eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
257 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این کانال مخصوص زیباترین تصاویر و کلیپ های عاشورایی جهت استفاده عاشقان سید الشهداء در پروفایل و کانال و گروهشان است . کلیپ و تصاویر کربلا 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1482752010C901aaa4c91
. گرفت از من توان راه رفتن را غم ات زهرا تنم در آتش افتاده ز روی مبهم ات زهرا خمیدی و خمیدم هر دو مثل هم شدیم اما تو از پهلوی مجروح و من از قد خم ات زهرا تو روی از من گرفتی نشکنم از دیدن رویت شکستم در خودم با آه و اشک نم نم ات زهرا دو دستی که در خیبر ز جا کنده است میبینی ؟ ندارد تاب ، گیرد اشک چشم همدم ات زهرا ستون خانه ام بودی تو ، لرزیدی و افتادی ببین لرزه به سر تا پایم از عمر کم ات زهرا همه رفع امور طفل هايت با خودم اما بیا بر یاری ام  بر جسم طفل درهم ات زهرا ✍ .
. دیدم که مادرم شب جمعه شب قرار گل می‌گرفت باغ قنوتش برای یار پیوسته در نماز و رکوع و سجود خود کوه قیام داشت و چشمان آبشار قدش خمیده بود ولی تا عمود صبح از شانه‌های خسته‌ی شب می‌گرفت بار از بس که وصل بود در آیینه‌ی خدا جبریل را ز واسطه‌ی وحی زد کنار از صبح سابقون به شب آخرالزمان دست دعای مادر من بود در گذار اما در این مناظره‌ی عشق هرچقدر در صحن گریه‌هاش نشستم به انتظار دیدم دمی برای خودش پر نمی‌زند وقتی که روی بال دعا می‌شود سوار رفتم سلام کردم و گفتم پس از سلام ای برقرارِ بر سر سجاده بی‌قرار از هرکسی میان قنوت اسم برده ای الا خودت که پیش خدا داری اعتبار از این سپاه تربت تسبیح پس چرا یک دانه هم نگشت برای خودت نثار اشک از کبود صورت خود پاک کرد و گفت آه ای عزیز مادر ، الجار ثم الدار .
. 🏴 سلام الله علیها مولا حریم فاطمه کرده حریمش را ختم به زهرا کرده راه مستقیمش را عرش خدا فرش عزای حضرت زهراست پس پهن کرده زیر پای ما گلمیش را از فهم فاء فاطمه فرزانه ها محروم مریم چگونه درک خواهد کرد میمش را از کیمیای مهر او حتی طلا با عجز کرده تمنا رتبه ی فضه، ندیمش را ریحانه ای در کوچه پرپر شد که در عمرش پوشانده از نامحرمان حتی شمیمش را قلب قسیم النار و الجنة چرا میسوخت آتش چرا سوزانده جنات النعیمش را ؟! کوثر به خاک افتاده است و آتش بی رحم سوزانده بسم الله رحمن رحیمش را پهلوی بستر ذکر "یا شافی" اطفالش تسکین نداده از چه رو حال وخیمش را ؟! خانه پس از زهرا به حال احتضار افتاد زیرا که دیده رفتن جان مقیمش را .
. سلام الله علیها شرحِ مختصر ------------ گر به دلها نظر کند زهرا شب ما را سحر کند زهرا می تواند به یک نگاه عمیق سنگ ها را گهر کند زهرا بهرِ مردم دعا کند آری ناله هایش اثر کند زهرا تا بسازد ز اشک خود فانوس رو بسوی قمر کند زهرا با سرشکی که ریزد از چشمش یادِ روی پدر کند زهرا گرچه دارد دلی پُر از اندوه باز هم دیده تر کند زهرا پیش حیدر دمی که بنشیند غم خود مختصر کند زهرا ای مدینه ببین و شاهد باش پیش دشمن خطر کند زهرا تا بسوزد ز آه او دشمن سینه را شعله ور کند زهرا تا ولایت بماند و حیدر دست و بازو سپر کند زهرا با دلی خسته و رخِ نیلی از مدینه سفر کند زهرا تا که از داغ او شوند آگه لاله ها را خبر کند زهرا با فدا کاری خودش «یاسر» عشق را خون جگر کند زهرا ** حاج محمود تاری «یاسر»✍ .
