#شهادت_امام_رضا_ع
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم
من علي موسی الرضایم از علی(ع) دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم
سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود
در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم
با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را
تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم
خواهرم! معصومه(س)جانِ من کجایی تا ببینی
رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم
بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت
خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم
دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت
سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم
از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه
بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم
یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند
آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم
از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت
بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم!
#مرضیه_عاطفی
.#رسول_الله
در سوگ پیامبر اعظم (ص)
خون می گریست چشم زمانه ز ماتم اش
آخر شکست قامت خورشید در غم اش
در سوز و در گداز زمین و زمان ز غم
لبریز اشک و آه تبار مکرم اش
گلشن گرفت رنگ خزان را ز داغ او
بر چهره ریخت چشم شقایق چو شبنم اش
زهرا گریست در غم جانسوز مصطفی
پرپر شده ست تازه ترین باغ خرم اش
کعبه سیاه جامه به تن کرده زین عزا
شد تیره روز چشمه ی جوشان زمزم اش
می زد شرار بر دل احمد غمی بزرگ
یعنی حسین ، خاطره های محرم اش
گویا که دید قلب حسن پاره پاره شد
بر گونه ریخت از غم او اشک نم نم اش
پیچیده بود بوی نفس های فاطمه
زهرا که بود پاره ی قلب معظم اش
آن آفتاب تا که غروبش فرا رسید
رنگ عزا نشست به رخسار پرچم اش
در سوگ جانگداز نبی خاتم رسل
دارد نگین مشعله "یاسر" به خاتم اش
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
#بیست_و_هشت_صفر
#رحلت_رسول_اکرم
.
.
امام رضا علیه السلام
(هر بار کارم زار شد
گفتم علی موسی الرضا)
وقتی گره در کار شد
گفتم علی موسی الرضا
آهویم و در دام تن
وقتی به گرداگرد من
غم حلقه ی پرگار شد
گفتم علی موسی الرضا
ای بضعه ی مدفون به طوس
ای آسمانت خاک بوس
نامت امان از نار شد
گفتم عای موسی الرضا
باب حرم اذن دخول
اادخل یاابن الرسول
تا فرصت دیدار شد
گفتم علی موسی الرضا
بر زائرانت ای صنم
گفتی سه جا سر می زنم
من نیز بختم یار شد
گفتم علی موسی الرضا
ای شاهد بزم ازل
ای نامت احلی من عسل
چه لذتی تکرار شد
گفتم علی موسی الرضا
صد رنگ و بو دادی مرا
تو آبرو دادی مرا
یک بار چون اظهار شد
گفتم علی موسی الرضا
دیوارها شد پنجره
با اشک خود بستم گره
چشمم پر از گفتار شد
گفتم علی موسی الرضا
ای عرش از تو منجلی
ای اسم اعظم یا علی
مکشوف این اسرار شد
گفتم علی موسی الرضا
هر بار با یاد غریب
با روضه ی ابن شبیب
این دیده گوهر بار شد
گفتم علی موسی الرضا
.(مصرع اول از آقای غفور زاده شفق است)
#امام_رضا
#میثم_مومنی_نژاد ✍
.
.
ایام #شهادت_امام_رضا
#السلام_علیک_یا_علی_ابن_موسی_الرضا
مانده ام مثل کجا می شود ایران بی تو
یا چه ویران کده ای بود خراسان بی تو
مردم ما به کسی غیر تو حاجت نبرند
نزد این طایفه هیچ اند کریمان بی تو
در حرم لذت مهمان شدنت را دیدیم
چه غریب است رضا، معنی احسان بی تو
حرف دیروزم و امروزم و فردای من است
کاش هرگز نرسد عمر به پایان بی تو
ما رضا جان، همه از نام تو جان می گیریم
مُردگانیم همه حضرت سلطان بی تو
رعیت راضیِ از نوکری سلطانیم
حرفی از خویش ندارند غلامان بی تو
آمدی و حرمت جان به مسلمانی داد
شیعه کی می شده این قوم به قرآن بی تو؟
به خداوند و رسولش قسم ای قبله ی عشق
هیچ کس پیش خدا نیست مسلمان بی تو
باغ فردوس به چشمان حرم دیده ی ما
هست چون پنجره ای رو به بیابان بی تو
مثل سلمانی عاشق به تو ایمان دارم
نگذرد برزخم ای کاش که یک آن بی تو
#امام_رضا_علیه_السلام
#حسن_کردی ✍
.
