#پاسخ_اعضا ❤️
سلام یه دوستی پرسیدن برای فروش اجناس به غیر دیوار جای دیگه ای هم هست یا نه؟
برنامه ی (کمدا )رو نصب کنید خیلی عالیه
لباس لوازم آشپزخونه آرایشی کفش و کیف و اسباب بازی و...
میتونید بخرید و بفروشید هم نو هم دست دوم
یه خوبی داره اینکه شما جنسی رو که پسند کنید خرید میزنید پول رو واریز میکنید اما به حساب فروشنده نمیره و در حساب کمدا میمونه
بعد که جنستون رسید و دیدی درست و سالمه میتونی اُکی بدی تا کمدا پول رو بریزه براش
یا اگه اشکال داشت پول رو برمیگردونه
ولی قوانینش رو بخونید تا شرایط برگشت پول رو بدونید.
خود کمدا پست هم داره.
به نظرم عالیه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد سوال خانمی برای فروش اجناس جایی بغیر از دیوار میخواستن ایشون تو ایتا قسمت جستجو سرچ کنن دیوار سراسری ایتا کانالش میاد براشون .
من خودم عضو هستم و کانال خیلی فعالی هم هست.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانمی که طبیب سنتی یاسوج میخواستن، البته اگه خودشون یاسوج هستن میصرفه اگه شیراز هستن قطعا اونجا طب سنتی بهتره
آدرس:یاسوج، روبروی میدان هفت تیر، سمت استادیوم، عطاری سلامت
باقری 0917 558 0130
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دهدشت آقای شیوامهر طب سنتی هستند یاسوج هم طرفای خیابون گلستان فکر کنم باشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام شب تون بخیر شماره مشاور تحصیلی برای تمام امور تحصیلی
09135483597
❤️❤️❤️❤️❤️
آیدی کانال برای خانمی که برای فروش وسایل میخواست👇🏻
@semsari2
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که گفتن شوهرشون پزشک میخوام بگم حتما درس بخون وبا کم و کاستی بساز ولی زیاد از پدر کمک مالی نخواه چون شوهرت عادت میکنه و وظیفه میشه یه روز قطع شه باید پاسخگو باشی باپدرت صحبت کن و بگوشوهرم دوست دارم وبیخیال دستبند شو
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب اون دختر خانمی که تو انتخاب رشته شون موندن
باید بگم که منم شرایط تو رو داشتم و همه میگفتن برو تجربی و من هم رفتم تجربی و بعد از چند روز پشیمون شدم آخه منم میخواستم معلم بشم دیدم که با انسانی بهتر میتونم به خواسته ام برسم
با کلی دردسر و سختی تونستم تغییر رشته بدم وبرم انسانی....
به نظرم رشته ای رو برو که خودت میخوای ...کاری به بقیه نداشته باش..اون ها فقط حرف میزنن و تو هستی که قراره آیندتو بسازی ..پس فقط خودت تصمیم بگیر😊
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
سلام
ایام به کام❤️
#چالش_سوم ❤️😍
چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟
چه نکته ی مثبتی داشت ؟؟؟
بعد از ازدواج هم هنوز همونجوریه براتون یا نه؟؟؟ 😬☺️
لطفا همگی جواب بدید🙏🏻❤️
ادمین 👇🏻🌹 خانم حبیبه 💚
@habibam1399
منتظریم 😍
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سوم ❤️😍 چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟ چه نکته
#چالش_سوم ❤️😍
وقتی اومدن خواستگاری30سالش بود و کمی برامون عجیب بود که چرا تا این سن ازدواج نکرده
همون شب خواستگاری مادر و پدرش عنوان کردن که بس که پسر خوبیه دلمون نیومده تا حالا دامادش کنیم
بعد که بابام رفت تحقیق، همه همسایه هاشونم همینقدر تعریفشو کردن و این شد که بعد از اونهمه خواستگار، به این پیرمرد راضی شدیم😁
❤️❤️❤️❤️❤️
چون مذهبی ومعتقد به اهل بیت علیهما السلام است واهل هیچ تفریح نا سالمی نیست. حتی سیگار نمیکشد. با من بسیار با احترام برخورد میکند. مراعاشقانه دوست دارد. به خانواده ام احترام میگذارد. به شدت باگذشت است وقلب بزرگی دارد. بدون اینکه از او درخواست کنم نیاز های خانه را تامین میکند. مثل میوه ومواد غذائی و... بدون درخواست به کارت بانکی ام پول واریز میکند. چند روز پیش ۲۲مین سالگرد ازدواجمان بود. در همه مناسبتهای مربوط به من مثل تولد روز زن. عیدنوروز. سالگرد ازدواج حتما کیک وگل میخرد. شاد ترین لحظه زندگیش زمانیست که بتواند مرا خوشحال کند. هنوز همدیگر را دوست داریم.
❤️❤️❤️❤️❤️
پسرخاله ام بود ومن تا ۱۶سالگی ندیده بودمش یعنی رفت وامدی نبود اگه هم دیدم توجهی نکردم اما اون بار دلمو برد حسابی
وتو اون ۴سال(۲۰ازدواج کردم)بقدری رسمی وسرسنگین رفتار میکردم که اصلا متوجه نشده بود عاشقشم واین راز رو شاید یکسال بعداز ازدواجمون بش گفتم والان اون بیشتر عاشق منه عشق واقعی وبه تمام معنا واین نتیجه صبری بود که برعشق پاکم داشتم
نکته مثبت که عاشقش شدم چهره وقد وقامتش واخلاقش که هنوز هم اونجوریه البته چهره وظاهر که ماندنی نیست مهم اخلاق نابش بود وهست😍
❤️❤️❤️❤️❤️
من وهمسرم عاشق هم شدیم
ایشون چشم ودلشون خیلی پاکه به خاطر پاکی چشم وذات خوبشون جواب مثبت دادم،
بعد از 22 سال زندگی مشترک هنوزم عاشقانه همدیگر رو دوست داریم
ما بدون هم هیچوقت خرید نرفتیم حتی برای ما یحتاج اولیه .
❤️❤️❤️❤️❤️
والا ازدواج ما یه ازدواج سنتیه که فقط دوجلسه ،،هرکدوم۲۰دیقه حرف زدیم😂😂
نکته های مثبتشو ندیدم
ولی من دیوونه ی ته ریش و بوی ادکلنش شدم😍😍پامو گذاشتم روآرزوهام و بله روگفتم...من خیلی دوس داشتم برم دانشگاه که همسرم مخالف بوده وهست..
الانم نقاشی میکشم،،،یه کاکل زری ۴ساله دارمو یه دونه م تو دلیه سه ماهه😍
خلاصه خیلی برام دعا کنید❤️❤️🌷🌷
❤️❤️❤️❤️❤️
من اول طلبگی دوم مردونگی و شجاعت
سوم این که میگفت اولویت زندگی زن و بچه اش و واقعا عمل هم کرد خداروشکر
❤️❤️❤️❤️❤️
منو و همسرم دخترخاله، پسرخاله ایم
ازدواجمون سنتی بود و چون فک میکردیم فامیله میشناسیمش و تحقیقات نکردیم😏😏
هرچی هم قول و قرار گذاشته بودیم زده زیرش و بهشون عمل نکرد و نمیکنه😑
❤️❤️❤️❤️❤️
من که 15 سالم بود ازدواج کردم
احساس نیاز نکردم ولی گفتن پسر خوبیه الان هم نمیدونم قراره چی بشه 6ماه خونه بابام هستم رهام کرده رفته نمیدونم طلاق میده یانه ولی الان 25سالمه و پشیمون از روزهای برباد رفته دوسش دارم حیف ولی...
دعام کنید خیلی دعام کنید خیلی زیاد 😭😔
❤️❤️❤️❤️❤️
منو به زوردادن به شوهرم هیچ علاقه ای بهش نداشتم .
ولی اون خیییلی اذیتم کرد وبا دوتا بچه دارم طلاق میگیرم😔
❤️❤️❤️❤️❤️
دلیل ازدواج من با همسرم ایمان و اخلاق خوبشون بود اینم بگم ما فامیلیم و همیشه توی دورهمی ها و مجالس شاهد اهمیت دادنش به نماز اول وقت بودم هر چند موقع ازدواجمون هیچ چیزاز خودش نداشت و شاگرد بود خیلی ها بودن که میگفتن با یکی ازدواج کن که حداقل پس انداز کمی داشته باشه ولی ملاک من خدا بودو واقعا دارم میگم خدا برای ما کم نذاشت الانم ده سال گذشته ولی ما هنوزم عاشقانه زندگی میکنیم و به همه چیز رسیدیم
❤️❤️❤️❤️
چون صداقتو باتمام وجود توچشاش دیدم وبه هرحرفی که زد عمل کرد بله الان که دوساله ازدواج کردیم وبچه دارهم شدیم همینطوریه اخلاقش واصلا پشیمان نیستم
❤️❤️❤️❤️❤️
چون کاری و سالم بود الانم همونه کاری و اقاااا
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سال 75 همون موقع که همسرم که اومده بودخاستگاری سه تا خاستگاردیگه داشتم باید یکی روانتخاب میکردم😊 همسرم مورد تایید خانواده بود واولین بارکه درخاستگاری باهم صحبت کردیم گفتم سیگارنمی کشی گفت نه ازسیگاربدم میاداونموقع رسم نبود بانامزدبیرون بری ورفت وآمد داشته باشیم احساس میکردم خیلی مهربونه منم قبول کردم اما بعداز روزپاتختی خودش رونشون داد واون روی سکه رودیدم وتاالان سیگارهم میکشه ازمهربونی هم خبری نیست😭😭
❤️❤️❤️❤️❤️
حقیقتش من همسرم راقبل از ازدواج حتی یکبار هم ندیدم وهمسرم کاملا غریبه است ومال شهر دیگری هست جالب اینکه بعد از ازدواج ازمن پرسید که فکر می کنی بامن خوشبخت بشی ؟؟؟😍گفتم بعد از دهسال معلوم میشه والان ۱۲ سال از ازدواجمون میشه و۲تا بچه دارم ولی اون سوالش یادش رفته ولی درکل ازش راضیم وباوجود اینکه آشنایی قبلی هم نداشتیم از زندگی راضی هستم وفکر می کنم در فامیلمون خوشبخترین فرد من هستم وقتی که ازدواج کردیم کار ن
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دهم آروم از گوشه پتو نگاه کردم که دیدم اثری ازشون نیس نفس راحتی کشیدم و پتو رو کشیدم روی سرم ت
#بخش_یازدهم
با استفاده ضمادها وضعیت ننه بهتر شده بود و درد پاش بهتر خوب شد و من هم خیالم راحت شده بود
یه مدتی گذشت و از اون صداها و چیزهایی که می دیدم خبری نبود
شاید هم بخاطر داروها پودرها و دعاهایی که مرد رمال داده بود حالم بهتر بود
روزها همینطور سپری می شد و من روزها سرکار بودم و شب ها به ننه رسیدگی می کردم
چند روزی گذشت تا اینکه یه روز که از سرکار اومدم دیدم حال ننه خیلی بده نفسش بالا نمی اومد
دستپاچه شدم و سریع ماشین همسایه رو قرض گرفتم و رسوندمش دکتر، ننه پیر بود و هرروز یه مشکلی داشت و من با جون دل بهش می رسیدم و تنها نگرانیم و دغدغه ذهنی ام این بود که بیش از این درد نکشه
به دستور دکتر شب رو بستری شد
تا چند تا آزمایش بده و دکتر نتیجه نهایی رو بده
اتاق ننه دوتا تخت دیگه داشت و من که مدت ها بود چیزی ندیده بودم از زیر تخت کناری صداهایی رو می شنیدم و از پشت پنجره دو چشم براق می دیدم که بهم زل زده بود
شب تا صبح به همین منوال کنار تخت موندم و چشم روی هم نذاشتم و ننه تا صبح ناله می کرد
صبح مجبور بودم مرخصی بگیرم تا پیش ننه باشم حاجی که ماجرا رو فهمید با خانومش برای عیادت اومدن بیمارستان
ننه وقتی چشمش به زن حاجی افتاد نتونست خودش را کنترل کنه و اشک هاش تند تند روانه صورتش شد
حاجی منو همراه خودش برد بیرون تا خانم ها راحت باهم درد ودل کنن
اما من دلم با ننه بود
حاجی دلداریم می داد و می گفت
اگه چیزی خواستی رو درواستی نکن
موقع مرخصی فهمیدم حاجی بیمارستان رو حساب کرده خوب
می دونست که من دستم خالیه
ننه رو گذاشتم تو ماشین و رفتم تا داروهاشو تهیه کنم
به حرفای دکتر فکر می کردم که می گفت خطر رفع شده بود ولی خیلی باید هواشو داشته باشم
تصمیم گرفتم یه مدت ببرمش خونه خاله حمیده که تو روستا بود تا هم یه آب و هوایی به سرش بخوره و هم حال و هواش عوض بشه
از حاجی مرخصی گرفتم و راهی شدم
تا روستا خاله دو سه ساعتی بیشتر مسیر نبود
پراید یکی از بچه ها رو گرفتم و ننه رو نشوندم و راهی شدم
ننه دلش راضی نبود که منو تنها بذاره و بره و تمام مسیر تو خودش بود
ولی من با خنده و شوخی سعی می کردم دلشو به دست بیارم
مرتب براش شعر مادر می خوندم و اونم لبخند می زد
وقتی رسیدیم یه ساعتی نشستم و می خواستم راه بیفتم که خاله نذاشت و با اصرار تا شب نگهم داشت، شام لذیذی که خاله تدارک دیده بود رو خوردیم و دم غروب بود که ننه رو به خاله سپردم و خداحافظی کردم و راهی شدم
هنوز یه ساعت بیشتر نرفته بودم که احساس کردم ماشین پنچر شد...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام .خدمت اون دختر خانم گلی که گفتن۱۴ سالشونه و خاستگارشون از همه نظر خوبه ولی قیافش به دلشون ننشسته .اولا دختر گلم شما هنوز سنی نداری پس اگه واقعا به دلت ننشسته قبول نکن انشا الله موردهای بعدی باب میلت باشن. دوما این که میگن قیافه مهم نیست و بعد از یه مدت عادی میشه حرف درستی هست البته نه برای همه، برای بعضی ها این عادی شدن ده سال یا بیشتر زمان میبره من خودم همین جور بودم .سوما اگه قیافه خیلی برات مهمه و اعتماد به نفس بالایی هم داری یعنی اینکه خودت رو خیلی سرتر میدونی جواب مثبت نده چون قیافه وقتی اهمیتش رو از دست میده که یه خانم وقتی وارد زندگی مشترک میشه با مشکلات اقتصادی روبرو بشه و انقدر فکر مهم تر از قیافه داشته باشه که دیگه به قیافه طرف فکر نکنه ولی وقتی میگی از همه نظر خوبه و وضع مالی خوبی داره یه موقع بعد از ازدواج میبینی همه چیز داری و قیافه برات بیشتر جلوه میکنه چون شیطان بیکار نمیشینه می خواد زندگی ها رو خراب کنه دیگه آسایش و راحتی و محبت شوهر رو نمیبینی، پس نه خودت رو اذیت کن نه اون بنده خدا رو. و در آخر به عنوان پیشنهاد میتونی یه مدت از خانوادت وقت بخواهی و بهش و به زندگی باهاش در کنارش بودن مسافرت رفتن باهاش و... فکر کنی و بسنجی که میتونی تحمل کنی یا نه و از خدا بخواهی اگه مصلحتت هست مهرش رو به دلت بندازه که اگه مصلحت باشه و خدا مهرش رو به دلت بندازه دیگه زیباتر از اون نمیبینی .😍
❤️❤️❤️❤️
سلام .خدمت اون خانم عزیزی که گفتن افتادگی رحم دارن اولا درآوردن رحم یکی از سخت ترین جراحی ها هست شاید دکترها بگن رحمت رو در میاریم راحت و مشکلی نیست ولی دوران نقاهت بعد از عمل تا وقتی بتونی خودت کارهات رو انجام بدی یکسال طول میکشه این رو یه دکتر متدین و دلسوز به جاریم گفته بود دوما افتادگی رحم رو با ماساژ درمانی تو طب اسلامی با سه جلسه تقریبا هر جلسه نیم ساعت زمان میبره درست میکنن. البته یکی از دلایل افتادگی رحم خوردن سردیجاته که باعث سرد شدن معده میشه و باعث افتادگی رحم رحم میشه .
به هر حال تا میشه زیر بار جراحی نرید .
یکی دیگه اینکه با ماساژدرمانی مثانه رو هم بالا میکشن واین درمان کسانی هست که ریزش ادرار دارن ویا بعد از دستشویی مدام حس میکنن باز دستشویی دارن چه خانم چه آقا
انشا الله همگی به لطف نگاه یوسف زهرا عجل الله تعالی فرجه الشریف صالح و سالم و تندرست باشیم .برای ظهورشون هم صلوات بفرستین .
❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت اون خانمی که دخترشون ۷ماهه حامله هست وسرفه می کنه من این مشکل روداشتم مال گرمی بدنم بود به طب اسلامی مرلجعه کنه تاداروبهش بده
❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانومی ک پسر ۲۰ ساله داره و عروسش گذاشته مهرشو اجرا
اگه چیزی به نام پسرشون هست به نام خودشون کنن، داخل دادگاه هم بگن ک ندارن، قسط بندی میکنن، بعد هر ماه میشه برید بگید ک پول نداره به دادگاه
اگرم حقوق ماهیانه ثابت دارن، فکر میکنم هر ماه ی درصدی از حقوق به عروستون میرسه
در هر صورت با ی وکیل یا مشاور حقوقی خبره صحبت کنید
❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانومی که گفتن به تنهایی و به سختی پسرشون روبزرگ کردن والان عروسشون میخوادمهریشواجرابزاره و خونه رو ازچنگشون در بیاره پسرتون میتونه اموالی که به نامش هست به نام شما کنه و دادخواست اعسار از پرداخت مهریه بده. با این روش دادگاه مهریه رو تقسیط میکنه و احتمالا سالی یک سکه باید پرداخت کنه که اگر بازهم پسرتون به رای دادگاه اعتراض کنه احتمالا هر چند سال یه سکه پرداخت میکنه. در حال حاضر برای مهریه اصلا سخت گیری نمیشه. اصلا نگران نباشید. فقط چیزی به نام خودشون نداشته باشن.
❤️❤️❤️❤️
اون خانمیکه ازدواج کرده و بچه های خوبی هم داره و ۲۰ سال هست با وجود شوهر خوب بفکر یه معتاد بیکار روزگار میگذرونه واقعا کار شما بسیار بسیار خطاست و عذرتون غیرموجه هست این حالات، حالات شیطانی ست انسان به یه گناهی زیاد فکر کند عاقبت دچار میشود بنظرم برا رفع این حالت همسرت به شما زیاد ابراز زبانی محبت و عشق کند
ارتباط فامیلی با اون معتاد بیکار رو کلا قطع کنید و حتی پیش خانوادش هم نرید
اگه بشه خونه تون رو عوض کنید برید مکان دور یا شهر دیگه ای، زیاد به خداوند در این جهت پناه ببرید وازش مرتب بخاهیید که فکرشو از ذهن و دل تون برداره
نگاه کردن به فیلم های ماهواره ای که ترویج خیانت و دوستی با دیگران با داشتن همسر رو رواج میدند اصلا نگاه نکنید که جایز هم نیست نگاه کردن به این فیلم ها
❤️❤️❤️❤️
درمورد عزیزی که پریودیشون نامنظمه
پریود ربطی به ازدواج نداره که با ازدواج کردن خوب بشه
۲سال اول پریود ممکنه نامنظم باشه ولی اگه ۲سال گذشته باید یه سونوگرافی انجام بدن و یه آزمایش هورمونی
ممکنه تنبلی تخمدان داشته باشن
#نکته_ی_روز ❤️✅
بعد از ازدواج؛
هیچ بیشعوری "فهیم" نمیشه
هیچ سرکشی "عاقل" نمیشه
هیچ وحشی "رام" نمیشه
هیچ معتادی "ترک" نمیکنه
هیچ افسرده ای به "وجد" نمیاد
پس مردم رو اسیر مریضیامون نکنیم!
