شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سوم ❤️😍 چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟ چه نکته
#چالش_سوم ❤️😍
خیلی سختی کشیدم وحتی برای بچه دار شدنم هم مجبور شدم همهی طلا هایم را بفروشم این ها را برای این گفتم که باید در زندگی گذشت داشت تا زندگی دوام پیدا کنه به قول مادر بزرگم زنوشوهر مثل یک تار یعنی نخ خام است اگر بکشی زود پاره میشه پس باید صبر وحوصله وگذشت داشت تا زندگی دوام داشته باشد وجالب تر اینکه وقی به بچه هایم می گم من اصلا پدرت را ندیدم وباهاش ازدواج کردم باورشون نمیشه
❤️❤️❤️❤️
من شوهرمو همون موقع خواستگاری دیدم به دلم نشست یه جورایی همون لحظه عاشقش شدم ۱۵ سال میگذره بااینکه اخلاق های گند زیادی داره 😂ولی بازهم عاشقشم
❤️❤️❤️❤️
من و همسرم تو دانشگاه با هم آشنا شدیم یعنی همکلاس و هم رشته بودیم
خدا رو شکر شوهر من چشم پاکه وقتی دانشجو بودیم هم همین صفت رو داشت سر به زیره این صفتش خیلی برای من مهم بود الان هم به لطف خدا همینطوره البته به نظرم چشم پاکی فقط مختص آقایون نیست خانمها هم باید این صفت خوبو داشته باشن امیدوارم همه عزیزان زندگیشون پر از آرامش ، وفاداری و یاد خدا باشه ❤️
❤️❤️❤❤️❤️
شوهر من بخاطر اینکه خیلی مذهبی و سر به زیر بودن و خیییلی هم خوش اخلاق بودن بهشون جواب مثبت دادم تازه خیلی خصوصیات خوب دیگه هم داره هنوزم بعداز ۱۰سال زندگی همینطوره قربونش برم الهی 😍😘
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من ۱۶ سالمه و عاشق شدم از بچگی همدیگرو دوس داشتیم تا الان پدر و مادر و مادر اون ناراضین و خیلی مشکلات دیگ ایی هس ک نمی شه و من خیلی ناراحتم نمیدونم باید چیکار کنم بعضی ها میگن موقعیت بهتری هم هس ولی ادم یه بار عاشق میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
من بخاطری که شوهرم اخلاقش کپی بابام بود،بگوبخنداهل تفریح،همه جوره پایه،الانم هنوزبعدازچهارسال زندگی همونجوری ،که همه فامیل میگن کپی بابامه
❤️❤️❤️❤️❤️
ما همسایه دیوار ب دیوار بودیم میدونستم دوستم داره منم یه حس خوبی بهش داشتم. شوهرم 4 ماه از خودم کوچیکتره ولی براش مهم نبود گف من از 10 سالگی حس خاصی بهت داشتم😍 تا اومدن بله رو دادم 14 ساله ازدواج کردیم دو پسر 13 و 8 ساله داریم. خداروشکر زندگی خیلی خوبی داریم.
❤️❤️❤️❤️❤️
من در اولین نگاه عاشق همسرم شدم😍
و بعد از ازدواج هم عشقم روز ب روز نسبت بهش بیشتر شده. البته خودش باعث شد ک من عاشقش بمونم
❤️❤️❤️❤️
من به خاطر چشم پاکی همسرم❤️ بهش جواب مثبت دارم الان سیزده سال میگذره خدا را شکر با عنایت اهل بیت به مردم اطمینان دارم❤️
❤️❤️❤️❤️
راستش من فقط بخاطر هیجان زندگی دونفره ازدواج کردم با پسرعمم . اصلا دوستش نداشتم و ازش چندشم میشد . بعد از ازدواج انقدر عاشقش شدم
ک حد نداره و فهمیدم که چقدر آدمه خوب و فهمیده ایه با اینکه 21 سالشه و خودم 17 . ولی همدیگرو خیلی دوست داریم و با ادمی ک فکر میکردم خیلی فرق داره و زندگیمون الان با یه دختر خیلی خوبه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_یازدهم با استفاده ضمادها وضعیت ننه بهتر شده بود و درد پاش بهتر خوب شد و من هم خیالم راحت شده ب
#بخش_اخر
محکم کوبیدم روی فرمون و گفتم بخشکی شانس...
از ماشین پیاده شدم، اما حتی یه ماشین هم رد نمی شد... مونده بودم چکار کنم
اون موقع شب نه می شد ماشینو رها کرد و رفت و نه می شد اونجا تا صبح دوام آورد..
با مکافات تایر زاپاس رو از صندوق عقب درآوردم، انقدر تاریک بود که چشم چشمو نمیدید
به سختی و با مکافات پنچری رو گرفتم، کارم که تموم شد نفس راحتی کشیدم و راهی شدم
اما هنوز چند متری بیشتر نرفته بودم که کنار خیابون یه دختر بچه رو دیدم که با موهای بلندش ایستاده بود و نگاهم می کرد
مونده بودم یه دختر کوچیک اونم این وقت شب کنار جاده چکار میکنه!!
میخواستم دنده عقب بگیرم اما همین که زدم روی دنده عقب و توی آینه نگاه کردم از چیزی که
می دیدم شوکه شدم...
دیدم زیبا صندلی عقب نشسته بود
قلبم به شدت توی سینه می کوبید
به سرعت ماشین افزودم از ترس نمی تونستم برگردم و صندلی عقب ماشینو نگاه کنم
همینطور که می رفتم دیدم یه چیزی به شیشه ماشین چسبیده
انقدر هول کرده بودم که محکم به یه درخت کوبیدم و دیگه چیزی نفهمیدم
وقتی چشم باز کردم، یک خانم رو بالای سرم دیدم...
توی بیمارستان بودم
خانم بهیار مشغول تمیز کردن اتاقم بود چهره ای با نمک و تو دل برو داشت اما قد نسبتا کوتاه و یه کم توپرتر، حس عجیبی نسبت بهش داشتم..
چند روزی اونجا بودم و وقتی حالم روبه راه شد مرخص شدم و برگشتم
تو اداره پلیس ماشینو دیدم که حسابی درب و داغون شده بود
مثل همیشه مجبور شدم دست به دامن حاجی بشم و ازش کمک بگیرم..
به حاجی زنگ زدم و جریانو براش تعریف کردم، کمکم کرد و ماشینو گذاشت تعمیرگاه.
چند روزی از این ماجرا گذشت و من هنوز چشمم دنبال اون دختر بهیار بود و یه روز با مامان به دیدنش رفتم و برای خواستگاری به خونشون رفتیم
پدرش معتاد بود و مادر هم نداشت
وقتی خواستگاری کردیم بهمون جواب مثبت دادن و ما باهم ازدواج کردیم و الان سالهاس از اون روزها می گذره و من و مائده صاحب یه دختر شدیم که اسمشو گذاشتیم فاطمه .
هنوز هم گاهی اما خیلی کم اون خواب ها وصحنه ها رو می بینم اما دیگه عادت کردم و پذیرفتم
ولی از وقتی فاطمه اومد به زندگیمون خیلی حالم بهتره
مادرم چند وقت پیش فوت کرد و افتخارم این بود که تا آخر عمرش تونستم ازش به نحو احسنت مراقبت کنم و نذاشتم حتی یکبار هم دلش بشکنه
البته تو این راه مدیون مائده هم بودم که همراهم بود و مثل مادر خودش از ننه نگهداری کرد
ازاینکه داستان منو خوندید خیلی ممنونم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#چالش_سوم ❤️😍
جواب چالشتون برای من خیلی درداوره
حتی خود همسرم هم اینو می دونه و خیلی باشنیدنش اذیت شد ولی کم کم کنار اومد
من اصلا دلم نمی خواست ازدواج کنم دوست داشتم درس بخونم و مستقل باشم و همین طورم بود اما امان از حرف مردم که ول کنم نبودن من فوق لیسانس بودم و تو یه شرکت با درآمد بالا کار می کردم اما مخصوصا داییم و چند تا دیگه از فامیلا هر وقت منو می دیدن هی میگفتن چرا شوهر نمی کنی
من تا اون روز خواستگاری که بدلم بشینه هم نداشتم دوست داشتم با یکی که از لحاظ تحصیل و کار باهام هم رده باشه ازدواج کنم نمی شد منم رد می کردم ولی انقدر حرفای اطرافیان مخصوصا داییم روحیم رو جریحه دار کرد که تصمیم گرفتم اولین خواستگاری که میاد رو قبول کنم و بدون هیچ عشقی با کسی که اصلا فرهنگ مشترکی با من نداشت و دیپلم هم بود ازدواج کردم و خیلی زود هم فهمیدم اعتیادم داره اما خدا بهم رحم زیادی کرد
همسرم بعد از دو سال ترک کرد و بعدهم گفت نمی خواد از لحاظ تحصیلی ازم کمتر باشه و شروع به تحصیل کرد الان بعد از چهارده سال اونی شده که از خدامی خواستم و خدا فقط تو زندگی کمکم کرد من سختیهای زیادی رو پشت سر گذروندم ولی همسرم هر مشکلی که داشت دو تا خصلت عالی داشت یکی چشم پاک بود و دومی اهل دروغ و حرام نبود اینم شانس آوردم وگرنه انتخاب من اصلا بر اساس هیچ ملاکی نبود فقط ملاکم راحت شدن از شر زخم زبونها بود
در ضمن اینم بگم همون داییم که خیلی با حرفا و متلکاش منو زجر می داد و می گفت دیگه انقدر سنت بالا رفته که بدرد صیغه می خوری و هیچ کس نمیاد دیگه تو رو بگیره الان خودش تک دخترش ۳۴ سالس و ازدواج نکرده در صورتی که من ۲۷ سالگی ازدواج کردم اینم گفتم که اونایی که اهل زخم زبون هستن بدونن قضاوت و تمسخر یه کوچه بن بسته تهش خودشون گیر میافتن
من شانس آوردم اما چند تا مثل من هستن تو رو خدا کسی رو بخاطر این چیزا زجر ندیم نگیم چرا فلانی ازدواج نمی کنه چرا بچه دار نمیشه ما فضول خدا نیستیم هر کس یه سرنوشتی داره
ببخشید طولانی شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در پاسخ به اون خانمی که عروسشون میخواستن مهریشونو بذارن اجرا و خونه رو بگیرن ازشون
خواستم بگم عزیزم نگران نباشین خونه جزو مستثنیات دین هست و اگر در شان شما باشه نمیتونه ازتون بگیره چون دادگاه معتقده مرد باید یه خونه در حد خودش داشته باشه پس اصلا ناراحت نباشین😊 مهریه رو نهایتا براش قسط بندی میکنن اونم در حد توان پسرتون
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد اون خانمی که مشکلی داشت وقرص مصرف می کرد حتما با خواستگارش مطرح کند این مسائل را نباید مخفی کنید حتی با همدیگر می توانید بروید مشاوره ومطرح کنید اگر واقعا شما را خواسته باشد با وجود مشکلتون می پذیره اگر خواهان شما هم نباشه بهتر هست از حالا ارتباط قطع بشه
❤️❤️❤️❤️❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
سلام ایام به کام❤️ #چالش_سوم ❤️😍 چرا به همسرتون جواب مثبت دادین و باهاش ازدواج کردین؟؟؟ چه نکته
#چالش_سوم ❤️😍
من هیچ خواستگاری نداشتم..ب خاطر شرایط خانواده م...تا ۲۴ سالگی..ب اولین و آخرین خواستگارم جواب مثبت دادم...همینجوری...هیچی مون ب هم نمیخورد...خیلی سختی کشیدم رنج دیدم و سوختم و ساختم . . صاحب ۳ تا بچه شدیم دوتا دختر و ی دونه پسر...البته دختر دومم رو تو ی تصادف از دست دادم...الان ۲۰ سال از زندگی ما میگذره با همه سختیهاش...شوهرم نسبت ب اوایل بهتر شده اخلاق و رفتاراش...ی مشکلاتی م حل شد ی سری همچنان پابرجا...ب هرحال زندگی جریان داره
❤️❤️❤️❤️❤️
به خاطر ایمان واخلاقش وسربزیز بودنش والان 9سال ازدواج کردیم بله همونجوری هست الحمدا...
❤️❤️❤️❤️❤️
من برای این به همسرم جواب مثبت دادم که صادق هست و خیلی روراست.. یه پسر روستاییه ساده سر به زیر
عاشق صداقتش شدم
الانم بعد عروسی هم همینجوره.. خدا به همه دخترا پسر حلال زاده و شبیه شوهرمن بده واقعا ازش راضیم
❤️❤️❤️❤️❤️
من همسرمو از امام رضا گرفتم جالب اینه که اسمش، هم اسم امام رضاست. وقتی که کسی که ادعاش میشد عاشقمه نامردی کرد و با کس دیگه ای ازدواج کرد با دل شکسته از امام رضا خواستم یکیو قسمتم کنه که صد برابر بهتر از اون نامرد باشه و درست بعد یکماه همسرم رضا اومد خواستگاریم. نه دیده بودمش و نه میشناختمش با اینکه دلم باهاش نبود و میخواستم جواب رد بهش بدم اما خود امام رضا همه چیو ردیف کرد و از همون لحظه که به عقدش دراومدم مهرش عجیب به دلم افتاد ۲۶ ساله با هم زندگی میکنیم و برای هم میمیریم و عاشقانه همدیگرو دوست داریم.
❤️❤️❤️❤️❤️
وقتی اومدن خواستگاری وقتی که باهم صحبت کردیم به نظرم یه آدم پخته ومنطقی میومد.که میشه خیلی بهش اعتماد کرد وتکیه گاه محکمی برام باشه...خداروشکر بعد17سال هنوز همینجورهس❤برامون دعا کنید همیشه همینجورباشیم🌸🌸🌸
❤️❤️❤️❤️❤️
من بدلیل اینکه همسرم با من هم عقیده بود باهش ازدواج کردم ،اعتقادات خیلی برام مهم بود و ظاهر برام اهمیتی نداشت. وقتی اومدن خونمون برای صحبت انگار هرچی من میخواستم بگم و بپرسمو خودشون گفتن و من حرفی برای زدن نداشتم خیلی به دلم نشست و الان خدارو شکر بعد از بیست و سه سال احساس خوشبختی دارم و به وجودش افتخار میکنم. خدا سایشو برام تا آخر عمرم حفظ کنه❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_زندگی_اعضا ❤️
#بخش_اول
سلام من لیلام چهل و دو سالمه، پانزده سالم بود که مادرم پاشو کرد تو یه کفش که زن پسرخالم بشم، منم به درس و مشق علاقه داشتم ولی مگه میشد اون زمان رو حرف پدر مادر حرف زد مجبور شدم قبول کنم. زن پسرخالم شدم خالم اینا شهرستان زندگی میکردن اما گفته بودن برام نزدیک مامانم خونه اجاره میکنن همینکارم کردن.
مصطفی مدرک تحصیلیش سیکل بود، رفت تو یه شرکت راننده شد، اون موقع پیکان جوانان داشت راننده رئیس شرکتشون شد.
اخلاقش بد نبود اگر سر به سرش نمیزاشتم باهام کار نداشت، یه سالی بدون هیچ مشکلی کنار هم زندگی کردیم تا اینکه خالم تصمیم گرفت از شهرستان بیاد نزدیک ما خونه بگیره اولش خوشحال شدم چون از بچگی خالمو دوست داشتم اونم اخلاقش باهام خوب بود، اومدن دوتا کوچه بالاتر از خونه ما خونه گرفتن
دو سه هفته اول خیلی خوب بود برامون تازگی داشت هرشب یا اونا میومدن خونه ما یا ما میرفتیم اونجا. یه ماهی که گذشت یه روز سرزده اومد خونمون منم دوروزی بود مریض بودم اصلا به زندگی نرسیده بودم گردگیری و جارو نکرده بودم تا اومد یه دوری تو خونه زد بعد رفت جلوی آینه شمعدون وایساد، یه دست روی آینه کشید گفت: لیلا این چه زندگی ایه؟ خاک رو همه وسایلات نشسته چرا تمیز نمیکنی؟
منم بچه سن بودم خجالتی هم بودم زود رفتم دستمال برداشتم کلی عذرخواهی کردم شروع کردم به تمیزکاری.
گفت تو این یه سال حتما اینجوری پسرمو نگه داشتی حتما تا الان تنگی نفس گرفته از بس خاک خورده.
بازم من کلی معذرت خواهی کردم کلی خجالت کشیدم، گردگیریم که تموم شد رفتم شروع کردم به غذا درست کردن دوباره یکم غر زدو رفت، منم خودمو لعنت فرستادم که چرا اومده خاک تو خونم دیده از فردا هرشب قبل خواب خونه رو گردگیری میکردم تا نکنه صبح سرزده بیاد خونمو کثیف ببینه.
دوباره دو روز بعد سرزده اومد رفت انگشتشو اینور اونور کشید دید خبری از خاک نیست گفت لیلا شنیدم میخواید امشب برید مهمونی خونه عمه بابات
گفتم آره خاله میخوایم بریم اونجا چطور؟
اخماش رفت توهم گفت نه نرید من اصلا از این زنه خوشم نمیاد خیلی فیس و افاده داره نمیخواد برید.
نمیدونستم چی بگم گفتم نمیدونم آخه مصطفی بهشون قول داده اگر نریم زشته.
گفت مصطفی بیخود کرده قول داده من میگم نرید بگو چشم خودمم به مصطفی میگم نگران نباش.
گفتم چشم نمیریم. نشست تا مصطفی اومد مصطفی گفت: لیلا پس چرا آماده نشدی؟ مگه مهمونی دعوت نیستیم؟
مادرش گفت: نه من به لیلا هم گفتم به توام میگم، حق ندارید برید اونجا من از اون زن بدم میاد افاده ایه.
مصطفی گفت نمیشه که ما بهشون قول دادیم حتما تدارک دیدن اگر نریم زشته...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
منم یه مشکلی دارم لطفا بذارین کانالتون دارم اذیت میشم
من ۲۴ سالمه خونه پدر سختی های زیادی کشیدم و با پدرم به خاطر شکاک بودن و دست بزن داشتن و... خیلی مشکل داشتم بعد ازدواج هم تو این ۴ سال شوهرم داره زجر کشم میکنه مشکلاتی که تو این زندگی دارم به حدی زیادن که خیلی شکسته و پیر شدم بقیه بهم میگن اسمتو باید بذارن صبر😞
اما من انقدر حرص میخورم و به خاطر نداشتن پشتیبان سکوت کردم که دیگه با کوچکترین ناراحتی جزئی پاهام و بدنم سست و بی حال میشن و مشکل معده پیدا کردم حالا مشکلم اینه چند وقته همش یه حس عذاب و حتی احساس درد تو بدنم میکنم وقتی یه رو کاری نصفه بذارم مثلا وقتی غذا درست میکنم تا به مرحله ای نرسونم که داره جا میفته همش احساس درد و بی قراری دارم یا لباس که میشورم تا نذارم رو بند اعصابم خورده نمیدونم چطور بگم وقتی یه کاری دارم باید تمومش کنم که بتونم یه نفس راحت بکشم کسی هست بتونه کمکم کنه؟اگه روانشناس داریم تو کانال لطفا راهنماییم کنه من بچه ۶ ماهه دارم وقتی به خاطر گریه اش کارمو نصفه میذارم حالم خیلی خراب میشه دارم از این حس درد ذره ذره آب میشم
اینم بگم شرایط دکتر رفتن ندارم و حتی نمیتونم به شوهرم بگم چون میشه یه ابزار جدید برای مسخره کردنم😔
پیشاپیش ممنون از راهنماییتون🌹
لطفا برای حل شدن مشکلاتم برام یه صلوات بفرستید خدا خیرتون بده🌹
❤️❤️❤️❤️
سلام وقتتون بخیر من چشمم ضعیف هست و عینک میزنم تازگی ها نزدیک بین چشمم هم ضعیف شده دکتر گفت میتونی عینک نزدبک بین بزنی یا عینکی که هم نزدیک بین داره هم دوربین یعنی یه عینک کار دو تا عینک رو میکنه کسی با این نوع عینک آشنایی داره که راهنماییم کنه من خیلی علاقه به مطالعه و خیاطی دارم بعضی ها میگن موقع خیاطی مدام دور بینش میاد جلو چشممون اذیت میشیم ممنون میشم راهنماییم کنین
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
F♡A:
سلام ادمین عزیز..
ما ی مشکلی دارم مبخواستم اگر میشه راهنماییم کنید دوستان.
ما دوسال ک اقدامیم همسرم حرکت اسپرمش ضعیفه دکتر بهمون ای یو ای رو پیشنهاد داده گفت به این روش 25درصد احتمال بارداری هست.کسی این تجربه رو داشته بتوانه راهنمایبم کنه؟؟
خیلی اعصابم به هم ریخته ناراحتم لطفا کمکم کنید.
ممنون از همگی و ادمین عزیز
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
ممنون میشم پیام من رو در کانال بذارین
دکتر خوب طب اسلامی و دکتر زنان خوب در کرمان ایا کسی میشناسه؟
من از اولی که عادت شدم منظم نبود
الان ۶ سال میگذره ولی همونه
طب سنتی هم رفتم اما خیلی جواب نداد
با دارو های شیمیایی هم کنار نمیام ینی خیلی شنیدم عوارض داره
میشه از اعضا بخواین راهنمایی کنن🙏🧡
❤️❤️❤️
لطفا منم راهنمایی کنید اگه کسی دعایی میدونه برای رزق وروزی چون ما مغازه داریم ولی فروشمون خیلی پایین چک داریم دست مردم اگه کسی دعایی بلده برای رونق کسب وکارمون خواهشا کمکم کنید ممنون میشم
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام وقتتون بخیر
دختری ۲۴ ساله هستم شوهرم ۲ سال از من بزرگتره و ۲ ساله که عقد هستیم. قبلا ۳ سال خیلی خیلی عاشق هم بودیم. جوریکه من بالاتر از ایشون بودم و خواستگارای صد البته بهتر از ایشون برام خیلی میومد ولی من میگفتم نه چون عاشقش بودم. اون زمان لایق عاشقی هم بود. زندگیمون خیلی خوب بود، دانشگاهم یه شهر دیگه بود با فاصله یک ساعت و نیم راه، میومد که منو ببینه و دوباره میرفت، خیلی دوسم داشت تا اینکه خبر ازدواج با منو توی خانوادش مطرح کرد و خانوادش خیلی با من مخالفت کردن چون دلیل اصلی مادرش این بود که حالا زوده بخواد زن بگیره و مادرشوهرم همیشه ناسزا به من میگفت که من خودم صداشو چندبار پشت تلفن شنیدم، با خودم گفتم من خیلی مهربونم میتونم اونا رو با خودم خوب کنم و برام دشمنیشون مهم نبود، با هزار دعوا اومد خواستگاری و شب خواستگاری از خوشحالی شوهرم گریه میکرد، حتی همون شب هم مادرش به مادرم گفت ما نمیخواستیم دخترتونو پسرمون زور کرد و... ولی مادرم چیزی نگفت چون میدونست من به این آقا علاقه دارم
پدرم هم مخالفت کرد که باز هم بخاطر من کشید کنار و گفت هرجور خودت میدونی شوهرتو انتخاب کن
چون من واقعا دختر عاقل و خانمی بودم و این زبانزد همه بود.
مادرشوهرم خیلی اذیتم کرد، من فکر میکردم با مهربونی باهام خوب میشه که نشد... شب عقدم کاری باهام کرد که من خودمو اونقدر زدم که لبم پاره شد، خیلی اذیتم کرد. با آزار و اذیتاش مشکلی نداشتم چون شوهرم بی حد و اندازه عاشقم بود ولی فقط ۷، ۸ ماهه اول زندگیم اینطور بود. با مادرش هم چندباری که میدید مادرش منو اذیت میکنه باهاش بحث میکرد و میگفت اگه زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم خونتون
#ادامه_دارد
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر دختری ۲۴ ساله هستم شوهرم ۲ سال از من بزرگتره و ۲ ساله که عقد هس
#ادامه
زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم تو این خونه چون به چشمش میدید مادرش چه بلاهایی سر من میاره، یکباره مادرش از این رو به اون رو شد نه برای من، برای پسرش.
وقتی منو تنها گیر میاورد هر حرفی از دهنش میومد، تیکه مینداخت و اذیتم میکرد پشت سرم برای جاریم و دخترش میرفت طلا میخرید ولی تا شوهرمو میدید مظلوم نمایی میکرد، با همین رفتاراش باعث شد دیگه من هرچی از بدیش به شوهرم میگفتم میگفت نه تو بدی، تو مشکل داری، مادرم بهترین مادر دنیاست! مثلا یکبار من نبودم وایساده بود برا شوهرم گریه کردن که زنت خیلی خوبه بیچاره ببر بگردونش!!!
شوهرمم میگفت مادر من انقدر خوبه بعد تو بدیشو میگی
صداشم یبار ضبط کردم وقتی شوهرم نبود که باز مشخص نبود حرفاش و رفتاراش و مطمئن بودم اگه برا شوهرم اینو پخش کنم باز من بده میشم، نمیتونستم مثل مادرش دو رو برخورد کنم و همین باعث شد کم کم شوهرمو از دست بدم. الان سه هفته است باهم قهریم و هیچ ارتباطی باهم نداریم بخاطر همین دعواها، بخاطر تبعیض مادرشوهرم بین منو جاریم، بخاطر تموم سیاستایی که برای زندگیم پیاده کرد تا فقط شوهرمو ازم بگیره، با خودش فکر میکرد من پسرشو ازش گرفتم با اینکه به والله قسم من تازه به شوهرم میگفتم میخوای بیای پیش من اول برو مادرتو بگردون، ولی حالا به هدفش رسید.
شوهرمم میدونم الان نمیره به مادرش بگه چون خیلی تو داره و از سرکوفت های مادرش میترسه که بهش میگه خودت اینو خواستی ما نمیخواستیم اینو برات بگیریم.
من الان فوق لیسانسمو گرفتم، جاریم حتی دیپلم هم نتونست بگیره، من خیلی خوشگل تر و خانم ترم، معلم رسمی هستم ولی جاریم....
با این حال نمیدونم چرا مادرشوهرم انقدر دشمنی باهام کرد که زندگیمو بپاشونه
منو شوهرم انقد باهم دعوا کردیم، انقدر بحث کردیم انقدر قهر کردیم که دیگه امشب جفتمون به طلاق رضایت دادیم که بریم توافقی جدا شیم، پای هیچکس هم نه توی زندگی منه نه توی زندگی شوهرم. فقط مادرشوهرم جفت پا وسط زندگیمونه حتی نمیزاره شوهرم یه کاری کنه واسه پیشرفت زندگیمون، وامیسته گریه زاری های بیخودی!
دلیل اصلی قهرمون هم همین شروع کاری بود که سرنوشت ساز بود برای زندگیمون ولی مادرشوهرم نزاشت!
صحبتام زیاد شد ولی درددلم بود گفتم اگه بگم سبک میشم هم صحبتای دوستان رو میشنوم درباره زندگیم که چیکار بکنم؟
برای این زندگی بجنگم یا نه بزارمش کنار و از این به بعد تنهایی ادامه بدم؟
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر منم یه مشکلی دارم لطفا بذارین کانالتون دارم اذیت میشم من ۲۴ سالمه خ
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام
در جواب اون فردی که گفتند دعایی برای رزق و روزی کسی سراغ داره
باید بگم که خوندن سوره واقعه هر روز رزق و روزی رو زیاد میکنه و همچنین گفتند زیاد ذکر ( یا فتاح)
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای خانمی که دعای رزق و روزی برای مغازه می خواستن
آیات ۲۸ و ۲۹ سوره حدید و آیات ۱ تا ۶ سوره مطففین را با نیت خالص بنویسند و در مغازه بگذارند
همچنین دعای
یا الله و یا رَب یا حیُّ یا قَیوم یا ذَالجَلالِ وَ الاِکرام اَسئَلُکَ بِاسمکَ العَظیمِ الاَعظَم اَن تَرزُقَنی رِزقاً حَلالاً طَیِباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه یا اَرحمَ الراحِمین .
از حضرت رسول اکرم صلَ اللهُ عَلیهِ وَ آله را
بنویسند و در مغازه بگذارند انشاءالله جواب می گیرند . التماس دعا
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان جواب اون خانمی که دعا برای رزق و روزی میخواهند بعد از نماز هایه یومیه سر سجاده چهارده مرتبه بگو یا جواد الائمه ادرکنی آنچنان رزق و روزی شما زیاد میشود که در حد تصور شما نخواهد بود و مقدار پولی در هر ماه در حد توان به یتیمی کمک کنید این کار هم باعث زیاد شدن رزق و روزی میشود و بین طلوعین نخوابید یا سعی کنید ده دقیقه بیدار باشید که صبح زود رزق و روزی قسمت میشود انشاالله مشکلتون حل میشود بحق امام جواد
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام 🌷برای عزیزی که گفتن فروش مغازشون کمه
آیه الکرسی
ذکر لاحول ولا قوه الا بالله
صلوات
توکلت علی الحی الذی لایموت والحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه ولا ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا
خیلی خوبه..دیدم که میگم😍
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خسته نباشید وقت بخیر
به اون خانمی که دعایی میخواست برای کار ورونق مغازه شون تا پیشرفت کنه
توسیه میکنم حتما سوره بقره کامل با حوسله بنویسه بزاره تو شیشه سرشم باز باشه بعد بزاره تو مغازه پنهان کنه تو خونه هم میشه بزاری انشاالله همه بدهیش رفع میشه روزیش زیاد میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام عزیزم بعد نماز مغرب سوره واقعه بخون برای روزی هستش منم دعا کن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون دوستی که برای افزایش رزق و روزی سوال پرسیده بودند باید بگم ایشان باید سعی کنند نمازشان اول وقت باشه به خصوص نماز صبح و بعد از هر نماز ۱۴ بار ذکر یا جواد الائمه ادرکنی رو بگند. سوره مزمل را هم بخوانند خیلی تاثیر داره در افزایش رزق و روزی. بخصوص ذکر یا جواد الائمه که واقعا خودم امتحان کردم و تاثیر آن را دیده ام.
❤️❤️❤️❤️❤️
دوست عزیزی که مغازه دارید و فروشتون کمه چند راهکار عالی:نیکی و بوسیدن دست پدرو مادر.پرداخت خمس.نماز اول وقت.در امور دنیوی توسل به امام جواد علیه السلام.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای سوالی که پرسیده بودن که مغازه دارند ولی فروشش پائین است هر روز زیارت عاشورا بخونند باصد لعن وصدسلام تا آخر عمر بانیت قربت الی الله ان شاء الله اون حاجتش هم برآورده میشه واینکه هرشب قبل خواب سوره واقعه بخونند وخواندن سوره یاسین درهر روز هم عالیست وهمچنین امید خیر نسبت به پروردگار داشته باشند وبسیار خوشبین باشند نسبت به خدا
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️ #بخش_اول سلام من لیلام چهل و دو سالمه، پانزده سالم بود که مادرم پاشو کرد تو ی
#بخش_دوم
مادرش گفت باشه برید اما اگه رفتید دیگه پاتونو تو خونه من نذارید یا من یا اونا
مصطفی مونده بود چیکار کنه، منم از ترس اینکه خالم باهامون قطع رابطه کنه با وجود اینکه دوست داشتم برم گفتم ول کن مصطفی نمیخواد بریم عمه بابام زیادم واجب نیست
مصطفی اخماش رفت تو هم و هیچی نگفت
گفتم خاله خیالت راحت باشه نمیریم اونجا
گفت باشه پس منم میرم خونه دیگه سفارش نکنم نرید اونجا
دوباره چشم گفتمو رفت، تا پاشو از خونه گذاشت بیرون مصطفی گفت لیلا زود باش آماده شو بریم خونه عمه بابات
گفتم مصطفی اگه مامانت بفهمه قهر میکنه ها
گفت اشکال نداره اونا تدارک دیدن یا نباید قول میدادیم یا حالا که دادیم باید بریم، بعدم از کجا مامانم میخواد بفهمه رفتیم؟ تو نگی نمیفهمه
از خدا خواسته پاشدم زود لباسامو تنم کردم رفتیم مهمونی.
سه چهار شب بعد خالم اومد خیلی توپش پر بود تا درو باز کردم شروع کرد به داد و بیداد گفت مگه من نگفتم نرید مهمونی برای چی رفتید؟
مصطفی گفت نه ما نرفتیم
خاله گفت به من دروغ نگو خواهرم خودش گفت رفتید، تو فکر کردی من حالیم نیست نمیفهمم؟ حالا که بین منو اونا، اونا رو انتخاب کردی دیگه حق نداری پاتو تو خونم بذاری، تو باید بفهمی که فقط حرف منو گوش بدی نه حرف زنتو
خواست بره رفتم خواهش کردم با قهر نره اما گوش نکرد قهر کرد و رفت.
مصطفی شروع کرد با من دعوا کردن گفت مادرت همه چیزو خراب کرده نخود تو دهنش خیس نمیخوره حالا هم بگو خودش بیاد آشتیمون بده
منم فرداش به مامانم گفتم و باهم رفتیم خونه خالم اما خالم منو تو خونه راه نداد فقط مادرمو راه داد، مامانم گفت راضیش میکنه ولی نتونسته بود
از اون موقع چند بار منو مصطفی رفتیم عذرخواهی اما قبول نکرد چند بار بزرگتر فرستادیم بازم قبول نکرد، حدود یک سال و نیم باهامون قهر بود تا اینکه من حامله شدم و بالاخره راضی شد آشتی کنه
اما شرط گذاشت که هروقت هرچی بگه ما بگیم چشم، انگار عقده ریاست داشت
اصلا دوست نداشت پسراش به خصوص مصطفی رو حرفش حرف بزنن، منم که بچه بودم قبول کردم تا اینکه بچم به دنیا اومد، دختر بود دوست داشتم اسمشو ساناز بزارم، پاشو کرد تو یه کفش گفت ساناز دیگه چه اسمیه من ستایش دوست دارم باید اسمشو بزارید ستایش
ما هم از ترس اینکه نکنه دوباره قهر کنه اسمشو ستایش گذاشتیم
دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#چالش_سوم ❤️😍
من تو۱۷ سالگی به همسرم جواب مثبت دادم خواستگار زیاد داشتم
اما وقتی پدرم راجب همسرم صحبت کرد دلم یه حال خوبی بود با اینکه نمیشناختمش
بعدم که اومدن خواستگاری وقتی حرف میزدیم خیلی جوابا یکسان بود همین شد پاسخ مثبت دادم
اولش عین همه زوجای جوان رفتارهمو نمیشناختیم و مشکل داشتیم بخصوص تو دوران عقد اما بعد ۱سال همو کامل شناختیم و الان بعد ۷سال یه دختر و یه پسر دسته گل دارم و از زندگیم راضیم
مام دعوا داریم گاهی با خانواده همسرم مشکلاتی داریم اما همین که من میدونم همسرم دوسم داره و زندگیمونو دوست داره دلم قرصه
❤️❤️❤️❤️❤️
من سال آخر دبیرستان بودم و اهل درس ، اصلا به ازدواج فکر نمی کردم تا اینکه همسرم با یه واسطه اومدن خواستگاری ، اوایل جدی نمی گرفتم و میگفتم همه اینا شوخیه، الان چند ماه به کنکور مگه ممکنه شوهرم بدن؟
خلاصه اینقدر خانواده اصرار کردن که راضی شدم یه جلسه صحبت کنیم البته که من اصلا نمی دونستم چی بگم فقط گفتم من می خوام درس بخونم ایشون هم گفتن باشه من هم کمکتون می کنم حتی قیافه اش رو هم درست و حسابی ندیدم .همین جور الکی الکی ۳ ماه مونده به کنکور نشستم سر سفره عقد.
اینم بگم همسرم طلبه دانشجو بود و شغلی نداشت و قیافه زیبایی هم نداشت.
ولی بعد از ازدواج تونستن استخدام بشن و با اخلاق خوب شون منو عاشق خودشون کردن، ۲۱ ساله کنار هم هستیم و من هر شب قبل از خواب خدا رو به خاطر داشتن شون شکر می کنم و از نظر من بهترین و زیباترین مرد هستن
واقعا تعجب می کنم از بعضی پیامهای اعضا که قیافه و مدرک دانشگاهی و شهر ی که دوست دارن زندگی کنن رو ملاک قرار میدن😳😳
دوستان لطفا دنبال ملاک درست باشید ایمان و تقوا و آدم بودن مهمه، با توکل به خدا و توسل به ائمه زندگی تون رو با کمک هم بسازین ، بعد از چند سال زندگی مشترک به تموم اون ملاکهای جزیی می خندین
❤️❤️❤️❤️❤️
من اصلا شوهرمو دوست نداشتم بخاطر لج بازی و یه دندگی مادرم باهاش ازدواج کردم یه ازدواج زوری هنوزم بعد ۱۵ ساله هیچ علاقه ای بهش ندارم مرد خوب و با ایمانیه ولی اخلاقش بده بلد نیست محبت کنه خسیسه بد دله دست بزن داره هیچوقت دوستش نداشتم فقط از مادرا خواهش میکنم دختراتونو زوری شوهر ندید یه عمر میسوزن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خسته نباشین
من مادر سه تا بچه هستم که آخریش 8 ماهشه بچه ی سالمی هست شیر خوردنش و همه چیش خوبه فقط یه مشکلی هست اینکه نمیتونم بهش غذایی بدم. یعنی از همون 5ماهگی که شروع کردم به دادن غذاهای کمکی خوشش نمیومد صورتش رو میکشید به هم، شاید به زور دوتا قاشق چایخوری فرنی میتونستم بهش بدم. الانم که 8ماهشه همینطوریه یه ذره بخواد لقمه از اندازه عدس بزرگ تر باشه حالت تهوع بهش دست میده غذا وحتی آب خیلی دوست نداره. راستش میترسم بزرگتر بشه براش مشکل پیش بیاد تو غذا خوردن. آیا لازمه که ببرمش دکتر؟ مامانم میگه چون شیرت خوبه احتیاج زیاد به غذا نداره نمیدونم چیکار کنم
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت دوستان خواستم مطلبی عرض کنم اگه راه حلی بود برام بگید جریان ازاین قرارنمیدونم بدبختانه یاخوشبختانه اصلا من شانسی توزندگی ندارم توخونه هرحرفی میزنم به ضرر من به پایان میرسه مثلا سعی میکنم توخونه یکی راراهنمایی کنم حرف حق میزنم میگن حرفت زهر من نمیدونم چطور حرف میزنم که حرف من زهرمن همیشه ازروی حق حرف میزنم هدفم کمک میگن تو حرف نزن ناسلامتی من دختربزرگ خونه هستم پدرومادر هم ندارم چند تابرادروخواهر مجرد دارم سعی میکنم کمک دستشون باشم یروسامانشون بدم چ ازلحاظ کاری وچه ازلحاظ مالی توخونه جنجال میشه توحرف نزن توخوبی کسی رونخواه منم دلم خون میشه میبینم همه پیشرفت کردن مانشستیم خدایی کمکم کنید بگید عیب حرف زدن من چیه لیسانس هم دارم ولی همیشه بحث ودعوا سرمن خالی میشم آدم بد من میشم ازبس فکرکردم روانی شدم امروز هم واسه دوتا داداشم که بی کاربودن ازلحاظ کاری کمکشون میکردم که همه کاسه کوزه سرمن خالی شد ازخونه رفتند ومعلوم نیست سرنوشتم ن چی میشه خواهشن راهنماییم کنید من چکارکنم ممنون
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من 17 ساله ام که عاشق یه فردی شدم که خیلی باایمان و خوب هست و از لحاظ سنی هم بهم می یایم مشکل اینجاست که همسایه ی یکی از اقوام هستند و ایشون من رو اصلا نمیشناسند چیکارکنم؟😢خواستگار هم زیاد دارم اما چون دلم جای دیگه هست همه رو رد میکنم به نظرشما میتونم منتظر بمونم و از یه طریقی خانواده هامون آشنا بشن و ما به هم برسیم؟ یا بی سرانجامه 😞ممنون میشم نظراتتون رو بگید🌺
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#ادامه زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم تو این خونه چون به چشمش میدید مادرش چه بلاهایی سر من میار
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خانم های گل.درمورد اون عزیزی که مادر شوهرش خراب کرده میونه رو.عزیزم شما میگی همسرت خوبه.این یک امتیاز مثبته.پس برای همینم شده باید برای بقای زندگیت بجنگی،ولی نه اون جنگی که فکر میکنی باید با مادرشوهر انجام بدی!!منم دقیقا مشکل شمارو داشتم و دارم با این تفاوت که همسرم قبول نمیکنه به اون صورت😄!ولی روشم رو عوض کردم.وقتی مادر شوهر شما پیش شماست و با کارهاش اعصاب شما رو خورد میکنه،وقتی هم نیست،شما خودت میاریش وسط زندگیت اونم با تعریف کردن رفتارهاش برای شوهرتون!!!همسر شما تا دوباره خودش نبینه و متوجه نشه،قبول نخواهد کرد که مادرش چه رفتار زشتی باشما داره.حالا الآن شما گذشته رو دور بریز.اول از همه ذهن خودت رو از گذشته پاک کن تا اعصاب آروم تری داشته باشی.دوم همسرت رو ببخش چون اون واقعا از چیزهایی که میگی خبر نداره.حالا مرحله ی مهم حیاتی اینکه،شما حتی اگه خدایی نکرده بدترین تهمت ها و ناسزاها رو به شما و حتی خانواده ات گفت،سکوت کن.چون اون دقییییقا با این کارش میخواد شما رو به هم بریزه و زندگی تون رو نابود کنه.اگر پا به پاش پیش بری،به هدفش میرسه!چون مطمئن باش که خدا میبینه و بدترین حالت ممکن بهش برمیگردونه.میتونی وقتی چیزی بهت گفت،همون لحظه زیر لب بگی:[ان الله السمیعُُ بصیر]یعنی خدا میبینه و میشنوه.چه کسی بهتر از خدا که هم خودش شاهده و هم خودش قاضی؟؟همسر شما حتی اگه هم ببینه(همونجور مثل قبل)بازم به اون صورت نمیتونه کاری بکنه ولی خدا قادره که به سزای عملش برسونه اون رو!!!شما هم انرژی تون رو بزارید برای زندگی تون نه دعوا با مادرشوهر!برای همسرتون هم چیزی رو تعریف نکنید چون ذات آدم هیچ وقت عوض نمیشه ونمیدونم تا ابد خودش رو مظلوم جلوه بده. مطمئن باش که شوهرت یه روز متوجه میشه که حق با شما بوده،اون وقته که اعتراف میکنه که اشتباه کرده.درضمن لزومی نداره برید خونه ی مادرشوهرتون وقتی همسرتون نیست!