eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. بسا صاحبْ عطایی یا اباالفضل تو دریای سخایی، یا اباالفضل حیاتت تحت فرمان ِ برادر و او را ردّ پایی یا اباالفضل به من از کودکی مادر بیاموخت که بر دردم دوایی یا اباالفضل قَسم بر واژه های "کاشف الکَرب" مُجیب هر دعایی یا اباالفضل به لب ذکر تو را دارم مداوم عجب مشکل گشایی یا اباالفضل دو دستت در ره دینت جدا شد تو دستان خدایی یا اباالفضل به جود و بخشش و فضل و کرامت مددکار گدایی یا اباالفضل هراس از آتش دوزخ نداریم شفاعت خواه مایی یا اباالفضل (صبا) ✍ ١۴٠١/١٢/۶ .
. 🚩 گلچینی از مسدّس ترکیب، در مدح حضرت اباالفضل العباس (عليه‌السلام).. گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه ✍ .
. به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین، باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی ✍ .
. دوم علی و خامس اهل بکا شده عمرش تمام غرق سجود و دعا شده او صاحب صحیفه ،چهارم امام عشق روشنگر حقایق کرب و بلا شده حتی بدون زائر و صحن و سرا ،بقیع از گریه های اوست که دارالشفا شده شد افتخار مردم ایران که مادرش ایرانی است و همسر خون خدا شده با او بشر به معرفت و حق رسیده است تا با شکوه «خمس عشر» آشنا شده او هم کریم مثل کریمان دیگر است خاک از نگاه اهل کرم کیمیا شده .
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین رخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن پُر از «قدر» و «وَاللَّیل» و «وَالشَّمس» و «وَالتّین» درود الهی بر آن خُلق نیکو سلام محمّد بر آن خوی شیرین نماز از خضوعش به پرواز آید دعا از نفس‌های او بسته آذین به سجاده‌اش آسمان آورد سر به ذکر دعایش خدا گوید آمین سلام خدا بر خضوع و خشوعش قیام و قعود و رکوع و سجودش درود خداوند حَیّ جلیلش به قدر و کمال و جمال جمیلش عجب نیست در مسلخ عشق و ایثار اگر بوسه بر دست آرد خلیلش عجب نیست کز عرشۀ عرش اعلا طواف آرد از چارسو جبرئیلش سلاطین غلامش، خواتین کنیزش طوایف مریدش، قبایل دخیلش حَجَر شاهد عزت و اقتدارش هشام بن عبدالملک‌ها ذلیلش بسا تخت شاهی فرو رفت در گل کجا حاکم گِل شود حاکم دل؟ «هشام» استلام حجر تا نماید در آن ازدحامِ خلایق نشاید نه قدری که از وی شود قدردانی نه کس بود تا کس بر او ره ‌گشاید به ناگاه دیدند آمد جوانی که پیوسته او را حَجَر می‌ستاید گشودند حُجّاج از چار سو، ره که آن شاهدِ حُسن یکتا بیاید یکی خواست تا سر به پایش گذارد یکی رفت تا جان نثارش نماید یکی گفت نامش چه باشد هشاما! - حسد را نگر- گفت: نشناسم او را به ناگه «فرزدق» خروشید در دم که: این است نجل رسول مُکَرّم! تو چون می‌کنی در مقامش تجاهل؟ من او را بِه از خویشتن می‌شناسم نماز است بی او گناه کبیره ثواب است بی او خطای مسلّم تعالیم اسلام از اوست جاری قوانین توحید از اوست محکم چراغی‌ست بر قلۀ آفرینش امام است بر جملۀ خلق عالم سلام و رکوع و سجود است از او قنوت و قیام و قعود است از او امامی‌ست کو را اُمَم می‌شناسد کریمی‌ست کو را کرم می‌شناسد صفا، مروه، مسعی، حَجَر، حِجر، زمزم طواف و مطاف و حرم می‌شناسد بیابان مکه، منا، خیف، مشعر سماوات و لوح و قلم می‌شناسد زمین می‌شناسد، زمان می‌شناسد عرب می‌شناسد، عجم می‌شناسد یم و قطره و ماه و خورشید، او را به ذات الهی قسم می‌شناسد سلام خدا بر اَب و جَدّ و مامش مسلمان بود هر که داند امامش ✍ . ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای اختر تابان قمرت باد مبارک ای مادر ایران پسرت باد مبارک ریحانۀ خیر البشرت باد مبارک از خوب‌تران خوب‌ترت باد مبارک -فرزند تو بر پنج قمر نور دو عین است -با نـام علی آینـه روی حسین است ای پیش رویت آینه شمس ولایت ای همسر و ای مادر دو رکن هدایت امروز خدا کرده علی بر تو عنایت رویش کند از آینه غیب حکایت -گل بوسه بزن بر روی این گل پسر امشب -این جان حسین است که داری به بر امشب این خوب‌ترین گل زگلستان خلیل است این آینه حسن خداوند جلیل است این بر ملک و جن و بشر پیر و دلیل است بی‌مثل بدیل است، جمیل است، جمیل است -طوبای بهشت علوی این ثمر توست -تبریک که میلاد یگانه پسـر توست زیبا پسر تو پدر هشت امام است در پنجم ماه آمده و ماه تمام است این بر شهدا حامل خون است و پیام است این حجّ و زکات است و صلات است و صیام است -بـا هـر نفسش نغمـۀ تکبیر مبارک -بر خال و خطش آیۀ تطهیر مبارک ای نخل وجودت، ثمر یوسف زهرا ای روی تو قرصِ قمرِ یوسف زهرا ای پاره قلب و جگر یوسف زهرا ای یوسف زهرا، پسر یوسف زهرا -گلبوسه شیـرین دعـا بـر دهن تو -آیات خـدا مـوج زده در سخن تو ای با سخنت زنده شده جان ولایت ای روح کتاب الله و ریحان ولایت پیغامبر خون شهیدان ولایت از اشک شبت سبز گلستان ولایت -تو خون خدا در بدن خون خدایی -فریـاد خروشـان تمــام شهـدایی ای مرغ سحر مست مناجات شب تو پیوسته دعا بوسه نهاده به لب تو بال و پَرِ پرواز دعا تاب و تب تو ای وحی خدا بال زده در طلب تو -وصف تو شده زینت آیات شریفه -از متن مناجات تو داریم صحیفه ای وجه تو بر وجه خدا منظر دیگر سجاده خاکت دل شب سنگر دیگر مارا نبود غیر شما یاور دیگر برما نگشودند جز این در، درِ دیگر -ما در دو جهان بنده فرمان شماییم -در موج بلا دست به دامان شماییم ما راست گدایی و شما راست کرامت داریم همه عمر به کوی تو اقامت ای بر همه ملک الهیت امامت یک حرف ز قد قامت کرده قیامت -جن و بشر و حور و ملایک همگان گوش -با صوت مناجات تو دادند زکف هوش رخسار تو هنگام دعا سوره نور است سروِ قدِ تو سبزتر از نخلۀ طور است ما را همه جا با نفست فیض حضور است بی روی گلزار جنان خانه گور است -در دیده آن بنده که پاکیزه سرشت است -دامان بقیع تو بهشت است، بهشت است ای بر تو درود از نبی و از علی و آل ای سرو قدت وقت مناجات شده دال ای روح عبادت زده بر دور سرت بال کی مثل تو با بودن در بند کُند حال -کی مثل تو در حال چهل روز اسیری -در سلسله بر سلسله ها کرده امیری تو حج و زکاتی و صلاتی و صیامی تو یک تنه در شام بلا فاتح شامی در گوشۀ ویرانه سرا عرش مقامی آری تو امامی، تو امامی، تو امامی -هر چنـد که در ابـر، رخِ مـاه بگیرد -مـه چهره‌گشایـی کند و ابـر بمیرد ای جان دو عالم، همه عالم به فدایت ای جن و بشر یک‌سره محتاج دعایت ما دست گشودیم به دامان ولایت «میثم» متحیّر که چه گوید به ثنایت -ما را چه رسـد نزد شمـا مدح سرایی -بهتر که گشاییم سویت دست گدایی .. ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. در مدار منطومه عشق امام مهدی (عج) ----------- آیه ی نور بخوانید که خورشید آمد آن که اوّل به سماوات درخشید آمد آفتاب امشب ازین پنجره ها می تابد ماه از دورترین خاطره ها می تابد می وزد عطر خدا ، عطر شقایق امشب باز بیرون فتد از پرده حقایق امشب سامرا قطعه ای از جنّتِ اعلا گردد آخرین جلوه ی خورشید هویدا گردد گر چه بر بالش گل سر نسپرده ست هنوز می برندَش به سماوات ملائک امروز کودکی کز نفَسَش عطر خدا می ریزد از نگاهش به زمین آب بقا می ریزد کودکی آمده با هِیْمَنه ی سبحانی می رود سجده و بر خاک نهد پیشانی نسل او نسل حَسن ، جلوه ی او نور تمام چارده آینه را آمده او حُسنِ ختام این که چون آینه لبریز کرامت باشد آخرین پرتو خورشید امامت باشد دیده بگشا و ببین آیه ی جاءَالْحَق را روبرو روی افق آینه ی مطلق را نرجس از نرگس او چشم نخواهد برداشت چون که خورشید دراین آینه جز یاس نکاشت یاس از هر جهت آئینه ی خورشید شده مهدی فاطمه را گوهر جاوید شده آسمان کرده گواهی _ وَ چنین حسّ دارد بهترین عطر خدا را گل نرگس دارد عشق آئینه شد و باز درخشید امشب صاحب الامر ازین آینه تابید امشب آسمان صبح سپید است در امشب حتّی غرقِ در نور امید است در امشب حتّی غنچه ای وا شده و روحِ زمان خواهد شد چشم نرگس به جمالش نگران خواهد شد شمس صد آینه بر گرد هلالش دارد سامرا دیده روشن ز جمالش دارد کاش ما هم به جمالش نگران می گشتیم می شکفتیم و ازو عطر فشان می گشتیم ای خوش آن چشم که او می نگرد مهدی را می چشد از نظر دوست چنین شهدی را آری آن طلعت زیباست که دیدن دارد شهد وصل از کف آن یار چشیدن دارد کاش بر منتظران نیم نگاهی بکند نظری جانب بنشسته به راهی بکند حال ای منتظران یار دل آرا آمد آفتاب علوی ، یوسف زهرا آمد آمد آن یار که غم از دل عالَم به برد جلوه ای کرده دل از عالَم و آدم به برد بر جهان می شود از امر الهی حاکم می چکد عدل ز دستان شریفش دائم صلح از دامن او سوی جهان برخیزد مهر از او ز کران تا به کران برخیزد کفر از جوشش شمشیر وی افتد ز میان باطل از قدرت بازوی وی افتد ز توان باغ ایمان شود از لطف نگاهش سرسبز نخل هستی شود از پرتو ماهش سرسبز ریشه ی ظلم و ستم را به جهان خشکانَد آب بر آتش هر فتنه توان افشانَد بذر حق در همه جا کاشته گردد از او پرچم عشق برافراشته گردد از او می رسد آن که ازو رایت گل بردوش است جنگ افروزی هر فتنه گری خاموش است می رسد آن که عدالت گرِ عالَم باشد جانب نور هدایت گر عالَم باشد روی گلبرگ سپیدار که شبنم آید می رسد مهدی و دیدار فراهم باشد مثل امشب که جهان لحظه میعادش بود دیدنی روی گل و قامت شمشادش بود در سراپرده ی دل جلوه ی معبود آمد یعنی ای منتظران ، مهدی موعود آمد oo حاج محمود تاری ( یاسر)✍ .
. حضرت علی‌بن‌الحسین، سلام‌الله‌علیه: آمدی و بوستان مصطفی رونق گرفت از جمالت گلشن خیرُالنّسا رونق گرفت از علی‌های حسین‌بن‌علی، دوم علی با گل نام تو یاد مرتضی رونق گرفت یک سحر باد صبا آورد عطر زلف تو مست شد جان‌ها و بازار صبا رونق گرفت از فروغت نور می‌تابید بر خورشید و ماه از دمت محراب و تسبیح و دعا رونق گرفت در نماز و در سجودت عالمی حیران شدند از زلال اشک تو خوف و رجا رونق گرفت از دعاها و نواهای تو ای زین‌ُالعباد آیه‌های دل‌نشین ربّنا رونق گرفت تو دعا می‌خواندی و رشک جِنان می‌شد زمین از لبت می‌ریخت نور آب بقا رونق گرفت با همان انبان که می‌بردی به دوشت ناشناس در دل شب آیه‌های "هَلْ أتی" رونق گرفت نهضت تو کرد خون کربلا را زنده‌تر با کلامت نهضت خون خدا رونق گرفت یادگار کربلا، مدیون ایثار توییم از یَم اشک تو یاد کربلا رونق گرفت ✍️ .
. علیه‌السلام 🔹کربلای تو🔹 سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو‎ شب، خوشه‌چینِ خلوت تو با خدای تو‎ ای چشم آسمان و زمین مانده خیره‌وار‎ بر شور و جذبه‌های تو در سجده‌های تو‎ ای دیدن قتال غم‌انگیز کربلا‎ حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو‎ یک روز بود واقعۀ کربلا، بلی‎ یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو‎ ای وارثِ پیمبر و حیدر که اَختران‎ بر آفتاب فخر کنند از ولای تو‎ محراب را به وقت مناجات تو، همه‎ افتاده لرزه‌ها به تن از های‌های تو‎ ای یک نیای تو به نَسَب، مفخر عرب‎ وی محور عجم به حَسَب یک نیای تو‎ ای زینت تمامی پرهیزیان به زهد‎ وی زیور تمام دعاها، دعای تو‎ در مدح تو، ترانۀ توحید سر دهد‎ هرچند نیست زمزمۀ من، سزای تو‎ ‎‎ 📝 .