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین جون وبقیه دوستان میشه اون خانم که گفتن دخترداییم به صورتش چربی ازرانش تزریق کرده بپرسم که الان چندوقته اینکارو انجام داده وچه دکتری آدرس بدن بهم چون من انجام دادم ازشکم گرفتم نتیجه نگرفتم منم صورتم لاغره خیلی اعتمادبنفسم پایین اومده بهم کمک کنی راهنمایی کتیدتابتونم درست تصمیم بگیرم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ممنون میشم سوال منم تو کانال بزاریدتادوستان راهنماییم کنن...
من یه خواستگارخوب دارم که چن جلسه هم باهاش صحبت کردم ولی مشکلی که دارم اینه من یه بیماری دارم که قرص مصرف میکنم کسی هم ازاین موضوع مطلع نیس حالا موندم این مشکلم رو بهش چطوری بگم که نظرش عوض نشه....کسی اگه راه حلی داره کمکم کنه...
برای شفای همه مریضاصلوات بفرستید🌷🌷
❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر لطفا پیام من هم بذارید
من خیلی دوست دارم گلیم بافی یاد بگیرم کسی از دوستان کانالی با جایی رو بلدن که آموزش بده ممنون میشم راهنمایی کنید🌹
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سوم ❤️😍 چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟ چه نکته
#چالش_سوم ❤️😍
خیلی سختی کشیدم وحتی برای بچه دار شدنم هم مجبور شدم همهی طلا هایم را بفروشم این ها را برای این گفتم که باید در زندگی گذشت داشت تا زندگی دوام پیدا کنه به قول مادر بزرگم زنوشوهر مثل یک تار یعنی نخ خام است اگر بکشی زود پاره میشه پس باید صبر وحوصله وگذشت داشت تا زندگی دوام داشته باشد وجالب تر اینکه وقی به بچه هایم می گم من اصلا پدرت را ندیدم وباهاش ازدواج کردم باورشون نمیشه
❤️❤️❤️❤️
من شوهرمو همون موقع خواستگاری دیدم به دلم نشست یه جورایی همون لحظه عاشقش شدم ۱۵ سال میگذره بااینکه اخلاق های گند زیادی داره 😂ولی بازهم عاشقشم
❤️❤️❤️❤️
من و همسرم تو دانشگاه با هم آشنا شدیم یعنی همکلاس و هم رشته بودیم
خدا رو شکر شوهر من چشم پاکه وقتی دانشجو بودیم هم همین صفت رو داشت سر به زیره این صفتش خیلی برای من مهم بود الان هم به لطف خدا همینطوره البته به نظرم چشم پاکی فقط مختص آقایون نیست خانمها هم باید این صفت خوبو داشته باشن امیدوارم همه عزیزان زندگیشون پر از آرامش ، وفاداری و یاد خدا باشه ❤️
❤️❤️❤❤️❤️
شوهر من بخاطر اینکه خیلی مذهبی و سر به زیر بودن و خیییلی هم خوش اخلاق بودن بهشون جواب مثبت دادم تازه خیلی خصوصیات خوب دیگه هم داره هنوزم بعداز ۱۰سال زندگی همینطوره قربونش برم الهی 😍😘
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من ۱۶ سالمه و عاشق شدم از بچگی همدیگرو دوس داشتیم تا الان پدر و مادر و مادر اون ناراضین و خیلی مشکلات دیگ ایی هس ک نمی شه و من خیلی ناراحتم نمیدونم باید چیکار کنم بعضی ها میگن موقعیت بهتری هم هس ولی ادم یه بار عاشق میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
من بخاطری که شوهرم اخلاقش کپی بابام بود،بگوبخنداهل تفریح،همه جوره پایه،الانم هنوزبعدازچهارسال زندگی همونجوری ،که همه فامیل میگن کپی بابامه
❤️❤️❤️❤️❤️
ما همسایه دیوار ب دیوار بودیم میدونستم دوستم داره منم یه حس خوبی بهش داشتم. شوهرم 4 ماه از خودم کوچیکتره ولی براش مهم نبود گف من از 10 سالگی حس خاصی بهت داشتم😍 تا اومدن بله رو دادم 14 ساله ازدواج کردیم دو پسر 13 و 8 ساله داریم. خداروشکر زندگی خیلی خوبی داریم.
❤️❤️❤️❤️❤️
من در اولین نگاه عاشق همسرم شدم😍
و بعد از ازدواج هم عشقم روز ب روز نسبت بهش بیشتر شده. البته خودش باعث شد ک من عاشقش بمونم
❤️❤️❤️❤️
من به خاطر چشم پاکی همسرم❤️ بهش جواب مثبت دارم الان سیزده سال میگذره خدا را شکر با عنایت اهل بیت به مردم اطمینان دارم❤️
❤️❤️❤️❤️
راستش من فقط بخاطر هیجان زندگی دونفره ازدواج کردم با پسرعمم . اصلا دوستش نداشتم و ازش چندشم میشد . بعد از ازدواج انقدر عاشقش شدم
ک حد نداره و فهمیدم که چقدر آدمه خوب و فهمیده ایه با اینکه 21 سالشه و خودم 17 . ولی همدیگرو خیلی دوست داریم و با ادمی ک فکر میکردم خیلی فرق داره و زندگیمون الان با یه دختر خیلی خوبه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_یازدهم با استفاده ضمادها وضعیت ننه بهتر شده بود و درد پاش بهتر خوب شد و من هم خیالم راحت شده ب
#بخش_اخر
محکم کوبیدم روی فرمون و گفتم بخشکی شانس...
از ماشین پیاده شدم، اما حتی یه ماشین هم رد نمی شد... مونده بودم چکار کنم
اون موقع شب نه می شد ماشینو رها کرد و رفت و نه می شد اونجا تا صبح دوام آورد..
با مکافات تایر زاپاس رو از صندوق عقب درآوردم، انقدر تاریک بود که چشم چشمو نمیدید
به سختی و با مکافات پنچری رو گرفتم، کارم که تموم شد نفس راحتی کشیدم و راهی شدم
اما هنوز چند متری بیشتر نرفته بودم که کنار خیابون یه دختر بچه رو دیدم که با موهای بلندش ایستاده بود و نگاهم می کرد
مونده بودم یه دختر کوچیک اونم این وقت شب کنار جاده چکار میکنه!!
میخواستم دنده عقب بگیرم اما همین که زدم روی دنده عقب و توی آینه نگاه کردم از چیزی که
می دیدم شوکه شدم...
دیدم زیبا صندلی عقب نشسته بود
قلبم به شدت توی سینه می کوبید
به سرعت ماشین افزودم از ترس نمی تونستم برگردم و صندلی عقب ماشینو نگاه کنم
همینطور که می رفتم دیدم یه چیزی به شیشه ماشین چسبیده
انقدر هول کرده بودم که محکم به یه درخت کوبیدم و دیگه چیزی نفهمیدم
وقتی چشم باز کردم، یک خانم رو بالای سرم دیدم...
توی بیمارستان بودم
خانم بهیار مشغول تمیز کردن اتاقم بود چهره ای با نمک و تو دل برو داشت اما قد نسبتا کوتاه و یه کم توپرتر، حس عجیبی نسبت بهش داشتم..
چند روزی اونجا بودم و وقتی حالم روبه راه شد مرخص شدم و برگشتم
تو اداره پلیس ماشینو دیدم که حسابی درب و داغون شده بود
مثل همیشه مجبور شدم دست به دامن حاجی بشم و ازش کمک بگیرم..
به حاجی زنگ زدم و جریانو براش تعریف کردم، کمکم کرد و ماشینو گذاشت تعمیرگاه.
چند روزی از این ماجرا گذشت و من هنوز چشمم دنبال اون دختر بهیار بود و یه روز با مامان به دیدنش رفتم و برای خواستگاری به خونشون رفتیم
پدرش معتاد بود و مادر هم نداشت
وقتی خواستگاری کردیم بهمون جواب مثبت دادن و ما باهم ازدواج کردیم و الان سالهاس از اون روزها می گذره و من و مائده صاحب یه دختر شدیم که اسمشو گذاشتیم فاطمه .
هنوز هم گاهی اما خیلی کم اون خواب ها وصحنه ها رو می بینم اما دیگه عادت کردم و پذیرفتم
ولی از وقتی فاطمه اومد به زندگیمون خیلی حالم بهتره
مادرم چند وقت پیش فوت کرد و افتخارم این بود که تا آخر عمرش تونستم ازش به نحو احسنت مراقبت کنم و نذاشتم حتی یکبار هم دلش بشکنه
البته تو این راه مدیون مائده هم بودم که همراهم بود و مثل مادر خودش از ننه نگهداری کرد
ازاینکه داستان منو خوندید خیلی ممنونم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#چالش_سوم ❤️😍
جواب چالشتون برای من خیلی درداوره
حتی خود همسرم هم اینو می دونه و خیلی باشنیدنش اذیت شد ولی کم کم کنار اومد
من اصلا دلم نمی خواست ازدواج کنم دوست داشتم درس بخونم و مستقل باشم و همین طورم بود اما امان از حرف مردم که ول کنم نبودن من فوق لیسانس بودم و تو یه شرکت با درآمد بالا کار می کردم اما مخصوصا داییم و چند تا دیگه از فامیلا هر وقت منو می دیدن هی میگفتن چرا شوهر نمی کنی
من تا اون روز خواستگاری که بدلم بشینه هم نداشتم دوست داشتم با یکی که از لحاظ تحصیل و کار باهام هم رده باشه ازدواج کنم نمی شد منم رد می کردم ولی انقدر حرفای اطرافیان مخصوصا داییم روحیم رو جریحه دار کرد که تصمیم گرفتم اولین خواستگاری که میاد رو قبول کنم و بدون هیچ عشقی با کسی که اصلا فرهنگ مشترکی با من نداشت و دیپلم هم بود ازدواج کردم و خیلی زود هم فهمیدم اعتیادم داره اما خدا بهم رحم زیادی کرد
همسرم بعد از دو سال ترک کرد و بعدهم گفت نمی خواد از لحاظ تحصیلی ازم کمتر باشه و شروع به تحصیل کرد الان بعد از چهارده سال اونی شده که از خدامی خواستم و خدا فقط تو زندگی کمکم کرد من سختیهای زیادی رو پشت سر گذروندم ولی همسرم هر مشکلی که داشت دو تا خصلت عالی داشت یکی چشم پاک بود و دومی اهل دروغ و حرام نبود اینم شانس آوردم وگرنه انتخاب من اصلا بر اساس هیچ ملاکی نبود فقط ملاکم راحت شدن از شر زخم زبونها بود
در ضمن اینم بگم همون داییم که خیلی با حرفا و متلکاش منو زجر می داد و می گفت دیگه انقدر سنت بالا رفته که بدرد صیغه می خوری و هیچ کس نمیاد دیگه تو رو بگیره الان خودش تک دخترش ۳۴ سالس و ازدواج نکرده در صورتی که من ۲۷ سالگی ازدواج کردم اینم گفتم که اونایی که اهل زخم زبون هستن بدونن قضاوت و تمسخر یه کوچه بن بسته تهش خودشون گیر میافتن
من شانس آوردم اما چند تا مثل من هستن تو رو خدا کسی رو بخاطر این چیزا زجر ندیم نگیم چرا فلانی ازدواج نمی کنه چرا بچه دار نمیشه ما فضول خدا نیستیم هر کس یه سرنوشتی داره
ببخشید طولانی شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در پاسخ به اون خانمی که عروسشون میخواستن مهریشونو بذارن اجرا و خونه رو بگیرن ازشون
خواستم بگم عزیزم نگران نباشین خونه جزو مستثنیات دین هست و اگر در شان شما باشه نمیتونه ازتون بگیره چون دادگاه معتقده مرد باید یه خونه در حد خودش داشته باشه پس اصلا ناراحت نباشین😊 مهریه رو نهایتا براش قسط بندی میکنن اونم در حد توان پسرتون
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانمی که مشکلی داشت وقرص مصرف می کرد حتما با خواستگارش مطرح کند این مسائل را نباید مخفی کنید حتی با همدیگر می توانید بروید مشاوره ومطرح کنید اگر واقعا شما را خواسته باشد با وجود مشکلتون می پذیره اگر خواهان شما هم نباشه بهتر هست از حالا ارتباط قطع بشه
❤️❤️❤️❤️❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سوم ❤️😍 چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟ چه نکته
#چالش_سوم ❤️😍
من هیچ خواستگاری نداشتم..ب خاطر شرایط خانواده م...تا ۲۴ سالگی..ب اولین و آخرین خواستگارم جواب مثبت دادم...همینجوری...هیچی مون ب هم نمیخورد...خیلی سختی کشیدم رنج دیدم و سوختم و ساختم . . صاحب ۳ تا بچه شدیم دوتا دختر و ی دونه پسر...البته دختر دومم رو تو ی تصادف از دست دادم...الان ۲۰ سال از زندگی ما میگذره با همه سختیهاش...شوهرم نسبت ب اوایل بهتر شده اخلاق و رفتاراش...ی مشکلاتی م حل شد ی سری همچنان پابرجا...ب هرحال زندگی جریان داره
❤️❤️❤️❤️❤️
به خاطر ایمان واخلاقش وسربزیز بودنش والان 9سال ازدواج کردیم بله همونجوری هست الحمدا...
❤️❤️❤️❤️❤️
من برای این به همسرم جواب مثبت دادم که صادق هست و خیلی روراست.. یه پسر روستاییه ساده سر به زیر
عاشق صداقتش شدم
الانم بعد عروسی هم همینجوره.. خدا به همه دخترا پسر حلال زاده و شبیه شوهرمن بده واقعا ازش راضیم
❤️❤️❤️❤️❤️
من همسرمو از امام رضا گرفتم جالب اینه که اسمش، هم اسم امام رضاست. وقتی که کسی که ادعاش میشد عاشقمه نامردی کرد و با کس دیگه ای ازدواج کرد با دل شکسته از امام رضا خواستم یکیو قسمتم کنه که صد برابر بهتر از اون نامرد باشه و درست بعد یکماه همسرم رضا اومد خواستگاریم. نه دیده بودمش و نه میشناختمش با اینکه دلم باهاش نبود و میخواستم جواب رد بهش بدم اما خود امام رضا همه چیو ردیف کرد و از همون لحظه که به عقدش دراومدم مهرش عجیب به دلم افتاد ۲۶ ساله با هم زندگی میکنیم و برای هم میمیریم و عاشقانه همدیگرو دوست داریم.
❤️❤️❤️❤️❤️
وقتی اومدن خواستگاری وقتی که باهم صحبت کردیم به نظرم یه آدم پخته ومنطقی میومد.که میشه خیلی بهش اعتماد کرد وتکیه گاه محکمی برام باشه...خداروشکر بعد17سال هنوز همینجورهس❤برامون دعا کنید همیشه همینجورباشیم🌸🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️
من بدلیل اینکه همسرم با من هم عقیده بود باهش ازدواج کردم ،اعتقادات خیلی برام مهم بود و ظاهر برام اهمیتی نداشت. وقتی اومدن خونمون برای صحبت انگار هرچی من میخواستم بگم و بپرسمو خودشون گفتن و من حرفی برای زدن نداشتم خیلی به دلم نشست و الان خدارو شکر بعد از بیست و سه سال احساس خوشبختی دارم و به وجودش افتخار میکنم. خدا سایشو برام تا آخر عمرم حفظ کنه❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#بخش_اول
سلام من لیلام چهل و دو سالمه، پانزده سالم بود که مادرم پاشو کرد تو یه کفش که زن پسرخالم بشم، منم به درس و مشق علاقه داشتم ولی مگه میشد اون زمان رو حرف پدر مادر حرف زد مجبور شدم قبول کنم. زن پسرخالم شدم خالم اینا شهرستان زندگی میکردن اما گفته بودن برام نزدیک مامانم خونه اجاره میکنن همینکارم کردن.
مصطفی مدرک تحصیلیش سیکل بود، رفت تو یه شرکت راننده شد، اون موقع پیکان جوانان داشت راننده رئیس شرکتشون شد.
اخلاقش بد نبود اگر سر به سرش نمیزاشتم باهام کار نداشت، یه سالی بدون هیچ مشکلی کنار هم زندگی کردیم تا اینکه خالم تصمیم گرفت از شهرستان بیاد نزدیک ما خونه بگیره اولش خوشحال شدم چون از بچگی خالمو دوست داشتم اونم اخلاقش باهام خوب بود، اومدن دوتا کوچه بالاتر از خونه ما خونه گرفتن
دو سه هفته اول خیلی خوب بود برامون تازگی داشت هرشب یا اونا میومدن خونه ما یا ما میرفتیم اونجا. یه ماهی که گذشت یه روز سرزده اومد خونمون منم دوروزی بود مریض بودم اصلا به زندگی نرسیده بودم گردگیری و جارو نکرده بودم تا اومد یه دوری تو خونه زد بعد رفت جلوی آینه شمعدون وایساد، یه دست روی آینه کشید گفت: لیلا این چه زندگی ایه؟ خاک رو همه وسایلات نشسته چرا تمیز نمیکنی؟
منم بچه سن بودم خجالتی هم بودم زود رفتم دستمال برداشتم کلی عذرخواهی کردم شروع کردم به تمیزکاری.
گفت تو این یه سال حتما اینجوری پسرمو نگه داشتی حتما تا الان تنگی نفس گرفته از بس خاک خورده.
بازم من کلی معذرت خواهی کردم کلی خجالت کشیدم، گردگیریم که تموم شد رفتم شروع کردم به غذا درست کردن دوباره یکم غر زدو رفت، منم خودمو لعنت فرستادم که چرا اومده خاک تو خونم دیده از فردا هرشب قبل خواب خونه رو گردگیری میکردم تا نکنه صبح سرزده بیاد خونمو کثیف ببینه.
دوباره دو روز بعد سرزده اومد رفت انگشتشو اینور اونور کشید دید خبری از خاک نیست گفت لیلا شنیدم میخواید امشب برید مهمونی خونه عمه بابات
گفتم آره خاله میخوایم بریم اونجا چطور؟
اخماش رفت توهم گفت نه نرید من اصلا از این زنه خوشم نمیاد خیلی فیس و افاده داره نمیخواد برید.
نمیدونستم چی بگم گفتم نمیدونم آخه مصطفی بهشون قول داده اگر نریم زشته.
گفت مصطفی بیخود کرده قول داده من میگم نرید بگو چشم خودمم به مصطفی میگم نگران نباش.
گفتم چشم نمیریم. نشست تا مصطفی اومد مصطفی گفت: لیلا پس چرا آماده نشدی؟ مگه مهمونی دعوت نیستیم؟
مادرش گفت: نه من به لیلا هم گفتم به توام میگم، حق ندارید برید اونجا من از اون زن بدم میاد افاده ایه.
مصطفی گفت نمیشه که ما بهشون قول دادیم حتما تدارک دیدن اگر نریم زشته...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
منم یه مشکلی دارم لطفا بذارین کانالتون دارم اذیت میشم
من ۲۴ سالمه خونه پدر سختی های زیادی کشیدم و با پدرم به خاطر شکاک بودن و دست بزن داشتن و... خیلی مشکل داشتم بعد ازدواج هم تو این ۴ سال شوهرم داره زجر کشم میکنه مشکلاتی که تو این زندگی دارم به حدی زیادن که خیلی شکسته و پیر شدم بقیه بهم میگن اسمتو باید بذارن صبر😞
اما من انقدر حرص میخورم و به خاطر نداشتن پشتیبان سکوت کردم که دیگه با کوچکترین ناراحتی جزئی پاهام و بدنم سست و بی حال میشن و مشکل معده پیدا کردم حالا مشکلم اینه چند وقته همش یه حس عذاب و حتی احساس درد تو بدنم میکنم وقتی یه رو کاری نصفه بذارم مثلا وقتی غذا درست میکنم تا به مرحله ای نرسونم که داره جا میفته همش احساس درد و بی قراری دارم یا لباس که میشورم تا نذارم رو بند اعصابم خورده نمیدونم چطور بگم وقتی یه کاری دارم باید تمومش کنم که بتونم یه نفس راحت بکشم کسی هست بتونه کمکم کنه؟اگه روانشناس داریم تو کانال لطفا راهنماییم کنه من بچه ۶ ماهه دارم وقتی به خاطر گریه اش کارمو نصفه میذارم حالم خیلی خراب میشه دارم از این حس درد ذره ذره آب میشم
اینم بگم شرایط دکتر رفتن ندارم و حتی نمیتونم به شوهرم بگم چون میشه یه ابزار جدید برای مسخره کردنم😔
پیشاپیش ممنون از راهنماییتون🌹
لطفا برای حل شدن مشکلاتم برام یه صلوات بفرستید خدا خیرتون بده🌹
❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر من چشمم ضعیف هست و عینک میزنم تازگی ها نزدیک بین چشمم هم ضعیف شده دکتر گفت میتونی عینک نزدبک بین بزنی یا عینکی که هم نزدیک بین داره هم دوربین یعنی یه عینک کار دو تا عینک رو میکنه کسی با این نوع عینک آشنایی داره که راهنماییم کنه من خیلی علاقه به مطالعه و خیاطی دارم بعضی ها میگن موقع خیاطی مدام دور بینش میاد جلو چشممون اذیت میشیم ممنون میشم راهنماییم کنین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
F♡A:
سلام ادمین عزیز..
ما ی مشکلی دارم مبخواستم اگر میشه راهنماییم کنید دوستان.
ما دوسال ک اقدامیم همسرم حرکت اسپرمش ضعیفه دکتر بهمون ای یو ای رو پیشنهاد داده گفت به این روش 25درصد احتمال بارداری هست.کسی این تجربه رو داشته بتوانه راهنمایبم کنه؟؟
خیلی اعصابم به هم ریخته ناراحتم لطفا کمکم کنید.
ممنون از همگی و ادمین عزیز
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
ممنون میشم پیام من رو در کانال بذارین
دکتر خوب طب اسلامی و دکتر زنان خوب در کرمان ایا کسی میشناسه؟
من از اولی که عادت شدم منظم نبود
الان ۶ سال میگذره ولی همونه
طب سنتی هم رفتم اما خیلی جواب نداد
با دارو های شیمیایی هم کنار نمیام ینی خیلی شنیدم عوارض داره
میشه از اعضا بخواین راهنمایی کنن🙏🧡
❤️❤️❤️
لطفا منم راهنمایی کنید اگه کسی دعایی میدونه برای رزق وروزی چون ما مغازه داریم ولی فروشمون خیلی پایین چک داریم دست مردم اگه کسی دعایی بلده برای رونق کسب وکارمون خواهشا کمکم کنید ممنون میشم
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
دختری ۲۴ ساله هستم شوهرم ۲ سال از من بزرگتره و ۲ ساله که عقد هستیم. قبلا ۳ سال خیلی خیلی عاشق هم بودیم. جوریکه من بالاتر از ایشون بودم و خواستگارای صد البته بهتر از ایشون برام خیلی میومد ولی من میگفتم نه چون عاشقش بودم. اون زمان لایق عاشقی هم بود. زندگیمون خیلی خوب بود، دانشگاهم یه شهر دیگه بود با فاصله یک ساعت و نیم راه، میومد که منو ببینه و دوباره میرفت، خیلی دوسم داشت تا اینکه خبر ازدواج با منو توی خانوادش مطرح کرد و خانوادش خیلی با من مخالفت کردن چون دلیل اصلی مادرش این بود که حالا زوده بخواد زن بگیره و مادرشوهرم همیشه ناسزا به من میگفت که من خودم صداشو چندبار پشت تلفن شنیدم، با خودم گفتم من خیلی مهربونم میتونم اونا رو با خودم خوب کنم و برام دشمنیشون مهم نبود، با هزار دعوا اومد خواستگاری و شب خواستگاری از خوشحالی شوهرم گریه میکرد، حتی همون شب هم مادرش به مادرم گفت ما نمیخواستیم دخترتونو پسرمون زور کرد و... ولی مادرم چیزی نگفت چون میدونست من به این آقا علاقه دارم
پدرم هم مخالفت کرد که باز هم بخاطر من کشید کنار و گفت هرجور خودت میدونی شوهرتو انتخاب کن
چون من واقعا دختر عاقل و خانمی بودم و این زبانزد همه بود.
مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد، من فکر میکردم با مهربونی باهام خوب میشه که نشد... شب عقدم کاری باهام کرد که من خودمو اونقدر زدم که لبم پاره شد، خیلی اذیتم کرد. با آزار و اذیتاش مشکلی نداشتم چون شوهرم بی حد و اندازه عاشقم بود ولی فقط ۷، ۸ ماهه اول زندگیم اینطور بود. با مادرش هم چندباری که میدید مادرش منو اذیت میکنه باهاش بحث میکرد و میگفت اگه زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم خونتون
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر دختری ۲۴ ساله هستم شوهرم ۲ سال از من بزرگتره و ۲ ساله که عقد هس
#ادامه
زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم تو این خونه چون به چشمش میدید مادرش چه بلاهایی سر من میاره، یکباره مادرش از این رو به اون رو شد نه برای من، برای پسرش.
وقتی منو تنها گیر میاورد هر حرفی از دهنش میومد، تیکه مینداخت و اذیتم میکرد پشت سرم برای جاریم و دخترش میرفت طلا میخرید ولی تا شوهرمو میدید مظلوم نمایی میکرد، با همین رفتاراش باعث شد دیگه من هرچی از بدیش به شوهرم میگفتم میگفت نه تو بدی، تو مشکل داری، مادرم بهترین مادر دنیاست! مثلا یکبار من نبودم وایساده بود برا شوهرم گریه کردن که زنت خیلی خوبه بیچاره ببر بگردونش!!!
شوهرمم میگفت مادر من انقدر خوبه بعد تو بدیشو میگی
صداشم یبار ضبط کردم وقتی شوهرم نبود که باز مشخص نبود حرفاش و رفتاراش و مطمئن بودم اگه برا شوهرم اینو پخش کنم باز من بده میشم، نمیتونستم مثل مادرش دو رو برخورد کنم و همین باعث شد کم کم شوهرمو از دست بدم. الان سه هفته است باهم قهریم و هیچ ارتباطی باهم نداریم بخاطر همین دعواها، بخاطر تبعیض مادرشوهرم بین منو جاریم، بخاطر تموم سیاستایی که برای زندگیم پیاده کرد تا فقط شوهرمو ازم بگیره، با خودش فکر میکرد من پسرشو ازش گرفتم با اینکه به والله قسم من تازه به شوهرم میگفتم میخوای بیای پیش من اول برو مادرتو بگردون، ولی حالا به هدفش رسید.
شوهرمم میدونم الان نمیره به مادرش بگه چون خیلی تو داره و از سرکوفت های مادرش میترسه که بهش میگه خودت اینو خواستی ما نمیخواستیم اینو برات بگیریم.
من الان فوق لیسانسمو گرفتم، جاریم حتی دیپلم هم نتونست بگیره، من خیلی خوشگل تر و خانم ترم، معلم رسمی هستم ولی جاریم....
با این حال نمیدونم چرا مادرشوهرم انقدر دشمنی باهام کرد که زندگیمو بپاشونه
منو شوهرم انقد باهم دعوا کردیم، انقدر بحث کردیم انقدر قهر کردیم که دیگه امشب جفتمون به طلاق رضایت دادیم که بریم توافقی جدا شیم، پای هیچکس هم نه توی زندگی منه نه توی زندگی شوهرم. فقط مادرشوهرم جفت پا وسط زندگیمونه حتی نمیزاره شوهرم یه کاری کنه واسه پیشرفت زندگیمون، وامیسته گریه زاری های بیخودی!
دلیل اصلی قهرمون هم همین شروع کاری بود که سرنوشت ساز بود برای زندگیمون ولی مادرشوهرم نزاشت!
صحبتام زیاد شد ولی درددلم بود گفتم اگه بگم سبک میشم هم صحبتای دوستان رو میشنوم درباره زندگیم که چیکار بکنم؟
برای این زندگی بجنگم یا نه بزارمش کنار و از این به بعد تنهایی ادامه بدم؟
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر منم یه مشکلی دارم لطفا بذارین کانالتون دارم اذیت میشم من ۲۴ سالمه خ
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
در جواب اون فردی که گفتند دعایی برای رزق و روزی کسی سراغ داره
باید بگم که خوندن سوره واقعه هر روز رزق و روزی رو زیاد میکنه و همچنین گفتند زیاد ذکر ( یا فتاح)
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای خانمی که دعای رزق و روزی برای مغازه می خواستن
آیات ۲۸ و ۲۹ سوره حدید و آیات ۱ تا ۶ سوره مطففین را با نیت خالص بنویسند و در مغازه بگذارند
همچنین دعای
یا الله و یا رَب یا حیُّ یا قَیوم یا ذَالجَلالِ وَ الاِکرام اَسئَلُکَ بِاسمکَ العَظیمِ الاَعظَم اَن تَرزُقَنی رِزقاً حَلالاً طَیِباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه یا اَرحمَ الراحِمین .
از حضرت رسول اکرم صلَ اللهُ عَلیهِ وَ آله را
بنویسند و در مغازه بگذارند انشاءالله جواب می گیرند . التماس دعا
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان جواب اون خانمی که دعا برای رزق و روزی میخواهند بعد از نماز هایه یومیه سر سجاده چهارده مرتبه بگو یا جواد الائمه ادرکنی آنچنان رزق و روزی شما زیاد میشود که در حد تصور شما نخواهد بود و مقدار پولی در هر ماه در حد توان به یتیمی کمک کنید این کار هم باعث زیاد شدن رزق و روزی میشود و بین طلوعین نخوابید یا سعی کنید ده دقیقه بیدار باشید که صبح زود رزق و روزی قسمت میشود انشاالله مشکلتون حل میشود بحق امام جواد
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام 🌷برای عزیزی که گفتن فروش مغازشون کمه
آیه الکرسی
ذکر لاحول ولا قوه الا بالله
صلوات
توکلت علی الحی الذی لایموت والحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه ولا ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا
خیلی خوبه..دیدم که میگم😍
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید وقت بخیر
به اون خانمی که دعایی میخواست برای کار ورونق مغازه شون تا پیشرفت کنه
توسیه میکنم حتما سوره بقره کامل با حوسله بنویسه بزاره تو شیشه سرشم باز باشه بعد بزاره تو مغازه پنهان کنه تو خونه هم میشه بزاری انشاالله همه بدهیش رفع میشه روزیش زیاد میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم بعد نماز مغرب سوره واقعه بخون برای روزی هستش منم دعا کن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون دوستی که برای افزایش رزق و روزی سوال پرسیده بودند باید بگم ایشان باید سعی کنند نمازشان اول وقت باشه به خصوص نماز صبح و بعد از هر نماز ۱۴ بار ذکر یا جواد الائمه ادرکنی رو بگند. سوره مزمل را هم بخوانند خیلی تاثیر داره در افزایش رزق و روزی. بخصوص ذکر یا جواد الائمه که واقعا خودم امتحان کردم و تاثیر آن را دیده ام.
❤️❤️❤️❤️❤️
دوست عزیزی که مغازه دارید و فروشتون کمه چند راهکار عالی:نیکی و بوسیدن دست پدرو مادر.پرداخت خمس.نماز اول وقت.در امور دنیوی توسل به امام جواد علیه السلام.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای سوالی که پرسیده بودن که مغازه دارند ولی فروشش پائین است هر روز زیارت عاشورا بخونند باصد لعن وصدسلام تا آخر عمر بانیت قربت الی الله ان شاء الله اون حاجتش هم برآورده میشه واینکه هرشب قبل خواب سوره واقعه بخونند وخواندن سوره یاسین درهر روز هم عالیست وهمچنین امید خیر نسبت به پروردگار داشته باشند وبسیار خوشبین باشند نسبت به خدا
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️ #بخش_اول سلام من لیلام چهل و دو سالمه، پانزده سالم بود که مادرم پاشو کرد تو ی
#بخش_دوم
مادرش گفت باشه برید اما اگه رفتید دیگه پاتونو تو خونه من نذارید یا من یا اونا
مصطفی مونده بود چیکار کنه، منم از ترس اینکه خالم باهامون قطع رابطه کنه با وجود اینکه دوست داشتم برم گفتم ول کن مصطفی نمیخواد بریم عمه بابام زیادم واجب نیست
مصطفی اخماش رفت تو هم و هیچی نگفت
گفتم خاله خیالت راحت باشه نمیریم اونجا
گفت باشه پس منم میرم خونه دیگه سفارش نکنم نرید اونجا
دوباره چشم گفتمو رفت، تا پاشو از خونه گذاشت بیرون مصطفی گفت لیلا زود باش آماده شو بریم خونه عمه بابات
گفتم مصطفی اگه مامانت بفهمه قهر میکنه ها
گفت اشکال نداره اونا تدارک دیدن یا نباید قول میدادیم یا حالا که دادیم باید بریم، بعدم از کجا مامانم میخواد بفهمه رفتیم؟ تو نگی نمیفهمه
از خدا خواسته پاشدم زود لباسامو تنم کردم رفتیم مهمونی.
سه چهار شب بعد خالم اومد خیلی توپش پر بود تا درو باز کردم شروع کرد به داد و بیداد گفت مگه من نگفتم نرید مهمونی برای چی رفتید؟
مصطفی گفت نه ما نرفتیم
خاله گفت به من دروغ نگو خواهرم خودش گفت رفتید، تو فکر کردی من حالیم نیست نمیفهمم؟ حالا که بین منو اونا، اونا رو انتخاب کردی دیگه حق نداری پاتو تو خونم بذاری، تو باید بفهمی که فقط حرف منو گوش بدی نه حرف زنتو
خواست بره رفتم خواهش کردم با قهر نره اما گوش نکرد قهر کرد و رفت.
مصطفی شروع کرد با من دعوا کردن گفت مادرت همه چیزو خراب کرده نخود تو دهنش خیس نمیخوره حالا هم بگو خودش بیاد آشتیمون بده
منم فرداش به مامانم گفتم و باهم رفتیم خونه خالم اما خالم منو تو خونه راه نداد فقط مادرمو راه داد، مامانم گفت راضیش میکنه ولی نتونسته بود
از اون موقع چند بار منو مصطفی رفتیم عذرخواهی اما قبول نکرد چند بار بزرگتر فرستادیم بازم قبول نکرد، حدود یک سال و نیم باهامون قهر بود تا اینکه من حامله شدم و بالاخره راضی شد آشتی کنه
اما شرط گذاشت که هروقت هرچی بگه ما بگیم چشم، انگار عقده ریاست داشت
اصلا دوست نداشت پسراش به خصوص مصطفی رو حرفش حرف بزنن، منم که بچه بودم قبول کردم تا اینکه بچم به دنیا اومد، دختر بود دوست داشتم اسمشو ساناز بزارم، پاشو کرد تو یه کفش گفت ساناز دیگه چه اسمیه من ستایش دوست دارم باید اسمشو بزارید ستایش
ما هم از ترس اینکه نکنه دوباره قهر کنه اسمشو ستایش گذاشتیم
دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#چالش_سوم ❤️😍
من تو۱۷ سالگی به همسرم جواب مثبت دادم خواستگار زیاد داشتم
اما وقتی پدرم راجب همسرم صحبت کرد دلم یه حال خوبی بود با اینکه نمیشناختمش
بعدم که اومدن خواستگاری وقتی حرف میزدیم خیلی جوابا یکسان بود همین شد پاسخ مثبت دادم
اولش عین همه زوجای جوان رفتارهمو نمیشناختیم و مشکل داشتیم بخصوص تو دوران عقد اما بعد ۱سال همو کامل شناختیم و الان بعد ۷سال یه دختر و یه پسر دسته گل دارم و از زندگیم راضیم
مام دعوا داریم گاهی با خانواده همسرم مشکلاتی داریم اما همین که من میدونم همسرم دوسم داره و زندگیمونو دوست داره دلم قرصه
❤️❤️❤️❤️❤️
من سال آخر دبیرستان بودم و اهل درس ، اصلا به ازدواج فکر نمی کردم تا اینکه همسرم با یه واسطه اومدن خواستگاری ، اوایل جدی نمی گرفتم و میگفتم همه اینا شوخیه، الان چند ماه به کنکور مگه ممکنه شوهرم بدن؟
خلاصه اینقدر خانواده اصرار کردن که راضی شدم یه جلسه صحبت کنیم البته که من اصلا نمی دونستم چی بگم فقط گفتم من می خوام درس بخونم ایشون هم گفتن باشه من هم کمکتون می کنم حتی قیافه اش رو هم درست و حسابی ندیدم .همین جور الکی الکی ۳ ماه مونده به کنکور نشستم سر سفره عقد.
اینم بگم همسرم طلبه دانشجو بود و شغلی نداشت و قیافه زیبایی هم نداشت.
