🌷خاطراتی از شهید کشوری🌷
💫صبحانهای كه به خلبانها میدادم، كره، مربا و پنیر بود. یك روز شهید كشوری مرا صدا زد گفت: فلانی! گفتم: بله. گفت:
_شما در یك منطقهی جنگی در مهمانسرا كار میكنید. پس باید #بدانید مملكت ما در حال #جنگ است و در #تحریم_اقتصادی به سر میبرد. شما نباید كره، مربا و پنیر را با هم به ما بدهید درست است كه ما باید با توپ و تانكهای دشمن بجنگیم ولی این دلیل نمیشود ما این گونه غذا بخوریم. شما باید یك روز به ما كره، روز دیگر پنیر و روز سوم به ما مربا بدهید.👈 در سه روز باید از اینها استفاده كنیم وگرنه این اسراف است. من از شما 🙏خواهش میكنم كه این كار را نكنید.👉 من گفتم: چشم.
✨به نقل از حمید رضا آبی✨
💫کشوري کار و فعاليت را عبادت مي دانست. تمام فکرش انجام وظيفه بود. درباره ي ميزان علاقه به فرزندانش مي گفت:
«آنها را به اندازه اي دوست مي دارم که👈 جاي خدا را نگيرند.»
کشوري همواره براي #وحدت و انسجام دو قشر #ارتشي_وپاسدار، مي کوشيد، چنان که مسؤولان، هماهنگي و حفظ غرب کشور را مرهون تلاش او مي دانستند. او مي گفت:
👈«تا آخرين قطره ي خون براي اسلام عزيز و اطاعت از ولايت فقيه خواهم جنگيد و از اين مزدوران کثيف که سرهاي مبارک عزيزانم (پاسداران) را نامردانه بريدند، انتقام خواهم گرفت.»
به امام (قدس سره) عشق مي ورزيد. وقتي در بين راه خبر کسالت قلبي ايشان را شنيد، از شدت ناراحتي خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالي که مي گريست،
👈 گفت«خدايا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بيفزا.»👉
وقتي به تهران رسيد، عازم بيمارستان شد و آمادگي خود را براي ❤️اهداي قلب❤️ به رهبرش اعلام کرد.
بر اين عقيده بود تا در دنيا هست و فرصتي دارد، بايد توشه اي براي آخرت بياندوزد...
شهادت در راه خدا براي او از عسل شيرين تر بود.
منبع؛
http://hamshahrionline.ir/details/261634/Defence/imposedwar
✨ https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
۲۲۶ - فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم مسعود عسگری: شوق پرواز ۱۳۹۸/۰۷/۰۹ http://ya16.farnamblog.i
📜اگر خدای نکرده..
این #انقلاب شکست بخورد،..
شکست مستضعفین در تمام جهان خواهد بود...
( امام خمینی) بنا بر این برادران و خواهران، ما وظیفه داریم برای پیشرفت انقلاب و بارور شدن آن #هرکاری از دست ما بر میآید دریغ نکنیم...
و باز تأکید میکنم که از #بیتفاوتیهای هلاکتبار سخت پرهیز کنید..
و همیشه خود را در برابر انقلاب #مسئول احساس کنید..
💎و تو ای خواهرم آنچه که بیش از #سرخی خون من استعمار را میترساند #سیاهی_چادر توست. پس در حفظ حجابت زینبگونه باش.
ان شاءالله که با #وحدت و #یکدستی شما استعمار در همه سرزمینهای اسلامی دفع خواهد شد..
#وصیتنامه
#مدافع_حرم
@asheghane_mazhabii
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤
🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی
🌟عیون أخبارالرضا علیهالسلام، ج۲ ص۱۳۶.
🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی #شاهزاده_ای_در_خدمت
🌟قسمت ۶۵ و ۶۶
صدای زیبای محمد صلیاللهعلیهوآله در فضا پیچید که رو به جمعیت بانگ میزد:
_اَلست اَوْلی بالمومنین من انفسهم؟(آیا من از همهٔ مؤمنان نسبت به خودشان برتر نیستم؟)
همه مسلمانان ناخوداگاه با هم و یکصدا گفتند:
_آری یا رسول الله... براستی که چنین است.