. اثری کاش که برآه دل ما بخشند مرهمی برجگر سوخته دل ها بخشند لاله ای باش دراین دایره کز روز ازل داغ رابرجگر لاله ی صحرا بخشند تاکه مجنون نشوی لذت غم را نچشی سعی کن تا که ازاین می به تو صهبا بخشند ازخدا خواسته ام گر به مدینه بروم رنگ وبوئی به من ازگلشن طاها بخشند می وزد بوی بهشت ازدرو دیوار بقیع عطری ازمعرفت ای کاش که برما بخشند ما خرابیم نه آن تربت خاکی، ای دوست کاش یک لحظه به ما دیده ی بینا بخشند هیچ دانی چه بود اشک عزای زهرا آبروئی است که براهل تولا بخشند هرکه مسکین دراوست دو عالم دارد چه نیازست به او دولت دنیا بخشند گنه ما به خداوند ترازو شکن است جرم مارا مگر آن روز به زهرا بخشند بذر اشکی که درامروز«وفایی» افشاند داردامید ازآن توشه ی فردا بخشند
. سوره ی کوثر آن بانوئی که ذکرلبش یاجلیل بود دیدندسجده های نمازش طویل بود صدها فرشته محوتماشای اوشدند ازبس که جلوه های نمازش جمیل بود همتا نداشت درشرف وعصمت وعفاف قدرومقام و منزلتش بی بدیل بود خودکوثرودوچشمه ی زمزم فشان او روشن تراززلال دل سلسبیل بود تانشکند بلوردل او زسنگ غم بعدازپدرانیس دلش جبرئیل بو د فریاد خطبه خوانی آن مظهرعفاف مُهرسکوت برلب هرقال وقیل بو د عمرش پُرافتخارتراز عمر نوح شد گرچه بسان سوره ی کوثرقلیل بود درراه حفظ کعبه ی دل، جان سپرنمود وقتی نفاق دردل اصحاب فیل بود نمرودیان به آتش بیداد سوختند آن خانه را که کعبه ی صدها خلیل بود یک غنچه درتهاجم گلچین به باغ وحی درحفظ جان بانوی گل ها دخیل بو د در روز رستخیز،پُرازحسرت و غم است چشمی که بهرگریه ی بر او بخیل بود مدح کسی سرود«وفایی»که حق گواست دشمن به پیش عزّت وقدرش، ذلیل بود ✍ .
🌴 روضه های قدیمی به همراه مقتل حضرت زهراء در کانال ضامن اشک 🌹🌹🥀 بیش از ۳۰۰ ممنون مقتل و روضه ❤️ من کنیز و مبلغ فاطمه ام ❤️ دوستان را به کانال برای معرفت فاطمی دعوت کنید.👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @zameneashk1
برای شنیدن روضه ها در کانال ضامن اشک روی هشتک بزنید @zameneashk1
. یک صورت ماهِ ناز نازی دارد با خاک خیال خانه سازی دارد آواره ی غزه است و در کودکی اش با مرگ همیشه خاله بازی دارد .
آنکه تنها عصمت کبرای داور بود و بس دامن پاکش فقط معصوم پرور بود و بس چارده خورشید را آئینه و آیینه‌دار با همه ابعاد توحید مصور بود و بس در لقب انسیه حورا و زهرای بتول پای تا سر حور خصلت انس منظر بود و بس در تمام خلقت از روز ازل تا نفخ صور او فقط بهر پدر در رتبه مادر بود و بس دختر پیغمبر رحمت امام الانبیا از تمام آفرینش کفو حیدر بود و بس در کلام قدسی وحی و زلال ناب عشق (کوثر تسبیح) زهرا مطهر بود و بس آفرینش جملگی تسبیح گوی فاطمه فاطمه شایسته ی تسبیح داور بود و بس اولین مظلومه بود و اولین مظلوم را از تمام ما خلق همسنگ و همسر بود و بس فاطمه با نص آیات و روایات کثیر روح ما بین دو پهلوی پیمبر بود و بس بعد پیغمبر عجب کردند امت احترام یادگارش را که این یکدانه دختر بود و بس در میان کوچه آن روزی که افتاد از نفس بود جرمش اینکه تنها یار رهبر بود و بس یا علی گویان زجا برخاست ما فضه‌اش پشت در، در آن شرایط یار و یاور بود و بس غضه را می‌زد صدا اما نگاهش از« امید » سوی مهدی یادگار نسل حیدر بود و بس محمد موحدیان قمی ✍ .
