد و در آستین او دست خداست کز همه مشگل گشاتر است بی منت از فلک زفلک هم غنی ترست هرکس براین سرا زهمه کس گداتراست زینت گرفت شعر«وفایی»ز مدح او ورنه کلام من زهمه نارسا تراست ✍ .
. عطر اخلاص مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را مات نور خویش گردانی همه افلاک را تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند فخر برحال نماز واشک وآهت می کند آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم تا قیامت سائل این آستان رحمتم ✍ .
. خنده به لب شکوفه های یاس است دل، مست شراب غنچه ی گیلاس است میلاد سه گل ز گلشن ثارالله سجاد و حسین و حضرت عباس است .
. روضه ها را دوست دارم روضه های ساده ات را روضه خوان های گلو آزرده ی آزاده ات را کودکان عاشق سر بند یا مظلوم بر سر پیرهای مو سپید از نفس افتاده ات را دوست دارم نوکران خالصت را شاه عطشان خادمان چون حبیب و مثل حر دلداده ات را اشک تسبیح است و تکیه مسجد ما روسیاهان باز کن بر چشم ما بار دگر سجاده ات را ای حسین ای مهربان آقای بی ه‍متای عالم نذر ما بیچاره گان کن لطف آقا زاده ات را اربعین تا اربعین ما مست دیدار تو هستیم ظرف ما خالی است ساقی صرف ما کن باده ات را قسمت ما کن نجف تا کربلا پای پیاده اربعین های شلوغ و ازدحام جاده ات را کوله ام را بسته ام چشم انتظارم مهربانا کربلایی کن دوباره نوکر آماده ات را .
. (ع) خدا بر مصحف خود آیه ی غفران عطا کرده به خلق خود نماد واژه ی رحمان عطا کرده پس از اعطای مروارید حُسن، از عرش اعلایش به دریای علی و فاطمه عطا کرده دمیده عطر سیب از جانب باغ حسین آباد بنازم باغبان را چون گل و ریحان عطا کرده خدا را تا قسم دادند بر اسمش کرم جوشید به یُمن او خداوند از قدیم احسان عطا کرده رسید و از سرانگشت رسالت شهد می نوشد حسینٌ منّی آمد بر محمّد (ص) جان عطا کرده مسلمانی دین و رکن ایمان جاودانی شد حسینیٌ بقا را ایزد منّان عطا کرده خدا را بهر این نعمت هزاران شکر زیرا که به جانهای تمام شیعیان جانان عطا کرده بنازم لطف ایزد را به حال عاشقان زیرا به عشقت اشک و آه و ناله و افغان عطا کرده چه دلداری چه آقایی چه اربابی چه مولایی به شهر عشق، سلطان جهان سلطان عطا کرده کویر خشک دلها بعد از این آباد خواهد گشت اله گریه ها بر دیده ها باران عطا کرده از این آتش که در این طور سینا شعله ور گشته به جمع عاشقانش سینه ی سوزان عطا کرده همان سردار که چرخ و فلک دور سرش گردند به سرهای همه سر دادگان سامان عطا کرده رسیده قصه اش بر سر اگرچه اول عشق است قضا را حق چو بنویسد چنین پایان عطا کرده شنیدم راس شه بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد دوباره جنگها بر نیزه ها قرآن عطا کرده ز آیات سر نیزه عجب دارم که تیغ خصم به اهل کاروان قاری خوش الحان عطا کرده رسید از بعد عاشورا صبا با عطر گیسویش خدا بر راس بر  نی گیسوی افشان عطا کرده علی (ع) بخشید در حال رکوعش خاتم خود را حسینش خاتم خود را به خون غلطان عطا کرده دمی که خیزران بوسید لبهای چو قندش را شنیدم پیشکش بر خیزران دندان عطا کرده خراب مسلک پیر خراباتم که در شامی به طفلش مرقدی در گوشه ی ویران عطا کرده منم آن راهب دیر حسینیه که از لطفش خدا بر گرد شمع تو به من ایمان عطا کرده مقام نوکری ات را چو دیدم آتش عشقت در این وادی به رسم موسِی عِمران عطا کرده ✍ 1401/12/04 (ع)  . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه‌السلام کبوترم که غزل صحن آسمان من است کلام پهنه‌ی پرواز بی‌کران من است به عارفانه‌ترین اوجها رسیده پرم به عاشقانه‌ترین شعرها نشان من است همیشه در پی توصیف عشق می‌گشتم که عشق نقطه‌ی آغاز داستان من است «همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند» کنون‌ببین که‌جنون سهم دودمان من است به فکر واژه‌ای از جنس عاشقی  بودم حسین‌گفتی و گفتم حسین، جان‌من است حسین گفتی و آتش گرفت ابیاتم که یاد خون خدا آتش نهان من است شراره‌ای است که پنهان نمی‌شود در دل حرارتی است که در سینه میهمان من است قداستی‌است که درقلب می‌تپد شب و روز محبتی است که آیین خاندان من است در این‌زمانه که هرگوشه تیره‌گی‌چیره‌ست چراغ روشن تاریکی جهان من است منم که فطرسم و نادم از گذشتهٔ خویش حسین پاسخ الغوث و الامان من است چگونه با تو بگویم من از حقیقت او حسین بغض فرو خورده‌ی بیان من است حسین نام بلندی که بعد نام خدا همیشه و همه جا بر سر زبان من است کسی که عبد خدا بوده است از آغاز یگانه‌ای است که مولای مهربان من است حسین گفتی و گفتم حسین یعنی "عشق" بلی حسین فقط "عشق جاودان" من است «اللهُمَّ‌العَنِ الجبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» ‌
. علیه‌السلام آنکه از عالم ذر روزی مارا غم داد.. غم و شادی جهان را بخدا توأم داد.. هرکسی‌ را به طریقی سوی کشتی آورد به یکی دیگ غذا و به یکی پرچم داد مشتری ذات خدا بود و فروشنده حسین جمعِ ما را به خدا داد ولی درهم داد بخدا ما که ندیدیم بگوید احدی.. حاجتم‌ را ز حسین خواستم اما کم داد! صدبرابر ز خود فاطمه پس می‌گیرد آنکه در بزم عزا آمد و یک درهم داد از حسن اذن گرفتم که حسینی شده‌ام از بقیع آمدم و کرببلا را هم داد! یارب این مرد چه مردیست نمیفهمم من که به دشمن ته گودالِ بلا خاتم‌ داد «اللهُمَّ‌العَنِ الجبتَ والطّاغوت و النَّعثل» «اللهُمَّ عَجِّل لَوَلیِّکَ الفَرَج» ............. طلوع صبح آزادی ،شروعش ماه شعبان است سحر مشتاق این ماه است و یثرب چون گلستان است صبا سرگرم آواز و فلق اینجا نمایان است سحاب از شوق این شادی، دو چشمش غرق باران است کرشمه در کرشمه، صبح شادی نغمه ها خواند صفیر راک سرمستی، به لبها خنده افشاند _ به دامن گوهری دارد، عروس خانه حیدر که در سیمای زیبایش، نشسته جلوه ی داور از این کودک به لب دارد ،تبسم شخص پیغمبر بهار روی نسرینش بود، گلواژه ی کوثر فلک دیگر نمی بیند، چنین طفل سمن رویی نبی صورت علی خصلت، چنان زهرا ملک خویی _ شده عالم منور از فروغ نور تابانش شده حاتم چو مسکینان گدای خوان احسانش شده یوسف چنان مجنون اسیر روی خندانش شده فطرس به خوشحالی غلام کوی و دربانش ببین موسی کلیم الله ،به عشق او زند هوهو و عیسای مسیح الله، به یک دیدن اسیر او _ سرور یاس و سنبل شد ،چراغ راه یکتایی چمن در رقص و سرمست از ،طلوع صبح شیدایی بنفشه با گل نسرین، ز کف داده شکیبایی بهار و ارغوان مات از، شکوه و اوج زیبایی هَزاران از وصال گل، کند دائم غزلخوانی کند خورشید جانپرور، ز جان و دل زرافشانی _ نسیم از غنچه