eitaa logo
کانال ‌متن روضه
71.4هزار دنبال‌کننده
732 عکس
393 ویدیو
55 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای طایر عرشی، که جهان.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه ویژۀ شبِ جمعه _ حاج حمید دادوندی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● ای طایر عرشی، که جهان زیرِ پر توست با آن که شکستند همه بال و پرت را *شبِ جمعه‌ست .. شبِ زیارتی اربابمون حسینِ .. خیلیا الان خودشونُ رسوندن کربلا .. اما امشب مادر زودتر از همه خودشُ میرسونه .. هی صدا میزنه بُنّیَ .. بُنّیَ ..* بر باغِ جنان، دل ندهد هر که ببوسد شش گوشۀ قبر تو و اکبر پسرت را دیدی به‌سرِ جسم پسر، بیش تر از‌ خویش در آه و فغان، خواهرِ والا گهرت را .. *السَّلامُ عَلَیکَ یا أوَّلَ قَتیلٍ مِن نَسلِ خَیرِ سَلیلٍ مِن سُلالَةِ إبراهیمَ الخَلیلِ صَلَّى اللّهُ عَلَیکَ وعَلى أبیکَ إذ قالَ فیکَ: قَتَلَ اللّهُ قَوما قَتَلوکَ .. الحمدالله فیض آماده ست .. عرض روضۀ منو از همه التماس دعا .. ان شالله یه شبِ جمعه کربلا عرض ادب کنیم .. تا آمد اجازۀ میدان بگیره! خیلی معطل نشد .. *فَأَذِنَ لَهُ ..* بلافاصله اجازه داد ابی عبدالله .. اما شنیدید قاسم و بعضا سایر اصحاب اومدن اجازه بگیرن خیلی معطل شدن، بعد اجازه گرفتن، رفتن .. اما علی اکبر خیلی معطل نشد .. بابا برم؟! فرمود برو .. اما :* گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم .. *فکر نکنی دوسِت نداشتم گفتم برو .. مثلِ محتضر نفسم به شماره افتاد .. لذا مرحوم آشیخ جعفر شوشتری میگه نگید روضۀ علی اکبر ..!! بگید روضۀ جان دادنِ حسین .* محاسنم به کفِ‌دست بود و اشک به چشمم گهی بخاک فتادم، گهی زِجای پریدم نه تیغِ شمر مرا می کشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم *آمد بره میدان .. زن و بچه جلوشُ گرفتن .. سکینه سلام الله علیها، زینب کبری سلام الله و دیگر زن ها .. علی کجا داری میری .. حسینُ تنها نزار .. فرمود: دَعَنهُ! فَإنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی اللهِ وَ مَقتُولٌ فِی سَبِیلِ اللهِ... علی رو رها کنید .. علی عاشق و واله و مجنون و دلدادۀ خداست .. علی باید بره علی رفت .. در خیمه بود دستِ پدر رو به آسمان ناگه ز رزمگاه صدای پسر شنید .. *دید صدای علی میاد .. «يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ»* بر پُشت زین نشست و بدان سوی روی کرد اما نَسیم وار، پی اش عمه می دوید .. *میگه دیدم یه بانوی مجلّله از خیمه ها بیرون آمده .. هی صدا میزنه وا اخی .. وَ ابْنَ اخی ..* می رفت بلکه بارِ دگر زنده بیندش یارب مکن امید کسی را تو نا امید .. *اما یه وقتی رسید دید بدنِ علی ارباً ارباً روی خاک افتاده .. ان شالله وعدۀهمه‌مون کربلا ..* با زانو آمد و به سر نعش او نشست او را به بر کشید و زِ دل آه بر کشید هرجا نشستی ناله بزن یا حسین .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•جان دهی یا جان ستانی... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ به نفس حاج محمود کریمی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *آقا قمر بنی هاشم، شبِ دهم، شبِ عاشورا، به همه ی اقوام، خواهرزاده ها، برادرزاده ها، گفتند: چه می کنید؟ آقا علی اکبر فرمودن: عموجان! شما امیر لشکر هستید، فرمود: تا ما زنده ایم از اصحاب نباید به میدان برن... آه از اون ساعتی که جوانِ امام حسین اومد تویِ خیمه وداع کنه، دلِ عمه ها پاره پاره شد، وقتی میخواست به میدان بره، بابا گفت: علی جان!...