شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_شانزدهم اخرش محمد گفت من که میدونم چی گفته صبح حالشو جا میارم... و پشتش رو کرد به منو خوابید
#قسمت_هفدهم
با هزار مصیبت و بدبختی جهازو جور کردیم و منم زایمانم به سزارین ختم شد و خونه هم تکمیل کرده بودیم که کلی خرجمون شده بود
تو چند ماه باسختی زیاد داشتیم میگذروندیم هرجوری بود اون سال هم گذشت و پسرم داشت کم کم راه میفتاد و ما همچنان اندر خم یک کوچه بودیم و تمام درامد محمد خرج خانواده ش میشد
درسته شغل پردرامدی داشت ولی خواسته های خانواده اش کم نبود و گاهی وقتا هیچ پولی برای مایحتاج ضروری خونه خودمون نداشتیم
روزها میگذشت که یکبار انگار یه تلنگری به من خورده بود
به محمد گفتم محمد الان ۳۳ سالته ۲۵ ساله داری زحمت میکشی و کار میکنی از مال دنیا چی داری؟
الان اگر من قلبم بگیره پول داری منو ببری بیمارستان؟!
گفت راستش بخوای هیچ پولی ندارم ....
گفتم خب بنده خدا تا کی میخوای هرچی درمیاری خرج خانواده ات کنی؟ مگه ما خودمون آینده نداریم؟؟
یه نگاه عمیق بهم انداخت راستش اولش از نگاهش ترسیدم ولی بعد لب زد
از وقتی حمید راه افتاده هروقت جلوم راه میره شرمنده میشم
به خودم میگم یعنی قراره مثل من بشه؟ برای تامین نیازهاش شبانه روز جون بکنه
حالا که فکر میکنم میبینم من درحق تو واین بچه خیلی ظلم کردم
محمد گفت چند روزه خودمم دارم به این موضوع فکر میکنم
اخه تا کی هر چی کار میکنم خرج خانوادم کنم؟!
این شد که اون شب تصمیم جدی گرفت دست و پاشو جمع کنه و به فکر آینده بچه ش باشه
حدود یکسال با پشتکار زیاد کار کرد و فقط به فکر زندگی بود و افتاده بود تو سرش ماشین بخره
تازه یادش افتاده بود که اونم میتونه برای خودش زندگی کنه
عشق ۴۰۵ بود، اون زمان به روزترین ماشین ایران بود و محمد همیشه بلند پرواز بود آرزوهاش بزرگ بود
نمیدونم کار خدا بود یا معجزه بود که اواخر سال ۸۲ ایران خودرو فراخوان زد برای فروش لیزینگی و ما تونسته بودیم کمی پس انداز کنیم و دادیم برای ثبت نام
که ۳ ماهه ماشین بدن بقیه شو قسط بدیم
بماند که ۳ ماه شد ۱۱ ماه و همه میگفتن پولتون خوردن و کلابرداری بوده و از این حرفا
تو این ۱۱ ماه محمد شبانه روز کار میکرد، از اونجایی که خیلی کمتر خانوادشو ساپورت میکرد خیلی اوضاعمون فرق کرده بود خداروشکر زندگی بهتر شده بود
ولی بازم کم وبیش به خانوادش کمک مالی میکرد و مادرش دیگه کم کم با من لج کرده بود و عروس گلش نبودم و از چشم من میدید این قضیه رو.
دی ماه بود یک روز تلفن زنگ خورد من خواب آلود رفتم سراغ گوشی که گفت از ایران خودرو زنگ میزنن و تا ساعت ۲ عصر بریم فلان شعبه ماشینمونو تحویل بگیریم
وای که اون لحظه نمیدونستم چجوری به محمد خبر بدم از بس هول کرده بودم
حساب کنید آدمی که یک عمر کار کرده ولی همیشه آرزو به دل خودش بوده هرچی داشته خرج خانوادش میشده!
گوشی و برداشتم و زنگ زدم به موبایل محمد....
@azsargozashteha💚
#حرف_اعضا ❤️
سلام .در رابطه با اون خانوم هایی ک میگن از مادر شوهرشون بدشون میاد فکر کنید حرف ها و کارای ایشون رو مادر خودتون انجام میدن آیا اون موقع هم میگی از مادرم بدم میاد ؟اونم ی مادره و صلاح زندگی پسرشو میخواد چرا وقتی مادر خودت دخالت میکنه یا چیزی میگه بدتون نمیاد زمین گرده و همه چیز بازتاب رفتار های خودتونه مطمعن باشید مادر شوهر ک شدید عروس شما بدتر از این رفتار میکنه باهاتون منم گاهی با مادر شوهرم لج میوفتادم الان یه ماهه مادر شوهرم فوت کرده حسرت مونده تو دلم ی بار دیگه ببینمش میگم کاش روزی صد بار میزد تو صورتم ولی زنده بود خیلی دلم براش تنگ شده خیلی زن خوبی بود چقدر احمق بودم ک چند بار دلش رو شکستم روز آخر همش ازم حلالیت میخواست با اینکه بدی در حقم نکرده بود تو دستهای خودم جون داد بدترین لحظه ی زندگیم بود فقط دلم میخواد ازم راضی بوده باشه الان میگم کاش بازم برای زندگیم دعا کنه تورو خدا بس کنید این بچه بازی هارو اگ بد رفتار کنید خدا عروس میزاره جلو راه تون از خودتون بد تر آیا اون موقع دوست دارید بخاطر کمک برید خونه پسرتون بعد عروستون با دسته جارو برقی بزنه شمارو ؟شمایی ک این همه واسه بچه تون از جون و دل مایه گذاشتین. این دنیا دوروزه بد هم بود تحمل کنید مهم اون دنیاست ک تمومی نداره این دنیا ارزش دل شکستن نداره قبلا شوهرم باهام خیلی بد رفتاری میکرد الان میگه چون مادرم دوست داشت ازت راضی بود منم دنیارو ب پات می ریزم ادم مگه از زندگیش چی میخواد کاش منم مادر شوهرم زنده بود روزی هزار بار دستهاش رو می بوسیدم الان فقط از خدا میخوام زندگیم خوب باشه بچه های خوب بهم بده لیاقت خوب بودن بده از ادم یا خوبی میمونه یا بدی خواهشا احترام پدر شوهر مادر شوهرتون رو نگه دارید زندگی نامرد تر از اونی هست ک وقت جبران بده .
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام خوبی عزیزم✨
خب امروز میخواسم من از شما درمورد مشکلم کمک بخوام لطفا راهنماییم کنید
من یه مدت بود که با یه پسری حرف میزدم خیلیم همدیگرو دوست داشتیم و قصدمون جدی بود طوری که خانواده هامون هم از علاقه هم دیگه با خبر بودن البته فامیل نیسیم ولی چون خونه هامون تو یه محله هس خانواده هامون همدیگرو میشناسن خب حالا برم سر اصل مطلب من خانوادم جوریه که زیاد مذهبی نیسیم یعنی متوسط لباس میپوشیم مثلا من خودم از نظر لباس مانتو جلو باز میپوشم خب هر کی یه جور عقایدی داره دیگ ولی این اقا خانوادش مذهبیه حدود دو هفته پیش اومد به من گف که من خانوادم اگه تورو با این وضع ببینن قبول نمیکنن باید چادر سرت کنی و فلان راسشو بخواین من خیلی ناراحت شدم چون من خیلی خیلییییی باز هم نمیپوشم همیشه رعایت میکنم ولی از چادر خوشم نمیاد خب دست خودم نیس ایشون هم اومدن درست دست گذاشتن رو نقطه ضعف من و گفتن باید چادر کنی منم قبول نکردم تا اینکه سر این موضوع دعوامون شد و الان دو هفته میشه که از هم جدا شدیم من واقعا دوسش دارم و بهش وابسته شدم خانواده هامون هم در جریانه ولی اون فک میکنه چون من یکم باز میپوشم کلا به عقایدم به همه چیم توهین کرد من خواهرم تو اینستا عکسای خودشو میزاره پست ولی پیجش خصوصیه یعنی فقط فامیلا فالوش کردن بخاطره همون راحته سر اون به من برگشت گف من واقعا نمیدونم شوهر خواهرت چجوری اسم خودشو گذاشته مرد بعدش هم برگشت بهم گف از اول بالا سر تو واینستادن اینجوری شدی یجوری گف که انگار من بی صاحبم یا یتیمم واقعا خیلی ناراحت شدم و سر اون کات کردیم تا اینکه ۳ یا ۴ روز پیش اومد و بهم گف برگرد منم خیلی دوست داشتم برگردم ولی چون از دستش دلخور و ناراحت بودم واس همون گفتم که واقعا از دستت ناراحتم تو دلمو شکوندی و قصدم از این حرفا فقط شنیدن یه ببخشید ساده بود ولی اونقد مغروره که یه ببخشید که نگف هیچ برگشت گف راست میگم دیگ تو خیلی باز میپوشی سر اون خیلی بلا ها میاد سرت و فلان که دوباره دعوامون شد و دیگ جوابمو نداد الان نمیدونم مقصر منم یا اون خیلی دوست دارم برگردم چون واقعا میخوامش ولی از دسش خیلی ناراحتم نمیدونم چیکا کنم توروخدا منو مث خواهرتون بدونین و راهنماییم کنین💔
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خوبی عزیزم✨ خب امروز میخواسم من از شما درمورد مشکلم کمک بخوام لطفا راهنماییم کنی
#پاسخ_اعضا ❤️
با سلام درجواب این خانم نظرم اینه اگه هم کفو وتفکرات واعتقادات شما باهم فرق داره این ازدواج به صلاح شما نیست چون شما اول راه این همه باهم مشکل دارین وای به روزی که وارد زندگی هم بشین عزیزم حدود شرعی هر جا ودر هر زمینه رعایت نشه انسان در زندگیش دچار مشکل میشه چون خدا مارو از خودم بهتر میشناسه خیر وصلاح بنده هاشو میدونه متاسفانه عدم رعایت شرعیات تو این زمونه باب شده که خودش عامل همه مشکلات تو همه زمینه هاست چه خانوادگی چا اجتماعی وچه اقتصادی همین نحوه آشنایی مشکل ساز میشه از خدا بخواهید بهترین را نصیبتون میکنه
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان ممنون از کانالتون خیلی کانال خوبیه. خب خواهرم که مانتو جلو باز میپوشی من کاری ندارم که الان اون که ازت انتقاد کرده کی بوده ولی منم جای خواهرت گلم آیا به نظرت این مانتو جلو باز که مد شد اومد تو بازار اصلا درسته یا شلوارای 90یا بستن روسری که همه مو گردن بیرونه والا من مطالعه کردم تو غربشم با هر پوششی نمیزارن دخترا وارد کلاس و دانشگاه بشن معتقدند این پوشش نادرست که زنو بیشتر جلوه بده نمیزاره آقایون هواسشون به درسشونن باشه .کنترل میکنن .چون مرد حس شهوتیش به چشماشه از این گذشته اصلا بحث مذهب نیس بحث این نوع پوشش چه برا مرداچه برا خانما روابط حیوانی رو گسترش میده همین .تو رو خدا به دل نگیرید من خودم 28سالمه ولی من انقد اولا ازدواجم اعصابم خورد میشد از پوشش بعض خانما تو فروشگاه ها مراکز خرید آخه شوهره ما بیچاره ها که نمیتونن کور بشن نبینند که اون که ایستاده دم فروشگاه ناخنا پاشم لاک زده واسه جلب مشتری اون که پشت پیشخوانه ناخنا دستشو لاک زده با ی وضعایی اصلن خیلی ببخشید آدم حالش بد میشه بعدم کسی که مچ و پایین پات رو میبینه تا ...میفهمه چه خبره کسی که مچ دست به بالاتر میبینه تا روی شکمتو خونده چه شکلیه پس نگین پوشش داریم .ببخیش طولانی شد
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم حجاب چیزبدی نیست ازاسیب گرگ های جامعه درامانی ازاون ورم اخرتتو میخری ببخشید ها ولی چیه این مانتوهای جلوبازاصلا حجاب ندارن مگه اینکه یه زیرسارافون بلند بپوشید زیرمانتو به نظرم بیشتر فکر کن با یه مشاورمشورت کن بعدا توی زندگی بهت گیرهای الکی نده درضمن پروفایل خواهرت اگه شخصیه این آقا ازکجا دیده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
با عرض سلام و ادب... خواهر گلی که تقاضای راهنمایی کردن بابت حجابشون...البته من خودم در حدی نمیدونم که راهنما باشم ولی تجربیاتمون تو زندگی اینو میگه....اول اینکه مطمئن هستین از هر لحاظ برای ازدواج با ایشون؟ مرد ایده آل یک زندگی مشترک هستن از هر لحاظ...خانوادتون تاییدش میکنن؟؟خوب اگه مورد تایید هستن از هر لحاظ ...به نظر من ایشون میخوان شما حجاب برتر رو انتخاب کنید،چیز بدی از شما نخواستن.....فقط طرز بیانشون اشتباه بوده و نباید مساعل خانوادگی شما رو پیش بکشن....مساعل خانوادگی خواهرتون به ایشون مربوط نمیشه.....حجاب چیز بدی نیست...قبول کنید مانتوهای الان ۹۹ درصدشون جلو باز هستن ...با یه زیر سارافونی کوتاه....یا شال و روسری که اونم بستگی داره شما چطور سر میکنید که ایشون حساس شدن...اگه ایشون رو واقعا میخواهید حجابتون رو با خدا معامله کنید و کاملش کنید....ولی ایشون هم باید رفتار پخته تر از خودشون نشون بدن...طرز بیانشون رو اصلاح کنن...و هر مسئله ای رو با جنگ و دعوا مطرح نکنن...حجاب شما رو،،، به خاطر خدا و خودشون بخوان نه به خاطر خانواده....
شما هم حجابتون رو به خاطر خودتون و خدا باید اصلاح کنید،،، زیرا با این تفکر اصلاح حجاب برای همسرتون ،،،بدها دل زدگی و اختلاف میاره تو زندگی مشترکتون....برای دین کامل فقط حجاب ملاک نیست.... ایمان واقعی...اخلاق....رفتار....خانواده خوب بهترین ملاک انتخاب همسر برای هر دو طرف....ان شاءالله انتخابتون درست باشه زیرا همسر خوب ...فرزند خوب هم به بار میاره به اینده هم فکر کنید.... ارزوی خوشبختی براتون دارم 🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت اون خانم که گفت با یه آقا آشنا شده مذهبی هست وبه حجاب ایشون ایرادگرفته عزیزم وقتی یه مرد به حجاب ایراد میگیره یعنی غیرت داره دوست داره فقط حریم شخصی خودش باشی واسه خودش باشی ولی یه چیزی عزیزم ایشون اگه خیلی مذهبی هست وحجاب براش مهمه چطوری به شما پیشنهاد دوستی داده وبا شما در ارتباط هست آیا خانوادش این کارو میپسندند بیشتر فکر کنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانمی که بانامزدش بهم زده چون ازدوقشرمتفاوت فرهنگی هستن یکی مذهبی ایشون هم دوست دارن به مدباشن یه ضرب المثل هست که میگه جلو ضررازهرجایی بگیری منفعت ماداشتیم که به مشکل خوردن ازهم طلاق گرفتن به نظرمن ایشون پافشاری نکنن بهتر اصلا منت هم نکش بعد یه مدت میتونین فراموشش کنید.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹
سلام ادمین عزیز
در رابطه با دوستی که با پسری رو دوست دارن اما از نظر عقاید باهم مشکل دارن عزیزم شما
باید بشینید فکر کنید کنید ایا اونقدر اون اقا پسر رو دوست دارید که حاصر بشید طبق عقاید اون و خانوادش پیش برید و ایا در اینده بر سر این عقاید دچار مشکل نمیشید با همسرتون بحث نمیکنید و کاملا خودتون رو با این شرایط میتونید وفق بدیدو بپذیرید و گرنه از این ازدواج صرف نظر کنید چون ممکنه یک سری محدودیتهای دیگه رو هم بپذیرید برای یک سری محدودیت نیست ولی چون شما ظاهرتون اینجوری هست محدودیت حساب میشه ظاهرتون مشکل نداره اما خانواده ای که مذهبی هست نمیتونن ظاهر شما رو قبول کنن انشالله که بتونین تصمیم درستی بگیرید
❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️❤️
سلام دررابطه باخانمی که گفتن بانامزدشون کات کردن
عزیزم اولاکه وقتی تفاوتهای به ای فاحشی داشتین اشتباه کردین که وارداین رابطه شدین مگراینکه قصدعوض شدن داشته باشین وگرنه مثل الان درتمام طول زندگی مشکل خواهیدداشت
دومااینکه مانتوی جلوبازپوشیدن رونمیگن حجاب متوسط بلکه نوعی بی حجابی هست که شماتصمیم ندارین ازموضعتون کوتاه بیاین پس چطورتوقع دارین طرف مقابلتون ازموضعش کوتاه بیاد
سومااینکه خواهرتون عکساشون روتوپیج میزارن ومردای فامیل میبینن مگه مردای فامیل نامحرم نیستن؟؟
نامزدتون درست گفته بایدشوهرش خیلی بی غیرت باشه که براش مهم نیست مردای دیگه زنش روبی حجاب ببینن
غیرت درست مردروی زنش نشان ازعلاقه ومردونگیش هست
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفدهم با هزار مصیبت و بدبختی جهازو جور کردیم و منم زایمانم به سزارین ختم شد و خونه هم تکمیل ک
#قسمت_هجدهم
اون زمان تازه موبایل اومده بود و هر کسی موبایل نداشت ولی محمد تونسته بود تو این یک سال برای خودش خط موبایل بخره و انقدر من استرس داشتم امان نمیدادم گوشی زنگ بخوره
دوباره شماره میگرفتم که یهو گوشی زنگ خورد و محمد گفت بله
که بهش گفتم بدو بیا خونه
بنده خدا ترسیده بود فکر کرده بود برای بچم اتفاقی افتاده
که بهش گفتم ماشینمون رو آوردن سر جاده نمایندگی ایران خودرو گفتن مدارکت رو ببری تحویلش بگیری
دیگه دوتایی سر از پا نمیشناختیم ماشین آوردیم و محمد جلوش دوتا گوسفند سر برید و به همه فامیل و همسایه گوشت داد و شیرینی میداد و بلاخره بعد از ۳۳سال به آرزوش رسیده بود سوار ماشین خودش بود
یک هفته از تحویل ماشین گذشته بود که بهم گفت بریم شهرشون
تو مسیر برگشت یه موتور تو اتوبان خلاف اومد و با ما تصادف کرد و اون زمان کلی خرج رو دستمون گذاشت ولی خداروشکر بخیر گذشت و رفع شد
روزها میرفت و زندگی داشت روی خوشش رو نشون ما میداد
محمد دائم برای من طلا میخرید و پول پس انداز میکرد و مغازه خریده بود و زمین صنعتی خریده بود
کلا وضعمون داشت عوض میشد هر چی وضع ما بهتر میشد حال مادرش بدتر میشد
کار به جایی رسیده که دیگه علنن به زبون میاورد و نمیتونست ببینه که ما این چیزا رو میخریم
مثلا اگر محمد برای من طلا میخرید میگفت جلو مادر و خواهرم ننداز
هرچی حسادت اونا بیشتر میشد محمد هم سمج تر میشد تو جمع کردن مال که متوجه شدم بچه دومم رو باردارم
پسرم ۲سال ونیم داشت و یه بچه ی شیرین زبون و خیلی خوشگلی بود که محمد فکر میکرد که انقدر اون از حاملگی من خوشحاله مادرشم خوشحال میشه
گوشی رو داد به پسرمو گفت به عزیز بگو میخوای آبجی دار بشی
پسرم با همون زبون بچگونه گفت عزیز مامانم تو دلش آبجی داره و گوشی داد دست باباش
تا محمد گوشی و گرفت مادرش گفت راست میگه؟؟
محمد گفت اره دوماهه حاملس
به جای تبریک گفت حیف کاشکی خواهرت حامله بود به جای این
اون حرفشم شنیدم و دم نزدم گفتم مهم نیست بذار بگه
روزگار میگذشت و دخترم به دنیا اومد
دیگه با دنیا اومدن نازی محمد اون یک ذره کمکم ازشون دریغ کرد
انگار دلش گرم شده بود که وارث داره و میخواست هرچی هست براشون جمع کنه
وقتی که به کل کمک محمد قطع شد آزار و اذیت هاشون شروع شد....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید
دختری هستم ۱۲ ساله
پدرم دو زن داشت زن اول بچه دار نمیشد
وقتی زن دوم حامله شد و بچه ای ک من بودم ب دنیا اومد پدرم من رو ب زن اول داد تا بزرگ کنه و با پرستار ها دست ب یکی کردن ک ب زن دوم ینی مادر اصلی من بگن ک بچه مرده ب دنیا اومده حتی جنازه ی بچه رو هم ب مادر اصلیم نشون ندادن
زن اول فکر میکرد ک پدرم من رو از پرورشگاه آورده و کسیو ندارم
حالا ک ۱۲ سالم شده متوجه شدم ک کسی ک بزرگم کرده مادرم نبوده از قضا وقتی فهمیدم ک حدود ۶ ماه قبل در صانه حه ی(دقیق نمیدونم چجوری نوشته میشه) تصادف عمرشونو دادن ب شما
همزمان با متوجه شدن من مادر واقعی ام هم متوجه قضیه شد
خلاصه سرتونو ب درد نیارم من الان ی مشکلی دارم ک نیاز ب راهنمایی دارم
من الان تکلیفم با خودم روشن نیست بلاتکلیفم نمیدونم میخوام چیکار کنم و باید چیکار کنم
پیش زن اول بمونم یا برگردم پیش مادر اصلیم
میترسم... میترسم از اینکه اگ پیش زن اول بمونم با خودش بگه ک ای بابا چقد پرروئه حالا ک مامانشو پیدا کرده برا چی مونده پیش من مامانشو پیدا کرده بازم اومده چسبیده ب من و چسم بزنن😞
و یا اینکه اگ برگردم پیش مادر اصلیم اون هم ب نحوی تقریبا همین حرفارو بزنه و با خودش بگه ک تا حالا کجا بوده؟ برگرده بره همونجا و نمیخوامشو حالا ک منو پیدا کرده اومده پیشم و از این حرفا
جفتشون بگن ک اومده عین کنه چسبیده ب من
و اگ اینا رو بگن با من سرد میشن و تنها کسی ک عذاب میکشه و اذیت میشه منم
واقعا نمیدونم باید چ کار کنم ،،،، گاهی وقتا ب سرم میزنه ک از خونه بزنم بیرون و برم ی جایی خودمو گم و گور کنم
واقعا دارم عذاب میکشم نمیدونم برگردم پیش مادر اصلیم یا پیش زن اول بمونم
کاربران عزیز کانال خواهش میکنم تمنا میکنم کمکم کنید
سر سه راهی گیر کردم
زن اول یا مادر اصلیم یا گم و گور شدن...
تصمیم گیری در این رابطه خیلی برام سخته
آخه بدبختی دیگه بابامم نیست ک سین جینش کنم از زیر زبونش بکشم بفهمم چرا اینکارو باهام کرده بدبختم کرده🤦🏻♀
ادمین گرامی و کاربران کانال بابت طولانی شدن متن خیلی معذرت میخوام
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد 🌹🙏
#تجربه_اعضا ❤️
باسلام❤️❤️اد مین عزیز این داستان یکی از اتفاقات واقعی زندگیه منه بزارین تا بقیه هم ببینن خدا هوامونو دارم ممنونم❤️❤️در اوایل جوانی بودسر کار میرفتم تو یه شرکت مهم که ژنراتور وسانتریفیوژمیساخت قسمت فنی کار میکردم مقید بودم وهمیشه سعی میکردم حدود شرعی را رعایت کنم صبحا هم تو سرویس قران میخوندم نمازام سعی میکردم سر وقت بخوانم در ضمن خواستگار داشتم ولی یه بار می امدن دیگه پیداشون نمیشد یا مورد نامناسب بود من بخاطر شرایط کاری مجبور شدم خانه اجاره کنم پدرم هنوز زنده بود وهوامو داشت صبح ساعت شش صبح میرفتم تا ساعت شش عصر برمیگشتم گاهی بخاطر پروژه های مهم وعجله ای تا ساعت یازده شب سر کار بودم وخواهر کوچکترم هم چون درس میخواند گاهی پیشم بود لازم بذکر که ماخونمون تلفن داشت موبایل هم داشتم صاحب خونمون هم تلفن داشت که زن صاحب خونمون بهم گفت شبها تلفن خونه را میکشن چون صاحب خونمون مشکل اعصاب دارن بدخواب میشه تو همین زمان یکی از نزدیکان من بخاطر حسادت وبی آبروکردن من زنگ میزنه خونه پدرم وگوشی رو خواهرم بر میداره وبهش میگه که دخترتون که من باشم با یه پسر اوردم خونمون و.... 😔😔😔من از همه جا بیخبر بودم تا ساعت دونصفه شب که اتفاقا همون شب خواهر کوچکم امتحان ریاضی داشت آمده بود که من کمکش کنم داشتم باهاش ریاضی کار میکردم که دیدم زن صاحب خونمون گوشی بدست اومده خیلی دلخور که ما یه امشب تلفن خونمونو نکشیدیم خواهرتون زگ زده ومارو بیخواب کرده کلی عذر خواهی کردم وگوشی رو گرفتم باتشر به خواهرم گفتم مگه ساعت نداری این موقع شب زنگ میزنی چرا به تلفن خودمون زنگ نزدی کلی حرف بارش کردم فقط گفت تو کجایی عصبانی شدم گفتم احمق جان وقتی به تلفن خانه صاحب خانه زنگ زدی یعنی من خانه ام وآخیشی گفت وقطع کرد من هم گوشی رو با کلی عذر خواهی تحویل دادم صبح بخاطر امتحان خواهرم مرخصی گرفتم خانه بودم که مادرم وخواهرم اومدن وقضیه رو برام گفتن ❤️❤️❤️اونجابود که به معنی واقعی اینکه باخدا باش پادشاهی کن رسیدم اگه اون شب صاحب خانه ما یادش نمیرفت گوشی رواز برق بکشه اگه زن صاحب خونمون نبود اگه خواهرم اون شب پیشم نبود. اگه من بیدار نمیموندم و.....وخدا رو نداشتم چطوری بیگناهیمو ثابت میکردم الام ۱۴ سال از اون موضوع میگذره ومن ازدواج کردم ۳ تا بچه دارم زندگی خوب ولی اون بنده خدا که خدا از سر تقصیرش بگذره با همه زیبایی وموقعیت خوبی که داشت حالا زندگی نابسامان وپراز گرفتاری داره❤️❤️این تازه یکی از چیزاییه که فهمیدم خدا هوامو داره ❤️❤️❤️عزیزان من خدا هوای همه مارو داره ما متوجه نیستیم ❤️❤️بقول مادرم خدا خدایشو بلده😘😘😘
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام وقت بخیر من از مادرشوهرم متنفرم خیلی دخالت میکنه قبلا هم به شوهرم تذکر داده بو
#پاسخ_اعضا ❤️
در مورد خانومی که مادر شوهرشو پرت کرده بیرون.
من صبح سر کلاس بودم اومدم پیام ها رو بخونم پیامتون رو دیدم خیلی تعجب کردم و بعدش خندم گرفت اخه وقتی حواسش نبوده
شکسته چرا این حرکت رو کردید !
مادر شوهر اصن بد!ولی نباید حرمت بشکنید چون مادر عزیز ترین کسته و باید به خاطر شوهرتون ایشون رو دوست بدارید
خیلی کار زشتی انجام دادید به نظرم هول شدید یا از شدت عصبی بودن این کارو کردید
نباید منتظر شوهرتون باشید خودتون باید برید
اما ای کاش حررمت خودتونو نمیشکستید که به این روز بیفتید
ان شاءالله که هرچی صلاحه خاهرم میگه این کار شما مثل این میمونه که شوهرتون مادر شما رو پرت کنه بیرون میزنه شما چی کار میکنید!
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.راجب اون دوستی که گفته بودن از مادر شوهر شون متنفر ان....ب نظر من کار شما خیلی خیلی زشت بوده...خودتونو جای همسرتون بزارین اگه ایشون با مادر شما این کار رو میکرد شما چه عکس العملی داشتین.؟؟
مادر شوهرتون هرچقدر هم بد باشه کسیه که شریک زندگی و سازنده زندگی تونو تربیت کرده احترامش واجبه بخاطر همسرتون هم که شده....اگه دخالت میکنه راه های دیگه ای هم هست که متوجه شون کنید دخالت نکنن.....صبر داشته باشین و از ته دل و برای خدا احترام بزارین اون وقت متوجه میشین چقد تاثیر داشته عزیزم......ببخشید طولانی شد
ممنون پست میکنید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت اعضای کانال درباره اون خانمی که مادرشوهرشون را بی احترامی کردن میخواستم بگم واقعان برات متاسم که همچین عروسی هستی من چهار سال با مادرشوهر تو خونه زندگی کردم تو یه اتاق ۲در۳ سال ۷۶ تا ۸۰ مادرشوهرم از صبح تا شب بهم فحش میداد ناحق ونا سزا میگفت ولی باهمه اینها هنوز که هنوز هست اگه خدای نکرده مریض بشه من میارمش منزل خودم وتعارفش میکنم دکتر درمانش میکنم خوب که شد دوباره میره هنوز هم بعضی وقتها دلش که پر باشه من وقتی میرم خونشون بهم چیزی میگه یه کلام بی حرمتی بهش نکردم اونم ازم راضی هست رفته چند جا پشت سرم ازم تعریف کرده که هر چی بهش چیزی میگم جوابم نمیده ولی شما خیلی پر روح بودی چطور خجالت نکشیدی زن بیچاره رو زدی دست بالای دست بسیاره یه روز نوبت خودت میشه من اصلان نمیتونم که باور کنم که همچن عروسهایی وجود داره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام.من نزدیک به 45 سال سن دارم یه دختر 14 ساله و پسر 10 ساله دارم دخترم گیر داده که یه خواهر میخوام میخواستم ببینم میشه تو این سن بچه دارشد یا کسی هست که تو این سن بچه دار شده باشه و اینکه این همه فاصله سنی بین بچه ها مشکلی نداره
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام ادمین جان.خسته نباشی
لطفا مشکل منم بزارید توی گروه شاید کسی راه حلی براش داشته باشه.:
پسرمن پنج سالشه و پرخاشگری میکنه هرچی میخواد فقط باداد و هوار میخواد.
دست بزن هم داره اینوجدی میگم حالا شاید بخندین ولی دستش سنگینه هرجاداد و هوارش به کارنیومد دست بلندمیکنه براش فرقی نداره طرف کی باشه.
ممنون میشم راهنمایی کنین
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا به هر دو سوال پاسخ بدید دوستان🌹🙏
@azsargozashteha💚
سلام به دلیل درخواست دوستان عزیز و اعضای محترم کانال ،داستانها ،درد دل ها و صحبتهای زن و شوهری و متاهلین عزیز که محدودیت سنی دارد رو در کانال جداگونه قرار دادیم 🔞👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
لطفا فقط متاهلین و بالای هجده سال عضو شوند🙏🙏
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹❤️❤️❤️
بخشی از سوالات و ارسالیهای اعضا اینجا ارسال میشه همگی لطفااااا عضو شید 🙏🙏🙏🙏
هر دو کانال رو بازدید بفرمایید مطالب جدید هست دوستان✅✅✅
#ادمین 🌹
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام.من نزدیک به 45 سال سن دارم یه دختر 14 ساله و پسر 10 ساله دارم دخترم گیر داده که
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام 💐
در جواب اون خانمی که دخترش یه خواهر میخواد و خودشون ۴۵ سالشونه .
ببینید من شنیده ام که تا ۵۰ سالگی زن ها میتونن باردار بشوند یه چیز دیگه ای هم هست و اینکه خاله ی من هم در ۴۴ سالگی بچه دار شدند ( ۲ بچه داشتند از قبل )
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در مورد اون خانمی که میخواست بچه بیاره و .....
به نظرم فاصله سنی اصلا مهم نیست همسایه مون تقریبا هم سن شماست یکی دو سال کوچیکتر یا بزرگتره
دوسال پیش یه دختر آورد با اینکه نوه داشت😂😂😂 نوه ش ۳ سالش بود این دخترش رو باردار شد الان به دخترش میگیم خاله کوچولو 😂 خاله منم توی همین سن ها بود که یه پسر آورد تازه شما نه عروس داری نه داماد ولی خاله من عروس داشت
به نظرم خیلی هم خوبه که یه بچه بیارید ☺️ واقعا دوتا بچه کمه و اینکه قبل از اینکه بچه بیارید با دخترتون حرف بزنید و بگید نه داداشم خوبه و ..... که اگه فردا روز بچه تون پسر شد دخترتون ناراحت نشه !
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
خانم 45ساله،فقط تحت مراقبت پزشک باشه ازمایشها رو بده اگر فولیکول داشته باشه،هیچ مشکلی نداره،باردار بشه و تحت مراقبت پزشک پیش بره
خانمی هم که پسر5سالش با داد و کتک به مقصود میرسه،تا دیر نشده بره مشاوره کودکان...بسیار کارامده و بهش کمک میکنه
❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️❤️❤️
سلام صحبتم با اون خانمی که میگن دخترشون خواهر می خواد...
تو خانواده و فامیل ما زن عموم و عمم تو این سن بچه دار شدن،یکیشون دختر اون یکی پسر و خدارو شکر هیچ مشکلی ندارن
ولی،خب آدم از خودش شناخت داره و اگه می دونین که حوصله ی بچه بزرگ کردن تو این سن رو دارین که من پیشنهاد می کنم بچه دار بشین.بچه برکت میاره با خودش😍🌈
زن عمو و عمه ی من هم از شما بزرگ تر بودن و بچه هاشون دانشگاه می رفتن ولی الان مشکل خاصی بین بچه هاشون پیش نیومده
انشاالله که برای شما هم پیش نمی یاد🌺
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با اون خانمی که گفته بودن 45 سال سن دارم و یه دختر 14 ساله و یه پسر 10 ساله......
میخواستم بگم من یه دختر 16 ساله هستم و خواهرم 6 سالش هست
و بخاطر این فاصله سنی به شدت دارم اذیت میشم تورو خدا بچه دار نشید که اشتباه محض هست
چون بچه نیاز به بازی داره و فکر نکنم به خاطر این فاصله سنی اون دوتا بچهاشون بتونن باهاش بازی کنن
البته این نظر منه ولی من کاملا مخالفم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانمی که 45 سال دارندو دخترشون خواهرمیخواد...
من الان 45 ساالمه، سال 98یه دختر 19 ساله ویه دختر 13 ساله داشتم😊 وناخواسته باردارشدم،😳 اولش خیلی با خودم کلنجار رفتم، ولی چون واقعا بچه دوست دارم باهاش کنار اومدم، وقتی با آزمایشهای غربالگری متوجه شدم فرزندم سالمه واقعا خوشحال شدم😉 و به فامیل خبر دادم، الان این بچه 15 ماهشه واقعا تو کل فامیل ودوست وآشنا وهمکار خواستنیه.👶 خواهرهاش که دیگه هیچ، عاشقشن.یه داداش کوچولو دارند.👩👧
وجالبه که وقتی من بچه دارشدم خیلیها که دوتا بچه داشتندوهم سن من بودند، می گفتن :من هم دوست داشتم سه تا باشند ولی روم نمیشه، حرف مردم و...
ولی واقعا حس خوبیه.
به نظر من حتما اقدام کن. بچه ها گناه دارند، کم باشند! دخترت واقعا خواهر نیاز داره،معلومه خیلی عاقله که چنین پیشنهادی داده! (آفرین)!
فکر چندسال دیگه را بکن که بچه هات با فامیلهاکه رفت وآمدشون کم میشه، دیگه خواهر وبرادر ها هم که کم باشند چی میشه؟
راستی مادرمن هم تو سن 43 و45 سالگی بعداز من(که 13 ساله بودم) دوتا داداش برامون آورد که خییییییلی خوشمزه بود!😍 والان حدود30 سال دارندومتاهل هستند، واقعا بهمون با این داداشها خوش میگذره!👨👦
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
اون خانم 45ساله تا وقتی که یائسه نشدن میتونن باردار بشن
والا خارجیا هرچی تعداد فرزندانشون بیشتره کلاسشون بیشتره،تو ایران هی حضرت آقا توصیه به فرزندآوری میکنن،فایده ای نداره،همه رو آوردن به سگ پرستی.کلی هزینه هنگفت واسه سگ و گربه میکنن اما نمیرن یه بچه بی سرپرست نمیارن حداقل واسه اون خرج کنن ،که ذخیره قبرو قیامتشون بشه و دل یه طفل معصومی خوش بشه بابا ننه دار شده.اسرائیل و....ازدیاد نسل میکنن.اما ایران داره نسلش رو به پیری میره و خیلی هنر کنن بعضیا تک فرزندی رو ....
حالا این خانم45ساله اگه همسرشون راضی هستش،زودتر اقدام کنن به بارداری ،چه اشکالی داره،خیلیم عالی
❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹❤️❤️
سلام خانمی که گفته بودن 45 سالشونه و بچه هاشون 14 و 10 ساله خاستم بگم که من الان 18 سالمه و یه برادر 22 ساله ام دارم 4 سال پیش خداخاسته مادرم باردار شد الان 42 سالشونه
تا 4 ماهگی نمیدونستیم که باردارن درسته یکم مشکل بود آزمایشای مختلفی دادن که مطمن بشیم بچه سالمه خیلیا گفتن نه خوب نیست و فلان ولی الان راضیم دلم گرمی خونمونه چند سال دیگه ام که منو برادرم میریم سر کار و زندگی خودمون داداش کوچیکم هست که کنار مامان بابام باشه و تنها نباشن🙂
یچیز دیگه ام
اینکه وقتی ماماانم برای آزمایشا میرفت خانمای زیادی بودن که توی 45 سالگی قصد باردار شدن داشتن شمام با مشاور پزشک و توکل به خدا اقدام کنید انشالله که بچه دار میشید و قدمشون براتون با برکته😇🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد سوال اول یک زن از لحاظ پزشکی تا سن قبل یائسگی میتونه بچه دار بشه فاصله خیلی مهم نیست بامطالعه واستفاده از کتاب های مربوط ورعایت موازین اسلامی فرزند پروری این فاصله سنی راجبران کنین در رابطه با حامله شدن باید به پزشک زنان مراجعه کنین تا بدن شما را برای بارداری آماده کنن البته از همه مهم تر لطف وتوکل به خداست اگه خدا بخواد همه چیز ممکنه اول توکل بعد پیگیری وحتی میتونین اگه تصمیم جدی برای بچه دار شدن دارید از مراکز رویان وناباروری هم استفاده کنین
❤️❤️🌹❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹
در مورد اون خانم که ۴۵ سالشه و می خواد بچه دار بشه هیچ ایرادی نداره زن دایی منم وقتی چرا خوبه زن داداش ناخواسته باردار شد بچه شم سالم و الان بزرگ شده،
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@azsargozashteha💚
#اولین آشنایی ❤️
سلام
مادر من معلم بود یک همکار خیلی صمیمی داشت که اصرار داشت من با دخترش ازدواج کنم یبارم عکسشو نشونم داده بود ولی اصلا به ننشسته بود
رفته بودن عروسی یکی از همکارا اونجا عکس دسته جمعی انداخته بودن
وقتی عکسشو دیدم تو دلم گفتم آرایش کرده اش برای عروسی اینه خودش دیگه چیه
خلاصه از مادر من اصرار از من انکار آخرم یک روز سر خود قرار گذاشت من با دختره برم بیرون یک دور باهاش بزنم یکم باهاش آشنا بشم شاید خوشم بیاد
منم شاکی ولی انقدر قلبش و گرفت فشارش بالا پایین شد که رضایت دادم برم ولی تو دلم گفتم آبروتو میبرم یک کاری میکنم خودشون انقدر بدشون بیاد که دیگه جواب سلامم ندن چه برسه به دختر
یک شلوار لی زانو انداخته و یک تیشرت رنگ و رو رفته برداشتم تو ماشین تنم کردم یک ساعتم زودتر رفتم دم خونشون میخواستم هول بشن
وقتی رفتم زنگ درشونو زدم که دختره بیاد پایین یکی آیفون برداشت سراسیمه گفت آقا زودتر بیا بالا
خونشون دو طبقه بود رفتم بالا دیدم صدای جیغ میاد
چشمتون روز بد نبینه شوفاژ سالن کنده شده بود و آب لجنی بود که از لوله فواره میکرد تو هوا اونم آب جوش
بابای خانواده خونه نبود مادر و دختر سرتا پا خیس لجنی رو لباس خونه مانتو پوشیده بودن دختر موهاش یک دسته اش شرق بود یک دسته اش غرب
اول فکر کردم یک نفر دیگه اس بس که قیافش بدون آرایش فرق داشت ولی مامانش که صداش کرد فهمیدم همونه عجیبه تو اون وضعیت چه قیافه دلنشینی هم داشت
همکار مامانم که دید من هاج و واج وایسادم نگاه میکنم گفت آقا جعبه ابزارت کو پس زود باش یک کاری کن زندگیم به گند کشیده شد
منو با تعمیرکار اشتباه گرفته بودن اتفاقا یک سری آچار ماچار تو ماشین داشتم رفتم آوردم
کلید موتورخونه رو نداشتن دست همسایه بود که خونه نبود دیگه با قابلمه سپر درست کردن که من با آب جوش کباب نشم
رفتم پیچ پایین شوفاژ و بستم ولی دستام تاول زد
پرده دیوار فرش دستباف مبلها همش به گند کشیده شده بود وقتی آب بند اومد همه از نفس رفتیم من که همونجا نشستم وسط آبها
زیر چشمی دختره رو نگاه میکردم لعنتی من نمیدونم صورت به این خوشگلی رو چرا همچین کرده بود تو عروسی
مامانش بهش گفت پاشو برو حموم الان سر و کله این پسره پیدا میشه آماده شو
دخترش گفت برو بابا این یارو اگه اومد من سرمو میتراشم ماست میمالم نمیفهمی نمیخواد ننه اش خودشو انداخته جلو
جان خودم با همین لفظ گفت از هوش و فهمش خیلی خوشم اومد همونجا از رو زمین گفتم نه به خدا خودمم میخوام من غلط کنم نخوام
این بنده های خدا مثل فنر پریدن هوا بلند شدم معذرت خواهی کردم خودمو معرفی کردم چقدر خجالت کشیدن ولی من پرو دیگه از خونشون نیومدم بیرون وایسادم باهاشون به تمیزکاری
هرچی گفتن شما نکن گفتم نمیشه
نصف آبها رو جمع کرده بودیم تازه لوله کش اصلی پیداش شد
دیگه باباشون هم اومد همه کمک کردیم یکم خونه رو سامان دادیم خراب کار اعظم برادر کوچیکه هم که با اسکیت رفته بود تو شوفاژ این شر و به پا کرده بود سر و کله اش پیدا شد
من رفتم خونه دوش گرفتم چند تا پیتزا خریدم بردم دم در دادم بهشون بنده خداها یه تعارف زدن سریع خودمو انداختم تو خونه با نیش باز
بعد اونم بزرگترها باهم حرف زدن به توافق رسیدن ولی دیگه نذاشتم خانمم بره آرایشگاه برای آرایش چون نامزدی هم شکل دیو درستش کرده بودن دختر به اون خوشگلی رو
روز عروسیمون فقط موهاشو آرایشگاه درست کرد خودش خودشو آرایش کرد هنوز تو این شش هفت سال همه فامیل میگن عروس فوق العاده شده بود.
بقیه ش اینجاس 😍👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
کلی داستان #اشنایی توی کانال دوممون گذاشتیما از دست ندید 👆❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید دختری هستم ۱۲ ساله پدرم دو
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام.
درمورد دختر خانمی که گفتن دوتا مادر دارن
هیچ وقت یک مادر فکر نمیکنه بچه اش اضافی هست و بهش میچسبه
مادری که به دنیات آورده تو از وجودش هستی و هیچ وقت آدم قلب خودش رو از خودش جدا نمیدونه
مادری هم که بزرگت کرده با دل و جان از شب و روزش و خوشیها مایه گذاشته تا بزرگ بشی...
پس بهتره با خودشون راحت صحبت کنی
میتونی هم پیش دوتاییشون زندگی کنی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دختر عزیزم هیچ مادری درمورد بچه اش این حرفها رو نمیزنه باباتون فوت کردن؟ من فکر میکنم هر جفتشون دوست دارن مادر ناتنی هم مثل مادر بوده برات مطمن باش پیشش باشی خوشحال میشه خیلی برات زحمت کشیده خودت ببین دوست داری پیش کدومشون باشی جفتشون با آغوش باز نگهت میدارن اگر مادر اصلیت بازم بچه داره من فکر میکنم پیش اولی باش گناه داره بعضی وقتها هم برو به دیدن مادر اصلیت قلب اونا جایگاه شماست خیالت راحت
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خدمت همه دوستان راجع به پیام اون دختر خانم ۱۲ساله خاستم بگم خودم ی دختر همسن وسال شما دارم عزیزم
هیچ مادری درمورد بچش اینجوری نمیگه زن اول باباتون بزرگتون کرده ب گردنتون حق داره زن دوم هم که مادرتونه حتما پیرم بشید شمارو میخاد مهم نیست پیش کی بمونید مهم اینه بتونید باهردو بامحبت رفتار کنید با زن اول پدرتون صحبت کنید حتما کمکتون میکنه مادرتونم با جون ودل شمارومیخاد باباتونم حتما برای خودش دلائلی داشته که اونموقع از نظر خودش فک میکرده داره کار درست رو انجام میده اونم حلال کن ضمنا گم وگور شدن برای آدمای ترسوئه شما هم خدا رو دارید دختر گلم شماسعی کنید با هردو ارتباط داشته باشین وب هردو محبت کنیدحتما نتیجه خوبی میگیرید
عاقبت بخیر بشی دخترم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دخترم که الان سر سه راهی هستی من خودم پیش عمم بزرگ شدم آخه بچه دار نمیشد تو سن 13سالگی مامانم گیر داد باید برگردی با خواهرام دست به یکی کردن منو برگردوننو من اون زمان بزرگترین اشتباه زندگیمو کردم که برگشتم اولش باهام خوب بودن اما کم کم حسادتا خواهرام شروع شد. مامانم چون تازه برگشته بودم تازه باید اونا آروم میکردم به هر نحوی. میدونی چرا چون عمم بزرگم کرده بود باش راحت بودم آخه تو تک تک لحظه های زندگیم حضور داشت تر و خشک کرده بود با مامانم که بهش میگفتم زندایی غریبگی میکردم از 9سالگی هم میدونستم مامانم کیه ها . تازه وقتی برگشتم مامانم نذاشت تا 5سال عممو ببینم دلم براش پر میکشید از راه مدرسه یواشکی میرفتم میدیدمش که ی بار خواهرم منو تعقیب کردو به مامانم گف مامانم منا 40روز زندانی کرد مدرسما عوض کرد .اونم مامان اصلیم بود دوسم داشتا .از رو دوست داشتن این کارها رو میکردم ولی بازه معلوم بود اجیا دیگما بیشتر دوس داره چون براشون زحمت کشیده بود.وقتی کوچیک بودم و میومدم خونه زنداییم که همون مامانم میشه تنش میلرزید که دارم دوباره میرمو پیشش نیستم. دختر گل بیا و دل یک دله کنو بر نگرد پیش اون که زاییدتت آخه اگه برگردی و مامانت ببینتت اونم تنها نیس بالاخره شوهری داره بچه ای داره اختیارش پا خودش تنها نیس که تازه اختیارم داشته باشه دلشون الکی هوایی نکن چون در کنار هم بودنتون به هیچ کدومتون خوش نمگذره. حرف همو نمیفهمید دچار مشکل میشی عزیزم من الان مامانمو از بچگی میدیدم بعدم که متوجه شدم مامانم کیه گفتم خدا کاش مامانم منا به یه غریبه میداد که مامانم منو هی نمیدید و بدنش بلرزه منم زندگیما میکردم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دخترخانم ۱۲ ساله خواستم بگم که گلم به نظر من مادر واقعیت کسی هست که اینهمه سال مثل دختر خودش بزرگت کرده و مطمئنم اینقدر دوست داره که اصلا نمیگه این چرا نمیره و تازه اگه بری خیلی به محبتاش توهین کردی... از طرفی مادرت هم شاید بعد از اینهمه مدت دلش بخواد دخترش پیش خودش باشه... اگه پدرت خونه یا ارث و ... برات گزاشته که توی خونه خودت باش حالا کدوم مادرت تو اون خونه هست فرقی نداره و به اونیکی هم سر بزن ، ولی اگه ارثی نیست به نظرم با احترام افکارت رو برای هردو و اول کسی که بزرگت کرده بگو تا باهم این مشکل رو حل کنید💖
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
عزیزم دختر گلم مادر همیشه مادر اولا با تصمیم از خونه رفتن شما مخالفم چون فرار از خانه آینده وتمام زندگی شمارو خراب میکنه دوما شما با سیاست وتوکل به خدا محبتتونو به مادر اصلی ومادر ی که شمارو بزرگ کرده ابراز کنین همانطور که شما بخاطر خودتان به محبت وحمایت احتیاج داری اوناهم احتیاج دارن مادر ها همیشه مادرن نمیتونن از بچه هاشون دل بکنن ودرضمن شما رابطه خودتونو باخدا بیشتر کن تا علاوه بر خانواده خدارو هم داشته باشی عزیزدلم دنبال دلیل ومقصر هم نباش چون مشکلی را حل نمیکنه هوای هردو را داشته باش واز حمایتشون استفاده کن با سیاست موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ادمین گرامی ، لطفا پیام بنده رو در کانالتون قرار بدید دختری هستم ۱۲ ساله پدرم دو
#پاسخ_اعضا ❤️
اید بری پیشش چون مادرته اگه نه بمون پیش همین کسی که بزرگت کرده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در جواب دختری ک 12 سالشونه
من یه دخترم هم سن و سال شما من با مامانم خیلی راخت تر ام تا بابام لحضه شماری میکنم اجیام و پدرم برن بیرون و با مامانم تنها باشم ط میتونی ازسون بپرسی مثلا از زن اول بپرسی ک دوست داری پیشت بمونم یا یه مدت حدود یه ساعت برو بیرون نامه بنویس که اگه گارم داستی زنگ بزن و گوشیت هم روشن باشه فکر بیرون زدن از خونه و گم و گور شدنم بزار کنار
❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹❤️
سلام در مورد اون دختر دوازده ساله که مادرشون رو تازه پیدا کردن .
عزیزم من فقط چهار سال ازت بزرگترم یه جورایی مثل دو تا دوستیم . به نظرم تو ببین کدوم مادر بهتریه برات . البته من به نظرم اگر جای شما بودم اگر مادر اصلیم مشکلی از لحاظ نگهداری من نداشت پیش اون زندگی میگردم ولی کسی که دوازده سال منو بزرگ کرده بود هم فراموش نمیکردم . راستش به نظرم اگر تصمیم درست و عاقلانه ای بگیری میتپنی دو تا مامان داشته باشی . ( البته اوایل ممکنه مامانات با هم نسازنا ولی تو با دوتاشون در ارتباط باش . پیش هر کدوم که زندگی کردی با اون یکی دیگه هم رابطتو قطع نکن . )
بعد به نظر من چند تا فاکتور رو در نظر بگیر .
اول اینکه خودشون بخوان که تو پیششون باشی . دوم اینکه پیش کدوم بیشتر احساس راحتی می کنی. سوم اینکه تو باید بری و هدف زندگیتو پیدا کنی بعد ببینی که با کدوم یک از این عزیزان که باشی به تو در رسیدن به هدفت کمک می کنن.
البته این فقط نظر منه و من تجربه ای چیزی ندارم بهترین کار صحبت کردن با مشاور خانوادس که تو هر شهری هستی میتوین یکی رو پیدا کنی و اگر میشه بری پیششون و اگر نمیشه تلفنی صحبت کنی .
امیدوارم هدفتو پیدا کنی براش بجنگی و با امید جلو بری و بهش برسی 😄😘
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام علیکم
در جواب دختر گل ۱۲ ساله
میخوام بگم که
عزیزم
تو باید حرف دل هر دو را بشنوی و مطمئن باش که نه مادر اصلی ات و نه کسی که بزرگت کرده از تو بدشون نمیاد
مادر این نیست که تو را به دنیا بیاره
بلکه اونی که تو را بزرگ کرده
و قطعا باهاش راحت تر از مادر اصلی خودتی
پس بشین باهاش حرف بزن
ببین خودش چی میگه
اون برای تو زحمت کشیده و خبر هم نداشته که پدرت در واقع چه کرده
قطعا هم بهت وابسته اس چون بچه دیگه ای نداره
به نظر من هر دو مادر را حفظ کن
پیش کسی که بزرگت کرده بمون
به دیدن مادر اصلی خودت هم برو
فرار کردن اونم برای یه دختر توی این جامعه داغون و وجود کلی گرگ صفت گزینه غلطی
روایتی هست با این مضمون که از هر چه میترسی خود را در ان بیافکن...
پس تو هم دختر خوبم راه غلط را نرو
از چیزی نترس
برو با کسی که با عشق بزرگت کرده عین بچه خودش، حرف بزن
باهاش رفیق باش
حرف دلش را بشنو
پیش قضاوت نکن
به دیدن مادر اصلی خودت هم برو
بهش احترام بگذار و بهش اطمینان بده که گاهی بهش سر میزنی
من خودم مادرم و دختر دارم. تو الان توی سن حساسی هستی.
پیش کسی که راحت تری بمون.
به عقل من قطعا کسی که فرزندی نداشته و از نوزادی تو را با جون و دل بزرگ کرده موندن پیشش برات راحت تره که حکم مادری برات داره
اما مادر خودتم فراموش نکن
برات بهترینها را ارزومندم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در رابطه با دختری که بین سه راهی مونده راه گم و گور شدن اصلا درست نیست شمایه دختری نباید با آینده ات بازی کنی چند وقت دیگه ازدواج میکنی میری خونه خودت اگه زن بابات به امیدی بزرگت کرده دلشون نشکن اما با هردوشون رابطه داشته باش و باهاشون قشنگ صحبت بکن و ازشون بخواه احساسشو نو نسبت بهت بگن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام من در جواب دختری که پدرش دوتا زن داشته میگم به نظرم بره پیش مادر واقعیش چون اون مادر مادر واقیعش هست و ارزوی بغل کردن بچه اش رو داره و نه ماه برای خودش تصور میکرده که وقتی بچه اش به دنیا امد چیکار کنه براش ولی از اون طرف باید به مادر ناتنی اش هم سر بزنه چون اون ۱۲ سال عمرشو برای این دختر خانم گذاشته .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹
در جواب اون دختر خانم 12 ساله که موندن برن پیش مامان اصلیش یا نه
من از نظر خودم میگم که اول با زنی که تورو بزرگ کرده صحبت کن ببین تورو میخاد بازم نگه داره یا نه اگ گفت نه که هیچ اگ گفت بمون پس بهش بگو میخام حرفای مامان خودمم بفهمم ببینم اون چی میگ اگ مادر واقعیت تو پذیرفت از نظر من بمون پیشش و هر از گاهی به اون زن هم سر بزن اگ هم گفت نه نمیخامت برو مث قبل با اون زن زندگی کن ولی حرفای هردوشونو گوش کن مخصوصا مادره اصلیت☺️
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هجدهم اون زمان تازه موبایل اومده بود و هر کسی موبایل نداشت ولی محمد تونسته بود تو این یک سال
#قسمت_نوزدهم
اونوقت بود که هرروز یه موضوع جدیدی پیش میومد و اوقات و زندگی رو برای ما تلخ میکردن
به هر دروغی مادرش متوسل میشد که بین منو محمد رو بهم بزنه
و گاهی اوقات موفق هم میشد و یه دعوای حسابی بینمون راه میفتاد ولی اکثر مواقع نقشه هاش با شکست مواجه میشد .
محمد کارو بارش که خداروشکر خوب بود و درامدش زیاد بود
ولی انگار ما خرجمون تا قبل از این زیاد بود که نمیتونستیم پولی پس انداز کنیم .
روزگار میگذشت و هر روزمون بهتر از روز قبل میشد
یجورایی مغازه محمد تبدیل شده بود به یک کارگاه کوچک چون ۱۲ نفر زیر دستش کار میکردن و خودش فقط کار و لوازم کار جور میکرد و تونسته بود با سپاه و وزارت راه هم قرار داد ببنده و یه پیمانکاری راه انداخته بود برای بازسازی ماشین های اداره
نمیدونم خواست خدا بود یا اینکه از پا قدم بچه ها
ولی ظرف ۳ سال زندگیمون کاملا زیرو رو شده بود
و سال ۸۶ قسمت مون شد با بچه ها مشرف شدیم سفر حج
و از اونجایی که محمد هم که علاقه زیادی به امام حسین داشت
تونستیم چندباری هم سفر کربلا و سوریه بریم
زندگی تازه داشت روزای خوشش رو نشون میداد بهمون
سال ۸۸ روز زن، محمد برای من یه ۲۰۶ سفید صفر کادو خریده بود و همون ۲۰۶ شد داستان جدید..
بماند که چه بلاهای سرمون اوردن توبه کار شده بودیم که چیزی بخریم که تو چشم شون باشه
آخرای سال ۸۸ یه واحد آپارتمان پیش خرید کردیم و بهمن ۸۹ بود که تحویل گرفتیم و با هزار امید و آرزو برای خونه نو اسباب و اساسیه میخریدیم
بعد از اینکه خریدمون کامل شد اسباب کشی کردیم و رفتیم منزل جدید، شنبه تا چهارشنبه اونجا بودیم و پنجشنبه جمعه ها میومدیم خونه قبلی
چون تو محل مادرم بود و بچه ها اونجارو خیلی دوست داشتن .
مادر شوهرمم که اصلا نمیتونست این چیزا رو تحمل کنه و از گوشه و کنار ناله و نفریناش به گوشمون میرسید و ما جدی نمیگرفتیم
ولی دیگه وقتی دید نقشه های قبلیش کار ساز نیست دست به کارهای بزرگتری زد
خواهرشوهر کوچکم که ازدواج کرده بود و اومده بود تهران به شرط نگهداشتن مادرشون کلا ۲ سال پیر زن بیچاره رو نگه داشت و بعد شوهرشو مجبور کرد از خونه بیرونش کنه و شنیده بودم چند باری مادرشوهرشو کتک هم زده بود.
پیرزن بیچاره آواره شد و مجبور شده بود تو سن ۷۰ سالگی ازدواج کنه که لااقل یک سرپناه داشته باشه
اونم که دیگه فارغ از دنیا بود و برای خودش خانمی میکرد و به حکمت خدا که نتونسته بود هنوز بچه دار بشه
و چون مثلا تهران غریب بود پدر و مادرش شهرستان بودن
خونه ما مثل خونه پدریش بود و اکثر روزها از صبح تا آخر شب خونمون بود و اونجا زندگی میکرد
یک روز که خونمون بود عصر گفت چقدر دلم پیراشکی میخواد ....
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام.من نزدیک به 45 سال سن دارم یه دختر 14 ساله و پسر 10 ساله دارم دخترم گیر داده که
#پاسخ_اعضا ❤️
در مورد خانمی که پسرشون پرخاشگری میکرد عزیزم به نظرم حتما شما با یه مشاور صحبت کن اگه سن پسرت کمتر بود میتونستی خودت مشکل رو حل کنی ولی حالا که پنج سالشه حتما باید با یه مشاور صحبت بیشتر بچه ها توی بچگی پرخاش میکنن ولی اگه زودتر جلوشون رو نگیری روز به روز بد تر میشه
خواهرزاده من بچه بود ( یک سالگی ) پرخاش میکرد مثلا یوهو اسباب بازی ش رو با حرص پرت میکرد اونور و .... یادمه یه بار سر سفره شام بودیم یوهو اومد سر سفره عروسکش رو پرت کرد وسط سفره یادمه شوهر اونیکی خواهرم گفت عیب نداره بچه س و... اما آبجیم بهش اخم کرد و .... به زبون بچه گونه قهر کرد 😂 و بهش محل نذاشت یه مدت این کارا رو که میکرد آبجیم محلش نمیذاشت و گاهی اوقات دعواش میکرد ( دعوای کوچولو در حد سن بچه) تا الان که یک سال و خورده ایش هست دیگه اون کار ها رو نمیکنه
شما حتما پیش یه مشاور برو
انشاالله که مشکلتون حل بشه 🌹
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام خواهر من وقتی بچه ات دادمیزنه خواسته هاش رابراورده نکن بگذار دادبزنه چند بار اذیت میشی ولی عوضش یاد می گیره دیگه باداد وبیداد به جایی نمی رسه وقتی هم برا ی هدفش دادمیزنه محلش نده بعد که ساکت شد باحوصله باهاش صحبت کن بچه ها خیلی درک وفهمشون بالاست
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درمورد پسر ۵ ساله من هروقت پسرم اذیت میکنه ناگهانی بوسش میکنم شاید علت رفتارش اینکه شما از تنبیه بدنی قبلا استفاده کردین یا جایی دیده این رفتار جواب میده برای به خواسته اش رسیدنش تکرار میکنه یا نیاز به نوازش ودیده شدن داره به فرزندتون ابراز علاقه کنین توجمع تحویلش بگیرین وبا احترام باهاش برخورد کنین بچه ها از بزرگترابیشتر حواسشون به همه چیز هست موفق باشید
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خانمی که پسر پنج ساله داره و دست بزن داره عزیزم پسرتون دچار غلبه مزاج ایه بهتره با یک متخصص طب سنتی اسلامی در میان بگذارید تا بهتون راه حل بده
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در رابطه با اون دوست عزیزی که بچه ی پنج سالش پرخاشگر هست و دست بزنم داره.
اول با زبون خوش حالیش کن که کارش خیلی زشته و باعث میشه که کسی دوسش نداشته باشه بعد اگه زبون خوش حالیش نشد کاری نداره که یه دمپایی بردار و بیفت به جونش.😁
موفق باشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که بچه 5 ساله دارند .عکس العمل نشان دادن به رفتار بچه ها باعث تکرار آن رفتار میشه شما به داد و هوار و کتک زدن بچه عکس العمل نشان دادید. توصیه میکنم وقتی چیزی را با داد و هوار میخواد هیچ عکس العملی نشان ندید نه محبت و نه دعوا هیچی انگار که هیچ اتفاقی پیش نیامده و کاری که دارید انجام میدید را ادامه بدید تا اینکه آرام بشه و آرام صحبت کنه در این لحظه به بچه توجه کنید ببوسید و بگید مرحبا که آرام خواستت را گفتی بیا آن چیزی که میخواهی را بدم و اگر هم خواستش نا معقول هست شکلاتی یا هدیه ای که دوست داره بدید و دلیل انجام ندادن خواسته را بیان کنید. خیلی خیلی باید صبوری کنید حتی اطرافیان هم همین کار را باید بکنند .اگر پدر یا یکی از اعضای خانه عکس العمل نشان بدند فایده ای نداره.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
در مورد اون خانمی هم که پسر پنج سالشون پرخاشگره . اولین نکته بردن پیش مشاوره .
اما نظر من اینه . پسر شما الان تو سن لجبازیه البته نه از الان از دو سال پیش ولی خب در مواجهه با لجبازی بچه ها دو تا کار پدر مادر ها و کلا بقیه اطرافیان انجام میدن که غلطه . اولی اینکه میان به بچه پرخاش می کنن و میترسوننش و به همین دلیل اون بچه هم یاد میگیره و بعدا وقتی زورش و توانایی صحبت کردنش بیشتر شد همین کارو با کسایی که ازس ضعیف ترن انجام میده .
دومین برخورد اینه که میان هر چی اون میگه برای اینکه دیگه جیغ و داد نکنه و یا مثلا پرخاشگری نکنه و کتک کاری نکنه، به حرفش گوش میدن . که این باعث میشه اون بچه فکر کنه با این کار برنامه هاش پیش میره و همین راه رو ادامه میده . حالا اگه بچه ی شما فقط به اون هایی که از خودش ضعیف ترن پرخاشگری می کنه یعنی احتمالا باهاش برخورد اول رو داشتین اگر نسبت به همه اینجوریه یعنی برخورد دوم رو داشتین.
حالا راه حل چیه ؟ در یک کلام خونسردی .
باید با آرامش تمام نه زیر بار حرف زورش برید و نه بزنیدش یا دعواش کنید که بترسه . یعنی در واقع باید بهش اجازه ی لجبازی بدین ولی نزارین لجبازیش به نتیجه ای برسه . اما خب چون از سن لجبازی دو سه سال میگذره ممکنه به تنهایی سختتون باشه . پس یه مشاور خوب پیدا کنید و بچتون رو پیش ایشون هم ببرین و ازشون راهنمایی بخواید .
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_نوزدهم اونوقت بود که هرروز یه موضوع جدیدی پیش میومد و اوقات و زندگی رو برای ما تلخ میکردن به
#قسمت_بیستم
منم که همچنان فاز محبت داشتم گفتم الان میرم برات میخرم میام
بلند شدم و شال و کلاه کردم و راه افتادم رفتم خرید
رفت و برگشتم نیم ساعت زمان برده بود و اومدم با کلی بگو بخند پیراشکی هارو خوردیم و اون روز تموم شد و بعد از شام با شوهرش رفتن خونشون
ساعت حدودای ۱۱ شب بود که رفتم تو اتاق نازی دیدیم رو تختش خوابیده با عروسکش حرف میزنه و میگه یه وقت به مامانت نگی ها ؟
منم بهش گفتم چیو به مامانش نگه
یهو هینی کرد و دستشو گرفت جلو دهنش
گفتم نازی چیشده
دخترا همه حرفاشونو به مامانشون میزنن و خلاصه با هزار ترفند از زیر زبونش حرف کشیدم
نازی گفت مامان تو که رفتی پیراشکی بخری برای عمه،
عمه زودی رفت یه کاسه آب اورد ازتو کیفش یه چیزی دراورد ریخت توش و بعد تو خونمون میچرخید و اون آب و میپاچید به دیوارهای خونمون، مامان حتی تو توالت و حمام هم پاشید
اون شب یکم فکرم درگیر شد ولی صبح که از خواب بیدار شدم کلا فراموشم شده بود
یک هفته ای گذشته بود که یک شب خواب بودیم تو عالم خواب و بیداری یه حیوان درنده از تو آشپزخونه به سمت من حمله کرد
به قدری ترسیدم و جیغ کشیدم و پریدم، از ترس یقه زیرپوش رکابی محمد و گرفتم که بیچاره از خواب پرید و منو ساکت کرد ولی بعدش که حالم جا اومد دیدم بند زیر پوش گلوشو زخم کرده
اون شب شد اغاز روزهای نحس زندگی ما
از اون شب به بعد اون کابوس ها ادامه پیدا کرد
ماه های اول فقط تو شب اذیت میشدم و چیزهای میدیدم که تا مرز سکته پیش میرفتم و گاهی که آزار جسمی بهم میدادن تن و بدنم زخم یا کبود میشد و واقعا دیگه خوابیدن برام عذاب بود
از طرفی کارو بار محمد کساد شد به قدری تو مدت دو سه ماه اوضاع خراب شد که تک تک استاد کارها و شاگردها میدیدن درامد نیست تسویه حساب میکردن و میرفتن و محمد موند و یه کارگاه بدون درامد
سپاه و وزارت راه پیمانکاریشون رو فسخ کردن و محمد در حد درامد بخور و نمیری کار میکرد تو مغازه ش
منم که روز به روز بدتر و بدتر میشدم دیگه کار به جایی رسیده بود که چند روز چند روز با هیچ احدی حرف نمیزدم و شبها هم که با جیغ و داد و دیوانه بازی میگذشت .
تو این گیر دار محمد به خاطر اعتباری که چندین سال تو منطقه مون کسب کرده بود و دیگه سرشناس بود همه رو قول وحرفش قسم میخوردن
یه حاج محمد میگفتن ۱۰۰ تا از دهانشون میریخت .
تو همین روزا یکی از دوستاش از فرصت استفاده میکنه و چندتا چک میاره و میگه دنبال ضامن هستم که پشت چک هارو امضا کنه تا بتونم خرجشون کنم
هرجا میرم همه شون میگن ضامن معتبر و هیچکس معتبر تر از تو نیست .
محمدم جوگیر میشه و پشت ۱۷ چک مبلغ بالا رو امضا میکنه و حتی از خودش هم ۳ برگ چک مینویسه و به دوستش میده ....
@azsargozashteha💚
#پرسش_اعضا ❤️
سلام
من عقد کردم یک ماهه و خیلی از لحاظ روحی به شوهرم نیاز دارم.شرایط مالی همسرمم خوب نیست به خاطر کرونا و تعطیلی و ...
در ضمن هر دو بچه سن هستیم و ۱۷ سالمونه
من هر روز عصر ها میرفتم خونه مادر شوهرم و تا شب میموندیم ساعت ۱۲ یا یک و بعد منو میرسوند خونه
تا دیشب ک پدرم زنگ زد و گفت دیگه حق ندارم برم و فقط هفته ای یک بار اونم نیم ساعت میتونم برم پیشش و گفت اگه برنگردم در و قفل میکنه و کرد
ما سر اینکه بتونیم ازدواج کنیم خیلی حرف شنیدیم خیلی سختی کشیدیم همین پدرم کلی به همسرم فوحش داد و منو به حد مرگ کتک زد
من سه سال تو خونه زندانی بودم و الان که عقد کردیم این انصاف نیست...حال روحیم اصلا خوب نیست و دائم گریم میگیره.شرایط مستقل شدن نداریم و اطرافیان به جای کمک فقط دارن به اذیتاشون ادامه میدن...خونه مادر شوهرم کوچیکه و دلم نمیخواد اونجا برم برای زندگی
واقعا دوست پسر و دوست دختر ها و نامزد و هر چی...بیشتر از هفته ای یک بار همو میبینن
من یه روز شوهرمو ندیدم حالم بده
اون طفلکم با این سن افتاده دنبال کارایی که هیچ اینده ای ندارن و درامدش موقته
لطفا راهنمایی کنید😭🙏🏻
ایدی ادمین 👇🌹
@habibam1399
لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🙏🌹
@azsargozashteha💚