پیامبر که انگار منتظر گرفتن همین اقرار از جمع بود، سری تکان داد و دست حیدر را بالاتر از بالا گرفت و فرمود :
_هرکس من ولی و سرپرست او هستم، این علی ولی و سرپرست اوست.بارالها دوست بدار دوست دار او را و دشمن شمار دشمن او را...یاری کن کسی را که علی را یاری میکند و خوار کن کسی را که علی را خوار کند.
در این هنگام همگان بر مقام علیبنابیطالب غبطه میخوردند، چرا که فقط او به مقام #امیرالمؤمنین بودن، از جانب خدا و توسط پیامبرش برگزیده شده بود.
فضه که لحظه لحظه این صحنه را به خاطر میسپرد با خود زمزمه کرد :
_مبارک باد بر تو ای مولای من، مبارک باد بر تو ای سرور مومنان و ولیّ بلافصل پیامبر...
چه زیبا پیامبر به همگان فهماند که معنای « ولی » در عبارت «من کنت ولیه فهذا علی ولیه » نه فقط واژه و عبارت «دوست» است، بلکه ولی در این عبارت یعنی سر پرست و اولی به نفس ... زیرا رسول خدا قبل از این عبارت فرمودند :
الست اولی بالمومنین من انفسهم؟
یعنی اول سرپرستی خود را گوشزد کرد و سپس سرپرستی مولا علی را آشکار نمود و چه نکته ها که در این کلام کوتاه بود که بندگان و مسلمین میباید به تمامی بگیرند و حکم خدا را گردن نهند و در مسیر آن دین اسلام را به پیش برند.
همهمه ای در جمع در گرفت که باز دوباره پیامبر خبری دیگر داد و بشارت داد که هم اینک جبرییل از جانب خدا بر او نازل شد و آیهای دیگر برای مومنان مسلمان به ارمغان آورده...
فضه سرا پا گوش شد تا این غزل عاشقانه را که از سوی خدای عاشق و عاشق آفرین بر پیامبر خوبی ها نازل شده ،بشنود و به ذهن بسپارد و به دیگرانی که نیستند و نشنیدند برساند...حسی درون فضه به او میگفت که بی شک این غزل عاشقانه ، در مدح کسی جز علی علیهالسلام نمیتواند باشد... چرا که خدا عاشق علی بود و علی غرق خدا ...
در این هنگام صدای پیامبر رساتر از همیشه کل فضا را در نوردید و به گوش عرشیان و فرشیان رسید، ندای روح بخش محمد صلی الله علیه وآله بود که آیه ای را هم اینک بر او نازل شده بود تلاوت می کرد :
_«امروز کافران از اینکه در دین شما اختلافی ایجاد کنند ناامید شدند، پس شما از آنان بیمناک نشوید بلکه از من بترسید، امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد. مائده/۳»
زمانی که فضه این آیه زیبا را از زبان پیامبر شنید، غرق لذت و شگفتی شد ، او دو سال همدم خانواده علی علیه السلام بود و با تمام وجود، برتری علی علیه السلام و اهلبیتش را بر تمام مسلمانان دیگر حس کرده بود، اما این آیه، چیزهای زیادی در بر داشت که برای انسان های بابصیرت سر چشمهٔ تمام خوبی ها بود...
وقتی خداوند میفرماید،در این روز کافران از اختلافافکنی ناامید شدند، منظورش پر واضح است که ولایت علی بن ابی طالب #حبلالمتین و مایهٔ #وحدت مسلمین است،
وقتی می فرماید :امروز دینش را کامل نموده ،یعنی ملاک تکمیل دین ، پذیرش ولایت ابوتراب است...
وقتی پروردگار عالمین گوشزد میکند که امروز نعمتم را بر شما تمام نمودم، این بدان معناست که ای مسلمانان بدانید که بالاترین نعمتی که خداوند به شما ارزانی داشته ، نعمت ولایت امیرمومنان علی بن ابیطالب بر مسلمین است...
وقتی خداوند دین اسلام را در کنار امروز و این ولایت می آورد،یعنی اسلام نابمحمدی همان است که ولایت علوی در سر لوحه اش باشد ،یعنی ولایت علی تکمیل اسلام است و اسلام واقعی همان پذیرش ولایت حیدر است...
الحق که چه زیبا، واضح و روشن عشق خدا به علی اعلی در این آیه و آیات قران نهفته است....
