eitaa logo
کلبه عُشاق
4.2هزار دنبال‌کننده
782 عکس
444 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
...حاج بسیار از آقاسیّدحسن مسقطی یاد می نمود؛ و میفرمودند: آقاسیّدحسن آتش قوی داشت و توحیدش عالی بود و در بحث و تدریسِ حکمت، استاد بود. سیّدحسن درصحنِ مطهّر امیرالمومنین علیه السّلام در نجف اشرف می نشست و طلّاب را درس حکمت و عرفان میداد و چنان شور و هیجانی برپا نموده بود که با دروس متین و استوار خود، روحِ توحید و خلوص و طهارت را در طلّاب میدَمید، و آنان را از دنیا اعراض داده و بسوی عالم توحیدِ حق سوق میداد. اطرافیانِ مرحوم آیه الله سیّدابوالحسن اصفهانی(قدّه) رئیس وقت حوزه علمیه نجف ، به ایشان رساندند که اگر سیّدحسن به دروس خود ادامه دهد، حوزه علمیه را منقلب به حوزه ی توحیدی (عرفانی) مینماید. لهذا او تدریس علم حکمت الهی و عرفان را در نجف تحریم کرد؛ و به آقا سیّدحسن هم امر کرد تا به مسقط برای تبلیغ و ترویج برود. آقا سیّد حسن ابداً میل نداشت از نجف اشرف خارج شود و فراق مرحوم قاضی برایش مشکل بود. بنابراین به خدمت استادش قاضی عرض کرد: اجازه میفرمائید به درس ادامه دهم و اعتنایی به تحریم سیّد ننمایم و در این راه توحید مبارزه کنم؟! مرحوم آیه الله قاضی به او فرمود: طبق فرمانِ سیّد، از نجف بسوی مَسقط رهسپار شو! خداوند با تُست، و تو را در هرجا که باشی رهبری میکند، و ... سیّدحسن که اصفهانیُّ الاصل بوده و به اصفهانی مشهور بود، بسوی مَسقط به راه افتاد؛ و لهذا وی را گویند. و در راه ،در میهمانخانه و مسافرخانه وارد نمیشد، در مسجد وارد میشد. چون به مسقط رسید ، چنان ترویج و تبلیغی نموده که تمام اهل مسقط را مومن و موحّد ساخته، و همه وی را به مرشدِ کلّ شناختند. او در آخر عمر ،پیوسته با دو لباس احرام زندگی مینمود. تا وی را از هند خواستند؛ او هم دعوت آنانرا اجابت نموده و در راه مقصود رهسپار آن دیار گشت؛ که باز در میان راهها در مسافرخانه ها مَسکن نمی گزید، بلکه در مساجد میرفت و بیتوته مینمود. در میانِ راه که بین دو شهر بود با همان دو جامه ی احرام در مسجدی وی را یافتند که در حال سجده جان داده است. برگرفته از:
.....و از آنجا با همراهی رفقای کاظمینی به سامرّاء مشرّف شدیم. روزی در حرم مطهّر پس از فریضه ی ظهر که در آنجا به جماعت خوانده میشد، و ایشان هم در صف آخر ضلع شمالیِ رواق مطهّر نشسته بودند و حقیر هم پهلو دست ایشان بودم،به یکی از همراهان که در این سفر از توحید پرسیده بود. حضرت آقا در حالیکه دست بردند و تربتِ مُهر را از روی زمین برداشتند و به او ارائه نمودند ، پرسیدند : این چیست؟! گفت:این مُهر است!این تربت است دیگر! حضرت آقا فرمودند: تو این اسمِ مُهر و تربت را بر روی آن گذاشته ای و آنرا وجودی مستقل و ذی اثری پنداشته ای. این اسم را بردار ، غیر از اصلِ وجود، چیزی نیست. آیه شریفه ۲۳ سوره النّجم: 《ان هِیَ الّااَسماءُ.... نیستند آنها مگر اسمهایی که شما و پدرانتان آنها را بدین اسم ها نام نهاده اید! خداوند بدین اسمها حجّت و برهانی را فرود نیاورده است.ایشان پیروی نمی نمایند مگر از پندار و ..... .》 شما میگوئید مُهر، و با اسم و تعیّنِ مُهر و تربت، آنرا جدا کرده و استقلال میدهید و از آن اثر میطلبید. استقلال و عزّت ،اختصاص به ذات خدا دارد. .....علتِ شرک مردم ، دوئیّت و دوبینی است که به این اعتبارهای بی پایه و ریشه ،لباس عزّت پوشانده است. مساله بسیار ساده و واضح است. یعنی به هر چیزی که می نگری، اول باید خدا را ببینی نه آن چیز را. 《آن》که میگوئی آن، چشمت را کور کرده و نمیگذارد خدا را ببینی. لفظ آن را از آن بینداز ، خدا میماند و بس.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند 🔹زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند… 🆔 @moravej_tohid کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
👆👆ادامه داستان👇👇 #یذَره_کتاب 📑 برشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی #توحید_عشّاق
👆👆ادامه داستان👇👇 📑 بُرشی زیبا و خواندنی از کتاب کهکشان نیستی 📝📚🟣 فصل ۵۶ از قولِ : ...😤(شیخ عدنان) درحالی که اخم‌هایم را در هم کرده بودم گفتم: بگو تا بدانیم با چه موجودی طرف هستیم شیخ ثامر!🤔 او گفت من به این قاضی بسیار داشتم از طرفی هم واقعاً دلم می‌خواست بدانم او که درباره‌اش می‌گویند و منحرف است چه احوالی دارد.😏 تا اینکه روزی نجف را به مقصد ترک کردم. نزدیکی‌های مسجد، قاضی را دیدم دل را به دریا زدم و با او شروع به صحبت کردم. بعد از اینکه مدتی از صحبتمان گذشت، روی زمین نشستیم تا پس از رفع خستگی به مسجد برویم.🧎‍♂ قاضی شروع کرد به سخن گفتن از و داستان‌های اولیاء و مقام اِجلال و عظمتِ و لزوم قدم گذاشتن در راه و اینکه یگانه هدف از خلقتِ انسان، رسیدن به مقامِ بندگی و معرفت الله است. شک و شُبهه من از بین نمی‌رفت و با خود می‌گفتم: نمی‌دانم که واقعاً در عالم چه خبر است؛ اگر صحبت‌هایی که این سیّد می‌کند حقیقت داشته باشد من تا به حال تلف شده و دیگر نباید اجازه دهم سرمایه‌ام از دست برود.✊ از طرف دیگر نمی‌توانستم به او اعتماد کنم. تا اینکه ناگهان بزرگِ سیاه رنگی از سوراخی که روی زمین بود بیرون آمد.و جلوی ما شروع به خزیدن کرد. 🐍 قاضی که گویا ابداً نترسیده بود، وقتی دید من از در حال زَهره تَرَک شدن هستم، با دست اشاره‌ای کرد و گفت: مُت بِاذنِ الله ! تا این کلام از دهان او خارج شد مار درجا خشکش زد،و بی‌جان روی زمین افتاد. قاضی هم انگار نه انگار که اصلاً اتفاقی افتاده است. و به صحبت‌های قبلیش ادامه داد. و از من خواست بلند شویم تا به مسجد برویم.🕌 😤(شیخ عدنان)من از شدت عصبانیت و اینکه تا چه اندازه می‌توانند ساده و خام باشند،با غُر و لوند گفتم : شیخ ثامرِ نادان! این هم همان است.جادوگر در خیال تصرف می‌کند!💥🎭 شیخ ثامر در حالی که ریش‌هایش را میخاراند گفت:شیخ عدنان من طرفِ تو هستم. اما آن مُدرسِ می‌گفت: پس از آنکه از قاضی جدا شدم و شروع به اعمالِ مسجدِ کوفه کردم، از خاطرم گذشت که آیا این مار واقعی بود یا قاضی برای من سِحر و کرده؟😎🧐 اعمالم را انجام دادم و فورا بیرون آمدم. و به جایی که نشسته بودیم رفتم، تا ببینم اثری از مار هست یا نه؟ در کمال تعجب دیدم به همان شکلِ خشک شده روی زمین افتاده است. حتی با پایم به آن لگدی زدم اما حیوان مثل چوب خشک شده بود.😳🤭 دوباره به سمت مسجدِکوفه برگشتم و با خود فکر کردم: اگر این مسائل واقعاً حقّ است، پس ما چرا تا این حد از این امور(توحید) هستیم. تا اینکه دوباره کنار درب مسجد به قاضی رسیدم. و او را دیدم که لبخندی بر لب دارد.😊 قاضی خنده‌ای زیرکانه کرد و گفت: خوب آقا جان هم کردی؟! من که شرمنده شده بودم صدای قاضی را دوباره شنیدم که با خنده می‌گفت: الحمدالله امتحان هم کردی. 😤(شیخ عدنان)من که دیگر کلافه شده بودم، در حالی که از شدت خشم نفسم بند آمده بود، فریاد زدم: این چیست که می‌گویی شیخ ثامر! و فقط و فقط به دست خداست. محال است کسی چنین قدرتی داشته باشد!...👋 ادامه دارد...انشاالله 🔜 برگرفته از: کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn
کلبه عُشاق
#ملا_محمد_حسن_نائینی_آرندی ---------------‐------ مدفون در تخت فولاد، ایوانِ ورودی ب
------------------ مدفون در تخت فولاد،ایوانِ ورودی بابارکن الدین ------------------ 🫂ملاقات قائم مقام فراهانی با ملا حسن آرندی 〰 〰 〰 حاجی درویش، کیفیت دیدار صدر اعظم، قائم مقام فراهانی با ملا حسن را چنین نقل می‌کند: پس از آنکه ، مغضوبِ محمد شاه واقع شد. به اصفهان آمد و چندین مرتبه در مدرسه نیماورد رفت که خدمت ملا حسن برسد. ملا حسن راهش نداد و دربِ حجره خود را بسته بود و به هیچ وجه بر او باز نکرد. صدراعظم از این گونه امورات منصرف نشده و فقط به همین راضی شده که یک روز در مدرسه توقف نماید که لااقل هیکل را ببیند. 👀 در حال، آخوند ابریق دست گرفته از پله‌ها فرود می‌آید و پس از وضو و تطهیر وقتی برمی‌گردد مقابل صدر اعظم که می‌رسد، آب دهن به جانبِ او می‌اندازد و می‌گوید: بگیر! این صدارتی(صدر اعظمی) که از دست تو رفته و برایش هستی. آب دهنی بیش نیست! بگیر. دو مرتبه صدارت را به سوی تو رد کردیم. 🗣 پس از این حرکت در حجره رفته و دربِ حجره را به روی خود بسته. صدر، در عقبِ وی رفته که دست بوسی از او حاصل کند. ملا می گوید: مردیکه برو شاد باش! همان که می‌خواستی به تو دادیم.! صدر، برگشته و این حرکت را آثار جنون فرض نمود.تا آنکه یک هفته از این قضیه می‌گذرد که چاپارِ می‌رسد. و فرمانِ عفوِ او را با قلمدانِ صدارت و حکمِ منصب صدارت را از برایش آورده تقدیم می‌کند. 👑 پس از آنکه صدر اعظم می بیند این مطلب که از ملا حسن شنید، دیوانگی نبوده. بلکه و است که از جنابش به ظهور رسیده است. 🎩 برای عذرخواهی از آن سوءظن که در ذهنش حاصل کرده، در پشتِ دربِ حجره ملا حسن رفته. به محضی که صدای پای او بلند می‌شود ملا حسن می‌گوید: برگرد و دیوانه آن کس است که عالمِ را به آب دهنی فروخت. و دیگر تکلم نمی‌کند.🤭 ادامه دارد ...انشاالله👋 برگرفته از: https://eitaa.com/babarokn
4_5774048861878225874.mp3
11.87M
💡اگر ما دعا میکنیم امام زمان (عج)تشریف بیاورند،برای دنیایمان است… ⚪️ کیست که انتظار فرج را بکشد برای اینکه ایشان بیایند تا روحش را آزاد کنند؟! ⚪️ غدیر خم برگرفته از جلسه ۱۸ اسماءالحسنی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
4_5774048861878225874.mp3
11.87M
💡اگر ما دعا میکنیم امام زمان (عج)تشریف بیاورند،برای دنیایمان است… ⚪️ کیست که انتظار فرج را بکشد برای اینکه ایشان بیایند تا روحش را آزاد کنند؟! ⚪️ غدیر خم برگرفته از جلسه ۱۸ اسماءالحسنی کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند 🔹زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند… @moravej_tohid کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn