eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.8هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهارم _منم اومدم خدمتتون... از اونجایی که خانواده محمد تو مدت ۶ ماهی که خواهرم عروسشون بود
وقتی رسیدیم خونه دیدم به به اتاق عقد چیده شده بوی غذا راه افتاده یکی میوه میشوره یکی شیرینی میچینه داخل ظرف و همه دست به دست دادن همه چیز آماده بشه برای جشن.. بعد از نهار بابا به محمد گفت بگو بابات بیاد بشینه مهریه و شیربها رو مشخص کنیم که تو جمع به مشکل نخوریم محمدم گفت بابامو بیخیال من خودم همه کاره خودم هستم اون تو حال خودش خوشه اون زمان منظور محمد و نفهمیدیم بابا و محمد و آقاجان و عموبزرگم و عباس نشستن صحبت کردن بابا پیشنهاد سکه داده بوده گفته دختر اولم ۹۰ تا بوده بعد شده ۱۰۰ تا، تو چقدر مهر زنت میکنی ؟ محمدم خیلی رک برگشت گفت من حرفی میزنم که عمل کنم وعده سر خرمن نمیدم.. از اونجایی که از ۸ سالگی کار کرده بود برای خودش گرگی بود و با تمام نجابتش مرد زرنگی بود برای مهریه گفت من ۱میلیون پول در قبال ۳دانگ خونه که خریدم برای زندگی مهر زنم میکنم هرزمان ۳دانگ و دادم ۱میلیون فسخ ۱۵۰ هزار تومان هم شیربها میدم که آقا جان صلواتی فرستاد و جای هیچ چونه زدنی نذاشت عصر که شد مامان به محمد گفت عروستو آرایشگاه نمیبری؟ محمد گفت من اینجا کسی رو نمیشناسم، مادرمم که داری میبینی با صد من عسل نمیشه خوردش... مامان بهش گفت غصه نخور میگم دوستم بیاد همینجا یه کارهایی بکنه دوست مامان اومد و با لوازم آرایش های مامان و آبجی بزرگه کمی سرخاب سفیدابم کرد و لباس عقد خواهر دومی هم تنم کردن و گفتن اینم عروس.... شب شد و عاقد و مهمون ها اومدن، بدون اینکه آزمایش خون بدیم منو به عقد محمد دراورد عاقد دوست آقا جان بود و به بخاطر همین به آزمایش و سن کم من گیر نداد و خطبه رو خوند منم تو عالم بچگی خودم بودم که خواهر بزرگم سرگذاشت در گوشم گفت دفعه سوم که گفت وکیلم بگو با اجازه بزرگترا بله دفعه سوم شد و عاقد گفت وکیلم منم طبق گفته های خواهرم بدون هیچ حسی بله رو دادم که صدای کل و دست بلند شد عاقد رفت و فیلم بردار از همه جا بی خبر گفت نوبت حلقه دست کردنه ولی کدوم حلقه...؟ مامانم همون انگشتری که محمد ۳ ماه قبل برای نشون اورده بود یواشکی دور از چشم فامیل داد دستش، اونم جلو فامیل و دوربین حلقه رو دست من کرد فیلمبردار گفت خانواده داماد کادوهاتونو بدید که همون انگشترو از دستم دراوردن و تک به تک جلو دوربین دست من میکردن از پدرشوهر بگیر تا برادر شوهر کوچکتر یک انگشتر و ۶ نفر دست من کردن ... کل فامیل پچ پچ میکردن و هر از گاهی پوزخند به صورت مادرم میزدن اون شب با همه کم و کاستیش گذشت طبق رسم ما رو فرستادن تو اتاق جدا بخوابیم من یه دختربچه ۱۱ ساله... کنار یه مرد دانا ۲۱ ساله... واقعا هیچی رو درک نمیکردم و الکی خودمو با فضا وفق میدادم اون شب هم.... @azsargozashteha💚
❤️ سلام به دوستان وادمین محترم منم مانند دیگران توزندگیمون اتفاقهای زیادی افتاده که اگر بخوام توضیح بدم ازیه کتاب بیشتر می‌شد ولی خلاصه وارخواستم بگم که من توخونواده مذهبی به دنیا اومدم توخونواده ای که درکل باپدرومادرم می‌شدیم ده نفر من وخواهرویه برادرم تواصفهان به دنیا اومدیم پدرم یه شغل آزادی داشت وچون تو کارش خیلی وارد بود درآمدش خیلی زیاد بود به طوری که هیچ کدام ازفامیلای ما خونه درست حسابی نداشتند ومستاجر بودن ماخونه داشتیم ماشین داشتیم درکل مادرم خیلی دلخوش وخوشبخت بود بعد چندین سال ورق زندگیمون برگشت پدرم هرچند که مادرم راضی نبودمارا به دیاروشهرپدریش آوردجاییکه شهردیارمادرم هم بود ازروزی که پابه این شهر گذاشتیم دخالت‌های بی جای طایفه پدرم زندگی رابرما سیاه کردن به طوری که هیچ وقت پدرم به عملکرد اونا اعتراض نکرد ومادرم تو60سال زندگیش روز خوشی ندید اول پدرم فوت کردوبعد5سال مادرم فوت کرد من نمیخوام نکته به نکته سرنوشت زندگیمونو براتون تعریف کنم چون بیانش سخت و وقتگیر هستش فقط خواستم بگم بعد فوت پدر مادرم هیچ کدوم ازماکه 6برادرودوخواهرهستیم هیچ کدوم ازماهاازدواج نکردیم فقط برادر کوچمون که ازهمون کوچیکتربود ازدواج کرد برادربزرگم 55 سالش وکوچیکتر 36سالش خلاصه مطلب عامل این بدبختی ما فامیل بود من خواستم عرض کنم دوستان عزیزان بزرگواران خواهرم برادرم شما رابه خداسعی نکنید وارد زندگی کسی بشید وبخواهید زندگیشو بهم بزنید ونابود بکنید بخدا تاوان داره بخدا هیچ چیزی ازکسی زیاد نمیشه می بینی یکی خوشبخت کارش نداشته باشید می بینید طرف قصر داره کاریش نداشته باشید می‌بینید بچش سربه راه کارش نداشته باشید اینو فکرکنید این همه خوشبختی به هرکسی داده مصلحت خداست خدا دوست داره یکی رافقیر کنه یکی راثروتمند به یکی قصر بده به یکی خونه خرابه بده شمارابه خدا سرتون تولاک خودتون باشه فکرکنیدتواین دنیا هیچ جیزیتون نشد حتما توآخرت جوابگو خواهید شد من نزدیک 50 سالم ازدواج نکردم چون نزاشتن چون ویرانمون کردن تواین 50 سال معنی خوشبختی رانفهمیدم اصلا مفهوم دنیارادرک نکردم هرچند که معلم هستم ولی همش غم غصه خوردم ازبس فکرکردم دلم ورم کرده چی شد مارابیچاره کردن خودشونو کشیدن عقب فکرنکنند راحت میشن خدا تاوان تک تک سرنوشت اونایی که خونواده 10 نفره ما را یران کردن ویران می‌کنند هنوز هنوز سرپا وا ناایستادیم خواستم به همه عزیزانم عرض کنم یکم به خودتون بیایید دنیاارزش ویران کردن خونه کسی رانداره هممون رفتنی هستیم چ بسا پاک ازدنیا بریم بهتره ازاین که وقتتون راگرفتم معذرت میخوام وازادمین محترم تشکرمیکنم که زحمت می‌کشند ومطالب مارادرج کردند @azsargozashteha💚
❤️ داستان زندگی من طوریکه هرکی بخونه خواه ناخواه درس عبرت میگیره ماسه خواهرویه برادریم پدرومادرم وقتی من یک ساله بودن ازهم جداشدن وباانبوهی ازمشکل مادرم ماروبه منطقه مادریش میاره ولی پدرم طلاقشونمیده واذیتش میکنه مادرم باکارکردن توخونه مردم ماروبزرگ کردوسروسامان داداجاره نشین بودیم باوجودچهارتابچه واینکه درسن هیجده سالگی بیوه شدوپدرم بعدپانزده سال طلاقش داداذیتش میکردهروقت میرفت دادگاه بارشوه رأی وبه نفع خودش صادرمیکردباوجوداینهمه مشکل یه روزماروبدون خرجی مادرم نزاشت سخت کارکردوماهم مشغول درس خوندن همه ی بچهاروحیه نداشتن وگوشه گیروزودرنح که چراپدرمون مارورهاکرده ماسه خواهرروزمونوباحبس توخونه میگذروندیم وبادرس خوندن مشغول بودیم درسمونم خداروشکرخوب بودولی روزگارباعث شدبرادرم ازبس فشارروحی واردشده بودتشنح کنه ودوسال حتی خودشونشناسه توسن ۱۸سالگی خواهربزرگم بزرگ شده بودوخواستگارداشت وبرای تهیه جهازش سخت کارگری کردواوایل ازدواجش خیلی سختی کشیدچون شوهرش اخلاق نداشت خلاصه بعددوسال برادرم خوب شدووقت سربازیش بودخدمتتوبه هرنحوی بودتموم کردناگفته نمونه تاپیش دانشگاهی پیش رفت وتورشته تجربی اول شدولی رفت وامدش بارفیقای بدباعث شدمعتادبشه خلاصه مادرم به هرنحوی بودترکش داددریغ ازیه روزکه پدرم بیادبگه شماخرجی داریدیاخیرنوبت ازدواج برادرم رسیدواینکه چون هنوزاصرات عصبی بودنش درونش موج میزدبدون اگاهی بادختری که پنج سال ازش بزرگتربودازدواج کردولی خدایی خانومش الان که شانزده سال اززندگیشون میگذره وصاحب سه فرزنذهستن خانومه خوبیه وهردوباهم سرکارهستن دریک کارخانه به عنوان کارگر ✅✅✅ @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️ سلام عزیزم من میخواستم داستان زندگی خودمو بگم منو همسرم 6 ماهه ازدواج کردیم من 20 و
❤️ با سلام در جواب اون خانمی که میگن من حس میکنم به پسرعمم خیانت میکنم باید بگم که عزیز من پسرخاله من هم من رو خیلی میخواست و من جواب رد دادم اما اول ایشون رفت ازدواج کرد بعد من ازدواج کردم چه خیانتی شما کردی !!! الکی خودتون رو آزار میدید پسر عمه شما خودش اعلام کرده که شما رو دوست نداره و اول ایشون ازدواج کرده، اون خیانت کرده. لطفاً حواستون به زندگی و همسرتون باشه مطمئن باشید هیچکس به اندازه همسرت شما رو دوست نداره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.در ارتباط با اون خانمی که فرمودن ازدواج کردن ولی هنوز پسر عمشونو دوس دارن. دوست عزیز واقعا خیلی سخته که ادم به عشقش نرسه و شماهم به اندازه کافی غصه خوردی درباره اون موضوع. ادم که نباید به پای اون بسوزه و خیلی کار عالی کردی که ازدواج کردی بنظر من وقتی احساس میکنی دوسش داری به بدیاش فک کن به لحظه ای که سر سفره عقد دلتو شکوند به رفتارای بدی که اگه داشته. چون این حسی که شما داری شاید زندگیتو خراب کنه. شما الان متعلق به همسرتی باید تمام وجودت برای اون باشه. به بدیاش فک کن کم کم حس تنفر پیدا میکنی. با خودت فک کن الانکه اون به من فک نمیکنه پس جرا من بهش فک کنم. و اینکه با خودت همش تکرار کن من ازش متنفرم اینقد تکرار کن که حتی اگه متنفرم نباشی متنفر میشی تلقین کن به خودت. و اینکه به شوهرت خیییییلی محبت کن وقتی محبت کنی زندگیت بهتر میشه در حواب محبتات محبت میبینی و شوهرت جای اونو میگیره. امیدوارم مشکلت حل بشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹 سلام ادمین عزیز در جواب خانمی که تازه ازدواج کردن و هنوز پسر عمشون رو دوست دارن عزیزم ما انسانها خیلی ناشکر هستیم وقتی خداوند یک همسر خوب و زندگی خوبی بهت داده چرا قدردان خداوند نیستی که از اون بحران نجاتت داد و با یک زندگی خوب سربلندت کرد اگه پسر عمت دوست داشت نمیگفت من این دختر رو نمیخوام چرا باید اویزون کسانی بشیم که طردمون میکنن ولی ما همچنان وابسته هستیم میخوام بگم صلاح خداوند در این بوده همون اول خودش رو نشون داده و احساس واقعیش رو گفته و کار بدی نکرده درسته دیر گفته اما خوبه که زودتر گفته و بعد ازدواج این احساسش رو نگفته احساس شما هم گذراست و این رو بعدا متوجه میشی به این احساساتت توجه نکن اگرم ازدواج میکردی عشقت یک طرفه بوده و زود خراب میشد خدا رو بابت زندگی که داری شاکر باش و سعی کن به پسرعمت و زندگیش فکر نکنی و تا اونجا که میتونی کمتر سعی کن ببینی اونها رو در اون صورته که یواش یواش احساس واقعیت رو میشه که نه تنها عاشقش نیستی بلکه خدا رو شکر میکنی که باهاش ازدواج نکردی انشالله با همسرت زندگی عاشقانه داشته باشی🌹🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با اون عزیزی ک نوشته بودن قبل از ازدواج با همسرشون میخاستن با پسر عمشون ازدواج کنن میخاستم بگم که اگه یه بچه بیاد تو زندگیشون خیلی همه چی تغییر میکنه. با بدنیا اومدن بچه هم سرگرم بزرگ کردن بچه میشن. هم اینکه زندیگتون تامین میشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در خصوص اون خانمی که ازدواج کردن‌ و فکر می کنن هنوز به نامزد قبلیشون علاقه دارن . عزیز من این تلقینه . چون شما خودت تو پنج خط نوشته ده بار گفتی زندگیتو خیلی دوست داری و خیلی زندگی خوبی داری و.... . پس بیا سعی کن خوبیای همسرتو به یاد بیاری و دیگه اصلا به این مورد فکر نکن که الکی تو ذهنت فکر می افته . ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️ داستان زندگی من طوریکه هرکی بخونه خواه ناخواه درس عبرت میگیره ماسه خواهرویه برادر
این ویادم رفت بگم پدرم بایه زن ازدواج مجددکردوصاحب چهارفرزندشداتفاقای زیادی براش افتادیه زن حامله روزیر گرفت ودیه داد، توشرکت کارمیکردکه وام گرفته بودوکلاهبرداری شدوخلاصه همش اه مابود حتی تومراسمات فامیل میدیمش ولی دریغ ازیه حس پدری که دروجودش باشه خلاصه نوبت به خواهراخرم رسیدبراش خواستگاراومدن وچون پسرخوبی بودوازاشناهای مادرم بودقبول کردیم اینم بگم خواهرم تادیپلم پیش رفت ولی بخاطرهزینهادیگه ادامه ندادولی بعدازدواج شوهرش براادامه تحصیل تشویقش کردوفوق لیسانس گرفت ومشغول درس به پیش دبستانیه خلاصه مادرم هرروزشکسته تروپیرترمیشدحتی یه روزتادوروزچشاش نمیدیدازبس فشارزندگی روش بوذبعدفهمیدیم دیابت عصبی داروفشارتوسن کم هرروزسرکارمیرفت واینکه نگاه مردم به زن بیوه نگاه خوبی نبودوهرچی خواستگازداشت قبول نکردبه پای بچهاش سوخت وساخت واینکه برای عقدخواهرامووبرادرم بایدپدرم میبودمثل یه ادم غریبه میومدامضاء میزدومیرفت دیگه تومراسم باشه یاکمکی کنه اصلاخلاصه نوبت به بچه اخریعنی خودم رسیدکه توسن یازده سالگی تصادف کردم وخیلی مادرم سختی کشیدکلی قرض وبدهی براعمل دستم چون راننده متواری شده بودهرروزکه بزرکترمیشدم ازمردابدم میومدوکینه زیادی ازشون داشتم ولی درسم خوب بوذولی بچه حساس وزودرنج وگوشه گیری بودم توجمع اصلاظاهزنمیشدم خلاصه توسن ۱۷سالگی خواستکارداشتم ولی خوب اصلاقبول نمیکردم یکی ازاقوام مادرم که خیلی دنبالموداشت ولی من اصلابفکرازدواج نبودم خلاصه تاپیش دانشگاهی خوندم ولی خوب قبلش دراثرفشازروحی بالاوفکروخیال منم متاسفانه گرفتارناراحتی اعصاب شدم وازسوم دبیرستان دیگه درسم خوب نشدوادامه ندادم @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_پنجم وقتی رسیدیم خونه دیدم به به اتاق عقد چیده شده بوی غذا راه افتاده یکی میوه میشوره یکی
اون شب هم گذشت و فرداش جمعه بود، خانواده محمد تصمیم به رفتن گرفتن، محمد هم عصر که شد گفت من نمیام شما برید من یکی دو روز میمونم بعدش میام و همینم شد.. من هیچ حسی بهش نداشتم و واکنشی نسبت به کاراش انجام نمیدادم روز دوشنبه برگشت و رفت شهرشون دو هفته بعد اومد و چند روز موند و موقع رفتن من یکم گریه کردم که گفت میخوای باهام بیای گفتم آره بچه بودم و یجورایی وابستگی بهش پیدا کرده بودم گفت میبرمت از بابام اجازه گرفت و ۲هفته منو برد شهرشون بخوام بی انصافی نکنم محمد پسر خیلی خوبی بود مهربون بود، کاسب بود، اهل هیچ خلافی نبود، نماز خون بود یجورایی کلا سوای خانواده ش بود گاهی وقت ها که رفتار خانواده شو میدیدم میگفتم این پسر واقعا بچه ی اینهاست ؟ دو هفته من مهمون خونشون بودم کسی کاری به کارم نداشت نه تعارف میکردن و نه چیزی میگفتن، یبس تر از این خانواده تو عمرم ندیده بودم ! محمد صبح میرفت سرکار و شب میومد شب مثلا میخواست دل منو بدست بیاره منو با خودش میبرد تو خیابونا چرخ میزدیم با موتورش، شب سوم که رفتیم بیرون... محمد منو برد بازار و اونجا برام یه بلوز مخمل زرد خرید، که اولین خریدی بود که محمد برای من کرده بود تا اون روز! گفتم که حتی خرید عقدم نکردن برام..! خواهر دوم محمد ۷ ماه از من بزرگتر بود یعنی هم سن و سال بودیم . اخر شب شد و برگشتیم خونه شون منم یه دختر ۱۱ ساله با کلی شورو هیجان سلام دادم و نایلونی که بلوزم توش بود از تو کیفم دراوردم و رو به جمع گفتم ببینید محمد برام چی خریده ؟ که شد بلا گفتن و اول مصیبت خواهرش زد زیر گریه و پشت مادرش قائم شد و هی با مشت تو پهلو مادرش میزد و گریه میکرد که منم میخام... اینقدر گریه کرد تا خوابش برد و مادرشم چنان اخمی کرده بود که من حتی جرات نمیکردم سرمو بالا بگیرم اون شب با تمام تلخیش گذشت و محمد صبح رفت سرکار و شب که اومد دیدم یه چیزی دستشه منه ساده فکر کردم لابد بازم برای من خرید کرده که دیدم رفت طرف آبجیشو نایلونو دستش داد وقتی درشو باز کرد دیدم یدونه لنگه بلوز زرد مخمل من براش خریده ولی اینقدر بچه و احمق بودم که بجای اینکه ناراحت بشم کلی براش ذوق کردم که حالا دوتامون داریم میشیم عین دوقلوها اون دوهفته گذشت و ما برگشتیم تهران و محمد هر دو هفته میومد سر میزد تا اینکه عید شد برای عید با کل خانواده جمع کردیم و رفتیم شهرستان خونه مادربزرگم (مادر مامانم ) اما منو محمد برد خونشون و گذشت تا سیزده بدر شد و تصمیم به برگشتن گرفتیم دو سه روزی بود محمد منو میاورد میذاشت خونه عزیز پیش مامانم و میرفت چند ساعت بعد میومد منم میگفتم صد در صد کار داره و دنبال کاراشه که منو میزاره اینجا ولی بعدش .... @azsargozashteha💚
❤️ سلام وقتتون بخیر ... ازتون کمک میخوام خواهشا راهی جلوم بزارید ..خانومییم ۲۱ساله ۵ساله ازدواج کردم شوهرم ۳۴سالشه ..قبل ازازدواجم من وپسرعمه ام نزدیک ۷سال عاشق هم بودیم نمیدونم چی شد یه هوبرای برادرش اومدن خواستگاریم که منم قبول نکردم بعدازاون وقت دیگه هموندیدیم ..تقریبا دوسال بعدش بودکه‌من‌ازدواج کردم الان پسری دارم ۳سالشه .‌.همیشه خواب پسرعمه ام رو میدیدم تاچندوقت پیش شنیدم نامزدکرده دنیاروسرم خراب شد چندباری عکسشو دیدم فک کردم فراموش شده دیدم نه قلبم دیوانه وارمیکوبه هنوز خیلی دوسش دارم میزنه سرم بهش زنگ بزنم ازاینور بخاطرزندگیم میترستم خراب بشه ... توروخدا راهنمایی کنید چه کنم اینم بگم همسرم باهام خوب نیست خیلی مشکل دارم ولی بازدوسش دارم ...😢😟 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399
❤️ سلام ما تو خونه ای زندگی میکنیم که هممون صداها و چیزای عجیبی ازش دیدیم یبار دوست مادرم که مریض بود چون کسی رو نداشت ما آوردیمش خونمون و یه اتاق در اختیارش گذاشتیم تو اون مدتی که خونمون بود میگفت همش یکی در میزنه یکی صدام میکنه. یا مثلا مادرم که شبا تو خونه کار میکرد میگفت فضا یهو سنگین میشه یا خواهرم که میاد خونمون میخوابه میگه هر شب صدا میاد انگار که تو از رو تخت بلند میشی کل خونه راه میری ما کل سرامیکای خونمون لقه یعنی هر کی راه بره صدا میده شبا وقتی میخوام بخوابم سرامیکای بغل تختم هی صدا میدن بعد یهو جلوی خودم قطع میشه ما دیگه به این صداها عادت کردیم و میگیم عادیه پیش میاد ولی چند وقتیه منو داره اذیت میکنه شبا یه خواب آروم ندارم همش کابوس میبینم و از خواب میپرم یا یهو از خواب پا میشم جیغ میزنم و بعدشم گریم میگیره یبارم انقدر صدا میومد تو اتاقم رفتم پیش مامانم خوابیدم دقیقا همون شب قشنگ قیافه یه پیرمرد رو جلو صورتم دیدم چند بار چشامو باز و بسته کردم ولی بازم میدیدمش انقدر جیغ زدم همه رو از خواب بیدار کردم تا چراغ روشن شد دیگه ندیدمش به این حساب گذاشتم که شاید داشتم خواب میدیدم فقط حس کردم واقعیه من جوری شبا از خواب میپرم که مامانم فکر میکرد اتفاق بدی برام افتاده بهش نمیگم واقعا دارم اذیت میشم یه خواب آروم ندارم من کلا آدم خوش خوابیم هرجا باشم تو هرشرایطی خوابم میبره ولی این اتفاق و صداها هرشب برام پیش میاد و نمیزاره بخوابم دارم روانی میشم خانوادم میگن جای خوابتو عوض کن ولی من هرجا میخوابم همینه همش کابوس همش ناجور بیدار شدن هرشب قبل خوابم بسم ﷲ الرحمن الرحیم میگم و میخوابم یا آیت الکرسی میخونم.. چکارکنم تا مشکلم حل بشه؟؟ ایدی ادمین👇🌹 @habibam1399
سلام به دلیل درخواست دوستان عزیز و اعضای محترم کانال ،داستانها ،درد دل ها و صحبتهای زن و شوهری و متاهلین عزیز که محدودیت سنی دارد رو در کانال جداگونه قرار دادیم 🔞👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df لطفا فقط متاهلین عضو شوند🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۳🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052529.mp3
1.29M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۳🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر ... ازتون کمک میخوام خواهشا راهی جلوم بزارید ..خانومییم ۲۱ساله ۵سال
❤️ بابت خانم 21ساله ای که عاشق پسر عمش بوده . گلم خودت حساب کن ببین چند سالته 7سال به اضافه 2سال والان هم 5ساله ازدواج کردی !!!یعنی چی ؟ دو تا بچه .چه عشقی بوده عجیبه والا .!!!! خواهرم به زندگیت برس وبا محبت همسرت را سیر و شرمنده کن .فکر خیانت را از خود دور کن .موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ، در باره اون خانم هایی ک هم ب عشق قبلشون علاقه دآرن و هم همسرشون 😐 راستش من اصن نمیتونم درک کنم واقا شماها چجور میتونید همزمان 2 نفر رو دوست داشته باشید اخه 😐 همه ادما تو زندگیشون ی عشق دارن شما باید فکر کنید ببینید ک بین این دو نفر عشق واقعیتون کدومه اخه همزمان ک نمیشه عاشق دو نفر بود ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ باسلام و عرض ادب درمورد خانمی که ۷ سال عاشق پسر عمه شون بودن و الان فرزند ۳ ساله دارن خواهر من اینها تو ذهن همه ما هست هرکدوم از ماها یکی هست که ازش خاطره داریم پسرعمه شماهم جزو همه اینها شوهرتون گفتین باهتون بداخلاقه درست بده درست اصلا گیریم برترین مرد خب. ولی ببین ارزش اینو داره که همین زندگیتو خراب کنی بخاطر یه وسوسه ذهنی از یه مرد نامحرم که قبلا عاشقش بودی به این فکر کن که مثلا طلاق گرفتی رفتی خونه پدرت اونجا که سلطنت نمیکنی باید یجوری خودتو نشون بدی که سربار نیستی درست؟ غذا درست کنی کمک مادرتون باشی برای پدرت که از سرکار میاد چای بیاری و ای جور چیزا حالا میخوای چای بیاری برای پدرتون بچتم داره گریه میکنه بهت چسبیده کتری هم جوش کلی کارم داری اعصاب پدرت هم از یجا داغون بخوای نخوای احساس سرباری میگیری به این فکر کن که اسم زن بیوه میاد روت به نگاه هرزه مردای هوسباز فکر کن ایا ارزش داره بخدا اگه ارزش داشته باشه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹 سلام درمورد اون دخترخانمی که حسابی ازدست پدرومادرش شاکی بود و ازفرق بین مردو زن گله داشت خواستم بگم منم یه خانم هستم وحافظ قرآنم وبایه آیه ازقرآن جواب این دختر عزیزمون روبدم الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض(سوره نساء آیه ۳۴)خداهم میفرماید که مردان با زنان فرق دارن نمیگه مرد عزیزتره یا باارزشتره میگه مرد قوی تر از زنه ب خاطر بعضی چیزهایی که خدا به مردا داده واینکه پدرامون یا برادرامون یا همسرامون یا پسرامون مواظب ما باشن نباید احساس حقارت کنیم واینم بگم که بااینم موافق نیستم که زن نمیتونه زندگی بسازه ما خیلیا رو دیدیم که بااینکه زن هستن مردونه زندگی میکنن شما اون خانم رومثال زدی که داد زد خیلیا زیر دست من کارمیکنن من یاد یه داستان افتادم که پدری همیشه به پسرش میگفت توآدم نمیشی آخر یه روز پسره شاه شد وگفت که باباش رو بیارن که ببینه این شاه شده وباباش وقتی دید بهش گفت توکه آدم نشدی شاه شدی 😂 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️❤️ بنظر من ایشون اگر عشقشون به همسرشون زیاد باشه تقریبا با این مساله کنار میان البته پنهان کردن موضوع به این مهمی خیلی به زندگی هر دو نفر لطمه میزنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹 سلام خسته نباشید می خواستم در مورد مشکل خانم ۲۱ ساله که ۵ ساله ازدواج کردن خانمم من وپسر خالمم خیلی هم دیگررو دوست داشتیم ولی قسمت نبود خالم نذاشت ما عاشق هم باشیم منم زوتر از پسر خالم ازدواج کردم حالا هم یه دختر۱۳ ساله ویه پسر ۱۰ساله دارم زندگی نسبتا خوبی دارم منم دلم نمی خواست اینجور بشه امااآا من همه اون روزارو از یادم بردم به زندگی فعلیم وبچه هام فکر میکنم شما هم نباید بخاطر روزهای گذشته زندگیتو خراب کنی هر چند که شوهر خوبی نداری @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ما تو خونه ای زندگی میکنیم که هممون صداها و چیزای عجیبی ازش دیدیم یبار دوست ماد
❤️ سلام در مورد خانمی که کابوس می بینن اگر امکانش هست روزی چند بار مکرر اسپند با شاخه دود کنید منظورم اینه فقط دونه های اسپند رو دود نکنید با بوته و شاخه های خشک شده ، چون اگر موضوع جن باشه رفع میشه جن ها از بوی اسپند و نمک می ترسن ❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️🌹❤️ سلام یه قرآن کوچک با جلد چرم ونایلون تو گردنت بینداز توی خونه صوت قرآن بزارید احتمالا کسی قبلا توی این خونه بوده فوت شده روحش آرامش نداره براش خیرات بدید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. در مورد اون خانمی که گفتن شبا خواب راحت ندارن بی زحمت بهشون بگین گردنبد های که چهار قل روشون نوشته شده رو بگیرن و بندازن گردنشون یا اینکه خودشون چهار قل رو بنویسن و بندازن گردنشون. خوندن چهار قل هم تاثیر داره ان شاءالله که مشکل شدن حل شه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ پیشنهاد من به شما اینه که ابتدا به یک دعانویس مراجعه کنید... و درصرتی که مشکلتون ادامه داشت برید سراغ روانشناس... درضمن خواندن سوره مبارکه جن با صدای بلند در خانه کمک کننده است(ان‌شاءالله) ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در جواب اون خانمی که میگن از خونشون صداهای عجیب غریب میاد شاید اجنه باشند چند تا نکته میگم که تو خونه انجام بدین تو خونه با صدای بلند چهار قل و اذان بخونید اسفند دود کنید و سوره جن با صدای بلند بخونید هر روز وقتی میخواین تو ظرفشویی آب داغ بریزید بسم الله بگید و حرز ابو دجانه بگیرید نصب کنید سر در خونه و اگه از دعاذنویس دعایی گرفتین تو آب روان بندازین بره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ درمورد خانومی که تو خونه اذیت میشن دعای ناد علی رو بخونن و اینکه گردنبند یا انگشتر با ذکر مقدس یا علی مددی رو روش حک کنن چون ذکر امام علی عبادت است ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹 سلام وجوداجنه امری طبیعی هست ولی جن های خوب حق ندارن خودشون روبه کسی نشون بدن تواتاقتون تسبیح تربت آویزون کنین بالای سرتون قرآن بزارین سرکه توخونه بجوشونین چون به شدت ازبوش بدشون میاد حتی یه ظرف سرکه بزارین تواتاق واگرمیتونین ازطب اسلامی بخورحضرت مریم بگیرین وطبق دستورتوخونه دودکنین ولی اگرنتونستین مثل اسپندتوخونه دودکنین حتماتاآسیبی ندیدین این موضوع روجدی بگیرین واگربرطرف نشدحتماباخانواده درمیون بزارین چون ممکنه به لحاظ روحی بیشترازاین آسیب ببینین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب دختری که خواب پیرمرد رو میبینه خب دوست عزیز به خانوادت بگو خواب نیس واقعیته براشون ثابت کن تنها نخواب ممکنه خدایی نکرده اتفاق بد برات بیفته هر شب که میخوای بخوابی قران پیشت بزار و هر وقت اون خواب رو دیدی این ایه رو بخون وقتی میخونی هرچی که روی زمین اذیتت میکنه ازت دور میشه ❤️أعوذ بكلمات الله التامات من شر ما خلق❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️❤️ سلام خاطره عزیزی که می‌گفت این روزا خواب راحت ندارن رو خوندم دوست داشتم به ایشون بگم دعا یا همون حرز ابی دجانه رو چهار گوشه خونه شون بنویسن و دعای معراج رو همیشه همراهشون داشته باشن تو این حالات مؤثر هست ان شاء الله اگر مقدوره بهشون برسونید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹 به اون خانمی که تو خونشون صداهای عجیب میشنون عزیزم چندتا راه داری اول اینکه بگی برات دعا بنویسن. از چندنفر شنیدم ک معمولا موثره. یا اینکه خونه‌تو عوض کنی، دلیلی نداره اینجور مسائلی رو که خیلی آزارت میدن و بخاطر حرف دیگران توهم بدونی. شاید واقعا خونه جن زده یا همچین چیزی شده. شما گفتی وقتی برق روشن میشه دیگه چیزی نمیبینی، شاید اگه شبا یه مقدار کم نور توی فضا باشه بخشی‌ش برطرف شه. راه های دیگه ای هم هست، مثلا اینکه فضای خونه رو شاد نگه داری و بهش فکر نکنی، یا سرامیک ها رو عوض کنی. من تا جایی ک تونستم راهنمایی کردم. امیدوارم مشکلتون حل بشه. ❤️❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اون خانمی که می گفت شب ها در خانه مون کابوس می بینم .... من فکر می کنم چون خواهرتون یا دوست مادرتون می گفتند که صدا میاد شما حساس شدی دلایل ایجاد کابوس استرس و اضطراب در طول روز . فیلم و بازی ترسناک . خوابیدن در جای ناراحت و سخت . دیر غذا خوردن ‌ بیماری و مریضی . به نظر من شما یا به دکتر مراجعه کن که انشالله مشکل سلامتی نداشته باشی یا به روان پزشک شاید اضطراب یا استرس داشته باشی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با اون دختر خانوم عزيز كه خواب راحت نداره و ميترسه ببين عزيزم هر شب قبل از خواب سوره ناس رو بخون يا علي بگو و همون ايت الكرسى هم بخون و صلوات بفرست
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_ششم اون شب هم گذشت و فرداش جمعه بود، خانواده محمد تصمیم به رفتن گرفتن، محمد هم عصر که شد گفت
چند روز بعدش که اومد منو برد کنار خانوادش، اخلاقشون تغییر کرده بود اصلا مثل روزای اول نبودن...! مادرش که عین برج زهرمار بود با اون دندونهای یکی در میونش چنان با خشم بهم نگاه میکرد که میترسیدم حتی حرفی بزنم با تموم شدن سیزده بدر قرار شد فردا صبح زود حرکت کنیم تهران، که یهو محمد تو جمع برگشت سمت بابام گفت آقا ناصر میشه ظهر بریم ؟ بابا گفت بریم؟!! مگه تو هم میای؟ محمد گفت با اجازه تون من میخوام از صاحب کارم جدا بشم و تو تهران مشغول به کار بشم، تو این مدت هم لوازم کارمو خریدم و میخام مغازه بزنم، من که قراره آخرش بیام تهران بهتره از اول اونجا مغازه بزنم، اینجا تا کارم بگیره و مشتری جمع کنم باز باید جمع کنم بیام تهران... کل این حرفا به دقیقه نرسیده بود که خواهر شوهر بزرگم که هم زنداییم بود و هم خواهرشوهرم فوری به مادرش خبر رسوند و مادر شوهرم دعوایی راه انداخت که بیا و ببین...! پدر شوهرمم که دنیا رو آب میبرد اونو خواب برده بود تریاکش تامین بود دیگه با هیچی کار نداشت! خلاصه اینکه مادرش نتونست حریف محمد بشه و محمد طبق قولی که به مامانم داده بود لوازمش رو بار زد پشت نیسان بابام و با ما راهی تهران شد. اومد و تو گاراژ آقاجان یه دهنه مغازه گرفت و شروع به کار کرد منم که اون رفتار مادر محمد رو دیده بودم تصمیم گرفتم بهش بگم -محمد؟ _ جانم؟ _چرا مادرت اومد خونه عزیز اونجور قشقرق بپا کرد مگه نمیدونست که تو قراره بیای تهران زندگی کنی مثل عباس که اومد..؟ _راستش یادته وقتی من برگشتم که دو هفته بعد بیایم برای عقد چرا ۳ ماه طول کشید ؟ باکنجکاوی پرسیدم_چرا؟ _چون مادرم هیچ مدله راضی نمیشد که من بیام تهران، منم به دروغ بهش گفتم که من تهران نمیرم و پیش شما میمونم _یعنی چون بهش دروغ گفتی ناراحت بود؟ _نه.. _پس چرا ناراحت بود؟ _باید یسری حقیقت هارو بهت بگم.. میدونم باید خیلی قبل تر میگفتم ولی آخه تو خیلی سنت کم بود و پیش خودم گفتم شاید درک نکنی ولی حالا بهت میگم چون نمیخوام بین منو زنم حرف نزده ای باشه ‌... و شروع کرد به تعریف زندگیش... _بابامو که دیدی فقط نشسته از سر صبح پشت بساطش و تا نصف شب سرش فقط با تریاک و دوست و رفیقاش گرمه... منم وقتی ۸ سالم بود دیدم زندگیمون خیلی کم وکسری داره حتی وقتی دوستامو تو مدرسه میدیدم متوجه میشدم هیچ چیزی مثل اونا ندارم نه کیف نه لباس نه دفتر و مداد... و فقط یه پلاستیک که دوتا دفتر داخلش بود و یه دمپایی پاره که پام کنم و برم مدرسه پیش خودم فکر کردم گفتم خودمو فدا میکنم برای خانوادم بزار خواهر و برادرام مثل من نشن قید درس و مشق و زدم و رفتم تو کارخونه ریسندگی که عموم اونجا سرپرست بود، با پارتی بازی اون رفتم سرکار .... @azsargozashteha💚
❤️ سلام درمورد اون دختر خانمی که دلشون از دست خانواده پر هست عزیزم منم یه مادر هستم مادر سه تا دخمل خوشکل وخانم دختربزرگم الان در رشته فیزیوتراپی ترم شش داره درس میخونه وروزی که کنکور داد خودم ارایشگر هستم هم به صورتش رسیدم وهم به سر وضعش که دانشگاه بهش نگن امل وچادری بود ولی وارد دانشگاه شد مانتویی شد و خیلی بادخترای گلم دوست هستم به حدی که یکی بهشون ابراز علاقه کنه به من میگن عزیزم میخواستم بگم همه مامانا از قرن بوق نیستند ویه دختر همیشه باید مرتب باشه نه چا در ملاک هست نه این موهای صورتشون یه مادر وپدر باید به حدی با بچه هاشون دوست باشند که احتیاج به هیچ دوستی از بیرون نداشته باشند ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید دز جواب اون خانمی که درباره تبعیض بین دختر و پسر حرف زده بودن و اینکه پدر و مادرشون سرکوفت میزنن و مقایسه میکنن باید بگم که عزیزم درباره اون خانوم باید بگم حرفش درسته ما جایی در اسلام نداریم که زن اسیر بچه ها و شوهرشه نمیدونم از کجا اومده بیشتر شبیه اعراب جاهلیه شاید هم از پیامد های جاهلیت مدرن باشه ، به هرحال ربطی هم به محجبه بودن یا نبودن نداره کلی نخبه و آدم موفق محجبه هم داریم که به مراتب تعدادشون بیشتره و اون خانم هم مزد زحماتشو گرفته ، بگذریم شما زیاد به حرف دیگران اهمیت میدی چرا یه دوست خوب پیدا نمیکنی تا باهاش دردو دل کنی؟؟؟حتما توی هیئت یا مسجد اگر میری یا بسیج محل زندگیتون میتونی دوست خوب پیدا کنی و انقدر باهاش دردو و دل کنی تا سبک بشی اگر هم نه خدا که هست امام حی و حاضرش که هست👌 سعی کن مطالعات خودت رو در زمینه های مختلف خصوصاً زمینه های فرهنگی و مذهبی زیاد کنی اونقدر که علامه ای بشی برا خودت😅 اونوقت زندگیت زیر و رو میشه 👌در ضمن درباره درس و مدرسه هم باید بگم ما در این زمینه دچار ناکارآمدی هستیم و چیزی که به درد زندگی بخوره یاد نمیگیریم البته منظورم این نیست که به درس بی‌توجهی کنی اما انتظار این که تو زندگیت به کارت بیاد رو نداشته باش کلیپ های مذهبی و فرهنگی از سخنران های معروف ببین کتاب بخون در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شرکت کن اونوقت میبینی که به مرتبهٔ گور بابای حرف مردم میرسی و اصلا این خیالت نخواهد بود که کی چی میگه حتی پدر و مادرت سعی کن کمی با زبون خودشون باهاشون حرف بزنی اگر کلیپ یا مطلب یا حدیثی درباره رفتار غلطشون پیدا کردی بهشون نشون بده اگرم قبول نکردن که هیچی یه بیخیال به خودت بگو و تمام 👌 خلاصه به پیشنهاد هام فکر کن دعا و توسل یادت نره دعا ها و اعمال زیادی برای حاجت روایی هست انشاالله مشکلت رفع بشه🤲 یه چیز دیگه، من همسن خودتم😉 پس خوب درکت میکنم و میفهمم چی میگی❤️ @azsargozashteha💚
❤️ مطالب ترسناک❌❌❌ سلام خسته نباشید ادمین عزیز 😍 و مرسی بابت کانال عالی و مفیدتون برای دختر خانمی که خونشون صدا میاد خواهش می کنم پیام منو براش بزارید🙏🏻💕 من خودم مطالعه خیلی زیادی روی این مسائل دارم ازتون می خوام به هیچ وجه عزیزم به هیچ وجه به دعا نویس جن گیر مراجعه نکن که زندگیتو نابود می کنند حتی بالاتر تو کانالم هست تجربه دوستمون که با فالگیر تماس گرفتن چه اتفاقاتی افتاد . . اونا جنو میارن به زندگیتو نابود میشی خود اشناهای ما رفقت دعا نویس و فالگیری سر یه مشکل کوچولو تا حل شه چی شد؟ تیمارستانه . . . تازه عروس بود می گفت جنا وقتی شوهرم نیست دائم ظاهر میشن تو خونه باهاش حرف میزدن اذیتش می کردن . . . اونم نگفت مثل شما به شوهرش تا اینکه اون جن انقدر پیش رفت که رفت تو بدنش هی می گرفتش شوهرش وقتی دید زنش عوض شده فهمید . . . اون جن تو بدن زنش بود انقدر قدرت داشت که شوهرشو کوبوند تو دیوار وقتی ریشه یابی کردن فهمیدن رفته پیش فالگیر دعا نویس . . . و اینکه علتشو پیدا کن همیشه می گن جای آتیش میری آب جوش می‌ریزی بسم الله بگو چون اینجور جاها محل تجمع اجنه تو بگی بسم الله دور مشین اما وقتی بدون بسم الله آتیش خاموش کنی آبجوش بریزی بهشون آسیب زدی میان آزار میدن . . . گاهی هم یه آدم با خودش شیاطین میاره چون فامیل خودمون فامیلش از شهر دور اومد خونشون رفت با خودش جن آورد یه فامیل خیلی قدیمی بود از اون شب همش آزار . . . کوبیدن در کابینت جیغ زدن تو حموم حتی زخمی شده بودند خانوم خونه بنده خدا تمام دستانش جای دندون بود دیگه خونشونو عوض کردن بنده خداها بعدم یه سری چیز می گم کاملا واقعی و از کتاب عالم های شیعه خودمون هست ۱ ببین فرق بین روح و جن! جن به صورت حاله ای دودی و تیره است و به صورت آدم هرچیزی تجسم میشه و قصد ازارتو داره تا با ترسیدنت بهش قدرت میدی پس نکن اگه بترسی بدتر می کنه وایمیسته اما روح حاله ای سفیده مثل نور مهتابی اونم به قالب های انسان تجسم میشه اما فرقش با جن اینه که اگه بترسی وحشت کنی سریع میره باعث اذیتت نمیشه گاهی برای فهموندن چیزی یا کمک میان ببین وحشت می کنی دیگه نمیان اما جن ازارت میده به خانوادت بگو تا دیر نشده بله صدا از در دیوار کوبیده شدن درها و صدا کردن اسمش . . . همه کارهای جن هسته من خودم همه اینارو تجربه کردن صدا رو می شنوی بخار نفسش می فهمی اما هیچکس نیست درا محکم کوبیده میشه تو فقط می شنوی من همه این عذابارو کشیدم نمی گفتم می ترسیدم مسخرم کنند (خونه کسی رفته بودم مسافرت) اما دیگه خیلی اذیت شدم به کسی اهمیت ندادم به همه گفتم رفتم پیششون درسته تا یک هفته تمسخر کردند اما تموم شد صداها پس توهم بگو ضعف نشون نده . . . اگه اطلاعات کامل تری خواستی پی ویمو از ادمین بگیر اینم بگم من از اون شب قبل خواب با صدای بلند تو اتاقم آیت الکرسی_ سوره فلق که معنیش در مورد اجنه شیاطینه و با امام زمان اما علی حرف میزنم چون خیلی از امام علی میترسن. . . چند دقیقه حرف میزنم می خوابم صدای اذان و قرآن حتما تو اتاقت پخش کن آیت الکرسی بنویس چندجای خونه بزار گردنتم آویزون کن شرمنده طولانی شد ادمین لطفاً بزار❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام.ممنونم از کانال خوبتون.میخواستم در مورد مشکل اون عزیزی که گفته بودن شبها احساس میکنم توخونمون کسی هست ونمیتونم بخوابم بگم که دوست عزیز همچنین چیزهایی واقعیت داره توشهر مایه خونه بود که صاحبش میگفت وقتی میرم بیرون میام میبینم دارن جاروبرقی میکشن و غذاروی گاز داره میپزه با اینکه کسی توخونه نبود وقتی کلید میندازم تودر جاروبرقی همونجور روشن میمونه وسط خونه ومن کسی رو نمیبینم ولی غذا داره براخودش میپزه یه بارم وقتی تابستون بوده واینا تو آستانه در خوابیده بودن خیلی سروصدابوده فکر میکنن همسایه شونه ولی یکی میاد وبیدارش میکنه میگه بلند شو اون ور بخواب اینجا داریم خونه تکونی میکنیم اونا خونه رو فروختن حدودا ۳یا۴نفر هی فروختن تا اینکه الان خونه دست شهرداریه یه خونه ویلایی توبهترین قسمت شهربامتراژبالا.ضمنا من از یه آیت الله شنیدم که یه سری رمزو راز هایی هست که باید رعایت بشه مهم ترینشون اینه که ۹عدد(نه کمتر نه بیشتر) آیت الکرسی توخونتون باشه من خودم دارم زدم پشت تابلو ها وجاهای مختلف خونه.این دسنور خیللللی تاکید شده اس اجنه رو از خونه تون نا امید میکنه ما بعد از اینکه این کارو کردیم بعد ۶سال بدون اینکه مشکلی داشته باشیم بچه دارشدیم ضمنا یه حرز ۱۴معصوم به بازوی راستت ببند وتوی حموم ادرار کردن وصحبت کردن و نزدیکی وبرهنه ی کامل بودن هم باعث جلب اجنه میشه باعث میشه اجنه عاشق آدم بشن.شاید این حرفا غیر واقعی به نظربرسه ولی من همه رو از روی آیات و روایات استخراج کردم خواهش میکنم جدی بگیر وانجام بده انشالله به حق حضرت زهرا مشکلت حل میشه ببخش که طولانی شد.🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفتم چند روز بعدش که اومد منو برد کنار خانوادش، اخلاقشون تغییر کرده بود اصلا مثل روزای اول ن
وگرنه هیچ جا به من ۸ ساله کار نمیدادن ۳ سال اونجا کار کردم و هرچی حقوقم بود و برای خونه خرج میکردم بدون هیچ پس اندازی بعد از اون ۳ سال یکم عاقل تر شده بودم و دیدم با حقوق کارخونه نمیشه اون زندگی که من میخوام رو پیدا کرد.. یک روز که از کارخونه برمیگشتم سر راه به چند تا گاراژ سر زدم تا اینکه یه صافکار گفت شاگرد پادو میخواد منم از خدا خواسته فردا صبحش رفتم کارخونه و به عموم گفتم دیگه نمیام و میخوام برم دنبال شغل آزاد و برگشتم تو همون گاراژ شروع کردم پادویی کردن ‌انقدرم‌ کارمو دوست داشتم که کمتر از ۲، ۳ سال شدم یه کار بلد ولی بخاطر سن کمم اوستام جرات نمیکرد کار دستم بده، منم که دیگه کارو یاد گرفته بودم گفتم میرم جای دیگه سرکار رفتم یک جا دیگه و با صاحبش صحبت کردم گفتم واردم اولش فکر کرد سرکارش گذاشتم ولی بهش گفتم امتحانم کن یه نگاه کرد ته مغازه و گفت برو اون کاپوت رو صافش کن بببینم منم رفتم و ابزار برداشتم و شروع کردم از دور وایساده بود و نگاه میکرد خیلی زود نتیجه کار معلوم شد و شروع کرد برام دست زدن اوستا جلال مرد بزرگی بود، زیر بال و پرمو گرفت و گفت بهت درصدی حقوق میدم و خلاصه هر روز بهتر از دیروز شد منم که پول تو جیبم میدیدم دیگه سر از پا نمیشناختم و همه رو برای خانوادم خرج میکردم حتی خواهرمم که ازدواج کرد برای جهازش بابام یه پاپاسی خرج نکرد، حتی برای عقد عباس تمام هزینه ها با من بود... من از ۸ سالگی کار کردم که خانوادم کمبود نداشته باشن حالا هم که میبینی مخالف اومدن من بودن از این میترسیدن که من براشون خرج نکنم و لنگ بمونن تو مخارج زندگی مادرمم دلش برای من نسوخته بخاطر پول مخالف بود من بیام تهران. ‌خلاصه با گوش کردن به حرفای محمد من تازه فهمیدم چرا برای عقدم هیچکاری نکردن چون پولی برای خودش نمیموند همه رو باید خرج یه خانواده ۸ نفری میکرد بعد چند وقت مادربزرگم که اومده بود تهران داشت برمیگشت شهرشون، دیدیم محمد یه دسته پول بهش داد اونموقع به روی خودم نیاوردم ولی خیلی ناراحت شدم شب موقع خواب گفتم اون پولا رو چرا به عزیز دادی ؟ گفت دادم ببره برای مادرم گفتم برای چی ؟ گفت من بهش قول دادم که تمام مخارجشونو بدم، فکر کردی آخرش چجوری راضی شد که من بیام تهران با همین قولا راضیش کردم دیگه.. چند روزی گذشت، محمد و عباس داشتن باهم حرف میزدن که متوجه شدم درباره یه بدهی سنگین صحبت میکنن بعد که تنها شدم ازش سوال کردم موضوع چیه ؟ بهترین اخلاقش این بود که وقتی میپرسیدی جوابتو میداد چیزی رو پنهان نمیکرد ولی اگر نمیپرسیدی چیزی نمیگفت گفت هیچی از جهاز مریم هنوز ۲۰۰ هزار تومان بدهی دارم ..... @azsargozashteha💚
❤️ سلام به اعضای کانال امیدوارم حالتون خوب باشه ودلتون شادباشه من یه دختر۱۵ساله هستم دختری مذهبی😍 وچادری تنهایه مشکل دارم 🤦‍♀شکم خیلی بزرگ نمیدونم چیکارکنم تاکوچک بشه میترسم قندبگیرم چون هم خانواده پدرم ومادرم قنددارن 😢 همه راه ها رورفتم اماوزن کم نکردم میشه بگین چطوری وزنم روتوی دوماه کم کنم ممنونتون میشم ❤️ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادیمن عزیز خواهش میکنم کمکم کنین من یه دختر ۱۳ساله ام پارسال درسم خیلی خوب بود معدلم بالا بود و از سه نفر برتر مدرسه بودم اما از وقتی که مدارس انلاین شده منم تمبل شدم و میلی ب درس خوندن ندارم بگین چیکار‌کنم نمره ریاضیم از ۲۰ب ۱۴رسیده دارم دیوونه میشم مامانمم که ب جای کمک نمک ب زخمم میریزه و هی منو با دوستام مقایسه میکنه ب خدا خودم دوست دارم که درسم دوباره خوب بشه لطفا.....لطفا کمکم کنین ببخشید‌که طولانی شد😓 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام به همه ممبرا و دوستای مجازی امیدوارم سال خوبی داشته باشید😊❤️ حقیقتا یه مشکلی برای من پیش اومده و میخوام از شما کمک بگیرم.من یه نوجوون پسر هستم که حدودا 14 سالمه اخیرا که یعنی سه چهار ماهه وقتی میرم حموم و سرم رو میشورم موهام میریزه تو دستم یعنی انقدر ضعیف شده که تو هر بار استحمام دستم پر مو میشه و خب من ازین اتفاق خوشحال نیستم😞 هر موقع هم که دوستام میبینن منو بهم میگن چرا انقدر موهات کم پشت شده. من تا قبلش مشکلی نداشتم ولی چند وقته موهام رشد نمیکنه که هیچ ریزش مو هم گرفتم. ازتون خواهش میکنم که بهم بگین چیکار کنم.چون این اتفاق تو این سن چیز قابل پذیرشی نیست. آها راستی من خیلی آدم استرسی هستم. ممنون میشم کمکم کنید❤️❤️❤️ ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا به هر سه سوال پاسخ بدید دوستان ❤️🙏 @azsargozashteha💚
سلام به دلیل درخواست دوستان عزیز و اعضای محترم کانال ،داستانها ،درد دل ها و صحبتهای زن و شوهری و متاهلین عزیز رو که محدودیت سنی دارد رو در کانال جداگونه قرار دادیم 🔞👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df لطفا فقط متاهلین عضو شوند🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️ سوالها و ارسالیهای اعضا اینجا هم هست همگی لطفااااا عضو شید 🙏🙏🙏🙏 🌹
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۴🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052531.mp3
1.23M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۰۴🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام به اعضای کانال امیدوارم حالتون خوب باشه ودلتون شادباشه من یه دختر۱۵ساله هستم دخت
❤️ سلام برای دختر خانومی که میخواستن لاغر بشن من یه دکتر تغذیه میشناسم عالیه دکتر رزیتا غفاری حتی دکتر مهران غفوریان هم ایشون بودن خیلی کارش خوبه اسمشو اینترنت سرچ کنید پیج اینستاگرامشو بردار و بهش پیام بده واسه دختر خانومی که درسشون افت کرده بود هم عزیزم بهتره یکیو پیدا کنی که بعد درس خوندن ازت سوال بپرسه تا بیشتر علاقه نشون بدی به درس خوندن این روش خیلی خوبه خودمم این کارو میکنم واسه اقا پسر هم بهتره برن حتما ازمایش چکاپ بدن ممکنه هورمون هاشون بهم ریخته یا کمبود ویتامین دارن البته استرس هم بی تاثیر نیس ازمایش بدن و بعد بادکتر هم مشورت کنن ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزم راجع به جوانی که موهاش می ریزه و میگن استرس دارن من دارم به یاری خدا طب اسلامی می خونم مشکل این آقا هم استرس و هم ریزش مو از بالا رفتن صفراست که در جوانی بالا بودن صفرا بسیار شایع هست من هنوز اونقدر علمم زیاد نشده براشون تجویزی بکنم ولی توصیه میکنم به طبیبان اسلامی و سنتی مراجعه کنن برای رفع مشکلات منم سه صلوات بفرستید ممنون از همگی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در مورد اون دختر ۱۴ ساله ای ک خیلی افت درسی داشته من خودم همسن تو ام تا پارسال که کلاسا انلاین بود همیشه رتبه چهارم پنجم مدرسه بودم. در حدی که بدون خوندن از قبل تو ازمون تیمز رتبه اوردم. ولی وقتی که کلاسا انلاین شد خیلی افت کردم. منی که همیشه ریاضیم از ۱۸ به بالا بود الان حتی نمره ۱.۲۵ از ۲۰ هم داشتم😐 و این خیلی اذیتم کرد چون مامان منم همیشه منو مقایسه میکرد. برای این که درسات بهتر بشه معلم بگیر یا از معلم خودت بخواه که جزوه هایی که داره و به دردت میخوره رو برات پی دی اف کنه بفرسته و بری پرینیت بگیری یا بنویسیشون. خیلی کمک میکنه. من هم معلم گرفتم هم جزوه و الان از ۱۷ پایین تر نمیشم😉 روزی هم یه ساعت تمرینای کتابتو جلو جلو حل کن یا عدداشونو عوض کن و کار کن. خیلی کمک میکنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹 سلام ادمین عزیز در جواب نوجوونی که گفته بودن موهاشون میریزه عزیزم خودت جواب خودت رو دادی که استرس داری و درصد زیادی ممکنه که از همین باشه استرس خیلی مشکلات جسمی و روحی رو بوجود میاره سعی کنید یک وقتایی از روز به ارامشتون اختصاص بدین تمرکز کنید و به سبزه و درختان نگاه کردن خیلی ارامش میده و در طول روز نفس عمیق بکشید و به نفسهایی که میکشید توجه کنید و توجه کنید چه چیزی استرس شما رو بالا میبره از اونها دوری کنید و برنامه ریزی و نظم هم در کنترل استرس موثره و میتونید ازمایش هم بدید که دچار چه کمبود ویتامینی هستید انشالله مشکلتون برطرف بشه🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در جواب اقا پسری که موهاشون میریزه حتما به خانوادت بگو و برو دکتر آزمایش بده ان شاء الله که چیزی نیست. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹 سلام در مورد اون دوستی که موهاش میریزه . اول اینکه شامپوت رو عوض کن تاثیر داره . دوم اینکه خب باید سعی کنی استرستو کنترل کنی . بعد دیگه میتونی وقتی میری حمام بعد از شستن موهات دو قاشق روغن زیتون رو به موهات بزنی و بعد از نیم ساعت بشوری . سبزیجات و پروتئین و چیزایی که ویتامین A و یا D داشته باشن به رشد موها کمک میکنن. برا نداشتن استرس هم بهت پینشهاد می کنم ورزش کنی و یوگا انجام بدی . سعی کنی خواب کافی داشته باشی و یه نکته ی مهم کاراتو رو برنامه پیش ببر . و من به شخصه چون خودمم دانش آموزم اینجوری کمتر استرس میگیرم که همیشه سعی می کنم یه برنامه ی ساده برای خودم بنویسم و بعدش از برنامم جلو بزنم . اینجوری دیگه خیالم راحته و کمتر استرسی میشم . البته من شنیدم اگر ریزش موی یکدفعه یا تکه ای داشته باشین به احتمال زیاد به دلیل بیماری یا استرسه که باید به پزشک مراجعه کنی. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹 در رابطه با اون دختر خانمی ک گفته درسش ضعیف شده...عزیزم من خودم کلاس دهم هسم و رشتمم تجربیه پارسال ب شدت درس میخوندم ....اما امسال اصلا اصلا درس نمیخونم یعنی هیچکس نمیخونه😅🙈 من ت کلاسمون شاید 3 یا 4 نفر میشناسم ک کم و بیشی درس میخونن....خودمم مث ت کلی استرس دارم ک درس نمیخونم ،درکت میکنم اصلا نمیشه درس خوند خب خخخخ اول اینکه ت این فاصله زمانی تا خرداد ماه ک امتحانا هس میتونی درست بخونی پس بجا استرس برنامه ریزی کن و درس بخون از اینکه مامانت هم حرف میزنه ناراحت نباش نگرانته عزیزم (مادرا فک میکنن با این حرفا بچه درسشو میخونه😢😃) اگ هدف داری براش تلاش کن و برنامه ریزی داشته باش انشالله ک موفق میشی و ب هرچیزی ک میخوای برسی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹 سلام به اون دختر سیزده ساله ای که درسشون ضعیف شده. عزیزم منم ۱۴ سالمه و امسال چون کلاس نهمم امتحانای ترم دومم حضوریه. به خدا این روزا میشینم از استرس گریه میکنم چون من همیشه نفر اول مدرسه بودم😭باورم نمیشه این همه تغیر داشته باشم همش به خاطر این گوشی لعنتیه😤😭 دارم دیوونه میشم... من برات
م برای من دعا کن عزیزم😭شاید الان دوستان برای راهنمایی امثال ما بگن مشاور یا معلم خصوصی بگیر در حالی که اصلا تو خانواده ی ما این چیزا خیلی غریبه😳شایدم بگن گوشی رو بزار کنار و برنامه ریزی کن ولی من و تو که میدونیم گفتنش راحته در عمل از کوه کندنم سخت تره... تنها راهی که میتونم پیشنهاد کنم که انجام بدی اینه از حالا تا جایی که میتونی درس هاتو بخون و بقیش رو بسپار به خدا... این راه تنها امید منه😢😭 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ باعرض سلام خدمت اواقاپسرکه موهاش میریزبرپیش داروگیاهی یه سری داروگیاهی بهت میدخوب میشی یاشایدارسی باشه ریزش مو ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️🌹 سلام زهرا سادات هستم جواب خانمی که میگه ۱۳ سالمه اینه که کلا همه بچه ها از وقتی درس هاشون انلاین شده تنبل شدن حتی خودم چون از بس که گوشی رو دست گرفتیم و بی خیال درس شدیم و ذهنمون آزاد شده و به درس خوندن اهمیت نمیدیم و تو خیال خودمون به این فکر می‌کنیم که کتاب جلومون هست و از دیدن کتاب می‌توانیم موفق بشیم ولی این چیز ها نیست و خود معلم ها قبول دارند که این درس خوندن فایده نداره و البته مادر خودم هم همینطوره و یک چیز بگم برو از دوست هات سوال کن که درس میخونن یا نه. ایا اون ها سوالات رو حفظ میکنن و جواب پرسش معلم رو میده یا نه بعد جواب رو دریافت کردی به گوش مادرت هم برسون خودم هم ۱۳ سالمه ببخشید طولانی شد با تشکر 😊😊 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام میخواستم درمورد اون دختر خانم ۱۳ ساله که گفتن تو کلاس های آنلاین افت کردن بگم که توی این کلاس ها خیلی ها افت داشتن من خودم امسال کنکوری هستم اما درسم به شدت افت کرد، اما میتونین با کمک یه برنامه ریزی درست دوباره شروع به خوندن کنید باید خودتون رو مجبور به خوندن درس کنید و مثلا برای خودتون تنبیه یا تشویق تعیین کنید که اگه مثلا امروز فلان درس رو نخونم نباید برم سر گوشیم یا هر تنبیه دیگه، یه روش دیگه هم اینکه تو درس خوندن تنوع به خرج بدین، نکته های مهم درس هارو میتونید به دیوار بزنید و کلی راهکار دیگه. من خودم برای دوستام برنامه نوشتم اگه دوست داشتی برنامه داشته باشی میتونی آیدیم رو از ادمین بگیری یا خودت میتونی با یه مشاور تماس بگیری ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ اون دختر خانومی که گفتم شکمشون بزرگ شده ونمیدونن چطوری وزن کم کنن توی اینترنت بزنن رژیم لیمومی براشون میاره داداش خود منم ۱۵ سالشه و خیلی اضافه وزن داره ولی با این رژیم ۳ماه ۶کیلو کم کرده و ۴۵ هزار تومن هم هزینه داره
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتم وگرنه هیچ جا به من ۸ ساله کار نمیدادن ۳ سال اونجا کار کردم و هرچی حقوقم بود و برای خون
گفت هیچی از جهاز مریم هنوز ۲۰۰ هزار تومن بدهی دارم.. داشتم بهش میگفتم یکم هم اون کمک کنه که قبول نکرد.. گفتم چقدر؟؟؟؟؟ ۲۰۰ هزار تومان اون زمان پول زیادی بود واقعا مخم یک لحظه هنگ کرد.. گفتم اینجور که تو دوسال طول میکشه بدهی تو بدی... پس کی عروسی کنیم؟ خونه بسازیم ؟ گفت عروسک چشم قشنگ من غصه نخور خدا بزرگه... هرچی اونور تر میرفت چیزای جدید تری ازش میفهمیدم که هر بار کلی تعجب میکردم ولی چون بچه بودم نمیفهمیدم میتونم مقاومت کنم و نذارم که این کارهارو انجام بده.... بخاطر سکوت من و لطف های بیش از حد محمد یه جورایی من شدم عروس خوبه و خواهرم چون نمیذاشت عباس حتی ۱۰۰ تومان خرجشون کنه چشم دیدنش رو نداشتن... روزها میگذشت و ما فقط در تب و تاب تامین زندگی خانواده محمد بودیم! جالب اینجا بود که هیچوقت هم سیر نمیشدن و همیشه پول نیاز داشتن! بعداز ۳ سال نامزد بودن و تلاش های محمد، بلاخره محمد موفق شد یک تیکه زمین بخره که مثلا خونه بسازیم و بریم سر خونه زندگیمون طبق قول روز اول همونجا ۳ دانگ از زمین خونه رو به نام من زد و به اصطلاح مهرمو داد. وقتی که به گوش مادرش رسید ما زمین خریدیم انگار تازه فهمید چه بلایی سرش اومده انگار تا قبل اون امیدوار بود محمد موندگار نیست و برمیگرده شهر خودشون که با خرید زمین تمام امیدش ناامید شد و دیدیم یه مدت ساکت شده نه درخواست پول میکرد نه بهونه میگرفت نگو آرامش قبل از طوفان بود و دنبال نقشه کشیدن بود... بعد از یک ماه یک روز زنگ زد خونمون و به محمد گفت دیگه نمیتونه شهرستان زندگی کنه حالا که دوتا پسراش تهرانن اونم باید بیاد اینجا و پیش اونا زندگی کنه محمد گفت مادر من تو آدمی نیستی که بتونی تهران زندگی کنی عادت داری به جای کوچیک طاقت نمیتونی بیاری هی از محمد اصرار از مادرش انکار که باید بیام که بیام محمد وقتی دید حریف نمیشه گفت باشه آخر هفته میام ببینم چکار کنیم... آخر هفته شد و محمد تنها رفت شهرستان یه ۳ روزی گذشت، که زنگ زد ما فردا اساس میاریم به بابات بگو ببینه میتونه یدونه خونه نزدیک خونتون پیدا کنه برای اجاره... من احمق ساده هم به بابام گفتم و بابام هم شروع کرد دنبال خونه گشتن و ظرف کمتر از دو ساعت خونه پیدا شد و بابا به اسم خودش اجاره کرد منم از اونجا که عروس دسته گلشون بودم بلند شدم با وسایل نظافت راه افتادم رفتم خونه رو آب و جارو کردم به خواهرم گفتم بیا کمک که گفت من بچه کوچیک دارم نمیتونم بیام.. بماند که اگر نداشت هم نمیومد، رفتم اونجا وتک وتنها تا نیمه های شب خونه رو سابیدم و برق انداختم ساعت شش صبح بود که دیدیم زنگ میزنن و محمد پشت در با کامیون اساس وایستاده.. اون روز با کمک مادرم و مادر و خواهر محمد خونه رو چیدیم ..... @azsargozashteha💚
❤️ سلام به ادمین عزیز.من تک دختر۲۱ساله هستم که خانوادم از کودکی محدودم میکردن.روم بیش از حد غیرتی بودن ولی تنها برادرم که ۸سال ازم بزرگتره همیشه آزاد بود(حتی تنها بیرون رفتن و دانشگاه رفتن اجازه ندادن)ولی از نظر مالی همیشه بهترینارو داشتم وقتی اعتراض میکردم به خانوادم میگفتن این همه از نظر مالی خرجت میکنیم دیگ چی میخای😔بعضی اوقات جواب اعتراضم با بددهنی خانوادم بهم تموم میشد.۳ سال پیش با آقایی تو مجازی آشنا شدم که اول من ازش خوشم اومد و کم کم با سیاست بهش نزدیک شدم.کاری کردم اون بهم پیشنهاد بده که همینطور شد.با هم با آشنایی تقریبی دوست شدیم اون آقا در شهرستان زندگی میکنن و قصدشون ازدواج بود.بعد چند ماه خانوادم فهمیدن و خون ب پا کردن گوشیمو ازم گرفتن. خانواده اون آقا زنگ زدن که برای خواستگاری بیان.خانوادم میگفتن نه و فحش میدادن. افسردگی شدید گرفتم و یه شب خاستم خودکشی کنم و تمام قرص هایی که تو خونه بود برداشتم تا بخورم ولی اون آقا فهمیدن و با کلی داد و بیداد پشیمونم کردن.😔بعد یه سال بدون اینکه بدونم پاشدن اومدن خواستگاری ولی خانوادم اجازه ندادن بیان خونه. فردا اومدن محل کارم دست گل و شیرینی دادن بهم با گریه و رفتن.گذشت تا الان ک کلی خاستگار رد کردم و با اون اقا در ارتباطم چندماه قبل اون آقا اومد و همدیگرو دیدیم.اون آقا میگ من نمیتونم بیام تهران و اینجا وضع مالیم خیلی خوبه ولی اونجا صفرم خانوادمم میگ نه نمیذاریم دخترمونو ببریم. از طرفی اون آقا همش به تیپ و ظاهرم گیر میدن ک چرا تو بی حجابی و من دوس ندارم همیشه دعوا داریم ولی خیلی همو دوست داریم. اینم بگم اون آقا از نظر اخلاقی مالی خانواده خیلی خوبن و توسط یکی خودم تحقیق کردم‌.الان یه خاستگار دارم که از همه نظر عالی و فامیله خانوادم اصرار دارن ازدواج کنم و میگن فراموش میکنی اگه با این آقا ازدواج کنی.مگه میشه؟برادرم برای زندگی داره میره خارج کشور ولی من اینجوری همیشه محدود. توروخدا کمکم کنید.همش به خودکشی فکر میکنم‌.ببخشید پیامم طولانی بود @azsargozashteha💚
سلام به دلیل درخواست دوستان عزیز و اعضای محترم کانال ،داستانها ،درد دل ها و صحبتهای زن و شوهری و متاهلین عزیز رو که محدودیت سنی دارد رو در کانال جداگونه قرار دادیم 🔞👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df لطفا فقط متاهلین عضو شوند🙏🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️ سوالها و ارسالیهای اعضا اینجا هم هست همگی لطفااااا عضو شید 🙏🙏🙏🙏 🌹
❤️ سلام برای اون دوستایی که به خاطر گوشی درساشون...افت کرده...بگم منم مثل شما شده بودم و معتاد گوشیییییییی اصلا به کارهام نمیرسیدم....فکر کنید من نزدیک 10ساله برنامه ریزی در دفتر دارم و انجام حدود 70الی80برنامه هام رو داشتم ....نمیتونستم کاری بکنم...تا حدود دو ای سه ماه ولی کم کم شروع کردم گوشی رو کردم برای خودم شرطی کردم در عوض هر کاری 5دقیقه گوشی در عوض یه ساعت درس مفید 10دقیقه گوشی ...بعد کم کم فاصله ی استفاده گوشی رو کم کردم...هفته اول کلافه بودم هفته دوم به عصبانیت و هفته سوم مجبوری به کارهای دیگه میرسیدم😂😂😂😂.... ولی خدا روشکر بعداز حدود دوماه تونستم کنترل کردن رو یاد بگیرم...ان شالله موفق باشید .و سر بلندی هر روزه قسمتتون بشه... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام و مورد اون خانومی ک محدود میشدن و میخان خودکشی کنن😭 عزیزم خودکشی اول راه جهنمه..اونایی ک خودکشی کردن وبرگشتن اول چیزی ک میگن اینه ،زیر پاهاشون زمین باز میشه و داخل جهنم کشیده میشن خواهشا این فکر شیطانی رو از خودت دور کن این بدترین راهه هیچ کس و هیچ چیزی ارزش خودکشی نداره. با ی مشاور صحبت کن انشالله بهترین ها برات پیش میاد😍 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام. در جواب اون خانم ۲۱ ساله... ببین عزیزم اول باید دقیقا مشکل خانوادت و با اون آقا پسر پیدا کنی؟ شاید مشکلشون راه دور نیست و اینو بهانه میکنن. شاید فکر میکنن چون قبلا با هم دوست بودین به درد هم نمیخورین... اگه عشق شما به اون آقا واقعی باشه مطمئن باش هیچ وقت از فکر و ذهنت بیرون نمیره حتی اگه ازدواج کنی... در مورد حجاب هم ما ها که اسممون مسلمونه باید تلاش کنیم تا از هر لحاظ عالی باشیم...یک بار حجاب رو امتحان کن..ـآرامش داره عزیزم تازه کشور های خارجی هم دارن کم کم به سمت تکامل حجاب میرن. حجاب هم رو هم دین تعیین میکنه هم عقل... اما اگه اون آقا به شما میگن حجابت رو رعایت کن؟ بهشون بگو حفظ ارتباط نادرست با نامحرم مهمتر از حفظ حجابه... کسی که طرف این جور رابطه ها میره باید با این جور چیزای طرف مقابل هم کنار بیاد... ایشون دختر با حجاب دوست دارن ولی دختر با حجاب هم دنبال پسری میگردن که مثل خودشون باشه. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ راجب اون دختر21ساله ای که میگه محدودیت دارم میخوام صحبت کنم. من حالشو درک میکنم چون منم خانواده ام همین جوری هستن نه با من خواهرم هم اینجورین محدودیت داریم اجازه نمیده بریم خونه دوستامون یا باهاشون بریم بیرون اونا هم همش مسخرم میکنن ولی داداشم از همون بچگی بیرون میرفت من فکر میکنم خانواده ها فقط مشکلشون با آزادی دختر ها است اون دختر نمیتونه کاری کنه که خانواده اش راضی به ازدواج اش بشن خود کشی هم کار اشتباهی است من جاش بودم از خونه فرار میکردم میرفتم خارج البته این کار شدنی نیست این کار فقط تو فیلماست 😣😔 دنیای بیشتر ما دخترا اینجوریه پر محدودیت 😥😔😓 من درکت میکنم صبور باش عزیزم. @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نهم گفت هیچی از جهاز مریم هنوز ۲۰۰ هزار تومن بدهی دارم.. داشتم بهش میگفتم یکم هم اون کمک کنه
و من خوشحال بودم که محمدم پیش خانواده ش هست و وضعیت خوب تر از اینی میشه که هست ولی زهی خیال باطل... برای زمینی که خریده بودیم تونستیم دیوار کشی کنیم و یکم مصالح ساختمانی بخریم که بسازیم و ظرف چند ماه عروسی کنیم دیگه خیلی زشت بود ۳ سال عقد کرده موندن . دو سه روزی از اومدن خانواده محمد میگذشت که محمد اومد خونه دیدیم یجوریه.. محمد با اینکه خانواده ش اینجا بودن ولی هنوزم خونه ما بود فقط درحد سر زدن میرفت خونه مادرش..! بهش گفتم چیزی شده؟ چرا ناراحتی ؟ گفت دیگه نمیدونم از دست خواسته های مادرم چکارکنم..؟ گفتم چی میخاد مگه؟ گفت پاشو کرده تو یه کفش که من نمیتونم مستاجری کنم باید برام خونه بسازی... من تو خونه ساختن برای خودم موندم حالا چجوری براش خونه بسازم..؟ من ساده هم گفتم اینکه خوبه اینجوری همینجا موندگار میشن زیر سرخودت هستن خیالت از بابتشون راحته بین حرف زدنامون بابا اومد تو اتاق که از داخل کشو کنار اتاق مدارک برداره کارش چند دقیقه ی طول کشید انگار متوجه موضوع شد و گفت راست میگه شهره توهم خیالت راحت میشه پدر ساده ی من فکر میکرد همه مثل خودش هستن نمیدونست اینا همه نقشه های شوم اون زن هست محمد گفت اخه چجوری؟ بابام گفت کمکت میکنم همون شب بابا دقیقا سرکوچه ای که ما برای خودمون زمین خریده بودیم براشون یه زمین ۱۵۰ متری خرید از خودش چک داد که محمد به تاریخش پاس کنه بعد که از بنگاه برگشتن خونه، محمد گفت آقا ناصر حالا زمینو خریدیم مصالح چی ؟ بابام گفت از خونه خودت بیار که همون حرف شد شروع بدبختی دوباره من ۳ سال تمام عقد کرده نشستم و قرار بود دوباره توهمین شرایط بمونیم... محمد فقط هرچی کار میکرد باید خانوادشو تامین میکرد حالا با هزار آرزو داشتم خونه میساختم اونوقت مصالح ببرن برای خونه مادرش چون چند تا پلاک فاصله زمینها بود اصلا کار سختی نبود و عباس هم که شغلش بنایی بود در عرض کمتر از یک ماه یه خونه نقلی برای مادرش ساختن و اساس کشی کردن اومدن تو خونه جدید. سر رسید چک زمین رسیده بود دیگه پولی ته جیب محمد نبود برای پاس کردن چک افتاده بود به حرص و جوش خوردن منم که دیگه تو این چندساله عاشق محمد شده بودم و دیوانه وار دوستش داشتم طاقت نداشتم تو اون حال ببینمش.. جعبه طلاهامو برداشتم و رفتم گذاشتم جلوش گفت اینا چیه ؟ گفتم طلاهامه ببر بفروش چک زمین و پاس کن بین حرف زدن تند تند با سختی النگو هامم از دستم درمیاوردم و حرفمو میزدم محمد تو اون ۳سال برای من جز همون بلوز زرد مخمل هیچ چیز دیگه نخریده بود...! تمام مخارجم رو بابام داده بود حتی رسم برای عید ها و مناسبت ها به نوعروس یا نامزد کادو بدن .... @azsargozashteha💚
❤️ سلام وقتتون بخیر اون خانومی که میگن 21 سالمه و حتی به خودکشی فک میکنم من اولین بار دو سال پیش بچه بودم نمیفهمیدم با یکی از پسرای همشهریم در ارتباط بودیم ی روزی داداشم اومد گوشیم رو گرفت و کلی کتکم زد و حتی میخاست بازم بزنه که مامانم نزاشت ی ماه با داداشم حرف نمیزدم تا اینکه رفتیم براش خاستگاری و مراسم گرفتیم مجبوری باهم حرف میزدیم که نفهمن ما قهریم خلاصه از اون روز به بعد داداشم کلی بهم گیر میده انقد گیر میده که میشینم گریه میکنم با اینکه اصلا بابام بهم چیزی نمیگ ی بار از بابام نشنیدم که موهاتو بکش جلو تر حجابم رو رعایت میکنم ولی چادری نیسم که هیچیم معلوم نشه مچ دستام باز میشه داداشم میگ چرا بازه خلاصه خیلی خیلی بهم گیر میده منم میترسم به بابام بگم که داداشم خیلی گیر میده میترسم از اون طرف داری کنه مامانمم مث کوه پشتش وایساده و میگ داداشت راس میگ پارسال تو ابان ماه با پسری اشنا شدم و تو بهمن ماه داداشم فهمید وقتی فهمید با کمربند اومد سراغم گوشی درست حسابی هم ندارم ولی بچه های کوچیک تر از من همشون گووشی دارن و منم تو حسرتم داداش من حتی نمیزاره با دوستام چت کنم حتی نمیزاره تو کانالا برم ازش میترسم بدم میاد کلا عمرم هدر رفت به گیر دادنای داداشم بابام خودش بهم میگ تو آزادی هرکاری دلت خاس بکن ولی داداشم نمیزاره ازاد باشم اصلا ی روز خوش ندیدم فقط خدا خدا میکنم که فقط از این خونه بره کارش شده گیر دادن به من مادرم خیلی اذیتم میکنه پدرومادرم هردو کارمند هستن و چون از صب میرن کار باید من همه کارارو بکنم ناهار میپزم کار میکنم درس میخونم مامانم ی شب حرفی بهم زد که خیلی خیلی ناراحت شدم اون گف همه چی برات میخریم غذاتو میخوری پول مدرسه تو میدیم نکنه ناراحتی که شوهرت نمیدیم😔خیلی ناراحت شدم اصلا هر لحظه فک میکنم که پشیمونن منو زاییدن ی روز نزاشتن من درس حسابی زندگی کنم @azsargozashteha💚
❤️ سلام وقتتون بخیر مرسی از کانال خوبتون درباره اون دوستی که از تبعیض جنسیتی صحبت میکرد . هر چی بخوام بگم بهت زیادی طولانی میشه ادمین نمیزاره😅. فقط میخوام بهت بگم من هم بودم تو سن تو با دغدغه های تو . پیشنهادم اینه . کتاب بخون 😊 کتاب های مگر من زن نیستم ، فراتر از قطعه ها ، من زنم پس حرف میزنم و.... خیلی کتاب های دیگه که جدیدا از نویسندگانی پر توان منتشر شده . درباره مادرت هم باید بگم عزیزم مطمئنا اون خودش یه سری سختی هارو کشیده که الان داره بروز میده . خیلی از خانواده ها هستند ( چه مذهبی چه غیر مذهبی ) که اینطور برخورد میکنن ! و نتیجش میشه دخترایی که بی اعتماد ب نفسن و اینها همشون میخوان مادرانی بشن و ... همینطور ادامه پیدا میکنه . یه سری از دوستان یه راهیو بهت پیشنهاد دادن ‌منم دارم این راهو نشونت میدم . انتخاب با خودته و همین انتخابته که شخصیت و ایندتو میسازه . خودتو بساز درمقابل همه تحقیر ها و بی احترامی ها و قدرت دفاع از خودتو ب دست بیار و ... کتاب بخون😊❤️ ❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️ سلام درمورد اون دخترخانمی که حسابی ازدست پدرومادرش شاکی بود و ازفرق بین مردو زن گله داشت خواستم بگم منم یه خانم هستم وحافظ قرآنم وبایه آیه ازقرآن جواب این دختر عزیزمون روبدم الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض(سوره نساء آیه ۳۴)خداهم میفرماید که مردان با زنان فرق دارن نمیگه مرد عزیزتره یا باارزشتره میگه مرد قوی تر از زنه ب خاطر بعضی چیزهایی که خدا به مردا داده واینکه پدرامون یا برادرامون یا همسرامون یا پسرامون مواظب ما باشن نباید احساس حقارت کنیم واینم بگم که بااینم موافق نیستم که زن نمیتونه زندگی بسازه ما خیلیا رو دیدیم که بااینکه زن هستن مردونه زندگی میکنن شما اون خانم رومثال زدی که داد زد خیلیا زیر دست من کارمیکنن من یاد یه داستان افتادم که پدری همیشه به پسرش میگفت توآدم نمیشی آخر یه روز پسره شاه شد وگفت که باباش رو بیارن که ببینه این شاه شده وباباش وقتی دید بهش گفت توکه آدم نشدی شاه شدی 😂 @azsargozashteha💚