.
مُخمَّس شهادت #امام_رضا علیه السلام
اوّلِ این دو ماه نوکر شد
هر دو چشمش به یادِ تو تر شد
نذریِ خیمهگاهِ دلبر شد
روضهخوانِ سرِ مطهّر شد
بیقرارِ غریبِ مادر شد
اوّلین شب سیاه پوشید و.....
پرچمِ روضهیِ تو بوسید و.....
اشکها رویِ گونه غلتید و .....
خوابِ ششگوشهیِ تو را دید و.....
زائرِ روضههایِ خواهر شد
شببهشب روضهها جلو رفته
مسلم و بیکسیِ در کوفه
کربلا خیمهگاهِ دلشوره
شبِ سوّم رقیّه و لطمه
چارُمین شب عقیله مضطر شد
شبِ پنجم عزایِ عبداللّه
ششمین شب به زیرِ سُمها آه
شبِ هفتم سهشعبهای خونخواه
هشتمَش لاٰ اِلٰهَ اِلَّا اللّه
شبِ نُه حرفِ آبآور شد
یک دهه بیقرارِ گودال و....
خنجر وُ ازدحام وُ جنجال و ....
سرِ بر نیزه پیشِ اطفال و....
غارتِ روسری وُ خلخال وُ ....
گریه و آه کارِ دختر شد
کوفه و نانِ خشک و سنگِ بام
نامدارانِ عالم و دشنام
پس از آن روضههایِ بزمِ شام
خیزران و لبِ امام و جام
دلقکی خواستارِ گوهر شد
اربعین... پخشِ زنده.... جامانده
خسته از روزگارِ واٰ مانده
دختری در خرابهها مانده
جایِ سیلیِ بیحیا مانده ....
شرحی از آیههایِ کوثر شد
آخرِ این دو ماه سینهزنت
بعد از آن گریههایِ پایِ تنت
بیقراری برایِ پیرهنت
ضجّه زد تا شنید که حسنت
کشتهیِ زهرِ کینِ همسر شد
حرفِ پیغمبر است و زخمِ زبان
وای از طعنههایِ نامردان
بیحیا گفت میگوید هذیان
حرفِ مسمار بود و پارهیِ جان
به فدایِ ولا پیمبر شد
آخرین روزِ این دو ماه رسید
مادر از بینِ قتلگاه رسید
بر لبِ نوکرِ تو آه رسید
دست و پا زد رضا وُ شاه رسید
با دَمی نوکری کبوتر شد
رو به ایوان طلا سلامْ رضا
زائرت آمده امام رضا
نوکرم عرضِ احترام رضا
میشناسی مرا غلام رضا
گفتی یابنَالشّبیب محشر شد
دست و پا میزدی ولی خنجر ....
نبرید از قفا سر از پیکر
پایِ سرنیزه دشمنِ حیدر
نکشید از سرِ کسی معجر
وای بر ما چهها که با سر شد
سرِ خونین میانِ خورجین است
چشمِ هیزی حریمِ خیمه شکست
کینه دستِ عقیلهای را بست
نیزهدارِ سرِ قمر بد مَست
همسفر با شغال خواهر شد
یا امامَالرّئوف رأفت مُرد
پایِ نِی ناردانه سیلی خورد
چنگها معجرِ حرم را برد
غنچهای زیرِ دستوپا پژمرد
ندبهخوان کاروانِ مضطر شد
#شهادت_امام_رضا علیه_السلام
#حسین_ایمانی ✍
.
.
#رحلت_رسول_اکرم
صلی الله علیک یا رسول الله
با تو دل آسمانیان غمگین نیست
بر داغ غمت به قلب ما تسکین نیست
در وقت فراق تو علی گفت چنین :
بعد از تو دگر مصیبتی سنگین نیست
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
غم آمد و بر زمانه اش آتش زد
بر دلبر و آشیانه اش آتش زد
از بهر تسلای دل دختر تو
بعد از تو به درب خانه اش آتش زد
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#غزل
#امام_رضا
یارضا...ای هشتمین نور امامت
میدهم از راه دور ای شَه سلامت
دل شود آرام با اسم ملیحت
یا علی موسی الرضا قربان نامت
من که هستم؟یک گدای بی سروُ پا
بچه آهویی که افتاده به دامت
من که هستم؟یک کبوتر کهنه ی تو
میخورم دانه ز دریای مرامت
من که هستم؟نوکری خیلی قدیمی
قسمتم بوده که گردم من غلامت
یک نظر کن بر مَنِ غمدیده ای شاه
تشنه هستم،تشنه ی رویای جامت
من ندارم ارزشی لیکن زِ إحسان
برمن از جادوی وصلت کن کرامت
#شهادت_امام_رضا
#سید_مرتضی_پیرانیان ✍
#سید_ناصراسماعیل_نسب ✍
.
.
#امام_رضا
زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست
احضار اجباری شدن درد کمی نیست
با پاره ی جان رسول الله بد کرد
مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد
بابا ندارد طاقت دوری فرزند
آقایمان را از جوادش دور کردند
قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند
در رخت دامادی جوادش را ببیند
دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس
در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس
چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده
دلواپس و دلتنگ روی خانواده
جز روضه ی گودال روی لب ندارد
این هم حسینی که دگر زینب ندارد
از بی کسی او دل زهرا بگیرد
باید غلامی دست آقا را بگیرد
از بین حجره جمع کرده فرش ها را
دارد به خاطر ماجرای کربلا را
با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد
از درد روی خاک ها بر خود بپیچد
با ناله مادر را صدا زد مثل جدش
در بین حجره دست و پا زد مثل جدش
وقتی شبیه جد خود خدالتریب است
یعنی غریب بن غریب بن غریب است
از مرو تا مروه برایش گریه کردند
مردم برای روضه هایش گریه کردند
از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت
اما سر او را جواد از خاک برداشت
سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد
اما جواد اهل بیت او را کفن کرد
اهل سناباد آب غسلش را می آورد
محض رضای حضرت زهرا می آورد
مهریه ی زن های نوغان خرج او شد
تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد
جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد
سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد
ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت
تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت
#علیرضا_خاکساری ۱۴۰۳
#شهادت_امام_رضا
.
#مناجات_با_امام_رضا
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا
هر لحظه به لب ذکر خدا می گوییم
از حسن نگار دلربا می گوییم
چون واسطه ی فیض الهی است رضا
با هر نفسی رضا رضا می گوییم
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#مناجات_با_امام_رضا علیه السلام
#امام_رضا علیه السلام
#زیارت_مخصوصه
آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته
بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم
گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخت
جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام
آبرویم پای اجناس دکانم ریخته
دوره گردم آبرویم میفروشم میخری
پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته
پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات
روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته
گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی
من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته
مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا
دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت
بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته
درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد
صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته
هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست
این حکایت درمیان دوستانم ریخته
آخرماهی جواب ناله هایم رابده
جان بابای غریبت کربلایم رابده
#قاسم_نعمتی ✍
ایام #شهادت_امام_رضا
.
#شهادت_امام_رضا_ع
تا ابد باب الرضا در حکم باب الحاجت است
این حرم دارالشفایش هم بدون نوبت است
زیر دین هر کسی رفتم سرم منت گذاشت
در عوض شاه خراسان سفر اش بی منت است
#احسان_نرگسی
.
#امام_رضا
#مناجات
آمدم تا دل ویران شده ترمیم کنم
خانه آباد! چه با خانه خرابیم کنم؟
گردنم پیش کسی خم نشده ای سلطان
ولی امروز میارزد به تو تعظیم کنم
چون شنیدم که هوادار گنهکارانی
آمدم تا که خودم را به تو تسلیم کنم
بهتر از اشک ندارم که به پایت ریزم
آمدم آبرویم را به تو تقدیم کنم
لقمهای از سر خوان تو به دستم برسد
دوست دارم بروم با همه تقسیم کنم
در گدایی سر کوی تو استاد شدم
میتوانم به فقیران تو تعلیم کنم
از تو خواهم که شود عاقبتم ختم به خیر
حیف باشد طلب مال و زر و سیم کنم
#آرش_براری ۱۴۰۳ ✍
#مناجات_با_امام_رضا
.