eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.1هزار دنبال‌کننده
284 عکس
179 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. الهی یا الهی بی نوایم به لب نام تو گردیده نوایم منم عبد سیه روی و تو مولا تو هستی بی نیاز و من گدایم کریمی و رئوفی و غفوری گذشتی بارها از هر خطایم گنه کردم گناهم را ندیدی نمی‌دانم کجا رفته حیایم تو ناز عبد آلوده کشیدی به جای آنکه من سویت بیایم من از غفلت ز کویت دور گشتم ولی تو از کرم کردی صدایم جدا گشتن ز تو عین ضرر بود مکن از درگهت دیگر جدایم اگر میخواستی من را نبخشی چرا بردی به سوی کربلایم گنهکارم ولی از در مرانم که گریان یتیم مجتبایم صدا زد ای عمو از ره بیا و تماشا کن به زیر دست و پایم ✍ .
. ° وسط معرکه‌ی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرمانده‌ی‌شان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعه‌ی خیبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزه‌ی خود داد ° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن ° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیهه‌ی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنی‌ضَبّه‌ جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شده‌بودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر ° او که نامش حسن‌ست و صف دشمن شکن‌ست و پسر ارشد مرحب فکن‌ست و یل یل‌ها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جمله‌ی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدری‌اش را ز ته حنجره‌‌اش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملک‌الموت کم آورد ؛ حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبّهِ جان‌برکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهان‌ها به عجب رفت ، به خون همه‌شان نیزه‌‌اش آلوده شد و ذره‌ای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آن‌همه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنه‌جوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله‌ هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیده‌ست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر ° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگی‌ات چیست و دلمردگی‌ات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی ✍ .
535.6K
سوالی داشتم محضر بزرگوارتون از بحر طویل امام حسن که داخل کانال گذاشتید (وسط معرکه جنگ...) نحوه اجرا و خواندن این مدح چگونه است؟ السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
. منم آن گناهکاری که به معصیت اسیرم تو مرا عزیز کردی ز گنه ولی حقیرم تویی آنکه بی‌نیازی و منم نیازمندم تو عطا کننده و من سر کوی تو فقیرم تویی آن بزرگواری که کرامت است کارت چه شود که من هم امشب ز تو توشه ای بگیرم نظری کن و برایم بنویس یک نجف را خوشم آنکه در همه عمر سگ درگه امیرم همه هست آرزویم که علی علی بگویم که میان ذکر گفتن وسط حرم بمیرم سر سفره وقت افطار نظرم به آب افتاد دل من شکست و یادِ علیِ نخورده شیرم به فدای مادری که سر کودکش به نی دید به اشاره گفت اما ز غم حسین پیرم ✍ .
. به نام خدا نیمه ی ماه شد و روی تو پنهان از چیست این همه داغ فِراق این همه هجران از چيست حال ما ، حال پریشان شدگان است ولی کس نپرسید که این حال پریشان از چیست سر و سامان که نداریم و نپرسید کسی عاشق خسته تو بی سر و سامان از چیست همه بُحران زده ایم از غم هجران و مپرس در درون دل ما این همه بُحران از چیست شاید آن لَیْله ی قدر این شب لبریزِ خداست لَیْلَةُ الْقَدْرِ بخوان ، دیده ی حیران از چیست می شوند از غمِ هجران تو توفانی تر گر بدانند که این منشأ توفان از چیست خانه ی دل ز فراقت همه ویرانه سراست بگذارید بدانند که این خانه ویران، از چیست بوی پیراهن یوسف برسد از کنعان ای عزیز دلِ زهرا ، دلِ سوزان از چیست آمده دل پی تو جانب یثرب امشب تا ببیند افق روشن و تابان از چیست ناگهان دید که خورشید ز رخ پرده گرفت بنگر ای چشمِ زمان دیده درخشان از چیست سبط اکبر حسن آمد به گلستان وجود حال فهمیده ام این باغ گل افشان از چیست شد شکوفا گل رخسار کریم بن کریم خود بدانید دگر عطر گلستان از چیست در تبسّم شده لب های علی ، هیچ مپرس خنده بر روی لب حضرت جانان از چیست سُفردار آمده با خوان کرم خود بنگر بر گدایان حرم نیکی و احسان از چیست همچو «یاسر» به ولایش همه ایمان داریم تا بدانید که این جلوه ی ایمان از چیست ** «یاسر»✍ .