هدایت شده از کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع
521.5K
📣📣 اطلاعیه 🎤 توضیحات استاد اسکندری در خصوص جدیدترین اثر تالیفی استاد تابع منش تحت عنوان: مذبوح فرات ------------------------- پاسخ به سؤالات/ فروش و ارسال: 🆔 @m_h_tabemanesh ------------------------------- کانال استاد تابع منش در ایتا @zameneashk1
. مرثیه رسید از وسط شعله ها صدای دلت جگر خراش شد آن لحظه ناله های دلت نسوخت غیر در خانه ی امید علی میان آن همه مردم دلی برای دلت مسافرت که غریبانه روی خاک افتاد دل غریب علی سوخت پا به پای دلت کشید پنجه به رخسار آفتابِ علی کسی که کینه به دل داشت از وفای دلت مرا صدا نزدی بین آن در و دیوار _دلیل گریه_فدای تو و حیای دلت چه خوب شهر نبی با تو ساخت بعد نبی چه هیزمی که نسوزانده در عزای دلت صبور باش تو ای زخم سرخ غربت من فقط اذان فرج می شود شفای دلت ✍ ‌.
شرح خیرالعمل ولایت توست زندگی وام دار خلقت توست ای معمای آفرینش که... قبل هر نور نور رحمت توست ای قدیمی ترین بهار خدا هر چه دارد زمین به برکت توست بیشتر از هزار اقیانوس شرح یک قطره از سخاوت توست جمله ها کوچک اند وقتی که صحبت از عزت و کرامت توست به نمازت نماز زینت یافت بسکه محض خدا عبادت توست چه نیازی به سیم و زر داری عشق حیدر شکوه ثروت توست چه مقامی برای جبرائیل بهتر از اینکه پای صحبت توست از کمالت شرف کمال گرفت شرفی که غبار عفت توست بی نظیر خدا چه اعجازی در قنوت پر از لطافت توست گوشه چشمت چه می کند بی بی فضه یک گوشه از صناعت توست تو مگر روز حشر دیده شوی چون قیامت فقط قیامت توست افتخار بزرگ اهل البیت به تو و آیه های عصمت توست ما به نامت همیشه حساسیم این هم از لطف بی نهایت توست بهترین احتجاج بر حق ما صحبت از نحوه ی شهادت توست قبر پنهانی تو چون خورشید سند محکم برائت توست ✍ ‌.
نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر سنگین ترین عبادت روی زبان ماست داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم امروز درس فاطمیه، امتحان ماست واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم این زخم های سرخ همیشه نشان ماست جان داده ای به راه امامت که همچنان نام علی هنوز بلند از اذان ماست ✍ ‌.
. فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ خوشا عمری که در آن عبد حیّ منجلی باشیم خوشا جانی که با آن، جان به کف، بَهرِ وَلی باشبیم بدان، لبیک یا مهدی، در این دورانِ ما یعنی که سربازِ سپاه و لشکر سیّد علی باشم ✍ .
. سلام الله علیها دارد بهشت از نور او روی نکو را طوبی گرفته هدیه از او آبرو را بر شانه ی او تکیه کرده مرتضی هم داده قوام این قامت خم وحدهُ را از چه تنش را پنج دفعه غسل دادند او که زلال طُهر بوده است و طهورا آری صداق آیه ی تطهیر، آب است او معتبر کرده است کوثر را، وضو را تسنیم هم هنگام غسلش گریه می‌کرد خون گریه کرده سلسبیل این شستشو را دیگر نیامد بند خون زخم حورا شستند زیر پیرهن رازی مگو را در حائر بازوی او آب ایستاده از دور می باید زیارت کرد او را عرش خدا هم آستین بین دهن داشت او هم فرو خورده است این بغض گلو را ماندیم ما در آب و آتش تا قیامت آتش کشیدند این بهشت آرزو را . .
. ما در کنار هم چه جانانه سوختیم در پای شمع دین چو پروانه سوختیم با صبر در شرار ستمها چو ساختیم هم با قبول عشق چه مستانه سوختیم در خانه ای که غیر خدا محرمی نبود نامحرمان رسیده و در خانه سوختیم می سوخت صورت من و می سوخت قلب تو در آتشی مدام به غمخانه ، سوختیم من پشت درب خانه و تو بین کوچه ها از رهزن فسون ، چو افسانه سوختیم دل غرق ذات حضرت خلّاق لا یزال داغی زدیم بر دل فرزانه ، سوختیم .
🌴 روضه های قدیمی به همراه مقتل حضرت زهراء در کانال ضامن اشک ❤️ من کنیز و مبلغ فاطمه ام ❤️ دوستان را به کانال برای معرفت فاطمی دعوت کنید.👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @zameneashk1
. حضرت فاطمه سلام الله علیها ، قرآن مجسّم ------------- تو کیستی بانو که مثل قرآنی شبیه « وَ الشّمْس » و « سَبا » و « فرقانی » شبیه « وَ التِّیِن » و شبیه « وَ الزَّیْتُون » تو آفرینش را « خَلَقْنَا الْاِنْسانی » تو سوره ی « مریم » تو « مؤمنون » باشی تو « قدری » و « کوثر » تو « آل عمرانی » ز « آل طاها » و ، ز « آل یاسینی » ز نسل حق جویان ز نسل ایمانی تو زهره ی زهرا تو « وَ الْقَمَر » بانو تو چون « فَلَق » دائم چنین درخشانی ز « انبیا » یعنی ز نسل « ابراهیم » بدین سبب بانو همیشه تابانی تمامی « نَصْر » و تمامی « فَتْحی » اگرچه زن امّا تو مرد میدانی طلوعی از « اخلاص » ازآن فراتر هم شمیمی از رحمت به هر گلستانی عزیز پیغمبر حبیبه ی داور تو عبدی و او را به «سجده » می خوانی « قلم » به شوق تو نوشته یا « رحمان » تو « عَلَّمَ الْقُرآن » به لفظ رحمانی پدر تو را خوانَد برای خود مادر که تو « محمّد » را همیشه چون جانی منزّه و پاکی چو آیه ی تطهیر به سوره ی « اِسْرا » که نور یزدانی حریم تو برتر ز وادی « طور » است برای فرعون ها شبیه طوفانی تو « لَیْلَةُ الْقَدْری » به قَدْر آن سوگند بنای ایمان را اساس و بُنیانی کجا مَه و مِهرت بخوانم ای زهرا زبان ببندم من که برتر از آنی اگرچه از دنیا گذشته ای امّا به خاطر عالم همیشه می مانی اگرچه عمرت کم ولی جهان با توست چنان علی بانو مرا تو سلطانی تو مژده ی مهر و ، تو مادر آبی برای هر تشنه نسیم بارانی ببین تهیدستم بگیر دستم را شکسته بالی را رهان ز حیرانی به « صف » شدند اکنون تمام سائل ها به درگهت بانو که غرقِ احسانی منم منم «یاسر» غلام درگاهت غلام خود آیا مرا نمی دانی ؟! ** ------------ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فیِ اَحْسَنِ تَقْویِم ، سوره تین - آیه ی ۴ سوره هایی که نام آنها در سروده فوق آمده است عبارتند از : شمس ، سبا ، فرقان ، تین ، انسان ، مریم ، مؤمنون ، قدر ، کوثر ، آل عمران ، طاها ، قمر ، فلق ، انبیاء ، ابراهیم ، نصر ، فتح ، اخلاص ، سجده ، قلم ، رحمن ، محمّد ، اِسْراء ، طور ، صف «یاسر»✍ ------------ .