. یا اَباصالِحَ الْمَهدي اَدرِکنی اَلا امام ِ يگانه! فدای مَقدَم ِ تو به کردگار، نشانه! فدای مَقدَم ِ تو کبوتران زمین را ز هجر تابش تو... شرر رسیده به لانه، فدای مَقدَم ِ تو نشد که از غم تو ندبه، ندبه، آب ‌شوم غریبِ عصر و زمانه! فدای مَقدَم ِ تو میانِ خانه به دنبالِ هر چه غیر تو اَم ببخش، صاحبِ خانه! فدای مَقدَم ِ تو گناه، سهم ِ من و سهم ِ تو شد استغفار... به اشکِ دانه به دانه، فدای مَقدَم ِ تو برای پاک شدن از گناه و زشتی ها... تویی تمام ِ بهانه، فدای مَقدَم ِ تو کسی که گفته به هَلْ مِنْ مُعینِ تو " لبّیك " به او ز توست اِعانه، فدای مَقدَم ِ تو برات، جشنِ ولادت گرفته‌ایم... بیا اَلا امام ِ یگانه! فدای مَقدَم ِ تو ✍ سه شنبه ۹ اسفند ۱۴۰۱ .
. (س) و میلاد حضرت سجاد(ع) تا قلم در مدح و وصف شهربانو میزنم از ارادت بر در این خانه زانو میزنم شاعرم با بیسوادی بر درش رو میزنم با زبان الکنم گه گاه سو سو میزنم کیست این بانو عروس حضرت خیرالنساء محرم اسرار عشقِ پادشاه کربلا دختر یزگرد ایران شد چگونه رو سفید؟ آن زمانی که حضور حضرت حیدر رسید تا امیرالمومنین در او به جز عفت ندید شهربانو را برای نورعینش برگزید این روایت ها چگونه دست هرشیعه رسید از کتاب عالمانی چون طبرسی و مفید خواب او قبل از عروسی باعث امداد شد دید خواب حضرت پیغمبر و دلشاد شد در دلش مهر حسین ابن علی ایجاد شد از تعلقهای دنیا این چنین آزاد شد ((زیور و زر داشت اما غیر ویرانی نبود لایق روح بلندش کاخ ساسانی نبود)) دامن او روح والای عبادت آفرید قطب عرفان جان دین درّ ولایت آفرید گوهر بحر ولا اصل اصالت آفرید هم کمال و هم ادب فضل و کرامت آفرید از فلک آمد ندا این نورِ انوار جلیست ای محبان این علی ابن حسین ابن علیست بانوی ایران زمین، روح دعا آورده است مروه و حِجر و حَجر حلّ و صفا آورده است بانوی ملک عجم نور خدا آورده است ساجدین را صالحین را رهنما آورده است گفت بانو با تمام عشق و ایمان یاحسین هر دوچشمت روشن ای داماد ایران یاحسین ابوذر رئیس میرزایی✍ .
. دنیا قشنگ می شد اگر دل قرار داشت آغاز سالِ باور مردم بهار داشت پایان تلخ کامی و غم های بی امان یک جمعه حین نم نم باران قرار داشت عطر شکوفه نیست، از این باغ در کما هرگز نمی شود ثمری، انتظار داشت باید برای دیدن خورشید بی غروب یک شهر دلشکسته سراسر دچار داشت مثل همیشه در تب نوروز مانده ایم ای کاش یک نفر خبری از نگار داشت... .
. میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام گوهر خورشید نام زیبا و نکویت گرعلیّ اکبراست چهره ات تصویری از زیبایی پیغمبراست تو زلال چشمه ی خیر کثیری برهمه لعل لب های تو تمثیلی زحوض کوثراست ساحل آرامش جان و دل بابا شدی دامن مولا ز موج عشق، غرق گوهراست طرز صحبت کردن تو شور برپا می کند لحن بابا گفتن تو از عسل شیرین تر است صد هزاران یوسف مصری شود مجنون تو یوسف لیلایی و حُسنت ز یوسف برتر است ای که مثل آفتابی زر فشانی می کنی گوهر خورشید ی و دامان تو پُر از زر است از نفس های تو عطر باغ جنت می چکد درکلامت پرتو توحید و نور داور است غیر زیبایی کسی درخُلق وخوی تو ندید هم جلالت هم جمال تو بهشتی منظر است می وزد عطر دعای مستجاب از سجده ات آسمان از یارب تو غرق ماه واختر است درس آزادی وایثار و مرام و عشق توست آبروی هرجوانی که خدایی باور است ای اذان گوی نماز صبح عاشورای عشق اشهد بانگ اذان تو شهادت آور است نام تو لرزه به جان دشمنان می افکند رزم تو یادآور رزم علی در خیبر است گرکه مهمان نگاه مهربان تو شوم در تهی دستی محشر روزگارم محشر است هرزمان نام تو جاری می شود درشعر من درغم وشادی «وفایی» اشک هایش پرپر است. ✍ .
. هدیۀ خداوند آیتی دیگر ز رحمان ورحیم آورده اند جلوه ای از جلوۀ خُلق عظیم آورده اند ازبهشت آرزوی ما شمیم آورده اند هدیه از سوی خداوند کریم آورده اند بشکفد گل های جنّت تا زلبخند حسین شاد می گردد خدا ازجان خرسند حسین آمدی تا دردل ما عشق را افزون کنی آمدی تا عاشقان را واله و مفتون کنی آمدی تا مات رویت دیدۀ گردون کنی آمدی تا امّ لیلا را به خود مجنون کنی یوسف لیلا همه محو جلالت گشته اند هاشمی رو مات آن خال جمالت گشته اند خواستم گویم گُلی،دیدم که ازگل برتری گویمت گر یوسفی امّا تواز یوسف سری دلفریبی، دلنوازی، نازنینی، دلبری مه جبینی، گلعذاری، توعلی اکبری بس که نیکویی بود درصورت ودرسیرتت آفرین گوید خدا برخود زحسن خلقتت انعکاس نور تو پیداست درآئینه ها سرزده مهر تو از روز ازل درسینه ها قدرتو برتر بود ازگوهر گنجینه ها نام توسبزاست برلب شنبه وآدینه ها دفتر اسرار را نام تو زینت داده است بینش توعشق را تا عرش رفعت داده است تو رسیدی مایه ی آرامش بابا شوی مصطفای دیگری در گلشن طاها شوی روز مردی درشجاعت تالی سقاشوی سینه سرخ گلشن سرسبز عاشورا شوی ای که انوار رشادت ازجمال منجلی است رزم تو یادآور رزم آوری های علی است ای اذان گوی حرم درصبح عاشورای دین شد نماز عاشقان برپا ازاین آوای دین گشت ظاهر از وجود قدسیت معنای دین سرخ شد از خون پاکت آبی دریای دین باغبـان را گرچه بار داغ تو بی تاب کرد گلشن دین را زلال خون تو سیراب کرد توکریم بن کریمی ما گدا وسائلیم درگدائی از شما گرچه همه ناقابلیم ما به شوق طوف کویت عاشقانه مایلیم خود برات ما کرم فرما که بسته محملیم روز میلاد توقلبی شاد می خواهیم ما چون «وفایی» عیدی میلاد می خواهیم ما
. یا صاحب الزمان احساس خوشبختی بُوَد در خدمتِ تو بالاترین رزق است، رزقِ نعمت تو ای شادیِ بی حدّ و حصرِ روزگاران! باشد بهارِ مردمان، در دولت تو تو رحمتِ گُسترده ی عام خدایی هفت آسمان، کوته تر است از رفعت تو تو مظهر صبر خدایی یَابْنَ زهرا! بالاترین غم هست، داغ غیبت تو شب‌ها که می‌خوابم بُوَد رؤیای ذهنم... توفیقِ خدمت داشتن بر ساحت تو باید مسیح و خضر گردد هر که خواهد... باشد غلام ِ آستان عصمت تو تا عُمْر دارم شاکر از پروردگارم... بر طبع دارم مشعلی از مِدحَت تو یوسف، بُرَد انگشت از دیدارِ رويت! باشد سلیمان، ماتِ قدر و شوکت تو احساس بدبختی برای غافلْ از توست احساس خوشبختی بُوَد در خدمتِ تو ✍ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ .
. قاری والشمس و والضحی علی اکبر حضرت داود کربلا علی اکبر بود مسیحا حسین ، دم پسرش بود حضرت موسی حسین ، عصا علی اکبر قامت حُسنش ضریح اهل حرم بود یوسف مصری کجا کجا علی اکبر کربوبلا را جناب کعبه حسین است مروه ابالفضل شد صفا علی اکبر جبهه‌ی پیشانی‌اش چراغ هدایت زلف سیه ، رایة الهدی علی اکبر حی علی الکربلا نشسته به لبهاش ماذنه ها را زده صدا علی اکبر ماه در آیینه از ستاره خبر خواست آینه فرمود انّما علی اکبر گفت که افتادگی نشان کمال است دید که رفته‌ست زیر پا علی اکبر گر بدهد صد پسر خدا به حسینش اصغر است ، اوسط است ، یا علی اکبر پیرها حبیب ، طفل‌ها علی اصغر هرکه جوان بود گفت یاعلی اکبر جلوه‌ی  تمثیل ، کربلای معلاست اکبر اگر احمد است آمنه لیلاست ✍ .
. 🚩 مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانه ثارالله و چراغ هداست خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینۀ رسول خداست علی است نام و علی جلوه و علی آئین علی جلال و علی صورت و علی سیماست تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی نگاهش از همه جانب به لالۀ لیلاست تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست هر آنکه دید جمال ورا به حیرت گفت محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟ محمد است علی؟ یاحسین؟ یاحسن است؟ به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر و یا که مکه شده خانۀ امام حسین و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر دوباره فاطمه آورده یک امام حسن و یا عیان ز حسین است منظری دیگر مـگر که ام‌بنین بـاز زاده عبـاسی ظهـور کرده زعبـاس، منظری دیـگر مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست خداشناس نیـم گر زنـم دری دیـگر همین بس است مرا لطف و رحمت وکرمش که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش قدش چو نخلۀ طوبا و هر دلی چمنش رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر زبس که عاشق شمشیرها بـود بدنش گشوده دیده به رخسار دلربای حسین به عالم آمده تا جان کند فدای حسین نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست به غیر دوست زده پشت پا به هر چه که هست علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس به هم دهند او را همچو لاله دست به دست دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست دلش بـه سلسلۀ زلف یـار شد پـا بست گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی که هر چه را به جز عهد دوست بود،شکست روا بود که ننوشند خلق، آب حیات زجام او که زجام عطش بود سرمست اگـر نبـود خطا، آشـکار می‌گفتم که این پسر بود از کودکی حسین پرست جهان فداش که تا پای جان حسینی بود هنوز نامده در این جهان حسینی بـود الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام به خلق و خوی و مرام محمدیت سلام! تـوئی شهید ولایت که از ولیت درود توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت: که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام قیام‌ها بـه قیـام تـو متصل بـایـد که زندگیت سراسر قیام بـود قیام توئی که از شب میلاد بر قد و قامت قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید ولایت تو همان دین ماست در اسلام اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو
. عليه_السلام مدح میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت تکبیر می کشند ملائک به هر طرف اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف این است رونماییِ شاهنشَه نجف این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست میلاد او خدا به حسینش هدیه داد به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد.. فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این.. آری عصایِ پیریِ خون خداست این.. او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید او پا به پای میر و علمدار قد کشید عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست او در جوانی اش همه شور و شهامت است اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان یا این که امشبی بِکُند او دعایمان امضا کند براتِ نجف - کربلایمان ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر .
السلام علیک یا علی ابن الحسین جوانِ بیشه شیران، چنان حیدر علی اکبر به میدان حیدرِ غرّان، علی منظر علی اکبر شبیه مصطفی خَلقاً، نه خَلقاً، مَنطِقاً خُلقاً وجودش رفته سر تا پا، به پیغمبر علی اکبر چه رعنا قدِ زیبایی، عجب ماهِ دل آرایی که با این حُسن ها کرده، به پا محشر علی اکبر وجودش غرقِ پیغمبر، ظهورش ظاهراً حیدر به وصفِ او بگو طاها، بگو حیدر علی اکبر اَنیسِ حضرتِ لیلا، تمامِ هستی بابا پدر را نورِ چشم تر، گلِ مادر علی اکبر شهیدِ هاشمی خِصلَت، غریبِ فاطمی سیرت زِ نسلِ حیدر و زهرا، مَهِ اَنور علی اکبر عبادت را شده معنا، نمازش محشرِ دنيا نباشد در یدِ تقوا، جز او برتر علی اکبر غلامانَش زِ اِنس و جن، همه عاشق همه مؤمن غلامش بوذر و سلمان، دو صد قنبر علی اکبر بُوَد اُستاد او عباس، به رزم و غیرت و اِخلاص خودش عبداله و عون و، علی پَروَر علی اکبر یکی شاگرد او قاسم، که شد فخرِ بنی هاشم چه اُستادی که دل بُرد از، دلِ دلبر علی اکبر حسینی خوی خوش سیما، حسن کردارِ بی پروا اذان گوی نمازِ عشق، دمِ آخر علی اکبر وضوی خون او زیبا، لبِ تشنه، لبِ دریا به راه دین و آزادی، شده پرپر علی اکبر تن او ارباً اربا شد، قدِ بابای او تا شد تمام دشت پُر شد از، علی اصغر علی اکبر شده پهلوش چون زهرا، سرش بِشْکافت چون مولا صدای مادرش آمد، علی اکبر علی اکبر .