. علیه السلام مضمون هر قصیده، مُخمّس، غزل، حسن حلوای ماست ذکر سلامًُ عَلَی الحسن حیدر گرفته آینه ای در بغل، حسن... بوده ابوتراب و دگر شد اَبَاالحسن تنها دلیل خنده ی مولا رسیده است اول امامزاده‌ی دنیا رسیده است ماه کریم و ماه کَرم، ماه مجتبی است هرکس که مادری شده دلخواه مجتبی است خیرات مومنانه به درگاه مجتبی است روزیِ ما به اشکِ سحرگاه مجتبی است جانم به شال سبز سر دوش تان حسن تنها پناه ما شده آغوش‌تان حسن لب وا نکرده ایم و به ما می کنی نظر با این حساب کاسه ی سائل بزرگ تر از سفره ها "نمک" ز شما می رسد اگر؛ ما "شور" خواستیم و شده رزق ما "شِکر" این زندگی ما همه از نعمت شماست حرف از کریم شد، همه جا صحبت شماست آقا، غبار گیر از آییـنه های ما سرمایه ای است عشق تو در سینه های ما سفره نشین تو همه پیشینه های ما حرف و حدیث تو شده گنجینه های ما حرفی بزن که آب شود قند در دلم با دست توست حل شده هر بار مشکلم سمت تو از وجودِ خودم هم فراری ام چون رود هر دوشنبه به سمت تو جاری ام رَدّم کنی اگر، به چه کس می سپاری ام رحمی بکن به بی کسی و بی قراری ام پیش توییم با لبِ خشک و دو چشم تر ما را شده به یک "ثمنِ بَخس" هم بخر گُلهای خشک از قدمت سبز می شود قلب سیاه ما ز دَمَت سبز می شود یک روز می رسد علمت سبز می شود رنگ ضریح محترمت سبز می شود یک روز سمت قبر تو ای‌جان روان‌ شویم ما با گلاب قمصر کاشان روان‌ شویم آقا همان گدای قدیمی و ساده ام هستیم نوکرت خودم و خانواده ام یک عمر دل به عشق حسین تو داده ام من اربعین به یاد شما توی جاده ام عرض سلام ما به مدینه بَرَد نسیم یک اربعین به تربت پاک تو می رسیم... 🖍️ ✍ ‌.
. السلام علیکـَ یا حسن ابن علی، ایها المجتبی ========================= مُخَمَس مدح و مرثیه (ع) شاه کرم لطفی بفرما مستکینت را این نوکر افتاده بر روی زمینت را آقا تفضل کن گدای کمترینت را در سینه ام پر کن تو مهر بی قرینت را با سائلان تو مهربانی ای حسن جان لطفی کن آقا که دلم سامان بگیرد شعرم به گوشه چشمت آقا جان بگیرد هم جان بگیرد هم تب طوفان بگیرد لطفی که قلبم پیش تو اسکان بگیرد تو حضرت آرام جانی ای حسن جان من از طفولیت به نامت مبتلایم خوشنود از این حال جنون و ابتلایم خرسندم از این که غم تو شد بلایم اصلاً خودت کردی اسیر کربلایم روزی رسان نوکرانی ای حسن جان در می‌زنم شاید نگاهت را ببینم یک چشمه شاید روی ماهت را ببینم حسن رخ و چشم سیاهت را ببینم شاید که لایق بودم آهت را ببینم غمگین غم‌های نهانی ای حسن جان در می‌زنم درباز کن بر من نظر کن من شاعرت هستم به شعر من اثر کن منظومه‌ام را از غم خود با خبر کن از کوچه‌های کودکی خودت گذر کن تو آگه از سرّ نهانی ای حسن جان از کوچه‌ای که غم در آن تکثیر می‌شد ناموس ذات حق در آن تحقیر می‌شد بی حرمتی بر آیه‌ی تطهیر می‌شد آنجا که بغض و کینه‌ها تصویر می‌شد آن کوچه را تو روضه‌خوانی ای حسن جان وقتی که باد کینه در آن کوچه پیچید سد شد مسیر و ناگهان آن کوچه لرزید بعدش صدای نحس آن بی دین که غُرید وَ چشم‌های کودکی که داشت می‌دید وای از بلای آسمانی ای حسن جان هِی بر سرانگشتان پایت قد کشیدی هِی این طرف هی آن طرف‌تر می‌دویدی غمگین‌ترین تصویر خلقت را تو دیدی بی احترامی کرد و آقا تو شنیدی ناموس حق را پاسبانی ای حسن جان در قلب تو این ماجرا جاماند آن روز در چشم‌هایت این بلا جاماند آن روز در گوشت آن لحن و صدا جاماند آن روز وقتی به چادر جای پا جاماند آن روز این درد را تنها تو دانی ای حسن جان این روضه مرقومه را تنها تو دیدی وقت لگد، معصومه را تنها تو دیدی ضرب هجوم لطمه را تنها تو دیدی آن مادر مظلومه را تنها تو دیدی از دیده‌هایت خون فشانی ای حسن جان .
. سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن .
. عرض توسل به ساحت مقدّس و نورانی مجتبی علیه السلام ای ماورای پرده ی پندار یا حسن ای برتر از مدیحه و گفتار یا حسن جودِ تو دست اهل دو عالَم گرفته است عالم به جودِ توست بدهکار یا حسن آزادگی ست قطره ی بحرِ کمال تو ای سَروَرِ تمامیِ اَبرار یا حسن من هیچ وقت، غصه ی روزی نخورده ام دلخوش به توست عبدِ گرفتار یا حسن گر شُهره بر جنون و به دلدادگی شوم از عشق روت، هست سزاوار یا حسن از برکت ترنّم ذکرِ خداییَت خاموش میشود شرر نار یا حسن خانه به خانه، کوچه به کوچه ، اِلیَ الاَبَد عشق تو را همیشه زنم جار یا حسن هر کس محبّ توست بُوَد تا به روز حشر در سایه سار حیدرِ کرار یا حسن سوگند بر شجاعت و از خود گذشتگی شاگرد رزمِ توست، علمدار یا حسن بر گردشِ فلک، به خداوندیِ خدا نورِ تو هست نقطه ی پرگار یا حسن رحمانیَت به قلبِ کریمان و مؤمنین از برکت تو گشته پدیدار یا حسن ای ماورای پرده ی پندار یا حسن ای برتر از مدیحه و گفتار یا حسن لطف تو دست اهل دو عالَم گرفته است عالم به جودِ توست بدهکار یا حسن آزادگی ست قطره ی بحرِ کمال تو ای سَروَرِ تمامیِ اَبرار یا حسن من هیچ وقت، غصه ی روزی نخورده ام دلخوش به توست عبدِ گرفتار یا حسن گر شُهره بر جنون و به دلدادگی شوم از عشق روت، هست سزاوار یا حسن از برکتِ ترنّم ذکرِ خداییَت خاموش میشود شررِ نار یا حسن خانه به خانه، کوچه به کوچه ، اِلیَ الاَبَد عشق تو را همیشه زنم جار یا حسن هر کس مُحبّ توست بُوَد تا به روز حشر در سایه سارِ حیدرِ کرّار یا حسن سوگند بر شجاعت و از خود گذشتگی شاگرد رزمِ توست، علمدار یا حسن بر گردشِ فلک، به خداوندیِ خدا نورِ تو هست نقطه ی پرگار یا حسن رَحمانیَت به قلبِ کریمان و مؤمنین از برکت تو گشته پدیدار یا حسن جُعده چه ظلم ها به جنابَت روا نمود ملعونه داشت کینه ی بسیار یا حسن پاره جگر شدی و شرارت به عرش رفت ای اهل عرش بر تو عزادار یا حسن یک بار جان به موسمِ پیریت دادی و در سنّ کودکیت، دگر بار یا حسن آه از دمی که دیده اي، از فتنه ی یهود مادر میان شعله گرفتار یا حسن آه از قدِ خمیده و رُخساره ی کبود آه از غلاف و قُنفذ و مِسمار یا حسن ✍ به عنایت آقا امام رضا علیه السلام در هفتم فروردین ماه ۱۴۰۳ مصادف با روز ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام .
. عرض توسل به ساحت مقدس و نورانی مجتبی علیه السلام کِی گشته ام از لطف تو مأیوس حسن جان ای اهل بهشت را چو طاووس حسن جان از تارِ حق و پود عُبودیّتِ مَعبود روح و تن و جانت شده مَلبوس حسن جان یک لحظه جدا از تو شوم در همه ی عمر این است به رویام، چو کابوس حسن جان رد کردنِ سائل زِ درِ بیتُ العَطایَت وَاللهِ تو را نیست به قاموس حسن جان در وحشت و تاریکی دریای جَهالت نور تو چُنان تابشِ فانوس حسن جان چون ریگ، که باران به سر و روش ببارد باشد کرمت بر همه محسوس حسن جان گلواژه ی آزادی و گلبانگ رهایی بی توست چو یک معنیِ محبوس حسن جان آسایش هر مرد زِ آرامش خانه ست شد قتلگهت، خانه ات، افسوس حسن جان پاره جگرِ فتنه و مسموم جفایی از کینه ی آن جُعده ی منحوس حسن جان آن زهر جفا کرد رهایت زِ غمی سخت ای وایِ من از روضه ی ناموس حسن جان ✍ به عنایت آقا امام رضا علیه السلام در هفتم فروردین ماه ۱۴۰۳ .