* جان دهی یا جان ستانی، از پدر با هر قدم این خرامان راه رفتن را، به زهرا رفته ای اینقدر شبیه به رسولِ خدا و مادرش فاطمه بود، وقتی به میدان آمد، پیرمردها عقب نشینی کردن، دشنام دادن به اِبن سعد، گفتن: به ما نگفته بودی داری به جنگ پیغمبر میای، اینقدر شبیه بود، اسبِ رسولِ خدا به کسی سواری نداد به غیر از علی اکبر...* جان دهی یا جان ستانی، از پدر با هر قدم این خرامان راه رفتن را، به زهرا رفته ای *جانِ حسینِ این پسر، گفت: بابا میخوای بری برو، خداحافظی هم کردی، اما چند قدم جلو چشمِ بابا راه برو، من سیر قد و بالات رو ببینم، علی رو در آغوش گرفت، علی رفت، آقا ابی عبدالله جمله ای فرمود:" اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلى هؤُلاءِ الْقَوْمِ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَيـْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ، كُنّا إِذَا اشْتَقْنا إِلى نَبِيِّكَ نَظَرْنا إِلى وَجْهِه" خدایا! تو شاهد باش، جوانی به سمت این قوم رفت، خَلقاٌ و خُلقاً و منطقاٌ شبیه به رسولت بود، هر موقع دلمون برا رسولِ خدا تنگ میشد، بهش نگاه می کردیم، می گفتیم: علی جان! بخند، علی جان! حرف بزن، علی جان راه برو...* در خیمه بود دست پدر سوی آسمان ناگه ز رزمگه صدایِ علی شنید *یه وقت شنید صدایِ علی اکبرش داره میاد"يا أَبَتاهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ، هذا جَدِّي رَسُولُ اللهِ قَدْ سَقانِي بِكَأْسِهِ الاَْوْفى..." باباجان! الان جدم رسول الله با یه کاسه ی آب من رو سیراب کرد که دیگه تشنه نمیشم، جدم می فرماید: حسین جان! تو هم بیا، برای تو هم آماده کردیم...حسین آمد سوار بر مرکب بشه...* پدر آمد به یاریش برود من بمیرم رکاب را گم کرد *چشمایِ اربابمون سیاهی رفت...* پسر بوتراب بین تراب نوه ی بوتراب را گم کرد جلد قرآن خویش پیدا کرد برگه های کتاب را گم کرد *چرا بدن اینقدر پاره پاره شد؟ علی اکبر، سرش رو گذاشت رویِ گردن اسب، چشماش رو بست، خون سر علی اکبر رویِ چشمایِ اسب رو گرفت، یه نانجیبی اومد مهار اسب رو گرفت، عوضِ اینکه اسب به خیمه برگرده، بُرد آخرِ لشکر که دستِ عباس بهشون نرسه، هرکی عقده داشت یه ضربه زد، تا رسید علی اکبر به انتهای لشکر، همین طوری تیکه تیکه می افتاد ازش...یک دشت پر از علی اکبر شد...* خیز بابا تا از این صحرا رویم اینک به سوی خیمه ی لیلا رویم این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیر انداز نیست *به آبرویِ علی اکبر الهی العفو...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در و هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•تمام عمر نهم سر به... / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تمام عمر نهم سر به خاک این درگاه که لحظه ای تو کنی زیر پای خویش نگاه *حواست جمع باشه، یه لحظه گذرش نیوفته اینجا، تو حواست جایِ دیگه ای باشه، اگه نگاه کرد ببینه همه امشب کربلایی هستن، همه امشب دلشون کنارِ حرمِ...* به دامنت ز ازل چنگِ من گره خورده بر آن مباش که دستِ مرا کنی کوتاه تو و کشیدنِ دامن ز دست من؟ هیهات! من و جدایی از این آستان؟ معاذالله *به تو پناه می برم یه لحظه اگه بخوام جایِ دیگه ای برم، آقاجان! من رو دَرِ خونه ات تحمل کن...