eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. هر فتنه و هرچه شور و شر محو شود از چهره ی ماه، چشم تر محو شود این لکه ی ننگ غاصب قدس شریف از صفحه ی روزگار اگر محو شود .
. شب قدر آمده و آمده ام محضر تو به امید کرمت آمده ام در بَرِ تو از کرمخانه ی تو لطف و کرم می ریزد در سحر بنده به امید تو بر می خیزد من کجا و شب قدرِ تو کجا خالق من سرِ خوان تو نشستن نَبُوَد لایق من خواب غفلت همه ی عمر ، زمین گیرم کرد به تباهی سپری گشت و مرا پیرم کرد من زمین خورده ام و عبد پریشان هستم شب قدر است ببین خسته ز عصیان هستم کن نگاهی تو به این حال گدای خسته رو سیاهم ز گناهان و دلم بشکسته در شب قدر که خواندی تو مرا وقت سحر پیش زهرا مادرم تو آبرویم را بخر ای کریم و مهربان جز تو ندارم هیچ کس جان اربابم حسین امشب به فریادم برس به غبار حرم و روضه ی شاهِ شُهدا گنهم عفو نِما و بِبَرم کرب و بلا ✍ .
. السلام علیک یا بقیہ اللہ به حق خدای شب قدرها بیا ای دعای شب قدرها حضور تو تنها نفس می‌دهد به حال و هوای شب قدرها پر از التماس است و آقا بیاست به عمق صدای شب قدرها الهی نگاهی کن از روی لطف به آقا بیای شب قدرها برای تمنای روز ظهور می‌افتم به پای شب قدرها کمی نقد عشق و عنایت بریز به دست گدای شب قدرها مریض فراقیم یابن‌الحسن تو هستی دوای شب قدرها به حق علی و به حق حسین به این ناله‌های شب قدرها مرا یک سحر کاش مهمان کنی نجف کربلای شب قدرها محمد بیابانی✍ .
🔹ارث صالحین🔹 چه سال‌ها در انتظار ذوالفقار حیدری تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری چو قلعه‌ای چو قلّه‌ای که حتمی است فتح آن همیشه فکر و‌ ذکر ما، همیشه در برابری کبوتران صلح در هوای تو فدا شدند تو در همیشۀ جهان، برای عشق سنگری رواق توست سجده‌گاه خلوت پیمبران و از گلاب اشک‌های انبیا معطری تو دیده‌ای شکوه بی‌مثال مُلک عشق را ولی بر آن شکوه هم، تو زینتی، تو زیوری چه منزلی! چه خانه‌ای! چه بیت عاشقانه‌ای! که دم به دم، نفس نفس دل از مسیح می‌بری میان طعنه‌های خلق، جان‌پناه مریمی برای هجرتی عظیم، تکیه‌گاه هاجری نماز روی فرش تو عروج می‌کند به عرش بُراق شاهد است از تمام آسمان سری خدا به جبهۀ زمین نوشته‌: «ارث صالحین» تو از زبور قصه را شنیده‌ای و از بری تو حسن مطلعی چنین، تو حسن مقطعی چنان تو قبله‌گاه اولی، تویی که فتح آخری 📝 ✍ .
. این شب قدر اگر قدر ندانم چه کنم گر خدا را من آلوده نخوانم چه کنم عهد بستم که کنم توبه زعصیان وگناه پای این عهد پسندیده نمانم چه کنم بامن این نفس چه کردست که بیچاره شدم مایه ی شرم اگر نفس ندانم چه کنم دست شستم ز گناه و هوس و نفس.ولی پای این نفس اگر باز بمانم چه کنم نامه عمر من از جرم و خطا لبریز است وای اگر دور ز عصیان نتوانم چه کنم باید از دام هوس زود رها شم که اگر خویش را سوی گنه باز بخوانم چه کنم عادت نفس همین است که هلاکت دارد عمق این فاجعه را گر که بدانم چه کنم سفره رحمت حق پهن وسرسفره دوست دل زنگار زده گر نتکانم چه کنم دیده از فرط گنه گریه ندیدست به خود وای اگر اشک خجالت نفشانم چه کنم ✍ .