. السلام علیک یا امین الله یا امیرالمؤمنین علیه السلام کن مسیحایی دمت را و بخوان مدح علی کن دلت غرق تولّا و بخوان مدح علی دل ببر تا عرش اعلا و بخوان مدح علی نغمه خوان شو مثل زهرا و بخوان مدح علی پس وضو گیر و تمنّا کن ز مدحش آبرو مصطفی' هرگز نبرده نام او را بی وضو کیست حیدر؟ وارث علم نبیین، بوتراب از جبین انور او ، وام دارد آفتاب اذن می گیرد به وقت بارش از او هر سحاب می چکد در جنّت از رضوان ِ روی او گلاب نفحه ی عرش معلّی' ،عطر خوش بویش شده روشنایی بخش جنّت،روی نیکویش شده کیست حیدر؟ قَیّم ِ دین،زوج زهرای بتول خوانده صاحب اختیارش بر همه عالم،رسول بی ولای مرتضی ،ایمان نمی گردد حصول می شود با بغض اعدایش فقط طاعت قبول بغض اعدای علی حِصن حَصین شیعه است طرّه ی گیسوی او حبل المتین شیعه است کیست حیدر؟قابِضُ الارواح،رکن الاولیا جامعُ الاحکام ِ قرآن،پیشوای انبیا هاشمیُّ الْأُمِّ وَ الْأَب ،حاکم روز جزا حجةالله عَلَی الابرار بعد المصطفی' طبق دستور خدا در محشر روز غدیر اوست بعد از مصطفی' بر شیعیان نعم الامیر کیست حیدر؟ باب ِ حِطَّه،باب اصلی نجات می شود با مدحت او پاک ،کلّ سیّئات می رود بالا فقط با حبّ او صوم وصلات معرفت بر آل او طبق روایت شد صراط این کلام برحق مولا امام صادق است رهرو راه خدا،بر آل حیدر عاشق است کیست حیدر؟ فاتح خیبر،شه دُلدُل سوار بی رقیب ِ غزوه ها، کرّار وقت کارزار آمده در شأن او از جانب پروردگار لافَتی'، الّا علی لاسَیف الّا ذوالفقار او بدون تیغ هم ،پیروز میدان می شود یک رجز گوید میان رزم،طوفان می شود کیست حیدر ؟ساقی کوثر، ابوالریحانتِین نسل پاک او شده بر اهل عالم نور عین اوست تنها لایق بابایی مولا حسین شدحسین ومجتبایش مقتدای عالمین منصب والای ما شد نوکر آل علی کلب درب آستان قنبر آل علی کیست حیدر؟ نور حق،ممسوس فی ذات اِله سید الاَورَع، کَلیم الشمس،بر عالم پناه با فقط یک بار ذکرش ذوب می گردد گناه عمر آن کس که ندارد مِهر حیدر شد تباه آن نفس که بی علی باشد نباشد بهتر است هر دم و هر بازدم تنها به عشق حیدر است کیست حیدر ؟پیشوای مؤمنان روی زمین ثروتی در دولت آن سه خلیفه ی لعین دوّمی اقرار کرده :می شده نابود دین گر نبوده بین ما حیدر امیرالمؤمنين** بعد احمد،مرتضی' اسلام را پاینده کرد حق پرستی را به قلب هر بشر زیبنده کرد کیست حیدر؟ حامی پیغمبران، یار رسول چون خدیجه شد هوادار و مددکار رسول کوری آن دو فراری ، آن دو سربار رسول بوده در هر غزوه ای حیدر، علمدار رسول چون علم در دست حیدر بوده در هر کارزار لشکر اسلام برده جنگ را با اقتدار کیست حیدر؟تا شهادت بی قرار فاطمه بوده سی سال او حزین و روضه دار فاطمه اشک هایش روز وشب بوده نثار فاطمه نیمه شب ها روضه خوان پیش مزار فاطمه غسل نیمه شب نرفته لحظه ای از خاطرش مانده او یاد کبودی های روی پیکرش کیست حیدر؟ کشته ی محراب مسجد از جفا رأس او بشکافته از تیغ اشقا الاشقیا گشته از خون سرش، موی سپید او حنا آخرش راحت شده از غُصّه ی خیرالنساء نیمه شب پایان رسیده هجر زهرای بتول رفته با رأس شکسته پیش بضعه ی رسول   **براساس روایت : لَولا علی علیه السلام لهَلَک عمر » از زبان دومی ملعون  (شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید ‌،ج۱ ،ص ۱۸و کلی منابع دیگر) ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .