eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.6هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و اینکه خانومای کانال بتونن بنده رو راهنمایی کنن. من حدودا ۵ ساله با خانومم ازدواج کردیم، علارغم تمام مشکلاتی که سر راهمون سد شد بهم رسیدیم. زندگی خیلی خوبی داشتیم و یه دختر شیرین زبون هم واسم آورده. ما هم محله ای بودیم. حدودا ۸ ماه قبل رفتیم مسافرت، تو مسیر برگشت دعوامون شد و من خیلی عصبی شدم و برگشتم بهش گفتم اگه من نمیگرفتمت سگ هم تو رو نمیگرفت.. خانومم که اصلا توقع این حرفو نداشت رنگ از رخسارش پرید. با صدای لرزون گفت رسیدیم خونه کارای طلاق رو انجام میدم و حرف همه رو به جون میخرم. من که تازه به خودم اومده بودم فهمیدم چه غلطی کردم، کلی التماس کردم به پاش افتادم که این کارو نکنه… حرفی نزد، ما رسیدیم خونه، تو مسیر همش سرسنگین بود حرفی نمیزد تو خودش بود و فقط اشک میریخت. من خیلی ناراحت شدم بابت این رفتارم اما خب دیر شده بود. رسیدیم خونه و یک هفته بعد فهمیدیم دوباره باردار شده و من کلی خوشحال بودم اما اون نبود. هنوز باهام حرف نمیزد و سرد بود و من کلافه هرکاری میکردم به چشمش نمیومد و ناراحت بود از دوباره باردار بودنش. انقدر این جمله روحش رو عذاب داده بود که آخرای ۴ ماهگی به دلیل نامشخصی دردش گرفت و به طرز خیلی بدی بچمون سقط شد. دو شبانه روز درد کشید و همش تو خونه فریاد میزد از شدت درد و اصلا نمیذاشت من نزدیکش بشم همچنان ناراحت بود و من ناراحت که کاری از دستم برنمیاد. بعد از ترخیص از بیمارستان اومدیم خونه. یک ماه بعد تولدش بود سعی کردم سنگ تموم بذارم براش هدیه انگشتر گرفتم و ۳ میلیون نقدی کادو بهش دادم نذاشتم از صبح تولدش هیچ کاری کنه صبحانه خودم آماده کردم ناهار سفارش دادم و... شب دخترمو فرستادم بره پیش خواهرم شب بمونه. انگاری خانومم فراموش کرده بود همه چی رو خوب شده بود اما آخرش زد زیر گریه و گفت من نمیتونم فراموش کنم نمیتونم ببخشمت نمیتونم مثل قبل باشم تو با اون جمله تمام تصورات منو نابود کردی و کلی گلایه کرد و رفت خوابید. من دیگه چجوری بگم متاسفم چجوری بگم غلط کردم گوه خوردم منو ببخشه مثل قبل بشه ، برای ناهار منتظرم بمونه، دلم لک زده واسه ۸ ماه قبل، چجوری اون جمله رو از ذهنش پاک کنم نمیدونم. اینجا اکثریت خانوم هستن شاید بتونن منو راهنمایی کنن. من تا حالا اصلا دست روش بلند نکردم و نمیکنم چون بی نهایت عاشقشم. یه زن تمام عیاره واسه من خانومه کدبانو مادر خوب بافرهنگ من خیلی چیزا ازش یاد گرفتم. میخوام زندگیمون مثل قبل رنگ و بو بگیره. بگین من چیکار کنم؟ ایدی ادمین 👇👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد پاسخ های بلند در کانال قرار نمیگیرد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ #پرسش سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و اینکه خانومای کانال بتونن بنده رو راهنمایی کن
❤️ سلام آقای محترم هر انسانی هنگام عصبانیت باید بتونه جلوی خودشو بگیره و هر حرفی به زبون نیاره که دل همسرشو بشکونه . مخصوصا ک با تعریفهایی که کردی خانوم خوبی هم داری باهاش حرف بزن بگو برات چیکار کنم، ببین اون چی میخواد حرف دلش چیه اگر نه شماهم باهاش ۲ الی ۳ رور سنگین باش چون روی خودم این طرز برخورد جواب داده چون هرچی سمت کسی میری بیشتر دوری میکنه البته اینطور ک مشخصه دل خانومت شکسته درکش میکنم (ولی اگ من بودم با این برخورد شما میبخشیدم بالاخره انسان جایزالخطاس) ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام یک سوال اعتقادات مذهبی خانومتون چه طور هست؟ اگر بتونید از یک روحانی یا یک واسطه از کسانی که روی همسرتون تاثیر گذاری دارند کمک بگیرید اگر ما بدانیم که همه ی ما پر از خطا و اشتباه هستیم و معصوم نیستیم همه نیازمند بخشش خدا هستیم و اگر خدا بخواهد با عدالت با ما بر خورد کند بیچاره میشویم لذا از خدا میخواهیم که با فضل و بخشش با ما بر خورد کند و فرمودند گذشت داشته باشید تا خدا هم از شما بگذرد این را باید بدانیم که با گذشت بزرگ میشویم این را باید بدانیم که امکان دارد از ما هم خطایی سر بزند آنچه مهم هست اینه که کسی که خطا کرده اگر پشیمان از خطای خود باشد کافیست البته این مطالب رو خودتون مستقیما نباید به ایشان بگویید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ به همسرتون بگید که: " میخوام یه واقعیتی رو بهت بگم ولی روم نمیشه و وانمود کنید که واقعا رو تون نمیشه و گفتنش براتون سخته ویه کم کشش بدید تا حسابی کنجکاو بشه بعد بهش بگید که راستش من تو رو از خودم سر تر میبینم به همین خاطر وقتی با هم حرفمون میشه میترسم تو به ذهنت بیاد که اگر به من دل نبسته بودی میتونستی موقعیتهای بهتر از من برا ازدواج داشته باشی اونروز ناخودآگاه خواستم حرفی بزنم که مثلا ارزش خودمو پیشت بالا ببرم و فکر کنی بهتر از من گیرت نمیاد ولی خراب کردم " انتظار نداشته باشید که اون حرف از یادش بره ولی مطمئن باشید همسرتون هم دوست داره توجیهی برای حرف شما داشته باشه تا با بهانه ای خودشو آروم کنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ با سلام،شما مرد با مسولیت و اهل زندگی هستید. خانوما زود میبخشن ولیییی خب شما واقعاً بد جوری دلش رو شکستید، صبور باشید بگذارید زمان بگذره و همچنان به ایشون محبت کنید و اعتماد شون رو جلب کنید، بالاخره میبخشن . پیامم به آقایی که از خانومشون گله داشتن، پیشنهاد میکنم یکبار متنی که فرستادین رو خودتون از دید یک نفر از اعضای کانال بخونید... خودتون در مورد خودتون چی فکر میکنید؟؟؟!!!... من یه آقا هستم و از طرف همه‌ی آقایون میگم به خودتون و زندگی تون رحم کنید و حتما پیش یه مشاور تشریف ببرید(خودتون) @azsargozashteha💚
❤️ در جواب اون آقایی که به خانمش گفته کسی محل سگ بهت نیزاشت باید بگم که بعضی حرفا زده نشه خوبه ولی اگه زدی قلب که شکست دیگه بر نمیگرده من شوهرم اینو بهم گفت بعد از ده سال زندگی دوندگی بپای خودش و مادرش سوختم حسرت خیلی چیزا به دلم موند ولی شوهرم گفت و نابودم کرد اونم واسه یه حرف الکی سشت و گذاشتم کنار حالا هر کارمیکنم نمیتونم بهش نگاهم کنم خیلی داغونم خیلی😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام آقای محترمی که به همسرتون گفتین حتی سگ هم نمیومد سراغش،باید بگم زهری که ریختین تو کام همسرتون هیچ پادزهری نداره ،اگه دست روش بلند نکردین هنر زیادی بخرج ندادین چون حق اینکارو ندارین چه شرعا چه قانونا اما زخم شمشیر خوب میشه زخم زبون نه شما زخم به دل همسرتون زدین که تا آخر عمرش تازه اس وخوب شدنی نیس اینکه تا حالا باهاتون زیر یه سقف مونده خیلی خانمی کرده ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید . من باید بگم که الان همسرتون به تنهایی نیاز داره یه مدتی دور از هم باشید تو تنهایی های خودش حتما دلتنگ شما خواهد شد .چون خود من بخاطر یه جمله بد همسرم که بهم گفت کاملا ازش دلزده شدم و هیچوقت باهاش رابطم خوب نشد الان 4ساله که جداشدم ازش. در اخر اینکه باید یه مدت تنها باشه تا خودش بفهمه که هنوز شما رو دوستداره یا نه. با تشکر از کانال خوبتون @azsargozashteha❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_اول سلام من ساره ام. سی سالمه و دو ساله از همسرم جدا شدم. داستان زندگیم شاید برای خیلی ها
یک روز که توی خونه داشتم نهار میپختم زنگ در خونه رو زدن، درو که باز کردم دختر همسایه رو دیدم. اومد بالا و گفت مهمون نمیخوای ساره؟ اسمش فائزه بود، بچگی زیاد با هم رفت و آمد داشتیم ولی بعد از اون زیاد رفت و آمد نداشتیم. وقتی که رفتم خونه خودم از اون روز رفت و آمد ما شروع شد. وقتی که شوهرم نبود میومد خونه و بهم سر میزد، از محمدرضا و زندگی می پرسید میگفت زندگی خوبی داری قدر شوهرتو بدون. رفته رفته رابطمون خیلی صمیمی شد در حدی که بیشتر روزا که محمدرضا خونه نبود میومد پیشم. یک روز که اومد خونم حالش خیلی بد بود گریه کرده بود و میگفت عصبانی ام.. وقتی ازش پرسیدم چی شده گفت شوهر دوستم به دوستم خیانت کرده باورت نمیشه که این آدم چقدر مرد چشم پاکیه اصلا اگه میگفتن سرش قسم بخور من حاضر بودم قسم بخورم بس که این مرد، مرد خوبی بود. به از محمدرضا نباشه تقریبا مثل اون بود. با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم واقعا میگی؟ گفت آره این دوره زمونه نمیشه به هیچ مردی اعتماد کرد والا تا امتحانشون نکنی جواب خودشونو پس نمیدن. منم گفتم نه اینجوری نیست من به شوهرم اعتماد کامل دارم. فائزه خندید و گفت باشه ولی به نظرم خودت امتحانش کنی بد نیست.. @azsargozashteha💚
❤️ سلام.خواستم سرگذشت زندگی مشترکم روتعریف کنم که مطمیناهیچ راه حلی براش پیدانمیشه ولی میتونه درس عبرتی باشه برای خیلی ها. من وهمسرم باعشق فراوون باهم ازدواج کردیم .بااینکه من تحصیلاتم لیسانس بودوهمسرم دیپلم داشت وشغل چندان خوبی هم نداشت به خاطرعلاقه ای که بهش داشتم باهمه چیزش کناراومدم وباهاش ازدواج کردم. خودم شاغل بودم ودرآمدداشتم ازاول زندگی به خاطراینکه به همسرم فشارنیادتمام هزینه های خوردوخورداک وپوشاک روازدرآمدخودم میدادم ویه مقدارهم پس اندازمیکردم همسرم هیچ وقت به خودش زحمت نمیدادپولی برای خریدمنزل پرداخت کنه وهیچ وقت هیچ گونه خریدی برای خونه انجام نمیداد. تااینکه حدودنه ده سال پیش قرارشدپدرشوهرم منزل ویلایی خودشون روبکوبن وسه واحدآپارتمان برای خودشون وما ودخترش بسازن که هرکدوم ازمابایدهزینه آپارتمان خودمون روپرداخت میکردیم همسرم هیچ پس اندازی نداشت ومن تمام پس اندازی که درطی این سالهاجمع کرده بودم برای شروع ساخت خانه پرداخت کردم بدون اینکه رسیدی بگیرم شایدهر زن دیگه ای هم این کارروبرای زندگیش انجام بده بدون اینکه فکربدی به ذهنش خطورکنه. درطی این سالها هرپس اندازی که کرده بودم برای زندگی مشترکمون وساخت خونه دادم وهیچ پس اندازدیگه ای نداشتم همیشه باقناعت زندگی کردم وحتی چیزهایی که برای زندگیمون واجب بودنخریدم به خودم وپسرم سختی دادم به امیدروزی که بریم زیرسقف خونه خودمون زندگی کنیم به امیداینکه یه روزهم ماطعم خوشی روببینیم. وقتی ساخت خونه تموم شدوقرارشدخونه به نام بخوره قراربراین بودکه سه دانگ خانه به نام من وسه دانگ به نام همسرم باشه اماهمسرم گفت فعلا امکانش نیست ووام میکن به نام هرکی باشه فعلاسندبه نام همون شخص میخوره .امایه دست نوشته بهم دادکه دراون نوشته بودبه ازای پولی که این خانوم پرداخت کرده یه دانگ خونه متعلق به ایشون هست. ازش خواستم برای اطمینان دونفرهم امضاکنن اما گفت نه تومبخوای آبروموببری من نمیتونم به کسی بگم همسرم همچین دست نوشته ای ازم گرفته. بعدازسندخوردن خانه به دلیل ابنکه بدهکاری زیادی بابت وام هاداشتیم علی رقم علاقه واصرارهای فراوان من برای اینکه خودمون ساکن آپارتمان بشیم همسرم خونه روبه یه زن وشوهرغریبه اجاره داد. وخودمون همچنان مستاجربودیم یکی دوسال بعدازش خواستم برای اینکه فشارزندگی کمتربشه اون خونه روبفروشیم خونه کوچک تربخریم وبابقیه پول خونه بدهکاری هاروپرداخت کنیم اماهمسرم قبول نکرد وبه خاطراینکه مستاجرقبلی تمایل داشت بین سال خونه روتحوبل بده شوهرم موافقت کرد باقیمت ناچیزی آپارتمان ماروبه خواهرخودش رهن کامل بده. من که دیگه تحملم تموم شده بوددیگه نتونستم کوتاه بیام وگفتم وقتی پول ساخت خونه رودادم حق دارم من هم نظری بدم نظرمن هیچ ارزشی براش نداشت وتصمیمات احمقانه همسرم وسادگی بیش ازحدش زندگی ماروهرروزبدترمیکرد. ازش خواستم حالاکه من اجازه ندارم نظری درموردخونه بدم سه دانگی که سهمم هست به نامم کن حداقل دلم خوش باشه بعدازاین همه سختی چیزی دارم همسرم حرف آخرش روزدوگفت توهیچ حقی تواون خونه نداری اون خونه سرمایه زندگیمه. اینجابودکه دنیاروسرم خراب شدفهمیدم شوهرم یه عمربازیم داده. ازخانواده پدریش شنیدم که خانوادش بهش اجازه نمیدن خونه روبه نامم کنه مجبورش کردن خونه روبه خواهرش اجاره بده. وبهش اجازه نمیدن خونه روبفروشه چون میگن ماداریم اونجازندگی میکنیم ونمیخوایم غریبه واردساختمون بشه. خیلی باهاش صحبت کردم خیلی براش توضیح دادم که خسته شدم وبایدخونه روبفروشیم تا یکم بارزندگیمون کم بشه میتونیم خونه کوچکتری بخریم وخودمون توش زندکی کنیم اماحرفای من هیچ وقت براش اهمیتی نداشت . بعدازدوسال اعصاب خوردی دیگه خسته شدم ودیگه فهمیدم دیگه حرف زدن فایده ای نداره. تصمیم داشت خونه روبه نام مادرش کنه امابه موقع توجه شدم وسندروبرداشتم وقایم کردم. پدرش تمام سعیشوکردباهرکلک ممکن سندروازچنگم دربیاره اماموفق نشد. شوهرم خونه اجاره ای مون روهم پس دادومن وپسرم مجبورشدیم نه ماه درمنزل پدرم زندگی کنیم بدون اینکه همسرم حتی یک ریال برای خرج زندگی کمکم کنه. بعدازاین مدت چون تحملم تموم شده بودیه خونه کوچک که متعلق به بکی ازآشنایان بودروشخصااجاره کردم وهزینه اجاره منزل وهمه مخارج زندگی هم به عهده خودم بود. این مدت همسرم باخانواده خودش زندگی میکردواحوالی ازمانمیگرفت وحتی جواب تلفنم روهم نمیداد امابعدازاینکه خونه اجاره کردم همسرم طبق آموزش های پدرومادرش به زورخودش روواردزندگی من کرد ازش متنفرشده بودم وبه هیچ وجه نمیخواستم باهاش زندگی کنم
سوره ❤️ صفحه ی ۵۷🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی #درد_دل_اعضا ❤️ سلام.خواستم سرگذشت زندگی مشترکم روتعریف کنم که مطمیناهیچ راه حلی ب
بخش اماشب هاانقدرزنگ میزدتاپسرم میرفت دروبراش بازمیکرد حدودیک سال ودوماه هم باهمین وضعیت دراونجا زندگی کردیم بدون اینه همسرم حتی بدونه چقدراجاره خونه میدم باچه جوری خرج زندگی رومیدم. درآمدآنچنانی نداشتم وباسختی زندگی رومیگذروندم. بعدازیک ال و دو ماه صاحبخانه بهم اطلاع دادکه خونه رولارم دارن وبایدتخلیه کنیم واقعادیگه بریده بودم رای اجاره منزل دیگه ای نداشتم واون آشناهم ازسرآشنایی بامبلغ خیلی کمی خونه روبهم اجاره داده بود. مجبورشدم دوباره به منزل پدرم برگردم ولی اونقدرتحملم تموم شه بودکه مجبورشدم ازشوهرم به خاطراینه خرج زندگی ومسکن رونمیدادشکایت کنم اما قانون هم هیچ کمکی بهم نکردوکاری ازپیش نبردم برای مهریه اقدام کردم مهریه من 715سکه بودامابعدازیک سال دوندگی رای به نفع شوهرم صادرشدوقرارشدیک سکه پیش وسالی یک سکه پرداخت کنه امابه خاطراینکه قانون سکه درهمین مدت کاملا عوض شده بودالان بعدازنزدیک به یک سال حتی یک سکه پرداخت نکرده وازطریق قانون هیچ اقدامی نمبتونم بکنم وقانون هیچ کاری باهاش نداره مدتهاست باپسرم درمنزل پدرم زندگی میکنم ارزندگی خسته شدم چون باچشم خودم دیدم که حق یک عمر زندگیم دوتوروزروشن خوردن وهیچ کاری ازدستم برنیومدکه انجام بدم. تواین چندسال به اندازه ده سال شکسته شدم هیچ امیدی به زندگی ندارم. کاملاناامیدشدم.این سرگذشت زندگی من بودکه به خاطرسادگی وحماقت خودم باعثش شدم.ممنونم که تحمل کردین. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_دوم یک روز که توی خونه داشتم نهار میپختم زنگ در خونه رو زدن، درو که باز کردم دختر همسایه رو د
فائزه که رفت خیلی فکرم درگیر بود با خودم میگفتم یعنی ممکنه محمدرضا وقت هایی که سرکار و من تو زندگیم دارم به اون فکر میکنم پیش کس دیگه ایه؟ اون قدر ذهنمو به این حرفا درگیر کرده بودم که روز بعد خودم رفتم پیش فائزه. دوست صمیمیش توی خونشون بود. به فائزه گفتم یکیو میشناسی که بیاد محمدرضا رو امتحان کنه؟ با تعجب بهم نگاه کرد و گفت میخوای امتحانش کنی؟ دوستش که اونجا بود گفت وا مگه آدم عاقل شوهرشو امتحان میکنه؟ خودت با این کارا چشم و گوششو باز میکنی به نظر من اصلا امتحانش نکن. فائزه با اخم به رفیقش نگاه کرد و گفت نه والا بعضی وقتا خوبه که شوهرتو امتحان کنی ولی نباید بدی دست غریبه. میخوای خودم امتحانش کنم؟ گفتم آره شمارشو بهت میدم تو امتحانش کن. ساره شماره رو گرفت و چند روزی مدام گوشی دستش بود و به محمدرضا پیام میداد. بالاخره بعد از دو روز محمدرضا برگشت بهم گفت نمیدونم کدوم احمقیه که مدام مزاحم من میشه بهم میگه عشق قدیمیتم خیلی میخوامت. زنت به درد تو نمیخوره. بیا ببین این کیه؟ گوشی رو گرفتم و مزاحم که زنگ زد هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ #پرسش سلام امیدوارم حالتون خوب باشه و اینکه خانومای کانال بتونن بنده رو راهنمایی کن
❤️ سلام من خانوم هستم. آقای محترم برای یه خانوم خیلی خیلی خیلی سخته که حرفی از همسرش بشنوه که نباید بشنوه... حتی توی عصبانیت... خانوما دلشون خیلی نازکه مخصوصا اگه حرفی از طرف شوهرشون بشنون که عاشقشونن. آقایون باید خیلی مراقب حرفایی که به خانومشون میزنن باشن چون زخمی که با حرف میزنن به دل خانوم خیلی خیلی طول می‌کشه تا ترمیم بشه. شاید به زبون نیارن ولی همیشه تو دلشون میمونه.. حالا که این اتفاق افتاده تنها راه حلش توجه و محبت زیاد. و توقع نداشته باشین که دو روز توجه کنین و همه چی مثل سابق باشه. به خانومتون خیلی محبت کنین و بغل کردن معجزه می‌کنه... باید صبر کنین یه مدت بگذره و تو این مدت تا میتونید عشق بورزید... انشاالله که درست میشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اگر مقید به دین وایمانه یه سفر زیارتی ببرش ودر حرم به حرمت صاحب حرم ا زش عذر بخواه وقسم بخور که تکرار نشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید راجعه به اون اقایی که راهنمایی میخواستن شما باید خودتون کنترل میکردید زن ها مثل گل میمونن خشک بشن پژمرده بشن دیگه درست نمیشه شما دلشو شکوندی برادر من 😭😭😭خودم یه زنم عاشق شوهرم بودم سال اول ازدواج بهم خیانت کرد همه چت هاشو با اون خانومه خوندم بجای معذرت خواهی گفت برو بمیر ازت بدم میاد هرکاری کردم نشد طلاق بگیرم خودم دارم افسرده میشم انقدر کتکم زد فوشم داد که منم تحملم تموم شد الان منم عصبی شدم فوشهای خودشو به خودش میگم‌ الان بهتر شده یکم ولی من نمیتونم فراموش کنم کاراشو نمیتونم دوسش داشته باشم مثل قبل چون عذابم داده شما هم برید دست خانومتون ماچ کنید به پاهاش بیفتید شما حق این حرفو نداشتید امیدوارم مردهای سرزمینم قدر زنهاشونو بدونن بدونن که واقعن هیچ کس مثل زنشون نمیشه براشون حتعا اگه بدترین زن دنیا هم باشه امیدوارم هیچ دلی نشکنه 😭😭😭😭😭😭😭😭😭خیلی ناراحت شدم کاش مردها یکم درک داشته باشن انقدر زخم زبون نزنن ماهم با هزارتا ارزو میریم خونه شوهر ببخشید زیاد حرف زدم دلم پر بود اقا شماهم زیاد محبت کن تابتونه فراموش کنه درپناه خدا ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خب اون بنده خدا دلش شکسته و دچار افسردگی شده بنظرم با مراجعه به مشاور مشکلتون حل میشه.چون شما طبق گفته خودتون واقعا دوسش دارید...ایشونم دوستتون داره اما حرفتون براش غیر قابل هضمه.میتونید از یه بزرگتر که خانمتون روش حساب میبره کمک بگیرید البته کسی که وجهه گیری نکنه و عادل باشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.برادر عزیزم که به خانم حرف بد زدی...از اینکه این قدر زنت رو دوست داری و عاشقشی ازت ممنونم...ولی یع چیز رو بدون با حرفت دل خانمت رو شکستی.من بهت پیشنهاد میکنم خانمت رو ببر یه مکان مقدس و زیارتگاه و اونجو تو اون مکان ازش بخواه به پاکی اونجا تو رو ببخشه و فراموش کنه این حرف رو.برات دعا میکنم مشکلت حل بشه.... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام راجع به اون آقایی که انقدر داره ناز خانومش رو‌میکشه به نظرمن که خودمم خانومم دیگه زیادی شورشو درآورده بهتره اولا خودش فراموش کنه اون قضیه رو ایشون معذرت خواهیش رو کرده دیگه ادامه نده به روال عادیه زندگیش برگرده کلا خودش فراموش کنه همچین حرفی رو زده خانومشم کم کم یادشون میره و عادی میشن این که هر لحظه با معذرت خواهی اون خاطره رو برای خانومش تداعی میکنه کار درستی نیست ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب آقایی که خانومشون رو با حرف بدی که زده بودن رنجوندن: الان به نظرم بهترین راه نوشتن یک نامه هست چون همیشه هست و میتونه بارها و بارها اونو بخونه و به مرور زمان حرفتون رو ببخشه. اینو یادتون نره خانوما میبخشن ولی فراموش نمیکنن!! به نظرم تو نامه از خوبیهاش بگید واز بدیهای خودتون و اینو حتما بگید که اونه که منت روی سرتون گذاشته و جواب رد نداده به شماو.. و اینکه اون حرف از سر غفلت بوده.حرفتون خیلی سنگین بود. فرصت لازمه بخشیده بشه. به راستی این جمله رو باید طلا گرفت :حرفی که از دهان خارج شد همانند تیری است که از کمان رفته و دیگر برنمی‌گردد. 😔 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام پیرو پیام اون آقایی که 8ماه خانمشون باهاشون سرد شدن. بتظرم بطور مستقیم از کارتون عذرخواهی کنید و بگید اشتباه کردید و به خانمتون بگید که چقد براتون ارزشمنده. باور کنید عذرخواهی و اعتراف به اشتباه چیزی از ارزش شما کم نمیکنه. فقط خانمتون متوجه میشه که خاطرشو میخاید نمونه اش دیروز منو همسرم با هم بحثمون شد😁 شوهرم گفت تو شرایط سختی منو درک نمیکنی در صورتی که واقعا همیشه بخاطر شرایطش از خیلی چیزا میگذرم چون میدونم شاید پول نداشته باشه. اما حرف دیروزش مثل پتک تو سرم کوبید😔 ناهار نخوردم و ترجیح دادم تنها باشم. تا بیشتر بحث نکنیم. اما شوهرم اومد کنارم و کلی عذرخواهی کرد و گفت اشتباه کردم. شاید از نظر خیلی ها اون خودشو کوچیک کرده اما از نظر من بزرگی خودشو نشون داد.
❤️ سلام. حدود ۲۲ سال پیش من در محله خودمون عاشق و دلباخته دختر همسایه شدم و میدونستم اونم عاشق من هست و برای دیدن هم لحظه شماری میکردیم. من از دل و جون اونو میخواستم، به بزرگترها گفتم اما اونها با حرف و وعده های دروغین وقت کشی میکردن. خب منم ساده بودم پیش خودم فکر میکردم که چون پدر و مادرم هستن راست میگن و امروز و فردا میکردن ، تا اینکه یک روز مادرم به من گفت تو برو خدمت سربازی دو سه ماه خدمتت رو انجام بده اولین مرخصی که آمدی میریم خواستگاری ، از اون طرف مادر دختر که نگران حرف های مردم بود به منزل ما اومده بود و گفته بود اگر صحت داره و پسر شما دختر من را میخواد چرا پا پیش نمیگذارید؟ مادر من هم به زن همسایه گفته بود که پسر من دختر شما را نمیخواد و اینها همه حرفهای مردمه . من هم مشغول خدمت سربازی بودم و متاسفانه تا ۴ ماه اجازه مرخصی ندادن. بعد از ۴ ماه دختر مظلوم به عقد کسی درآمده که اصلا اونو نمیخواست و با شنیدن این خبر تمام دنیا بر سر من هوار شد اما دیگه کاری نمیشد کرد و من عشقم رو از دست دادم عشقی که هر دو دیوانه هم بودیم. هم اون دختر ساده و مظلوم بدبخت شد و هم من تن به یک زندگی اجباری دادم و هر دو روزگارمون سیاه شد اما اینو میدانم که هنوز هم با تمام وجود همدیگرو دوست داریم. مادرم زندگی منو تباه کرد مادر ازت نمیگذرم حلالت نمیکنم و اگر قیامتی وجود دارد جلوت رو خواهم گرفت. @azsargozashteha💚
سوره ❤️ صفحه ی ۵۸🌹 @azsargozashteha💚 ویس قران متاسفانه هنوز اماده ارسال نیست به محض آماده شدن در گروه قرار میگیرد🌹🙏
❤️ سلام خوبید ببخشید میخواستم درجواب آقایی که گفتن فرهنگ سازی ارتباط با خانواده ی همسربشه بگم که آقای محترم بدون غرض اول بگم خیلی لحن متن یکطرفه بود . بعداز اون بگم من دقیقا با این حرفتون موافقم که گفتین ازیه شهر باشند بهتره ☺️ من و همسرم ازدواستان متفاوت با دوفرهنگ متفاوت هستیم وباهم ،هم فامیل نیستیم و۱۸سال از زندگی مشترکمون هم میگذره الهی شکر،که البته همیشه با تنش واصطحکاکه 😟 توفامیل همسرمنم مثل شما رسم دست بوسی هست ،یادمه سال اول من سن زیادی هم نداشتم که وبا همسرعقدیم تنها رفتم محلشون برای اولین بار(بخاطر بعد مسافت خانواده م نیامدند) اینکه درست و حسابی تحویلم نگرفتن به کنار😐 اما تواون عید حسابی ازم زهر چشم گرفتن 😥 خیلی رسم‌های عجیبی بهم گفتن که نمی‌دونستم واقعا دارند یا نه ولی گفتن اینا رسم ماست وتوباید طبق رسم ماباشی 😕 خرید عید که خیلی ناچیز برام خریدند ،مجلس عقد روهم پدرم کامل انجام داد درصورتیکه رسم ما تمام خرج با داماده اما پدرم همیشه عقیده داره دختروپسرفرقی نداره برای بچم همه کاری میکنم ، طلاهم که نخریدن جز حلقه ی ساده که بازم رسم ما طلاخیلی میدادند به عروس من اونم چشم پوشی کردم ، همشم چون مامان و بابام میگفتن اذیتشون نکن توخوب باش تا باهات خوب باشن تودیگه دختر اونایی باید تابع اونا باشی😐 ولی ازاینطرف هیچ ملاحظه ی من نمیشد مادرشوهرم از روز اول شمشیر رو برام از رو بست اگه بهتون بگم که چیکارا میکرد باور نمی کنید ،اون سال همه ی فامیلشون اعم از پیرمردها وپیرزنهای فامیل اومدند دیدنی وهمه هم مشتاق دیدن من بودن وقتی رفتم داخل مادرشوهرم بهم گفت باید دست همه شونو ببوسی 😁 گفتم مردها نامحرمن گفت عیب نداره اونا بزرگترن وتو به عنوان عروس باید احترام بذاری بگذریم که من دستهای خوشگل همه شونو ماچ کردم وبا همه شون احوال پرسی گرم کردم وبه همه شون لبخند زدم اوناهم کلی تحویلم گرفتن البته از حرفاشون زیاد چیزی حالیم نمیشد چون زبونشون بامن یکی نبود ومن اولین بار بود این لهجه رو می‌شنیدم اما از لبخندها ومهربونی هاشون فهمیدم ازمن خوششون اومده 😆 یکی شون هم با فارسی گفت به مادرشوهرم که از عروسهای دیگت سره هم خوش اخلاقه هم باادب😂 ولی مادرشوهر وخواهرشوهرای محترمم تا الان هم هنوز با من زیاد مأنوس نشدن ولی من پروتراز این حرفهام بااینکه پیششون میشینم خوششون نمیاد ولی میشینم وبه روی مبارکم نمیارم 😂 اوناهم حرص میخورن ولی من بغلشون میکنم ومیگم شما بوی همسرم رو میدید واوناهم ذوق میکنن ویکم ازموضع خودشون کوتاه میان ،اما بازم چشم دیدنم رو ندارن ،اگه به همسرم زنگ بزنند واحوال پرسی کنند من که گوشی رو برمیدارم ومیفهمن همسرم مثلا اون ساعت نیس مکالمه روکوتاه میکنن و خداحافظی ومیگن بگوبه مازنگ بزنه😏 اولاش حرص می‌خوردم ولی الان دیگه خودمم دوست ندارم حرف بزنم ما تواستان سوم زندگی میکنیم یعنی نه تواستان من ونه استان همسرم ویکی دوبار درسال عزیزانمون رو میبینیم اولاش قرارمون بود یه هفته اینور یه هفته اونور باشیم ولی چون خانواده ی همسر سختشون بود نق ونوق میکردن وتحویل نمیگرفتن الان ۱۲یا۱۳ روز پیش خانواده من هستیم ویک روز نهایتا اونجا باشیم که این یه قرار ناننوشته ونگفته بین ماست چون خودهمسرم اینطوری رفتار می‌کنه میگه پیش خانواده تو راحتترم راستم میگه اونجا پادشاهی می‌کنه وهمه دوستش دارن🌹 ولی نه بخاطر اینکه خودش عالیه نه فقط بخاطر من چون خانواده م میگن گوشتمون تو دهنشه احترام بذاریم ومحبت کنیم تادخترمون سرفراز باشه. من و همسرم کلا ازاول باهم متفاوت بودیم خیلی جاها من کوتاه اومدم وگاهی وقتا همسرم گاهی وقتا هم هردوتامون سنگ یه من هستیم وکوتاه نمیایم😝که دعوامیشه 😕ولی بچه هام الان که بزرگ شدن ازم میپرسن با چه انگیزه ای زن بابا شدی منم میگم باباتون مرد خوب وزحمت کشی هست ،درست صحبت کنید. اونام میگن ما کورنیستیم بابا تو عهد بوق مونده، من اهل مطالعه هستم وایشون دریغ ازیه خط که مطلب بخونه ولی درکل خوبی هاش بیشتره هرچند هنوز هم گاهی اختلاف پیدا میکنیم بچه ها میگن وقتی پیش خانواده مامان هستیم خوش میگذره همش بگوبخند وشادیس ولی اونطرف همش اخم وتخم وناراحتیه برای بچه هام همیشه ازدواج ماسوال هست 😄. مادرشما خیلی بزرگواری کردن وبه بچه ی خودشون خونه دادن خدا خیردنیا وآخرت بهشون بده ولی دلیل نمیشه که سرزده به دیدن عروسشون برن ادب حکم می‌کنه هماهنگ باشه.... @azsargozashteha💚
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو، هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمى که لبش باز به لبخند، نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_سوم فائزه که رفت خیلی فکرم درگیر بود با خودم میگفتم یعنی ممکنه محمدرضا وقت هایی که سرکار و من
همون روز فائزه اومد خونمون و دوتایی زدیم زیر خنده. گفت نه بابا شوهر تو از این آدما نیست خیلی آدم حسابیه دمش گرم. گذشت تا پنج شیش ماهیی که گاهی اوقات دوست فائزه هم میومد خونمون، اسمش سیما بود و دختر مهربونی بود. خیلی دوست داشتنی و دلسوز بود. یه روز غروب که میخاستم از در خونه بیام بیرون و برم خونه مادرم، سیما اومد جلومو گرفت و گفت کار واجب باهات دارم. اسکرین شات کلی چت که اسم و عکس محمدرضا بالاش بود بهم نشون داد و گفت از همون روزی که فائزه امتحانش کرده باهاش حرف میزنه اولاش بهم میگفت یه پسر دیگس ولی یه روز گوشیش افتاد دستم و اینا رو دیدم. تو الان حامله ای پس زندگیتو نجات بده. دست و پام میلرزید، میخواستم بگم من حامله نیستم ولی اونقدر بهم فشار اومده بود که یهو غش کردم و افتادم رو زمین. دست و پام می‌لرزید ، اونقدر ناراحت بودم که نمیتونستم بگم من حامله نیستم . تا به خودم اومدم دیدم غش کردم و افتادم رو زمین . به حال خودم که اومدم خونه بابام بودم و سیما هم بالا سرم بود . مامانم مدام به سر و صورتش میزد و می‌گفت چیشده چه بلایی سر بچه طفل معصومم اومده . به خودم اومدم و دوباره پیام ها رو از سیما خواستم ، سیما نشونم داد و گفت فائزه چند ماهه با یه پسر اشنا شده ولی نمیگه کی ، هر روز یه اسم میداد ‌. چند وقت پیش اسکرین ها رو تو گوشیش دیدم و سریع واسه خودم فرستادم ، بعدش بهم گفت تو حامله ای . هر چی فکر کردم دیدم بدونی بهتره ، دلم نیومد با یه بچه هوو سرت بیاد . مامانم نفرین میکرد و من گوشه خونه نشسته بودم و فقط گریه میکردم . سیما قسممون میداد که اسمی از من نیارید ، مامانم زنگ زد به بابام و داداشم . همه می‌گفتن حتما محمد رضا رو میکشیم ، دم درآورده . @azsargozashteha💚
❤️ سلام به ادمین کانال. بانوجان مشکل من شاید خنده دار باشه ولی داره عذابم میده. ناراحتم.. شوهرم انگار صاعقه خورده به ملاجش، از مردی که به زور ریشاشو میزد و صد سال یبار بدنشو شیو نمیکرد و همیشه بوی عرق میداد تبدیل شده به مردی که یک روز در میون حمومه شیو میکنه تازه وقت گرفته بره مو بکاره. بهش گفتم بین ۱۳ تا ۱۵ ساعت طول میکشه اینم قبول کرده که تو کل ۴۰ سال زندگیش ۳ ساعت برای زیباییش وقت نذاشته الان ۱۳ ساعتو قبول کرده. ورزش میکنه و به خودش میرسه. من بجای اینکه خوشحال باشم مشکوکم، با اینکه اصلا اهل گوشی بازی و گوشی دست گرفتن و خطا نیست ولی ته دلم داره میلرزه. بهش میگم چته متحول شدی؟ میگه به خودم اومدم😐😐😐 از اون روزه میگه تو خواب هی نفسم میگیره نکنه پلیپ دارم. حس میکنم اینا پیش زمینه اس که بره دماغشم عمل کنه😔😔😔 البته شاید اشتباه میکنم ولی خواهشا یکی همفکری بده چطور میشه فهمید داستان چیه بخدا بو داره، اخه این هیچ وقت اینجوری نبوده به خدا. ایدی ادمین👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا❤️ سلام به ادمین کانال. بانوجان مشکل من شاید خنده دار باشه ولی داره عذابم میده. ناراحتم.
سلام اخ یه دیقه این اخری رو خوندم یادم بابام افتادم 😂 اخه اونم همش میگه پلیپ دارم من نمیتونم بخوابم فردا پس فردا تو خواب خفه میشم ولی مامانم اجازه نمیده عمل کنه😂 من نمیدونستم باید به این قضیه شک کرد برم به مامانم بگم یه کاری کنه🤣🤣. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانم محترم. لطفا به همسرتون مشکوک نشین اینجوری خودتون اذیت میشین ...شماهم به خودتون برسید به روز باشیدهیچی برای خودن کم نزارین خرج کنید گاهی قانع بودن زیاد به زندگی آسیب میزنه. اگه از چیزی یا رفتاری نارحتین باهاشون حرف بزنیدناراحتی و دلیل ناراحتی تون رو بهشون بگین.منم اگه از رفتارهمسرم ناراحت میشم بهشون میگم...لطفا برای زندگی منم دعا کنید. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ خانومی که گفتن همسرشون میگن که متحول شدن و به خودشون میرسم.... عزیزم من اگر جای شما بودم هم واقعا شک میکردم اما الان راه حلی برای این مشکلتون ندارم. ولی یه سری نکاتی هست که اگر شما رعایت کنید (اگر خدایی نکرده همسرتون.... که انشالله اینطوری نیست) میتونید همسرتون رو بیشتر سمت خودتون جذب کنید. اول اینکه اصلا هی بهش نگین چِت شد چرا یهو تغییر کردی . چون این خودش باعث میشه همسرتون ازتون فاصله بگیره ، عوض هی ازش تعریف کنید از تیپش از خوبیاش و..... تا این نیازِ به دیده شدنش رو خود شما تامین کنید نه هر کس دیگه ای. و نکته دیگه شماهم خیلی به خودتون برسین به اندامتون پوستتون و.... و از همسرتون کم نیارین بلکه شما باید سرتر باشید تا دل همسرتونو ببرین😉 ورزش کنین مطلب در مورد همسرداری بخونین ماسک‌های مختلف و امتحان کنید شمام مث همسرتون برین آرایشگاه.... سعی کنین انقد برای همسرتون دلبر باشید و بهش محبت کنید که کسی این نیاز هاشو بجای شما تامین نکنه واز همه مهمتر به خدا توکل کنین و ازش کمک بخواین. موفق باشی😉🌺💞 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به همی دوستان دوستی که گفته شوهرش متحول شده...دوست عزیزشماکه میگی گوشیواینجورچیزهادردسرسش نیس،اگه میتونی تعقیبش کن تابتونی بفهمی که چی شده،منم مثل شما که بعدا فهمیدم اقا زن صیقه کرده،،،اگه خدایی نکرده چنین چیزی بوداصلابه روش نیارتاوقتی که خوب ازش مدرک جمع کنی...قول همچین مردی رونخور...اگه چیزی نبودکه هیچی دیگه،بایدخوشحالم باشی وقدرشوبدونی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اون خانم که شوهرشون میخاد مو بکاره یا دماغ عمل کنه اقایون بعد از ۴۰ سالگیشون کلا بیشتر دلشون میخاد به خودشون برسن بنظرم اون خانم بجای اینکه جلوی شوهرشو بگیره پا به پاش خودش و هم زیباتر کنه مثلا بگه اگه دماغتو عمل کردی منم عمل میکنم یا شوهرشون مو میکاره ایشون هم بره موهاشو رنگ خیلی خاصی بزنه خلاصه که هیچجوره از شوهرشون کم نیارن و همیشه بهتر از شوهرشون باشن چون اگه ایشون رو منع کنن ممکنه جواب معکوس بده و بدتر لجبازی کنن وقتی میگن ادم پاکی هستن دیگه دلیلی بر ترس و نگرانی وجود نداره اتفاقا خوشحال باشن که شوهرشون دارن بهتر میشن فقط باید پا به پاشون و حتی بیشتر به خودشون برسن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در پاسخ به پرسش اعضاء امروز چهارشنبه ۲۹ بهمن این خانم به جای اینکه به همسرش شک کنه، بهترین کار این هست که بیشتر از قبل، به همسرش دل بده و دلبری کنه. با شوهرش بیشتر خوش بگذرونه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ...پاسخ به سوال خانمی که همسرشون به خودش میرسه 😄 همسر شما در بحران ۴۰سالگی هستن ...آقایون معمولا در این سن احساس شکست و پیری دارن.. به جای شک کردن به خودتون برسین و پابه پاش جلو برین ورزش کنین ...دونفری بیرون و گردش برین ...مردا توی این سن دوس دارن عاشق بشن چون بهشون حس جوونی میده ..شما هم سعی کنین این حس رو بهش انتقال کنین ...وتحسینش کنین ....امیدوارم‌موفق باشین @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهارم همون روز فائزه اومد خونمون و دوتایی زدیم زیر خنده. گفت نه بابا شوهر تو از این آدما نی
از خونه در اومدن تا برن محمدرضا رو کتک بزنن ، دلم برای خودم می‌سوخت واسه زندگی که هنوز دو سال بیشتر ازش نگذشته بود و من فکر میکردم خیلی خوشبختم . بعد یکی دو ساعت برادرام اومدن ، رفته بودن سر کار محمد رضا و باهاش دعوا کرده بودن . دعوا بالا گرفته بود و کار به کتک کاری رسیده بود. اونقدر حالم بد بود که زیر سرم بودم ، تا غروب هیچ خبری نشد و غروب بود که در خونه رو زدن . محمد رضا و باباش بودن ، اومدن بالا و باباش می‌گفت پسر من چه خطایی کرده ؟ مادرم نفرین میکرد و می‌گفت الهی سر دخترات بیاد ، دست آخر محمدرضا داد زد من الاغ هیچ غلطی نکردم به چه زبونی بگم آخه ؟ گفتم هیچ غلطی نکردی ؟ اونی که با فائزه دوسته منم ؟ اونی که بهش میگه زنم زشته ، ساره رو به زور به من دادن منم ؟؟ @azsargozashteha💚
🌹 💠حکیمی شاگردان خود را برای یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود. بعد از پیاده‌روی طولانی، همه خسته و تشنه در کنار چشمه‌ای نشستند و تصمیم گرفتند؛ استراحت کنند. حکیم به هر یک از آن‌ها لیوانی داد و از آن‌ها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند. شاگردان هم این کار را کردند. ولی هیچ‌ یک نتوانستند آب را بنوشند، چون خیلی شور شده بود. سپس استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت و از آن‌ها خواست از آب چشمه بنوشند و همه از آب گوارای چشمه نوشیدند. حکیم پرسید: «آیا آب چشمه هم شور بود؟» همه گفتند: «نه، آب بسیار خوش ‌طعمی بود.» حکیم گفت: «رنج‌هایی که در این دنیا برای شما در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه کمتر و نه بیشتر. این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج‌ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج‌ها فایق آیید.» دریا باش که اگر یک سنگ به سویت پرتاب کردند سنگ غرق شود نه آن که تو متلاطم شوی! @azsargozashteha💚
❤️ سلام. یه سوال داشتم، از اعضا کانال راهنمایی میخواستم. من 11 سالی میشه از دواج کردم.یه خواهر شوهر ویه جاری دارم که اون اولیه ومن دومی. از همون اول خونواده شوهرم به پسر و عروس اول خیلی اهمیت میدادن و همیشه به طور غیر مستقیم اونو تو سر من میزدن. و همین باعث یه جور گوشه گیری و دلخوری من از اونا شده، که البته به روم نمیارم هیچ وقت. الان مشکل من اینه که هر وقت ما خونه مادر شوهر جمعیم خواهر شوهرم انگار منو نمیبینه، بامن زیاد حرف نمیزنه یا سرش تو گوشیه بیشتر. اما جاریم که میاد اصلا تا اخر از هم جدا نمیشن ،اینقد که باهم حرف میزنن و انگار اصلا من اونجا وجود ندارم. هرچیم سعی میکنم که موضوعات مختلف برا حرف زدن پیش بکشم،ولی خوب یه نفر آدم مگه چقد میتونه حرف بزنه. یه بارم برا مادر شوهرم گوشه اومدم که من حوصلم سر رفته، گفتم که غیر مستقیم خواهر شوهرم بفهمه که من ناراحتم ،اما مادر شوهرم گفت ،اونا چون تو محل کار نمیتونن باهم صحبت کنن، اینجا توخونه حرفاشونو میزنن «آخه اونا محل کارشون یکیه». ومن فکر میکنم چون من خونه دارم، واونا شاغل براهمین به من اینجوری نگاه میکنن. منم برای اینکه تحمل این وضع برام راحت تر باشه سعی میکنم خودمو سرگرم کنم،یا تو آشپز خونه،یا گوشی، یا با بچه هام. لطفا راهنماییم کنین چطوری توجه اونا رو به خودم بکشم یا اصلا چیکار کنم بهتره؟ ایدی 👇👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #درد_دل سلام. یه سوال داشتم، از اعضا کانال راهنمایی میخواستم. من 11 سالی میشه از دوا
❤️ دوست خوبم که گفتی خواهرشوهر و جاریم بهم توجه نمیکنن. اصلن نیاز نیس اینقدر حساسیت نشون بدی چرا بخاطر یه مساله به این کوچیکی و بی ارزشی اینقدر ناراحتی.خوب توجه نکنن.مگه تو در ماه چقدر میخوای اونارو ببینی. منم یه هماروس دارم بنده خدا فکر میکنه از دماغ فیل افتاده منم بهش بها نمیدم. اگر دلت میخواد رابطه داشته باشی یه چن وقتی سر سنگین باش خودشون میان طرفت. ارزش خودت پایین نیار. از خواهرشوهر و هماروس توقع نداشته باش ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون خانمی که خواهرشوهرش با جاریش صمیمیه بنظر من اصلا موضوع بااهمیتی نیست چون اینجور مسائل خیلی پیش میادخودتونو ناراحت نکنید ارزش آدما به میزان ارزشی هست که برای شما قائلن بی چشم‌داشت کمک کنید اما دوستای خودتونو داشته باشید و اگر تونستید با مادرشوهرتون بواسطه محبت بی‌توقع و بیدریغ صمیمی بشید که این خلا براتون پر بشه همچنین ارزش کار خودتونو بدونید خانه داری و توی خونه موندن به خاطر بچه ها کار بسیار بزرگ و ارزشمندیه بنظر من خانمایی که بدون دلیل خیلی ضروری سر کار میرن و بچه‌های طفل معصومشون رو تو مهد کودک و پیش اینو اون رها میکنن نامی جز خودخواهی نمیشه روش گذاشت ارزش خودشونو کم‌کم پیش همسرشون هم به عنوان یه زن پایین میارن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به خواهر گلم عزیزم منم تو شرایط شمام چهارتا جاری و دو تا خواهر شوهر دارم همشون ازم بزرگترن منو یه جاریم حیاط مادر شوهرم خونه داریم عزیزم ده ساله هر کاری کردم بهشون نزدیک بشم خیلیم از خود گذشتگی کردم چیزی که آخرش نصیبم شد یه مشت حرف مفت بود عزیزم زندگی تو بکن و خوش باش دوست داشتن زوری نیست خواهان کسی باش که خواهان تو باشد برا خودت یه قانون کن من بعد ده سال تازه فهمیدم اینا لیاقت تو رو ندارن این مطمئن باش برا منم دعا کن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانومی که گفتن خواهر شوهرشو جاری بهش محل نمیدن اگه من جای شما بودم یه ذره هم بهشون محل نمیدادم اصلا خودشون و کاراشون برام مهم نبود اگه شما هم کم محلی بکنین به طرفتون میان @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجم از خونه در اومدن تا برن محمدرضا رو کتک بزنن ، دلم برای خودم می‌سوخت واسه زندگی که هنوز
محمدرضا گفت به جون مادرم من با کسی صحبت نکردم ، نه فائزه نه هیچ خر دیگه ای . خود تو می‌دونی من چقدر خاطرتو می‌خوام ، می‌دونی چقدر دوست دارم بعد برم سراغ اون دختره ؟ گفتم واسه فیلم بازی کردن خیلی دیر شده آقا ، من طلاق می‌خوام . بابای محمدرضا گفت استغفرالله این حرفا چیه ؟ بخدا که اسم طلاق برکت رو از خونه می‌بره تو رو خدا اسم طلاق نیارید . گفتم کدوم برکت ؟ محمدرضا گفت مادرم از این قضایا خبر نداره ، قلبش مریضه بیا این دعوا رو کشش نده برگرد خونه. مامانم گفت پس اومدنت به اینجا هم واسه خاطر دختر بیچاره من نبوده واسه خاطر مادر خودت بوده آره ؟ محمدرضا گوشیشو پرت کرد جلوم و گفت ببین ، اصلا برو پرینت مکالمه بگیر ، گوشی من دستت باشه ببینم کدوم خری به من پیام میده . مامانم گفت اگر با طرف رفیق می‌شدی دردی نبود ، درد اینجاست برگشتی بهش میگی ساره اصلا زن نیست ، من ازش بدم میاد ، خانوادش آدم نیستن . بشکنه این دست که نمک نداره ، ما کم بهت خوبی کردیم ؟ محمدرضا پا شد و گفت اصلا بیایم بریم در خونشون. من این دختره رو به عزای خانوادش مینشونم که اینجوری آتیش انداخته تو زندگی من ، بابا داره دروغ میگه. اسکرین چتاشو بهش نشون دادم و گفتم اینا هم دروغه ؟ یکم مکث کرد و گفت فتوشاپه، این من نیستم ، زدم زیر خنده و گفتم از اینجا برو بیرون . محمدرضا که از خونه رفت بعد نیم ساعت فائزه و مادرش اومدن دم در خونمون مامانم میخواست راهشون نده ولی به زور بالا اومدن . مادر فائره گفت برو خدا رو شکر کن حاج آقا نبود این حرفا رو بشنوه وگرنه بیچارتون میکرد ، خدا لعنتتون کنه که به دختر پاک من تهمت نزنید . فائزه زد زیر گریه و گفت جواب خوبیای من این بود ؟؟ @azsargozashteha💚
❤️ سلام. خانم من هیچ توجهی به من و دخترم نداره. تنها چیزی که ایشون بهش علاقه نشون میده خانوادش مخصوصا مادرش هست و سریال های ترکی. ساعتها با مادرش تلفنی حرف میزنه اما به من و بچه توجهی نداره. کارت پولم دستشه هر وقت هر چی دلش خواست بخره، حساب کتاب ازش نمیکشم دوست ندارم اینکارو اما ایشون قدر نمیدونه. یه مرد اگه نه محبت ببینه نه توجه نه رابطه جنسی چکار میکنه؟ چکار باید بکنه؟ ایشون اصلا متوجه نیست که زندگی زناشویی یعنی چی؟ بارها صحبت کردم گفتم من توجه میخوام رابطه میخوام به اندازه مامانت منو بخواه. میگه هییییچوقت ازم اینو نخواه مادر تاج سره. هر هفته ۲ بار دو روز باید اونجا باشه به شدت وابستس. میگم رابطه میگه همش دنبالشی میگم زن و شوهریم خب میگه من نمیخوام میگم برو درمان میگه مریض تویی تو برو درمان من واقعا دلم نمیخواد زندگیمون به کثافت و خیانت کشیده بشه من دلم میخواد زندگیمو درست کنم اما ایشون با من راه نمیاد. بارها مرکز مشاوره رفتیم اون مشاور از دست زنم عاصی شد غیر مستقیم گفت این تو سرش حرررف نمیره. دلم میخواد جدا بشم چون واقعا بچه ها آسیب میبینن ولی من ۳۴ سالمه نمیتونم خواسته هامو سرکوب کنم. لطفا تو کانالتون داستانمو بذارین برای خانمهایی که مرغشون یه پا داره و افراطی وابسته مادرشون هستن بخونن و راهکار بدن ایدی 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🌹🙏
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ #درد_دل سلام. خانم من هیچ توجهی به من و دخترم نداره. تنها چیزی که ایشون بهش علاقه نش
❤️ سلام .در جواب برادرمون باید بگم گاه محبت و توجه زیادی باعث میشه که محبت ها و توجهات شما براش وظیف قلمداد بشه باید یک سری امتیازهایی که بهش دادی ازش بگیری یکیش همین کارت بانکی هست که گفتی و سعی کنی مدتی از روز رو بیرون خونه بمونی ورزشی کوهنوردی یا حتی شده مسافرکشی بدون اینکه بهش بگید کجا بودید و چکار کردید با توجه به اینکه خودم زن هستم به شما میگم بدترین عذاب کم توجهی هست اگر همسرتون رو دوست دارید باید متوجهش کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با آقایی که خانومشون هیچ توجهی به زندگی نشون نمیده باید بگم که شماهم رفتار خودشو روش اعمال کنید. مادرتونو زود به زود به خونتون دعوت کنید و کارت پولو روهم ازش بگیرید تا قدر محبتاتون بهش ظاهر بشه و همینطور سعی کنید تا ی مدت درمورد نیازتون باهاش صحبت نکنید. انسان موجودی هست که هرچه بهش توجه کنی ازت دوری میکنه و بالعکس. امیدوارم با این رفتارها کمی ب خودشون بیان و قدر شمارو بدونن.🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام آقایی که خانمش به او توجه ندارد اگر واقعا این گونه باشد می تواند از طریق قانون اقدام کند.یک مقدار سختگیری هم بد نیست مثلا خرید خانه را خودشان انجام دهند و فقط یک مقدار پول ماهیانه به خانم بدهند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. آقایی که گفتن همسرشون بهشون توجه نمیکنه اگه مادر همسرتون خانم منطقی هستن با ایشون صحبت کنید و مشکلتون بگید فقط مادر زنتونه که میتونه همسرتون تغییر بده @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_ششم محمدرضا گفت به جون مادرم من با کسی صحبت نکردم ، نه فائزه نه هیچ خر دیگه ای . خود تو می
با ناراحتی نگاهش کردم و گفتم خیلی پستی ، آشغال تر از اون چیزی هستی که فکرشو میکردم ، خاک بر سر من که شماره شوهرمو دادم بهت امتحان کنی . نمی‌دونستم جفتتون دو تا هرزه به تمام معنایید. فائزه و مادرش به سر و صدا گذاشتن ، جیغ و داد می‌کردن و میگفتن تو آبروی دختر ما رو بردی ، مادر فائزه می‌گفت ازت شکایت میکنم و هر کسی یه چیزی می‌گفت . دوباره محمدرضا اومد خونمون ، گفت بیا بریم پرینت مکالمه های منو بگیریم تا خیالت راحت بشه ، گفتم نمیام . با ناراحتی گفت انقد به اون دو تا چت فتوشاپ اعتماد داری ؟ تو اگر خودت ریگی به کفشت نیست بیا بریم دیگه. گفتم من ریگی به کفشمه؟ حالا کارت بجایی رسیده که داری به من تهمت می‌زنی؟ خاک بر سرت که هرزه بازیات با فائزه می‌کنی و الان از من طلبکاری . محمدرضا با ناراحتی بهم نگاه کرد و گفت دارم بهت می‌گم من کاری نکردم اون همش فتوشاپ بوده بیا بریم پرینت مکالمه ها رو بگیر، بیا بریم سر کار من ببین من غیر از سرکار جای دیگه‌ای رفتم یا نه . خاک بر سر من که زنم به دو تا فتوشاپ اعتماد داره به من گوه اعتماد نداره . @azsargozashteha💚
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد @azsargozashteha💚