. مثنوی عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و علیه السلام ما انتظارِ دیدنِ دلدار داریم در سینه عشقِ حیدرِ کرّار داریم ما با غلامیِ علی شاهِ جهانیم چشم‌انتظارِ مهدیِ صاحب‌زمانیم هرچند از دوریِ رویت کوهِ دردیم هر روز و شب لطفِ تو را احساس کردیم هر جا که می‌آید سراغِ سینه غمها حس می‌کنم آرامشِ دستِ شما را گاهی پُر از نوری و گاهی سایه‌بانی در هر دو صورت سرپناهِ عاشقانی آئینه‌یِ پیغمبری در خُلق و خلقت تو حیدری در منطق و ایثار و غیرت حُجب و حیایِ مادرِ سادات داری تو مجتبایِ صبر و سِلم و افتخاری مثلِ حسینی در شجاعت بی‌نظیری من نوکرِ دربار و تو نِعم‌َالاَمیری در سجده‌ها تکرارِ زین‌ُالعابدینی تو عالِمی چون باقر و عین‌ُالیقینی تصویرِ صدقِ صادق و کَظمِ خدایی آقا تو رویایِ علی موسی‌َالرِّضایی جودِ جوادی و علمدارِ هدایت یابن‌َالحسن روحی فِدا شاهِ ولایت هفت آسمان بر نامِ تو حسّاس امّا تو عاشقِ اسم عمو عبّـاس... آقا اسمِ عمو عبّاس می‌آید می‌آیی تو روضه‌خوانِ ساقیِ کرب‌و‌بلایی جانم فدایِ اشکِ مشک و چشمِ دلبر افتاده در ساحل دو دستِ آب‌آور تیر آمد و اُمّیدِ او می‌ریخت بر خاک خَم می‌شود از غصّه‌هایش قدِّ افلاک اُفتان و خیزان می‌رسد ارباب...اِی وای با روضه‌ها شد ناله‌یِ سرداب... اِی وای ✍ .
. شرمنده اگر دعای من کار نکرد آنجور که باید دلم اصرار نکرد عجل لولیک الفرج گفت لبم اما دل من درست رفتار نکرد .
. خدا کند که مرا، با خدا کنی آقا ز قید و بند معاصی جدا کنی آقا دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش خودت برای ظهورت دعا کنی آقا .
. دمادم بین سرها من اگر سر داشتم بانو سرت را روی پا با نام همسر داشتم بانو نگاهت خنده هایت گریه هایت هرچه را از تو چنان حل در تنم بودی که از بر داشتم بانو پریدی بی هوا رفتی پری رو کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از قاب عکست هر زمان برداشتم بانو تو دادی قول ماندن را وتنهایی سفر کردی تو را من بیش از این ها، سخت باور داشتم بانو چه راحت مجلس ختم خوشی ها می رسد گاهی کجا کی احتمال روز آخر داشتم بانو... ✍ 📚گیدا ‌
منادی سلونی باز هم بیت ولایت داغ تازه دیده است بار دیگر بهر زینب محفل غم چیده است بعد دفن باغبان گلشن ایمان ،علی بوی غم در خانه ی بی فاطمه پیچیده است بس که آه از سینه ی گل های زهرا شد بلند گرد غم سرتاسر این خانه را پوشیده است یک طرف زینب به همراه حسینش ،یک طرف حضرت عباس با اُم البنین نالیده است آه از غم های پنهان کریم اهل بیت اشک غم بر چهره ی نورانیش ،غلطیده است یک سکوت محض بر محراب و منبر حاکم است بر روی مسجد خدا خاک عزا پاشیده است هرشب از اشک علی سیراب می شد،نخل ها ابر غم بعد از علی بر نخل ها باریده است راه های آسمان را، رازهای علم را از منادی سلونی هیچ کس پرسیده است؟ آه، دنیا بی علی خاک عزا بر سر بریز از منافق سیرتان جان علی رنجیده است خار در چشمش فرو رفت،استخوانش در گلو با چه حالی زین جهان غم فزا کوچیده است ؟ کوفیان را مردمی نامرد می داند علی یک بیابان تشنگی کربلا را دیده است ای «وفایی» گریه کن بر غربت و مظلومیش کز شرار مردم جاهل دلش تفدیده است
. شب احیا دل خود را زفروغ تو ضیا بخشیدم سینه ی خویش زیاد تو جلا بخشیدم بنده ای راکه پُراز غفلت وعصیان گشته می شود باز بگویی که بیا بخشیدم گفتی ای بنده که درسایه ی قرآن منی شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم گریه کردم من و با زمزمه ی یا الله به گلستان دل خویش صفا بخشیدم به محمّد به محمّددل من می لرزید درد خودرا به همین نام دوا بخشیدم به حق فاطمه برسوره ی قدر و شب قدر که زقدرش به دلم قدروبها بخشیدم درجواب به علیٍ به علیٍ به علی کاش گویی که گناهان تو را بخشیدم تاکه گفتم به درخانه ی تو بالحسن مژده آمد که تو را صبرو رضا بخشیدم به همان ذبح عظیمی که به مقتل می گفت هرچه را داشته در راه خدا بخشیدم به تو گفتم به حسین ٍ به حسینٍ ،گفتی من تو را تذکره ی کرب وبلا بخشیدم به علی بن حسینت شب احیا تو بگو که تو را حال مناجات ودعا بخشیدم وسط حال شب قدر رسیدم به بقیع دل به منظومه ای از شمس ضحی بخشیدم کاظمینی شدم و درحرم دوگل یاس ازهمان باغ به دل عطر وفا بخشیدم به رئوفی که بود مظهرتسلیم و رضا مژده بفرست تو را من به رضا بخشیدم به علی بن محمّد به حسن پور علی که بگو توشه برایت به جزا بخشیدم به حق حجت موعود تو را می خوانم شب عفو است بگو من همه را بخشیدم کاش از عرش «وفایی» برسد آوایی من شمارا همه بی چون وچرا بخشیدم