ای گوید ، که برده رونق گل را شمیمش برده دل ها را ،ز دست مردم دنیا به پیش طلعتش گشته ،چو چنبر گنبد مینا ز میلاد حسین خنده، نشسته بر لب زهرا به غیر از حق که بر خلقت، به این مولود مینازد بر این مولود مسعودش، تمام بود مینازد ____ حسین آورده بر گردش همه زوار و احبابش همه از خوبی خلقش شده مجذوب و بیتابش ز بس تابیده بر مردم ز نور پاک مهتابش دلم خواهان دیدارش به بیداری و یا خوابش عجب وصفی عجب شوقی عجب احساس پر شوری از این مولود فرخنده به دل تابد عجب نوری ____ حسین آمد که دلها را کند پیوسته بیمارش کند وادار رقصیدن بدن ها بر سر دارش زلیخا را کشد بیرون ز کویش تا به بازارش که سلطان ازل باشد شبیه ما خریدارش بیا رمضی ببین عشقت کشاندت تا به ویرانی که از بس خواندهی او را به ترکیب و غزلخوانی محمد حسین علیرمضانی✍ .
. محبـوب خلق و عالـم بالا خوش آمدی ای نور چشم حضرت زهرا(س) خوش آمدی گفتا که از من است حسین و من از حسین ختم رسل به وصف تو آقا، خوش آمدی دار الشفاست کوی تو حتی بر آمده از تربت تو کار مسیحا ،خوش آمدی ای پنجمین حقیقت اهل کسا حسین(ع) بر شام تار، ماه دلارا،خوش آمدی چشـم امید ما به تو روز قیامت است ای کشتـی نجـات به دنیـا خوش آمدی .
. دردها را دوا شود، عباس نام مشکل گشا شود، عباس آمد از آسمان به سمت زمین جلوه ای از خدا شود، عباس ماه ام البنین و شیر خدا شرح مهر و وفا شود، عباس هنر آموز محضرش لقمان در ادب مقتدا شود، عباس از محالات عالم است اگر از ولایت جدا شود ،عباس آرزویش همیشه این بوده پیش پایش فدا شود، عباس تا علمدار سید الشهدا ساقی کربلا شود، عباس وخدا در کنار علقمه خواست تا که حاجت روا شود، عباس ✍ .
. آمدی شد زمین گرفتارت، شد جهان با تو باصفا عباس خنده‌ها بر لب علی گل کرد، دید تا چهرۀ تو را عباس گل گلزار مصطفایی تو، میوۀ باغ مرتضایی تو شیر میدان کربلایی تو، آفرین بر تو مرحبا عباس ای رخت جلوۀ جمال علی، صولتت مظهر جلال علی دست‌هایت پناه آل علی، چه کسی مثل توست یا عباس؟ یاور حیدر و حسین و حسن، دلت از یاد فاطمه روشن زینبت با تو ایمن از دشمن، معدن غیرت و وفا عباس روی زیبای تو بهشت برین، ای به قربانت آسمان و زمین پسر باحیای امّ‌بنین، ای علمدار کربلا عباس شاه دین تکیه کرده بود به تو، صد سلام و دوصد درود به تو می‌کند کعبه هم سجود به تو، بندۀ صالح خدا عباس جلوه کردی بهشت نور گرفت، نینوا با دم تو شور گرفت شعرها با غمت شعور گرفت، گشت مهر تو کیمیا عباس پسر دلربای شاه عرب، وای اگر بر کسی کنی تو غضب آبرو از تو یافت شرم و ادب، ماه حُسن و گل حیا عباس چشم‌های تو آسمان حرم، قامتت سرو بوستان حرم ای نگهبان مهربان حرم، دست‌هایت گره‌گشا عباس ماه نورانی عشیره تویی، مؤمن نافذالبصیره تویی در صف کارزار چیره تویی بر دلیران اشقیا عباس مظهر حلم و مخزن کرمی، تو سپهدار و صاحب علمی هر زمانی حسین داشت غمی، کرده بی‌شک تو را صدا عباس تو برای حسین سرداری، غمگساری برادری یاری یاور و ساقی و علمداری، ای امامت ز تو رضا عباس عشق تو کرده در دلم خانه، دلِ بی یاد توست ویرانه می‌شود با گناه بیگانه، هرکه شد با تو آشنا عباس دردها می‌شود دوا با تو، حاجت عالمی روا با تو شد حسینیه سینه‌ها با تو، گاه در جمع ما بیا عباس ✍ .