فضه گاهی با خود فکر می کرد که اصلا علی قران است و قرآن همان علیست و این واقعیتی انکارناپذیر بود، زیر ا که علی به تعبیر پیامبر، قرآن ناطق بود و در آیه آیهٔ قران، مناقب علی جاری بود...
پیامبر آیه را تلاوت کرد و آن را تفسیر نمود ، مؤمنان واقعی سر از پا نشناخته به جلو هجوم آوردند تا بیعت کنند با ولیّ بلافصل پیامبر و سر نهند بر امری که خدا با آن بزرگترین نعماتش را بر مومنان فرود آورد...
در همین اثنا بود که....
🌟ادامه دارد....
🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🖤🌟🖤🌟🖤🌟
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی
🌸قسمت ۱۳۳ و ۱۳۴
_...چون از اول اصلا اینو یادش ندادن
هیچ وقت به کعبه توجهش ندادن کاملا برای همه حل شده ست که ما در نماز فقط خدا رو عبادت میکنیم
اما اینکه حکمت وجود قبله چیه، وجود قبله نمادی برای #وحدت و یکپارچگیه
درسته خدا فقط توی خونه ش نیست و همه جا هست ولی اون خانه زمینی یک نماده که خدا خودش برای خودش در نظر میگیره
و مثل یک قرارداد برای عبادته و طبیعتا بهش توجه ویژه داره
چون اون مکان مکان خاصیه
جدا از اون یکم دقیق بشی میبینی چقدر جذاب و قشنگه
که به محض پخش یک آهنگ خاص که همون #اذانه و به نوعی صدای خدا در دعوت بندگان به عبادته همه ی مسلمان ها در همه جای جهان مثل یک سری براده آهن حول یک آهنربا جمع میشن و به یک جهت یکسان توجه میکنن و یک وجود واحد رو عبادت میکنن
همه در یک زمان خاص و یک جهت خاص و با اعمال یکسان
خب این خیلی جذابه وحدت آفرین و زیباست واقعا این نظم
کاملا تشکیلاتی!
ژانت آروم گفت:
_آره واقعا عبادت دسته جمعی و پرجمعیت با حرکات یکسان خیلی جذابه**
بلند شدم و چراغ آشپزخانه رو روشن کردم
هوا رو به تاریکی میرفت
استکانهای خالی دمنوش رو تو سینک گذاشتم و آب رو باز کردم:
_پس قبله لازمه چون #مظهر_وحدته اما اینکه چرا کعبه
چون مکان #خاص و مقدسیه جاییه که آدم و حوا بعد از هبوط هم رو پیدا میکنن و اولین بار یک خونه به نیت عبادت خدا اونجا میسازن
و سالیان بعد خدا خودش مستقیما دستور ساخت خونه ش رو مجدد به ابراهیم و اسماعیل میده و اونها بناش میکنن
پس کعبه اونقدری تقدس داره
که بخاطر حضور چند تا بت ازش صرف نظر نشه
کعبه اصالت داره این بت ها هستن که باید بیرون برن و چند سال بعدش هم میرن
مهم اینه که هدف تو از این عبادت چیه وقتی هدف تو خداست و این کار هم به دستور خداست چه اهمیتی داره اون تو چی گذاشتن
کتایون دوید توی حرفم:
_همین که میگی پیامبر و خانواده ش به دین حضرت ابراهیم بودن درحالیکه آخرین دین در اون زمان مسیحیت بوده
مگه نمیگید ادیان آپدیت همن پس چرا پیامبرتون خودش آپدیت نبوده و آخرین نسخه رو استفاده نمیکرده؟
استکان های شسته رو توی آبچکون گذاشتم و روی صندلی نشستم
هنوز کوفتگی توی بدنم مونده بود ولی ناچار بودم از خودم کار بکشم که هرچه زودتر روبه راه بشم:
_ادیان همیشه جهانی نیستن بیشتر قومی و امتی هستن
یهودیت و مسیحیت برای قوم خودشون وجوب داشتن و فقط دین حضرت ابراهیم و بعدش اسلام جهانی بودن
البته تصدیق همه ادیان و پیامبران واجبه ولی گرایش بهشون نه
ببین پیامبرا سه دسته ان یا تبلیغی ان
یا شریعت و دین به همراه دارن
همون پیامبران اولوالعظم که همه باید تصدیقشون کنن و هر کس درکشون کرد بهشون ایمان بیاره
یا در بالاترین درجه رسولانی هستن که رسالت جهانی دارن که قرآن با واژه امام تعریفشون میکنه
و اونوقته که بر تمام انسانها در طول تاریخ پذیرش اون دین واجب میشه فقط هم دو نفر این مقام رو دارن در بین پیامبران
ابراهیم و رسول الله
قرآن فقط دو جا الگو معرفی میکنه
کان فی ابراهیم اسوه حسنه
کان فی رسول الله اسوه حسنه
پس طبعا پیامبر و خانواده ش قبل از نزول اسلام به دین حنفیت(دین حضرت ابراهیم) بودن چون یهودیت و مسیحیت ادیانی بودن که برای قوم بنی اسرائیل نازل شده بودن
البته گرایش بهش اشکال نداشت ولی واجب شرعی هم نبود
خصوصا بعد از اونهمه تحریف دیگه منطقی نبود!
در مورد اینهم که گفتی خدا توی قرآن میگه رویتان را به سمت خدا کنید درحالیکه ما میگیم خدا لامکانه و همه جا هست، ببین جریانهای فکری جناح دارن سمت و سو دارن
درسته حق و باطل ذی مکان نیستن ولی جهت دارن. روی خودت را به طرف خدا بگردان بجز اینکه اشاره به تمایل به قبله در نماز داره، یعنی جهت گیریت این طرفی باشه
جهتت جهت خدا باشه جهتت صراط مستقیم باشه
راه جهت داره دیگه درسته؟
صدای اذان بلند شد و من با همون سستی از جا بلند شدم:
_بعد نماز ادامه میدیم فقط متاسفانه امشب شام نداریم!
در سرویس باز بود و داشتم وضو میگرفتم برای همین صدای ژانت رو شنیدم که راحت گفت:
_من اسپاگتی دارم تا نمازتو بخونی درست میکنم
از سرویس بیرون اومدم
دستی به صورت خیسم کشیدم و من باب یادآوری گفتم:
_فقط گوشت...
ژانت:_خیالت راحت گوشت نمیریزم
...
از نماز که برگشتم ژانت اسپاگتی رو حاضر کرده بود. غذای مورد علاقه ش که هم راحت پخته میشد و هم راحت خورده میشد!
پشت میز نشستم و با شرمندگی گفتم: _دستت درد نکنه ژانت خیلی زحمت کشیدی کلا شام یادم رفته بود
ژانت:_ شام حاضر کردن که وظیفه ی تو نیست ما هم باید کمک کنیم دیگه
کتایون چنگالش رو توی غذا فروبرد:
_ولی من هنوز هیچ کاری نکردم یعنی البته ما رو لایق نمیدونید وگرنه بدم نمی اومد جبران کنم!
متعجب نگاهش کردیم
خودش حرفش رو کامل کرد:
_فکر نکن....
🌱ادامه دارد.....
🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
🌟 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌱🌟🌟🌱🌟🌟🌱
امـــــام علـــی علیه السلام:
꧁ ماأَکثرَ العِبَرَ و َاقَلَّ الإِعْتِبــــــار ꧂
🌱رمان آموزنده، طلبگی و بر اساس واقعیت #مزد_خون
🌱قسمت ۳۳ و ۳۴
سوالی گفتم:
_اینجا فقط بخاطر نگفتن لعن مملکت اسلامی نیست ؟!!! منصور خودت بهتر میدونی مصلحت #حفظ_اسلام ایجاب میکنه که ما #وحدت داشته باشیم تا در مقابل دشمن هامون که مثل گرگ آماده ی حمله به ما هستن #قویتر باشیم! چرا به جای اختلاف ها روی #مشترکات تمرکز نکنیم؟! روی خدای یگانه ی واحدمون! روی کتاب مقدس واحدمون! روی پیامبر (صلیالله علیه و آله) واحدمون؟
با یه حالتی دستهاش رو توی هوا چرخوند و تکرار کرد :
_مصلحت... مصلحت! کدوم مصلحت؟! به اسم مصلحت اسلامی با دشمن هامون وحدت داشته باشیم!