. يا غياث المستغيثين خدايا بنده ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اينگونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده ای بودم فراری به سويت آ مدم با بی قراری ندارم دربرت جز شرمساری مرا باتو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتقنطويت راشنيدم به سوی آستان تو دويدم مراجامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم ،كجايم كه سرتا پا پُر ازجُرم و خطايم اسير پنجه ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان وهستي من تاب رفته شب عمرمرا مهتاب رفته زغفلت بخت من درخواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس وياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم برعزّت وقدر و جلالت قسم برشوكت ونوركمالت قسم برعفو وجود و برخصالت به آيه آيه ی زيتون و وطين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بررسول ورسم وراهش به حق مرتضی و اشك وآهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل های حسين وكربلايش به اخلاص ونماز بی ريايش خـدايا بر سراز تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر ويادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی»را وفاداری عطا كن مراثابت قدم كن درره دين اغثنی يا غياث المستغيثين ✍ .
. ؛ در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم می‌خواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضه‌ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون‌جگر رسیدی ** هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال  از تن به سر رسیدی لب‌تشنه بود ارباب، ای روضه‌خوانِ بی تاب بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی ✍ *....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بنده های تو امتحان دادند گاه سود و گهی زیان دادند عده ای دشمنان هم شده و عده ای هم به هم امان دادند نان بریدند عده ای از هم عده ای رحم کرده ، نان دادند بعضی از دیدنت گریزان و بعضی از دیدن تو جان دادند عده ای دل به نفس و  دل بعضی... به دل صاحب الزمان دادند اصلا: من از آن عده ام که با خواری دست در دست کوفیان دادند من از آن عده ام که ثارالله تشنه بود و به او سنان دادند من از آن عده ام که در گودال خاتمش را به ساربان دادند من از آن عده ام که زینب را در غمش قامت کمان دادند آخرش هم ز فرط رسوایی همه من را به هم نشان دادند تو کریمی ، کریم ها حتی دشمن خویش را امان دادند بگذر از من چنان کریمانی که به آواره آشیان  دادند ✍ ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.. . نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم ✍ .......... وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لاَ يَضِيقُ عَفْوُكَ ... تويي آن سخاوتمندي كه گذشتت به تنگي نمي رسد گیرم که گناهکارت آدم نشود این عهد که بسته نیز محکم نشود اما تو جوادی ، تو مرا می بخشی می بخشی  و از کرامتت کم نشود ✍ . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای زن که زخلقتت خدا را هدف است درمحضر او تورا شکوه وشرف است هرزن که بود حجاب او زهرایی سوگند به او که گوهری درصدف است ........... . زن مومن برهر دل غرق نور ایمان صلوات بر آینه ی عترت وقرآن صلوات جایی که حجاب یادگار زهراست برهر زن مومن ومسلمان صلوات ✍ .