. نورِ نظرِ احمد مختار ابالفضل امّید دل حیدرکرار ابالفضل در کرببلا یاورِ آن یار ابالفضل تحویل بگیرِ همه زوار ابالفضل الله، تو را یار و مددکار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل صورتگر عالم رخ یک یار کشیده این چهره چه به حیدر کرار کشیده چون عطر، سبکبال و سبکبار کشیده صدشکر که فکر تو زمن کار کشیده امشب شده مشغول تو افکار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل ما از تو به غیر تو نخواهیم به والله... ممنون تو هستیم چه صبح و چه شبانگاه اسلام به یاری تو رد شد ز خطرگاه حیدر نگران نیست به آینده این راه وقتی بدهد دست تو افسار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل هرجا که بریدیم، حواله به تو دادیم هرجا نپریدیم، حواله به تو دادیم گر خیر ندیدیم، حواله به تو دادیم هر ظلم که دیدیم، حواله به تو دادیم دارند همه با تو سر و کار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل در رزم شبیه پدرت یکسره بردی هنگام غنیمت همه بردند و نَبُردی دندان به هم از غصه ارباب فشردی الله گواهست که تو آب نخوردی تکمیل ترین معنی ایثار ابالفضل سقاست ابالفضل و علمدار ابالفضل ✍ شنبه۶اسفند١۴٠١ .
. کلید کعبه از احمد به دستان تو می افتد تبسم بر لب زهرا به دوران تو می افتد من از آن اقتدای باشکوه اینگونه می فهمم خود عیسی بن مریم هم به دامان تو می افتد سقیفه ننگ تاریخ و شروع بت پرستی شد و آتش بر تن این بت به فرمان تو می افتد شهادت داده تورات و زبور و مصحف عیسی که آیین خدا یکجا به میزان تو می افتد دو چندان می کند حسن تو را لبخند زیبایت نگاه آسمان بر برق دندان تو می افتد به ابراهیم و اسماعیل و قربانی نیازی نیست جهان یکباره، سرتا پا به قربان تو می افتد قدم بردار می بینی کسی را روی نعلینت همینکه چشم این ذره به چشمان تو می افتد .
. بسا صاحبْ عطایی یا اباالفضل تو دریای سخایی، یا اباالفضل حیاتت تحت فرمان ِ برادر و او را ردّ پایی یا اباالفضل به من از کودکی مادر بیاموخت که بر دردم دوایی یا اباالفضل قَسم بر واژه های "کاشف الکَرب" مُجیب هر دعایی یا اباالفضل به لب ذکر تو را دارم مداوم عجب مشکل گشایی یا اباالفضل دو دستت در ره دینت جدا شد تو دستان خدایی یا اباالفضل به جود و بخشش و فضل و کرامت مددکار گدایی یا اباالفضل هراس از آتش دوزخ نداریم شفاعت خواه مایی یا اباالفضل (صبا) ✍ ١۴٠١/١٢/۶ .
. 🚩 گلچینی از مسدّس ترکیب، در مدح حضرت اباالفضل العباس (عليه‌السلام).. گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ✍ .
. به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی ✍ .