بسم الله
🟣مضمون آیه مباهله در نامه 47 نهج البلاغة
1️⃣آیه مباهله بر حسب بیان امام رضا علیه السلام، بالاترین فضیلت قرآنی امیرالمؤمنین علیه السلام است چون در این آیه خداوند علی را نفس پیامبر صلوات الله علیهما قرار داده است. در نهج البلاغه، جملهی «وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالصِّنْوِ مِنَ الْصِّنو» جملهی بسیار زیبایی است که همان مضمون آیه مباهله را به تصویر کشیده چون کلمهی «صنوان» را به دو نخلی میگویند که از روی تنه یک نخل روییده باشند. مضمون این نسخه با حدیث نبویِ «اناو علی من شجرة واحدة و سائر الناس من شجر شتی» تناسب دارد.
2️⃣در نسخه ابن ابی الحدید کلمه «الصنو من الصنو» به صورتِ «الضوء من الضوء» ضبط شده که در این صورت هم چیزی از بار معنایی متن کم نمیشود چرا که باز هم بدین معنا است که وجود مبارک علی علیه السلام نیز از نور رسول الله صلی الله علیه و آله است یا اینکه انعکاس آن نور پاک قدسی است. مضمون این نسخه نیز با مضمون حدیث نبویِ «أنا و علی من نور واحد» تناسب دارد.
↪️ابن ابی الحدید با استناد به همین حدیث (وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ كَالضوء مِنَ الْضوء) این برداشت را به دست داده که علی علیه السلام واسطه علم نبوی به سوی مردم است که همه دانشهای الاهی از طریق او به دست بشریت رسید.
#اختلاف_نسخه
#با_معارف_نهج البلاغه 284
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتاهترین جمله حضرت علی(ع) اما با مفهوم عمیق درباره علت نابینایی
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🟣ظاهر و باطن انسان
وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ ( صلّى الله عليه و آله) إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ وَ يُحِبُّ الْعَمَلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَهُ خطبه 154
و بدان که هر ظاهری باطنی دارد که با آن یکسان است؛ یعنی هر چه که ظاهرش نیکو بشود باطنش هم نیکو میشود و هر چه که ظاهرش پلید بشود باطنش هم پلید میشود (با این حال گاهی پیش میآید که ظاهر کسی با باطنش مطابق نباشد، برای همین بود که) پیامبر صادق صلی الله علیه و آله فرمود: [گاهی] خداوند بندهای را دوست دارد اما از عمل (ظاهری) او بیزار است یا عمل (ظاهری) کسی را دوست دارد اما از باطنش بیزار است.
یک توضیح درباره این روایت در اینجا مطالعه کنید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 285
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣عهدنامه مالک اشتر یکی از بیشمار معجزات علی علیه السلام
علی محمدعلی دخیل (متولد 1936م)، نویسنده، مفسر، دانشمند معاصر عراقی، نویسنده کتاب شرح نهج البلاغه دخیل، در انتهای شرح نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر) این نامه را یکی از معجزات امیرالمؤمنین دانسته ونوشته است:
✍️این عهدنامه که از امام علیه السلام به مالک اشتر نوشته شده، میتواند نظامنامهی یک دولت [مدرن] در قرن بیستم باشد چون در برگیرنده همه نیازهای یک جامعه و مشتمل بر راههای رساندن امت به بالاترین درجات کمال و عزت است.
در عین حال اگر از زاویه دیگری به آن نگاه کنی، درمییابی که در عین حال یک نظامنامه جامع اخلاقی برای اخلاق فردی انسان نیز هست چندانکه نوشتههای طولانی علمای اخلاق به گرد پای بخش کوتاهی از آن نیز نمیرسد.
بنابراین واجب است هر مسلمانی این نامه را الگوی خود قرار دهد و بر اساس آن زندگی کند و به وسیله آن اشکالات سیره (سبک زندگی) خودش را اصلاح کند.
و اصلا تو میتوانی این نامه را یکی از معجزات بیشمار آن امام علیه السلام بدانی چرا که توانسته است این همه دانش و معرفت و ادب و فرهنگ را در شگفتآورترین اسلوب زبانی و کاملترین بیان و بلیغترین عبارت ممکن بیان کند.
📚و هذا العهد الذي قرأته للإمام عليه السلام لمالك الاشتر رضوان اللّٰه عليه يصلح أن يكون نظاما لدولة في القرن العشرين. لما اشتمل عليه من استقصاء شئون المجتمع، و الاسباب التي تأخذ بالأمّة الى النهوض، و مدارج الكمال و العزّة. و لو نظرته من زاوية أخرى وجدته نظاما أخلاقيا، و نهجا اصلاحيا لكل فرد مسلم، و أن مطوّلات علماء الأخلاق لتقصر عن بعض هذا، و ان الواجب يستدعي كل مسلم أن يأخذ به، و يعمل بموجبه، و يصلح ما فسد من سيرته و عمله بتطبيق ما جاء فيه. و لك ان تعتبره بعد هذا و ذاك واحدا من معاجز الإمام عليه السلام الكثيرة، لاشتماله على هذه العلوم و المعارف و الآداب، في أروع أسلوب، و أتم بيان، و أبلغ عبارة.
هذه من علاه احدى المعالي
و على هذه فقس ما سواها
📖 شرح نهج البلاغة دخیل، ج: ۳، ص: ۱۲۲)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_شیفتگان_نهج البلاغه 75
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣چهار چیز که علی علیه السلام به سبب آنها از خداوند خجالت میکشید
إنّي لأستحيي من اللّه تعالى أن يكون ذنبٌ أعظمَ من عفوي، أو جهلٌ أعظمَ من حلمي، أو عورةٌ لا يواريها ستري، أو خَلّةٌ لا يسدّها جودي. (تمام نهج البلاغة)
«از خدای تعالی حیا میکنم که ؛
گناهی از قدرت عفو من بزرگتر باشد
رفتار نامؤدبانهای از حلم و تعقل من بزرگتر باشد
رازی از رازداری من بزرگتر باشد
فقر و نیازی باشد و بخشندگی و کرم من نتواند آن را پر کند».
پ ن: این جمله آخرین جملهی یک روایت زیبا است که بخشی از آن در حکمت 412 نهج البلاغه آمده اما سید رضی ره این بخش را حذف کرده و در نهج البلاغه نیاورده است. بخشی که در نهج البلاغه آمده، این است: «وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليه السلام كَانَ جَالِساً فِي أَصْحَابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ اِمْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا اَلْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقَالَ عليه السلام إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ اَلْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى اِمْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلاَمِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ اِمْرَأَةٌ كَامْرَأَةٍ؛ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ اَلْخَوَارِجِ قَاتَلَهُ اَللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ فَوَثَبَ اَلْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ فَقَالَ عليه السلام رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْب»!
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 286
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله الرحمن الرحیم
🟣تبعیض مثبت؛ مطالبهی فرصتسوز خوارج از امیرالمؤمنین علیه السلام
1️⃣پرده اول: عصر رسول الله و خلفای سهگانه؛
به مقتضای کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله، تا زمان وفات پیامبر، در جامعه اسلامی هیچ قبیلهای بر هیچ قبیله دیگری برتری نداشت و تنها سنجه برتری، تقوا بود. پس از رحلت رسول الله، در مدرسه خلفا برتری قریش بر قبایل دیگر که از زمان سقیفه «موجّه» شده بود، به تدریج با تفسیر به رأی و جعل روایات، به یک امر «مقدّس قرآنی» نیز تبدیل شد تا بتواند جایگاه «اهل البیت» را در فرهنگ مسلمانان بگیرد.
امتداد سیاسی این تحریف آشکار این بود که کارگزاران خلفا غالبا از قریشیان انتخاب میشدند و غیرقریشیان حتی در صورت کارآمدی، جایگاه چندانی در دستگاه کارگزاری خلفا نداشتند. شورای شش نفره از قریشیان انتخاب شد و دستورات به گونهای برای شورا صادر شد که خروجی شورا یک خلیفه قریشی باشد. در عصر عثمان نیز استیلای قرشیان بر امر سیاست ادامه یافت (لم تمض سنة من إمارة عثمان حتى اتخذ رجال من قريش أموالا في الامصار وانقطع إليهم الناس...) (تاریخ طبری)
قریشیان افزون بر اشغال بیشترین جایگاه حاکمیتی، از جهات دیگر نیز غلبه یافته بودند؛ در عرصهی اقتصاد رانتهای مالیِ موجّه شده و مقدس شدهای که به قریشیان اختصاص مییافت، به بالاترین حد ممکن رسیده بود! در عرصه فرهنگ و دانش، خلیفه دوم قاریان معروف بلاد را از قرائت قرآن با لهجهی غیرقریشی منع میکرد! چنانکه ابنمسعود را از قرائت حتی یک کلمهی قرآنی به لهجهی هذیل منع کرد (فإذا أتاك كتابي هذا فأقرء الناس بلغة قريش ولا تقرئهم بلغة هذيل) و کتابت قرآن را فقط به رسم الخط قریش قبول داشت (فاكتبوها بلغة مضر فإن القرآن نزل على رجل من مضر) املای قرآن را نیز فقط توسط جوانان قریش مقبول میداشت (لا يُملِينّ في مصاحفنا هذه إلا غلمان قريش او غلمان ثقیف)! خلیفه سوم نیز چهار نفر را مأمور توحید مصاحف کرد که فقط یکی از آنها (زید بن ثابت) غیرقرشی بود اما دستور داد که در هنگام اختلاف، نظر زید را کنار بگذارند چون قرآن به لغت قریش نازل شده است! با اینکه زید از همه آنها قرآنشناستر بود!
یکی از دلایل اعتراض مسلمانان به عثمان که منجر به قتل او شد، اعطای امتیازات ویژه به قریش (بویژه امویان و مروانیان) بود! پروژه برترسازی قریش در عرصههای مختلف سیاست،اقتصاد و فرهنگ موجب خشم سران و فعالان قبایل دیگر شده بود...
2️⃣پرده دوم: جنگ صفین؛
در ماجرای حکمیت، پس از آنکه امیرالمؤمنین علیه السلام با اکراه فراوان آتشبس را پذیرفت، نوبت به تعیین حَکَم رسید. حضرت که میدانست معاویه عمروعاص را انتخاب خواهد کرد، فرمود: «معاویه هیچ یک از قریشیان اطراف خودش را به شایستگی عمروعاص نمیداند بنابراین او را به حکمیت انتخاب خواهد کرد پس شما هم باید ابن عباس را انتخاب کنید چرا که ابنعباس هر گرهی را که عمرو ببندد میتواند بگشاید و هر گرهی را که او بگشاید میتواند ببندد...».
اما اشعث به ایشان اعتراض کرد که ما نمیتوانیم بپذیریم که در میان مسلمانان دو نفر از قریش به حکمیت انتخاب شود! اگر آنان یک قرشی انتخاب کرده باشند، ما باید یک غیرقرشی انتخاب کنیم! امام که دانست منظورش ابوموسی است، فرمود: شخصی که شما میگویید در مقابل خدانشناسی مانند عمرو فریب خواهد خورد....
اما اشعث در پاسخ گفت: «به خدا سوگند اینکه حکمین به چیزی که ما دوست نداریم حکم کنند اما یکی از آنها یمنی باشد، برایمان دوستداشتنیتر است تا اینکه به آنچه که دوست داریم حکم کنند اما هر دو مُضَری (قریشی) باشند!» (وَ اللَّهِ لَأَنْ يَحْكُمَا بِبَعْضِ مَا نَكْرَهُ وَ أَحَدُهُمَا مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ أَحَبُّ إِلَيْنَا مِنْ أَنْ يَكُونَ بَعْضُ مَا نُحِبُّ فِي حُكْمِهِمَا وَ هُمَا مُضَرِيَّان)!
❌این استدلال اشعث، استدلال عجیبی است! چرا یک غیرقرشی، حتی اگر ناکارآمد باشد و به ضرر کوفیان حکم کند، باز هم باید مقبولتر باشد؟!
چنین استدلالی نشان میدهد که او برای مبارزه با سیطره قریش بر امر سیاست، میخواهد یک «غیرقریشی ناکارآمد» را بر یک «قریشی کارآمد» ترجیح دهد! این همان «تبعیض مثبت» است که «کارآمدی» در پای آن قربانی میشود و آتشی به پا میکند که «منافع ملیِ» کوفیان در آن میسوزد.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 287
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣دشواری فهم خطبه 198 نهج البلاغه ومیرزا جهانگیرخان
📢آیتالله جوادی آملی:
خطبه 198 نهج البلاغه خطبهاي است كه در آغاز اين خطبه، علمِ حقتعالي و جزئيات را مشخص ميكند. ... آغاز خطبه اين است كه «يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَواتِ وَ اخْتِلاَفَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاَطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَات»
پيچيدگي اين خطبه [در] اين است كه "علم ذات اقدس الهي به جزئيات" چگونه است؟ مسئلهي علم [إلاهی] به جزئيات، از مسائل پيچيده و یکی از سهتا مسئلهای است كه غزّالي با فلاسفه، درگيرِ جدّي است. منشأ پيچيدگياش هم اين است كه اگر بگوييم ذات اقدس الهي قبل از جزئيات به اينها علم دارد، معدوم كه قابل كشف و شهود نيست كه خدا علم داشته باشد، اگر بگوييم در ازل علم ندارد، اين نقص است برای واجب الوجود. اين [از] يك [سو]، [اما از سوی دیگر] بعد از اينكه علم معدوم شيء جزئي موجود شد وقتي دوباره از بين رفت اگر علم خدا ثابت باشد كه اين ـ معاذ الله ـ جهل است اگر علم هم همراه معلوم برود كه علم، تغييرپذير است اين جزء [مهمترین] عویصههاي "مسئله ي علمِ واجب" است.
🔸مرحوم حاج آقا رحيم ارباب (رضوان الله عليه) ميفرمودند اولين روزي كه من رفتم درس نهجالبلاغه مرحوم جهانگيرخان قشقايی ايشان داشتند اين خطبه را درس ميگفتند. .... مرحوم جهانگيرخان قشقايي داشتند خطبه ي «یعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ» را معنا ميكردند.
🔹مرحوم حاج آقا رحيم ميفرمايد اين [مسأله] خيلي پيچيده و مشكل بود ولی مرحوم جهانگيرخان قشقايي به خوبي حل كرد البته اين مسئله را. ...
📚برگرفته از درس تفسیر آیتالله عبدالله جوادیآملی؛ 6/2/1390
پ ن:
راه حل مشکل فهم خطبه 198 از منظر حکمت صدرایی را در «اینجا» بخوانید.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 288
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
راهحل حکمت متعالیه برای حل دشواریهای اولین جملهی خطبه 198
حجت الاسلام و المسلمین استاد زهادت، بخشی از حاصل گفتگوی خود با حجت الاسلام والمسلمین استاد حمید رضانیا را درباره مشکلات اولین جملهی خطبهی 198 (««يَعْلَمُ عَجِيجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ وَ مَعَاصِيَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَواتِ وَ اخْتِلاَفَ النِّينَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ وَ تَلاَطُمَ الْمَاءِ بِالرِّيَاحِ الْعَاصِفَات») در اختیار کانال قرار دادند.
با توجه به اینکه در حکمت متعالیه برای حل این مشکلات (مشکل را در اینجا مطالعه کنید) راه حل خاصی ارائه شده، در این قسمت از گفتگوی دو استاد بزرگوار، استاد رضانیا منابعی از حکمت متعالیه را برای حل این مشکل معرفی و خلاصه راهحل حکمت صدرایی را نیز بیان کردهاند. از هر دو استاد بزرگوار که مطالب زیر، حاصل زحمت و محبت آنان است، تشکر میکنیم.
📢استاد رضانیا:
تا آنجاکه در خاطر حقیر است این منابع برای این مطلب وجود دارد:
1️⃣ الشواهدالربوبیه مرحوم صدرالمتالهین، بخش علم الهی
2️⃣اسفار جلد 6 همین بحث
3️⃣اسرارالایات تفسیر قرآن ، صدرا
4️⃣نهاية الحكمة مرحوم علامه مرحله 12
⏺خلاصه فرمایش مرحوم صدرالمتالهین این است که (ان من شیء الا عندنا خزاینه)
ولذا ذات الهی اجمال (فلسفی وعرفانی نه اجمال اصولی) همه حقایق عالم هستی است
و این اجمالی است که مراتب هستی تفصیل آن هستند (وما ننزله الا بقدر معلوم)
این مراتب عالم هستی اسماء وصفات الهی اند
این ذاتی که اجمال همه وجود است و تفاصیل وجود هم اسماء وصفات اوست که همه تجلی ذاتند.
حال این ذات به خودش علم دارد
علم به ذات که علت همه هستی است علم به همه معالیل است.
خداکه به خودش علم دارد (قبل از خلقت) به همه معالیل ومراتب واسماء وصفات علم دارد
اما این علم به نحوی نیست که تغییر در معلوم باعث تغییر در علم شود.
بطور مثال علم کسی که میخواهد سخنرانی کند در نفس بسیط است وثابت و اجمالی
اما وقتی شروع به سخن گفتن میکند ومثلا دو ساعت صحبت مینماید هزاران کلمه را بکار میگیرد وزمان بین عبارات او فاصله ایجاد میکند. او قبل از صحبت همه این مطالب را میدانست اما به نحو اجمال وحتی میتوانست جملات و عبارات را در ذهنش چینش دهد و مرور کند ولذا به ترتیب سرفصل های سخنش هم علم داشت اما نه آنگونه که بین مطالب ذهنی او زمان فاصله ایجاد کند بلکه چون علم حضوری بود و در محضر نفس حاضر بود علمش بسیط بود وثابت و بدون تحول و تغییر.
حال اگر کسی به سخنران بگوید شما به همه این هزاران کلمه سخنرانی علم داشتید؟
او جواب میدهد من علت این بیانات هستم ومگر میشود علت به معلومات خودش علم نداشته باشد به نحو علم اجمال درعین کشف تفصیلی.
البته علم یک موجود انسانی کجا وعلم واجب تعالی کجا؟
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 289
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣زیبایی شگفتآور خطبه 4 از منظر ابنمیثم
معمولا از یک قصیده بلند، یک بیتش این ظرفیت را دارد که از زمینهی قصید جدا شود و به عنوان یک حکمت کوتاه یا یک مثل سائر، با معنایی مستقل و بدون وابستگی به زمینهی آن قصیده بلند در زبان و ادبیات یک قوم به کار برود. همین بیتها را در فارسی «شاهبیت» و در عربی «بیت القصید» مینامند. در خطابههای عربی هم این چنین جملاتی وجود داشتهاند.
شگفتی ابنمیثم بحرانی از خطبه چهارم نهج البلاغه این است که از منظر وی، هر یک جملات این خطبه این صلاحت را دارد که از زمینه خطبه جدا شده و بدون هیچ وابستگی به زمینهی متن به عنوان یک حکمت مستقل به کار برود. این ویژگی در کنار فصاحت لفظی، عمق اثرگذاری وعظ، ایجاز و کوتاهی لفظ و ... ابن میثم را به وجد آورده، چندانکه درباره این خطبه نوشته است:
«و اعلم أنّ هذه الخطبة من أفصح كلامه عليه السّلام و هي مع اشتمالها على كثرة المقاصد الواعظة المحرّكة للنفس في غاية وجازة اللفظ، ثمّ من عجيب فصاحتها و بلاغتها أنّ كلّ كلمة منها تصلح لأن تفيد على سبيل الاستقلال و هي على ما نذكره من حسن النظم و تركيب بعضها مع بعض»
📚شرح ابن میثم ج 1، ص: 271
👈درباره خطبه چهارم اینجا را نیز مطالعه کنید👉
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره72
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
استاد حنفیمذهب الازهر، از رؤیای صادقه امیرالمؤمنین تا شهادت به جرم شیعهبودن
(شهید حسن شحاته)
اندیشمند اهل سنت و استاد دانشگاه الازهر درباره چگونگی شیعه شدن خودش در مصاحبه با سایت استبصار، گفته است:
✍️من از همان کودکی با عشق به خاندان اهل بیت(ع) و وفاداری به آنها بزرگ شدم اما پس از سالهای طولانی، حق و حقیقت برای من آشکار شد که این امر طی سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ میلادی (اواسط دهه هفتاد شمسی؛ حوالی سال 1375) و به دنبال دیدن رؤیایی صادقه حاصل شد.
در عالم رؤیا پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که امیرالمؤمنین(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را میفهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر امیرالمؤمنین(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارکشان، تنها گردن ایشان را میدیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوهها سرازیر میشدم و هرگاه که میخواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارکشان مانع از افتادن من بر زمین میشدند.
او خود درباره تعبیر رؤیای خود
⏺از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در راه امیرالمؤمنین حرکت کنم!
و فهمیدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند!
از آن زمان، به رغم همه مشکلات، به ریسمان سخت و محکم خداوند و صراط مستقیم چنگ زدم و ولایت و وفاداری خود به اهل بیت(ع) را اعلام کردم و دشمنان اهل بیت را در همه جا رسوا کردم.
اگرچه این امر برای من بهای سنگینی به دنبال داشت، اما این کمترین چیزی است که میتوانم آن را به مولا و سرورم أمیر المؤمنین(ع) تقدیم کنم و امیدوارم آن حضرت این اندک ناچیز را از من بپذیرند.
↪️حسن شحاته به آرزویش رسید. سرانجام در سال 1392 شمسی به جرم شادی در روز نیمه شعباد توسط ایادی سلفیه به طرز فجیعی به شهادت رسید.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
زیبایی شناسی تاثیری کلام امیرالمومنن.pdf
558K
تأثیر سخن بر جان مخاطب و ایجاد تغییراتی مشخص در باطن او، چنانکه یکی از ساحتهای فایده سخن است، یکی از سنجههایی است که با آن، زیبایی کلام نیز سنجیده میشود. بلاغیان متقدم و متأخر، از معیار بودگی این سنجه برای زیباییسنجی کلام، به اشاره یا تصریح سخن گفتهاند. امیرالمؤمنین علیه السلام به اقرار دوست و دشمن یکی از سخنپردازان تاریخ است. کلمات ایشان افزون بر ساحت اندیشه، ساحتهای باطنی مخاطبان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. این تحقیق با روش کتابخانهای و با جستجو در منابع تاریخی، ادبی و حدیثی برای بررسی این مسأله که "کلام امیرالمؤمنین علیه السلام بویژه سخنانی که در نهجالبلاغه گرد آمده، چه تأثیر باطنی بر جان مخاطبان نهاده است"، سامان یافته و با تحلیل دادهها و دسته بندی مخاطبانی که تحت تأثیر کلام حضرت امیر علیه السلام قرار گرفتهاند، به این نتیجه رسیده است که از نظر زیبایی شناسیِ تأثیری، کلام امیرالمؤمنین علیه السلام در اوج است چرا که باطن مخاطبان باواسطه و مخاطبان بیواسطه را حتی اگر در حالی بودهاند که آمادگی باطنی کافی نداشتهاند، به طرز شگفتآوری مورد تأثیر قرار داده است.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
🔸 ظاهر جمله، این است که وقتی حاکم به وظایف الاهی خودش در برابر رعیت عمل کند، دوحق بر عهده رعیت میآید: یک حق از ناحیه خداوند و یک حق از ناحیه حاکم، حقی که از سوی خداوند بر گردن آنها آمده با کلمهی «النعمة» معرفی شده اما حقی که از سوی حاکم بر گردن آنها آمده با کلمهی «الطاعة» معرفی شده است.
🔻مشکلی که در اینجا بروز میکند، این است که نعمت اصلاً از مقوله حق نیست تا فاعل برای «وجب» بشود و اصلا از جملهی «وجبت علیکم النعمة» معنای منسجمی به دست نمیآید.
⏹به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله این است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].»
↪️چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
1️⃣«جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ [مظلما] لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً [لتبتغوا فیه من فضله]» (یونس: 67)
2️⃣«وَ يُعَذِّب الْمُنافِقينَ إِنْ شاءَ [فلا یتوب علیهم] أَوْ يَتُوب عَلَيْهِمْ [فلا یعذّبهم]» (احزاب: 24)
3️⃣«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره73
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
May 11
..
.
بزرگوارانی که پیام داده و درباره #حذف_احتباک پرسیدهاند، از طریق لینک زیر به فایل تصویری مراجعه کنند و از دقیقه ۱۴ به بعد را ملاحظه فرمایند. البته اگر فایل را از ابتدا ببینند، بهتر است.👇👇👇
بلاغت کاربردی (معانی) جلسه دوازدهم
https://www.aparat.com/v/e8860y3
🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝🔝
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣اقتباس پنهان همراه با حذف احتباک در نامه 50 نهج البلاغة
امیرالمؤمنین علیه السلام، پس از اشاره به حقوقی که مرزبانان بر عهدهی او دارند، فرموده است: «فَإِذَا فَعَلْتُ ذَلِكَ وَجَبَتْ لِلَّهِ عَلَيْكُمُ اَلنِّعْمَةُ وَ لِي عَلَيْكُمُ اَلطَّاعَة و ...».
به نظر میرسد در اینجا حذف احتباک رخ داده و تقدیرِ جمله چنین است: «وجبت لله علیکم [الشّکر لمکان] النعمة و لی علیکم الطاعة [لمکان الولایة].
✅چنین نوعی از حذف در زبان قرآن و روایات کمکاربرد نیست. برای مثال در قرآن آمده است:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ [من الفروج] وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [من الابصار]» (النور: 30)
⏺یافتن این حذف احتباک، زیبایی دیریاب دیگری را نیز در متن عیان میکند. این زیبایی دیگر، آرایهی اقتباس است. ظاهرا حضرت امیر علیه السلام کلیدواژهی «النعمة» و «الطاعه» را از این دو آیه اقتباس کردهاند:
«اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي ...»
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» (مائدة: 55)
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#بازیباییهای_نهج، شماره74
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣ارزش انتقادات علی ع
انتقاد على عليه السلام از خلفا غير قابل انكار است و طرز انتقاد آن حضرت آموزنده است.
انتقادات على عليه السلام از خلفا «احساساتى و متعصبانه» نيست [بلکه] «تحليلى و منطقى» است و همين است كه به انتقادات آن حضرت ارزش فراوان مىدهد.
انتقاد اگر از روى احساسات و طغيان ناراحتيها باشد يك شكل دارد، و اگر منطقى و بر اساس قضاوت صحيح در واقعيات باشد شكلى ديگر. انتقادهاى احساساتى معمولًا در باره همه افراد يكنواخت است، زيرا يك سلسله ناسزاها و طعنههاست كه نثار مىشود. سبّ و لعن، ضابطهاى ندارد.
اما انتقادهاى منطقى مبتنى بر خصوصيات روحى و اخلاقى و متكى بر نقطههاى خاص تاريخى زندگى افراد مورد انتقاد مىباشد. چنين انتقادى طبعاً نمىتواند در مورد همه افراد يكسان و بخشنامهوار باشد. در همين جاست كه ارزش درجه واقع بينى انتقادكننده روشن مىگردد.
📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (سيرى در نهج البلاغه)، ج16، ص: 470
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 290
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
اشتباه ملکیان در مقایسه نهجالبلاغه با آیین بودا و دائو
✍️رضا کریمی پژوهشگر قرآن و حدیث:
مصطفی ملکیان ذیل بحث معنویت در نهج البلاغه گفته: «در نهجالبلاغه فقط و فقط پدیدههای انسانی به انسان درس میآموزد نه پدیدههای غیرانسانی، ولی در بودا و دائو پدیدههای جمادی و نباتی هم علاوه بر پدیدههای انسانی، درس میآموزند»!
قید «فقط و فقط» اغراق و بیدقتی است چون اسامی متعدد حیوانات و پرندگان در نهجالبلاغه آمده است؛ باید از او پرسید خطبه توصیف طاووس کجا درسآموزی از انسان است؟ یا دقت در طبیعت ابر که ما را به فرصت غنیمت دانستن تشویق میکند، درسآموزی از طبیعت نیست؟
البته او ممکن است باز هم نقد را وارد نداند! کما اینکه گفته «تفاوت دیگری که بهطورکلی بین آیین بودا و دائو با نهجالبلاغه و قرآن و اسلام وجود دارد این است که درسهایی که در اسلام و آیین یهود و آیین مسیح میآموزیم، بیشتر این است که از پدیدههای این جهان ویژگیهای خداوند را میآموزیم. مثلا به قدرت، علم، خیرخواهی، حکمت و عدالت خدا پی میبریم. اما آنجا ویژگیهای یک خدای متشخص بیان نشده، بلکه کارهایی است که از طریق این درسآموزیها پیش پای من گذاشته میشود. مثلا بودا میگوید: آب نرم است و سختکار، به طوری که سنگ سخت را مقهور خودش میکند». با این قضاوت او درس توحید را از درسهای پیش پای انسان تفکیک کرده است. ریشه تفکیک توحید از انسانیت، تفکر انسانمحور در غرب مدرن است.
اما این مقایسه کامل نیست. انسانمحوری به جای توحید و طبیعتبینی به جای خلقتبینی، علم انسان را ظاهری، قلیل و محدود میکند در حالی که ابدیت پیشروی انسان نیاز به تقویت توحید دارد. به عنوان نمونه قرآن هم (مانند مثالی که از بودا نقل شد) مثال آب و سنگ آورده است ولی در دل تفسیر توحیدی آن قابلیت درسآموزی کاربردی هم وجود دارد؛ آنجا که در سوره بقره مثال دل سختتر از سنگ آمده و میگوید گاه سنگ میشکافد و از آن نهرها جاری میشود و گاه آب از سنگ میجوشد ولی بعضی دلها به هیچ وجه از قساوت خارج نمیشوند: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ ... فَهِی کالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً...سپس دلهاى شما سخت شد... همچون سنگ، یا سختتر!...». «وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ؛ چرا که پارهاى از سنگها منفجر میشود و از آن نهرها جارى مىشود». «وَ إنَّ مِنْها لَما یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ؛ پارهاى از آنها شکاف برمىدارد، و آب از آن خارج مىشود».
مقایسه این دو مثال که هر دو به رابطه سنگ با آب اشاره دارد، علاوه بر اینکه دقیقتر است (چون به دو نوع سنگ و دو نوع جریان آب از آن اشاره دارد) نشان میدهد که توجه به طبیعت در یک بینش برای زندگی دنیوی است ولی بینش دیگر دنیا و آخرت را با هم مدنظر دارد چون قلب حاکم بر امورات بدنی، روانی و روحی انسان است و توجه به آن میتواند هم در امور توحیدی و هم در امور انسانی جامعیت بیاورد. در این مثال قرآنی، محور بحث میزان قساوت یا خشیت قلب است و اینگونه هم رنگ توحیدی به خود میگیرد و هم کاربرد آن برای دنیا نیز باقی میماند. مسئله عمیق و کاربردی قساوت قلب فقط کاربرد اخروی ندارد و برای پدیدههای انسانی هم مفید است. اتفاقا این مثال در موضوع تربیت در نهجالبلاغه که ملکیان مدعی است درسهایش فقط توحیدی است، آمده است؛ آنجا که در نامه۳۱ میخوانیم که فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ... یعنی پيش از آنكه دلت سخت شود و مغزت گرفتار گردد، اقدام به ادب آموزى تو كردم. این درس تربیتی در اسلام و بودا کاربردی است و مانند قاعده زرین در همین نامه یک اصل جهانشمول و ابدی است؛ درسی که به تمثيل آب و سنگ در قرآن مرتبط است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 291
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣یادداشتهایی درباره #تقریب بین مذاهب در کانال با نهچ البلاغه
1. کلمه «فلان» در خطبه شقشقیه از کجا پیدا شده؟
2«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّة ...»
3. راز استناد امیرالمؤمنین به شعر امرؤالقیس در خطبه 162
4. احترام علی علیه السلام به عایشه در نهج البلاغه
5. سازمان تحریف در صدر اسلام
6. چرا امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت زهرا را «رهینة» نامیده است؟
7. رساله «عليّ (ع) فوق العبقريّات» چگونه نوشته شد؟ نگاه تقریبی تراز
8. مخالفان اصل #امامت، مسلمان هستند یا کافر؟
9. «معجزه رهبری علی ع» از دیدگاه متکلمان معتزلی
10. سبّ معاویه در سپاه علی ممنوع
11. تقیه امیرالمؤمنین در دوران خلافت
12. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(3)
13. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(2)
14. امیرالمؤمنین علیهالسلام برای #تقریب بین مسلمانان چه کرد؟(1)
15. حقوق اقلیتهای دینی در آموزههای اهل بیت علیهم السلام
16. ماجرای حذف مطاعن از بحارالانوار توسط آیت الله بروجردی
17. زیباترین هجو تاریخ ادب عربی
18. آیا خطبه شقشقیه یک سخنرانی عمومی بود؟
19. شقشقیه؛ خطبهای عمومی یا واگویهای خصوصی؟
20. وقتی علی علیه السلام، تفرقه در امت اسلامی را نمیپسندد
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
73.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
بسم الله
امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه به ابوموسی اشعری، نوشتند:
« لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَی جَمَاعَهِ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی؛ أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ»
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
.
بسم الله
🟣 #نسخه_بدل و تحریف در جمله «لنرد المعالم من دینک»
در خطبه 131 نهج البلاغه آمده است: «...اللّهمّ إنّكَ تعلم أنّه لم يكن الذي كان منّا منافسةً في سلطان و لا التماس شيء من فُضُول الحُطام، و لكن لِنَرد المعالم من دينكَ...: خداوندا خود میدانی که آنچه از ما سرزد، نه از روی شیفتگی به قدرت بود و نه برای به دست آوردن ثروت دنیا لکن برای این بود که ....»
جمله «لنرد المعالم من دینک» در نسخه کتابخانه آیتالله مرعشی به این صورت نوشته شده است: «لکن لنَرُدَّ الفائتَ من دینک». این نسخه بدین معنا است که "بخشی از دین خدا در ایام خلافت خفا از بین رفته و امیرالمؤمنین علیه السلام در صدد برگرداندن آن بخش فوت شدهی دین است". («الفائت»= فوت شده، «نَرُدّ»= بازگرداندن آنچه که از بین رفته)
🔸اولین اتفاقی که برای متن افتاده، این بود که کلمهی «الفائت» در نسخههای دیگر به «المعالم» تبدیل شده است. با اینحال باز هم اگر کلمهی «لنرُدّ» (با دال مشدد و راء مضموم) باقی میماند، هنوز میتوانست با وضوح کمتری همان معنا را برساند چرا که کلمهی «نرُدّ» نیز به معنای بازگرداندن است و از این رو بیاشاره به "از بین رفتنِ معالم دین" نیست.
اتفاق دوم این بود که در #نسخه صبحی صالح، تشدید را از روی دال و ضمه را از روی راء برداشتند و کلمهی «لنرُدّ» را تبدیل کردند به کلمهی «لنرِدَ» تا معنای بازگرداندن نیز که میتوانست اشارهای به منظور امیرالمؤمنین داشته باشد، از بین برود (ن ک: مقدمه قیس عطار بر کتاب نهج البلاغه).
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#اختلاف_نسخه
#با_معارف_نهج البلاغه 292
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣عزت و مقاومت در برابر زورگویان
«لَا يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ: آدم ذلیل نمیتواند جلوی ظلم را بگیرد». خطبه 29
در برخی مصادر (غیر از نهج البلاغة) بعد از این جمله آمده است:
«هيهات هيهات لا يدفع الضّيم الذّليل و لا يُدرَك الحقّ إلّا بالجدّ و العزم و استشعار الصّبر: آدم ذلیل نمیتواند جلوی ظلم را بگیرد. اصلا حق، فقط با جدیت و عزم راسخ و بردباری فراوان به دست میآید.»
✅برای ذلیل نشدن، سه کلیدواژهی طلایی لازم است: «جدّ، عزم و استشعار الصبر»
🔻آیتالله العظمی مکارم شیرازی در شرح این سخن نوشته است:
«سزاوار است كه اين دو جمله را با آب طلا بنويسند و هر روز و هر شب براى مردم ستمديده جهان تكرار كنند تا جزء فرهنگ آنها شود و در اعماق روح و خون آنها نفوذ كند... نبايد فراموش كرد كه با زورمندان و ستمگران جز با زبان زور نمىتوان سخن گفت.»
📚پيام امام، ج 2، ص: 214
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 293
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
«فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا
به خدا سوگند، هر ملتى كه در قلب سرزمينش مورد تهاجم قرار گرفت، بى هيچ استثنائى خوار و زبون شد
فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ اَلْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ اَلْأَوْطَانُ
اما شما از قبول مسئوليت ها سر باز زديد و به ديگرانش وا نهاديد و همديگر را تنها گذاشتيد، تا سرانجام دشمن يورش آورد و تاخت و تاز آغازيد و پايگاههاتان را، يكى پس از ديگرى، به تصرف خويش كشيد»
📖(خطبه 27 نهج البلاغه)
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🟣مرگ یا شهادت؟
«مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ: هرکس به شهادت نرسد میمیرد»
سید محمدمهدی شفیعی در یک مصراع از یکی از غزلهایش گفته است: «هرکه را صبح شهادت نیست شام مرگ هست» این مصراع، ترجمهی خوبی است برای این جملهی امیرالمؤمنین علیه السلام.)
فرستادگان امیرالمؤمنین از نزد طلحه و زبیر برگشتند و گفتند که طلحه و زبیر همه درهای صلح و سازش را بستهاند و تنها راهی که باقی نهادهاند، جنگ است. چنین بود که حضرت خطابهای ایراد کردند تا سپاه را آماده نبرد جمل کنند. در ضمن آن خطابه فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الْمَوْتَ لاَ يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ وَ لاَ يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ لَيْسَ عَنِ الْمَوْتِ مَحِيدٌ وَ لاَ مَحِيصٌ، مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ. إِنَّ أَکرم الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ مِنْ مَوْتَةٍ وَاحِدَةٍ عَلَى الْفِرَاشِ: » (ابن ابیالحدید 1/306)
🔗بخشهایی از این خطابه را سید در خطبه 123 نهج ا لبلاغه آورده است اما جملهی « مَنْ لَمْ يُقْتَلْ مَاتَ» در نهج البلاغه ذکر نشده است.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
#با_معارف_نهج البلاغه 294
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a