. شبهای بعد از سلام عزیز  دل ما عزیز جان رسول سلام یوسف زهرا نماز و روزه قبول گذشت این رمضان و وصال ما نرسید شدم در این سه شب قدر به همه مشغول حواس من به همه چیز بوده اِلا تو تویی که بوده دعایت به نوکرت مبذول دم تو گرم که دنبال کار من بودی ولی پِی تو نبودم مطابق معمول حلال کن کمکت نه اذیتت کردم ببخش عمر فراقت کشیده خیلی طول نشد گناه خودم را عقب بیاندازم که وصل ما دو به آینده میشود موکول منم کسی که نگاهم به باغبانم نیست وباغ خشک دو چشمم نمیدهد محصول همیشه هول برم داشته دم آخر بیا دوباره گذر کن از این گدای عجول به اذن صاحب ایوان طلای شاه نجف مرا بخر که بخوانم دوباره اذن دخول فقط سه حَبه ی انگور خوردم و مستم از این شراب  نخورده هر آدم معقول کریم ها همه دارند اعتنا به فقیر حسین گفتن ما شد زیارتی مقبول نماز عید مرا هم به کربلا ببرید مرا فراق حرم بیقرار کرد و مَلول .
. لطف حق تا به ابد ، شامل احوال من است کرمش فخر و مباهات به امثال من است روزهای رمضان رو به تمامی است ، ولی... روضه ی شاه کرم روزی یک سال من است روزه و حال مناجات که خوب است ، ولی... روضه ی خون خدا افضل اعمال من است پدرم گفت ، بگویم : همه جا ذکر حسین نام ارباب ، کلید همه افعال من است بعد یک ماه غم و گریه ی بر تشنگی اش دیدن کرب و بلا مقصد آمال من است شکر دارد بخدا ، فاطمه در روز جزا مادرانه وسط معرکه دنبال من است مادرش گفت: "بنی" وسط کرب و بلا قتلگاه پسرم نیست ، که گودال من است عصر آن روز دهم خواهرش آواره شد و... گفت با گریه : که این گوهر پامال من است شاعر: .
. اوقات رسیدن به خدا زود گذشتن شبهای مناجات و دعا زود گذشتن من دیر رسیدم درِ این میکده اما از جرم من بی سر و پا زود گذشتن اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد اوقات خوش ما رفقا زود گذشتن از شَرِ بساطی که شود ختم به عصیان با یاد خدا اهل حیا زود گذشتن تا اینکه خجالت نکشم بعد کرامت از پیش گدا اهل سخا زود گذشتن حق میگذرد از آن طائفه ای که در مَسنَد قدرت ز خطا زود گذشتن پلکی نزده عمر شتابان سپری شد چون باد دو روز گذرا زود گذشتن در راه رسیدن  به حسین و به حریمش از جان و تن خود شهدا زود گذشتن از معصیتی که نگذشتن کریمان در صحن گهرشاد رضا زود گذشتن هر شب منو خاطره ی صحن گوهرشاد کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتن کس قدر ندانست مقامات رضا را از شان عظیمش بخدا زود گذشتن ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. با مدد از لسان الغیب عاشقان ماه مناجات و دعا آخر شد ماه مهمانی حق ، ماه عطا آخر شد می رود نهر به نهر آب بقا  برخیزید ماه نوشیدن این آب بقا آخر شد گرچه غفران الهی همه دم هست ولی ماه بخشندگی جرم و خطا آخر شد ماه پر فیض صیام آمده پایان  یاران کرم و لطف خداوند کجا آخر شد در تقرب به خدا بود دل ما ، افسوس ماه شبهای دل انگیز خدا آخر شد ماه شبهای مناجات و عبادات گذشت ماه شبهای پر از شور و نوا آخر شد آخرین بار  " ابو حمزه " بخوانید امشب مجلس شورِ دعاهای شما آخر شد روزی از عرش فراخوان عبادت دادند آمد از عرش دگر باره ندا  ،  آخر شد رفت ماه رمضان ، ماه بهار دل ها فصلی از تابش انوار صفا آخر شد عید فطر آمد و آورد پیامی ما را کس نپرسد سحر عشق چرا آخر شد کربلا چهره ای از آینه بر خاک نشست گوئیا عمر همه آینه ها آخر شد تا که سرها به سر نیزه بر آمد  گفتند عمر گلها همه در کرب و بلا آخر شد بغض فریاد مرا "یاسر" دل خسته نوشت آه ای عالمیان عهد و وفا آخر شد . . . . . . . «یاسر»✍ ............................................................ کانال اشعار حسینی ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. نیایش آخر ماه خدا امتحان بندگی یارب بیا نیایش ما را قبو ل کن از بنده ی حقیر تو مولا قبو ل کن سی روز درحضور تو ماسجده کرده ایم این سجده های ناقص مارا قبو ل کن گر میهمان خوب برایت نبوده ایم عرض ارادت ا ز همه ما قبو ل کن یک ماه میهمان تو بودیم ای کریم مارا تو سائلان همین جا قبو ل کن درامتحان بندگیت سرشکسته ایم من اعتراف می کنم ، امّا قبو ل کن مهمانیت تمام شدوسفره جمع شد مارا هنوز تشنه ی دریا قبو ل کن شب های قدر ذکر علیٍ علیّ ما پیچید درعوالم بالا، قبو ل کن ما که نماز و روزه ی خوبی نداشتیم امّا به جان حضرت زهرا قبو ل کن با اشک شرم خویش«وفایی»نوشت وگفت یک شاخه گل به رسم هدایا قبو ل کن .
. با امام زمان (عج) در شب های پایانی ماه مبارک رمضان ----------- شب های آخر است به فریادمان برس خواهش مکرر است به فریادمان برس این شعله های هجر که باشد به جان ما کبریت احمر است به فریادمان برس قلبی که هست آینه دار فراق تو در خون شناور است به فریادمان برس ما آمدیم تا به حریم وصال تو دل پشت این در است به فریادمان برس این دیده هاست طایر کویت ولی که حیف بی بال و بی پر است به فریادمان برس مهر تو در دل است بیا ای امید دل عشق تو در سر است به فریادمان برس از بس که سوخت آتش هجران به سینه ها دل ها مکدر است به فریادمان برس این ماه و سال بهر دل افسردگان ز هجر چون روز محشر است به فریادمان برس رفت از فراق صبر و تحمل ز دل ولی مهر تو در بر است به فریادمان برس این بغض سینه سوز که ما را بود ز هجر خود داغ دیگر است به فریادمان برس پیمانه های دل که رسیده به دست ما لبریز کوثر است به فریادمان برس چشمی که ماند خیره به راهت بیا ببین گریان مادر است به فریادمان برس تنها زنی که بهر ولایت ز جان گذشت زهرای اطهر است ، به فریادمان برس این آه جانگداز که آید ز چاه ها فریاد حیدر است به فریادمان برس این بانگ العطش که بر آید ز قتلگاه از خون حنجر است به فریادمان برس این سوز و ساز و غم که بر آید ز کربلا از زخم پیکر است به فریادمان برس آن ناله های زار که آید ز نینوا آوای خواهر است به فریادمان برس آن اشک و آه که تصویری از عزاست گلبانگ دختر است به فریادمان برس آن خون که ریخت روی دو دست حسین ، وای از حلق اصغر است به فریادمان برس آن پاره پاره ماه و ستاره به روی خاک از جسم اکبر است به فریادمان برس «یاسر» که گفت از غم و اندوه بی شمار در سینه آذر است به فریادمان برس ** محمود تاری «یاسر»
. ها ----------- هنگام شکوه بی کران آمده است الطاف خدای مهربان آمده است یک باغ شکوفه ی اجابت جاری ست تبریک که عید رمضان آمده است فرخنده جهان است مبارک باشد گل ، عطر فشان است مبارک باشد بگذشت مه بنده گی و فطر آمد عید رمضان است مبارک باشد مهمانی حق بود و به دل سامان داد بر سائل خود طعامی از ایمان داد عید رمضان آمد و آن بنده نواز با عید به مهمانی خود پایان داد ما بنده ی بیچاره ی مولا هستیم لب تشنه ی زمزم تولا هستیم از این که به مهمانی خود ما را خواند ممنون خداوند تعالا هستیم از خالق کل که ما نشانش بودیم چون گل به حریم بی کرانش بودیم ای ماه صیام در فضایی از عشق یک ماه تمام میهمانش بودیم شد عید صیام و عید لطف و برکات از جانب حق رسد ز هر سو حسنات فطریه ی معنوی بود در امروز بر احمد و آل پاک احمد صلوات ** «یاسر»✍ .