السلام علیک یا علی ابن الحسین پسرم پیرهنت را چه بهم ریخته اند باغ من یاسمنت را چه بهم ریخته اند تو خلاصه شده بودی به حسین و به حسن هم حسین و حسنت را چه بهم ریخته اند شبه پیغمبرم من، شد تنت ارباً اربا شکل اعضای تنت را چه بهم ریخته اند حیدری صولت من، ای تو اذان گوی حرم نیزه داران دهنت را چه بهم ریخته اند ناله ی یا ابتای تو کشیده شده است صوتِ ناله زدنت را چه بهم ریخته اند عمه ات آمده برخیز علی، جانِ پدر تا نگوید که مَنَت را چه بهم ریخته اند با عبا می بَرَمت سمت خیام ای اکبر اُف به دنیا کفنت را چه بهم ریخته اند .
پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین می لرزد از  طرز قدمهایش ، نمی دانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست علی های حسین بن علی مانند هم هستند که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست 🔸شاعر: ======================= کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. علیه السلام ✍ ➖➖➖ مسیح بود و اذانش به مرده جان می داد به هر شکسته پری شوق آسمان می داد اگر چه با رجزش عرش را تکان می داد زمان جنگ  به دشمن هم او  امان می داد به قلب معرکه می زد علی علی گویان که خاندان علی را چه باکی از طوفان حذر کنید که از نسل شیر کرار است علیِ اکبرِ لیلاست ،مرد پیکار است به حق که آینه ی مجتبی ست ،سردار است به چهره احمد و در هیبتش علمدار است شبیه نه خود پیغمبر است این آقا بنازمش نوه ی حیدر است این آقا چه کرده است که دنیا شده گرفتارش خوشا به خالق رویش ،خوشا به معمارش همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش نبوده  است یَلی در جهان جلودارش دوباره ولوله بر پاست، محشر آمده است به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است ======================= کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ✍ أَقْبِلْ عَلَىَّ، خسته و نالانم از خودم آغوش باز کن که گریزانم از خودم آغوش باز کن که به سوی تو آمدم اقرار می‌کنم که پشیمانم از خودم غیر از تلف شدن چه نصیبی مرا ز عمر ؟! آنگونه‌ام که سیر شده جانم از خودم پوشانده‌ام درونِ خودم را ز دیگران این ننگ را چگونه بپوشانم از خودم؟! از غیر خود چگونه شکایت کنم؟! که من مانند گردباد پریشانم از خودم از دیگران کناره گرفتن که سخت نیست توفیق دِه که روی بگردانم از خودم ........... . ترکیب‌بند ماه مبارک شعبان ماه سراسر شادی اهل‌بیت علیهم‌السلام عالم چراغانی شده از نور امشب دنیای محزون می‌شود مسرور امشب نزدیک شد بر جان ما دور خوشی‌ها ناراحتی از جمع ما شد دور امشب درهای توبه باز خواهد شد به عالم گیرم که شیطان می‌شود رنجور امشب باید حیات خویش را از سر بگیریم وقتی منادی می‌دمد در صور امشب هر دل می‌یابد مژده‌ی پیغمبری را هر خلوتی هم می‌شود چون طور امشب میلاد آب و آینه، میلاد نور است یعنی بساط عاشقی شد جور امشب در آسمان‌ها حاملان عرش اعلی سرمی‌دهند این نغمه را با شور امشب؛ ماه ظهور چند خورشید است این ماه از ابتدا تا انتها عید است این ماه . ======================= کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی ما همه  خاک ترین  و گهر ناب تویی چهره ات داد گواهی خود مهتاب تویی نو رسیده ؛ پسر حضرت ارباب تویی نفس و هستی آرام دل و جان حسین جان ِ عالم به فدای لب خندان حسین   آمدی روز کنی نیمه شب دنیا را بنِشانی سر جا هیمنه ی دریا را بکشانی پی خود دلشده‌ی شیدا را خنده آورده ای امروز لب لیلا را در این خانه کرم روی کرم بار شده همه جا پخش شده شاه پسردار شده   پای تو سرو قدی نیست مگر افتاده دلبری نیست که با دیدن تو دل داده در حصار تو که ماندیم شدیم آزاده مات و مبهوت صدای تو موذن زاده ای به قد قامت تو نماز قامت بسته به قد و قامت ِ تو  کار قیامت بسته   از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند به تو با آن قد و بالات تهمتن گفتند به پیمبر  شدنت  خَلقاً و خُلقاً گفتند بخدا مدح تورا دوست و دشمن گفتند هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست تا زمانی که در این خاک علی اکبر هست   پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟ با همان تیغه ی ابروت سپاهی داری فنّ مخصوص خود توست سلاحی داری غیر حفظ حرم عشق گناهی داری !؟ به هم آمیخته ای میمنه تا میسره را وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را .