حتی الامکان با همسرتون برید ولی اگر مجبور شدید تنها برید،این گوش در اون گوش دروازه!اصلا به روی خودتون نیارید چون این سوزشش بیشتره. امتحان کردم که میگم😜موفق باشی گلم.اگر خواستی،آدرس ایتای من رو از ادمین بگیر خصوصی بهت آموزش بدم😉من کمکت میکنم به امید خدا.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمين جان برای خانم ۲۴ساله معلم رسمي هستن،عزیزم اگه مادرشوهرتون در نبود همسرت اذیت میکنه و تیکه میندازه،بدون همسرت پیشش نرو،اگه واسه دخترش طلا میخره به خودش مربوطه،اگه واسه جاريت طلا ميخره خودتو بزن به اون راه،فردا بچه دار بشی هم بچتو کمتر از بقیه نوه هاش تحویل میگیره،بازم میخوای حرص بخوري؟؟اون زن به توحسادت میکنه که پسرش دوستت داره،این داغ دلش کم نيستا😉 به همین دلخوش کن،توکلت به خدا باشه،بسپار به خدا،اصلا کاراشو به شوهرت نگو، ببین خدا واست چکار میکنه،به شوهرت بگو بیا یه فرصت دوباره به همدیگه بدیم،ما جوونيم اول راهیم،گور بابای مال دنیا،گور بابای پیشرفت،خودمونو عشقه(هنوز اول راهی اینجور ترسیدی،چجوری میخوای با یکی دیگه ادامه بدی،مگه زندگی بدون این مشکلات هست؟؟)منم مادر شوهرم به شوهرم میگفت طلاقش بده،بعد بچه دار شدم خواهرشوهرمم اضافه شد ميگفتن طلاقش بده بچتو ما نگه می داریم،الان دوتا بچه دارم،به بچه دومم اصلا کادو ندادن،خداروشکر پوستم خیلی کلفت شده،درسته تحویلم نمیگرفتن،حتی قریبه هم ميفهميد بهم بی محلی میکنن،شوهرم ازم دفاع نمیکرد،اما يبار مادر شوهرم بخاطر یه سوتفاهم خیلی بهم فحش رکیک داد،منم قهر کردم، شوهرم مجبورم کرد بريم خونشون یه گوشه نشستم،شوهرم،جلوی مادرش بهم اشاره کرد بیا کنارم بشین،جواب مادرشو اینطوری داد،منم دلم خنک شد،اصلا يبار نگفت دو ساله یه سلام به مادرم نمیکنی،چون خودش فهميدچه خبره،برام همین کافیه،خب بابا مادرشوهرت دوستت نداره،عمدا اذيتت میکنه بزاری بري،بیخیال باش،بیخیال باش،بیخیال،راهش همینه،من سیاست ندارم یعنی چي؟😡خب یاد بگیر،
شوهرتم خودش ميفهمه،اگه جدا بشی حتما خیلی زودپشيمون میشی و آنوقت شاید دیگه دیر شده باشه،اگه جدا بشی همون مادرشوهرت همه جا میگه معلم مملکت عرضه زندگی راه بردن نداشت،اندازه عروس کم سوادمم حاليش نبود،حقم داره
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_دوم مادرش گفت باشه برید اما اگه رفتید دیگه پاتونو تو خونه من نذارید یا من یا اونا مصطفی مونده
#بخش_سوم
دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد..
اگه میخواستیم خرید بریم باید حتما قبلش ازش اجازه میگرفتیم، اگه میخواستیم مهمونی بریم باید اول از اون میپرسیدیم که از طرف خوشش میاد یا نه بعد قرار رفتن میزاشتیم
کم کم مصطفی هم به دستور گرفتن از مادرش عادت کرد، انگار دیگه منو نمیدید اگه میگفتم دوست دارم فلان کارو کنم به حرفم گوش نمیداد باید اول از مادرش میپرسید بعد اون کارو انجام میداد، برای کوچیک ترین چیزا من باید صبر میکردم اجازه مادرش صادر بشه
کم کم که بزرگتر شدم این مسئله عذابم میداد انگار من زن خونه خودم نبودم مثلا اگه فامیل از شهرستان میومد، خونه خودشون غذا نمیداد یهو سرزده میاوردشون خونه ما، منم مجبور بودم تند تند غذا درست کنم تا خجالت زده نشم. یبار بهش گفتم خاله اگه مهمون اومد قبلش بهم بگو بعد بیارشون چون من بچه کوچیک دارم نمیتونم سرزده مهمون میاد خودمو جمع و جور کنم
رک بهم گفت تو هر کار من بخوام میکنی نکنه انتظار داری وقتی عروس دارم خودم جلوی مردم بشورمو بپزم؟ من اصلا خوشم نمیاد خم و راست بشم جلوی این و اون، میارمشون خونه تو تا خودم مهمون داری نکنم
دیگه چیزی نگفتم چون اگه میگفتم باز قهر میکرد.
هر شب میومد خونمون از زمانی که میرسید دستور میداد لباسای مختلف تن ستایش کنیم تا ببینه، اگه خسته بودم یا حوصله لباس عوض کردن نداشتم موقع رفتن مصطفی رو میبرد تو اتاق گله گزاری میکرد و باعث میشد بعد از رفتنشون دعوامون بشه
دیگه کم کم خسته شدم از رفتاراش اما بخاطر زندگیم صبوری میکردم، تا اینکه ستایش ۴ ساله شد، یه روز خالم خونمون بود برای ستایش شیر ریختم تو لیوان گذاشتم جلوش گفتم بخور
یهو برگشت سمت خالم گفت مامانی اجازه میدی شیرو بخورم؟
خالم احساس شاه بودن بهش دست داد گفت آره آره بخور دخترم
اونجا بود که زنگ خطر تو سرم به صدا دراومد، دیگه ستایشم منو به حساب نمیاورد ... خیلی ناراحت شدم تصمیم گرفتم جلوی خالمو بگیرم اما بلد نبودم
یه دوست داشتم اسمش فهیمه بود خیلی زن سیاست مداری بود از زندگیمم خبر داشت، یه روز رفتم پیشش جریانو گفتم
گفتم که دیگه نمیخوام بزارم خالم تو زندگیم ریاست کنه...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین عزیز خواهش میکنم پیام منو بزارین تو رو خدا ،همسر م به من میگه ازت متنفرم ،من کنارش را نمیده هیج جا نمی بره زمان ....وسط کار پامیشع میره ،اصلن به صورتم نگا نمی کنه،به من میگه زنییت بلد نیستی ،اعتماد به نفسم صفر شده ،خیلی داغونم تورو خدا کسی راه کاری داره بهم بگین از این منجلاب بیام بیرون دوتا بچه دارم،همیشع هم فحش میده تحقیر میکنه ،حدود چهار ساله وضعیت زندگی من اینه ،دست بزنم داره،تو این چهار سال خیانت هم بهم کرده ،بچه ها وضعیت روحی خوبی ندارن،هر کس راه کار داره لطفا بگه من چکار کنم نمی خوام بچه ها بچه طلاق بشن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ببخشید میشه پیام منو هم در کانال قرار بدید. من یه دختر هفت ساله دارم که مثل خودم خیلی گرماییه. این روزا که هوا خیلی گرم شده بود حتی وقتی جلوی کولر هم می نشست می گفت گرمه کلافه شده بود در حالی من و بقیه اصلا گرممون نبود انگار درون بدنش گرمه. واقعا نمیدونم چیکار کنم چون سنش کمه می ترسم سرخود بهش عرقیجات بدم کسی میتونه منو راهنمایی کنه ؟
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام .دوسال و نیمه که ازدواج کردم تجربه ای در زمینه بچه داری ندارم .افرادی که اطرافم هستن هم درست راهنمایی نمیکنن.😒یه دختر ۱۸ ماهه دارم قدش۷۷ وزنش ۹کیلو و نیم. اشتهاش کمه.نمیدونم چیکارکنم که خوب غذابخوره . اطرافیانم همیشه بابقیه مقایسش میکنن ک ناراحتم کنن.کارایی هم که برا بچه خودشون انجام دادن که رشد کنن رو برام نمیگن
خانوما لطفا اگه دارویی چیزی میشناسید که بتونه بهم کمک کنه بهم بگید تا انجامش بدم .خدا خیرتون بده.براتون دعا میکنم.
کسایی که مثله منن درد منو میدونن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
من دو تا مشکلی دارم می خواستم از دوستان کمک بگیرم
من بای اینکه زیاد غذا نمی خورم به نظر خودم چاق شدم
قبلا ها لاغر بودم اما چند سالی هست چاق شدم هر بار میرم سراغ ورزش چند روز کار میکنم بعد میزارم کنار.
چند روزه که هر روز 20 تا دراز نشست میرفتم اما با خوردن چیزای چرب دوباره بر میگرده ! سنی هم ندارم اما نمیدونم چیکار کنم
اگر راه حلی دارید لطفا بگید
و اینکه سر زانوی من قهوه ای هست و توی مهمونی ها
برای پوشیدن لباس باز زشته. نمیدونم چیکار کنم سفید بشه! اگر راه حلی دارید که کاربرد داره ممنونم میشم بگید
سپاسگزارم🌱
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام عزیزم
من ۴۰ سالمه و کارمندم، ۱۸ساله ازدواج کردم و یه دختر ۱۰ ساله دارم، شوهرم ۴۲ سالشه و کار آزاد داره. توی این چند سال خیلی مشکلات رو از سر گذروندیم، ورشکستگی شوهرم خیلی اذیتم کرد، خرج خونه افتاده بود گردن من با یه بچه کوچیک، خلاصه که تموم شد و به روال عادی برگشتیم، قبل از ورشکستگی هم شوهرم بخاطر مشکل ژنتیکی تو سن ۳۲ سالگی سکته کرده بود، پنج سال پشت سر هم واسه قلبش آنژیو و بالن شد و سال ششم عمل قلب باز کرد که تمام این مدت ازش مراقبت کردم، وقتی عمل کرد تا دو سال حتی نزاشتم سطل زباله رو بیرون ببره، تو اجاره خونه، خرج خونه، خرج دخترم و همه چیز مشارکت داشتم که به قلبش فشار نیاد، البته مشارکت که چه عرض کنم مثلا ایشون واسه گذاشتن روی رهن خونه وام میگرفتن من قسطاشو میدادم
هرچی بود با وجود ورشکستگی و بیماری و مخصوصا بددهنی و فحاشی ایشون گذشت، تا اینکه حدود سه سال پیش دچار ام اس شدم، البته پیشرونده نیست و تا الان هیچ علامت ظاهری نداشتم، انتظار داشتم بهم دلگرمی بده ولی نه تنها دلگرمی نداد شروع کرد به ایرادگیری از ظاهر من، قبلا میگفت قد بلند نعمته حالا میگه لنگ دراز، قبلا میگفت خیلی خانوما آرزوشونه رنگ چشمای تورو داشته باشن (عسلی روشن) حالا میگه رنگ چشات یجوریه ...
فهمیدم یجا یه خبریه، یکم کاراگاه بازی درآوردم دیدم بعععله با یه خانومی در ارتباطه که دختر اون خانم فقط ۱۲ سال از من کوچیکتره، بهش گفتم ولی زیر بار نرفت گفت اشتباه میکنی
دو سال و نیم اطلاع داشتم که رابطه دارن بالا رفتم پایین اومدم جز بی احترامی و توهین چیزی نشنیدم، بهش گفتم کاری به رابطت ندارم ولی اگه به من توهین کنی دستتو رو میکنم اگه اینکارو کردم طلاق میگیرم چون نمیخوام به اونجاها کشیده بشه.
گفت برو بابا تو روانی هستی به دکترت بگو داروهاتو عوض کنه، در صورتی که من اصلا دارو نمیخورم شش ماهی یه آمپول میزنم
خطی که دست اون خانوم بود به نام شوهرم بود از طریق یه آشنا پرینت تماس و پیامشون رو گرفتم، قرارهایی که گذاشته بودن همه چیز تو پیامها بود
کلی داد و بیداد و دعوا راه افتاد زنگ زد به زنه گفت بیا به زن من بگو تو از من طلبکاری اونم تا اومد حرف بزنه گفتم ازش طلبکار بودی واسه همین واسش نوشتی عشق دلم؟
وقتی دید دستشون رو شده زنه شروع کرد تهدید و فحاشی، یه آقای گولاخ رو یه مدت فرستاده بود دنبالم، بگذریم که دو ماه نشستم تو خونه تا زنیکه دست از سرم برداشت، تقاضای طلاق دادم، همه مهریه و حق و حقوقم رو بخشیدم چون گفت اگه مهریه بخوای طلاقت نمیدم
همه کارهامون رو کردیم، باید بریم محضر واسه صیغه طلاق، حالا که به اینجا رسیده میگه تو منو آواره کردی، میتونستی گذشت کنی؟
یعنی ۲ و نیم سال گذشت کم بود؟ این مدت رو بدونی یه زن دیگه هم هست ولی شوهرت بگه تو روانی شدی توهم زدی؟
اون خانوم منو تهدید کرد کاری باهات میکنم که یه پات تو کلانتری باشه یه پات تو دادگاه
حالا بهم خبر رسیده که دخترشو با یه پسر خلافکار گرفتن، میگه چقدر پول دادی؟
فکر میکنه من باعث گیر افتادن دخترش شدم در صورتیکه دخترش کلی پرونده داره ، همش میگه تو لج کردی و داری دخترمو بدبخت میکنی، بگذر و بشین سر زندگیت، همه مردا از این کارا میکنن ولی زنهاشون مثل تو اینکارو نمیکنن
میگم خب اونا بدبختن راه به جایی ندارن که صداشون درنمیاد من دستم تو جیب خودمه
مدام میگه تو مقصر این طلاقی اگه گذشت کنی همه چیز تموم میشه، همش کابوس میبینم، دو و نیم سال بخشیدم و فرصت دادم، چکار کنم؟
تو این مشاجرات دخترم خیلی آسیب دید، میخوام لااقل اون در آرامش باشه، بخدا موندم چیکار کنم؟ فقط امضای آخرش مونده
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
گفته بودم پیش از این، گلخانه ی رنگ من است
حال می گویم جهان، پیراهن تنگ من است
استخوان های مرا در پنجه، آخر خرد کرد
آنکه می پنداشتم چون موم در چنگ من است
دوستان همدلم ساز مخالف می زنند
مشکل از ناسازی ساز بدآهنگ من است
از نبردی نابرابر باز می گردم! دریغ
دیر فهمیدم که دنیا عرصه ی جنگ من است
مرگ پیروزی است وقتی دوستانت دشمن اند
مرگ پیروزی است اما مایه ی ننگ من است
از فراموشی چه سنگین تر به روی سینه؟کاش
پاک می کردی غباری را که بر سنگ من است
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خسته نباشین من مادر سه تا بچه هستم که آخریش 8 ماهشه بچه ی سالمی هست شیر خوردنش
#پاسخ_اعضا ❤️
در جواب اون خواهری که بچشون بالا میاره و غذا دوست نداره ، حتما دکتر گوارش اطفال ببرید که مطمئن بشید بچه تنگی مری ندارد ، یا به موادی مثل شیر حساسیت ندارن ، بعد هم باید با بعضی از بچه ها خیلی با صبر و حوصله برخورد کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️
در جواب خانمی که بچش غذا نمیخوره مادرت راست میگه شیرت مقوی و بچه رو سیر میکنه دقیق عین پسرم که ماشاالله تپل سر حال بود ولی میل به غذا نداشت اصلا زورش نکن من سفره پهن می کردم می زاشتمش سر سفره اولا که خیلی غذامون می ریخت بهم ولی دعواش نمی کردم قاشق ظرف پلاستیکی گذاشته بودم جلوش برا خودش پخش پلا می کرد ولی می دیدی این مابین یه دونه برنجم می خورد من شوهرم غذا مونو از سفره جمع میکردیم می خوردیم🙊سیب زمینی بزرگ سرخ کن بزار جلوش خودش دونه دونه کم کم بر میداره ماکارانی اینا بزار جلوش یه زیر سفره بزرگم پهن کن بزار خودش با غذا بازی کنه خودش بخوره کم کم اشتهاش باز میشه مزه ها برنامه زیر دندونش اصلا نگران نباش عزیزم به زورم بهش نده💋
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
خطابم به آن خواهر ۲۴ساله هست که در خانه
پدرم سختی کشیدند شما دچارافسردگی
واضطراب ووسواس فکری عملی شدید
واین به خاطر فرسایش جسمی و روحی است
واحتمالا افسردگی بعداززایمان زمینه ساز بوده
است باید تحت نظر پزشک باشید ویابه مشاور
رجوع کنید خواهرم
❤️❤️❤️❤️❤️
اون. خانمی که. فرمودندوقتی. حرف حقی میزنم میگن توچیزی نگو توهم کاری باهاشون نداشته باش عزیزم تودلسوزهستی ولی اگربه حرفت اهمیت نمیدن توهمـ خودت خسته نکن بچسب به زندگیت. بادوستان خوبت حرف بزن
❤️❤️❤️❤️❤️
اون دختر خانمیکه ۱۷ سالشه و عاشق همسایه شون هست. پیشنهاد میکنم یه اقایی که مطمئن هست بفرستید که بره پیش اون اقا بعد که سر صحبت باهاش باز کرد در ادامه راجب ازدواج باهاش صحبت کند و شما رو بهش پیشنهاد بده البته باید طوری وانمود کند که نفهمد از طرف شما داره پیشنهاد میده بعد اگه تمایل بشما داشت علاقمند بشما بود بیاد خاستگاری و الا اگه علاقه و تمایلی بشما نداره دیگه شما ازش دل بکنید و خاستگارهاتون رو رد نکنید و با شخص دیگری ازدواج کنید
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام و خدا قوت به ادمین عزیز برای کانال خوبتون در جواب اون خانمی که دختر ۱۸ ماهه دارند عزیزم شما دو بار در هفته برای دخترتان شیر برنج بپزید خیلی برای رشد واستخوان فرزندان خوبه نصف پیمانه برنج نیم دانه یک ساعت خیس کنید و بعد با آب خوب بپزید( مثل برنجی که برای شعله زرد پخته میشود ) سپس به آن یک لیوان شیر اضافه کنید یک قاشق کره کمی هم نمک شور نشود صبر کنید تا شیر کاملا تمام شود و پخته شود کمی که سرد شود به کودک خود بدهید این غذا کاملترین غذا برای کودکان هست و گوشت قرمز گوسفند یا ماهیچه چرخ کنید وبا آن دمپخت درست کنید پیاز کوچک را کمی تفت بدهید کمی گوشت هم به آن اضافه کنید ( میتوانید یک گوجه کوچک یا هویج هم اضافه کنید ) زرد چوبه ونمک وبعد برنج هم اضافه کنیدومقداری آب که خوب پخته شود و مقداری جعفری خشک یا تاز ه هم به روی برنج بریزید وآن را دمپخت کنید من برای هر دو فرزندم درست میکردم خیلی دوست داشتند و وزن خوبی هم داشتند اگر تخم مرغ آب پز هر روز به فرزندتان بدهید اشتهایش کور میشود و بچه میل به غذا ندارد چون سنگین هست سعی کنید در هفته دوبار به کودکتان بدهید انشاالله که مفید باشه براتون و دختر گلتون هم سالم و سلامت باشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
خدمت خانومی که دختر گل 7 ساله شون خیلی گرمایی ان بگین که شربت خاکشیر درست کنن هر روز یک لیوان به بچه بدن بخوره
بنا ب خواست بچه بیشتر از یک لیوان در روز هم میتونن بدن بخوره چون ضرری نداره
خاکشیر کبد رو خنک میکنه و وقتی که گرمی کبد از بین بره باعث تپل شدن هم میشه
فرمودن که نمیخوان عرقیجات مصرف کنن شاید ضرر داشته باشه
باید بگم اینطور نیست
عرقیجات با طبع خنک اصلآ ضرر ندارن حالا شاید عرقیجات با طبع گرم برای یه عده به دلایلی ضرر داشته باشه
اما طبع خنکشون هیچ ضرری نداره اونم توی تابستون
از عرق کیالک و کاسنی میتونن استفاده کنن
بنا به تمکن مالیشون میتونن هفته ای یک یا دوبار بعد از دوش گرفتن دخترشون عرق شاتره بریزن مثه آب دوش روی سر و بدن دخترشون و دیگه آبکشی نکنن تا کمی از حرارت بدنش کم کنه
شربت آبلیمو و تخم شربتی هم خیلی خنکن برای گرما زدگی و رفع گرمای درونی خیلی خوبن
حتمآ امتحان کنین ضرر نداره
اما اگر دخترشون تعریق دارن اینجا دیگه بحث تفاوت داره ها
باید حتمآ یه چکاپ بشن تا حتمآ خیالشون از بابت خدای نکرده تیروئید و ... راحت بشه.