. وقتی به ذره‌اش نظری بوتراب کرد رفت آسمان و کار همان آفتاب کرد از شاه‌زادگی‌ست کنیزی به صرفه‌تر تا از طریق عشق حساب و کتاب کرد مشغول خرد کردن بار گناه بود تا گندمی برای بتول آسیاب کرد آب وضوی فاطمه را بر دهان کشید در گوشه‌ی حیاط که میل شراب کرد خود را در این قیاس به سلمان رسانده‌بود حیدر چنان‌چه فِضّتنایش خطاب کرد حق در نزول سوره‌ی انسان پس از سه روز او را ز خانواده‌ی مولا حساب کرد یک عمر دشمنان خدا را نه با گزاف با آیه‌های مصحف قرآن عتاب کرد مانند سیر و سرکه دلش جوش می‌زده‌‌ست با فضةُ خُذینیِ بانو شتاب کرد تکلیف داشت تا برود پشت در ولی وقتی که رفت ، قلب علی‌ را کباب کرد ✍ .
. تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته در ساغرِ دلم جز ، خون‌ِ جگر نرفته یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته درکِ حضورت ای نور ، در ترکِ خوابِ صبح است پس باخت داده هر کس ، سویِ سحر نرفته اشکِ دم سحرگاه ، از واجباتِ وصل است هرگز کسی به معراج ، بی بال و پر نرفته مال مرا بگیرید ، حال مرا نگیرید آن دل که با تو خوش بود ، دنبال زر نرفته پیری به پای معشوق ، تضمین هر جوانی‌ست عاشق شکسته امّا ، عمرش هدر نرفته بختی سیاه دارم ، کوهی گناه دارم از دست من چگونه ، صبر تو سر نرفته؟! ترک ثواب کردم ، خیلی خراب کردم دریاب این گدا را ، تا سمت شر نرفته بیچاره ی غمت را ، چاره به جز نجف نیست بیچاره تر کسی که ، رفت و دگر نرفته اطراف صحن حیدر ، دنبالِ استخوانم کلب سرای بابا ، جز این گذر نرفته* ما بی تو نا نداریم ، برگرد..،جانِ زهرا این خستگی کماکان ، از تن به در نرفته . . حسی عجیب دارد ، دفنی غریب دارد زهرا بدون حیدر ، هرگز سفر نرفته هنگام غسل،شب شد ، حیدر که جان به لب شد... این زخم‌ها که تازه است ، حتّی اثر نرفته دادِ علی بلند است ، بغضش به آه بند است چون فکر کرد با خود ، میخ این‌قَدَر نرفته! *كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيد ✍ .
حال و روزم فرق دارد ،روزگارم مضطر است خانه ام بیمار دارد ... مادرم در بستر است هر کسی آمد عیادت گفت مادر رفتنی‌ست از طبیبان هم شنیدم روزهای آخر است از ته دل مطمئنم‌ دوستم داری هنوز طفل ، بدرفتار هم باشد ، عزیزِ مادر است بر خودت زحمت مده ، سرفه امانت را برید با تکانِ سر بفهمانم که حالت بهتر است از سرم یک لحظه حتی سایه‌ات‌ را کم مکن ای که زیر چشم هایت سايه‌ی انگشتر است . . گوش شهر از پهلوانی های قنفذ پر شده آنکه رفت از یاد نامش‌،پهلوان خیبر است در سلام دومی مردم رقابت می کنند آنچه مانده بی جواب اما سلام حیدر است تا علی حال تو را پرسید گفتی بهترم گل گلِ پیراهنت اما جوابی دیگر است از حسین بی کفن ، با زینبت گفتی سخن سنِ زینب از مصیبت‌ هاش خیلی کمتر است پیرهن با شوق می بافی ، بمیرم مادرم آخرش عریان ، حسینت زیر سم لشکر است آتش در می‌رسد روزی به اهل خیمه گاه کهنه میخِ در ، تهِ گودال ، کهنه خنجر است