درحالیکه دستش رو با شدت میکوبید روی سینه اش ادامه داد:
_با کسایی که دست علی(علیهالسلام) رو بستن؟! مادرمون رو توی کوچه زدن؟!کدوم عقل سلیمی این رو میپذیره !
دیدم نه انگار نمیخواد قبول کنه و به قول گفتنی: میگه مرغ یه پا داره! یاد اون حدیثی افتادم که آقامون امام علی (علیهالسلام) میفرمودن:
"جاهل را ندیدم یا در حال افراط یا در حال تفریط!"
گفتم: _اخوی شنیدی میگن فلانی دایهی مهربانتر از مادر شده! یعنی برادرم شما از امام علی(علیهالسلام) بیشتر دلت میسوزه برای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها)!!! یعنی دستهایی که خیبر رو از جا کند، نمیتونست یه طنابی که به دستش بسته شده رو باز کنه! چرا میتونست والله میتونست ولی ... ولی.. یه مسئله ی مهمتر وسط بود! اون هم #حفظ نظام اسلامی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) پایه گذاری کرده بود! میفهمی مصلحت سکوتش حفظ نظام اسلامی بود! تا جایی که در دوران هر سه خلیفه، هم به روایت مولا(علیهالسلام) هم به گفته ی خود این خلفا هر کجا گیر میکردن و کمک میخواستن آقامون علی (علیهالسلام) کمکشون میکرد...
دوباره و با صدای بلندتر تکرار کردم...
_علی (علیهالسلام) کمکشون میکرد! به نظرم اینجوری شما میگین آقام علی(علیهالسلام) اصلا #شیعه نبوده! چون آخه به #خلفا کمک میکرد که خلافت حقشون نبود که هیچ و بماند...! ولی هر آدم مومن و عاقلی میفهمه علی (علیهالسلام) برای حفظ نظام اسلامی که اولویت اول و آخرش بود از این کمکها دریغ نمیکرد! همونطور که حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)در خطبهای گفتند: "امامت برای حفظ نظام و تبدیل تفرقه مسلمین به #اتحاد هست." آقا منصور! این حرف حضرت مادر! حالا تو خود بخوان شرح مفصل از این مجمل...! بعععله هر کسی که به این خاندان بزرگ و عزیز ظلم کردن به وقتش جواب کارهاشون رو خواهند دید! فکر هم نکن فقط چند نفر بودن توی کوچه ظلم کردن نخیررررر اخوی...! از هر کسی که قبول کرد دین از سیاست جداست و با این کار گذاشت سیاست منفعت طلب صدر قدرت بشینه گرفته، تا اون افرادی که دنبال تفرقه و ضربه زدن به اسلام هستن رو شامل میشه! اما حالا داداش شما از امام علی(علیهالسلام) فهمیمتری یا دلسوزتر! که مملکتی رو برای حفظ نظام اسلامیش وحدت رو یه اصل میدونه، اسلامی نمیدونی؟!
در عین ناباوری دیدم گفت:
_اینا همش توجیه! بیخیال مرتضی! اسیرش نشو! انشاالله توی یه فرصت مناسب با هم راجع به این مسائل صحبت میکنیم...
بعد هم انگارنهانگار ادامه داد:
_بیا سر دیگ رو بگیر الان عزادارها بیرون منتظرن...
بعد هم ساکت شد....
سکوتی سنگین... در همون حال کمکش دیگ غذا رو جابه جا کردم و بدون اینکه حرفی بزنیم مشغول به ظرف کردن غذا شدیم...
کاملا مشخص بود با حرفهایی که بینمون رد و بدل شده بود ذهن و فکر هر دوتامون حسابی درگیر شده!
احساس میکردم دیگه واقعا برام موندن در چنین مکانی غیرقابل تحمله و طاقتم طاق شد، به بهانه ی دیر وقت شدن به منصور گفتم باید برم.
مشخص بود اون هم توقع شنیدن چنین حرفهایی رو از من نداشت و شاید با خودش فکر میکرد هنوز برای پذیرفتن حرفهاش نه با منطق که با اجبار محبتهاش زود بود
و باید کمی بیشتر صبر کرده بود که من درست اسیر محبت و مدیون مرامش بشم تا جایی که برام مهم نباشه و بی چون و چرا حرفاش را بپذیرم درست مثل همون کاری که به سر این #جوانهای_معصوم میدادن!