ولی بعد از ازدواج تونستن استخدام بشن و با اخلاق خوب شون منو عاشق خودشون کردن، ۲۱ ساله کنار هم هستیم و من هر شب قبل از خواب خدا رو به خاطر داشتن شون شکر می کنم و از نظر من بهترین و زیباترین مرد هستن
واقعا تعجب می کنم از بعضی پیامهای اعضا که قیافه و مدرک دانشگاهی و شهر ی که دوست دارن زندگی کنن رو ملاک قرار میدن😳😳
دوستان لطفا دنبال ملاک درست باشید ایمان و تقوا و آدم بودن مهمه، با توکل به خدا و توسل به ائمه زندگی تون رو با کمک هم بسازین ، بعد از چند سال زندگی مشترک به تموم اون ملاکهای جزیی می خندین
❤️❤️❤️❤️❤️
من اصلا شوهرمو دوست نداشتم بخاطر لج بازی و یه دندگی مادرم باهاش ازدواج کردم یه ازدواج زوری هنوزم بعد ۱۵ ساله هیچ علاقه ای بهش ندارم مرد خوب و با ایمانیه ولی اخلاقش بده بلد نیست محبت کنه خسیسه بد دله دست بزن داره هیچوقت دوستش نداشتم فقط از مادرا خواهش میکنم دختراتونو زوری شوهر ندید یه عمر میسوزن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خسته نباشین
من مادر سه تا بچه هستم که آخریش 8 ماهشه بچه ی سالمی هست شیر خوردنش و همه چیش خوبه فقط یه مشکلی هست اینکه نمیتونم بهش غذایی بدم. یعنی از همون 5ماهگی که شروع کردم به دادن غذاهای کمکی خوشش نمیومد صورتش رو میکشید به هم، شاید به زور دوتا قاشق چایخوری فرنی میتونستم بهش بدم. الانم که 8ماهشه همینطوریه یه ذره بخواد لقمه از اندازه عدس بزرگ تر باشه حالت تهوع بهش دست میده غذا وحتی آب خیلی دوست نداره. راستش میترسم بزرگتر بشه براش مشکل پیش بیاد تو غذا خوردن. آیا لازمه که ببرمش دکتر؟ مامانم میگه چون شیرت خوبه احتیاج زیاد به غذا نداره نمیدونم چیکار کنم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دوستان خواستم مطلبی عرض کنم اگه راه حلی بود برام بگید جریان ازاین قرارنمیدونم بدبختانه یاخوشبختانه اصلا من شانسی توزندگی ندارم توخونه هرحرفی میزنم به ضرر من به پایان میرسه مثلا سعی میکنم توخونه یکی راراهنمایی کنم حرف حق میزنم میگن حرفت زهر من نمیدونم چطور حرف میزنم که حرف من زهرمن همیشه ازروی حق حرف میزنم هدفم کمک میگن تو حرف نزن ناسلامتی من دختربزرگ خونه هستم پدرومادر هم ندارم چند تابرادروخواهر مجرد دارم سعی میکنم کمک دستشون باشم یروسامانشون بدم چ ازلحاظ کاری وچه ازلحاظ مالی توخونه جنجال میشه توحرف نزن توخوبی کسی رونخواه منم دلم خون میشه میبینم همه پیشرفت کردن مانشستیم خدایی کمکم کنید بگید عیب حرف زدن من چیه لیسانس هم دارم ولی همیشه بحث ودعوا سرمن خالی میشم آدم بد من میشم ازبس فکرکردم روانی شدم امروز هم واسه دوتا داداشم که بی کاربودن ازلحاظ کاری کمکشون میکردم که همه کاسه کوزه سرمن خالی شد ازخونه رفتند ومعلوم نیست سرنوشتم ن چی میشه خواهشن راهنماییم کنید من چکارکنم ممنون
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من 17 ساله ام که عاشق یه فردی شدم که خیلی باایمان و خوب هست و از لحاظ سنی هم بهم می یایم مشکل اینجاست که همسایه ی یکی از اقوام هستند و ایشون من رو اصلا نمیشناسند چیکارکنم؟😢خواستگار هم زیاد دارم اما چون دلم جای دیگه هست همه رو رد میکنم به نظرشما میتونم منتظر بمونم و از یه طریقی خانواده هامون آشنا بشن و ما به هم برسیم؟ یا بی سرانجامه 😞ممنون میشم نظراتتون رو بگید🌺
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#ادامه زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم تو این خونه چون به چشمش میدید مادرش چه بلاهایی سر من میار
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خانم های گل.درمورد اون عزیزی که مادر شوهرش خراب کرده میونه رو.عزیزم شما میگی همسرت خوبه.این یک امتیاز مثبته.پس برای همینم شده باید برای بقای زندگیت بجنگی،ولی نه اون جنگی که فکر میکنی باید با مادرشوهر انجام بدی!!منم دقیقا مشکل شمارو داشتم و دارم با این تفاوت که همسرم قبول نمیکنه به اون صورت😄!ولی روشم رو عوض کردم.وقتی مادر شوهر شما پیش شماست و با کارهاش اعصاب شما رو خورد میکنه،وقتی هم نیست،شما خودت میاریش وسط زندگیت اونم با تعریف کردن رفتارهاش برای شوهرتون!!!همسر شما تا دوباره خودش نبینه و متوجه نشه،قبول نخواهد کرد که مادرش چه رفتار زشتی باشما داره.حالا الآن شما گذشته رو دور بریز.اول از همه ذهن خودت رو از گذشته پاک کن تا اعصاب آروم تری داشته باشی.دوم همسرت رو ببخش چون اون واقعا از چیزهایی که میگی خبر نداره.حالا مرحله ی مهم حیاتی اینکه،شما حتی اگه خدایی نکرده بدترین تهمت ها و ناسزاها رو به شما و حتی خانواده ات گفت،سکوت کن.چون اون دقییییقا با این کارش میخواد شما رو به هم بریزه و زندگی تون رو نابود کنه.اگر پا به پاش پیش بری،به هدفش میرسه!چون مطمئن باش که خدا میبینه و بدترین حالت ممکن بهش برمیگردونه.میتونی وقتی چیزی بهت گفت،همون لحظه زیر لب بگی:[ان الله السمیعُُ بصیر]یعنی خدا میبینه و میشنوه.چه کسی بهتر از خدا که هم خودش شاهده و هم خودش قاضی؟؟همسر شما حتی اگه هم ببینه(همونجور مثل قبل)بازم به اون صورت نمیتونه کاری بکنه ولی خدا قادره که به سزای عملش برسونه اون رو!!!شما هم انرژی تون رو بزارید برای زندگی تون نه دعوا با مادرشوهر!برای همسرتون هم چیزی رو تعریف نکنید چون ذات آدم هیچ وقت عوض نمیشه ونمیدونم تا ابد خودش رو مظلوم جلوه بده. مطمئن باش که شوهرت یه روز متوجه میشه که حق با شما بوده،اون وقته که اعتراف میکنه که اشتباه کرده.درضمن لزومی نداره برید خونه ی مادرشوهرتون وقتی همسرتون نیست!حتی الامکان با همسرتون برید ولی اگر مجبور شدید تنها برید،این گوش در اون گوش دروازه!اصلا به روی خودتون نیارید چون این سوزشش بیشتره. امتحان کردم که میگم😜موفق باشی گلم.اگر خواستی،آدرس ایتای من رو از ادمین بگیر خصوصی بهت آموزش بدم😉من کمکت میکنم به امید خدا.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمين جان برای خانم ۲۴ساله معلم رسمي هستن،عزیزم اگه مادرشوهرتون در نبود همسرت اذیت میکنه و تیکه میندازه،بدون همسرت پیشش نرو،اگه واسه دخترش طلا میخره به خودش مربوطه،اگه واسه جاريت طلا ميخره خودتو بزن به اون راه،فردا بچه دار بشی هم بچتو کمتر از بقیه نوه هاش تحویل میگیره،بازم میخوای حرص بخوري؟؟اون زن به توحسادت میکنه که پسرش دوستت داره،این داغ دلش کم نيستا😉 به همین دلخوش کن،توکلت به خدا باشه،بسپار به خدا،اصلا کاراشو به شوهرت نگو، ببین خدا واست چکار میکنه،به شوهرت بگو بیا یه فرصت دوباره به همدیگه بدیم،ما جوونيم اول راهیم،گور بابای مال دنیا،گور بابای پیشرفت،خودمونو عشقه(هنوز اول راهی اینجور ترسیدی،چجوری میخوای با یکی دیگه ادامه بدی،مگه زندگی بدون این مشکلات هست؟؟)منم مادر شوهرم به شوهرم میگفت طلاقش بده،بعد بچه دار شدم خواهرشوهرمم اضافه شد ميگفتن طلاقش بده بچتو ما نگه می داریم،الان دوتا بچه دارم،به بچه دومم اصلا کادو ندادن،خداروشکر پوستم خیلی کلفت شده،درسته تحویلم نمیگرفتن،حتی قریبه هم ميفهميد بهم بی محلی میکنن،شوهرم ازم دفاع نمیکرد،اما يبار مادر شوهرم بخاطر یه سوتفاهم خیلی بهم فحش رکیک داد،منم قهر کردم، شوهرم مجبورم کرد بريم خونشون یه گوشه نشستم،شوهرم،جلوی مادرش بهم اشاره کرد بیا کنارم بشین،جواب مادرشو اینطوری داد،منم دلم خنک شد،اصلا يبار نگفت دو ساله یه سلام به مادرم نمیکنی،چون خودش فهميدچه خبره،برام همین کافیه،خب بابا مادرشوهرت دوستت نداره،عمدا اذيتت میکنه بزاری بري،بیخیال باش،بیخیال باش،بیخیال،راهش همینه،من سیاست ندارم یعنی چي؟😡خب یاد بگیر،
شوهرتم خودش ميفهمه،اگه جدا بشی حتما خیلی زودپشيمون میشی و آنوقت شاید دیگه دیر شده باشه،اگه جدا بشی همون مادرشوهرت همه جا میگه معلم مملکت عرضه زندگی راه بردن نداشت،اندازه عروس کم سوادمم حاليش نبود،حقم داره
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم مادرش گفت باشه برید اما اگه رفتید دیگه پاتونو تو خونه من نذارید یا من یا اونا مصطفی مونده
#بخش_سوم
دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد..
اگه میخواستیم خرید بریم باید حتما قبلش ازش اجازه میگرفتیم، اگه میخواستیم مهمونی بریم باید اول از اون میپرسیدیم که از طرف خوشش میاد یا نه بعد قرار رفتن میزاشتیم
کم کم مصطفی هم به دستور گرفتن از مادرش عادت کرد، انگار دیگه منو نمیدید اگه میگفتم دوست دارم فلان کارو کنم به حرفم گوش نمیداد باید اول از مادرش میپرسید بعد اون کارو انجام میداد، برای کوچیک ترین چیزا من باید صبر میکردم اجازه مادرش صادر بشه
کم کم که بزرگتر شدم این مسئله عذابم میداد انگار من زن خونه خودم نبودم مثلا اگه فامیل از شهرستان میومد، خونه خودشون غذا نمیداد یهو سرزده میاوردشون خونه ما، منم مجبور بودم تند تند غذا درست کنم تا خجالت زده نشم. یبار بهش گفتم خاله اگه مهمون اومد قبلش بهم بگو بعد بیارشون چون من بچه کوچیک دارم نمیتونم سرزده مهمون میاد خودمو جمع و جور کنم
رک بهم گفت تو هر کار من بخوام میکنی نکنه انتظار داری وقتی عروس دارم خودم جلوی مردم بشورمو بپزم؟ من اصلا خوشم نمیاد خم و راست بشم جلوی این و اون، میارمشون خونه تو تا خودم مهمون داری نکنم
دیگه چیزی نگفتم چون اگه میگفتم باز قهر میکرد.