. السلام ای تجلی داور السلام ای شبیه پیغمبر ایکه نامت علی، نهاده علی السلام ای تجسم حیدر فاطمه افتخار کرده به تو که قدوم تو بُرده بر کوثر ایکه هم، هست نسل تو حسنی هم حسینی است، در قضا و قدر همه آل رسول عاشق تو همه مشتاق این رخ انور همه گویند مصطفی آمد ای چو احمد شدی تو فخر بشر تو که هستی که میشوی پس از این بر جوانان عالمی رهبر خُلق و خویت محمدی، آری خَلقِ نیکوی تو چو آن سرور ابروانت تبلور محراب گیسوانت چو شب، نوید سحر برق دندان توست عین صدف لعل لبهای تو چو درّ و گهر دستهایت پر از قنوت و دعا چشمهایت مثال مِهر و قمر ایکه عبد خدا، به علم و عمل... شده الگوی شیعه تا محشر چه وقاری، چه هیبتی داری چه عیاری، ز انبیا برتر همه پیغمبرانِ حق ماندند در مقام تو ای علی اکبر بسکه ممسوسِ ذات حق هستی برده ای دل ز اول و آخر مستی از ابتدای آمدنت در جمال و جلال حق یکسر همه جا هستی ای نبی رخسار همه جا هستی ای علی منظر پدرِ اطهرت امام حسین ام لیلاست بهر تو مادر فاطمیات محو روی تواند ای به چشم جهانیان اختر □ □ □ ای پس از این، سکینه ات یاور وی پس از آن، رقیه ات خواهر چشمهای نجیب تو گویند واجب است احترام هر دختر چشم تو چشم تیز بین حرم خشم تو خشم ثانیِ حیدر عمو عباس عاشق رویت و تویی دست بوسِ آن دلبر عمه ات گفت: عمه قربانت نجمه بگذاشت بر قدوم تو سر بانوان دود کرده اند اِسپند دختران عود کرده در مِجمر □ □ □ یاد روزیکه آینه قرآن پیشِ روی تو باشد و بر سر همه از خیمه آمدند برون دیده گریان و جملگی مضطر آنچنان شد که کوفیان گفتند با تمسخر به تو مهِ داور ز خیامِ حرم بیا بیرون! شد به میدان مُعَطّلت لشکر! □ □ □ حیدرِ کربلا به هیئتِ رزم بست بر تن زِرِه، به دست سپر با غضب، با وقار، با عزت زد برون از حرم چو پیغمبر همه گفتند این رسول خداست که میاید به کارزارِ خطر دست مولای خویش را بوسید رخصت از او گرفت و اشکِ بصر با اَنابنُ النبی نقاب افکند با اَنابنُ الحسین شد یاور رُعب انداخت در دل دشمن کرد احیای صحنه ی خیبر هنرِ خویش را نشان داد و یاعلی گفت و زد بر آن لشکر زد به قلب سپاهِ کفر و نفاق از یمین و یسار آن سرور ساعتی در میانه ی میدان تیغِ او بود و گردنِ کافر رَدِ شمشیرِ ذوالفقاریِ او بر زمین ریخت دست و پا و سر نزد مولا رسید تشنه لبان کامِ او شد به کامِ بابا تر ساعتی بعد در میانه ی رزم حیله کردند کوفیان به غَدَر حلقه ای از محاصره ناگاه جسمِ او را گرفت چون در بر تیغی از پشت، فرقِ او بشکافت تیغی از پیش زد بر آن پیکر نیزه ها قطعه قطعه اش کردند ارباً اربا شد آن جوانِ پدر پدر آمد کنار جسمِ پسر پسر اما شبیه گل پرپر چونکه صورت به صورتش بنهاد ناله کرد از فراق او ز جگر آنکه در اوج گریه شد یارش بود قدِ خمیده ی خواهر ✍ .