هنوز ناراحتی توی چهرهاش هویدا بود اما بدون اینکه ممانعتی کنه، چند پرس غذا به طرفم داد تا بگیرم و همراه خودم ببرم برای خانواده،
بعد هم دستش رو آورد بالا و گفت:
_یاعلی برادر...
ناچار غذاها رو میگیرم و راه میافتم میام بیرون، چون تازه فهمیده بودم تبرکی چه تفکری رو تا حالا میخوردم!
دوست نداشتم غذا رو ببرم خونه...
با خودم درگیر بودم که با این غذاها چکار کنم؟ هنوز از کوچه ی هیئت خارج نشد بودم که پیرزنی جلوم رو گرفت و گفت:
_حاج آقا کجا غذای نذری میدن؟
ظرفهای غذا رو دادم به سمتش و گفتم:
_بفرمایید حاجخانم، دعا کنید عاقبتبخیر بشیم
+اخوی کجای کاری! اینجا که خوبه! حداقل ملت میدونن این رسم ما برای عزاداری امام حسین(علیهالسلام) نیست، فرض کن این جماعت خیلی آزادانه توی خیابونهای لندن، پایتخت انگلیس #به_اسم_شیعه چنین کارهایی رو میکنن! فقط فکر کن مردم اونجا با دیدن چنین تصاویر و صحنههایی راجع به شیعه چی فکر میکنن!!!!
چشمهام از حدقه زد بیرون گفتم:
_چییی انگلیس!!؟؟؟! اخوی اونجا که شیعه پیشکش، اسم اسلام هم ببری حسابت با کرام الکاتبین!
با کنایه گفت:
_پس خبر نداری بچهها ارادتشون بیشتر از این حرفها هست! تا جایی که روز عاشورا محموله، محموله شمشیر و قمه از انگلیس برای فرقهی شیرازیها توی #کربلا توزیع می کنند!
بعد با اشاره به همین دسته ی مثلا عزاداری! گفت:
_اونجا حوزهی علمیه هم داریم فکر کن چه طلبهای از دل اونجا میاد بیرون تازه از نوع شیعهاش!
_میدونم دشمنمونن ولی واقعا آخه چراااا چه #نفعی برای اونها داره؟ اون هم بحث امام حسین(علیهالسلام)؟! اون هم با این وضعیت خون ریختن به چه قیمتی؟!
مهدی نفس عمیقی کشید گفت:
_بخاطر #تفکر_انگلیسی که میگه چرا زحمت بکشیم بجنگیم و نابودشون کنیم! بدون جنگ نابودمون کنن به راحتی و بی زحمت با تفرقه بین شیعه و سنی! به همین سادگی از داخل که بشکنیم دیگه مشکلشون حل میشه! چون #وحدتی که زیر سایه اسلام باشه میشه نفوذناپذیری در مقابل هرچی دشمنه! اینا خوب میدونن ما با #وحدت چکارها که میکنیم بهشون نشون دادیم ها! شعار نمیدم مرتضی! اونها هم این رو، هم خوب فهمیدن، هم خوب دیدن، مثلا یه نمونه اش وحدت که باشه هر مدل و هر چقدر هم که دشمن خبیث باشه در مقابل ما شکست معنی نداره، چون میشیم یک دست متحد! یکیش میشه تیپ حیدریون! یکیش میشه تیپ زینبیون! یکیش میشه تیپ فاطمیون! یکیشم میشه بچههای تیپ نبویون اهل سنت! که بلند شدن رفتن سوریه برای دفاع از اسلام جنگیدن شهید دادن و جلوی دشمن رو مثل بقیه مدافعان حرم گرفتن! اونوقت اینها که ادعای تشیع واقعی رو دارن وقتی داعش رسید کربلا داشتن #فرار میکردن آقا مرتضی! تفاوت تفکر اینجاهاست که هویدا میشه! همین تفکر غلط و متحجر و فاسد شیرازیها و امثال شیرازیها که کاملا هدفمند هم هست باعث شد...
🌱ادامه دارد....
🌱نویسنده؛ سیدهزهرا بهادر
🌱https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
🌱🌱🌱🌱🌱🌱