. شب آخر شب آخر رسید اما  برای عاشق آغاز است که عاشق خوب می‌داند  سحر هنگامِ پرواز است اگر این است آقایم ندارد سفره‌اش پایان ضیافت خانه‌اش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است خدا را شُکر در سی شب  مرا دارالشفا آورد همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است  خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است خدایا کاش سال بعد سحر‌ها در بقیع باشیم که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریه‌ها ساز است و شب‌ها  جمع می‌گردیم گِردِ مرقدش آنجا کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است توسل کن  توکل کن خدا هست و خدا کافی است چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب کسی رو می‌زند که روی دستش کودکی ناز است الهی بشکند دست و کمان  حرمله ، بد زد رُباب است و همین روضه:  ببین چشم علی باز است... (حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۱۰)✍ .
. چه زود از دست ما ماه خدا رفت مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت مه احیا مه شب زنده داری مه روزه مه صدق و صفا رفت مهی که بود از فیض و سعادت نفس، تسبیح و خواب آن عبادت مه یا نور و یا قدوس و یارب شبش از روز و روزش بهتر از شب خوشا آن روزه داران را که دانم محبت بود در دل، ذکر، بر لب به خلوتگاه شب اختر فشاندند کمیل و افتتاح و ندبه خواندند سحر بود و مناجات و دعایش دعاهای لطیف و دلربایش خوش آنکو داشت خلوت با خداوند دریغ از لحظه های با صفایش کجا رفتند شب های منیرش چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش چه شب هایی که دل یاد خدا بود دعا بود و دعا بود و دعا بود به گوش جان صدای آشنا بود خوشا آنان که از نو جان گرفتند دل شب انس با قرآن گرفتند چه ماهی ماه حی ذو المنن بود چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود چه ماهی ماه غفران ماه رحمت چه ماهی ماه میلاد حسن بود چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود علی بود و علی بود و علی بود مه احیا مه مولا علی بود علی شمع دل و دل با علی بود تو گویی با علی بودیم تا صبح چه می گویم نفس ها یا علی بود چه شد آوای یارب الکریمش دعای یا علیُّ یا عظیمش وفا و عشق و ایمان بود این ماه مگو، شیرین تر از جان بود این ماه بهشت سبز انس عبد و معبود بهار ختم قرآن بود این ماه فروغ روح از بدرش گرفتیم شرف از لیله القدرش گرفتیم الا ای دوستان عید صیام است چه بنشستید این عید قیام است طلوع صبحدم را این روایت هلال ماه نور این پیام است خوشا حال تمام روزه داران که حسرت شد نصیب روزه خواران ره صدق و صفا پویید امشب جمال یار را جویید امشب وضو گیرید با عطر بهشتی به مهدی تهنیت گویید امشب خوش آن عیدی که با دلدار باشیم همه با هم کنار یار باشیم اگر چه عید فیض و عید نور است اگر چه عید شوق و عید شور است اگر چه عید مجد است و سعادت تمام عیدها روز ظهور است بدون یار، گل خار است خار است گل نرگس اگر آید بهار است الا ای شمع بزم آشنایی ندارد بی تو چشمم روشنایی دلم خون شد دلم خون از جدایی گلم، باغم، بهارم کی می آیی الهی عیدِ بی تو باز گردد بیا تا عید ما آغاز گردد تو شمع و قلب ما پروانه ی توست ندیده عالمی دیوانه ی توست ندای یا لثارات الحسینت لوای کربلا بر شانه ی توست ظهورت عید خلق عالمین است نه تنها عید ما، عید حسین است همین است و همین است و همین است که دیدار تو عید مسلمین است عزیز دل به آمین تو سوگند دعای «میثم» دل خسته این است که فردا جزو یاران تو باشد دلش باغ و بهاران تو باشد. ✍ .