ان شاءالله که داغ دختر خانوم گلشون رو نبینن🌺🌹❤️
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_سوم دیگه انگار خوشش اومده بود برای هر چیزی باید نظر میداد.. اگه میخواستیم خرید بریم باید حتم
#بخش_چهارم
یه دوست داشتم اسمش فهیمه بود خیلی زن سیاست مداری بود از زندگیمم خبر داشت، یه روز رفتم پیشش جریانو گفتم
گفتم که دیگه نمیخوام بزارم خالم تو زندگیم ریاست کنه...
گفت آفرین الان خوب شد، این چند سالم بیخودی کوتاه اومدی اگه از اولش از قهر کردنش نمیترسیدی الان انقدر توسری خور نبودی.
گفتم آخه میترسیدم باهامون قهر کنه رفت و آمد نکنه..
گفت نهایت یه مدت قهر میکرد ولی در عوض میفهمید مسجد جای.... نیست.
حرفشو قبول داشتم گفتم حالا تو میگی چیکار کنم؟ میترسم هیچوقت دیگه مصطفی و ستایش به حرفم گوش نکنن، کاملا منو کلفت فرض میکنن، فقط کاراشون با منه اگه حرفی بزنم گوش نمیدن..
گفت نگران نباش، اگه کارایی که میگمو انجام بدی دوباره میشی خانم خونه خودت.
گفتم زودتر بگو چیکار کنم
گفت اول باید به شوهرت بفهمونی که زن اون خونه تویی نه مادرش، نهایت یکی دو بار دعواتون میشه ولی در عوض شوهرت میفهمه توام هستی، بعدش بشین با دخترت صحبت کن بهش بگو اگه بخواد حرفتو گوش نکنه میدیش به مادربزرگش.
حرفش به نظرم غیر منطقی اومد گفتم آخه اون هنوز بچس چه میفهمه این چیزارو؟
گفت اگه نمیفهمید به حرف مادربزرگش گوش نمیداد پس میفهمه.
گفتم خب آخه مشکل مادرشوهرمه مدام دستور میده اونو چیکار کنم؟
گفت اونم دستور میده تو بگو نمیتونم انجام بدم، هربار یه بهانه بیار آخرش خسته میشه ول میکنه.
دو دل بودم حرفشو گوش بدم یا نه اما چاره نداشتم، واسه مصطفی و ستایش اندازه ارزن ارزش نداشتم
برگشتم خونه یه ساعت قبل از اومدن مصطفی، خالم اومد تا رسید گفت لیلا زودباش برام چایی دم کن من امروز خیلی خسته شدم
گفتم یه ساعت دیگه مصطفی میاد اون موقع دم میکنم دور هم بخوریم
گفت نه من میگم الان دم کن
گفتم من الان دستم بنده نمیتونم دم کنم اگه خیلی عجله دارید خودتون دم کنید
گفت چرا بلبل زبونی میکنی؟ تا وقتی عروس دارم چرا خودم چایی دم کنم؟
حرصم در اومد گفتم خاله عروس آوردی کلفت که نیاوردی من الان کار دارم اینجا خونه پسرته راحت باش خودت چایی دم کن
شروع کرد به غر زدن به مادرم و پدرم فحش داد
یهو ترسیدم گفتم نکنه دعوا بشه جوابشو ندادم
رفت پیش ستایش نشست، یکم که گذشت گفت لیلا زود لباس بیار تن ستایش کن
گفتم لباسش تمیزه احتیاج نداره
گفت من میگم احتیاج داره تو بیار کاریت نباشه
رفتم یه لباس از تو کمدش برداشتم بردم دادم بهش
گفت تنش کن چرا میدی به من؟
گفتم شما تنش کن من کار دارم وقت ندارم.
گفت یعنی چی وقت ندارم؟ مگه چیکار میکنی؟
گفتم غذا درست میکنم
گفت وقتی من بگم باید غذا رو ول کنی بیای کارو انجام بدی
جوابشو ندادم رفتم به کارم رسیدم، دیگه حرفی نزد....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام عزیزم من ۴۰ سالمه و کارمندم، ۱۸ساله ازدواج کردم و یه دختر ۱۰ ساله دارم، شوهرم
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام ممنون از کانال خوبتون در پاسخ به خانمی که شوهرش میگه خانمی بلد نیستی عزیزم به از فایلهای صوتی دکتر پوراحمدخمینی استفاده کنید خصوصا هنرزن بودن کمک زیادی بهتون میکنه به کانال تربیتی همسران خوب مراجعه کنید موفقیت شما در گرو تلاش و صبوری شماست
❤️❤️❤️❤️❤️
در رابطه با خواهر معلم ۲۴ ساله عزیزم شما که معلمی و الگو فرزندان جامعه چطور نمیتونی بامادر شوهرت کنار بیای اون وقتی تو رو کنار پسرش ببینه و لبخندتو و ارامشتو ببینه از صد تا توهین و فوش براش بیشتر ه شما باید شوهرتو جزب خودت کنی که حیله و نیرنگ مادر شوهرتون به جایی نرسه خدای نکرده شما همسر خائن یا معتاد نداری که سخت باشه کنار امدن باهاش تو همسر خوبی داری پس بخاطر همسرت که شده برای زندگیت بجنگ و رفتار مادر شوهرتو بسپار به خدا و مطمئن باش وقتی ارامش زندگیتو ببینه باز اون رفتار قبلشو نشون میده و شوهرت میفهمه که مادرش فیلم بازی کرده و یه تشکر از دوستان که درباره شما بوده که راه های خوبی پیشنها دادن دارم که تنها راه طلاق نیست بجنگید برای زندگیتون و یه خواهش به دوستان لطفا پیشنها طلاق ندین همه زندگی ها پستی بلندی دارن
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواهر عزیز اولا خدا صبر بده به همه کسانی که خیانت دیدن و کنار امدن با همسران خیانت کار واقعا سخته چه زن باشه چه مرد اما خواهر گلم تجربه ایی که من دارم تقریبا مثل تجربه شماست و من بیمار بودم و همسرم سالم و خیانت ها و کتک ها و چندین سال بخاطر رابطه هاش کتک میخوردم فوش میخوردم اما فقط به خدا متوسل شدم بعد از ۱۵ سال خدا بهم رو کرد و شوهرم فهمید چه اشتباهاتی میکرد و شکر خدا ۴ ساله به ارامش رسیدم و فقط بخاطر بچه هام کوتاه امدم شما هم تنها راه حلتون طلاق نیست و واقعا خواهش میکنم از دوستان پیشنها طلاق ندن چون تو هر زندگی تو هر خانه ایی مشکلاتی هست و ادم بی درد و بی عیب وجود نداره شما هم بهتر اول به خدا و امامان متوسل بشی که راهی جلو پات بزارن و کار به طلاق نکشه چون اسیب طلاق تا اخر عمر گریبان شما و فرزندتونو میگیره شما باید بجنگی برای زندگیت و نزاری یکی از راه برسه و زندگیتو همسرتو از تو بگیره کمر همت ببند و اول باید تعهد سفت و سختی بگیری یا چیزی به نامت کنه و کلا جوری باشه که ترس برگشتن به اون زن را داشته باشه و از صفر شروع کن گذشته رو بزار کنار و با محبت تلاشتو بکن این یه طوفان تو زندگیت تو باید بتونی به سلامتی از این طوفان گذر کنی خواهر عزیزم لطفا فکر طلاق و نکن و برای شوهرت بجنگ اون زن شوهرتو خام کرده بخاطر فرزندت تلاش کن اما این بار برو پیش مشاور و از اون کمک بگیر.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#ادامه زن منو اذیت کنید دیگه پامو نمیزارم تو این خونه چون به چشمش میدید مادرش چه بلاهایی سر من میار
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام و خسته نباشی ب همه اعضای گروه.