هر شب میومد خونمون از زمانی که میرسید دستور میداد لباسای مختلف تن ستایش کنیم تا ببینه، اگه خسته بودم یا حوصله لباس عوض کردن نداشتم موقع رفتن مصطفی رو میبرد تو اتاق گله گزاری میکرد و باعث میشد بعد از رفتنشون دعوامون بشه
دیگه کم کم خسته شدم از رفتاراش اما بخاطر زندگیم صبوری میکردم، تا اینکه ستایش ۴ ساله شد، یه روز خالم خونمون بود برای ستایش شیر ریختم تو لیوان گذاشتم جلوش گفتم بخور
یهو برگشت سمت خالم گفت مامانی اجازه میدی شیرو بخورم؟
خالم احساس شاه بودن بهش دست داد گفت آره آره بخور دخترم
اونجا بود که زنگ خطر تو سرم به صدا دراومد، دیگه ستایشم منو به حساب نمیاورد ... خیلی ناراحت شدم تصمیم گرفتم جلوی خالمو بگیرم اما بلد نبودم
یه دوست داشتم اسمش فهیمه بود خیلی زن سیاست مداری بود از زندگیمم خبر داشت، یه روز رفتم پیشش جریانو گفتم
گفتم که دیگه نمیخوام بزارم خالم تو زندگیم ریاست کنه...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین عزیز خواهش میکنم پیام منو بزارین تو رو خدا ،همسر م به من میگه ازت متنفرم ،من کنارش را نمیده هیج جا نمی بره زمان ....وسط کار پامیشع میره ،اصلن به صورتم نگا نمی کنه،به من میگه زنییت بلد نیستی ،اعتماد به نفسم صفر شده ،خیلی داغونم تورو خدا کسی راه کاری داره بهم بگین از این منجلاب بیام بیرون دوتا بچه دارم،همیشع هم فحش میده تحقیر میکنه ،حدود چهار ساله وضعیت زندگی من اینه ،دست بزنم داره،تو این چهار سال خیانت هم بهم کرده ،بچه ها وضعیت روحی خوبی ندارن،هر کس راه کار داره لطفا بگه من چکار کنم نمی خوام بچه ها بچه طلاق بشن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید میشه پیام منو هم در کانال قرار بدید. من یه دختر هفت ساله دارم که مثل خودم خیلی گرماییه. این روزا که هوا خیلی گرم شده بود حتی وقتی جلوی کولر هم می نشست می گفت گرمه کلافه شده بود در حالی من و بقیه اصلا گرممون نبود انگار درون بدنش گرمه. واقعا نمیدونم چیکار کنم چون سنش کمه می ترسم سرخود بهش عرقیجات بدم کسی میتونه منو راهنمایی کنه ؟
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .دوسال و نیمه که ازدواج کردم تجربه ای در زمینه بچه داری ندارم .افرادی که اطرافم هستن هم درست راهنمایی نمیکنن.😒یه دختر ۱۸ ماهه دارم قدش۷۷ وزنش ۹کیلو و نیم. اشتهاش کمه.نمیدونم چیکارکنم که خوب غذابخوره . اطرافیانم همیشه بابقیه مقایسش میکنن ک ناراحتم کنن.کارایی هم که برا بچه خودشون انجام دادن که رشد کنن رو برام نمیگن
خانوما لطفا اگه دارویی چیزی میشناسید که بتونه بهم کمک کنه بهم بگید تا انجامش بدم .خدا خیرتون بده.براتون دعا میکنم.
کسایی که مثله منن درد منو میدونن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من دو تا مشکلی دارم می خواستم از دوستان کمک بگیرم
من بای اینکه زیاد غذا نمی خورم به نظر خودم چاق شدم
قبلا ها لاغر بودم اما چند سالی هست چاق شدم هر بار میرم سراغ ورزش چند روز کار میکنم بعد میزارم کنار.
چند روزه که هر روز 20 تا دراز نشست میرفتم اما با خوردن چیزای چرب دوباره بر میگرده ! سنی هم ندارم اما نمیدونم چیکار کنم
اگر راه حلی دارید لطفا بگید
و اینکه سر زانوی من قهوه ای هست و توی مهمونی ها
برای پوشیدن لباس باز زشته. نمیدونم چیکار کنم سفید بشه! اگر راه حلی دارید که کاربرد داره ممنونم میشم بگید
سپاسگزارم🌱
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام عزیزم
من ۴۰ سالمه و کارمندم، ۱۸ساله ازدواج کردم و یه دختر ۱۰ ساله دارم، شوهرم ۴۲ سالشه و کار آزاد داره. توی این چند سال خیلی مشکلات رو از سر گذروندیم، ورشکستگی شوهرم خیلی اذیتم کرد، خرج خونه افتاده بود گردن من با یه بچه کوچیک، خلاصه که تموم شد و به روال عادی برگشتیم، قبل از ورشکستگی هم شوهرم بخاطر مشکل ژنتیکی تو سن ۳۲ سالگی سکته کرده بود، پنج سال پشت سر هم واسه قلبش آنژیو و بالن شد و سال ششم عمل قلب باز کرد که تمام این مدت ازش مراقبت کردم، وقتی عمل کرد تا دو سال حتی نزاشتم سطل زباله رو بیرون ببره، تو اجاره خونه، خرج خونه، خرج دخترم و همه چیز مشارکت داشتم که به قلبش فشار نیاد، البته مشارکت که چه عرض کنم مثلا ایشون واسه گذاشتن روی رهن خونه وام میگرفتن من قسطاشو میدادم
هرچی بود با وجود ورشکستگی و بیماری و مخصوصا بددهنی و فحاشی ایشون گذشت، تا اینکه حدود سه سال پیش دچار ام اس شدم، البته پیشرونده نیست و تا الان هیچ علامت ظاهری نداشتم، انتظار داشتم بهم دلگرمی بده ولی نه تنها دلگرمی نداد شروع کرد به ایرادگیری از ظاهر من، قبلا میگفت قد بلند نعمته حالا میگه لنگ دراز، قبلا میگفت خیلی خانوما آرزوشونه رنگ چشمای تورو داشته باشن (عسلی روشن) حالا میگه رنگ چشات یجوریه ...
فهمیدم یجا یه خبریه، یکم کاراگاه بازی درآوردم دیدم بعععله با یه خانومی در ارتباطه که دختر اون خانم فقط ۱۲ سال از من کوچیکتره، بهش گفتم ولی زیر بار نرفت گفت اشتباه میکنی
دو سال و نیم اطلاع داشتم که رابطه دارن بالا رفتم پایین اومدم جز بی احترامی و توهین چیزی نشنیدم، بهش گفتم کاری به رابطت ندارم ولی اگه به من توهین کنی دستتو رو میکنم اگه اینکارو کردم طلاق میگیرم چون نمیخوام به اونجاها کشیده بشه.
گفت برو بابا تو روانی هستی به دکترت بگو داروهاتو عوض کنه، در صورتی که من اصلا دارو نمیخورم شش ماهی یه آمپول میزنم
خطی که دست اون خانوم بود به نام شوهرم بود از طریق یه آشنا پرینت تماس و پیامشون رو گرفتم، قرارهایی که گذاشته بودن همه چیز تو پیامها بود
کلی داد و بیداد و دعوا راه افتاد زنگ زد به زنه گفت بیا به زن من بگو تو از من طلبکاری اونم تا اومد حرف بزنه گفتم ازش طلبکار بودی واسه همین واسش نوشتی عشق دلم؟
وقتی دید دستشون رو شده زنه شروع کرد تهدید و فحاشی، یه آقای گولاخ رو یه مدت فرستاده بود دنبالم، بگذریم که دو ماه نشستم تو خونه تا زنیکه دست از سرم برداشت، تقاضای طلاق دادم، همه مهریه و حق و حقوقم رو بخشیدم چون گفت اگه مهریه بخوای طلاقت نمیدم
همه کارهامون رو کردیم، باید بریم محضر واسه صیغه طلاق، حالا که به اینجا رسیده میگه تو منو آواره کردی، میتونستی گذشت کنی؟
یعنی ۲ و نیم سال گذشت کم بود؟ این مدت رو بدونی یه زن دیگه هم هست ولی شوهرت بگه تو روانی شدی توهم زدی؟
اون خانوم منو تهدید کرد کاری باهات میکنم که یه پات تو کلانتری باشه یه پات تو دادگاه
حالا بهم خبر رسیده که دخترشو با یه پسر خلافکار گرفتن، میگه چقدر پول دادی؟
فکر میکنه من باعث گیر افتادن دخترش شدم در صورتیکه دخترش کلی پرونده داره ، همش میگه تو لج کردی و داری دخترمو بدبخت میکنی، بگذر و بشین سر زندگیت، همه مردا از این کارا میکنن ولی زنهاشون مثل تو اینکارو نمیکنن
میگم خب اونا بدبختن راه به جایی ندارن که صداشون درنمیاد من دستم تو جیب خودمه
مدام میگه تو مقصر این طلاقی اگه گذشت کنی همه چیز تموم میشه، همش کابوس میبینم، دو و نیم سال بخشیدم و فرصت دادم، چکار کنم؟
تو این مشاجرات دخترم خیلی آسیب دید، میخوام لااقل اون در آرامش باشه، بخدا موندم چیکار کنم؟ فقط امضای آخرش مونده
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
گفته بودم پیش از این، گلخانه ی رنگ من است
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است
استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است
دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است
از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است
مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••