* اگر تمام زمین را نهند بر دستم گر از سپهر به جنگم بیاورند سپاه نه دست می کشم از دامنِ محبّت تو نه رو نَهَم به دَرِ دیگری از این درگاه *آقاجان! خودتون با خوبی هاتون من رو به طمع انداختی، مَنِ کوچیک گفتم: این بزرگ دست رویِ سَرِ من هم امشب میکشه...* سفید رو چون تو نشنیده و ندیده کسی که روی خویش نهد، بر روی غلام سیاه حاج غلامرضا سازگار *آقاجان! لحظه ی آخر بالایِ سرِ ما هم بیا...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•همیشه محضر ارباب روضه ات... / و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ همیشه محضر ارباب روضه ات سخت است به عزت و شرفِ لا اله الا الله *سخته بخدا روضه علی اکبر خوندن، پیامبرِ اکرم صلوات الله و سلامه علیه وقتی فرزندشون به رحمتِ خدا رفت، همه کارِ بچه رو خودش انجام داد، اما وقتی میخواست بدن رو تویِ خاک بذاره، گفت: علی جان! تو بدن رو بذار، امیرالمؤمنین فرمود: مگه ایرادی داره؟ حضرت فرمود: نمیتونم چهره ی بچه ام رو ببینم... اما کربلا برایِ ابی عبدالله خیلی سخت بود، صورت به صورت علی اکبرش گذاشت، برایِ یه پدر خیلی سخته،روضه سخته، بله، ابی عبدالله با دستِ خودش خاک و خون رو از صورتِ علی اکبرش پاک کرد...* تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه بال و پرم گرچه من عینِ حَسَن زهر نخوردم اما پاره پاره شده حالا همه جایِ جگرم ترسم این است که زن های حرم جان بدهند گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم چشم من تار شده یا تو کوچک شده ای؟ علی اکبر! علی اصغر شده ای در نظرم خبرش پخش شده، پخش شدی رویِ زمین خبرش پخش شده، ریخته ای دور و برم من از این چند برابر شدنت فهمیدم چقدر کینه به دل داشته اند از پدرم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•من کویرِ خشکم و .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ من کویرِ خشکم و محتاج بارانم حسین اشک توبه می چکد بر روی دامانم حسین تا شنیدم گریه اسباب رضای فاطمه است با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین هم نوا با خواهرت تسکین قلب مادرت هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم سائلِ دولت سرای روضه خوانان توام شاهد این مدعایم چشم گریانم حسین گرچه از زخم زبان آزرده ام اما بدان تا ابد پا رکاب عشق می‌مانم حسین شد محرّم حجّ عشاق و منا کرب و بلاست کن قبولم که ذبیح عید قربانم حسین روضه هایت آبرو بخش بساط عالم است از ازل شد گریه بر تو دین و ایمانم حسین اربعین موکب به موکب کاش بینم کربلا باز هم بر سفرۀ عشقِ تو مهمانم حسین حُبّ تو سر منشأ انوار «یسعی نورهم» من به شرط دوستی با تو مسلمانم حسین روز محشر چون خدا خواهد کند تعریف خویش از گلویت شاهد تفسیر قرآنم حسین شاعر : قاسم نعمتی عربِ بیایان گرده تازه عاشق پیغمبر شده اومد مدینه گفت من میخوام پیغمبر رو ببینم .. سلمان ایستاده صداش کرد بیا پیغمبر از دنیا رفته ولی من یه جا می برمت یه کسی رو نشونت میدم مثلِ پیغمبرِ .. دستش رو گرفت آورد دربِ خانۀ ابی عبدالله .. در زد سلام کرد وارد شد گفت آقاجان این پیرِ مرد شیفته و دلباختۀ پیغمبر شده ولی پیغمبر از دنیا رفته .. حضرت رو کرد به سمت دهلیزِ خانه صدا زد علی جان .. یکی جواب داد بله بابا .. فرمود بیا .. وارد شد .. حضرت فرمود آی پیرِ عرب ما هر وقت دلتنگِ پیغمبر میشیم به چهره ای نوجوان نگاه میکنیم .. (1) اگه میخوای جمال پیغمبر رو ببینی همین شکلیه .. اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله این علی اکبرِ منه .. هی نگاهش میکرد میگفت قربونت برم .. چه صورت زیبایی داری .. حضرت فرمود آی مرد آیا راضی هستی یه خار به پای این بچه بره؟! فرمود الهی اون خار تو چشم من بره .. یه مرتبه ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن .. گفت ای مرد عرب یه روزی میاد این بدنش رو تیر باران می کنن .. سرو رعنای قدت قامت من خم کرده داغ تو نام مرا شهرۀ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصلِ عمرم هستی ای جوان؛ ماتم تو عمرِ مرا کم کرده خبر کشتنِ تو تا که رسیده به زنان حرم امن مرا خیمۀ ماتم کرده ارباً اربای تن تو فزعِ آخر تو ! لحظۀ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوی علی صحنۀ مادر و مسمار فراهم کرده *علی جان وقتی این نیزه به پهلوت خورد یادِ مسمارِ در افتادم ..* خیز و بین اشکِ منو کف زدنِ دشمن را داغِ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لای زره میریزد نیزه ترکیبِ تنت! وای چه درهم کرده .. *تنها بدنی که دستور داد عبا بیارن برا همین بود .. صدا زد «يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ إلى الْفُسْطاطِ» (2) ای جوان های بنی هاشم بیایید نعشِ پسرم رو بردارید ..* برخیز ای جوانم ماهِ آسمانم داغت ای علی جان زد آتش به جانم سوزِ ناله ات را از میدان شنیدم خود را تا کنارت با زانو کشیدم واویلا .. واولا .. گشته ارباً اربا از سر تا به پایت دلتنگم برای آهنگِ صدایت خیز و از جا بنگر داغت کرده پیرم با دستم زِ کامت خون لخته بگیرم واویلا .. واولا .. میچینم تنت را در بینِ عبایم گم کردم علی جان دیگر دست و پایم از خیمه رسیده زینب دیده گریان حرف معجر آمد کاری کن علی جان واویلا .. واولا .. منبع: 1) اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳ مقتل الحسین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۴ و ۳۵. 2) تاريخ طبرى، ج 4، ص 340 ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•ناگهان قلب حرم وا شد... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان مثل تیری که رها می شود از دست کمان خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود بعد یک عُمر رها از قفس تن شده بود مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود مست می آمد و رخساره برافروخته بود آمد، آمد به تماشا بکشد میدان را *اول شهید از بنی هاشم این آقاست .."السَّلامُ عَلَیکَ أوَّلَال شّهیدمِن نَسلِ إبراهیم"همه اصحاب رفتن قرار گذاشته بودن باهم تا ما هستیم ازبنی هاشم کسی به میدان نره، اول شهید ازبنی هاشم آقا علی اکبرِ... امام صادق علیه السلام فرمود : خوشبختی برا یه پدر اینه خدا بهش پسر بده بزرگ بشه خوش قد و بالا بشه، جمالش رو ببینه، و سخترین مصیبت برا یه پدر اینه داغ اون جوان به دلش بمونه... امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اوج سعادت و خوشبختی برا اون پدری است که بچه اش از لحاظ ظاهر و چهره به او شبیه باشه... حالا من سؤالم اینه حالا اگه این‌جوان چهره اش شبیه پیغمبر باشه؟ فرمود هر وقت مشتاق پیغمبر میشدیم علی اکبر رو نگاه میکردیم .. فرمود هر وقت دلمون برا امیرالمؤمنین تنگ میشد علی اکبر رو نگاه می کردیم .. هر وقت دلمون برا مادرمون زهرا تنگ میشد راه رفتنش مثل راه رفتن فاطمه بود ..* آمد به تماشا بکِشد دیدن را معنی جمله ی در پوست نگنجیدن را بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد رفت از میسره، از میمنه بیرون آمد آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه گفت:"لاحول ولاقوة الابالله" *همه عالم مات و مبهوت عباسند، اما عباس میرفت و میومد نگاه به قدو بالای علی اکبر میکرد، هی زیر لب میگفت "لاحول ولاقوة الابالله"چشت نزنن عمو ،چشمت بزنن پدرت پیر میشه * رفتی از خویش ، که از خویش به وحدت برسی پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی *مرحوم علامه قزوینی یه جمله ای داره، میگه: دو نفر بودن تو ‌کربلا به تنهایی میتونستن ورق کربلارو ‌عوض کنند، به تنهایی میتونستن مقابل سی هزار نفر بجنگند، و دوام بیارن، اما ابی عبدالله نذاشت، انگار مقدر خدا برا این بود، یکیش علی اکبر بود که زره پیغمبر رو تنش کرد، تو روایت داریم آنقدر این آقازاده شبیه جدش بود، اندام بدنشم اندازه پیغمبر بود ، براهمین برگشت گفت: بابا سنگینی زره من رو ‌اذیتم ‌میکنه "ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي"دومین کسی که ابی عبدالله دستش رو بست اجازه نداد بجنگه اباالفضل بود بهش گفت فقط برو آب بیار داداش ...* ناگهان گرد و غبار حرم آرام نشست دیدمت خرم ‌وخندان قدح باده به دست سید حمید برقعی *وقتی میخواست وداع کنه هیچ وداعی بعد از ابی عبدالله به این شلوغی و به این عظمت نشد، کار به ‌جایی رسید ابی عبدالله اومد دستش رو ‌گرفت ازبین زن و بچه کشیدش بیرون فرمود: رها کنید علی اکبرم رو‌... بچه ها همه التماسش میکردن داداش نرو ... زن و بچه دورش میگفتن: به ما رحم‌کن ... اینجا نوشتن ابی عبدالله بهش گفت: بیا برو پسرم... یه نگاهی بهش کرد، این ‌نگاه رو ‌توی ‌تاریخ نوشتن، نگاه ازسر شوق که داره میره میدان، یه نگاهی کرد برو پسرم ... در ظاهر ابی عبدالله بهش اجازه داد برو اما در باطن فقط داره نگاش میکنه، هی دور میشد ابی عبدالله بیشتر نگاش میکرد، چه خبره تو ‌دلِ ابی عبدالله؟! تو ‌نبرد اول نزدیک صد و بیست نفر رو ‌درنبرد تن به تن به هلاکت رسوند... یهو ‌وسط گرما، گرم این نبرد و شلوغی میدون یه نگاه‌کرد به خودش دید همه دارن شمشیر میزنن، اما انگار شمشیرا به علی اصابت نمیکنه، چی شده؟ یه نگاه کرد عقب دیدباباش روی بلندی داره نگاه میکنه، فهمیدبابا هنوز دلش گیرِ علی اکبرِ، فهمید نگاهِ ابی عبدالله هنوز برداشته نشده... مقاتل نوشتن تشنگی رو بهانه کرد، میدونست آبی نیست تو‌خیمه ها .."الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی" وقتی برگشت انگار دنیارو دادن به حسین .. یه کاری کرد ابی عبدالله.."هاتِ لِسانَكَ"ابی عبدالله زبان تو ‌دهان علی گذاشت... نوشتن تا زبان تو‌دهان علی گذاشت هر دو ‌گریه کردن، میخواست بگه بابا من ازتو تشنه ترم ...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•پاشو عصای، دست بابا... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *باردوم رفت میدان ‌گفت: بابا! دیگه بذار برم‌ ، ابی عبدالله یه جور دیگه نگاش کرد، مقتل میگه : "فنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ"دیگه نا امید شد، علی رفت میدان ... نوشتن: نزدیک هشتاد نفر رو ‌توی ‌نبرد دوم به درک ‌واصل کرد... دیگه خسته شد، تشنگی فشار آورد، ابی عبدالله هنوز داره نگاه ‌میکنه علی وسط میدانِ، یه مرتبه نانجیبی با شمشیر فرق سر علی رو زد ... همین رو بدون برا روضه علی اکبر همه ی دشمن به حسین خندیدن همه هلهله کردن ..تا فرق سرش زخمی شد خودش رو ‌انداخت رو‌گردن اسب، وقتی سوار زخمی میشه خودش رو ‌میندازه رو‌گردن اسب، اسب متوجه میشه سوار زخمیِ برمیگرده عقب... نوشتن: خون سرش روی ‌چشمای اسب رو‌گرفت، تو ‌اون ‌گرد وخاک‌اسب دیگه جایی رو ندید، به جای اینکه بیاد عقب، رفت وسط لشکر دشمن، ابی عبدالله داره از دور میبینه، نگاه کرد دید وسط میدون شلوغ شد، همه دور یه نفر حلقه زدن، شمشیرا بالامیره .. وسط این شلوغیا یه مرتبه شنید یه صدایی میگه بابا .."ابتا .."حسین... ابی عبدالله اومد، سوار اسبشِ، اومد رسید میدان بالا سر علی .. مقتل میگه: میخواد بگه از اسب پایین اومد باید بگه : “فَنَزَلَ مِنَ الفَرَس”اما هیچ‌جا ننوشتن ... نوشتن تا رسید کنار بدن “فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس”از اسب افتاد زمین .. .دوسه قدم اومد پاشه دید زانوهاش رمق نداره، لشکر نگاه کردن دیدن حسین رو زانوهاش داره راه میره ..حسین ..* پاشو عصای، دست بابا پاشو علیِ ارباً اربا تنت چه دَرهمه واویلا پاشو یه فکری کن برا من رسیده عمه بین دشمن ببین به گریه هام میخندن خدا میدونه دارم میمیرم بعد تو دیگه از تموم دنیا سیرم برای بابات نمونده چاره تن جدا جدا تو رو عبا میذاره *رسید بالا سر علی با تحیر نگاه کرد" فقطّعوه بسیوفهم ارباً ارباً"....ابی عبدالله کنار هر شهیدی رفت باهاش دوسه جمله حرف زد اما کنار علی اکبر نوشتن هی گفت: بابا با من حرف بزن ...* نرو آخه هنوز جَوونی درسته غرق خاک و خونی ولی بگو پیشم می مونی *تارسید کنار علی اکبر نگاه کرد دید یه نیزه به پهلوش زدن ..* چه وضعی داره زخم پهلوت چقدر کبوده دست و بازوت شکسته فرق سر تا ابروت دوباره زخمِ پهلو و سینه کنارتم ولی دلم رفته مدینه *اینجا یه زخم ‌پهلو ‌دید هرکاری کرد نتونست علی رو ‌جمع کنه، بغل کنه ،این بدن رو کنارهم قرارداد خودش رو ‌انداخت رو این بدن ... یه بار دیگ هم این کارو ‌کرد، کجا؟ مدینه وقتی باباش گفت یتیمای فاطمه بیان ... مدینه هم‌خودش رو انداخت روی بدن مادر ....حسین ..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•هر نَفس که می کشم ... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ هر نَفس که می کشم عمرم به پایان می رسد می شوم نزدیک تر بر مرگ و هجران می رسد کُلِّ دارایی من این هیئت است و گریه ها هر دقیقه بی شما اندوه و خُسران می رسد روضه هایت را مگیر از من که می ترسم حسین روضه ها که رفت غم های فراوان می رسد هر نَفسِ که می کِشم نزدیک تر بر تو شوم موقعِ رفتن دو دستانم به دامان می رسد بی سرو سامانِ تو بودم به امیّدِ وصال لحظه ی دیدار ماندم دل به سامان می رسد *یعنی که لحظه ای که پاهامو رو به قبله میکنن، میآیی بالا سَرِ من؟" اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد" یه لحظه می بینم سرم داره تکون میخوره، سرم رو پاهایِ آقامه، آقام اومده سَرِ منِ بیچاره رو تویِ بغلش گرفته...* شک نکن که بدترینم زیرِ این چرخِ کبود ای طبیبِ نُه فلک دردم به درمان می رسد؟ با نگاهی حال و روزم را عوض کن یاحسین! با چنین حالی گدایت دل پریشان می رسد می شوم دلتنگِ تو، پس می روم سمتِ حرم عطر و بویِ کربلایت از خراسان می رسد محسن راحت حق ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•صحنهٔ روضه در این جمله... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بیا بریم کربلا، شبِ هشتمِ، شبِ علی اکبرِ حسینِ، همچین که میخواست بره میدان، اومد دَمِ خیمه ی زنها شروع کرد خداحافظی کنه، قدری خداحافظی طول کشید، ابی عبدالله صدا زد به زنها: علی اکبر رو رها کنید، علی غرقِ در خداست، رهاش کنید بره میدان تا به آرزوش برسه، همچین که میخواست بره، ابی عبدالله بهش فرمود: علی جان! یه مقداری جلویِ چشمای من قدم بزن، میخوام قد و بالات رو ببینم، اما نوشتن: نگاه حسین، نگاهِ نا اُمیدانه بود به علی اکبر، یه نگاهی به علی اکبرش کرد، انگار دیگه آخرین نگاهش به جوانشه، انگار دیگه تمومه، انگار دیگه علی رو نمیتونه ببینه، روایت میگه: دست به محاسنش گرفت، اومد تا وسطِ میدان، صدا زد: اِبن سعد! خدا رَحِمت رو قطع کنه، که داری اینجوری بچه های من رو ازم میگیری، این محاسن رو در دست گرفت، صدازد: خدا شاهد باش، خودت میدونی من چه کسی رو می فرستم میدان، کسی که شبیه ترین فرد،خُلقَاً، خَلقاً، منطقاً به رسولِ خداست... علی اکبر رفت میدان و رزمِ عجیبی کرد، یه لحظه دیدن دوباره برگشت، صدا زد: بابا! این زره داره من رو اذیت میکنه... میدونی چرا این حرف رو زد؟ بعضی از بزرگان میگن: هنوز حسین چشم از علی برنداشته بود، هنوز دل از علی نکنده... بابا! تشنگی خیلی من رو داره اذیت میکنه، ابی عبدالله زبانِ مبارک رو تو دهان علی اکبرش گذاشت، یعنی علی جان! ببین من از تو تشنه ترم...* صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد پشت هر قدّ رشیدی دو قَدِ خم باشد مادری تر زهمه، راه برو، کیف کنم دیدن قامت تو لذت عمرم باشد *آرزویِ همه ی پدرا همینه، ببینن پسرشون قد کشیده، جلوشون قدم بزنه...* در پی ات آمدم از خیمه محاسن بر دست بسکه شأن تو در این رتبه معظم باشد با زمین خوردن تو زندگی ام ریخت بهم حق بده تا به قیامت کمرم خم باشد از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است هرچه می چینم عزیزم بدنت کم باشد *آی پدرهای شهدا! آیا وقتی اومدید کنارِ جنازه بچه تون، آیا کسی بود بخنده؟ هلهله کنه؟ کف بزنه؟...چی میخوام بگم؟...* تاکه زانوم زمین خورد همه خندیدند باغمت شادی این قوم فراهم باشد چه کنم پیکر تو از بغلم می ریزد صد و ده تا پسر امروز به دستم باشد تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند دنده ی خورد شده شاهد حرفم باش کوچه ای باز شد و از دوطرف می خوردی جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد پای ناموس وسط آمده برخیز علی عمه ات بی من و تو بی کس و مَحرم باشد قاسم نعمتی *علی جان! نگاه کن، عمه چجوری داره از دَمِ خیمه میدوه، همه ایستادن دارن نگاش میکنن، زینبی که تا حالا کسی قد و بالاش رو ندیده، هی تویِ سرش میزنه: " وامُحمدا! وا حُسینا!"...* خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بینِ نا مَحرم ببر * شیخ جعفر شوشتری میگه: ابی عبدالله وقتی نگاش به بدنِ علی اکبر افتاد، همون جا محاسنش سفید شد؛ پیر شد حسین... اما یه جایِ دیگه هم همچین که سَرِ ابی عبدالله رو آوُردن تویِ مجلسِ عُبِیدُالله، وقتی سَرِ ابی عبدالله رو تویِ تشت گذاشتن جلوش، این چوبِ دستیش رو برداشت، هی به این لبها میزد، هی این چوب رو میزد زیرِ لبِ حسین، با لبها بازی میکرد، هی میزد به محاسنِ حسین، حسین! پیر شدی؟ یهو یه زن از وسطِ جمعیت بلند شد، نزن نامرد، داداشم لحظه ای که اومد بالا سَرِ جوانش پیر شد... یکی هم تویِ کوچه ها امام حسن رو دید، گفت: حسن! پیر شدی؟ تو که سن و سالی نداری، چرا محاسنت سفید شده؟ آقا جوابش رو داد: ما بنی هاشم زود پیر میشیم... اگه پیشِ چشم شما هم مادرتون رو زده بودن پیر میشدید... حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•تو یک تنه لشکری... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تو یک تنه لشکری، مثل خود حیدری بذار تماشات کنم، این لحظه‌ ی آخری تو فکر رفتنی و من برام نمونده طاقتی دارم میخونم از چشات، که تشنه ی‌ شهادتی اذان بگو دلم یکم آروم بشه شاید صدات حریف این، بغض توی گلوم بشه آه! پسرم، دلخوشی اهل حرم میری میسوزه جگرم، آه! پسرم این دنیا نفسگیر میشه، اشکام سرازیر میشه جَوُون خوش قامتم، بری بابات پیر میشه یه عده بی‌ حیا میخوان، تو رو بگیرن از بابات میخوان مثه مدینه باز، یه کوچه وا کنن برات داغ تو رو، اینا به سینه‌ ام میذارن با کشتنت اینا میخوان، اشک منو دربیارن خوب میدونند، که با غم تو میتونند دل منو بسوزونند *تو روایت نوشته تا زمین نیوفتاده بود:" فَضَرَبُوهُ بِأَسْيَافِهِمْ" فقط ضربه میزدن، اما همچنین که زمین خورد نوشتن" فَقَطَّعوهُ بِسُیوفِهِمْ اِرْبَاً اِرْبَاً"یعنی شمشیر رو نمیزدند دربیارن... شمشیر و میزد می‌کِشید توی بدن...* با نفسِ آخرت، من و صدا میزنی جلوی چشمام داری، تو دست و پا میزنی باید که از رو پیکرت، سر نیزه‌ ها رو دور کنم باید تا عمه میرسه، تنت رو جمع و جور کنم چاره‌ ای نیست با این پاهای نیمه‌ جون روی عبا میبرمت، حتی شده کِشون کشون *صداش بلند شد" یا فِتیانَ بَنی هاشِم! إحملِوا أَخاکُم" ای جوانانِ بنی هاشم! بیایید برادرتون رو ببرید...* جوانانِ بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم، علی را بر در خیمه رسانم خونِ دلم، نشد بمونه حاصلم غمه تو میشه قاتلم... *وقتی شهیدی رو میآرن، سریع دو سه نفر میرن زیرِ بغل های پدرشهید رو میگیرن، اما ابی عبدالله، هیچکی رو نداشت، اینقدر کسی رو نداشت، یه وقت سرش رو بالا گرفت، شیخ جعفرشوشتری میگه: همه گفتن کنارِ علی اکبر حسین جون داد... یهو دید یه دستی اومد رویِ شونه ی حسین، داداش! پاشو عزیزِ دلم، ببین اینا دارن به ما میخندن، هلهله میکنن، پاشو آبرومون داره میره... یهو تا ابی عبدالله صدای زینب رو شنید ازجا بلند شد، صدا زد: زینب جان! چجوری اومدی این مسیر رو؟ نگفتی نامحرما نگا میکنن؟ یه نگاه کرد به حسینش، داداش! من مگه یادم میره اون زمانی که بابام علی رو دست بسته بردن مسجد، تازه من که سالمم چیزیم نیست، مادرم پهلوش شکسته بود، سینه اش آسیب دیده بود، بازوش زخم بود، چجوری دست به دیوار گرفته بود، میدوید هی میگفت: علی! علی!... ای حسین!* یک نفر بیش نبودی که به میدان رفتی این همه نیزه چرا دور و برت افتاده قدری آهسته بگویید به اُم لیلا خنجر و تیغ به جان پسرت افتاده *ناله بزن: ای حسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
ویژه نامه دهۀ اول ماه محرم www.babolharam.net 👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: ــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ |⇦•کتاب قَتیلُ العَبَرات ✓ متن روضه های دهۀ اول ماه محرم ✓ برای اجرای مادحین اهلبیت(ع) ✓ شامل:متونِ روضۀ اجرا شده مداحان مشهور کشور ــــــــــــــــــ "کانال سبک و شعرِ بابُ الحَرَم" زیر نظر سایت و کانال متن‌ روضه @babolharam ⬅️ ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.