خانم معلمی ک مادرشوهرش زندگییشو خراب کرد خیلی ناراحت شدم واقعا واسم سواله براچی مادرشوهرا اینجورین یعنی راضی ب خوشبختی پسرشون نیستن؟عزیزم میگی پیش شوهرم مهربونه و مظلوم نمایی میکنه توهم همینکارو انجام بده حتی بیشتر ولی وقتایی ک تنهاایی بهش توجه نکن و بها نده حرفاشو هم ضبط کن بزار واسه روز مبادا
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برای اون خانمی که با مادر شوهرش،مشکل داره ودر آستانه طلاق است
عزیزم چقدر شما انسان ضعیفی هستی که داری زندگی تو به یک زن مثل خودت میبازی و خودت رو بدبخت میکنی با همسرت حرف بزن و علی الظاهر بهش بگو که اشتباه کردی وزندگی ات را دوست داری بعد با سیاست نه جنگ و دعوا شوهرت رو به سمت خودت بکش اون داره با چرب زبونی زندگی تو رو خراب میکنی خودت هم داری با عصبانیت و جنگ وجدال خراب ترش،میکنی رابطه اون را با همسرت خیلی عالی کن وبه مدتی به حرفهای مادر شوهرت اصلا اهمیت نده بعد آرام آرام چنان همسرت رو به سمت خودت بکش،که همسرت خودش از تو دفاع کنه وبه هیچ وجه خودت رو با مادر شوهر ت در گیر نکن
خیلی زرنگ تر از این حرفها باش،ببینم چی میکنی کمی غرورت رو جلوی همسرت کنار بزار تا موفق شوی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد اون خانمی که مادرشوهرشون باعث اختلاف و جدایی در زندگیشون شده میخواستم بگم دو دستی بچسب به زندگی و شوهرت شما هم سیاست به خرج بده ، بدی مادرش رو پیش همسرت نگو حتی با اینکه سخته ولی خوبیشو بگو طوری نشون بده که دوستشون داری و برای خانواده همسرت احترام قائلی اگر میدان را خالی کنی مطمئنا کسی که ضرر کرده شمایی و بدون مادرشوهرتون خوشحال خواهد شد از جدایی شما میدونم سخته و اذیت میشید ولی برای زندگیت بجنگ کاری کن که تو دل همسرت عزیزترین باشی . ان شاالله مشکلاتتون حل بشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت حبیبه خانم عزیز ودوستان همراهان کانال اون خانمی که با مادرشوهر شون مشکل داشتن الان میخوان جدا بشن معلم رسمی بودن عزیزم طلاق هیچ خوب نیست توهم سیاست داشته باش اصلا نه بد مادرشوهرت بگو نه خوبش فقط سکوت کن به شوهرت محبت کن فقط دور شوهرت باش مادربزرگم همیشه میگفت مادر مرد مثل گربه هست هرجا نازش کنن شکمشش سیر کنن اونجا اُتراق میکنه ولی ما زنا زود از کوره در میریم عزیزم به خودت شوهر ت ی فرصت برای زندگی بده شاید جدا شدی وهیچ وقت دیگه طعم عشق نچشیدی یا کسی که مثل شوهرت باشه اصلا مادرشوهرت ندید بگیر فقط زندگیت جمع کن شوهرت بکش سمت خودت با سیاست های زنانه .دلبری .حرف شنوی ...ی مرد در توانش نیست هم زمان در دو جبهه زنونه بجنگه یکی مادر خواهر یکی زنش این میشه دو جبهه عاقلانه تر تصمیم بگیر
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام برا اون خانومی که مادرشوهرش اذیت میکنه خیلی ناراحت شدم یاد گذشته خودم افتادم خیلی اذیت شدم خیلی اما موندم همه دلخوشیم بچه هام بودن زمان همه چیرو درست کرد خدا رو شکر اگه شوهرتون ارزش داره بمونید وبجنگید این روزا میگذره همونجور که شوهرتون برای به دست آوردن شما با همه جنگید به این راحتی ازدستش ندید باتشکر
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درمورداون عزیزی که گفتن مادرشوهرنامردش باتبعیض وگریه وزاری زندگیشونابودکرده خدالعنت کنه آدمای پستی که بین دوتاحلال جدایی میندازن خداازشون نگذره من چندتاتوصیه دارم اولازیارت عاشوراودعای علقمه روبعدازنمازصبح بخون وبگوخدایافلانی روبه تووامیگذارم خداخودش حق اون ظالموکف دستش میزاره دوما7بارسوره نورروبخون به نیت رفع تهمت خداخودش فتنه ی اون ظالموآشکارمیکنه وهمه متوجه بی گناهیت میشن سومابرای محبت قبل ازطلوع آفتاب به نیت محبت بین خودت وشوهرت تا7روزآیه الکرسی روبخون وبین دوعین یشفع عنده نیت محبت کن به اسم خودت وشوهرت خیلی مفیده وتاسه روزمزمل روبه شربت بخون وبخورون اثرزیادی درمحبت حلال داره انشاالله مشکلت حل شدبگوکه خوشحال شیم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بخش_چهارم یه دوست داشتم اسمش فهیمه بود خیلی زن سیاست مداری بود از زندگیمم خبر داشت، یه روز رفتم پی
#بخش_پنجم
مصطفی که اومد شام خوردیم بعدش خاله بردش تو اتاق، فهمیدم میخواد بهش بگه من حرفشو گوش ندادم
همینم شد، وقتی از اتاق اومدن بیرون مصطفی رنگش شبیه لبو شده بود، خیلی عصبانی بود گفت لیلا بیا تو اتاق ببینم.
ترسیدم اما رفتم تو اتاق، گفت لیلا تو چرا امروز به حرف مامانم گوش ندادی لباس تن ستایش کنی؟
گفتم چون لباسای ستایش تمیز بود نیاز نبود عوض کنم.
گفت حتی اگرم کثیف نبود چون مادرم گفته باید عوض میکردی
گفتم چرا باید عوض میکردم؟ مگه عقلمو از دست دادم که لباس تمیز و عوض کنم؟
گفت این حرفا چیه؟ وقتی مادرم گفته حتما دلیلی داشته
گفتم منم حرفی نزدم لباس دادم گفتم خودش تنش کنه
عصبانی شد گفت مگه مادرم کلفت توئه
از حرفش کفرم دراومد گفتم مگه من کلفت اونم که هرچی میگه گوش بدم؟
گفت اون بزرگترته، مادرمه گردنمون حق داره
گفتم مادرته درست اما زن این خونه منم، تو همیشه حرف مادرتو گوش میکنی حرف منو هیچی حساب میکنی
گفت چون حرف حساب نمیزنی که گوش کنم، مامانم همیشه حرفای درست و حسابی میزنه
گفتم پس بشین با مامانت زندگی کن چون من دیگه حوصله دخالتای اونو تو زندگیم ندارم
بعد از اتاق رفتم بیرون به مادرش اخم غلیظی کردم، لباس پوشیدم به ستایش گفتم بیاد لباس تنش کنم
مادرش گفت کجا میری؟
مصطفی گفت میره خونه مادرش آدم شد برمیگرده
گفتم حالا وایسا من تو رو آدم میکنم
ستایشو صدا زدم لباس بپوشه ببرمش، داشت میومد که خالم گفت ستایش تو حق رفتن نداری
بچم موند تو دوراهی، گفتم ستایش بدو لباس بپوش بریم
ستایش گفت آخه مادرجون اجازه نمیده
عصبانی شدم گفتم من مادرتم من میگم بیا آماده شو
خاله گفت نه تو هیچ کارشی من بزرگتر این خونم من میگم ستایش نباید بره
همون موقع ستایش رفت نشست، گفتم ستایش یادت باشه که به حرف من گوش ندادی من میرم دیگه هم نمیام ببینمت
شروع کرد گریه کردن، دلم براش سوخت اما باید یه جا جلوی خاله رو میگرفتم
رفتم خونه مادرم حتی مانع رفتنم نشدن، وقتی رسیدم خونه مامانم جریانو بهش گفتم خیلی ناراحت شد حقو بهم داد گفت خالم از جوونی دوست داشته فقط دستور بده.
اون شب با همه دلتنگیم برای ستایش گذشت.
فردا صبح زود مصطفی ستایشو آورد جلوی در خونه، مامانم میخواست بره سرکار کسی نبود بچه رو نگه داره گفتم من ستایشو نگه نمیدارم ببر بده خانم خونت نگه داره
گفت مسخره بازی در نیار بچه خودته نگهش دار
گفتم نه اگه بچه من بود به حرفم گوش میکرد بچه کسیه که حرفشو گوش میکنه....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام ادمین جان تروخدا لطفا پیام من رو در کانال بزارید تا اعضای محترم و هموطنان عزیز کمکم کنند ما در اهواز زندگ میکنیم
من یک پسر دارم ۱۸ سالشه سال ۹۷ شب عید فطر پسرم وقتی ۱۶ سالش بود شب رفت بیرون با دوستش باباش سرکار بود و خبر نداشت که رفته بیرون منم نتونستم جلوش رو بگیرم و رفت بیرون منم مدام بهش زنگ میزدم و میگفتم زود بیا و میگفت الان دارم میام به دروغ ساعت دو نصف شب بهم زنگ زد و گفت که مامان نترس فقط بیا بیمارستان رازی که در اهواز بود گفت بیا بیمارستان منم خیلی ترسیدم و با دخترم رفتیم بیمارستان وقتی رفتم پسرم گفت وقتی در پارک ساحلی روی نیمکت قسمتی که هیچ کس نبوده و خلوت بوده نشسته بودن که دو نفر به خودش و دوستش حمله کردند که با قمه ( نوعی چاقو که خیلی بزرگ هست) با قمه اره ای بهشون حمله کردند و گفتند که گوشیشون رو بهشون بدن کسی که به دوستش حمله کرده بوده با دسته ی قمه به دست دوستش میزنه دست دوستش بیهس میشه و بعد گوشیش رو میبره و کسی هم که به پسرم حمله کرده بوده میگه گوشیت رو بده که پسرم نمیده و دزد میخواد با قمه ی اره ای به شون پسرم یعنی در واقع قلب پسرم بزنه که پسرم با دست چپش با انگشتاش قمه اره ای رو میگیره که به شونش نزنه به همین صورت و بعد قمه رو میکشه و میسابه روی انگشتاش و بعد فرار میکنه بعد پسرم میفهمه که نمیتونه دستش رو تکون بده و آمبولانس میاد و پسرم رو به بیمارستان میبره پسرم سه تا از انگشتاش تاندون هاشون پاره میشه و یکی دیگه از انگشتاش هم زخم میشه پسرم دست چپش که دست کاریش بوده این اتفاق براش میفته و بعد همون شب دستش بخیه میشه که دکتر گفت باید سریعا عمل بشه فردای اون روز پسرم دستش کاریش سه تا انگشتاش رو عمل میکنه و یکیش هم که زخم بوده بخیه میشه ما بیست میلیون برای این اتفاق خرج میکنیم با کلی بدهی و قرض پولش رو جور میکنیم که اون موقع بیست میلیون پول یک پراید بوده همون شب دزدان چند سرقت دیگه در همون پارک انجام داده بودن که با یک موتور سرقتی پیدا میشن و دستگیر میشن پسرم اونا رو شناسایی کرد در پاسگاه پسرم بعد از کلی رسیدگی و فیزیوتراپی دستش بهتر شد ولی هنوز بعداز دو سال دستش کج و مثل قبل نیست و نمتونه مثل قبل با دست کاریش که آسیب دیده کاری رو انجام بده بعداز اون ماجرا پسرم افسرده شده و با پدرش بحث داره ما شکایت کردیم و هنوز مشکلمون حل نشده رای به نفع ما صادر شد و دیه ۱۰۱ میلیون و دو سال زندانی بریده شد که خانواده دزد ها وکیل گرفتن و وکیل اعتراض زده که از کجا معلوم که پسرم راست میگه که همون شخص وشاید اشتباه کرده به همین دلیل قاضی بعد از دو سال گفت که باید شاهد بیارید در صورتی که نامه پزشک قانونی و مدارک وجود داره اما میگه باید شاهد داشته باشین و الان بعد از دو سال شاهد ماا رفته ترکیه ولی پسرم گفت که شاهد دارم و وقتی اومدن بیرون وکیل اونا به پسرم گفت که بیا و صلح و سازش کن و حالا احضاریه دادگاه اومده که تا ده روز دیگه باید بریم دادگاه شاهد رو هم ببریم اگر ساهد نبریم پرونده بسته میشه شوهرم میخواست وکیل بگیره و دور کاراش هستیم میخواستم اگه وکیل هستید یا تجربه دارید و میتونید کمک کنید لطفتون رو دریغ نکنید و ممنون میشم راهنمایی کنید که چیکار کنیم و چطور از خودمون دفاع کنیم چون شاهدمون نیست و رفته خارج چطور میتونیم بدون شاهد ثابت و دفاع کنیم ممنون میشم کمکم کنید واقعا بع راهنمای احتیاج داریم ثواب میکنی ممنون
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••